مشاعرۀ سنّتی

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
وز نور تو روشنی دهم عالم را
چون بی‌تو بوم، قوت آنم نبود

کز سینه به کام خود برآرم دم را

ایا شاهنشه قاهر چه قحط رحمتست آخر
دمی که تو نه‌ای حاضر گرفت آتش چنین بالا

اگر آتش تو را بیند چنان در گوشه بنشیند
کز آتش هر که گل چیند دهد آتش گل رعنا
 

Mehr noosh

عضو جدید
از باده ی نیست سر خوشم
سرخوش ومست!
بیزارم و دلشکسته از هر چه که هست!
من هست به نیست دادم افسوس که نیست!
در حسرت هست پشت من پاک شکست
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
شب همه بي تو کار من شکوه به ماه کردنست
روز ستاره تا سحر تيره به آه کردنست

تنی نا ساز از شوق وصل کویت
دهم سر بر سر پیمانت ای دوست

دلی دارم در آتش خانه کرده
میان شعله ها کاشانه کرده

دلی دارم که از شوق وصالت
وجودم را زغم ویرانه کرده
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
هشار شو كه مرغ چمن مست گشت هان
بيدار شو كه خواب عدم در پي است هي

خوش نازكانه مي چمي اي شاخ نو بهار
كاشفتگي مبادت از آشوب باد دي

سلام به همه دوستان
 

Mehr noosh

عضو جدید
یاد بگذشته به دل ماند و دریغ / نیست یاری که مرا یاد کند
دیده ام خیره به ره ماند و نداد / نامه ای تا دل من شاد کند

فروغ فرخزاد
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
در ازل داده ست مارا ساقي لعل لبت
جرعه جامي كه من مدهوش آن جامم هنوز

اي كه گفتي جان بده تا باشدت آرام دل
جان به غمهايش سپردم نيست آرام هنوز
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
در ازل داده ست مارا ساقي لعل لبت
جرعه جامي كه من مدهوش آن جامم هنوز

اي كه گفتي جان بده تا باشدت آرام دل
جان به غمهايش سپردم نيست آرام هنوز


زقسمت ازلی چهره سیه بختان
بشت و شوی نگردد سفید این مثل است

حافظ
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
تنها نه ز راز دل من پرده بر افتاد
تا بود فلك شيوه او پرده دري بود

اوقات خوش آن بود كه با دوست بسر رفت
باقي همه بي حاصلي و بي خبري بود
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
تنها نه ز راز دل من پرده بر افتاد
تا بود فلك شيوه او پرده دري بود

اوقات خوش آن بود كه با دوست بسر رفت
باقي همه بي حاصلي و بي خبري بود


در آرزوی آنکه رسد دل به راحتی
جان در درون سینه غم عشق او نهاد

حافظ
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا