مشاعرۀ سنّتی

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
من اگر رند خراباتم و گر زاهد شهر
اين متاعم که همي‌بيني و کمتر زينم

بنده آصف عهدم دلم از راه مبر
که اگر دم زنم از چرخ بخواهد کينم
من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبتِ کار که کشت
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ترک گدایی مکن که گنج بیابی
از نظر ره روی که در گذر آید

صالح و طالح متاع خویش نمودند
تا که قبول افتد و که در نظر آید
در کارِ عشقم یارِ دل،آگاهم از اسرارِ دل
غافل نیم از کارِ دل،وز کارِ دنیا غافلم
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
در کارِ عشقم یارِ دل،آگاهم از اسرارِ دل
غافل نیم از کارِ دل،وز کارِ دنیا غافلم

مرا چشميست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد ديد از آن چشم و از آن ابرو

غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستي
نگارين گلشنش روي است و مشکين سايبان ابرو
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
توئى و ضربه‏اى و فرق ز هم وا شده‏اى

سعى بسيار مكن تا كه ز جا برخيزى

يک عمر پريشاني دل بسته به مويي است
تنها سر مويي ز سر موي تو دورم

اي عشق به شوق تو گذر مي کنم از خويش
تو قاف قرار من و من عين عبورم
 

shanli

مدیر بازنشسته
ممکن ز تو چون نیست که بردارم دل
آن به که به سودای تو بسپارم دل
گر من به غم تو نسپارم دل
دل را چکنم بهر چه میدارم دل
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ممکن ز تو چون نیست که بردارم دل
آن به که به سودای تو بسپارم دل

گر من به غم تو نسپارم دل
دل را چکنم بهر چه میدارم دل

لحظۀ دیدار نزدیک است
باز من دیوانه ام ،مستم
باز می لرزد دلم،دستم
باز گویی در جهانِ دیگری هستم
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار زرخ پرده كه مشتاق نگاهيم
حلاج وشانيم كه از دار نترسيم
مجنون صفتانيم كه در عشق خداييم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار زرخ پرده كه مشتاق نگاهيم
حلاج وشانيم كه از دار نترسيم
مجنون صفتانيم كه در عشق خداييم
ما زندۀ عشقیم، فنا را نشناسیم
شایستۀ دردیم ،دوا را نشناسیم
عمرِ ابدی یافته ایم از مددِ عشق
خضریم، ولی آبِ بقا را نشناسیم
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ما زندۀ عشقیم، فنا را نشناسیم
شایستۀ دردیم ،دوا را نشناسیم
عمرِ ابدی یافته ایم از مددِ عشق
خضریم، ولی آبِ بقا را نشناسیم
من اين همه شيدايي دارم زلب جامي
در دست تو اي ساقي پيمانه چنين بايد
موي تو و تسبيح شيخم بدر از راه برد
يادام چنان بايد يا دانه چنين بايد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
من اين همه شيدايي دارم زلب جامي
در دست تو اي ساقي پيمانه چنين بايد
موي تو و تسبيح شيخم بدر از راه برد
يادام چنان بايد يا دانه چنين بايد
دانم که آن سروِ سهی ،از دل ندارد آگهی
چند از غمِ دل چون رهی،فریادِ بی حاصل کنم
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دانم که آن سروِ سهی ،از دل ندارد آگهی
چند از غمِ دل چون رهی،فریادِ بی حاصل کنم

من آن شقايقم كه به جرم تبسمي
عمري دريده دامن و خوناب خورده ام
داني چرا خميده چو چنگ است قامتم
در بزم غير سيلي احباب خور ده ام
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
من آن شقايقم كه به جرم تبسمي
عمري دريده دامن و خوناب خورده ام
داني چرا خميده چو چنگ است قامتم
در بزم غير سيلي احباب خور ده ام
من جلوۀ شباب ندیدم به عمرِ خویش
از دیگران حدیثِ جوانی شنیده ام
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
مر غان سبك بال چمن را خبري نيست
زآن عمر كه بر طوطي محبوس گذشته
همه شب خواب بینم خوابِ دیدار
دلی دارم دلی بی تابِ دیدار
تو خورشیدی و من شبنم چه سازم
نه تابِ دوری و نه تابِ دیدار
"قیصر امین پور"
 

nasimkhordad

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه شب خواب بینم خوابِ دیدار
دلی دارم دلی بی تابِ دیدار
تو خورشیدی و من شبنم چه سازم
نه تابِ دوری و نه تابِ دیدار
"قیصر امین پور"


روز عمرت شب شد و در فکر اسبابی هنوز
بر تنت هر موی صبحی گشت و در خوابی هنوز

 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا