یک راز ...قانون جاذبه را به کار ببریم!!حتی شما!!

یک راز ...قانون جاذبه را به کار ببریم!!حتی شما!!

  • بله

    رای: 556 90.7%
  • خیر

    رای: 29 4.7%
  • در مورد آن اطلاعی ندارم.

    رای: 28 4.6%

  • مجموع رای دهندگان
    613
  • نظرسنجی بسته .

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز
قبل از نوشیدن آب ، هر روز جملات زیر را با انرژی و قدرت تکرار کنید​
لیوان اول ، بعد از بیدار شدن صبح:

خداوندا، سپاس تو راکه بار دیگر به من طلوع خورشید را هدیه دادی ، قول می دهم امروز هر جا که بروم مهری برسانم حتی با لبخندی . به من کمک کن ، امروز را به شاهکاری بی همتا تبدیل کنم.


لیوان دوم ، حدود ده صبح:
افتخار می کنم که از امروز پاک ترین انسان روی زمین هستم.


لیوان سوم حدود دوازده ظهر:
من نظر کرده خداوندم.


لیوان چهارم بعد از نهار:
خداوندا تورا سپاس به خاطر برکاتی که به من بخشیدی ، خزانه غیبت را به روی من و خانواده ام بگشای.


لیوان پنجم، ساعت چهار عصر:
عشق الهی هم اکنون مرا ثروتمند و توانگر می سازد.


لیوان ششم ساعت شش عصر :
به هر سو که می نگرم موفقیت به من لبخند می زند.


لیوان هفتم ، قبل از شام:
هر روز از هر لحاظ بهتر و بهتر می شوم .


لیوان هشتم ، قبل از خواب :
خداوندا، سپاس تورا که یک روز دیگر را به من هدیه دادی ، کشور عزیزم ایران را در پناه خوذت حفظ کن و صلح را در جهان حاکم فرما. خود و خانواده ام را به تو می سپارم ، ای مهربان ترین مهربانان.
پروردگارا خوابی آرام به من هدیه بده ، که من عاشق تو هستم .
این جمله ها راهمراه با نوشیدن 8 لیوان آب به مدت 21 روز تکرار کنید و به چشم خود ببینیدکه چطور خود و زندگی تان تغییر خواهد کرد.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:

 

آرامش زندگي

عضو جدید
راز موفقیت این است که آنچه را انجام می دهید برای دیگران جالب توجه کنید . خود علاقمند باشید ، دیگران نیز علاقمند خواهند شد .:)
معمولا حالتی خوشایند یا یک لبخند ، در مخفی توفیق را می‌گشاید.:biggrin:
چینی ها می‌گویند : "مردی که چهره ایی بشاش ندارد نباید مغازه باز کند.":smile:
زندگی در گذشته و ناله و مویه از بداقبالیها ، حصاری است برای رسیدن به موفقیت :(
 

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه چهار زن دارند

همه چهار زن دارند



روزیروزگاری تاجر ثروتمندی بود که 4 زن داشت . زن چهارم را از همه بیشتر دوست داشت و او را مدام با جواهرات گران قیمت و غذاهای خوشمزهپذیرایی می کرد. بسیار مراقبش بود و تنها بهترین چیزها را به او می داد.
زن سومش را هم خیلی دوست داشت و به او افتخار میکرد . پیش دوستهایش اورا برای جلوه گری می برد گرچه واهمه شدیدی داشت که روزی او با مردی دیگر برود و تنهایش بگذارد

واقعیت این است که او زن دومش را هم بسیار دوست می داشت . او زنی بسیار مهربان بود که دائما نگران و مراقب مرد بود . مرد در هر مشکلی به او پناه می برد و او نیز به تاجر کمک می کرد تا گره کارش را بگشاید و از مخمصه بیرون بیاید.

اما زن اول مرد ، زنی بسیار وفادار و توانا که در حقیقت عامل اصلی ثروتمند شدن او و موفق بودنش در زندگی بود ، اصلا مورد توجه مرد نبود . با اینکه از صمیم قلب عاشق شوهرش بود اما مرد تاجر به ندرت وجود او را در خانه ای که تمام کارهایش با او بود حس می کرد و تقریبا هیچ توجهی به او نداشت.

روزی مرد احساس مریضی کرد و قبل از آنکه دیر شود فهمید که به زودی خواهد مرد. به دارایی زیاد و زندگی مرفه خود اندیشید و با خود گفت :

" من اکنون 4 زن دارم ، اما اگر بمیرم دیگر هیچ کسی را نخواهم داشت ، چه تنها و بیچارهخواهم شد !"

بنابرین تصمیم گرفت با زنانش حرف بزند و برای تنهاییش فکری بکند . اول از همه سراغ زن چهارم رفت و گفت :

" من تورا از همه بیشتر دوست دارم و از همه بیشتر به تو توجه کرده ام و انواع راحتی ها را برایت فراهم آورده ام ، حالا در برابر این همه محبت من آیا در مرگ با من همراه می شوی تا تنها نمانم؟"

زن به سرعت گفت :" هرگز" همین یک کلمه و مرد را رها کرد.

ناچاربا قلبی که به شدت شکسته بودنزد زن سوم رفت و گفت :

" من در زندگی ترا بسیار دوست داشتم آیا در این سفر همراه من خواهی آمد؟"

زن گفت :" البته که نه! زندگی در اینجا بسیار خوب است . تازه من بعد از تو می خواهم دوباره ازدواج کنم و بیشتر خوش باشم " قلب مرد یخ کرد.

مرد تاجر به زن دوم رو آورد و گفت :

" تو همیشه به من کمک کرده ای . این بار هم به کمکت نیاز شدیدی دارم شاید از همیشه بیشتر ، می توانی در مرگ همراه من باشی؟"

زن گفت :" این بار با دفعات دیگر فرق دارد . من نهایتا می توانم تا گورستان همراه جسم بی جان تو بیایم اما در مرگ ،...متاسفم!" گویی صاعقه ای به قلب مرد آتش زد.

در همین حین صدایی او را به خود آورد :

" من با تو می مانم ، هرجا که بروی" تاجر نگاهش کرد ، زن اول بود که پوست و استخوان شده بود ، انگار سوء تغذیه بیمارش کردهباشد .غم سراسر وجودش را تیره و ناخوشکرده بود و هیچ زیبایی و نشاطی برایش باقینمانده بود . تاجر سرش را به زیر انداخت و آرام گفت :" باید آن روزهایی که می توانستم به تو توجه میکردم و مراقبت بودم ..."

در حقیقت همه ما چهار زن داریم !

الف : زن چهارم که بدن ماست . مهم نیست چقدر زمان و پول صرف زیبا کردن او بکنی وقت مرگ ، اول از همه او ترا ترک می کند.

ب: زن سوم که دارایی های ماست . هرچقدر هم برایت عزیز باشند وقتی بمیری به دست دیگران خواهد افتاد.

ج : زن دوم که خانواده و دوستان ما هستند . هر چقدر هم صمیمی و عزیز باشند ، وقت مردن نهایتا تا سر مزارت کنارت خواهند ماند.
د: زن اول که روح ماست. غالبا به آن بی توجهیم و تمام وقت خود را صرف تن و پول و دوست می کنیم . او ضامن توانمندی های ماست اما ما ضعیف و درمانده رهایش کرده ایم تا روزی که قرار است همراه ما باشد اما دیگر هیچ قدرت و توانی برایش باقی نمانده است.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
;)از‌ آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:

 

امیر Amir

عضو جدید


اميرجان
اول سلام
دوم اينكه اصلاً متوجه شدي كه ما در مورد چي صحبت مي‌كنيم اصلاً فكر كردي كه چي نوشتي اون هم در مورد قانون جذب كه اگر با هم بشينيم و يه صبحت چند دقيقه‌اي كنيم متوجه ميشي كه خودت هم داري از اون استفاده مي‌كني!
اصلاً كسي تو اين فروم از Network و از اين قبيل چيزها صحبتي كرده كه اينطوري داري قضاوت مي‌كني؟
بابا خدا عقل به آدم داده چشم داده، گوش داده، فهم داده و ... داده كه آدم راه راست رو تشخيص بده و نسبت به نوشته‌هاي ديگران كمي تأمل كنه و بيشتر متوجه بشه كه اونا دارن درباره چي صحبت مي‌كنن.;)
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:



سلام دوست نسبتا گرامی
من کلا آدم راحتی هستم و درک می کنم حالا چرا بنز می خوای ژیانم ماشینه خدا بهت به اندازه لیاقتت میده در ضمن شما هر جا که میری آنقدر زود خودتو نشون میدی
:biggrin:

سوء استفاده عده اي از قانون جذب يا راز دليلي بر اشتباه بودن اين قانون نمي شه که. مي شه؟؟؟؟؟؟؟

سلام اقا امیر
اینطور که پیداست شما عادت دارین یهو بپرین وسط یه تاپیک و یه چیزی بگیدو برید!بهتره حداقل پست های همون صفحه رو بخونید!!!اما هرکس توی گفتن نظراتش ازاده خصوصا شما که واسه همه ی بچه های باشگاه شناخته شده هستید.:cool:
در هر صورت این تاپیک به کار خودش ادامه می ده!!;)
ممنون بابت پیشنهادتون
!

با سلام

1)من به بحث بچه ها کاری نداشتم و ندارم و نظر خودمو دادم بدون مطالعه مطالب چون لزومی نداشت که بدونم دیگران چی نوشتن;)

2)دوست نسبتا گرامی!!!

دوست محترم اگر لحظه ای به متنی که از من نقل قول کردین توجه کنید بنده نگفتم که بنز میخوام:)
ضمنا بنده هم در رک بودن دست کمی از شما ندارم:) و اینکه اره من همیشه هر جا میرم خودمو نشون میدم...البته اینجا که همه بچه ها رفیقن جای دیگه هم که میریم باید برای پیشرفت خودمونو نشون بدیم:);)

3)نه نمیشه

4)خب...منم اومدم یک داللی کردمو رفتم:)


با احترامات فراوان برای همه


امیر

 

sima.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام امير خان

سلام امير خان


با سلام

1)من به بحث بچه ها کاری نداشتم و ندارم و نظر خودمو دادم بدون مطالعه مطالب چون لزومی نداشت که بدونم دیگران چی نوشتن;)

2)دوست نسبتا گرامی!!!

دوست محترم اگر لحظه ای به متنی که از من نقل قول کردین توجه کنید بنده نگفتم که بنز میخوام:)
ضمنا بنده هم در رک بودن دست کمی از شما ندارم:) و اینکه اره من همیشه هر جا میرم خودمو نشون میدم...البته اینجا که همه بچه ها رفیقن جای دیگه هم که میریم باید برای پیشرفت خودمونو نشون بدیم:);)

3)نه نمیشه

4)خب...منم اومدم یک داللی کردمو رفتم:)


با احترامات فراوان برای همه


امیر


سلام اميرamir خان
ممنون از اينکه اومدي. اميدوارم فرصت کني و مطالب مارو بخوني. شايد علاقمند شدي و تو هم شدي همکار ما. شايدم يه روزي بشي رئيسمون آخه تواناييشو داري.;) (رئيس فعلي منو نزني که اصلا منظوري ندارم.:cry:)
اينکه لحن صحبتت با بقيه پست هات فرق داره باعث خوشحاليه. فقط يلدت باشه از اين به بعد اول تاپيک رو کامل بررسي کني بعد اگه خواستي بمبارانش کني........
در هر حال موفق باشي. ما هم خوشحال مي شيم شما توي تاپيک ما مطلب بنويسي ولي مرتبط ديگه نه؟ دعوامون نکن.
 

آرامش زندگي

عضو جدید
از هر کجا که هستید شروع کنید .

از هر کجا که هستید شروع کنید .


شاید فکر کنید که تحصیلات ، فرصت ها یا منابع افراد موفق را ندارید ولی نگران نباشید .حقیقت این است که بسیاری از افراد موفق با منابع بسیار کمی شروع می کنند. داستان اکثر افراد موفق داستان کسانی است که از صفر شروع می کنند و در زندگی کارهای ارزشمندی را انجام می دهند .
آقای برایان تریسی درباره زندگی خود اینطور توضیح می دهند :
برای خود متاسف بودم ، زیرا با هیچ پولی و با تحصیلات کم وارد سن بیست سالگی شده بودم . سپس فهمیدم که اکثر مردم با پول کم یا هیچ پولی شروع کرده اند .
دوباره برای خود احساس تاسف کردم زیرا استعدادهای طبیعی هم نداشتم تا کمکم کنند و بدین ترتیب نمی‌توانستم یک شغل خوب پیدا کنم . به زودی فهمیدم که اکثر افراد در وضعیت مشابه شروع به کار کرده اند. بسیاری از افراد ، قبل از اینکه شرایط مناسبی برای استعداد و توانایی هایشان بیابند در موارد زیادی تلاش می کنند و شکست می خورند.
حقیقت این است که برای هر چیزی که می خواهید بدست آورید ، باید خودتان اقدام کنید . هیچ کس این کار را برایتان انجام نمی دهد . اما اگر دائم بیاموزید و تلاش زیادی برای پیشرفت کنید ، سرانجام به تمام اهداف خود دست خواهید یافت . هر کس خودش این کار را انجام می دهد . فقط به خاطر داشته باشید که فرصت ها شبیه افتادن توپ در بازی فوتبال آمریکایی است . اگر به تنهایی توپ را برندارید و با آن ندوید ، همان جا می ماند و تاثیری بر امتیاز ندارد. هر وقت شانس به شما رو کرد فوراً دست به کار شوید
 

آرامش زندگي

عضو جدید
عادت به خوش‌بيني

عادت به خوش‌بيني

مفیدترین عادتی که می توانید در خود ایجاد کنید عادت خوش بینی است .خوش بین ها معمولا شادترین ، سالم ترین ، موفق ترین و با نفوذترین مردم در جامعه هستند. خوش بین ها به این فکر می‌کنند که به کجا می روند و چگونه می خواهند به مقصد برسند . همین که به آنچه می‌خواهند فکر می‌کنند ، آنها را شاد و مثبت می‌کند. انرژی آنها را افزایش می دهد و خلاقیتهای آنها را آزاد می‌سازد . به آنها انگیزه می‌دهد تا در سطح بالاتری عمل کنند.


 

آرامش زندگي

عضو جدید
بدبين‌ها چگونه‌اند؟

بدبين‌ها چگونه‌اند؟

بدبینها معکوس خوش بین ها هستند . آنها معمولا به آنچه نمی‌خواهند می اندیشند به مردمی که آنها را دوست ندارند می‌اندیشند، به مسائل و مشکلاتی که دارند فکر می کنند . به خصوص به این می اندیشند که چه کسانی مسبب مشکلات آنها هستند و باید سرزنش شوند. هر چه بیشتر این اشخاص به آنچه نمی‌خواهند فکر می کنند و دنبال کسانی بگردند که آنها را سرزنش کنند، منفی تر و خشمگین تر می گردند. هر چه منفی‌تر بشوند، سریع تر آنچه را که نمی خواهند به زندگی شان راه می‌دهند.
 

آرامش زندگي

عضو جدید
تاثير خوش‌بيني و بدبيني بر دستگاه ايمني

تاثير خوش‌بيني و بدبيني بر دستگاه ايمني

کیفیت اندیشه تاثیر به سزایی روی دستگاه ایمنی بدن دارد. عادت خوش‌بینی ، در کنار نگرش ذهنی مثبت، مقاومت بدن را در برابر انواع بیماریها و ناخوشیها افزایش می‌دهد.هر چه خوش‌بین‌تر باشید، ذهن و جسم شما قوی‌تر و با انعطاف‌تر می‌شود. در نتیجه از انرژی بیشتری برخوردار می گردید و به سرعت بیشتری از خستگی درمی‌آیید. به ندرت به هر دلیلی بیمار می‌شوید.
در صورتی که به عادت خوش‌بینی می‌رسید که به جای فکر کردن در مورد آنچه نمی‌خواهید به آنچه می‌خواهید بیندیشید. پیوسته به این فکر کنید که برای رسیدن به خواسته‌هایتان چه اقداماتی باید صورت بدهید. هر چه برای رسیدن به هدفهایتان بیشتر تلاش کنید ، انرژی و اشتیاق بیشتری به دست می‌آورید ، سریع‌تر به جلو حرکت می‌کنید، کار بیشتری انجام می‌دهید و شادتر باقی می‌مانید.
 

آرامش زندگي

عضو جدید
درصد خوشبختی شما در زندگی ناشی از روابطی است که با دیگران دارید

درصد خوشبختی شما در زندگی ناشی از روابطی است که با دیگران دارید

اینکه چگونه با آنها کنار بیاییم و آنها با ما چه رفتاری داشته باشند تا حدود زیاد کیفیت هر اتفاقی را که برایمان می افتد، رقم می زند.مهمترین هدف شما در زندگی این است که خوشبختی خود را تضمین کنید. هر اندازه به خوشبختی دیگران بها دهیم ، باز به خوشبختی خودمان بهای بیشتری خواهیم داد. در روابط انسانی ، رمز سعادت و خوشبختی در این است که به دیگران احساس مهم بودن بدهید.وقتی به دیگران احساس مهم بودن می دهید، روی ذهن نیمه هوشیار آنها تاثیری عمیق بر جای می گذارید. هر کاری که بتوانید بکنید یا نتوانید بکنید با این معیار داوری می شود. آیا رفتار شما سبب می شود دیگران احساس مهم بودن بکنند یا احساس بکنند که مهم به حساب نمی آیند. سوال این است .
از آنجایی که ما بیشتر عاطفی هستیم به طور مثبت تحت تاثیر کسانی قرار می گیریم که به ما احساس مهم بودن و ارزشمند بودن می دهند.هر کاری که کسی بکند یا حرفی بزند که بر عزت نفس ما بیفزاید و به ما احساس مهم بودن و ارزشمندی بدهد ، سبب می شود که برای خودمان احترام بیشتری قائل شویم و شادتر گردیم . در نتیجه نسبت به کسی که به ما احساس بهتری می دهد ، احساس بهتری پیدا می کنیم . شما باید به گونه ای رفتار کنید که به آنها احساس مهم بودن بدهید . وقتی کاری می کنید یا حرفی می زنید که دیگران احساس مهم بودن می کنند، انواع درها به روی شما گشوده می شوند . هر جا بروید، با استقبال روبه رو می شوید. مردم شما را دوست دارند و به شما احترام می گذارند و علاقمند خواهند بود که در کنار شما باشند. می خواهند شما را استخدام کنند ، به شما ترفیع درجه بدهند، برایتان کار کنند و از شما خرید نمایند. آنها نفوذ و رهبری شما را می خرند و به شما در کار و جامعه قدرت و موقعیت می دهند.
شماهر کاری که بکنید یا هر حرفی که بزنید که در نتیجه آن شخص دیگری احساس مهم و ارزشمند بودن بکند ، سبب می شود که خود شما به احساس بهتری برسید . وقتی به دیگران انگیزه شجاعت و الهام می دهید ، خودتان انگیزه پیدا می کنید و به شجاعت می رسید . اما عکس این هم درست است . هر کاری بکنید یا هر حرفی بزنیدکه دیگران را برنجانید، به آنها احساس کمتر مهم بودن می دهید، از عزت نفس آنها می کاهید و اینها متقابلاً روی شما همین تاثیر را باقی می گذارند. به همین دلیل است که اشخاص منفی همیشه عصبانی و ناخشنود هستند و از عزت نفس اندک برخوردار می باشند. تصویر ذهنی منفی دارند . آنها ناراحت و مایوس هستند و کنار آمدن با آنها دشوار است . این اشخاص در روابط انسانی خود غیرموثر ظاهر می شوند و اغلب کارشان را به درستی انجام نمی دهند. هر حرفی بزنند یاهر رفتاری را بکنند که به دیگران آسیب بزند، به خودشان هم آسیب می رساند .
با دیگران همان رفتار کن که می خواهی با تو رفتار کنند.
 

آرامش زندگي

عضو جدید
«هر چیز كه راست و درست باشد، به نفع تو و دیگران خواهد بود. خداوند بهتر از هر كس می‌داند كه چه چیز به تو شادی واقعی می‌بخشد. آیا یك گیاه می‌فهمد كه باد، آن را تقویت می‌كند یا باران ملال آور باعث رشد گل‌های زیبا می‌شود. »

شاید فکر کنید که خوشبختی شما بسته به این است که چیزی خاص را به چنگ آورید . بعدها خدا را شکر می‌کنید که آن را به دست نیاوردید.
 

آرامش زندگي

عضو جدید








با سلام

1)من به بحث بچه ها کاری نداشتم و ندارم و نظر خودمو دادم بدون مطالعه مطالب چون لزومی نداشت که بدونم دیگران چی نوشتن;)

2)دوست نسبتا گرامی!!!

دوست محترم اگر لحظه ای به متنی که از من نقل قول کردین توجه کنید بنده نگفتم که بنز میخوام:)
ضمنا بنده هم در رک بودن دست کمی از شما ندارم:) و اینکه اره من همیشه هر جا میرم خودمو نشون میدم...البته اینجا که همه بچه ها رفیقن جای دیگه هم که میریم باید برای پیشرفت خودمونو نشون بدیم:);)

3)نه نمیشه

4)خب...منم اومدم یک داللی کردمو رفتم:)


با احترامات فراوان برای همه


امیر

سلام
درود بر امير بزرگ
لطفا پست شماره 290 را كه در خصوص چگونگي برقراري روابط با ديگران است را مطالعه كنيد.
در ضمن اينقدر عصباني نباش ما اينجا براي چيز ديگري دور هم جمع شده‌ايم، اگر دوست داشتي بقيه پست‌هاي امروز مرا هم بخوان خواندن اين مطالب براي همه ما مفيد است.
متشكرم
 

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز
راه بهشت

راه بهشت


مردی با اسب و سگش در جاده‌ای راه می‌رفتند. هنگام عبور از کنار درخت عظیمی، صاعقه‌ای فرود آمد و آنها را کشت. اما مرد نفهمید که دیگر این دنیا را ترک کرده است و همچنان با دو جانورش پیش رفت. گاهی مدت‌ها طول می‌کشد تا مرده‌ها به شرایط جدید خودشان پی ببرند.
پیاده‌روی درازی بود، تپه بلندی بود، آفتاب تندی بود، عرق می‌ریختند و به شدت تشنه بودند.

در یک پیچ جاده دروازه تمام مرمری عظیمی دیدند که به میدانی با سنگفرش طلا باز می‌شد و در وسط آن چشمه‌ای بود که آب زلالی از آن جاری بود
رهگذر رو به مرد نگهبان کرد: «روز به خیر، اینجا کجاست که اینقدر قشنگ است؟»
نگهبان: «روز به خیر، اینجا بهشت است.»
- «چه خوب که به بهشت رسیدیم، خیلی تشنه‌ایم.»
نگهبان به چشمه اشاره کرد و گفت: «می‌توانید وارد شوید و هر چه قدر دلتان می‌خواهد بوشید.»
- اسب و سگم هم تشنه‌اند.
نگهبان: واقعأ متأسفم. ورود حیوانات به بهشت ممنوع است.
مرد خیلی ناامید شد، چون خیلی تشنه بود، اما حاضر نبود تنهایی آب بنوشد. از نگهبان تشکر کرد و به راهش ادامه داد. پس از اینکه مدت درازی از تپه بالا رفتند، به مزرعه‌ای رسیدند. راه ورود به این مزرعه، دروازه‌ای قدیمی بود که به یک جاده خاکی با درختانی در دو طرفش باز می‌شد. مردی در زیر سایه درخت‌ها دراز کشیده بود و صورتش را با کلاهی پوشانده بود، احتمالأ خوابیده بود.
مسافر گفت: روز به خیر
مرد با سرش جواب داد.
- ما خیلی تشنه‌ایم. من، اسبم و سگم.
مرد به جایی اشاره کرد و گفت: میان آن سنگ‌ها چشمه‌ای است. هرقدر که می‌خواهید بنوشید.
مرد، اسب و سگ، به کنار چشمه رفتند و تشنگی‌شان را فرو نشاندند.
مسافر از مرد تشکر کرد. مرد گفت: هر وقت که دوست داشتید، می‌توانید برگردید.
مسافر پرسید: فقط می‌خواهم بدانم نام اینجا چیست؟
- بهشت
- بهشت؟ اما نگهبان دروازه مرمری هم گفت آنجا بهشت است!
- آنجا بهشت نیست، دوزخ است.
مسافر حیران ماند: باید جلوی دیگران را بگیرید تا از نام شما استفاده نکنند! این اطلاعات غلط باعث سردرگمی زیادی می‌شود!
- کاملأ برعکس؛ در حقیقت لطف بزرگی به ما می‌کنند. چون تمام آنهایی که حاضرند بهترین دوستانشان را ترک کنند، همانجا می‌مانند...
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:

 

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز
قضاوت عجولانه

قضاوت عجولانه

مرد جوانی، از دانشکده فارغ التحصیل شد. ماهها بود که ماشین اسپرت زیبایی، پشت شیشه ‏های یک نمایشگاه به سختی توجهش را جلب کرده بود و از ته دل آرزو می کرد که روزی صاحب آن ماشین شود.
مرد جوان، از پدرش خواسته بود که برای هدیه فارغ التحصیلی، آن ماشین را برایش بخرد. او می دانست که پدر توانایی خرید آن را دارد. بلأخره روز فارغ التحصیلی فرارسید و پدرش او را به اتاق مطالعه خصوصی اش فرا خواند و به او گفت: من از داشتن پسر خوبی مثل تو بی نهایت مغرور و شاد هستم و تو را بیش از هر کس دیگری دردنیا دوست دارم. سپس یک جعبه به دست او داد.
پسر، کنجکاو ولی ناامید، جعبه را گشود و در آن یک انجیل زیبا، که روی آن نام او طلاکوب شده بود، یافت. با عصبانیت فریادی بر سر پدر کشید و گفت: با تمام مال و دارایی که داری، یک انجیل به من میدهی؟ کتاب مقدس را روی میز گذاشت و پدر را ترک کرد.
سالها گذشت و مرد جوان در کار و تجارت موفق شد. خانه زیبایی داشت و خانواده ای فوق العاده. یک روز به این فکر افتاد که پدرش، حتماً خیلی پیر شده و باید سری به او بزند. از روز فارغ التحصیلی دیگر او را ندیده بود. اما قبل از اینکه اقدامی بکند، تلگرامی به دستش رسید که خبر فوت پدر در آن بود و حاکی از این بود که پدر، تمام اموال خود را به او بخشیده است. بنابراین لازم بود فوراً خود را به خانه برساند و به امور رسیدگی نماید.
هنگامی که به خانه پدر رسید، در قلبش احساس غم و پشیمانی کرد. اوراق و کاغذهای مهم پدر را گشت و آنها را بررسی نمود و در آنجا، همان انجیل قدیمی را باز یافت. در حالیکه اشک میریخت انجیل را باز کرد و صفحات آن را ورق زد و کلید یک ماشین را پشت جلد آن پیدا کرد.
در کنار آن، یک برچسب با نام همان نمایشگاه که ماشین مورد نظر او را داشت، وجود داشت. روی برچسب تاریخ روز فارغ التحصیلی اش بود و روی آن نوشته شده بود: تمام مبلغ پرداخت شده است.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:

 

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز
بانك زمان

بانك زمان

تصور کنید بانکی دارید که در آن هر روز صبح ۸۶۴۰۰ تومان به حساب شما واریز میشود و تا آخر شب فرصت دارید تا همه پولها را خرج کنید. چون آخر وقت حساب خود به خود خالی میشود. در این صورت شما چه خواهید کرد؟ هر کدام از ما یک چنین بانکی داریم: بانک زمان. هر روز صبح، در بانک زمان شما ۸۶۴۰۰ ثانیه اعتبار ریخته میشود و آخر شب این اعتبار به پایان میرسد. هیچ برگشتی نیست و هیچ مقداری از این زمان به فردا اضافه نمیشود.
ارزش یک سال را دانش‏آموزی که مردود شده میداند.
ارزش یک ماه را مادری که فرزندی نارس به‏دنیا آورده میداند،
ارزش یک هفته را سردبیر یک هفته‏ نامه میداند،
ارزش یک ساعت را عاشقی که انتظار معشوق را میکشد،
ارزش یک دقیقه را شخصی که از قطار جا مانده،
و ارزش یک ثانیه را آنکه از تصادفی مرگبار جان به در برده، میداند.
هر لحظه گنج بزرگی است، گنجتان را مفت از دست ندهید، باز به خاطر بیاورید که زمان به خاطر هیچکس منتظر نمیماند.
دیروز به تاریخ پیوست.
فردا معما است.
و امروز هدیه است.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:

 

امیر Amir

عضو جدید
سلام اميرamir خان
ممنون از اينکه اومدي. اميدوارم فرصت کني و مطالب مارو بخوني. شايد علاقمند شدي و تو هم شدي همکار ما. شايدم يه روزي بشي رئيسمون آخه تواناييشو داري.;) (رئيس فعلي منو نزني که اصلا منظوري ندارم.:cry:)
اينکه لحن صحبتت با بقيه پست هات فرق داره باعث خوشحاليه. فقط يادت باشه از اين به بعد اول تاپيک رو کامل بررسي کني بعد اگه خواستي بمبارانش کني........
در هر حال موفق باشي. ما هم خوشحال مي شيم شما توي تاپيک ما مطلب بنويسي ولي مرتبط ديگه نه؟ دعوامون نکن.

شما سالارین:)
چشم به موعظه شما هم گوش فرا میدهم:)

چشم من در تاپیک شما قدم رنجه میکنم و مطلب مینویسم:)

سلام
درود بر امير بزرگ
لطفا پست شماره 290 را كه در خصوص چگونگي برقراري روابط با ديگران است را مطالعه كنيد.
در ضمن اينقدر عصباني نباش ما اينجا براي چيز ديگري دور هم جمع شده‌ايم، اگر دوست داشتي بقيه پست‌هاي امروز مرا هم بخوان خواندن اين مطالب براي همه ما مفيد است.
متشكرم

من عصبانی نشدم..مگه من گفتم برای چیز دیگری اینجا جمع شدین:)

___________________________________________________________________

تفکرات ما انسانها به راحتی میتونه به اعمال و رفتار ما تبدیل بشن...

وقتی ما فکر میکنیم ما نا خود اگاه تصمیم به انجام کاری گرفتیم...فکر کردن یعنی 50% کار و بقیه هم به عهده بازوان ما هست:)

من دقیقا با فلسفه و توجیه علمی قانون جذب هنوز انس نگرفتم و هنوز منظور این رو متوجه نشدم که ما هر لحظه با افکارمون اشیا و دنیا رو به سمت خودمون جذب میکنیم با فرستادن پالس های مختلف...
ما به سمت جهان کشیده میشیم یا جهان به سمت؟


با احترامات فراوان
امیر



 

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز
يه روزي يه جايي يه جوري يه كسي يه چيزي ... صبرداشته باش

يه روزي يه جايي يه جوري يه كسي يه چيزي ... صبرداشته باش

من به جمله آواتارم خيلي عقيده دارم شما دوستان رو نمي‌دونم ولي الآن كه داشتم به آواتارم فكر مي‌كردم و تو اينترنت مي‌چرخيدم يه مثال بارز از اون رو ديدم گفتم بد نيست شماهاهم اين رو بدونيد.
در نور کم غروب، جیم زن سالخورده اي را ديد که در کنار جاده درمانده،منتظر بود. در آن نور کم متوجه شد که او نياز به کمک دارد جلوي مرسدس زن ايستاد و از اتومبيلش پياده شد. در اين يک ساعت گذشته هيچ کس نايستاده بود تا به زن کمک کند. زن به خود گفت مبادا اين مرد بخواهد به من صدمه اي بزند؟ ظاهرش که بي خطر نبود فقير و گرسنه هم به نظر مي رسيد. جیم زن را که در بيرون از ماشينش در سرما ايستاده بود ديد و متوجه آثار ترس در او شد. گفت: خانم من آماده ام به شما کمک کنم. بهتر است شما برويد داخل اتومبيل که گرمتر است، ضمنا" اسم من جیم آندرسون است.
فقط لاستيک اتومبيلش پنچر شده بود، اما همين هم براي يک زن سالخورده مصيبت محسوب مي شد. جیم در مدت کوتاهي لاستيک را عوض کرد زن گفت اهل سنتلوئيس است و عبوري از آنجا مي گذشته است. تشکر زباني براي کمک جیم کافي نبود، از او پرسيد که چه مبلغ بپردازد. هر مبلغي مي گفت مي پرداخت، چون اگر او کمکش نمي کرد هر اتفاقي ممکن بود بيفتد. جیم معمولا براي دستمزدش تامل نمي کرد اما اين بار براي مزد کار نکرده بود، براي کمک به يک نيازمند کار کرده بود، و البته در گذشته افراد زيادي هم به او کمک کرده بودند.
او به خانم گفت که اگر واقعا مي خواهد مزد او را بدهد دفعۀ بعد که نيازمندي را ديد به او کمک كند و افزود:" و آن وقت از من هم يادي کنيد". خانم سوار اتومبيلش شد و رفت چند کيلومتر جلوتر کافه اي را ديد. به آن کافه رفت تا چيزي بخورد. پيشخدمت زن پيش آمد و حوله تميزي آورد تا خانم موهايش را خشک کند. پيشخدمت لبخند شيريني داشت، لبخندي که صبح تا شب سرپابودن هم نتوانسته بود محوش کند. آن خانم ديد که پيشخدمت باردار است، با اين حال نگذاشته بود که فشار ناشی از کار روزانه تغييري در رفتارش بدهد. آن گاه به ياد جیم افتاد، وقتي آن خانم غذايش را تمام کرد، صورتحساب را با يک اسکناس صد دلاري پرداخت.
پيشخدمت رفت تا بقيه پول را بياورد وقتي برگشت، آن خانم رفته بود پيشخدمت نفهميد آن خانم کجا رفت. بعد متوجه شد چيزي روي دستمال سفره نوشته شده است با خواندن آن اشک به چشمش آمد." چيزي لازم نيست به من برگرداني من هم در چنين وضعي قرار داشتم شخصي به من کمک کرد همان طور که من به تو کمک کردم اگر واقعا مي خواهي دين خود را ادا کني اين کار را بکن نگذار اين زنجيرۀ عشق همين جا به تو ختم شود".
زير دستمال چهارصد دلار ديگر هم بود. آن شب پیشخدمت به آن نوشته و پول فکر مي کرد، آن زن از کجا میدانست او و شوهرش جیم آندرسون به این پول سخت نیاز داشتند؟
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:

 

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز


تفکرات ما انسانها به راحتی میتونه به اعمال و رفتار ما تبدیل بشن...

وقتی ما فکر میکنیم ما نا خود اگاه تصمیم به انجام کاری گرفتیم...فکر کردن یعنی 50% کار و بقیه هم به عهده بازوان ما هست:)
من دقیقا با فلسفه و توجیه علمی قانون جذب هنوز انس نگرفتم و هنوز منظور این رو متوجه نشدم که ما هر لحظه با افکارمون اشیا و دنیا رو به سمت خودمون جذب میکنیم با فرستادن پالس های مختلف...
ما به سمت جهان کشیده میشیم یا جهان به سمت؟
با احترامات فراوان
امیر
سلام آقا امير
برادر ديدي از قانون جذب داري استفاده مي‌كني!
ديدي به اين قانون عمل مي‌كني!
پس قبل از اينكه بخواهي نظري غير اصولي بدي از اول تاپيكو دنبال كن و اونوقت بگو چي دستگيرت شده؟
ورودت رو به اين تالار تبريك مي‌گم.;)
مديرموقت تالار
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:

 

feshfeshe

عضو جدید
کاربر ممتاز


روزیروزگاری تاجر ثروتمندی بود که 4 زن داشت . زن چهارم را از همه بیشتر دوست داشت و او را مدام با جواهرات گران قیمت و غذاهای خوشمزهپذیرایی می کرد. بسیار مراقبش بود و تنها بهترین چیزها را به او می داد.

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
;)از‌ آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:


سلام آقای مدیر بابت مطلب قشنگت ممنون خیلی جالب بود .
 

feshfeshe

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام به همه دوستان خوبم
خدا را شكر


در خصوص آقاي امير، لطف كنيد ديگه براي اون بنده عقيدشو خيلي راحت بيان كرد، صرف‌نظر از نوع بيان آن. به هر حال از همه شما متشكرم



سلام به شما فرشته مهربان
بابت تمامی مطالب بسیار پربار و قشنگتون خیلی ممنون امیدوارم که همیشه از انرژی، عشق به خدا و موفقیت سرشار باشید.
بابت امیر هم باشه ولی ایشون باید یاد بگیرند اظهار نظر کردن با بی ادبی کردن و به قول خودشون به اصطلاح رک بودن خیلی تفاوت داره :gol:


از آسمان طلا می بارد
از طرف گروه موفقیت
 

feshfeshe

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام


بــاز بـــاران، بـــا تــرانــه… شايد براي همه ي ماها خاطراتي رو بهمراه داشته باشه. با هواي باروني كه در اين روزها در اكثر شهرهاي ايران وجود داره گفتم شايد بد نباشه يه يادي هم از گذشته ها بكنيم. گذشته هايي كه ما رو مي بره به دنياي شيرين كودكي. وقتي يه بچه دبستانی كوچولو بوديم و مشق شبمون حفظ كردن اين شعر زيبا بود. ياد اون روزها بخير، چه جالب بود، وقتي نوبت به اين درس مي رسيد ديگه پائيز از نيمه گذشته بود و نم نم بارون داشت ترانه شو شروع مي كرد كه درس معلم آغاز مي شد و از روي كتاب فارسي مي گفت
بــاز بـــاران، بـــا تــرانــه…



بــاز بـــاران، بـــا تــرانــه…



باز باران، با ترانه، با گهرهای فراوان می خورد بر بام خانه.
من به پشت شیشه تنها، ایستاده در گذرها، رودها راه اوفتاده.

شاد و خرم یک دو سه گنجشک پر گو،
باز هر دم می پرند، این سو و آن سو.

می خورد بر شیشه و در مشت و سیلی،
آسمان امروز دیگر نیست نیلی.

یادم آرد روز باران: گردش یک روز دیرین،
خوب و شیرین توی جنگل های گیلان.

کودکی ده ساله بودم، شاد و خرم
نرم و نازک، چست و چابک.

از پرنده، از خزنده، از چرنده،
بود جنگل گرم و زنده.

آسمان آبی، چو دریا، یک دو ابر، اینجا و آنجا
چون دل من، روز روشن.

بوی جنگل، تازه و تر، همچو می مستی دهنده.
بر درختان میزدی پر، هر کجا زیبا پرنده.
.
.
با دو پای کودکانه، می دویدم همچو آهو،
می پریدم از لب جو، دور میگشتم ز خانه.

می کشانیدم به پایین، شاخه های بید مشکی
دست من می گشت رنگین، از تمشک سرخ و مشکی.

روز، ای روز دلارا! گر دلارایی ست، از خورشید باشد.
ای درخت سبز و زیبا! هر چه زیبایی ست از خورشید باشد."

اندک اندک، رفته رفته، ابر ها گشتند چیره. آسمان گردید تیره،
بسته شد رخساره ی خورشید رخشان، ریخت باران، ریخت باران.

جنگل از باد گریزان، چرخ ها می زد چو دریا،
دانه ها ی "گرد" باران، پهن میگشتند هر جا.

برق چون شمشیر بران، پاره میکرد ابر ها را
تندر دیوانه غران، مشت میزد ابرها را.

بس گوارا بود باران، به، چه زیبا بود باران!
می شنیدم اندر این گوهر فشانی، رازهای جاودانی، پند های آسمانی.

"بشنو از من، کودک من، پیش چشم مرد فردا،
زندگانی، خواه تیره، خواه روشن، هست زیبا، هست زیبا، هست زیبا."
این فصل، فصل مورد علاقه ی منه تقدیم می کنم به همه ی دوستانی که اون رو خیلی بیشتر از من دوست دارند
 
آخرین ویرایش:

امیر Amir

عضو جدید
سلام آقا امير
برادر ديدي از قانون جذب داري استفاده مي‌كني!
ديدي به اين قانون عمل مي‌كني!
پس قبل از اينكه بخواهي نظري غير اصولي بدي از اول تاپيكو دنبال كن و اونوقت بگو چي دستگيرت شده؟
ورودت رو به اين تالار تبريك مي‌گم.;)
مديرموقت تالار
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:


با سلام
من در نوشته هام حرفی از استفاده از Law Of Attraction نزدم کاربر محترم;) بنده عرض کردم هنوز با این موضوع کنار نیامدم.
حالا شما اسمشو میزاری قانون جذب و منم اسم بی اسمی براش گذاشتم:)

یعنی شما روی نظرات خودتون صحه اصولی بودن میگذارید و نظر من رو غیر اصولی؟
مرجع تشخیص اصولی بودن نظر من فکر نمیکنم شما باشی:surprised:د ولی کلا من از این بحث های جالب لذت میبرم:);)


شما هر قانونی که اسمشو میگذارید من این رو میدونم برای رسیدن به هر چیزی باید تلاش کرد و سختی کشید و نشستن و تصور:biggrin: یا فکر خالی کردن:biggrin: به این چیز و اون چیز کار خنده داریه:)



 

امیر Amir

عضو جدید
سلام به شما فرشته مهربان
بابت تمامی مطالب بسیار پربار و قشنگتون خیلی ممنون امیدوارم که همیشه از انرژی، عشق به خدا و موفقیت سرشار باشید.
بابت امیر هم باشه ولی ایشون باید یاد بگیرند اظهار نظر کردن با بی ادبی کردن و به قول خودشون به اصطلاح رک بودن خیلی تفاوت داره :gol:


از آسمان طلا می بارد
از طرف گروه موفقیت

خوب بزار بررسی بکنم تا الان من :

نظرم غیر اصولی بوده:)

بی ادب هم شدم:)

گذشته از این صحبتها که من باهاش زیاد کاری ندارم چون برام مهم نیست...


شما هر آنچه که در مورد امیر فکر میکنید امیر آن نخواهد بود...

امیر ان خواهد شد که خودش فکر میکنه..درسته:)

اینم یک مثال نقض این قانون جذب :)

این پست اخر من در بحث شما خواهد بود و دوست ندارم اسپم بکنم و رشته بحث شما رو از بین ببرم...هر صحبتی بود در پیام خصوصی خوشحال میشم با بنده در میان بگذارید و من رو نسبت به اشتباهاتم آگاه کنید



با احترامات فراوان برای شما;)

امیر

 

feshfeshe

عضو جدید
کاربر ممتاز


خوب بزار بررسی بکنم تا الان من :

نظرم غیر اصولی بوده:)



خوشحال میشم با بنده در میان بگذارید و من رو نسبت به اشتباهاتم آگاه کنید








سلام به شما گرامی دوست من
از آنجا که دیدم بهمون قول دادی که نیای و این خیلی بده برات پیام خصوصی گذاشتم تو صندوق پیشنهاداتت لطفا ......
ببخش اگه باعث ناراحتیت شدیم ولی اجازه ندارم بار منفی ایجاد کنم.
و خوشحالم که تالارمون یه تغییری در شما ایجاد کرد و قبول کردی که اشتباهم داری و قصد آگاه کردنت رو بر ما نهادی امید به بهبود.;)
 

feshfeshe

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتند: ستاره را نمي توان چيد
و آنان که باور کردند
براي چيدن ستاره
حتي دستي دراز نکردند
اما باور کن که من
به سوي زيباترين
و دورترين ستاره
دست تازيدم
و هر چند دستانم تهي ماند، اما
چشمانم لبريز ستاره شد
ستاره هاي درونت را درشب چشمانت رها ساز
و باور کن که عشق را هدفي نيست
آنچنان که بدست آيد

یا در اغوش جا بگیرد
عشق...
خود همه چيز است








 

sima.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
من به جمله آواتارم خيلي عقيده دارم شما دوستان رو نمي‌دونم ولي الآن كه داشتم به آواتارم فكر مي‌كردم و تو اينترنت مي‌چرخيدم يه مثال بارز از اون رو ديدم گفتم بد نيست شماهاهم اين رو بدونيد.
در نور کم غروب، جیم زن سالخورده اي را ديد که در کنار جاده درمانده،منتظر بود. در آن نور کم متوجه شد که او نياز به کمک دارد جلوي مرسدس زن ايستاد و از اتومبيلش پياده شد. در اين يک ساعت گذشته هيچ کس نايستاده بود تا به زن کمک کند. زن به خود گفت مبادا اين مرد بخواهد به من صدمه اي بزند؟ ظاهرش که بي خطر نبود فقير و گرسنه هم به نظر مي رسيد. جیم زن را که در بيرون از ماشينش در سرما ايستاده بود ديد و متوجه آثار ترس در او شد. گفت: خانم من آماده ام به شما کمک کنم. بهتر است شما برويد داخل اتومبيل که گرمتر است، ضمنا" اسم من جیم آندرسون است.
فقط لاستيک اتومبيلش پنچر شده بود، اما همين هم براي يک زن سالخورده مصيبت محسوب مي شد. جیم در مدت کوتاهي لاستيک را عوض کرد زن گفت اهل سنتلوئيس است و عبوري از آنجا مي گذشته است. تشکر زباني براي کمک جیم کافي نبود، از او پرسيد که چه مبلغ بپردازد. هر مبلغي مي گفت مي پرداخت، چون اگر او کمکش نمي کرد هر اتفاقي ممکن بود بيفتد. جیم معمولا براي دستمزدش تامل نمي کرد اما اين بار براي مزد کار نکرده بود، براي کمک به يک نيازمند کار کرده بود، و البته در گذشته افراد زيادي هم به او کمک کرده بودند.
او به خانم گفت که اگر واقعا مي خواهد مزد او را بدهد دفعۀ بعد که نيازمندي را ديد به او کمک كند و افزود:" و آن وقت از من هم يادي کنيد". خانم سوار اتومبيلش شد و رفت چند کيلومتر جلوتر کافه اي را ديد. به آن کافه رفت تا چيزي بخورد. پيشخدمت زن پيش آمد و حوله تميزي آورد تا خانم موهايش را خشک کند. پيشخدمت لبخند شيريني داشت، لبخندي که صبح تا شب سرپابودن هم نتوانسته بود محوش کند. آن خانم ديد که پيشخدمت باردار است، با اين حال نگذاشته بود که فشار ناشی از کار روزانه تغييري در رفتارش بدهد. آن گاه به ياد جیم افتاد، وقتي آن خانم غذايش را تمام کرد، صورتحساب را با يک اسکناس صد دلاري پرداخت.
پيشخدمت رفت تا بقيه پول را بياورد وقتي برگشت، آن خانم رفته بود پيشخدمت نفهميد آن خانم کجا رفت. بعد متوجه شد چيزي روي دستمال سفره نوشته شده است با خواندن آن اشک به چشمش آمد." چيزي لازم نيست به من برگرداني من هم در چنين وضعي قرار داشتم شخصي به من کمک کرد همان طور که من به تو کمک کردم اگر واقعا مي خواهي دين خود را ادا کني اين کار را بکن نگذار اين زنجيرۀ عشق همين جا به تو ختم شود".
زير دستمال چهارصد دلار ديگر هم بود. آن شب پیشخدمت به آن نوشته و پول فکر مي کرد، آن زن از کجا میدانست او و شوهرش جیم آندرسون به این پول سخت نیاز داشتند؟
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:


سلام رئيس جون.
اين داستانت اشک منو درآورد. خيلي(به توان بي نهايت) قشنگ بود.
 

sima.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
من به صحبت هاي رئيس و فشفشه اعتراض دارم!!!!!
ما نبايد کسي رو متهم کنيم. اين بنده خدا تازه داشت ميومد ما پرونديمش. اين رسمش نيست اگه اينقدر از خوبي حرف مي زنيم.

خوب بزار بررسی بکنم تا الان من :

نظرم غیر اصولی بوده:)

بی ادب هم شدم:)

گذشته از این صحبتها که من باهاش زیاد کاری ندارم چون برام مهم نیست...


شما هر آنچه که در مورد امیر فکر میکنید امیر آن نخواهد بود...

امیر ان خواهد شد که خودش فکر میکنه..درسته:)

اینم یک مثال نقض این قانون جذب :)

این پست اخر من در بحث شما خواهد بود و دوست ندارم اسپم بکنم و رشته بحث شما رو از بین ببرم...هر صحبتی بود در پیام خصوصی خوشحال میشم با بنده در میان بگذارید و من رو نسبت به اشتباهاتم آگاه کنید



با احترامات فراوان برای شما;)

امیر


به قول رضا صادقي که خيلي ازش بدم مياد و همين باعث مي شه هرجا ميرم از آهنگاش پخش کنن!!!!! نرو.....

امیر ان خواهد شد که خودش فکر میکنه

اين خود همون قانون بي اسمه ما و شماست ديگه!
ببين آقاي اميرAmir تو نه اسپم مي کني نه رشته رو عوض مي کني. يه پست خيلي خوبي داده بودي:

تفکرات ما انسانها به راحتی میتونه به اعمال و رفتار ما تبدیل بشن...

وقتی ما فکر میکنیم ما نا خود اگاه تصمیم به انجام کاری گرفتیم...فکر کردن یعنی 50% کار و بقیه هم به عهده بازوان ما هست:)
من دقیقا با فلسفه و توجیه علمی قانون جذب هنوز انس نگرفتم و هنوز منظور این رو متوجه نشدم که ما هر لحظه با افکارمون اشیا و دنیا رو به سمت خودمون جذب میکنیم با فرستادن پالس های مختلف...
ما به سمت جهان کشیده میشیم یا جهان به سمت؟
با احترامات فراوان
امیر

ببين امير جان دنيا به سوي ما جذب ميشه. يعني تو با تفکر به اونچه که مي خواي (نه اونچه که نمي خواي) باعث مي شي اون اتفاق برات بيفته. نمي تونم تو اين پست برات توضيح زيادي بدم ولي اگه پست هاي قبلي رو بخوني بيشتر متوجه ميشي. اصلا يه search بزن تو اينترنت. ها ؟ بهترم هست. اگه بازم سر بزني سعي مي کنم مطالب مرتبط رو بصورت خلاصه واست بذارم.
 

آرامش زندگي

عضو جدید
سلام به شما فرشته مهربان
بابت تمامی مطالب بسیار پربار و قشنگتون خیلی ممنون امیدوارم که همیشه از انرژی، عشق به خدا و موفقیت سرشار باشید.
بابت امیر هم باشه ولی ایشون باید یاد بگیرند اظهار نظر کردن با بی ادبی کردن و به قول خودشون به اصطلاح رک بودن خیلی تفاوت داره :gol:


از آسمان طلا می بارد
از طرف گروه موفقیت
سلام خدمت دوست بسيار عزيز ما feshfeshe
شما خيلي به بنده لطف داريد، اميدوارم شما هم تا ابد زير چتر عشق خدا محفوظ و از شر تمام ناخوشيها در امان باشيد.
متشكرم
 

آرامش زندگي

عضو جدید
شانس هم يك انرژي است

شانس هم يك انرژي است

همه‌ی افکار ما انرژی دارند، به همین دلیل هم هست که گاهی در رسیدن به اهدافمان یک وقفه بزرگ ایجاد می شود.
هنگامی که چیزی را از کاتالوگ کائنات طلب می کنیم اما خودمان را لایق آن نمی دانیم، و یا از به دست آوردن آن ترس داریم و افکاری شبیه به اینها، ناخودآگاه موجی از انرژی‌های منفی را از خود ساطع می‌کنیم و شکل گیری هدفمان را به وقفه می اندازیم.
هنگامی که چیزی را طلب می‌کنیم، ابتدا باید خود را لایق آن بدانیم، زیرا کمی تردید باعث می‌شود که مانیز از هدفمان دور شویم. مثلا اگر به پول احتیاج دارید، بیشترین حدی که می‌توانید را از خدا بخواهید و بدانید که ثروتمندان چیزی اضافه بر آنچه شما دارید ندارند. فقط آنها از قدرت تفکر خود درست استفاده می‌کنند و نتیجه‌ی آن را هم می‌بینند.
از نظر من این که ثروتمندان انسانهای خوش شانسی هستند، به هیچ وجه غلط نیست، زیرا شانس هم انرژی است و انسانها خودشان تعیین می‌کنند که خوش شانس باشند یا بد شانس .شما در زندگي ، افراد ، ايده ها و موقعيت‌هايي را به سوي خود جذب مي‌کنيد که با افکار غالب شما هماهنگ هستند .
هنگامي که اهداف شما از مغناطيس اشتياق شما سر شار شد به چيزي دست پيدا مي‌کنيد که مردم به آن شـــانس مي‌گويند .
برایان تریسی ...!
 

آرامش زندگي

عضو جدید
با سلام
من در نوشته هام حرفی از استفاده از Law Of Attraction نزدم کاربر محترم;) بنده عرض کردم هنوز با این موضوع کنار نیامدم.
حالا شما اسمشو میزاری قانون جذب و منم اسم بی اسمی براش گذاشتم:)

یعنی شما روی نظرات خودتون صحه اصولی بودن میگذارید و نظر من رو غیر اصولی؟
مرجع تشخیص اصولی بودن نظر من فکر نمیکنم شما باشی:surprised:د ولی کلا من از این بحث های جالب لذت میبرم:);)


شما هر قانونی که اسمشو میگذارید من این رو میدونم برای رسیدن به هر چیزی باید تلاش کرد و سختی کشید و نشستن و تصور:biggrin: یا فکر خالی کردن:biggrin: به این چیز و اون چیز کار خنده داریه:)
سلام امير آقاي گل
خوبي؟
اول ببين حرفاي شما هيچكدام نقض قانون جذب نيست، به دليل همون حرفي كه خودت زدي "امير همان خواهد شد كه خودش فكر مي‌كند" اين دقيقا خود قانون جذبه اصلا اسمشو هر چي دوست داري بگذار مهم اينه كه خودت هم داري از آن استفاده مي‌كني و اين خيلي عاليه.
دوم هيچ كس قبول نداره كه فقط با نشستن و حرف زدن و فكر خالي به جايي مي‌رسه، اين حرف كاملا غيرمنطقي است. و اصلا اگر اينطور باشه عين بي‌عدالتي است و بي‌عدالتي در كار خداوند و حتي كائنات او هم نيست " دليل اين امر اينكه هر كار بدي هر فرد به نوعي به خود او باز مي‌گردد" ولي فكر كردن و صحبت كردن از هر هدفي كه در نظر داريم باعث ايجاد انگيزه تلاش و آمادگي جهت اقدام براي رسيدن به آن هدف مي‌شه. چون كم كم به برنامه‌ريزي عملياتي در جهت هدف و بعد هم رسيدن قدم قدم به هدف خواهد شد. اين هم نتيجه همان قانون بي‌نام شماست.
سوم قهر نكن كار بچه‌هاست، خوشحال مي‌شيم كه بازم توي تاپيك ببينيمت.
چهارم بيا تو تاپيك و مطلب بگذار چون توانائيت واقعا زياده،‌اگر از دست ما بر بياد سعي مي‌كنيم با بحث در اين موارد شما را قانع كنيم يا شما ما رو قانع مي‌كني كه حرف شما درسته.
پنجم منتظريم بازم به تاپيك ما سربزني.
 

Similar threads

بالا