[ نقد و نظر معماری] پروژهای صنعتی را باید معماران طراحی کنند..

mortezaasti

عضو جدید
پروژهای صنعتی نظیر کارخانه ها، مراکز تولیدی یا هر مجموعه ای که در آنها موادی از شکل خام و اولیه با عبور از فرآیندی مکانیزه و مشخص، به محصول مورد نظر تبدیل میشوند به دلایلی که در این نوشتار خواهد آمد بایستی توسط معماران صنعتی و معماران آشنا با اینگونه مجموعه ها طراحی شوند .
مجموعه های صنعتی غالباً پروژه های حساس با ارزش بالا از نظر سرمایه گذاری اولیه همراه با پیچیدگیهای ویژه از نظر مشخصات عمومی و خصوصی هستند .معمولاًدر اکثر پروژه های پس از اقناع گروه سرمایه گذار نسبت به مثبت بودن ایده ایجاد طرح ،مهمترین اقدامات بعدی اخذ مجوز های لازم ،تهیه زمین و بلافاصله شروع مرحله طراحی بر اساس ضوابط محلی و بعضاً فرامحلی است. در حالیکه در پروژهای صنعتی (کارگاههای کوچک موردنظر نیستند) ضمن آنکه مراحل پیش گفته بسیار پیچیده تر و با تامل و مطالعه بسیار وسیع تر طی میشوند ،شروع طراحی امکانپذیر نبوده و پیش نیاز آغاز مطالعات منجر به طراحی ،انجام مسیر طولانی و دقیق انتخاب ماشین آلات ،اجزا خطوط تولید ،بازدید از مراکز مشابه داخلی یا خارجی و مطالعه و سنجش پارامتر های عدیده، ضروری و تعیین کننده دیگر خواهد بود . بطور معمول زمان ورد و شروع بکار گروه طراح در پروژهای صنعتی مراحل پایانی انتخاب ماشین آلات یا همزمان با نهایی وقطعی شدن آن است . زمان انتخاب مشاور طراح پروژه (به شرط آنکه مشاور در مرحله انتخاب ماشینها و تجهیزات حضور نداشته باشد) زمانی است که ابعاد هندسی ،سطح اشغال ،میزان انرژی مصرفی،تعداد شاغلین و شیفت های کار و مشخصات کلی و ظرفیتهای طرح برای کار فرما یا سرمایه گذار روشن شده و احتمالاً زمین مورد نیاز طرح نیز پس از مطالعات مکانیابی،خریداری شده و در اختیار میباشد . مشاور طراح پروژه در بدو ورود به موضوع با حجم عظیمی از اطلاعات مواجه میشود که ممکن است به علت بی سابقه بودن طرح در کشور ،که معمولاًنیز همین گونه است ،این اطلاعات تنها شناختی تئوریک و غیر قابل لمس از موضوع را به او بدهد . واقعیت آنست که هیچ سرمایه گذار عاقلی (معمولاًسرمایه گذار ان بسیار عاقل هستند) سرمایه خود را در احداث واحد تولیدی که باروش حتی 5 سال قبل کار کند هدر نداده و غالباً سعی دارند تا حتی الامکان واحدی را راه اندازی کنند که کاملاً مدرن و حتی پیشرفته تر از فنآوری روز اروپا باشد. برخی از صنایع نیز مطلقاً در داخل سابقه نداشته یا قبلاً به حس نیاز یا آمادگی لازم برای دریافت آنها نرسیده بوده ایم که بدیهی است طراحی اینگونه صنایع که کم هم نیستند روندی به مراتب مشکل تر ،پیچیده تر و همراه با مطالعه وسیع تر ودقت و وسواس بیشتر را می طلبد . بعنوان مثال ما تایر اتومبیل تولید میکنیم ولی تایر هواپیما خیر . یا تا همین اواخر هیچیک از انواع هواپیما را تولید نمیکردیم یا در حال حاضر اگر تولید میکنیم در مراحل شروع این راه هستیم .حتی اگر محصولی را دهها سال تولید کرده باشیم امروزه چاره ای نداریم جز آنکه همگام با پیشرفت لحظه به لحظه صنعتی دنیا اشکال جدید آن را با فناوری متفاوت تولید کنیم .
به یک معنا در جهان امروز ما نیازمند و محکوم به ورود تکنولوژیهای جدید، ارتقاء سطح تولیدات و محصولا ت قبلی و همچینین برخورداری از دانش فنی تولید محصولاتی هستیم که پیش نیاز یا نیاز حتمی عرصه های نوینی است که هر روزه به روی ما گشوده میشوند . از سوی دیگر دوران فروش و صدور مواد اولیه خا م سپری شده و ما بایستی به سمت ایجاد صنایع جانبی و تبدیل و فرآوری منابع عظیم خدادی کشوررفته و ثروت ملٌی خود را با بالاترین ارزش افزوده ممکن عرضه کنیم .
آن چه تاکنون گفته شد تعریف کلی و ساده ای از مشخصات و تفاوتهای ورود به عرصه طراحی پروژه های صنعتی بود. متاسفانه در اکثر پروژه های صنعتی بدلیل عدم شناخت نقش و تاثیر معماری ،مرحله انتخاب و تامین ماشینها و پاسخگویی به مصارف و فضای مورد نیاز، طراحی پروژه تلقی و انسان بعنوان حیاتی ترین عامل شکل دهنده پروژه از محاسبات طراح و سرمایه گذار حذف یا در مقام چندم اهمیٌت قرار میگیرد .
این که ما تعدادی ماشین در هر مقیاس را زیر سقف بلندی قرار دهیم و سطوح مربوط به تامین انرژی، ماشین ها را نیز در حاشیه آنهاپیش بینی کنیم و بعد فکر کنیم کارخانه یا واحد تولیدی را ساخته ایم که تعدادی انسان بنابر ضرورت و ماموریت در نقاط مختلف این ماشین می ایستند و در شیفتهای یکنواخت روزانه ،ماهها و سالها با ماشین کار میکنند ظالمانه ترین ،زیان آورترین وغلط ترین نوع نگاه به یک مجموعه صنعتی است که تبعات عدیده آن هر لحظه در ناکارآمدی واحد تولید خود را نشان داده و غالباً تا همیشه مجموعه را از بازده مورد انتظار دور خواهد ساخت . متاسفانه غالب واحدهای صنعتی ما از این نقیصه در عذابند لیکن بدلیل عدم توجه شایسته به نقش انسان و عدم ارائه پاسخ مطلوب برای آن توسط معماران یا گروههايی که به ماشین ،انسان و محیط، همزمان اهمیت داده و وزن و نیاز هر یک را در جای خود لحاظ کنند، راه برون رفت از این مشکل حیاتی را نیافته یا در رفع آن ناموفق میباشند . غالباًفکر میکنند معماری صنعتی سوله است در حالیکه سوله عنصری است که میتواند برای پاسخگویی به نیاز های بخشی از پروژه صنعتی بکار آید . بگذریم که حتی اکثر ما سوله و خواص کارکرد و قابلیت های بسیار زیاد و مثبت آن را نیز نشناخته ایم و روش استفاده از آن را نمیدانیم.
بعد از مرحله شناخت اجزاء خط تولید و نیازهای جانبی آن ،همه چیز حتی استقرار خطوط تولید و غیره بایستی دقیقاً با لحاظ کردن حضور و نقش انسان بررسی و تثبیت شوند.
ماشین ها بنابر دقت و مطالعه ای که توسط متخصصان مربوط در شناخت و انتخاب آنها بکار رفته و همچنین با تامین فضا و پشتیبانی مناسب و تامین انرژیهای لازم بالقوه بایستی بازده و راندمان مورد انتظار را داشته باشند لیکن آنچه این باز دهی مورد انتظار را تضمین میکند انسان است . انسان در رده های مختلف کار اعم از مدیریت کلان ،مدیریت فنی و تجربی و کارهای ساده و به موازات آن پشتیبانی مواد ،پرسنل و بازار، تعیین کننده نحوه فعالیت و سرنوشت یک واحد صنعتی و تولیدی هستند . بسیار کارخانه ها و مجموعه های تولیدی را میشناسیم که علیرغم برخورداری از ماشین آلات پیشرفته از کار آیی و بهر ه وری پائین رنج میبرند. متقابلاً واحدهای صنعتی وجود دارند که علیرغم در تنگنا بودن از ماشین آلات مدرن ،کارکرد و بهره وری قابل قبول و مثبت دارند. ممکن است گفته شود مدیریت قوی ، ایجاد انگیزه برای پرسنل ،انعطاف محصولات در برابر بازار مصرف ،استفاده از امکانات و تسهیلات قانونی و نظایر آن موجب ارتقاءبازدهی واحد صنعتی خواهند شد، تمامی این عوامل بدرستی در بازدهی تاثیر گذارند ولی نباید فراموش کرد که در این میان فضا و محیط مناسب بیش از بقیه در کار آمدی واحد تاثیر داشته و هر یک از اقدامات پیش گفته را در بستر مناسب خود قرار خواهد داد .
معمار صنعتی با درک کامل از طبقه اجتماعی و رفتار شاغلین در یک واحد تولیدی و نیاز های روزمره آنان در محیط کار ،شناخت صعوبت های شغلی آنان نظیر کارهای سنگین و مخاطره آمیز ،یکنواختی کسالت آور محیط ،انواع آلودگیهای غیر بهداشتی ناشی از محیطهای کار و تعیین وطراحی مسیر حرکت و دسترسی پرسنل به امکانات خدماتی ،رفاهی و اداری و پیش بینی عناصر کاهنده هر یک از مشکلات پیش گفته نظیر ایجاد هندسه های موزون ،انتخاب مصالح و رنگ مناسب ،پیش بینی فضاهای واسطه ،کوتاه کردن مسیرهای جابجایي ،در اختیار قراردادن تسهیلات رفاهی مناسب جهت از بین بردن تبعیضات محیطی و استفاده از فضای سبز و نظایر آن میتواند در ارتقاء روحیه کارکنان و همچنین تلطیف محیط غالباًخسته کننده کار در یک مجموعه صنعتی تاثیر گذار باشد .
شاغلین در یک پروژه صنعتی بویژه سطوح کارگری آن نظیر سایر طبقات جامعه مشکلات و ناهنجاریهای شخصی خود را در بدو ورود به مجموعه به همراه دارند بعلاوه وظیفه ای پر مسئولیت ،یکنواخت و غالباً سخت با در آمدی اندک در مقابل هزینه های روزمره در انتظار آنهاست ، آیا این حق آنها نیست که با محیط چشم نواز ، با مقیاس انسانی و روان که بر روی آنها آغوش گشوده و در گوشه و کنار آن اهمیٌت به کارگر و انسان هویداست روبرو شوند؟
ایجاد این روح مثبت ،اولین بازتاب وظیفه ایست که از حضور موثر معماران صنعتی در پروژه ها انتظار میرود.
متاسفانه در اکثر پروژه های صنعتی که بدون تفکر جامع معماران ساخته شده و به مرور توسعه یافته اند ،بلاتکلیفی شاغلین و پراکندگی وسیع مواد ونفرات به چشم میخورد . با اجرای طرحهای ساماندهی تا حدودی میشود نا هنجاریهارا تسکین داد لیکن سنگ بنای اولیه تنظیم روابط انسان ،ماشین و محیط بایستی در بطن تفکر اولیه طراحی و توسط معمار صنعتی مسئول بنا نهاده باشد .
بستر سازی منطقی برای تولید از طراحی مناسب و مطلوب جزئیات و کلیات یک مجموعه صنعتی توسط معماران به هیچ وجه به معنای ایجاد هزینه نیست و حتی ممکن است ورود معمار صنعتی ضمن اطمینان بخش نمودن صحت عناصر پروژه ، موجب کاهش هزینه های اجرایی در مقایسه با قبل شود .
طراحی پروژه های صنعتی حتی با استناد غلط به مشخص بودن هندسه سطوح صنعتی مورد نیاز، وظیفه هیچ یک از گرایش های مهندسی نظیر سازه ، مکانیک ، صنایع و غیره نیست . مهندس معمار صنعتی بایستی با شناخت نیازها و هندسه های مورد نظر، در نظر گرفتن منطق حرکت مواد اولیه تا محصول و مهم تر از همه با اشراف بر حضور انسان در تمامی طول فعالیت اصلی و جنبی صنعتی و بخش های پشتیبانی خدماتی ، اداری ، رفاهی و غیره نقشه مجموعه واحد صنعتی را بر اساس نیاز انسان و ماشین و با در نظر گرفتن پارامتر های مؤثر در مهندسی نظیر استعداد و شیب زمین ، دسترسی های اصلی و فرعی داخلی و بیرونی ، اقلیم ، باد و خورشید و با نگاه به کلیت تناسب احجام و مناظر کنترل شده ، طراحی کند . این مسئولیت به تدریج تا طراحی کلیه ساختمان ها اعم از صنعتی و غیر صنعتی و همچنین طراحی جزئیات ساختمانی مناسب و تا پایان ادامه خواهد یافت . ذکر ا ین نکته ضروری است که دخالت معماران بدون تجربه صنعتی می تواند احتمالاً به اندازه حذف معماران در یک پروژه صنعتی زیان آور باشد لیکن حتی همکاری این گونه معماران با سایر تخصص های فنی بایستی نتیجه ای مثبت تر از حالت حذف کلی معمار به بار آورد .
در صورتی که معمار طراح پروژه در کل با مفاهیم صنعتی و یا در صورت امکان با صنعت خاص مورد نظر آشنا باشد حضور او موجب هدایت و کارآیی بهتر سایر گروه های تخصصی خواهد شد و دوره طراحی از حالت خشک و ماشینی به عرصه ای جهت باروری و تکامل طرح در همه ابعاد تبدیل می شود .
در صورتی که شأن معمار صنعتی بدرستی در گروه طراحی لحاظ شود ، معمار طرف مراجعه تمامی گروه های اعم از صنعتی و فنی قرار خواهد گرفت و شأن حضور معمار در تمامی نقاط پروژه متجلی خواهد گردید .
صنایع، بسیار متنوع و روز به روز در حال تکثیر و رشد هستند . هیچ معماری نمی تواند بگوید من کارکرد همه صنایع را بلدم ولی حداقل انتظار آن است که گروه قابل قبولی از معماران ، متناسب با کثرت و نیاز صنایع ، حداقل روح و کارکرد پروژه های صنعتی و روش رودرویی با این گونه پروژه ها را به شکل عمومی بشناسند .
وضع امروز معماری صنعتی و تربیت و اشتغال معمارانی که قادر به طراحی پروژه های صنعتی باشند ، علیرغم نیاز روز افزون به آن ها ، بسیار ناامید کننده است . در حالی که بایستی معماران با اعتماد به نفس کامل حرفه ای، نقش خود را در این عرصه نیز ایفا کنند .
با صرف نظر از معدودی پـروژه ، در بسیاری از پـروژه های صنعتی ، پروژه بـه دو بخش ساختمان هاي صنعتی و غیر صنعتی تقسیم شده و شأن معمار ( در صورت حضور ) به طراح ساختمان های غیر صنعتی یا حداکثر مجاز به پردازش شکلی ساختمان های صنعتی تنزل داده شده است . بدیهی است در این گونه پروژه ها ، سایت پلان نیز به عنوان مهمترین و تعیین کننده ترین بخش طراحی در حد چیدمان اجراء مبتنی بر سلیقه و درک فردی غیر از معمار شکل می گیرد .
در بسیاری از پروژه ها اصلاً معمار حضور ندارد یا اگر حضور دارد حضور او بدتر از عدم حضور است و معمار به عاملی منفعل و ابزارِ دست دیگر عوامل تبدیل شده است .
برخی از گروه های طراحی که در زمینه صنعتی فعال هستند اکثراً به پشتوانه تجربه ، به برخی از شاخه های خاص صنعتی تمایل نشان داده و آگاهانه تنها در آن بخش فعال هستند مثلاً فقط در زمینه طراحی کارخانه های سیمان ، داروسازی یا کشتارگاه صنعتی فعالیت می کنند . این رویه خوب است به شرطی که معمار در حوزه تنگ یک شاخه از صنعت باقی نماند .
برخی از معماران به پشتوانه تجربه حضور در یک صنعت خاص ممکن است پروژه های صنعتی متفاوت دیگری را نیز طراحی کنند . این هم روش خوبی است مشروط بر آن که همه چیز منحصر به نگرش از دریچه محدود و معین تجارب قبلی نباشد .
حداقل نیمی از مبانی طراحی سایت و ساختمان های هر پروژه صنعتی فارغ از آن که در مورد چه صنعتی صحبت می کنیم کلی و عمومی است و نیمِ بقیه به اطلاعات ویژه آن صنعت به خصوص بستگی دارد .
وقتی می شود 50% راهی را با اطلاعات عمومی و کلی قابل آموزش طی کرد تازه متوجه می شویم که دانشکده های معماری ما تا کنون چه قدر در این زمینه کوتاهی کرده اند .
متأسفانه فراگیری روش طراحی پروژه های صنعتی تماماً به بازار کار و به بعد از دوره تحصیلات دانشگاهی محول شده و این درد اصلی است، بدین ترتیب آموزش و مسئولیت معماران به عرصه ای ناشناخته و ناهمسان موکول شده در حالی که انتظار از معماران برای طراحی پروژه های صنعتی همیشه وجود داشته و دارد .
چگونه می توان اطمینان داشت که حتی تعریف آن چه یک مهندس معمار ادعا می کند در زمینه صنعتی فرا گرفته با حداقل های لازم در این عرصه تطابق دارد .
چگونه می شود عرصه ای را که حتی دانشکده های معماری به آن نپرداخته یا مکث قابل اعتنایی در دوره تحصیل بر آن نداشته اند ، دیگران اعم از سرمایه گذاران و یا گروه های فنی دیگر به آن بها دهند .
چگونه می شود در دوره ای که حتی ساختمان های مسکونی را سایر تخصص ها و یا خود کارفرما ها طراحی می کنند ، انتظار داشت پروژه های صنعتی را معماران طراحی کنند . تا وقتی که همکاران معمار اجازه طراحی هر طرحی را فارغ از تاوان ، صحت یا عدم صحت آن به خود می دهند ، چگونه می توان انتظار داشت که شأن معمار در ارتقاء کمی یا کیفی یک پروژه صنعتی و تأثیر او بر بازده حدود نیم قرن یک مجموعه صنعتی شناخته شده و به آن بها داده شود .
تا زمانی که تعریف ما از معماری فقط هنر ، آن هم به شهادت چهره هنری و اسف بار شهرها و ساختمان هایمان است، طبیعی است که قرابتی با بسیاری از پروژه ها به خصوص پروژه های صنعتی که ظاهراً از هنر بی نیاز هستند نداشته باشیم .
به نظر من اگر معماری هنر است ، هنر ما معماران در تنظیم صحیح روابط و مناسبات اجزاء طرح ها ، طراحی علمی ، موضوعات متناسب و هماهنگ با سایر گروه های فنی و نهایتاً ایجاد تناسبات موزون بصری و حجمی در فضاهای داخلی و خارجی ( نه صرفاً نماسازی ) و همچنین استفاده درست منابع مالی و مصالح تجلی پیدا می کند .
تربیت معماران صنعتی به موازات فرهنگ سازی در مورد نقش و تأثیر عام معماري و معماران ، نیاز به عزم یا بهتر بگویم نیاز به بیداری جوامع دانشگاهی مرتبط دارد .
امید است در صورت استقبال صاحب نظران ، این مقوله در ابعاد گوناگون قابل طرح و گفتگوی تخصصی تر باشد



 
بالا