تا تو نگاه مي كني كار من اه كردن است
اي به فداي چشم تو اين چه نگاه كردن است
تا از تو جدا شده است آغوش مرا
از گریه کسی ندیده خاموش مرا
م؟
مطرب از گفته حافظ غزلی نغز بخوان
تا بگویم که ز عهد طربم یاد آمد
دل در اندیشهی آن زلف گره گیر افتاد
عاقلان مژده که دیوانه به زنجیر افتاد
دش از سر لطف یار در من نگریست
گفتا بی ماچگونه توانی بزیست
گفتم به خدا چنانکه ماهی بی آب
گفتاکه گناه توست و بر من بگریست
ترک مست تو به دست از مژه خنجر دارد
باز این فتنه ندانم که چه در سر دارد
در عشق تو هر حیله که کردم هیچست
هر خون جگر که بی تو خوردم هیچست
از درد تو هیچ روی درمانم نیست
درمان که کند مراکه دردم هیچست
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
در راه طلب عاقل و دیوانه یکیست
در شیوه عشق خویش و بیگانه یکیست
آن را که شراب وصل جانان دادند
در مذهب او کعبه و بتخانه یکیست
من کل دنیایم فدای تار مویت
دارم تو را و کل دنیا را ندارم
تو میدیدی که گر روی تو یک دم
نمیدیدیم، چون بودیم از غم
کنون چون باشد احوال دل ما
که باشد کنج هجران منزل ما
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |