دنبال کسی میگردم که توی بهار بهش زنگ بزنم و بدون هیچ دلیلیبگم : میای بریم زیر این رگبار و هوای خوش قدم بزنیم؟
در جوابم فقط بگه : نیم ساعت دیگه کجا باشم ...
توی تابستون زنگ بزنم و بدون هیچ دلیلیبگم : میای بریم خیابون ولیعصر از ونک تا هر جا شد قدم بزنیم؟
در جوابم فقط بگه : ناهار اونجایی که من میگم ...
توی پاییز زنگ بزنم و بدون هیچ دلیلیبگم : میای صدای ناله ی برگای سعدآباد رو در بیاریم خش خش صدا بدن؟
در جوابم فقط بگه: دوربینتم بیار ...
توی زمستون زنگ بزنم و بدون هیچ دلیلیبگم چنارای ولیعصر منتظرن با یه عالمه برف ، بعد با تردید بپرسم : میای که؟
در جوابم بدون مکث بگه : یه جفت دستکش میارم یه لنگه من یه لنگه تو سر اینکه دستای گره شدمون تویجیب کی باشه بعدا تصمیم میگیریم ...
پ.ن : ما که همچین کسی رو نداریم هر کسی داره قدرشو بدونه و خیلی هواشو داشته باشه...
آخرین ویرایش توسط مدیر: