ممنون جالب بود و خوندنی
حديث دوست نگويم مگر به حضرت دوست
ای پروردگار بزرگ .
ای بیدار در خوابهای ما .
ای آشکار در پنهان ما .
اما با همين دستان خالی و دلي مشتاق
و یک دنیا امیدواری به تو پناه آورده ام .
پناهم بده اي هميشه يار
اي مونس دلهاي بي قرار
آمين يا سميع و يا عليم
دل که عاشق شود شرر دارد | آتش از حال ما خبر دارد |
عاشقی قصه ای است دیرینه | که دو صد لیکن و اگر دارد |
هر که مست است مثل انگور است | چون که او هم لباس تر دارد |
ما که رندیم و باده نوش چه غم | گر کسی جا نماز بردارد |
آن که حال مرا نمی داند | چه نصیب از دل و جگر دارد |
نکشم پا ز آستانه دوست | سائلش ز آن که تاج سر دارد |
لب من در ترّنم یادش | ذکر او هر شب و سحر دارد |
عَجَز الواصفون عَن صفتک | ما عَرفناک حقّ معرفتک |
السلام ای حقیقت ایمان | ای رسول زمین امام زمان |
یا علی ای حدوث را ممکن | یا علی ای وقوع را امکان |
با تو هر لحظه می شود صادر | بر خلایق ز مهدی ات فرمان |
لب لعل تو چشمه احیا | چشم پاک تو چشمه حیوان |
موی تو لیلة المبیت من است | کاش جای دلم شوم قربان |
تویی آن شیر کز دم تیغت | دشمن و دوست می شود نهان |
دشمن از ترس می رود به خفا | دوست بهر نظر شود پنهان |
جای باران سر از هوا ریزد | ذو الفقارت اگر دهد جولان |
شیعیان را به جای خون باشد | حبّ زوج بتول در شریان |
ما همه در صفیم بذلی کن | که قبول خدا شود قربان |
ماه میلاد توست ماه رجب | گاه میعاد توست در رمضان |
پای بوس تو ماه ذی القعده | دست بوست محرّم و شعبان |
می سزد گر محبّ تو ز شعف | دف به کف در نجف کند طغیان |
هم? انبیا به وسع وجود | چیده اند از درخت تو ایمان |
مصطفی نیز در میان همه | شرح داماد کرده در قرآن |
ای که در یک شب از کرامت خویش | در چهل خانه بوده ای مهمان |
جای دارد که از نزول شما | هر پدر صد پسر کند قربان |
سخت گیری مکن به سائل خویش | رد مکن این شکسته را آسان |
هست روز جزا و وقت حساب | حبّ تو در صحیفه ام عنوان |
بی تو جنت جهیم پر آتش | با تو دوزخ بهشت بی پایان |
ای که از کعبه گشته ای ظاهر | شد در این کار نکته ای پنهان |
ضلع تسبیح را شکستی تو | ز آن که تسبیح بر تو شد تبیان |
بطن سبحان ربّی الاعلی | هست تقدیس زاده عمران |
می کشم نعره از جگر شب و روز | تا نصیم شود ز حق غفران |
عجز الواصفون عن صفتک | ما عرفناک حقّ معرفتک |
یا علی ای امیر هر میقات | یا علی ای ظهیر فُلک نجات |
این محال است که شوی موصوف | ز آن که تو برتری ز حدّ صفات |
در مثل رشحه غمت دجله | در بزرگی ترنّم تو فرات |
دوستانت کلیددار بهشت | عاشقان تو رشته دار حیات |
جای دارد که منکران تو را | جا ببخشند در جهان ممات |
ای کریم مدینه و مکّه | ای جوان مرد کوفه در خیرات |
یک ابوذر کفایت است که ما | بر کرامات تو کنیم اثبات |
ای که دادی به دست سلمانت | جلوه طور را به پیر برات |
مالک اشتر تو را باید | خواند مجموعه همه ملکات |
کوی آشفتگان تو مشعر | صف دلدادگان تو عرفات |
همه مردم تو را به حکم بنون | جمله زن ها تو را به حکم بنات |
هر یکی از نوادگان تو را | می توان خواند حاکم عرصات |
همسر توست شیشه ای نازک | خاندان تو در مثل مشکات |
تویی آن روزه دار تابستان | در زمستان تویی امیر صلات |
در تصرف به ما ز ما اولی | صاحب مال ما ز خمس و زکات |
بر تو از ما ز خالق تو درود | بر تو از ما ز فاطمه صلوات |
گر درختان قلم شوند همه | آب ها گر همه شوند دوات |
می سزد گر نویسم این جمله | تا قیامت به قامت صفحات |
عجز الواصفون عن صفتک | ما عرفناک حق معرفتک |
یا علی ای سرادق توحید | ای امیر فرشته در تجرید |
یکی از طائفان تو افلاک | یکی از حائران تو خورشید |
ما که مُردیم از جدایی تو | پس مکن این فراق را تمدید |
یا علی ای قدیم تر ز قدیم | یا علی ای جدید تر ز جدید |
تویی آن آفتاب لم یزلی | که به خود از وجود خود تابید |
غیر تو هیج کس وجود نداشت | چشم تو وا شد و علی را دید |
نخل ها را به آب دیده بند | تا که از غصه رو کنند به عید |
خانه جان من ز بت پر شد | ای تبردار فتح کعبه رسید |
با تو هر کس که در جدل افتاد | گردن خود نهاد زیر حدید |
از پدر می رسد پسر را فیض | از تو دارد حسین نام شهید |
می رسد از محیط بر گوشم | که همه گفته اند بی تردید |
عجز الواصفون عن صفتک | ما عرفناک حق معرفتک |
جگر اهل درد خرّم باد | دل اهل مراد بی غم باد |
ماه فضل است و عارفان جمع اند | تا ابد جمعتان منظم باد |
فخر حوّا از کعبه بیرون شد | باز روشن دو چشم آدم باد |
پدر کعبه کعبه را بشکافت | پر بکا دیدگان زمزم باد |
هر کجا طفل شیر خواری هست | آب خوردن بر او مقدم باد |
کربلا خشک شد بهر حسین | چشم اهلش همیشه پر نم باد |
قهر کرده فرات از اصغر | دست عباس سوی پرچم باد |
روی دست پدر پسر جان داد | همه ماه ها محرّم باد |
عجز الواصفون عن صفتک | ما عرفناک حق معرفتک |
" بدانک آب حیات اندرون تاریکیست |
چه ماهیی که ره آب بسته ایی برخود؟... |
درون کعبه شب یک نماز صد باشد |
زبهر خواب ندارد کسی چنین معبد"1 |
مخسب ای یار مهمان دارامشب |
که تو روحی و ما بیمار امشب |
برون کن خواب را ازچشم اسرار |
که تا پیدا شود ،اسرار امشب |
اگرتو مشتریی ، گرد مه گرد |
به گرد گنبد دوار امشب... |
ترا حق داد صیقل تا زدایی |
زهجرازرق زنگار امشب... |
زهی کرو فرو اقبال بیدار |
که حق بیدار و ما بیدارامشب |
اگرچشمم بخسبد تا سحر گه |
زچشم خود شوم بیزار امشب" 3 |