گپ و گفتگوی خودمانی مهندسین مواد و متالورژی

sunset_69

عضو جدید
کاربر ممتاز
الو ... الو... سلام

کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟

مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟

پس چرا کسی جواب نمیده؟

یهو یه صدای مهربون! مثل اینکه صدای یه فرشتس ، بله با کی کار داری کوچولو؟

خدا هست؟ باهاش قرار داشتم... قول داده امشب جوابمو بده.

بگو من میشنوم . کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟ من با خدا کار دارم ...

هر چی میخوای به من بگو قول میدم به خدا بگم .

صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره؟؟

فرشته ساکت بود ، بعد از مکثی نه چندان طولانی : نه خدا خیلی دوستت داره مگه کسی میتونه تو رو دوست نداشته باشه؟؟

بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست وبر روی گونه اش غلطید وباهمان بغض گفت :اصلا اگه نگی خدا باهام حرف بزنه گریه میکنما...

بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت ؛

بگو زیبا بگو، هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی میکند بگو..

دیگر بغض امانش را بریده بود بلند بلند گریه کرد وگفت:خدا جون خدای مهربون، خدای قشنگم میخواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم تو رو خدا...

چرا؟این مخالف تقدیره چرا دوست نداری بزرگ بشی؟

آخه خدا من خیلی تو رو دوست دارم قد مامانم ، ده تا دوستت دارم .اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه فراموشت کنم؟

نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم ؟ نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟ مثل بقیه که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن.

مثل بقیه که بزرگن و فکر میکنن من الکی میگم با تو دوستم مگه ما باهم دوست نیستیم؟ پس چرا کسی حرفمو باور نمیکنه؟ خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته؟ مگه اینطوری نمی شه باهات حرف زد...

خدا پس از تمام شدن گریه های کودک:آدم ، محبوب ترین مخلوق من ... چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش میکنه... کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من رو از خودم طلب میکردند تا تمام دنیا در دستشان جا میگرفت

کاش همه مثل تو مرا برای خودم ونه برای خودخواهی شان میخواستند . دنیا برای تو کوچک است ...

بیا تا برای همیشه کوچک بمانی وهرگز بزرگ نشوی ...

کودک کنار گوشی تلفن، درحالی که لبخند برلب داشت در آغوش خدا به خواب فرو رفت.



 

pooneh.p

عضو جدید
چه داره
یه خانم نمی تونه بره تو یه گله کارگر برای نظارت بر فرایند های شکل دهی مثلا فروج یا اکتروژن.........
خانم ها لطیف هستند نباید تو محیط های خشن کار کنن
اونایی که نمیفهمند تقصیر من نیست
سرشون نمیشه
من خودم تو سالن های فورج و ریخته گری و ..... بودم
واقعا شرایط افتضاحی داره
صداش به کنار
بوی گند روغن سوخته و گرافیت حاله ادمه بد میکنه
تو ایران هم ما از مهندسی مواد استفاده جندانی نم کنیم
فقط همین چنتا فرایند شکل دهیه
نه هیدرو فرمینگ داریم
نه ریخته گری دقیق داریم
نه متالوژی پودر
نه سوپر آلیاژ
نه .........
عملا مردای این رشته هم به درد نمی خورن
چه برسه به زنا

كي گفته به درد خانما نميخوره و كار واسشون نيست و حتما بايد جاهاي پر سر و صدا كار كرد؟من سراميك ميخونم و كلي كار هم واسم پيدا شده
 
الو ... الو... سلام

کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟

مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟

پس چرا کسی جواب نمیده؟

یهو یه صدای مهربون! مثل اینکه صدای یه فرشتس ، بله با کی کار داری کوچولو؟

خدا هست؟ باهاش قرار داشتم... قول داده امشب جوابمو بده.

بگو من میشنوم . کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟ من با خدا کار دارم ...

هر چی میخوای به من بگو قول میدم به خدا بگم .

صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره؟؟

فرشته ساکت بود ، بعد از مکثی نه چندان طولانی : نه خدا خیلی دوستت داره مگه کسی میتونه تو رو دوست نداشته باشه؟؟

بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست وبر روی گونه اش غلطید وباهمان بغض گفت :اصلا اگه نگی خدا باهام حرف بزنه گریه میکنما...

بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت ؛

بگو زیبا بگو، هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی میکند بگو..

دیگر بغض امانش را بریده بود بلند بلند گریه کرد وگفت:خدا جون خدای مهربون، خدای قشنگم میخواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم تو رو خدا...

چرا؟این مخالف تقدیره چرا دوست نداری بزرگ بشی؟

آخه خدا من خیلی تو رو دوست دارم قد مامانم ، ده تا دوستت دارم .اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه فراموشت کنم؟

نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم ؟ نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟ مثل بقیه که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن.

مثل بقیه که بزرگن و فکر میکنن من الکی میگم با تو دوستم مگه ما باهم دوست نیستیم؟ پس چرا کسی حرفمو باور نمیکنه؟ خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته؟ مگه اینطوری نمی شه باهات حرف زد...

خدا پس از تمام شدن گریه های کودک:آدم ، محبوب ترین مخلوق من ... چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش میکنه... کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من رو از خودم طلب میکردند تا تمام دنیا در دستشان جا میگرفت

کاش همه مثل تو مرا برای خودم ونه برای خودخواهی شان میخواستند . دنیا برای تو کوچک است ...

بیا تا برای همیشه کوچک بمانی وهرگز بزرگ نشوی ...

کودک کنار گوشی تلفن، درحالی که لبخند برلب داشت در آغوش خدا به خواب فرو رفت.





سلام نگین خانم
فوق العاده بود. تحت تاثیر قرار گرفتم
 

hesam02

عضو جدید
دوستان عزیز همونطور که می دونید هشتمین دوره مسابقات عملیات حرارتی در دانشگاه آزاد اهواز برگزار میشه
کسی از جمع دوستان تا حالا تیمی آماده اعزام کردن داشته؟؟
 
ببخشید.. آقا چرا می زنی؟!!!!:cry::cry::cry::cry::cry::cry::cry::cry::cry::cry::cry::cry::cry::cry::cry:

نزدم فقط تذکر بود. بالاخره همه تابع یک قانونیم. ممنون که توجه می کنی حسام جان
ضمن اینکه فکر نمی کنم صحبت کردن به زبان انگلیسی مخالف قوانین باشه بنابراین می تونی از حروف انگلیسی برای کلمات انگلیسی استفاده کنی.
 

hesam02

عضو جدید
ziiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiing

ziiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiing

نزدم فقط تذکر بود. بالاخره همه تابع یک قانونیم. ممنون که توجه می کنی حسام جان
ضمن اینکه فکر نمی کنم صحبت کردن به زبان انگلیسی مخالف قوانین باشه بنابراین می تونی از حروف انگلیسی برای کلمات انگلیسی استفاده کنی.
باید مدیر تالار برای این جور آدما یک تشویقی هم در نظر بگیرن خب:razz:
 
بالا