ستاره اي بدرخشيد و ماه مجلس شد دل رميده ما را انيس و مونس شد
نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
به بوي او دل بيمار عاشقان چو صبا فداي عارض نسرين و چشم نرگس
به صدر مصطبه ام مي نشاند اكنون دوست گداي شهر نگه كن كه مير مجلس شد
طربسراي محبت كنون شود معمور كه طاق ابروي يار منش مهندس شد
لب از ترشح مي پاك كن براي خدا كه خاطرم به هزاران گنه موسوس شد
كرشمه تو شرابي به عارفان پيمود كه علم بي خبر افتاد و عقل بي حس شد
چو زر عزيز وجودست شعر من آري قبول دولتيان كيمياي اين مس شد
خيال آب خضر بست و جام كيخسرو به جرعه نوشي سلطان ابوالفوارس شد
ز راه ميكده ياران عنان بگردانيد چرا كه حافظ از اين راه برفت و مفلس شد
اين کلام سعدي بزرگ است و او در جايي ديگر مي فرمايد:
ماه فروماند از جمال محمد سرو نرويد به اعتدال محمد
بايد اذعان کرد که در وصف خلق نيکوي محمد بن عبدالله همه سخنوران داد سخن داده اند توصيف کسي که در ذهن کودکانه آدم بلوغ کاشت، انسان به کمال رسيد و دستيابي به انسان کامل ميسر شد رسولي که فرمود من براي اتمام مکارم اخلاق مبعوث شدم پيامبري که حلم را سيد اخلاق مي دانست. الحلم سيد الاخلاق انسان هميشه و بيش از همه چيز به مکارم اخلاق و معلم الهي نياز دارد به همين لحاظ رسول نوراني ما فرمود: انما بعثت معلما من معلم مبعوث شدم اين معلم سراپا مشتاق و اين معلم درد اصلي در بشر را شناخت و نسخه علاج - قرآن- را به عنوان معجزه خويش نثار انسان راه مقصود گم کرده کرد.
آمد در آن سياهي ممتد رسول نور آمد که نور را برساند به کوه طور
مي آمد و ملائکه در پيش پاي او در وجد و در سماع به اذن خداي او
با حضور و بروز آن ملکوتي مرد، بنيان ظلم و ستم، جهل و خرافات متزلزل شد ابر قدرت ايران و روم که حاضر نبودند جماعت عرب، همان عرب سوسمارخور و دختر زنده به گور کن را به مستعمره خود افزوده کنند در مقابل اين محمد عربي تسليم شدند سعدي چه عالي فرمود:دوستان منع کنندم که مده دل به عرب من چگونه ندهم دل که محمد عرب است
محمد عربي که آبروي هر دو سراست با بيان مهر و خلق نيکو صيد اهل نظرکرد بتخانه ها مسجد شد و مساجد محل جنگ و حرب با شيطان، با حضور نور نبي(ص) کار شيطان سخت تر شد و کاخ ظلم ترک خورد. ابر قدرت ايران و روم که شبيه ابر قدرت هاي آمريکا و شوروي امروز بودند به کرشمه اي فرو ريختند. راستي چه مشابهتي است بين آن رسول و اين روح الله. پدر فاطمه شاعر و ساحر نبود تصور و تخيل نبود حقيقتي به روشني آفتاب و به زلالي آب به صدايي بلند فرمود: بگوييد لا اله الا الله تا رستگار شويد. هر چه بت و بتگر را نفي کرد و به ذهن آدم الله را هديه داد تا کلمه لا اله الا الله بر زبان ها جاري شود. امام خميني هم به مدد مسيحاي جدش رسول اسلام همان پرحم لا اله الا الله را بر قلل رفيع جهان برافرازد با انقلاب امام کمونيسم محو شد و کميت امپرياليسم لنگ مي زند آن فرياد توحيدي از گلوي روح الله بلند شد و پرچم امام به نايبش آيت الله خامنه اي رسيد و اين راه تا ظهور نور مهدي ادامه دارد امام ما فرمود: «تا ظلم هست مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستيم» به راستي که افسانه سخن بدين درازي نشود مي زلال وحدت در کف سلسله نوبت جوشش زد و هنوز مي جوشد.
خوشا دلي که بنوشد مي از سبوي محمد بيفتد از سر مستي به جستجوي محمد
کلام وحي به واسطه حقيقت و نياز بشر اعصار و قرون دوش به دوش، گوش به گوش و دست به دست گشت تا حالا به ما رسيده و از هر پنج نفر آدم روي کره زمين يک تن مسلمان است و زلال اسلام روز به روز و لحظه به لحظه فراگيرتر مي شود مسلمين دارند به وحدت مي رسند و ابر ظلمت ها از وحدت ايشان هراس دارند. قدح قدح مي وحدت بنوشد از خم احمد کسي که معتکف آيد به پاي کوي محمد
شيفتگان موي او معتکفان کوي مقصود و منصور علي(ع) به حقيقت امام و ولايت فقيه پي برده اند و مردم امروز خوب مي دانند تنها راه و اتصال به درياي دين اطاعت از ولي امر و ولايت مطلقه فقيه است. ولايت فقيه امتداد کربلا، غدير و مبعث است. راه روشن و نوراني نبي اسلام به ولايت و النهايه به ظهور آخرين خم سربسته امامت مي رسد. ابهت و عظمت محمد(ص) به فرزندانش روح الله و سيد علي رسيده و شمه اي از حماسه ولايت حزب الله را خلق کرده و به قول قرآن، حزب الله غالب است و زمين به وارثان اصلي خود يعني مستضعفين خواهد رسيد. خفاش هاي مخالف نور نمي توانند مقابل خورشيد ولايت ديوار فراق بکشند. و وحدت گل درخت توحيد است من و تو به برکت اسلام ما شديم. تازه گفتيم: اين ما و من نتيجه بيگانگي بود صد دل به يکدگر چو شود آشنا يکي است
يکي شدن را پاس داريم تا رسول اکرم(ص) بر ما مبعوث شود و در قلب هايمان ظهور کند که اگر چنين شود کمترين حاصلش اين است که ديگر موازيان به ناچاري نيستيم. بلکه به جاي بر هم بودن با هم بودن را جشن مي گيريم. پيامبر اسلام دندانش شکست که دل مسلمين از نفاق نشکند قرآن فرمود منافقين از کفار هم بدترند و امروز نفاق کهنه و نو بر آن است که بين مسلمين شکاف و تفرقه ايجاد کند دل از تفرقه بيزار است اگر اسلام در ما تجلي کند همه يک حرف را زمزمه مي کنيم و همه با هم مي گوييم:لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم همه مي گوييم نيست خدايي جز خداي يگانه هميشه شيطان ها از جدايي ها استفاده کرده و جمع ما را پريشان کرده اند امروز براي پاس داشتن مبعث، غدير و کربلا که به قول قزوه عزيز:
ابتداي کربلا مدينه نيست ابتداي کربلا غدير بود
بايد دور ولايت پروانه وار بگرديم و براي به دست آوردن لبخند پيامبر اسلام(ص) همه با هم بگوييم. نام احمد نام جمله انبياست چون که صد آمد نود هم پيش ماست
رفت خميني چون پيمبر ولي خامنه اي همچو علي پيش ماست
آخرین ویرایش: