چوبین
عضو جدید
داراب دیبا و سزار پلی
فصلنامه معماری و شهرسازی شماره 82-83
داراب دیبا : در این چند روز از صحبت کردن با شما فوقالعاده لذت بردم و بسیاری مطالب مفید درباره معماری معاصر جهان آموختم. در ضمن شما برخلاف بسیاری از معماران مطرح ، اهل فلسفهبافی و تشریح مباحث ارزشی پیچیده برای کارهای خودتان نیستید و همیشه با صداقت و حقیقت مسائل را تشریح میکنید. لذا این مسأله که شما را سالها یک معمار پست مدرن تلقی نمودهاند که درخشش خود را نیز در همان سالها بدست آوردهاید چگونه میبینید و تفسیر میکنید؟
سزار پلی : نهضت پست مدرن مباحث بسیاری را برای تمام معماران جهان به همراه آورد. فقط ادا و اطوار التقاطی نبود که در ذهن مردم مانده است. دوران پست مدرن ، ما را کاملاً بر ریشههای فرهنگی و سنتی هر ملت ، هشیار نمود و مهمتر از هر موضوع دیگر این مطلب را القا نمود که معماری ، بازی با هندسه نیست و پدیدههای جانبی فراوانی در کنار آن هست که باید بدان توجه نمود و بلی بدون شک من تحت تأثیر برخی جریانات فکری آن دوران قرار گرفتهام که فکر میکنم به من کمک کرد امروزه به اینجا برسم.
د. د. : پس روبرت ونتوری در سالهای 1960 با بازکردن مطلب در کتاب "تضاد و پیچیدگی در معماری"(1966) حق داشته است. اینطور نیست؟ و اینکه یکی از آثار وی طراحی یک خانه ساده برای مادر خویش است که همین مطلب غیر از نظریهپردازیهای کالبدی ، یادآور یک عاطفه خانوادگی بوده که تدریجاً و با شتاب و آهنگ زندگی در آمریکا در حال سپری شدن بود. ونتوری با همکاری اسکات براون واقعاً دیدگاه جدیدی آغاز نمود . وی را در سال 2002 در ژنو ملاقات کردم و او هم از این موضوع خیلی رنج میبرد که مهر پست مدرن به او بزنند.
س. پ. : واقعاً اینطور است. کسی نمیتواند نوشته مهم ونتوری را در آن سالها انکار نماید . با معرفی ابنیه جاویدان تاریخ در فرهنگ های گوناگون توانستیم از خشکی دوران عملکردی و هندسه مدرن قدری فاصله بگیریم . ونتوری درباره عواملی مانند : تاریخ ، فرهنگ ، خاطره ، نماد ، محیط و انسان صحبت میکرد.
د. د. : در عین حال چوبی هم به لوکوربوزیه زد.
س. پ. : آیا به عقیده شما حق نبود؟ همه میدانند که لوکوربوزیه یک معمار شاخص و برجسته اوایل قرن بیستم بوده ولی بسیاری از نظریهپردازیهای وی جای مکث فراوان دارد. فرهنگ سنتی آمریکا با فرهنگ اروپا و اصولاً رشد بورژوازی و کشف دموکراسی در اروپا متفاوت است. تاریخ و گذشته ما و بهخصوص مقیاس و امکانات در دست ما بسیار با اروپا تفاوت دارد و بنابراین خواهش میکنم علیرغم احترام کامل فاصله ما را شما درک کنید.
د. د. : آیا این پیشرفت را شما در کارهای چارلزمور و یا مایکل گریوز هم میبینید؟
س. پ. : منتظر این سوال بودم. حق دارید که شک کنید. مایکل گریوز آثار خوبی بوجود آورد ولی چارلز مور که دوست من هم بود عاشق شوخی بود که برخی اوقات ابزار معماری را یک شوخی بزرگ می دانست .“Architecture can be a big joke” البته عقیده من اصلاً این نیست و من فکر میکنم معماری یک کار بسیار جدی و سخت است. ولی در فرهنگ آمریکا ، همجواری کلیه این سلیقهها در کنار هم به علت شکل گیری آن تمدن و مهاجرت وحضور نژادهای گوناگون ، عجیب نیست. خلوص لوکوربوزیه و مکتب پوریسم در آمریکا چه معنی دارد؟
د. د. : مثلاً سیاهپوستان اسیر شده در بردگی که بر روی بشکههای حلبی – آوازهای دینی ودیاری خود را میسرودند (Gospel and blues) ، شاید یکی از این نشانهها است.
س. پ. : کاملاً ، کل دنیا که معماری نیست. ولی میگویند معماران آدمهای خیلی حساس و فهمیدهای هستند ، ولی واقعاً اینطور است؟
د. د. : در سالهای بلوغ فکری انسان همیشه میخواهد که برای کلیه اشتباهات خویش عذری بیاید و مثل اینکه حقیقت از این لحاظ آشکار میشود. مثلاً شما چقدر آدم راحتی هستید ، همجواری با شما پر از لذت است چرا که هر چه که میخواستید به دست آوردهاید.
نکته جالب این بحث اکنون که هندوستان هستیم پیش میاید. کشوری فقیر ولی پر از معنویت و عاطفه. چند سال پیش برای چند ماه برای بررسی کار لوئی کان به داکا رفتم. اسنادی که در بنگلادش درباره لوئی کان و ازنگاه معنوی این معمار بدست آوردم واقعاً مرا تکان داد.
س. پ. : لوئی کان متفاوت بود و مکان خاصی در میان معماران آمریکا دارد. همه برای او احترام بسیاری قائل هستند. ما دفتر داریم ، کار میسازیم ، حقالزحمه خوب میگیریم و زندگی راحتی داریم. لوئی کان خیلی متفاوت بود ، درست بسان یک آدم روحانی.
د. د. : آخر هم در ایستگاه قطار تقریباً تنها و بیپول زندگی را وداع نمود. فیلمی که پسرش (Nathaniel) تهیه کرده واقعاً جالب است و برای عموم مردم جهان بعد معنوی و عاطفه معماری و معماران را خیلی خوب تشریح کرده . این فیلم “My Architect” به مردم خیلی کمک کرد که اصول انسانی را در روند کار خویش فراموش نکنند.
س. پ. : ایرانیها هم با هندیها به لحاظ احساساتی بودن چندان تفاوت ندارند ، ولی باور کنید من همیشه سعی کردم اصول اخلاقی و حرفهای را حفظ نمایم.
د. د. : حال ، در تلاطم سبکهای امروزی چه میکنید؟
س. پ. : ما مثلی داریم که میگوید : "همه چیز میشود..." (Everything goes) ، یعنی اینکه همه کار خودشان را میکنند. میدانید به قدری شتاب و تغییر زیاد است و ارتباطات قوی هستند که مشکل میتوان در یک نقطه استوار ماند و سیستم سرمایهداری لیبرال آمریکا به توسعه تفاوتها و تنوعها کمک بسیار میکند.
د. د. : یعنی که در نتیجه همه چیز مجاز است و چه بهتر هر کدام سبکی را پیدا کنیم ، مناسب با زمان و مکان. البته در آن صورت فراموش نکنیم که عمق روند را زیر سوال قرار دادهایم و کار شخصی هنرمندانه جای منطق را گرفتهاست.
س. پ. : البته با شما موافق هستم. معماری بدون اصول راهبردی امکانپذیر نیست. در این اصول مسئولیت ساخت و مسئولیت در برابر جامعه و مردم امری است فوقالعاده مهم ولی چیزی که میخواستم بگویم این است که در دنیای امروز استوار در شخصیت حرفهای خود ماندن خیلی سخت است. چرا که تحولات علمی روز و بیان آن در معماری موجب میشود که در ساخت و اجرا همیشه تجدید نظر کنید.
د. د. : به زبانی ، پایداری زیبا شناختی تقریباً غیر ممکن است.
س. پ. : یک چنین چیزی. ما در آمریکا مجبور به حرکت هستیم. خیلی قبول نداریم که با یک جزمگرایی شکل درجا بزنیم.
د. د. : درنتیجه مفهوم معمار مؤلف را دیگر نمیتوانید قبول کنید. چون او سبک و نگرش خاص خود را تقریباً همه جا پیاده میکند.
س. پ. : خوب حدس زدید. من فکر نمیکنم شروع معماری با انتخاب یک سبک شخصی است که نتیجه آن فوراً به چشم میآید. میدانم امروز ستارگان معماری این کار را میکنند ولی اگر صادق باشیم میگوییم شروع معماری با دریافت عناصر تشکیل دهنده محیط، برنامه فیزیکی و سرمایهگذاری تعیین شده، که براساس مطالعه این محدودیتها و دادهها فرایند معماری آغاز میگردد. از شما یک انتظار فضایی و ساخت دارند نه اینکه ego خودتان را به رخ همه بکشید. این کار با افکار من مغایر است. من یک حرفهای هستم که به برنامه خود و به محیطی که در آن خواهم ساخت با صداقت وفادار هستم. چرا به علت خودنمایی سبکی خویش عواملی چون اقلیم، فرهنگ و اقتصاد پروژه را فراموش کنیم. شما باید با احترام به سرزمین، تاریخ و میراث فرهنگی هر کشوری در کار خود توجه داشته باشید.
د. د. : و نوآوری نیز پیرو ترجمه این دادههای محیطی به یک بنای جدید تبدیل میگردد که شاید تا بحال آن را هم ندیدهایم ولی بنیه و جوهره آن زاییده آن محیطی است که در آن میسازید.
س. پ. : فکر میکنم. برای همین معمارهای کشورهای در حال رشد را که سعی دارند غربیها را تقلید کنند چندان درک نمیکنم. این کار پشت کردن به سرزمین خویش است.
د. د. : و شروع نوعی بیگانگی. ولی با جهانی شدن چگونه باید با این موضوع مقابله نمود. آسان نیست و جذابیتهای غرب فوقالعاده زیاد است و انبوه مجلات ... .
س. پ. : ولی من همیشه فکر کردهام افکار جاویدان در زمان میتوانند خوب حرکت کنند. معماران متوسط کسانی هستند که چیزی را کشف نکردهاند و ظاهراً غیر از شهرت طلبی و سودجوئی چیزی را دنبال نمیکنند.
د. د. : در مورد پیتر آیزنمن و فرانک گری بگویید.
س. پ. : آیزنمن سعی میکند برای گفتمان خویش فلسفهای را طلب نماید و مفهوم کار (concept) در کار او قوی است. معمولاً بدون تکیه به یک اندیشه راهبردی کار نمیکند. حال چقدر این اندیشه استوار است باید دربارهاش فکر کرد. گری بیشتر یک آرتیست و هنرمند است. استعارههای او زاییده دنیای تخیل و احساس لحظهای است ولی فراموش نباید کرد که درضمن هر دو این معماران تواناییها و استعداد فوقالعادهای دارند.
د. د. : ولی منشأ و سرچشمه کار شما از جای دیگری آغاز میگردد. از ریزفضاها، از جامعه شناسیهای رایج، از تکنولوژی و ... ولی چون به هر حال آمریکایی هستید بخش درخشندگی را فراموش نمیکنید. ولی این کار را بدون ادعا انجام میدهید. تقریباً این نگرش کار در آثار ریچارد مه یر نیز دیده میشود. اوایل که رسماً منتقدین مه یر را در لباس لوکوربوزیهای متأخر دیدهاند... درصورتیکه ظرافت کار بدنههای سفید و قاب در قاب کارهای مهیر از جایی شروع میشود که شخصیتهایی مثل چارلز کورهآ و یا آندو هم بدان تن دادهاند. شما خلوص رفتاری کار مهیر را دنبال نمیکنید و ارزش کار شما بدست آوردن رنگ آمیزی و اشکال محیطی است در قالب یک اثر مدرن. معلوم است که شما هم مانند بسیاری مدرنیستها چندان با خاطره کار ندارید.
س. پ. : دقیقاً، خاطره ممکن است یک nostalgia بیمارگونه به بار بیاورد و با مفهوم رشد، حرکت و نوآوری در معماری مغایر است. اگر خیلی در خاطرهها غرق شوید به سکون میرسید و نهایتاً همیشه یا سنت را تکرار میکنید یا دیگران را و یا خوداتن را که هر سه این روند از دید من چندان توجیهپذیر نیست. ولی درضمن من به کسی درس نمیدهم و واقعاً از صمیم قلب بسیاری از معماران جهان را تحسین میکنم و آنان را دوست دارم. شما در ایران چکار میکنید. معماری معاصر خودتان را چگونه تشریح میکنید؟
د. د. : به نظر میآید معماران ایرانی باید خودشان مدرنیزم خویش را پیدا کنند. تابحال زبان مدرن آنها متعلق به غرب بوده است ولی فکر میکنم تدریجاً به یک هویت معاصر قابل قبول خواهند رسید. به ما خیلی فرصت داده نشد و برای درک این موضوع لازم است تاریخ سیاسی کشور ما را مطالعه کنید. کار خوب نیاز به یک بستر پیشرفته دارد. ما همیشه محکوم بودهایم و بحث معنویت که ریشه و اساس فرهنگ ماست دچار تلاطمهای اجتماعی، مدیریتی و اقتصادی شده است. اگر از این مسأله بتوانیم عبور کنیم، در ایران یک نیرو و هوش بالقوه (potential) وجود دارد که این معنویت را تبدیل به یک کیفیت معماری معاصر نماییم.
س. پ. : در صحبت و رفتار شما چیزی را حس میکنم، خیلی علاقه داشتم شرح میدادید این رفتار در تشریح بحث معنویت چگونه میتوانست باشد. آیا همه ما در جستجوی یک فکر متعالی نیستیم؟!
د. د. : کاملاً این طور است، تعالی آرزو و هدف تمامی انسانها است، حال آخرین بحث برای من این است که بگویید چگونه طراحی معماری را شروع میکنید. راه و مسیر رسیدن شما به مقصد طراحی چگونه است ؟
س. پ. : خیلی ساده است. اول محل، موقعیت و کشور را شناسایی میکنم. دوم شروع میکنم با مردم صحبت کردن، کسانیکه در آنجا زندگی میکنند، سعی میکنم با آرزوهای آنها آشنا شوم. سوم برنامه فیزیکی را مطالعه میکنم. مقررات ملی را طبقهبندی مینمایم و نگاه میکنم که بودجه در نظر گرفته شده چقدر است. درنهایت، این دادهها گزینههای طرح را آشکار میسازند و در این مرحله نیازهای برنامه با تکنولوژی در کنار هم به حرکت درمیآیند و بالاخره کلی کروکی میکشم و سرانجام از امکانات رایانه برای دقیق نمودن گزینههای کالبدی یاری میگیرم. با مداد خیلی تند کار میکنم و از کروکی کشیدن خیلی لذت میبرم ولی روشم شهودی نیست، بیشتر عقلانی است.
فصلنامه معماری و شهرسازی شماره 82-83
داراب دیبا : در این چند روز از صحبت کردن با شما فوقالعاده لذت بردم و بسیاری مطالب مفید درباره معماری معاصر جهان آموختم. در ضمن شما برخلاف بسیاری از معماران مطرح ، اهل فلسفهبافی و تشریح مباحث ارزشی پیچیده برای کارهای خودتان نیستید و همیشه با صداقت و حقیقت مسائل را تشریح میکنید. لذا این مسأله که شما را سالها یک معمار پست مدرن تلقی نمودهاند که درخشش خود را نیز در همان سالها بدست آوردهاید چگونه میبینید و تفسیر میکنید؟
سزار پلی : نهضت پست مدرن مباحث بسیاری را برای تمام معماران جهان به همراه آورد. فقط ادا و اطوار التقاطی نبود که در ذهن مردم مانده است. دوران پست مدرن ، ما را کاملاً بر ریشههای فرهنگی و سنتی هر ملت ، هشیار نمود و مهمتر از هر موضوع دیگر این مطلب را القا نمود که معماری ، بازی با هندسه نیست و پدیدههای جانبی فراوانی در کنار آن هست که باید بدان توجه نمود و بلی بدون شک من تحت تأثیر برخی جریانات فکری آن دوران قرار گرفتهام که فکر میکنم به من کمک کرد امروزه به اینجا برسم.
د. د. : پس روبرت ونتوری در سالهای 1960 با بازکردن مطلب در کتاب "تضاد و پیچیدگی در معماری"(1966) حق داشته است. اینطور نیست؟ و اینکه یکی از آثار وی طراحی یک خانه ساده برای مادر خویش است که همین مطلب غیر از نظریهپردازیهای کالبدی ، یادآور یک عاطفه خانوادگی بوده که تدریجاً و با شتاب و آهنگ زندگی در آمریکا در حال سپری شدن بود. ونتوری با همکاری اسکات براون واقعاً دیدگاه جدیدی آغاز نمود . وی را در سال 2002 در ژنو ملاقات کردم و او هم از این موضوع خیلی رنج میبرد که مهر پست مدرن به او بزنند.
س. پ. : واقعاً اینطور است. کسی نمیتواند نوشته مهم ونتوری را در آن سالها انکار نماید . با معرفی ابنیه جاویدان تاریخ در فرهنگ های گوناگون توانستیم از خشکی دوران عملکردی و هندسه مدرن قدری فاصله بگیریم . ونتوری درباره عواملی مانند : تاریخ ، فرهنگ ، خاطره ، نماد ، محیط و انسان صحبت میکرد.
د. د. : در عین حال چوبی هم به لوکوربوزیه زد.
س. پ. : آیا به عقیده شما حق نبود؟ همه میدانند که لوکوربوزیه یک معمار شاخص و برجسته اوایل قرن بیستم بوده ولی بسیاری از نظریهپردازیهای وی جای مکث فراوان دارد. فرهنگ سنتی آمریکا با فرهنگ اروپا و اصولاً رشد بورژوازی و کشف دموکراسی در اروپا متفاوت است. تاریخ و گذشته ما و بهخصوص مقیاس و امکانات در دست ما بسیار با اروپا تفاوت دارد و بنابراین خواهش میکنم علیرغم احترام کامل فاصله ما را شما درک کنید.
د. د. : آیا این پیشرفت را شما در کارهای چارلزمور و یا مایکل گریوز هم میبینید؟
س. پ. : منتظر این سوال بودم. حق دارید که شک کنید. مایکل گریوز آثار خوبی بوجود آورد ولی چارلز مور که دوست من هم بود عاشق شوخی بود که برخی اوقات ابزار معماری را یک شوخی بزرگ می دانست .“Architecture can be a big joke” البته عقیده من اصلاً این نیست و من فکر میکنم معماری یک کار بسیار جدی و سخت است. ولی در فرهنگ آمریکا ، همجواری کلیه این سلیقهها در کنار هم به علت شکل گیری آن تمدن و مهاجرت وحضور نژادهای گوناگون ، عجیب نیست. خلوص لوکوربوزیه و مکتب پوریسم در آمریکا چه معنی دارد؟
د. د. : مثلاً سیاهپوستان اسیر شده در بردگی که بر روی بشکههای حلبی – آوازهای دینی ودیاری خود را میسرودند (Gospel and blues) ، شاید یکی از این نشانهها است.
س. پ. : کاملاً ، کل دنیا که معماری نیست. ولی میگویند معماران آدمهای خیلی حساس و فهمیدهای هستند ، ولی واقعاً اینطور است؟
د. د. : در سالهای بلوغ فکری انسان همیشه میخواهد که برای کلیه اشتباهات خویش عذری بیاید و مثل اینکه حقیقت از این لحاظ آشکار میشود. مثلاً شما چقدر آدم راحتی هستید ، همجواری با شما پر از لذت است چرا که هر چه که میخواستید به دست آوردهاید.
نکته جالب این بحث اکنون که هندوستان هستیم پیش میاید. کشوری فقیر ولی پر از معنویت و عاطفه. چند سال پیش برای چند ماه برای بررسی کار لوئی کان به داکا رفتم. اسنادی که در بنگلادش درباره لوئی کان و ازنگاه معنوی این معمار بدست آوردم واقعاً مرا تکان داد.
س. پ. : لوئی کان متفاوت بود و مکان خاصی در میان معماران آمریکا دارد. همه برای او احترام بسیاری قائل هستند. ما دفتر داریم ، کار میسازیم ، حقالزحمه خوب میگیریم و زندگی راحتی داریم. لوئی کان خیلی متفاوت بود ، درست بسان یک آدم روحانی.
د. د. : آخر هم در ایستگاه قطار تقریباً تنها و بیپول زندگی را وداع نمود. فیلمی که پسرش (Nathaniel) تهیه کرده واقعاً جالب است و برای عموم مردم جهان بعد معنوی و عاطفه معماری و معماران را خیلی خوب تشریح کرده . این فیلم “My Architect” به مردم خیلی کمک کرد که اصول انسانی را در روند کار خویش فراموش نکنند.
س. پ. : ایرانیها هم با هندیها به لحاظ احساساتی بودن چندان تفاوت ندارند ، ولی باور کنید من همیشه سعی کردم اصول اخلاقی و حرفهای را حفظ نمایم.
د. د. : حال ، در تلاطم سبکهای امروزی چه میکنید؟
س. پ. : ما مثلی داریم که میگوید : "همه چیز میشود..." (Everything goes) ، یعنی اینکه همه کار خودشان را میکنند. میدانید به قدری شتاب و تغییر زیاد است و ارتباطات قوی هستند که مشکل میتوان در یک نقطه استوار ماند و سیستم سرمایهداری لیبرال آمریکا به توسعه تفاوتها و تنوعها کمک بسیار میکند.
د. د. : یعنی که در نتیجه همه چیز مجاز است و چه بهتر هر کدام سبکی را پیدا کنیم ، مناسب با زمان و مکان. البته در آن صورت فراموش نکنیم که عمق روند را زیر سوال قرار دادهایم و کار شخصی هنرمندانه جای منطق را گرفتهاست.
س. پ. : البته با شما موافق هستم. معماری بدون اصول راهبردی امکانپذیر نیست. در این اصول مسئولیت ساخت و مسئولیت در برابر جامعه و مردم امری است فوقالعاده مهم ولی چیزی که میخواستم بگویم این است که در دنیای امروز استوار در شخصیت حرفهای خود ماندن خیلی سخت است. چرا که تحولات علمی روز و بیان آن در معماری موجب میشود که در ساخت و اجرا همیشه تجدید نظر کنید.
د. د. : به زبانی ، پایداری زیبا شناختی تقریباً غیر ممکن است.
س. پ. : یک چنین چیزی. ما در آمریکا مجبور به حرکت هستیم. خیلی قبول نداریم که با یک جزمگرایی شکل درجا بزنیم.
د. د. : درنتیجه مفهوم معمار مؤلف را دیگر نمیتوانید قبول کنید. چون او سبک و نگرش خاص خود را تقریباً همه جا پیاده میکند.
س. پ. : خوب حدس زدید. من فکر نمیکنم شروع معماری با انتخاب یک سبک شخصی است که نتیجه آن فوراً به چشم میآید. میدانم امروز ستارگان معماری این کار را میکنند ولی اگر صادق باشیم میگوییم شروع معماری با دریافت عناصر تشکیل دهنده محیط، برنامه فیزیکی و سرمایهگذاری تعیین شده، که براساس مطالعه این محدودیتها و دادهها فرایند معماری آغاز میگردد. از شما یک انتظار فضایی و ساخت دارند نه اینکه ego خودتان را به رخ همه بکشید. این کار با افکار من مغایر است. من یک حرفهای هستم که به برنامه خود و به محیطی که در آن خواهم ساخت با صداقت وفادار هستم. چرا به علت خودنمایی سبکی خویش عواملی چون اقلیم، فرهنگ و اقتصاد پروژه را فراموش کنیم. شما باید با احترام به سرزمین، تاریخ و میراث فرهنگی هر کشوری در کار خود توجه داشته باشید.
د. د. : و نوآوری نیز پیرو ترجمه این دادههای محیطی به یک بنای جدید تبدیل میگردد که شاید تا بحال آن را هم ندیدهایم ولی بنیه و جوهره آن زاییده آن محیطی است که در آن میسازید.
س. پ. : فکر میکنم. برای همین معمارهای کشورهای در حال رشد را که سعی دارند غربیها را تقلید کنند چندان درک نمیکنم. این کار پشت کردن به سرزمین خویش است.
د. د. : و شروع نوعی بیگانگی. ولی با جهانی شدن چگونه باید با این موضوع مقابله نمود. آسان نیست و جذابیتهای غرب فوقالعاده زیاد است و انبوه مجلات ... .
س. پ. : ولی من همیشه فکر کردهام افکار جاویدان در زمان میتوانند خوب حرکت کنند. معماران متوسط کسانی هستند که چیزی را کشف نکردهاند و ظاهراً غیر از شهرت طلبی و سودجوئی چیزی را دنبال نمیکنند.
د. د. : در مورد پیتر آیزنمن و فرانک گری بگویید.
س. پ. : آیزنمن سعی میکند برای گفتمان خویش فلسفهای را طلب نماید و مفهوم کار (concept) در کار او قوی است. معمولاً بدون تکیه به یک اندیشه راهبردی کار نمیکند. حال چقدر این اندیشه استوار است باید دربارهاش فکر کرد. گری بیشتر یک آرتیست و هنرمند است. استعارههای او زاییده دنیای تخیل و احساس لحظهای است ولی فراموش نباید کرد که درضمن هر دو این معماران تواناییها و استعداد فوقالعادهای دارند.
د. د. : ولی منشأ و سرچشمه کار شما از جای دیگری آغاز میگردد. از ریزفضاها، از جامعه شناسیهای رایج، از تکنولوژی و ... ولی چون به هر حال آمریکایی هستید بخش درخشندگی را فراموش نمیکنید. ولی این کار را بدون ادعا انجام میدهید. تقریباً این نگرش کار در آثار ریچارد مه یر نیز دیده میشود. اوایل که رسماً منتقدین مه یر را در لباس لوکوربوزیهای متأخر دیدهاند... درصورتیکه ظرافت کار بدنههای سفید و قاب در قاب کارهای مهیر از جایی شروع میشود که شخصیتهایی مثل چارلز کورهآ و یا آندو هم بدان تن دادهاند. شما خلوص رفتاری کار مهیر را دنبال نمیکنید و ارزش کار شما بدست آوردن رنگ آمیزی و اشکال محیطی است در قالب یک اثر مدرن. معلوم است که شما هم مانند بسیاری مدرنیستها چندان با خاطره کار ندارید.
س. پ. : دقیقاً، خاطره ممکن است یک nostalgia بیمارگونه به بار بیاورد و با مفهوم رشد، حرکت و نوآوری در معماری مغایر است. اگر خیلی در خاطرهها غرق شوید به سکون میرسید و نهایتاً همیشه یا سنت را تکرار میکنید یا دیگران را و یا خوداتن را که هر سه این روند از دید من چندان توجیهپذیر نیست. ولی درضمن من به کسی درس نمیدهم و واقعاً از صمیم قلب بسیاری از معماران جهان را تحسین میکنم و آنان را دوست دارم. شما در ایران چکار میکنید. معماری معاصر خودتان را چگونه تشریح میکنید؟
د. د. : به نظر میآید معماران ایرانی باید خودشان مدرنیزم خویش را پیدا کنند. تابحال زبان مدرن آنها متعلق به غرب بوده است ولی فکر میکنم تدریجاً به یک هویت معاصر قابل قبول خواهند رسید. به ما خیلی فرصت داده نشد و برای درک این موضوع لازم است تاریخ سیاسی کشور ما را مطالعه کنید. کار خوب نیاز به یک بستر پیشرفته دارد. ما همیشه محکوم بودهایم و بحث معنویت که ریشه و اساس فرهنگ ماست دچار تلاطمهای اجتماعی، مدیریتی و اقتصادی شده است. اگر از این مسأله بتوانیم عبور کنیم، در ایران یک نیرو و هوش بالقوه (potential) وجود دارد که این معنویت را تبدیل به یک کیفیت معماری معاصر نماییم.
س. پ. : در صحبت و رفتار شما چیزی را حس میکنم، خیلی علاقه داشتم شرح میدادید این رفتار در تشریح بحث معنویت چگونه میتوانست باشد. آیا همه ما در جستجوی یک فکر متعالی نیستیم؟!
د. د. : کاملاً این طور است، تعالی آرزو و هدف تمامی انسانها است، حال آخرین بحث برای من این است که بگویید چگونه طراحی معماری را شروع میکنید. راه و مسیر رسیدن شما به مقصد طراحی چگونه است ؟
س. پ. : خیلی ساده است. اول محل، موقعیت و کشور را شناسایی میکنم. دوم شروع میکنم با مردم صحبت کردن، کسانیکه در آنجا زندگی میکنند، سعی میکنم با آرزوهای آنها آشنا شوم. سوم برنامه فیزیکی را مطالعه میکنم. مقررات ملی را طبقهبندی مینمایم و نگاه میکنم که بودجه در نظر گرفته شده چقدر است. درنهایت، این دادهها گزینههای طرح را آشکار میسازند و در این مرحله نیازهای برنامه با تکنولوژی در کنار هم به حرکت درمیآیند و بالاخره کلی کروکی میکشم و سرانجام از امکانات رایانه برای دقیق نمودن گزینههای کالبدی یاری میگیرم. با مداد خیلی تند کار میکنم و از کروکی کشیدن خیلی لذت میبرم ولی روشم شهودی نیست، بیشتر عقلانی است.