در این تاپیک به بررسی شهرهای ماقبل صنعتی می پردازیم؛ شهرهایی که هم اکنون نمونه آنها را در بسیاری از کشورهای جهان سوم میتوانیم ببینیم. به بیان بهتر باید گفت که امروزه بیشتر شهرهای جهان سوم، با معیارهای مشخص شهرهای ماقبل صنعتی به حیات خود ادامه میدهند.
شهرهای ماقبل صنعتی را میتوان در سه گروه بدین شهر مورد بررسی قرار داد:
1) شهرهای فئودالی:
در شهرهای فئودالی، شهر به حوزه های روستایی وابستگی بسیاری داشت. ثروتمندان شهری، زمینداران بزرگ بودند و عده بسیاری از نیروی کار کشاورزی در شهرها زندگی میکردند بدین سان که بیشتر جمعیت شهری از رعایایی تشکیل میشد که با بندگی و اسارت زندگی میکردند. بخشی از شهر یا هر محلهای به نام یک فئودال یا خانواده فئودال خوانده میشد که اغلب خانواده های فئودال با فئودالهای محله های دیگر به خصومت و دشمنی میپرداختند به همین دلیل عده ای از محققان از شهرهای فئودالی به نام "شهر خصومت و دشمنی" نام میبرند.
در شهرهای فئودالی سه طبقه کاملا مشخص دیده میشد: طبقه ممتاز، طبقه پایین و طبقهای بیرون از روند اصلی جامعه شهری که از توده مردم و گروههای قومی- مذهبی تشکیل میشد. طبقه اول بر شهر حکومت میکرد. این گروه قدرت و توان خود را از منابع خارج از شهر به دست میآورد. طبقه پایینتر یا توده مردم و اقلیتهای قومی- مذهبی هرچند در اقتصاد شهری دارای نقشهایی بودند ولی در اداره جامعه شهری هیچ امتیازی نداشتند.
در ساخت داخلی شهرهای فئودالی، طبقه اول در مرکز شهر و در مجاورت مرکز تجاری، مذهبی، سیاسی و محل برگزاری مراسم و آیین ها همراه با خدمتکاران و محافظان خود زندگی میکردند. طبقه پایین تر، بسیار دورتر از مرکز شهر و در مجاورت مرزهای شهری، یا در حاشیه آن اقامت داشتند و اقلیتهای قومی- مذهبی نیز در محله های ویژه به نام "گتوها" (Ghetto) در یک شرایط جدایی گزینی اکولوژیک به اجبار در بیرون دیوارهای شهری ساکن میشدند.
از قرون وسطی تا قرن هجدهم و نوزدهم در بعضی از نواحی، اداره شهرها به وسیله خانوادههای فئودال، امری عادی بود؛ چنانکه در قرن هجدهم ، شهر مادرید اسپانیا گروهی اداره میکردند که ثروتشان از طریق گلهداری و گوسفندداری در سطح وسیعی از حوزه های روستایی و زمینهای اطراف شهر به دست آمده بود. در بعضی از شهرها، فئودال ها قصر خود را در مرز شهرها و در روبروی املاک خویش بنا میکردند و هر گوشهای از شهر و بیرون از آن در مالکیت خانوادههای معینی بود. در این دوره، دشمنی و خصومت خانواده های فئودالی با یکدیگر امری عادی بود؛ به طوری که در تاریخ قرون وسطی از این نزاع ها و جنگهای داخلی شهرها نمونه های بسیاری وجود دارد. خانوادههایی که قدرت بیشتری به دست میآوردند میتوانستند مدتهای طولانی بر شهرها حکومت کنند.
2) شهرهای تجاری:
در دوره قرون وسطی، بعضی از شهرها ویژگیهای شهرهای فئودالی را نداشتند؛ بدینسان که کارکرد یا نقش این شهرها بیشتر به وسیله تجارت تعیین میشد نه تولیدات کشاورزی. در دوره ماقبل صنعتی، تجارت و وضعیت تجاری، بیشتر از طریق نظام صنفی سازمان می یافت. هر صنفی از گروه های هم صنف، فعالیتهای تجاری یا تجارت ویژه ای را در اختیار داشت. زمانی که یک شهر در یک فعالیت اقتصادی ویژه تخصص مییافت، نقش آن صنف در اداره شهرها نیز بیشتر میشد و اهمیت بیشتری می یافت. شهرهای تجاری برخلاف شهرهای فئودالی، چندان به حوزه های روستایی وابسته نبود؛ از این رو قدرت و نیروی سیاسی شهر از صنف یا اصناف منشا میگرفت. در این میان سهم استادان صنایع دستی و بازرگانان بیشتر بود و این عده اغلب اداره شهرهای تجاری را در اختیار میگرفتند.
در مورفولوژی شهرهای تجاری، وجود مناطق ویژه برای فعالیت ویژه در داخل شهرها اهمیت داشت و مورفولوژی هر بخش از شهر با توجه به میزان خرید و فروش در آن شکل میگرفت. خانه شهرنشینان به منزله کارگاه، انبار و محل زندگی بازرگانان، اربابان حرفه ها، کارگران و کارآموزان محسوب میشد؛ ازین رو جدایی گزینی طبقات اجتماعی در شهرهای تجاری قرون وسطی دیده نمیشد. در این قبیل شهرها همواره یک ترکیب خاص اجتماعی به وجود می آمد؛ در نتیجه ساخت شهر به صورت منطقه بندی متحدالمرکز -که مناطق مختلف، پیرامون مرکز شهر را بپوشاند- درنمی آمد.
ظهور، توسعه و افول شهرهای تجاری با دگرگونی الگوهای تجاری ارتباط مستقیم داشت. دنیا به وسیله بازرگانان شناخته میشد و افقهای تازه ای مییافت. زمانی که الگوهای تازه تجاری به وجود می آمد، شهرهای جدیدی ایجاد میشد و شهرهای قدیمی اهمیت خود را از دست میداد.
در شهرهای تجاری، هنگام شکوفایی اقتصاد شهری، منطقه بازار، توسعه بیشتری مییافت و منطقه مسکونی شهر به نهایت گسترش و زیبایی خود میرسید. در این حالت شهر به مرکز سرمایه گذاری تبدیل میشد و زمینهای شهری نیز به صورت یک کالا ارزش بیشتری مییافت. میتوان گفت شهرهای تجاری، یک مرحله انتقالی از فئودالیسم روستایی به سرمایه داری شهری- صنعتی بوده است.
3) شهرهای استبدادگران:
سومین نوع شهرهای ماقبل صنعتی، شهرهایی است که با نظام استبدادی اداره میشد. در چنین شهرهایی قدرت اداری و سیاسی نه از آن گروه فئودال بود و نه از آن گروه بازرگان، بلکه تنها در اختیار یک فرد یا یک خانواده بود. گاهی اوقات نیز شهرهای فئودالی به سبب تسلط یک خانوار بر امور شهر، با نظام استبدادی اداره میشد. در آن دوره بیشتر شهرهای آلمان در تصرف و حاکمیت دوک ها و شاهزادگان قرار داشت که نمونه هایی از آن در تاریخ شهرهای برلن، مونیخ، دوسلدوروف و برانسویک دیده میشود. از قرن شانزدهم و هفدهم به بعد در بیشتر کشورهای اروپایی، حکومتهای سلطنتی، عامل اصلی تشکل و توسعه شهرها بودند؛ بدینسان که تصمیم و اداره پادشاه، در کیفیت برنامه ریزی شهری اساس قرار میگرفت.
در مورفولوژی شهرهایی که با نظام استبدادی اداره میشد، قصرهای پادشاه و شاهزادگان، محل زندگی حاکم و عمارات گروه های ممتاز شهری که بیشتر در مجاورت قضرها بنا میشد،مهمترین چشم انداز مورفولوژیک شهر بود.گروه های ممتاز و قدرتمند شهری برای سهولت دسترسی به مرکز قدرت، سعی میکردند ساختمانهای محل زندگی خود را در مجاورت بناهای سلطنتی و حکومتی احداث کنند. در این دوره هنگام جابجایی قصرهای سلطنتی و حاکمنشین، گروه های ممتاز شهری نیز محل سکونت خود را ترک کرده، در مجاورت قصرهای جدید حکومتی محلی را برای زندگی انتخاب می کردند.
اقامت حکام و شاهزادگان قدرتمند در شهر معین به آن شهرها امنیت میبخشید و سبب میشد فئودالها و برجستگان روستا نیز به زندگی و اقامت در آن شهر نیز تمایل بیشتری نشان دهند و تنها تابستانها برای سرکشی به اموال خود به روستاها سفر کنند. در این شهرها برخلاف شهرهای فئودالی، قوانین سخت شهری در تنظیم برنامه ریزی شهری، تعداد طبقات ساختمانها، ارتفاع ساختمانها، عرض و طول جادهها و خیابانها و کیفیت ایوانهای مشرف به خیابانهای اصلی را تعیین میکرد، بویژه در مرکز شهر که دارای تراکم بیشتری بود، احداث ساختمانهای بلندمرتبه ممنوع اعلام میشد. گفتنی است که شهر آمستردام از سال 1617، شهر گوتنبرگ از سال 1623 و شهر استکهلم از سال 1636 دارای اداره برنامه ریزی بوده اند.
از نظر جمعیت، شهرهای فئودالی، تجاری و شهرهایی که با نظام استبدادی اداره میشد در قرن سیزدهم میلادی از 15 هزار تا 200 هزار نفر جمعیت داشت؛ اما بیشتر شهرهای این دوره بین 40 هزار تا 70 هزار نفر جمعیت داشتند.
شهرهای ماقبل صنعتی را میتوان در سه گروه بدین شهر مورد بررسی قرار داد:
1) شهرهای فئودالی:
در شهرهای فئودالی، شهر به حوزه های روستایی وابستگی بسیاری داشت. ثروتمندان شهری، زمینداران بزرگ بودند و عده بسیاری از نیروی کار کشاورزی در شهرها زندگی میکردند بدین سان که بیشتر جمعیت شهری از رعایایی تشکیل میشد که با بندگی و اسارت زندگی میکردند. بخشی از شهر یا هر محلهای به نام یک فئودال یا خانواده فئودال خوانده میشد که اغلب خانواده های فئودال با فئودالهای محله های دیگر به خصومت و دشمنی میپرداختند به همین دلیل عده ای از محققان از شهرهای فئودالی به نام "شهر خصومت و دشمنی" نام میبرند.
در شهرهای فئودالی سه طبقه کاملا مشخص دیده میشد: طبقه ممتاز، طبقه پایین و طبقهای بیرون از روند اصلی جامعه شهری که از توده مردم و گروههای قومی- مذهبی تشکیل میشد. طبقه اول بر شهر حکومت میکرد. این گروه قدرت و توان خود را از منابع خارج از شهر به دست میآورد. طبقه پایینتر یا توده مردم و اقلیتهای قومی- مذهبی هرچند در اقتصاد شهری دارای نقشهایی بودند ولی در اداره جامعه شهری هیچ امتیازی نداشتند.
در ساخت داخلی شهرهای فئودالی، طبقه اول در مرکز شهر و در مجاورت مرکز تجاری، مذهبی، سیاسی و محل برگزاری مراسم و آیین ها همراه با خدمتکاران و محافظان خود زندگی میکردند. طبقه پایین تر، بسیار دورتر از مرکز شهر و در مجاورت مرزهای شهری، یا در حاشیه آن اقامت داشتند و اقلیتهای قومی- مذهبی نیز در محله های ویژه به نام "گتوها" (Ghetto) در یک شرایط جدایی گزینی اکولوژیک به اجبار در بیرون دیوارهای شهری ساکن میشدند.
از قرون وسطی تا قرن هجدهم و نوزدهم در بعضی از نواحی، اداره شهرها به وسیله خانوادههای فئودال، امری عادی بود؛ چنانکه در قرن هجدهم ، شهر مادرید اسپانیا گروهی اداره میکردند که ثروتشان از طریق گلهداری و گوسفندداری در سطح وسیعی از حوزه های روستایی و زمینهای اطراف شهر به دست آمده بود. در بعضی از شهرها، فئودال ها قصر خود را در مرز شهرها و در روبروی املاک خویش بنا میکردند و هر گوشهای از شهر و بیرون از آن در مالکیت خانوادههای معینی بود. در این دوره، دشمنی و خصومت خانواده های فئودالی با یکدیگر امری عادی بود؛ به طوری که در تاریخ قرون وسطی از این نزاع ها و جنگهای داخلی شهرها نمونه های بسیاری وجود دارد. خانوادههایی که قدرت بیشتری به دست میآوردند میتوانستند مدتهای طولانی بر شهرها حکومت کنند.
2) شهرهای تجاری:
در دوره قرون وسطی، بعضی از شهرها ویژگیهای شهرهای فئودالی را نداشتند؛ بدینسان که کارکرد یا نقش این شهرها بیشتر به وسیله تجارت تعیین میشد نه تولیدات کشاورزی. در دوره ماقبل صنعتی، تجارت و وضعیت تجاری، بیشتر از طریق نظام صنفی سازمان می یافت. هر صنفی از گروه های هم صنف، فعالیتهای تجاری یا تجارت ویژه ای را در اختیار داشت. زمانی که یک شهر در یک فعالیت اقتصادی ویژه تخصص مییافت، نقش آن صنف در اداره شهرها نیز بیشتر میشد و اهمیت بیشتری می یافت. شهرهای تجاری برخلاف شهرهای فئودالی، چندان به حوزه های روستایی وابسته نبود؛ از این رو قدرت و نیروی سیاسی شهر از صنف یا اصناف منشا میگرفت. در این میان سهم استادان صنایع دستی و بازرگانان بیشتر بود و این عده اغلب اداره شهرهای تجاری را در اختیار میگرفتند.
در مورفولوژی شهرهای تجاری، وجود مناطق ویژه برای فعالیت ویژه در داخل شهرها اهمیت داشت و مورفولوژی هر بخش از شهر با توجه به میزان خرید و فروش در آن شکل میگرفت. خانه شهرنشینان به منزله کارگاه، انبار و محل زندگی بازرگانان، اربابان حرفه ها، کارگران و کارآموزان محسوب میشد؛ ازین رو جدایی گزینی طبقات اجتماعی در شهرهای تجاری قرون وسطی دیده نمیشد. در این قبیل شهرها همواره یک ترکیب خاص اجتماعی به وجود می آمد؛ در نتیجه ساخت شهر به صورت منطقه بندی متحدالمرکز -که مناطق مختلف، پیرامون مرکز شهر را بپوشاند- درنمی آمد.
ظهور، توسعه و افول شهرهای تجاری با دگرگونی الگوهای تجاری ارتباط مستقیم داشت. دنیا به وسیله بازرگانان شناخته میشد و افقهای تازه ای مییافت. زمانی که الگوهای تازه تجاری به وجود می آمد، شهرهای جدیدی ایجاد میشد و شهرهای قدیمی اهمیت خود را از دست میداد.
در شهرهای تجاری، هنگام شکوفایی اقتصاد شهری، منطقه بازار، توسعه بیشتری مییافت و منطقه مسکونی شهر به نهایت گسترش و زیبایی خود میرسید. در این حالت شهر به مرکز سرمایه گذاری تبدیل میشد و زمینهای شهری نیز به صورت یک کالا ارزش بیشتری مییافت. میتوان گفت شهرهای تجاری، یک مرحله انتقالی از فئودالیسم روستایی به سرمایه داری شهری- صنعتی بوده است.
3) شهرهای استبدادگران:
سومین نوع شهرهای ماقبل صنعتی، شهرهایی است که با نظام استبدادی اداره میشد. در چنین شهرهایی قدرت اداری و سیاسی نه از آن گروه فئودال بود و نه از آن گروه بازرگان، بلکه تنها در اختیار یک فرد یا یک خانواده بود. گاهی اوقات نیز شهرهای فئودالی به سبب تسلط یک خانوار بر امور شهر، با نظام استبدادی اداره میشد. در آن دوره بیشتر شهرهای آلمان در تصرف و حاکمیت دوک ها و شاهزادگان قرار داشت که نمونه هایی از آن در تاریخ شهرهای برلن، مونیخ، دوسلدوروف و برانسویک دیده میشود. از قرن شانزدهم و هفدهم به بعد در بیشتر کشورهای اروپایی، حکومتهای سلطنتی، عامل اصلی تشکل و توسعه شهرها بودند؛ بدینسان که تصمیم و اداره پادشاه، در کیفیت برنامه ریزی شهری اساس قرار میگرفت.
در مورفولوژی شهرهایی که با نظام استبدادی اداره میشد، قصرهای پادشاه و شاهزادگان، محل زندگی حاکم و عمارات گروه های ممتاز شهری که بیشتر در مجاورت قضرها بنا میشد،مهمترین چشم انداز مورفولوژیک شهر بود.گروه های ممتاز و قدرتمند شهری برای سهولت دسترسی به مرکز قدرت، سعی میکردند ساختمانهای محل زندگی خود را در مجاورت بناهای سلطنتی و حکومتی احداث کنند. در این دوره هنگام جابجایی قصرهای سلطنتی و حاکمنشین، گروه های ممتاز شهری نیز محل سکونت خود را ترک کرده، در مجاورت قصرهای جدید حکومتی محلی را برای زندگی انتخاب می کردند.
اقامت حکام و شاهزادگان قدرتمند در شهر معین به آن شهرها امنیت میبخشید و سبب میشد فئودالها و برجستگان روستا نیز به زندگی و اقامت در آن شهر نیز تمایل بیشتری نشان دهند و تنها تابستانها برای سرکشی به اموال خود به روستاها سفر کنند. در این شهرها برخلاف شهرهای فئودالی، قوانین سخت شهری در تنظیم برنامه ریزی شهری، تعداد طبقات ساختمانها، ارتفاع ساختمانها، عرض و طول جادهها و خیابانها و کیفیت ایوانهای مشرف به خیابانهای اصلی را تعیین میکرد، بویژه در مرکز شهر که دارای تراکم بیشتری بود، احداث ساختمانهای بلندمرتبه ممنوع اعلام میشد. گفتنی است که شهر آمستردام از سال 1617، شهر گوتنبرگ از سال 1623 و شهر استکهلم از سال 1636 دارای اداره برنامه ریزی بوده اند.
از نظر جمعیت، شهرهای فئودالی، تجاری و شهرهایی که با نظام استبدادی اداره میشد در قرن سیزدهم میلادی از 15 هزار تا 200 هزار نفر جمعیت داشت؛ اما بیشتر شهرهای این دوره بین 40 هزار تا 70 هزار نفر جمعیت داشتند.