نقدی بر حضور برج میلاد در عرصه مدیریت کلان شهری؛ حکایت برجی که در جستجوی متافیزیک حضور بود!
در بستر زندگی شهری بسیاری از مفاهیم، شکل و شمایلی دیگرگونه به خود میگیرند؛ معمولا این واژه ها از بستر تعریف شده خود خارج و با در گیر شدن در زندگی مردم به سمت هویت جدید خود پیش میروند. ما با این مفاهیم و واژه ها آشنایی و غرابت دیرینهای داریم و چون ماحصل زندگی ما در شهرها همجواری با متافیزیک سازههای شهری است، لذا این سازه ها در حین حرکت کاتوره ایشان به سوی افق های جدیدی از معنا، ما را نیز همسفر خود کرده و در بودن و هستن ما اثر گذارند.
از همین منظر است که ساختار فضایی اطراف ما (با تمام المانها، مفاهیم سازه ها وسازه های مفهوم دارش) اگر نگوییم مهمترین عامل در ایجاد روحیه، دست کم، سازنده حافظه جمعی است که ما را و هویت ما را شکل داده وحفظ می کند.... به یاد بیاوریم میدان آزادی وبرج سپیدش را که هم یادمانی است بر آزادی وملت آزادمنش ما وهم نماد وسمبلی است از ایران در نزد جهانیان واز تهران درپیش ایرانیان!
برج ها درتمام تاریخ حیاتشان در این کره خاکی تلفیقی بودهاند از هنر و تکنولوزی که در هیچ برههای از زمان تنها در حد یک سازه مکانیکی باقی نماندهاند و با تاثیرگذاری های شگرفشان در هسته روابط اجتماعی، رسالتی بیواسطه در ساز و کار های جامعه داشتهاند. این نوع از سازهها با فاصله گرفتن ازهویت انتزاعی خود و تبدیل شدن به یک هویت مستقل وآشنا به ادبیات بومآورد یک فرهنگ و یا تمدن، خود جزئی از اجزای پیچیده زندگی شهری میشوند ودر درنگی کوتاه، اگر بشنویم که دو دوست پای یک برج با هم قرار میگذارند، باید رسالت آن برج، معمار و سرمایهگذارش را تمام شده بدانیم و آن ها را جزء موفقها به حساب بیاوریم!
از این منظر نکته جالب توجهی عایدمان میشود و آن مشخص کردن الگویی در نقد و بررسی سازههای برجی است و چون در این جستار، طیف نگاه نقادانهمان را بر برج میلاد نشانه رفتهایم، میتوانیم با کنکاشی دریابیم که این سازه 435 متری آیا در تعاریف یک برج میگنجد و یا تنها به علت بلندی تعجب برانگیزش به آن پیشوند برج دادهاند!؟
برج میلاد در بالای تپهای در شمال و شمال غرب تهران است با چشماندازی از آن شهر دلگیر و پر ازدحام که در آن همه چیز با سرعت نور در یک سیکل بسته و بیاعتنا به اطراف میگذرد، نه نشانی و نه نشانهای، فقط و فقط نشان از بینشانی دارد این شهر غبار گرفته!
اما نکتهای که برج میلاد را نقل سخن تمام مجالس فنی و غیر فنی کرده، بحث ایجاد این برج برای تقابل نمادین با دیگر سازههای موجود است که در دورههای پیش و به خصوص قبل از انقلاب در ایران ساخته شدهاست.
البته پاسخ به این سوال خیلی آسانتر از مطرح کردن آن نیست چرا که چنین شائبهای علاوه بر ایجاد نوعی عدم تعادل در سیستم سیاست گذاریها، ما را با مشکلی جدید مواجه خواهد کرد و آن اینکه، اگر (به عنوان مثال) سازندگان این برج بپذیرند که برجی ساختهاند که جای برج آزادی را خواهد گرفت، آیا در این عقیده مردم را نیز با خود همراه وهم رای خواهند دید؟ نگارنده معتقد است که چنین اتفاقی هیچگاه نخواهد افتاد واگر سری به حضور مردم در بطن جامعه بیاندازیم و«بودن جمعی» مردم را در عرصه اجتماعی و سیاسی مرور کنیم، خواهیم فهمید که چیزی در ناخودآگاه جمعی ما ایرانی ها هست که در هر اجتماعی، به سوی سازهای خواص میگراییم و آن چیز متافیزیک و روح آن سازه است؛ روح مسجدی جامع در یک شهر دورافتاده که مردم را برای نماز عید فطر فرامیخواند ویا روح میدانی به نام میدان آزادی که با تصویر راهپیمایان چتر به دست در ذهن ما به ثبت رسیده که در حال گوش کردن به نطق رئیس جمهور پیشینند واز فضایی که در آن احاطه شدهاند لذت می برند. برج میلاد اگر چه که هیچ کدام از این ها را ندارد اما سازندگان آن نیز باید بدانند که نمیتوانند تمام این مسائل را به صورت مکانیکی به دست بیاورند و سازهشان را به نمادی برای کلانشهر تهران تبدیل کنند، برج باید در میان مردم نفس بکشد تا در موقعیت های حساس و تاریخی، خود را در ذهن مردم باقی بگذارد و تازه آن زمان میتوان گفت که هسته سیاستگذار در ساخت سازهای به نام برج میلاد موفق بوده....
در بستر زندگی شهری بسیاری از مفاهیم، شکل و شمایلی دیگرگونه به خود میگیرند؛ معمولا این واژه ها از بستر تعریف شده خود خارج و با در گیر شدن در زندگی مردم به سمت هویت جدید خود پیش میروند. ما با این مفاهیم و واژه ها آشنایی و غرابت دیرینهای داریم و چون ماحصل زندگی ما در شهرها همجواری با متافیزیک سازههای شهری است، لذا این سازه ها در حین حرکت کاتوره ایشان به سوی افق های جدیدی از معنا، ما را نیز همسفر خود کرده و در بودن و هستن ما اثر گذارند.
برج ها درتمام تاریخ حیاتشان در این کره خاکی تلفیقی بودهاند از هنر و تکنولوزی که در هیچ برههای از زمان تنها در حد یک سازه مکانیکی باقی نماندهاند و با تاثیرگذاری های شگرفشان در هسته روابط اجتماعی، رسالتی بیواسطه در ساز و کار های جامعه داشتهاند. این نوع از سازهها با فاصله گرفتن ازهویت انتزاعی خود و تبدیل شدن به یک هویت مستقل وآشنا به ادبیات بومآورد یک فرهنگ و یا تمدن، خود جزئی از اجزای پیچیده زندگی شهری میشوند ودر درنگی کوتاه، اگر بشنویم که دو دوست پای یک برج با هم قرار میگذارند، باید رسالت آن برج، معمار و سرمایهگذارش را تمام شده بدانیم و آن ها را جزء موفقها به حساب بیاوریم!
از این منظر نکته جالب توجهی عایدمان میشود و آن مشخص کردن الگویی در نقد و بررسی سازههای برجی است و چون در این جستار، طیف نگاه نقادانهمان را بر برج میلاد نشانه رفتهایم، میتوانیم با کنکاشی دریابیم که این سازه 435 متری آیا در تعاریف یک برج میگنجد و یا تنها به علت بلندی تعجب برانگیزش به آن پیشوند برج دادهاند!؟
برج میلاد در بالای تپهای در شمال و شمال غرب تهران است با چشماندازی از آن شهر دلگیر و پر ازدحام که در آن همه چیز با سرعت نور در یک سیکل بسته و بیاعتنا به اطراف میگذرد، نه نشانی و نه نشانهای، فقط و فقط نشان از بینشانی دارد این شهر غبار گرفته!
اما نکتهای که برج میلاد را نقل سخن تمام مجالس فنی و غیر فنی کرده، بحث ایجاد این برج برای تقابل نمادین با دیگر سازههای موجود است که در دورههای پیش و به خصوص قبل از انقلاب در ایران ساخته شدهاست.
البته پاسخ به این سوال خیلی آسانتر از مطرح کردن آن نیست چرا که چنین شائبهای علاوه بر ایجاد نوعی عدم تعادل در سیستم سیاست گذاریها، ما را با مشکلی جدید مواجه خواهد کرد و آن اینکه، اگر (به عنوان مثال) سازندگان این برج بپذیرند که برجی ساختهاند که جای برج آزادی را خواهد گرفت، آیا در این عقیده مردم را نیز با خود همراه وهم رای خواهند دید؟ نگارنده معتقد است که چنین اتفاقی هیچگاه نخواهد افتاد واگر سری به حضور مردم در بطن جامعه بیاندازیم و«بودن جمعی» مردم را در عرصه اجتماعی و سیاسی مرور کنیم، خواهیم فهمید که چیزی در ناخودآگاه جمعی ما ایرانی ها هست که در هر اجتماعی، به سوی سازهای خواص میگراییم و آن چیز متافیزیک و روح آن سازه است؛ روح مسجدی جامع در یک شهر دورافتاده که مردم را برای نماز عید فطر فرامیخواند ویا روح میدانی به نام میدان آزادی که با تصویر راهپیمایان چتر به دست در ذهن ما به ثبت رسیده که در حال گوش کردن به نطق رئیس جمهور پیشینند واز فضایی که در آن احاطه شدهاند لذت می برند. برج میلاد اگر چه که هیچ کدام از این ها را ندارد اما سازندگان آن نیز باید بدانند که نمیتوانند تمام این مسائل را به صورت مکانیکی به دست بیاورند و سازهشان را به نمادی برای کلانشهر تهران تبدیل کنند، برج باید در میان مردم نفس بکشد تا در موقعیت های حساس و تاریخی، خود را در ذهن مردم باقی بگذارد و تازه آن زمان میتوان گفت که هسته سیاستگذار در ساخت سازهای به نام برج میلاد موفق بوده....