معرفی مشاهیر و بزرگان فضا و علم نجوم

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
هرمان جوليوس اوبرت



هرمان جوليوس اوبرت (1989-1894) يكي از پيشگامان و تئوريسين‌هاي بزرگ تاريخ عصر فضا به شمار مي‌رود. او به همراه تسيلكوفسكي و گودارد پدران دانش و مهندسي موشك‌هاي پرتابگر به حساب مي‌آيند. اوبرت در جواني نظرات و تحقيقات خود را به صورت چند كتاب منتشر كرد و در زمان جنگ جهاني دوم به طور مداوم در مراكز تحقيقات موشكي آلمان نازي به كار مشغول بود. بعد از جنگ، آمريكايي‌ها و ساير متحدان غربي آنها از دانش اوبرت و همكارانش استفاده زيادي كردند.


فهرست:
1 دوران كودكي و نوجواني
2 زندگي كاري
3 دوران پاياني زندگي و جمع‌بندي
دوران كودكي و نوجواني
[هرمان جوليوس اوبرت] در 25 ژوئن 1894 در شهر [هرمشتات ترانسيلوانياي] روماني، متولد شد [1]. اصالت او مجاري-اتريشي بود، اما بيشتر عمر خود را در آلمان و روماني گذراند. اوبرت به علوم موشكي بسيار علاقه‌مند بود و اين علاقه از سن 11 سالگي در او به‌وجود آمد. مادر وي براي تشويق اوبرت، كتاب «از زمين تا ماه» نوشته [ژول ورن] را به او هديه داد. هرمان اين كتاب را چندين بار مطالعه نمود و علاقه زيادي به آن پيدا كرد. اين كتاب در واقع اولين جرقه را براي شروع فعاليت او درباره علوم موشكي ايجاد كرد [2].

تصوير 1- هرمان جوليوس اوبرت در جواني
مطالعه كتاب مذكور و ديگر كتاب‌هاي مربوط به علوم موشكي در سال‌هاي بعد، اوبرت را به تحقيق و بررسي در خصوص جنبه‌هاي فني اين علم تشويق نمود. او علاقه زيادي به سفرهاي فضايي داشت.

در سن 14 سالگي (1908) اوبرت موفق به ساخت يك راكت مدل كوچك داراي مخزن پيشران مايع داشت. البته او اين كار را با امكانات و منابع بسيار محدودي انجام داد و حتي منابع لازم جهت آزمايش وسيله خود را در اختيار نداشت [2]. او سعي مي‌كرد تا به مطالعه در زمينه‌هاي مختلفِ علاقه‌مندي خود، به‌خصوص رياضيات بپردازد، زيرا مي‌دانست براي پيشرفت در اين راه به آنها نياز دارد.

در همان اوان، اوبرت به اين نتيجه رسيد كه اگر نيروي پيشرانه راكت مدل ساخت خود را به طرز مناسبي تامين كند، موفق به پرواز خواهد شد. در ضمن دريافت كه بايد پيشران (يا سوخت) بيشتري به راكت بدهد كه اين امر باعث افزايش وزن مي‌شد. يعني هرچه پيشران بيشتر مي‌شد، وزن راكت هم افزايش مي‌يافت كه اين خود يك مشكل به حساب مي‌آمد.

اوبرت به اين مي‌انديشيد كه چرا نبايد هنگامي‌كه مقدار زيادي از پيشران مصرف شد، از شرّ محفظه خالي آن رها شد؟ اين فكر همان ايده جدايش و چند مرحله‌اي كردن راكت‌ها بود كه در دوران نوجواني به ذهن اوبرت خطور كرد [1]. استفاده از اين طرح از آن جهت مهم بود كه در مراحل مختلف وزن موشك را كم مي‌كرد و به همين دليل پارامترهاي پروازي موشك تا حدود زيادي مي‌توانست بهبود پيدا كند.

هرمان معتقد بود براي توسعه و موفقيت در پياده‌سازي ايده‌اش مي‌بايست خارج از فرمول‌هاي رياضي عمل كند. البته در نهايت هرمان با استفاده از فرضيات خود و مدل‌هاي كوچك و بزرگ به اين نتيجه رسيد كه مي‌تواند به نوعي كارآيي راكت را افزايش دهد. بنابراين مي‌توان هرمان اوبرت را يكي از پايه‌گذاران ايده جدايش در موشك‌ها و پرتابگرهاي چندمرحله‌اي دانست.


در سال 1912 (18 سالگي) اوبرت در دانشگاه مونيخ ثبت‌نام كرد و در رشته پزشكي مشغول به تحصيل شد. بورسيه تحصيلي وي در دست اقدام بود كه با شروع جنگ جهاني اول در تحصيل او وقفه ايجاد شد. بنابراين اوبرت نيز مانند بسياري ديگر، به صورت غيرمستقيم وارد جنگ شد و در واحدهاي پزشكي به انجام وظيفه پرداخت [2].

زندگي كاري
بعد از جنگ، هرمان به اين نتيجه رسيد كه به صورت ناخواسته و بدون تمايل كامل وارد علوم پزشكي شده است. او در سال 1918 با [ماتيلدا هامل]، كسي كه به او در انجام كارهايش كمك مي‌نمود و به فعاليت‌هاي اوبرت اعتقاد راسخ داشت، ازدواج كرد [2]. او در 1919 مجدداً به آلمان بازگشت و ابتدا در دانشگاه مونيخ و سپس در [گوتينگن] در رشته فيزيك مشغول به تحصيل شد.
از جمله مهم‌ترين مراكز موشكي كه اوبرت در آنجا مشغول بوده، مي‌توان به «[وي‌اف‌آر]»، انجمن پرواز فضايي آلمان، اشاره كرد. اوبرت در سال 1920 ضمن فعاليت در اين مركز، به همكاري با افراد محقق و علاقه‌مندي چون [ورنر فون‌براون] پرداخت [1].

تصوير 2- مركز پروژه موشك‌هاي بالستيك ايالات متحده، از راست به چپ: رابرت لوسر، ورنر فون‌براون، دكتر هرمان اوبرت، ژنرال هولگر تافتوي و دكتر ارنست اشتالينگر
در سال 1922 (28 سالگي) رساله دكتراي او كه در مورد علوم موشكي (پرواز راكت‌ها) بود با بهانه [تخيلي، ايده‌آليستي و رويايي بودن] مورد پذيرش قرار نگرفت، ولي اين امر اوبرت را هيچ‌گاه مأيوس نساخت و او تحقيقات خود را در زمينه مورد علاقه‌اش به صورت خصوصي ادامه داد [3]. وي هرگز به تهيه يك رساله جديد و گرفتن مدرك دكتراي خود نيانديشيد. البته رساله مذكور به او در جهت تهيه و آماده شدن اولين كتابش كمك زيادي نمود. او بعدها در مورد تمايلاتش توضيحاتي را ارائه داد و در يادداشت‌هاي خود چنين نوشت: «من از نوشتن رساله اي ديگر خودداري كردم و به خود گفتم: مهم نيست. من ثابت خواهم كرد كه مي‌توانم بدون اينكه عنوان دكتر در كنار نامم قرار گيرد، از تعدادي از آنها ]منتقدان رساله‌ام[ دانشمند بزرگتري شوم» [1]. او از نظام آموزشي آلمان به شدت انتقاد كرد و وضعيت آن را به اتومبيلي تشبيه نمود كه چراغ‌هاي عقب آن بسيار درخشان و پرنور، اما جلوي آن فاقد چراغ‌هاي روشن است (توضيح). البته رساله اوبرت سرانجام توسط پروفسور [آگوستين ماير] از دانشگاه [بابس-بولياي] روماني پذيرفته شد و او درجه دكتري را از اين استاد دريافت كرد.
در سال 1923 (29 سالگي)‌، اوبرت موفق به انتشار كتاب 92 صفحه‌اي «[با راكت در فضاي بين سيارات]» شد [1]. اين كتاب كه برگرفته از همان رساله دكتراي او بود باعث شهرت وي شد. اگرچه رساله وي در خصوص موارد فني كمتر بحث كرده بود، ولي به واسطه تدريس او در مراكز مربوط (به خصوص در آلمان) به امور فضايي، كتابش به كمك همين مراكز انتشار يافت. تئوري‌هاي ارائه شده در كتاب اوبرت بسيار ارزشمند بودند. اين كتاب به واسطه تئوري‌هايش در سراسر مراكز موشكي آلمان مورد توجه قرار گرفت و اين امر باعث شد تا كتاب او به چندين زبان ديگر نيز ترجمه شده و پس از مدتي مطالب آن به طور عملي در وسايل پرنده فضايي به كار گرفته شوند.
امتداد اين كتاب و ساير فعاليت‌هاي هرمان اوبرت در زمينه موشك، در سال 1929 به چاپ كتابي 429 صفحه‌اي با عنوان «[مقدماتي براي انجام سفر فضايي]» منتج شد كه يكي از موفقيت‌هاي بين‌المللي او به‌ حساب مي‌آمد و از اهميت علمي فوق‌العاده‌اي برخوردار بود. اوبرت كه چند سال قبل از انتشار اين كتاب (سال 1925)، با [كنستانتين تسيلكوفسكي] و ايده‌ها و تئوري‌هايش آشنا شده بود، از دانش و تجربه او نيز در تدوين اين كتاب جديد استفاده كرد. در اين كتاب، تئوري رياضي مربوط به علوم موشكي به‌خصوص در زمينه‌هاي علوم الكترونيك و پيشرانش راكتي تشريح شده بود. اين كتاب امكان طراحي و ساخت يك راكت را فراهم مي‌آورد و همچنين توان بالقوه انسان براي دستيابي به ايستگاه‌هاي فضايي و سفر به كرات ديگر را مورد بررسي قرار مي‌داد. كتاب جديد اوبرت از طرف [اسنالت]، پيشكسوت در علوم راكتي فرانسه، «[كتاب مقدس فضانوردي علمي]» خوانده شد و مورد تشويق مالي ده هزار فرانكي قرارگرفت كه اوبرت از اين پول براي توسعه فعاليت‌ها و تحقيقاتش استفاده كرد [4].
[فريتز لانگ]، سازنده فيلم‌هاي صامت پس از مطالعه كتاب اوبرت تصميم گرفت فيلمي داستاني در مورد سفر فضايي بسازد و سرانجام فيلم «[دختري در فضا]» را در سال 1929 به روي پرده سينما برد. اين فيلم اولين محصول تاريخ سينما بود كه تصاويري مجازي از محيط فضا را به تصوير مي‌كشيد. سازنده فيلم مذكور از آنجايي كه مي‌خواست محصولش از نظر فني و علمي بي‌نقص باشد، تصميم به دعوت از اوبرت به عنوان مشاور علمي در فيلم خود گرفت. در سناريوي انتخاب شده، اوبرت و لانگ به كمك يكديگر موفق به ساخت يك ماكت فضاپيما شدند كه خيلي واقعي به نظر مي‌آمد. در جريان تهيه اين فيلم چشم چپ اوبرت ضربه ديد كه براي او بسيار ناراحت‌كننده بود اما خللي در راه تحقيقات و علاقه‌مندي‌اش ايجاد نكرد [1].

تصوير 3- هرمان اوبرت در حال تدريس
همان‌گونه كه ذكر شد، اوبرت در مركز موشكي انجمن پرواز فضايي آلمان با ورنر فون‌براون همكار بود. كسي كه خود در آينده از پيشگامان، محققان و مهندسان بزرگ موشكي جهان براي دولت آلمان نازي و سپس ايالات متحده شد.

اوبرت و فون‌براون با همديگر مشغول تحقيق بر روي موشك شدند كه اين فعاليت به طراحي و ساخت موشك «[وي2]» آلمان در اواخر جنگ جهاني دوم منتج شد. اوبرت در سال 1929 با موفقيت يك راكت پيشران مايع آزمايشي ساخت كه «[كگلدوس]» نام گرفت [4].

در سال 1938 خانواده وي از روماني به آلمان عزيمت نمودند و سرانجام در منطقه [پينيموند] مستقر شدند. اوبرت در آنجا به كمك همكارش، فون‌براون، مشغول ساخت اولين راكت عملياتي جهان براي آلمان نازي شد. در سال 1941، او و فون‌براون رسما پروژه وي2 را آغاز كردند كه البته اوبرت در اين پروژه هرگز جايگاه رسمي مناسبي پيدا نكرد.

اوبرت همچنين در مركزي به نام [واساگ] بر روي راكت‌هاي پيشران جامد دفاع هوايي كار مي‌كرد. او در زمان آلمان نازي به دريافت نشان نيز مفتخر شد.


او در اواخر جنگ خانواده خود را به [فيوچ] در نزديكي نورنبرگ منتقل كرد. در پايان جنگ جهاني دوم، اوبرت به همراه ساير دانشمندان و مهندسان موشكي آلماني به اسارت نيروهاي آمريكايي درآمد و مورد بازجويي قرار گرفت، اما سرانجام آزاد شد و در آلمان غربي سكونت گزيد. او چهار فرزند داشت كه يك پسرش در جنگ جهاني دوم كشته شد و يك دخترش نيز در اثر انفجار يك كپسول اكسيژن مايع در محل كار او جان خود را از دست داد [1].

اوبرت در سال 1948 (54 سالگي) به عنوان مشاور مستقل و نويسنده در سوئيس مشغول به كار شد. در سال 1950 همان فعاليتي كه در واساگ براي آلمان نازي انجام مي‌داد را اين‌‌بار در خدمت نيروي دريايي ايتاليا كامل كرد [5]. در همين ايام، نظراتي را در مورد اشياي پرنده ناشناس ارائه نمود. او از طرفداران نظريه سفر موجودات فضايي به زمين بود. وي در سال 1953 به فيوچ بازگشت و در آنجا كتاب جديد خود تحت عنوان «[انسان در فضا]» را كه در آن ايده‌هايي را براي تلسكوپ‌هاي بازتابي فضايي، ايستگاه‌هاي فضايي، فضاپيماي الكتريكي و لباس‌هاي فضايي ارائه مي‌داد، منتشر ساخت [3].

در سال 1955، فون‌براون، رئيس پروژه موشك‌هاي بالستيك ايالات متحده، از او براي همكاري دعوت نمود. وي دعوت فون‌براون را پذيرفت و تا سال 1958، با او بر روي موشك‌هاي بالستيك كار كرد [4]. سپس اوبرت مجددا به شهر فيوچ آلمان بازگشت و ايده‌هايش را در مورد ساخت يك كاوشگر كره ماه و برخي مطالب و موضوعات هوافضايي ديگر تحت عنوان كتاب «[توسعه فناوري فضايي در دهه آينده]» به رشته تحرير در آورد [1]. در سال 1960 به عنوان مشاور فني در جهت توسعه و تكميل موشك [پرتابگر اطلس] در ايالات متحده استخدام شد. وي در سال 1962 و در سن 68 سالگي بازنشسته شد. اوبرت از آنجايي كه يكي از پيشگامان عصر فضا بود، در ژوئيه 1969 جهت مشاهده پرتاب موشك حامل ساترن-5 كه فضاپيماي آپولو-11 را به سمت ماه پرتاب مي‌كرد، به ايالات متحده دعوت شد.


این تصویر کوچک شده است. برای مشاهده اندازه واقعی عکس اینجا کلیک کنید.اندازه واقعی عکس 682x523است.
تصوير 4- فون‌بران، هرمان اوبرت را در مراسم تقدير از وي همراهي مي‌كند (19 اكتبر سال 1961).


اوبرت در سال 1973 و با بالا گرفتن بحران نفتي در جهان، به توليد انرژي از طريق باد علاقه‌مند شد كه در اين خصوص اقدام به طراحي ايستگاه‌هاي توليد برق به كمك باد نمود [1]. يكي از موارد جالب ديگر در دوره بازنشستگي اوبرت، وارد شدن او به حوزه مسائل گوناگون فلسفي بود. به عنوان مثال، او در خصوص پروژه‌هاي آينده براي بشريت، ضرورت پرسيدن سوال، آمادگي انسان براي درك مسائل آينده و اينكه خداوند يك ايده را در انسان خلق نمي‌كند، مگر آنكه بشر تعليم و تربيت يافته باشد و مسايلي از اين قبيل به بحث و تحليل پرداخت. مهم‌ترين كتاب اين دوران از زندگي او [مباني براي حاكمان آينده] نام داشت [5]. او در اين كتاب با جمع‌بندي همه نظراتش سعي كرد تا نشان دهد كه بروز اشتباهات ممكن است به سقوط حكومت‌هاي دموكراتيك بيانجامد و بر آموزش سياسي درست و بي‌غرض رأي‌دهندگان تاكيد كرد [2].


دوران پاياني زندگي و جمع‌بندي
اوبرت سرانجام در 29 دسامبر 1989، در سن 95 سالگي، در بيمارستاني در نورنبرگ آلمان درگذشت [1]. اين دانشمند بزرگ در حالي از دنيا رفت كه كمك عظيمي به علوم موشكي، پرواز فضاپيماها و كشفيات فضايي در قرن بيستم نمود. هرمان اوبرت رومانيايي، كنستانتين تسيلكوفسكي روسي و [رابرت گودارد] آمريكايي را در واقع مي‌توان پيشكسوتان و پايه‌گذاران كشفيات علوم موشكي و فضانوردي به حساب آورد. جالب توجه است كه اگرچه اين سه نفر به بخشي از نتايج علوم موشكي و موارد مربوط به جاذبه زمين دست يافتند، اما بخش بزرگي از اين امور را فقط با اتكا بر كارهاي علمي مستقل خود به ثمر رساندند.
ارزش تحقيقات اوبرت براي هميشه جاودان خواهد ماند. در حال حاضر، موزه‌اي به نام او در فيوچ آلمان، در نزديكي نورنبرگ، تاسيس شده و كليه آثار، عقايد و كارهاي علمي وي در آنجا به نمايش عموم گذاشته شده است. انجمني نيز به نام او بنيان نهاده شده است كه تعداد زيادي از دانشمندان، محققان و ستاره‌شناسان دنيا عضو آن هستند. دهانه‌اي در كره ماه نيز به نام اوبرت نامگذاري شد [3]. او معتقد بود انسان بايد در سراسر زندگي داراي هدف باشد و هدفمند زندگي كند.
بر روي سنگ قبر هرمان جوليوس اوبرت چنين نوشته شده است: «درود بر كساني كه تشنه و گرسنه عدالتند» [3].
نوشته : iranian space agency


تصوير 5- مجسمه يادبود هرمان اوبرت در روماني
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
آرتور سی. کلارک


آرتور چارلز کلارک (1917-2008)، نویسنده داستان‌های علمی- تخیلی، از مشاهیر عصر حاضر است که در اغلب کشورها او را به دلیل رویاهای بلندپروازانه‌اش می‌شناسند؛ خصوصاً به این خاطر که بسیاری از رویاهای او در زمان زندگی‌اش رنگ واقعیت به خود گرفت. وی تالیفات بسیاری در زمینه علوم و کاربردهای فناوری فضایی دارد که بسیاری از آنها الهام‌بخش هم‌عصرانش در بهره‌مندی از موهبت فضا بوده است.


آرتور سي كلارك، شانزدهم دسامبر 1917 در مزرعه‌اي در ماينهد، شهري ساحلي در غرب سامرست انگلستان، در خانواده‌اي كشاورز به دنيا آمد. از همان سال‌هاي نخستين زندگي‌اش مجذوب داستان‌هاي تخيلي و نجوم بود و به مجلات علمی- تخيلی مانند "داستان‌های شگفت‌انگيز" علاقه زيادي داشت.
سِر آرتور چارلز كلاركشغل : نويسنده ژانر علمي- تخيليتولد : 16 دسامبر 1917، انگلستان
وفات : 19 مارس 2008، سريلانكا
نام :

به گفته دوستانش، آرتور هميشه در کتابفروشی محل پرسه می‌زد و کتاب‌های علمی- تخيلی مثل "جنگ دنياها" اثر "اچ. جی. ولز" را ورق می‌زد و آنها را تا مرز از بين رفتن مي‌خواند. در مزرعه، او دائم در حال آزمايش بود و برای خودش موشک‌های کوچک درست می‌کرد. او حتی يك‌بار يکی از همکلاسی‌هايش را راضی کرد موشکی را به هواپيمای مدل او ببندد که بعد از جهشی فشفشه‌وار سقوط کرد و سوخت.

وقتي كلارك شانزده ساله بود، "انجمن بين‌سياره‌ای بريتانيا" در ليورپول تاسيس شد. چندي نگذشت كه كلارك يكي از اعضاي فعال آن شد.
آرتور پس از گذراندن دوران مدرسه در زادگاهش، در سال 1936 به لندن رفت و با پيوستن به اين انجمن، علاقه‌اش را به علوم فضايي دنبال كرد. او با نوشتن مطالب علمي- تخيلي همكاري‌اش را با اين انجمن آغاز كرد. تحصيلات پيش از دانشگاه را در سامرست گذراند و به عنوان مميز حسابداري در بخش بازنشستگان هيأت آموزشي مشغول به كار شد.
در زمان جنگ دوم، او نيز مانند بسياري از مردان جوان ديگر، درگير جنگ و مسائل مربوط آن شد. در سال 1941 در نيروي هوايي سلطنتي انگلستان نام‌نويسي كرد و در آنجا به عنوان تكنسين و سپس مربي رادار تا سال 1946 خدمت نمود.

سامانه دفاعي هشدار راداري از جمله برنامه‌هايي بود كه كلارك در آنها شركت داشت و همين موضوع باعث علاقه جدي او به مسائل ارتباطات راداري شد. او در مه 1943 به عنوان افسر خلبان (رده فني) گماشته شد و در نوامبر همان سال به سمت افسر پرواز ترفيع يافت. سپس به سمت مربي ارشد در آراي‌اف (رويال ايرفورس يا نيروي هوايي سلطنتي) منصوب شد.

كلارك بعدها رمان گلايد پث (مسير پرواز) را بر اساس تجربه دوران خدمتش نوشت. آن‌طور كه كلارك در اين زندگي‌نامه نوشته، در زمان جنگ بيشتر وقت خود را در بخش رادار كنترل زميني گذرانده است. شيوه كنترل زميني يا سي‌جي‌اِي، اگرچه در جنگ خيلي كارآمد نبود، چند سال پس از اختراع در خلال سال‌هاي 1948 تا 1949 در حمل و نقل هوايي بسيار مفيد واقع شد. گلايد پث تنها رمان غيرعلمي- تخيلي كلارك است.


در سال 1945، ژورنال علمي وايرلس ورلد (دنياي بي‌سيم) مطلبي از كلارك با عنوان "رله‌هاي فرازمينی: آيا ايستگاه‌های راکتی می‌توانند جهان را تحت پوشش راديويی قرار دهند؟" به چاپ رساند. امروزه "ايستگاه‌های راکتی" موردنظر آقای کلارک، همان ماهواره‌ها هستند. كلارك در اين مقاله، استفاده از سه ماهواره مخابراتي در مدار استوايي را توصيف كرده بود كه برقراركننده ارتباط در سراسر دنيا بودند.

كلارك در اين نوشتار، مداري با ارتفاع 35786 كيلومتر را برگزيده بود چراكه در اين ارتفاع سرعت چرخش زمين با سرعت گردش ماهواره به دور آن يكسان است. در نتيجه، ماهواره در نقطه ثابتي از فضا در بالاي زمين قرار مي‌گيرد. دوازده سال پس از آن، بشر براي نخستين‌بار در تاريخ، اولين ماهواره دست‌ساز خود، اسپوتنيک-1، را به مدار زمين فرستاد. با ارسال اين ماهواره عصر فضا آغاز شد. هفت سال بعد، در 1964، سينکام-3 نخستين ماهواره‌اي بود که عازم مداري شد که کلارک پيش‌بيني کرده بود. به دليل تلاش‌هاي كلارك در اين زمينه، اتحاديه بين‌المللي ستاره‌شناسي، مدار زمين‌ثابت را مدار كلارك ناميد.

آرتور كلارك پس از ارايه پيشنهاداتي در مورد مخابرات ماهواره‌اي، مقاله خود را در مجله وايرلس ورلد در سال 1945 منتشر كرد.

نخستين‌باري كه كلارك ايده قرارگيري ماهواره‌ها در مدار زمين‌ثابت را مطرح كرد، به نظر بسياری فکری احمقانه بود، به‌طوري كه رئيس مجله وايرلس ورلد نيز در ابتدا نويسنده آن مقاله را ديوانه خطاب كرد و در نهايت مقاله با نظر مثبت سردبير چاپ شد. اگرچه وي اولين كسي نبود كه ايده ماهواره‌هاي زمين‌ثابت را مطرح كرد، اما يكي از بهترين ايده‌هاي وي كه بسيار مفيد واقع شد، اين بود كه اين ماهواره‌ها براي مقاصد مخابراتي استفاده شوند. او اين نظريه را در مقاله‌اي كه خود در بين اعضاي گروه هسته‌اي بريتانيا در سال 1945 پخش كرد، دنبال نمود. بيست سال پس از طرح اين ايده، اِرلي‌برد، براي نخستين بار شبكه مخابراتي جهاني براي تلفن، تلويزيون و مخابرات ديجيتالي پرسرعت شامل اينترنت را برقرار كرد.
به بيان ديگر، کلارک کاربردي را پيش‌بيني کرده بود که دو دهه پس از آن امكان‌پذير شد. به همين دليل است که کلارک را داراي انديشه‌اي والا و ادراکي آينده‌نگر مي‌دانند. پيشنهاد سال 1945 كلارك، در زمينه سامانه ارتباطي ماهواره‌اي، در سال 1963 مدال طلاي استوارت بالانتين موسسه فرانكلين و نامزدي دريافت جايزه نوبل ادبيات در سال 1999 را برايش به ارمغان آورد.


پس از جنگ، كلارك در سال 1946 از نيروي هوايي بيرون آمد و تحصيلات رسمي خود را از سر گرفت. وي از كالج كينگ لندن كمك هزينه تحصيلي گرفت و در سال 1948 مدرك كلاس يك رياضي و فيزيك را از اين كالج دريافت كرد. همچنين، بين سال‌هاي 1947 تا 1950، رئيس انجمن بين‌سياره‌اي بريتانيا شد. پس از آن، در سال 1953 نيز دوباره رياست اين انجمن را به دست گرفت. در همان زمان، كتاب‌ها، مقالات و نوشته‌هاي بسياري را به رشته تحرير در آورد. اولين داستاني كه به صورت حرفه‌اي فروخت، داستان ""گروه نجات" بود كه در مارس 1945 آن را نوشت.


در سال 1953 كلارك با مريلين مي‌فيلد ملاقات و ديري نگذشت كه با او ازدواج كرد. مي‌فيلد يك زن مطلقه 22 ساله امريكايي بود و يك پسر كوچك داشت. وي تنها زن زندگي كلارك بود. آنها پس از شش ماه براي هميشه از هم جدا شدند، اما طلاق آنها در سال 1964 قطعي شد. كلارك در اين‌باره مي‌گويد: "اين ازدواج از همان ابتدا نامناسب بود". وي ديگر ازدواج نكرد.
كلارك در سال 1954، براي دكتر هري وكسلر، رئيس وقت اتحاديه خدمات علمي اداره هواشناسي ايالات متحده، نامه‌اي درباره كاربردهاي ماهواره‌ها در پيش‌بيني آب و هوا نوشت. در نتيجه مكاتبات بين آن دو، شاخه جديدي از علم هواشناسي متولد شد و دكتر وكسلر تلاش زيادي در توسعه راكت‌ها و ماهواره‌ها براي تحقيقات هواشناسي به عمل آورد.
در همان دوران، كلارك شيفته غواصي شد كه تداعي‌كننده حالت بي‌وزني در پرواز فضايي بود. در دسامبر 1954، براي نخستين بار از شهر كلمبو در سريلانكا ديدن كرد و آنجا را براي دنبال كردن روياهايش بسيار مناسب يافت. در نهايت، در سال 1956 به سريلانكا مهاجرت كرد تا با كاوش در صخره‌هاي مرجاني طول ساحل، علايق خود را در زمينه غواصي دنبال كند و الهام‌بخش روياهايش باشد. كلارك تا زمان مرگ در سريلانكا به سر برد.
در سال 1964، استنلي كوبريك، كارگردان امريكايي، فيلم 2001: اوديسه فضايي خود را بر اساس داستان "ديده‌بان" كلارك كارگرداني كرد كه در اين فيلم خود كلارك نيز با وي همكاري داشت. كلارك چهار سال بعد نامزد دريافت جايزه اسكار به صورت مشترك با كوبريك براي اين فيلم شد. سپس در سال 1984، ادامه داستان قبلي خود را با نام "2010: اوديسه دو" به چاپ رساند و با پيتر هيامز روي نسخه فيلم آن كار كرد. همكاري آنها از طريق اينترنت انجام مي‌شد كه سِر آرتور را در سريلانكا به پيتر در لوس‌آنجلس وصل مي‌كرد. مكاتبات آنها منجر به پديد آمدن كتاب علمي- تخيلي ديگري شد.
سِر آرتور در تلويزيون نيز همكاري داشت. يكي از فعاليت‌هاي تلويزيوني وي همكاري با شبكه سي‌بي‌اس در پوشش ماموريت‌هاي فضايي آپولو-12 و 15 بود. سريال تلويزيوني سيزده قسمتي او با نام "دنياي رازآلود آرتور سي كلارك" در سال 1981 و "دنياي نيروهاي عجيب آرتور سي كلارك" در سال 1984 در بسياري از كشورها به نمايش درآمد. وي همچنين در سريال‌هاي تلويزيوني ديگري درباره فضا مانند سريال "جهان والتر كرانكيت" در سال 1981 همكاري داشت.
گذران زمان و عواقب ابتلا به سندروم پست- پوليو در سال 1988، كلارك را به صندلی چرخ‌دار كشاند، اما او را از نوشتن بازنداشت. وي به عنوان نويسنده‌اي پركار با هشتاد اثر علمي- تخيلي در زمينه علوم و فناوري فضايي شهرت جهاني يافت.


كلارك تعدادي كتاب غيرتخيلي نيز نوشته است كه در آنها به شرح جزئيات فني و استنباط‌هاي اجتماعي پرتاب موشك و پروازهاي فضايي پرداخته است. در بين اين كتاب‌ها، كاوش در فضا (1951) و پيمان فضا (1968) از بقيه چشمگيرترند. در بين كارهاي غيرتخيلي سِر آرتور، نمايي از آينده (1962) به چهره احتمالي آينده نظر دارد و حاوي خلاصه‌اي از مقالاتش است كه سه قانون وي را نيز بيان مي‌كند. قوانين وي عبارتند از:
1. 1وقتي كه يك دانشمند برجسه و باتجربه مي‌گويد كه امري امكان‌پذير است، به طور حتم حق با اوست. اما وقتي امري را محال مي‌داند، به احتمال خيلي زياد در اشتباه است.
2. تنها راه كشف مرز ممكن‌ها، اندكي فراتر رفتن از آنها به سوي ناممكن‌هاست.
3. هر فناوري به قدر كافي پيشرفته، از جادو غيرقابل تشخيص است.
كلارك اولين قانونش را در مقاله "خطرات پيشگويي: خطاي تخيل" عنوان كرد. قانون دوم به عنوان يك اظهارنظر ساده در همان مقاله بيان شد و ديگران آن را به عنوان قانون دوم كلارك مطرح كردند. در سال 1973، در چاپ جديد خلاصه‌اي از مقالاتش (نمايي از آينده)، قانون دومش را تصديق كرد و براي گرد كردن شماره قوانينش سومي را نيز بيان و در اين‌باره اظهار كرد: "از آنجايي كه براي نيوتن سه قانون كافي بود، من نيز با فروتني در همين‌جا به قوانينم خاتمه مي‌دهم". در بين قوانين كلارك، قانون سوم از معروفيت بيشتري برخوردار است. اين قانون تحير بشر را به دليل محدوديت وي معرفي مي‌كند و نه به سبب امكان‌ناپذيري فناوري.
در سال 1999 در چاپ مجدد نمايي از آينده كه در لندن چاپ شد، كلارك قانون چهارمش را نيز اضافه كرد: "براي هر متخصصي، متخصصي هم‌تراز و [با عقيده] مقابل وجود دارد".
در بعضي رمان‌ها مانند شهر و ستاره‌ها و داستان ديده‌بان (كه فيلم اوديسه فضايي 2001 بر اساس آن ساخته شد)، كلارك ما را با فناوري ابرپيشرفته‌اي آشنا مي‌كند كه تنها با علوم پايه محدود شده است. در رمان در برابر سقوط شب، تمدن بشر پس از يك ميليارد سال به طور مرموزي سير قهقرايي طي مي‌كند. در اين داستان، بشريت مواجه با بقاياي افتخارات گذشته خود است. براي مثال، شبكه‌اي از جاده‌ها و پياده‌روها كه مانند رودخانه‌اي خروشان در جريان هستند. اگرچه اين امر از نظر فيزيكي امكان‌پذير است، اما از ديدگاه آنها غيرقابل توضيح مي‌نمايد. اين داستان اشاره‌اي به قانون سوم كلارك دارد.


تخيلات و تلاش‌هاي كلارك، جوايز و افتخارات بسياري براي وي به همراه داشته است كه از آن جمله مي‌توان به: مدال طلاي موسسه فرانكلين در سال 1963؛ مقام استادي سارابهاي‌ويكرام آزمايشگاه تحقيقات فيزيكي احمدآباد؛ جايزه ليندبرگ؛ كمك هزينه تحصيلي كالج كينگ لندن؛ نامزدي دريافت جايزه صلح نوبل در سال 1999؛ جايزه كالينگاي يونسكو (يونسكوكالينز) در سال 1961 را براي محبوب‌سازي علم؛ مقام شواليه در سال 1998 (در 1998 ملكه انگلستان با كارهاي كلارك آشنا شد و وي را به مقام شواليه‌گري مفتخر كرد كه به صورت رسمي دو سال بعد توسط پرنس چارلز در سريلانكا به وي اعطا شد) و درجات افتخاري و جوايزي از سازمان‌ها و مراكز بزرگ علمي و نجومي اشاره كرد.

کلارک معتقد است «انسان مي‌تواند بدون غذا زندگي کند، اما بدون اطلاعات خواهد مرد». پس از سونامي وحشتناکي كه چند سال پيش در آسياي جنوب شرقي به وقوع پيوست، به همراه دوستقديمي‌اش، سِر پاتريک مور، کتابي به نام سيارک را نوشت تا سود فروش آن عايد قربانيان سوناميشود.

وي همچنين بنياد آرتور سي کلارک را بنيان نهاد تا از طريق آن بتواند دنيايي از ايده‌ها را پيش روي جوانان بگشايد و خلاقيت آنها را پرورش دهد.

كلارك مطمئن بود روزی فراخواهد رسيد که فضاگردی همچون جهانگردی پديده‌ای عادی شود. به نظر او اينکه انسان برای چهل سال به ماه بازنگشته تنها يک "افت" موقتی است؛ همان‌طور که وقتی کريستف کلمب آمريکا را کشف کرد، تا چند دهه بعد کسی به آمريکا بازنگشت.
کلارک همچنين اذعان می‌کرد که برخی اختراعات بشر حتی او را غافلگير کرده بود. درباره كامپيوتر مي‌گفت: "من به خواب هم نمی‌ديدم که روزی بيايد که هرکسی روی ميزش يکی از اين ابزارها [کامپيوتر] داشته باشد." به همين دليل، او انتظار داشت در آينده، به‌ويژه در زمينه سفر به فضا، اتفاقات غيرمنتظره‌ای رخ دهد.
كلارك ابراز اطمينان می‌کرد که انسان به مريخ و در نهايت، به ساير منظومه‌ها در كهكشان سفر خواهد کرد؛ ابتدا با اعزام ربات‌های کاوشگر و سپس اعزام انسان! بسياری از آينده‌نگری‌های کلارک هنوز تحقق نيافته، اما بعضی از آنها به واقعيت نزديک شده است.



كلارك در حال خواندن كتابي از ايران در آخرين سال زندگي خود (عكس از پوريا ناظمي)


آرتور سي كلارك در دسامبر 2007، در نودمين سال تولدش، پيغامي ويدئويي براي دوستان و طرفدارانش ضبط كرد كه بيشتر حاوي پيام خداحافظي بود. چند ماه بعد، در نوزدهم مارس 2008، در اثر عارضه تنفسي در سريلانكا درگذشت. مرگ وي درست چند روز پس از مرور نسخه نهايي آخرين كارش با نام "آخرين نظريه" به وقوع پيوست. در اين كار، فردريك پل با او همكاري داشت. وي در روز 22 مارس 2008، در كلمبو، بزرگ‌ترين شهر و پايتخت تجاري سريلانكا، توسط برادر كوچكترش، فِرِد كلارك، و خانواده سريلانكايي كه با آنها زندگي مي‌كرد، طي يك مراسم سنتي در حضور هزاران نفر به خاك سپرده شد.

دستاوردهاي آرتور سي كلارك در بين هم‌قطارانش منحصر به‌فرد است و پلي بين علم و هنر برقرار مي‌كند. تأليفات وي از تخيلات علمي تا كشفيات و واقعيات، از علم و فن تا سرگرمي و بازي وسعت دارد و تاثيري عميق بر زندگي فعلي و نسل آينده گذاشته است.
منبع: www.isa.ir/enc


 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ابو جعفر محمد بن موسی خوارزمی



خوارزمی ابو جعفر محمد بن موسی از دانشمندان بزرگ ریاضی و نجوم می باشد از زندگی خوارزمی چندان ا طلاع قابل اعتمادی در دست نیست الا اینکه وی در حدود سال 780 میلادی در خوارزم(خیوه کنونی) متولد شد شهرت علمی وی مربوط به کارهایی است که در ریاضیات مخصوصاٌ‌ در رشته جبر انجام داده به طوری که هیچیک از ریاضیدانان قرون وسطی مانند وی در فکر ریاضی تاثیر نداشته اند اجداد خوارزمی احتمالاٌ اهل خوارزم بودند ولی خودش احتمالاٌ از قطر بولی ناحیه ای نزدیک بغداد بود. به هنگام خلافت ماموی عضو دارالحکمه که مجمعی از دانشمندان در بغداد به سرپرستی مامون بود، گردید خوارزمی کارهای دیونانتوس را در رشته جبر دنبال کرد و به بسط آن پرداخت خود نیز کتابی در این رشته نوشت .

الجبر و المقابله که به مامون تقدیم شده کتابی است در باره ریاضیات مقدماتی و شاید نخستین کتاب جبری باشد که به عربی نوشته شده است دانش پژوهان بر سر این که چه مقدار از محتوای کتاب از منابع یونانی و هندی و عبری گرفته شده است اختلاف نظر دارند معمولاٌ در حل معادلات دو عمل معمول است خوارزمی این دو را تنقیح و تدوین کرد و از این راه به واردساختن جبر به مرحله علمی کمک شایانی انجام داد اثر ریاضی دیگری که چندی پس از جبر نوشته شد رساله ای است مقدماتی در حساب که ارقام هندی(یا به غلط ارقام عربی) در آن به کار رفته بود و نخستین کتابی بود که نظام ارزش مکانی را(که آن نیز از هند بود) به نحوی اصولی و منظم شرح می داد اثر دیگری که به مامون تقدیم شد زیج السند هند بود مه نخستین اثر اختر شناسی عربی است که به صورت کامل بر جای مانده و شکل جداول آن از جداول بطلمیوس تاثیر پذیرفته است. کتاب صورت الارض که اثری است در زمینه جغرافیا اندک زمانی بعد از سال 195 – 196 نوشته شده است و تقریباٌ فهرست طولها و عرضهای همه شهرهای بزرگ و اماکن را شامل می شود این اثر که احتمالاٌ‌ مبتنی بر نقشه جهان نمای مامون است(که شاید خود خوارزمی هم در تهیه آن کار کرده بوده باشد)، به نوبه خود مبتنی بر جغرافیای بطلمیوسی بود این کتاب از بهضی جهات دقیق تر از اثر بطلمیوس بود خاصه در قلمرو اسلام. تنها اثر دیگری که بر جای مانده است رساله کوتاهی است در باره تقویم یهود. خوارزمی دو کتاب نیز در باره اسطرلاب نوشت آثار علمی خوارزمی از حیث تعداد کم ولی از نفوذ بی بدیل برخوردارند زیرا که مدخلی بر علوم یونانی و هندی فراهم آورده اند بخشی از جبر دوبار در قرن ششم / دوازدهم به لاتینی ترجمه شد و نفوذی عمده بر جبر قرون وسطایی داشت رساله خوارزمی در باره ارقام هندی پس از آنکه در قرن دوازدهم به لاتینی ترجمه و منتشر شد بزرگترین تاثیر را بخشید نام خوارزمی مترادف شد با هر کتابی که در باره حساب جدید نوشته می شد(و از اینجا است اصطلاح جدید))الگوریتم)) به معنی قاعده محاسبه کتاب جبر و مقابله خوارزمی که به عنوان الجبرا به لاتینی ترجمه گردید باعث شد که همین کلمه در زبانهای اروپایی به معنای جبر به کار رود نام خوارزمی هم در ترجمه به جای الخوارزمی به صورت الگوریتمی تصنیف گردید و الفاظ آلگوریسم و نظایر آنها در زبانهای اروپایی که به معنی فن محاسبه ارقام یا علامات دیگر است مشتق از آن می باشد .


ارقام هندی که به غلط ارقام عربی نامیده می شود از طریق آثار فیبوناتچی به اروپا وارد گردید همین ارقام انقلابی در ریاپیات به وجود آورد و هر گونه اعمال محاسباتی را مقدور ساخت باری کتاب جبر خوارزمی قرنها در اروپا ماخذ و مرجع دانشمندان و محققین بوده و یوهانس هیسپالنسیس و گراردوس کرموننسیس و رابرت چستری در قرن دوازدهم هر یک از آن را به زبان لاتینی ترجمه کردند نفوذ کتاب زیج السند چندان زیاد نبود اما نخستین اثر از این گونه بود که به صورت ترجمه لاتینی به همت آدلاردباثی در قرن دوازدهم به غرب رسید جداول طلیطلی(تولدویی) یکجا قرار گرفتند و به توسط ژرار کرمونایی در اواخر قرن یازدهم به لاتینی ترجمه شدند، از مقبولیت گستره تری در غرب برخوردار شدند و دست کم یکصد سال بسیار متداول بودند از کارهای دیگر خوارزمی تهیه اطلسی از نقشه آسمان و زمین و همچنین اصلاح نقشه های جغرافیایی بطلمیوس بود جغرافیای وی تا اواخر قرن نوزدهم در اروپا ناشناخته ماند، دیگر از کتب مهم خوارزمی کتاب مفاتیح العلوم است که کتاب مهم و ارزنده ای است خوارزمی در حدود سال 848 میلادی مطابق با 232 هجری قمری در گذشت
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ویلیام هاگینز


ویلیام هاگینز یک اخترشناس انگلیسی بود که در جوانی به تحقیقات میکروسکوپی علاقه داشت. اما در سال 1865 میلادی به ساختن رصدخانه ای در نزدیکی لندن اقدام کرد و از آن پس به تحقیقات و رصدهای نجومی روی آورد. در سال 1863 میلادی از تحقیقاتی که درباره خطوط طیفی به عمل آورد اعلام داشت که همان عناصری که در زمین وجود دارد در ستارگان نیز یافت می شود که در آن زمان گفتاری حیرت انگیز بود. وی در سال 1866 میلادی برای نخستین بار طیف یک سحابی را مورد مطالعه قرار داد و ثابت کرد که اطراف آن را گاز هیدروژن فرا گرفته است. هاگینز با استفاده از تحقیقات فیزو در مورد تعمیم اصل دوپلر به بزرگترین کشف علمی خویش نایل آمد. وی دریافت که اگر ستاره ای به زمین نزدیک شود یک نوع جابه جایی به طرف بنفش در خطوط طیفی آن روی می دهد. حتی توانست از روی مقدار جابه جایی سرعت را در امتداد دید تعیین کند.
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تیکو براهه


تیکو براهه یک ستاره شناس بزرگ دانمارکی بود که در سال 1546 متولد شد و به عنوان یک ستاره شناس ماهر شهرتی برای خود کسب نموده بود. او در اندازه گیری موقعیت ستارگان و سیاره ها در آسمان تبحر داشت و این کار را بسیار دقیق ترازهر کسی که در گذشته انجام داده بود انجام می داد. خطاهای او در اندازه گیری بندرت بیشتر از یک دقیقه قوسی بود که او این اندازه گیری ها را بدون کمک تلسکوپ انجام می داد. در واقع او از وسیله ای به نام کوئدرانت یا یک ربع استفاده می کرد که اساسا" یک ربع یک دایره بود که به طور عمودی نصب شده بود و بر روی آن یک بازوی محوری دیداری قرار داشت.او در طول بازوی دیداری (که بیشتر شبیه نشانه گیری یک تفنگ بود) به سمت یک ستاره نگاه می کرد و موقعیت آن را روی درجه بندی که روی کوئدرانت بود می خواند.

فردریک پادشاه دانمارک جزیره کوچکی را در اختیار او گذاشت تا یک رصدخانه ایجاد کند و در این جا بود که او بیشتر کارهایش را انجام می داد. او مشهور به بد اخلاقی بود. چنین گفته شده بود که او قسمتی از بینی اش را در یک دعوا از دست داده بود و بعد خودش آن را با آلیاژی از فلزات جایگزین کرد که تا آخر عمر نیز برای او باقی ماند. تیکو براهه در مورد عالم نظریه خاص خودش را داشت. او عقیده بطلمیوس را که هر چیزی به دور زمین می گردد به طور کامل قبول نداشت و همچنین از پذیرفتن پیشنهاد کوپرنیک که زمین به دور خورشید می گردد نیز امتناع می کرد. ولی بعد ها این تحقیقات تیکو بود که درستی نظریات کپرنیک را ثابت کرد.
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
پییر دو لاپلاس



اخترشناس و ریاضیدان فرانسوی در خانواده ای فقیر به دنیا آمد و به مساعدت و تشویق عموی کشیش خود به تحصیل روی آورد. در شانزده سالگی به دانشگاه کان راه یافت و با شوق هرچه تمامتر رشته ریاضیات را دنبال کرد. در 18 سالگی عازم پاریس شد و با نوشتن رساله ای درباره مکانیک توجه دالامبر را جلب کرد و به استادی ریاضیات مدرسه نظام پاریس دست یافت. یکی از مسائلی که لاپلاس برای یافتن راه حل آن اقدام کرد مسئله بی نظمی مدار سیارات بود که دانشمندان از مدتها قبل به آن پی برده بودند. لاپلاس این مشکل را حل کرد و نظریات خود را در کتاب بزرگی به نام مکانیک سماوی شرح داد. انتشار این کتاب از سال 1799 تا سال 1825 میلادی طول کشید. در این سالها حوادث سیاسی عمده ای در فرانسه جریان داشت و لاپلاس با تدابیر خاصی از این جریانها گذشت.

شهرت عمده لاپلاس به خاطر ارائه نظریه ای درباره تشکیل منظومه خورشیدی بود. بنابراین نظریه منظومه خورشیدی در آغاز توده عظیم ابر مانندی بسیار داغ بوده است که به کندی دوران می کرده است. این توده ابر مانند به تدریج گرمای خود را بر اثر تشعشع از دست داده،متراکم شده و بر اثر کم شدن حجم سرعت دوران آن افزایش یافته است. سپس بر اثر نیروی گریز از مرکز حلقه هایی از این توده جدا شده و سرانجام به صورت منظومه خورشیدی در آمده است. این نظریه که به نظریه سحابی معروف است در سراسر قرن نوزدهم معتبر بود تا اینکه در اوایل قرن بیستم از اعتبار افتاد و سپس با اصلاحاتی اعتبار خود را بدست آورد.
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
هنریتا سوان لویت


بانوی اخترشناس آمریکایی ، اخترشناس رصدخانه هارواردبود. وی مدتها درباره ابرهای ماژلانی کار کرد و در سال 1912 میلادی به کشف عمده ای دست یافت. وی بیشتر به ستارگانی توجه داشت که دوره درخشندگی آنها متفاوت بود و او آنها را متغییرهای قیفاووسی نامید. خانم لویت دریافت که هر چه دوره تناوب درخشندگی طویلتر باشد ستاره درخشانتر است. با این کشف تعیین فاصله ستاره های دوری را که نمی توانستند اختلاف منظر آنها را به دست آورند امکانپذیر شد.
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ژرژ لومتر


ژرژ لومتر اخترشناس بلژیکی بود که ابتدا در رشته الهیات تحصیل کرد و در سال 1922 میلادی کشیش شد. سپس به نجوم روی آورد و در دانشگاه کمبریج انگلستان و انستیتوی تکنولوژی ماساچوست در آمریکا به تحصیل پرداخت و در سال 1927 میلادی درجه دکتری گرفت. آنگاه به کشور خود بلژیک بازگشت و به سمت استادی نجوم فیزیکی در دانشگاه بودن برگزیده شد. وی معتقد بود که همه کهکشانها در ابتدا چنان به هم نزدیک بوده اند که صورت توده واحدی داشته اند. وی این توده واحد که تمام جهان را شامل بوده است تخمک کیهانی می نامید. به نظر وی این تخمک کیهانی بر اثر یک انفجار عظیم منفجر شده و انبساط عالم نیز باقیمانده آن انفجاری است که میلیاردها سال پیش روی داده است. لومتر نظریات خود درباره کیهانزایی را در سال 1927 میلادی منتشر کرد.
 

Neptune

عضو جدید
کاربر ممتاز
پییر دو لاپلاس



اخترشناس و ریاضیدان فرانسوی در خانواده ای فقیر به دنیا آمد و به مساعدت و تشویق عموی کشیش خود به تحصیل روی آورد. در شانزده سالگی به دانشگاه کان راه یافت و با شوق هرچه تمامتر رشته ریاضیات را دنبال کرد. در 18 سالگی عازم پاریس شد و با نوشتن رساله ای درباره مکانیک توجه دالامبر را جلب کرد و به استادی ریاضیات مدرسه نظام پاریس دست یافت. یکی از مسائلی که لاپلاس برای یافتن راه حل آن اقدام کرد مسئله بی نظمی مدار سیارات بود که دانشمندان از مدتها قبل به آن پی برده بودند. لاپلاس این مشکل را حل کرد و نظریات خود را در کتاب بزرگی به نام مکانیک سماوی شرح داد. انتشار این کتاب از سال 1799 تا سال 1825 میلادی طول کشید. در این سالها حوادث سیاسی عمده ای در فرانسه جریان داشت و لاپلاس با تدابیر خاصی از این جریانها گذشت.

شهرت عمده لاپلاس به خاطر ارائه نظریه ای درباره تشکیل منظومه خورشیدی بود. بنابراین نظریه منظومه خورشیدی در آغاز توده عظیم ابر مانندی بسیار داغ بوده است که به کندی دوران می کرده است. این توده ابر مانند به تدریج گرمای خود را بر اثر تشعشع از دست داده،متراکم شده و بر اثر کم شدن حجم سرعت دوران آن افزایش یافته است. سپس بر اثر نیروی گریز از مرکز حلقه هایی از این توده جدا شده و سرانجام به صورت منظومه خورشیدی در آمده است. این نظریه که به نظریه سحابی معروف است در سراسر قرن نوزدهم معتبر بود تا اینکه در اوایل قرن بیستم از اعتبار افتاد و سپس با اصلاحاتی اعتبار خود را بدست آورد.


:)چیزی که جالبه تبحر دانشمندان قدیم در چندین رشته است .
مهندسان لاپلاس را به عنوان یک ریاضیدان و با "تبدیل لاپلاس" که یک روش حل فوق العاده پرکاربرد برای معادلات دیفرانسیل و حل مسایل در حوزه فرکانس است می شناسند. مخصوصا مهندسان برق بسیار زیاد از تبدیل لاپلاس استفاده می کنند اما اکثریت انها از کارهای نجومی این دانشمند خبر ندارند . مثلا خود من وقتی خوندم که لاپلاس در زمینه تشکیل منظومه خورشیدی هم کار کرده خیلی تعجب کردم :surprised:.
 

javadstar76

عضو جدید
ابو عبدالله محمد ابن عیسی ماهانی

ابو عبدالله محمد ابن عیسی ماهانی

ریاضیدان و منجم معروف مسلمان ایران(حدودا در سال 275 ه.ق ) از مردم کرمان و از افاضل علمای عدد و مهندسی عالیقدر و منجمی زبردست بود و در بغداد می زیست . تاریخ تولد و وفات وی به طور دقیق معلوم نیست ، ولی با مراجعه به مدارک موجود می توان حدس زد که وی در حدود سال 210 ه.ق در ماهان کرمان به دنیا آمده و در حدود سال 275 ه.ق در گذشته است . خیام در کتاب جبر و مقابله خود از ماهانی نام برده و نوشته است : (...و اما از متاخران یکی از ایشان به نام ماهانی مهندسی درصدد تحلیل جبری مقدمه ای برآمد که ارشمیدس در شکل چهارم از مقاله ی دوم کتاب خود موسوم به کره و استوانه به کار برده است و این امرمنجر شده معادله ای بین کعب ها و مال ها و اعداد و وی بعد ازتفکر زیاد از حل آن عاجز ماند و لهذا حکم به امتناع آن کرد . بعد ابو جعفرخازن پیدا شد و آن را به وسیله ی قطوع مخروطی حل کرد.) ماهانی در رساله ای که در تفسیر مقاله ی دوم از کتاب ارشمیدس درباره ی کره و استوانه نوشته متذکر شده است که از نه مساله ی این مقاله هشت مساله را حل کرده ولی موفق به حل مسله ی چهارم نشده است . این مساله عبارت است از: ( تقسیم کردن کره به وسیله ی یک صفحه به دو قطعه به وجهی که نسبت حجم آن ها مساوی باعدد معلومی باشد . ) ماهانی کوشیده بود این مسئله را به وسیله ی جبر و مقابله حل کند و معادله ماهانی را به دست آورد . ماهانی هم چنین از منجمان زبر دست زمان خود بود ه است و از جمله آثار او زیجی است در حدود سال 250 ه.ق که به او نسبت داده شده و ابن یونس چندین رصد ماهانی در بغداد را گزارش کرده است .
 

S i s i l

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگانی ابوریحان بیرونی
این نگاره توسط اِنی کاظمی در تاریخ ۲۳م تیر، ۱۳۹۰ و در دسته "
مشاهیر ریاضی و نجوم + مشاهیر سامانیان + مشاهیر غزنویان" ارسال شده است.
نویسنده :
اِنی کاظمی

ابوریحان محمدبن‌احمد بیرونی(۴۴۰-۳۶۲ هجری قمری)، دانشمند برجسته‌ی ایرانی، در رشته‌های گوناگون دانش، ریاضی، جغرافیا، زمین‌شناسی، مردم‌شناسی، فیزیک و اخترشناسی، سرآمد روزگار خود بود. او از نخستین دانشمندانی است که در نوشته‌های خود به پیشینه‌ی تاریخی یک موضوع علمی پرداخته است. اندازه‌گیری چگالی ۱۸ فلز و سنگ گران‌بها، اندازه‌گیری قطر و محیط زمین، شیوه‌ای نو برای طراحی نقشه‌های جغرافیایی، اندازه‌گیری فاصله‌ی بین شهرها، پژوهش در باورها و تاریخ مردم هندوستان و تهیه‌ی فهرست کتاب‌های زکریای رازی، از کارهای ماندگار اوست.
زندگی‌نامه محمد‌بن‌احمد بیرونی، ابوریحان، (۴۴۰-۳۶۲ قمری)، دانشمند برجسته‌ی ایرانی، در سوم ذیحجه‌ی ۳۶۲ هجری قمری(۱۸ دی‌ماه ۳۵۱ خورشیدی) در شهرکاث، از شهرهای ولایت خوارزم، به دنیا آمد. پدرش، ابوجعفر احمدبن ‌ علی اندیجانی، اخترشناس دربار خوارزم‌شاه در رصدخانه‌ی گرگانج بود و مادرش، مهرانه، پیشینه‌ی مامایی داشت. چنان که خود گفته است، پدرش را در پی بدگویی حسودان از دربار راندند و به ناچار در یکی از روستاهای پیرامون خوارزم ساکن شدند و چون برای مردم روستا بیگانه بودند، به بیرونی شهرت پیدا کردند. برخی نیز گفته‌اند چون در بیرون شهر کاث، که پایتخت خوارزم بود، به دنیا آمد، به این نام شهره گشت. ابوریحان خردسال بود که فراگیری دانش را آغاز کرد. آشنایی بیرونی با امیرنصرمنصوربن ‌علی‌بن‌ عراق ، دانشمند برجسته‌ی ایرانی و از شاه‌زادگان آل‌عراق، باعث راه‌یابی او به دربار خوارزم‌شاه و مدرسه‌ی سلطانی خوارزم شد که امیرنصر آن را بنیان‌گذاری کرده بود. در همین دوران بود که به سال ۳۸۰ قمری و در حالی که تنها ۱۷ سال داشت، به کمک حلقه‌ای درجه‌دار(حلقه‌ی شاهیه) به اندازه‌گیری بلندی‌ نیم‌روزی(ارتفاع نصف‌النهاری) خورشید در شهر کاث پرداخت. چهار سال پس از آن می‌خواست رصدهای دیگری انجام دهد، اما تنها توانست انقلاب تابستانی را در روستایی به نام بوشکانز در جنوب کاث و غرب آمودریا رصد کند. چرا که مامون‌بن‌محمود، فرمان‌روای گرگانج، به کاث تاخت و ابو‌عبد‌الله محمد‌بن‌احمد، آخرین خوارزمشاهیان از آل‌عراق و پشتیبان بیرونی را از بین برد. با فروپاشی دستگاه آل‌عراق در خوارزم، بیرونی مدتی را پنهان شد یا به جایی دیگر رفت و در زمان فروان‌روایی پسر مامون‌بن‌محمد، علی‌بن‌مامون، به سال ۳۸۷ قمری به کاث بازگشت. او در ۱۱ جمادی‌الاول/۷ خرداد همان سال توانست خورشیدگرفتگی را رصد کند. پیش‌تر با ابوالوفای بوزجانی قرار گذاشته بود که او نیز خورشیدگرفتگی را در بغداد رصد کند. ابوریحان از روی اختلاف زمانی که از این راه به دست آمد، توانست اختلاف طول جغرافیایی آن دو شهر را به دست آورد. تردیدی نیست که بیرونی جوان در آن زمان به جایگاهی رسیده بود که ابوالوفای بوزجانی در کهن‌سالی حاضر شد با او همکاری داشته باشد. هر چند بیرونی کتاب تسطیح‌ الصور را به نام علی‌بن‌مامون نوشته است، اما به نظر می‌رسد چندان از سوی او پشتیبانی نمی‌شده یا پشتیبانی آن خوارزمشاه جدید، چندان استوار نبوده است، چرا که پس از زمان اندکی به ری سفر کرده است. او در ری با دو ریاضی‌دان و اخترشناس شناخته شده‌ی ایرانی، کوشیاربن‌لبان گیلانی و ابومحمد خجندی دیدار کرد و رساله‌ی کوتاهی را در شرح دستگاه رصدی ساخته‌ی خجندی و رصدهای او با آن دستگاه بزرگ و دقیق نوشت. بیرونی آن دستگاه را دقیق‌ترین دستگاه رصدی شناخته‌شده تا آن زمان دانسته است. سپس به نزد اسپهبد ابوالعباس مرزبان‌بن‌رستم‌بن‌شروین رفت و کتاب مهم “مقالید علم الهیئه” را به نام آن فرمان روا نوشت. بیرونی در سال‌های پایانی سده‌ی چهارم هجری به گرگان رفت و به سال ۳۹۱ قمری کتاب آثارالباقیه را به نام شمس ‌ المعالی قابوس ‌بن‌‌ وشمگیر نوشت. این درحالی بود که پیش از آن ۷ کتاب دیگر نوشته و با ابن‌سینا نیز نامه‌نگاری علمی خود را آغاز کرده بود. او در سال ۳۹۳ قمری خورشیدگرفتگی را در گرگان رصد کرد. هم‌چنین کوشید طول یک درجه از کمان نصف‌النهار را که دو سده پیش در روزگار مامون عباسی و در بغداد اندازه‌گیری شده بود، با دقت بیش‌تر در پیرامون گرگان اندازه‌گیری کند. اما پشتیبان او، قابوس‌بن‌وشمگیر، به دلیل ناشناخته‌ای علاقه‌ی خود را به انجام چنین کاری از دست داد و بیرونی نتوانست کار خود را ادامه دهد. بیرونی در ۳۹۹ یا ۴۰۰ قمری بار دیگر به خوارزم بازگشت و مدتی را در دربار ابوالعباس مأمون ‌ بن ‌مامون بزیست. او با پشتیبانی آن خوارزم‌شاه توانست رصدهای مهمی انجام دهد و حلقه‌ی بزرگی ساخت که روی صفحه‌ی نصف‌النهار سوار می‌شد و در کار رصد بسیار سودمند بود. هم‌چنین نیم‌کره‌ای ساخت که از آن برای تصویرگری در حل ترسیم مساله‌های مساحی بهره می‌گرفت. اما مامون در سال ۴۰۷ قمری به دست سپاهیانش کشته شد و در سال دیگر نیز محمود غزنوی به گرگانج یورش آورد و بسیاری از بزرگان، از جمله بیرونی، را در سال ۴۰۸ قمری به خود به غزنه برد. بیرونی در لشکرکشی‌ها محمود به هندوستان همراه او بود و در این سفرها با دانشمندان هندی آشنا شد و با آنان به گفت و گو نشست. زبان سانسکریت آموخت و اطلاعات لازم برای نگارش کتاب تحقیق ما للهند را فراهم کرد. او به هر شهری که می‌رفت می‌کوشید عرض جفرافیایی آن را تعیین کند و زمانی که به سال ۴۱۶ قمری در قلعه‌ی نندنه به سر می‌برد، از کوهی که در آن نزدیکی بود برای تعیین قطر زمین بهره گرفت. سرانجام، دستاورد پژوهشی خود را در رساله‌ای به نام” مقاله‌ فی استخراج قدر‌ الارض به رصد انحطاط الافق عن قلل جبال” نوشت. در سال ۴۱۵ قمری فرمان‌روای ترک‌های وولگا گروهی را به غزنه فرستاده بود. آن مردمان با ساکنان سرزمین‌های قطبی رابطه‌ی بازرگانی داشتند و بیرونی از آنان خواست اطلاعاتش را درباره‌ی آن سرزمین‌ها بیش‌تر کند. یکی از آن فرستادگان در پیشگاه محمود غزنوی گفت که در سرزمین‌های دور دست شمال، گاهی خورشید روزهای زیادی غروب نمی‌کند. سلطان محمود در آغاز بسیار خشمگین شد و آن سخنان را کفرآمیز خواند. اما ابوریحان به او گفت که سخن آن فرستاده درست و علمی است و ماجرا را برایش توضیح داد. بیرونی در زمان محمود غزنوی علاوه بر چند رصد مهم، رساله‌ی استخراج الاوتار را به سال ۴۱۸ و کتاب التفهیم لاوائل صناعه‌ التنجیم را به سال ۴۲۰ قمری به پایان رساند. پس از مرگ محمود و جانشینی فرزندش مسعود، راه برای پژوهش‌های بیرونی هموارتر شد و در همین روزگار بود که بیرونی کتاب قانون مسعودی را به نام سلطان مسعود غزنوی نوشت که دانش‌نامه‌ای از دانسته‌های اخترشناسی تا آن زمان است. سلطان مسعود به پاس کوشش او در نگارش آن کتاب، پاداش از زر و سیم برای او فرستاد، اما بیرونی همه‌ی آن را به خزانه بازگرداند و به مسعود گفت که از آن بی‌نیاز است، چرا که دیر زمانی را به‌ناچار به قناعت گذرانده است و اکنون به این شیوه خو گرفته و ترک آن برایش بسیار سخت است. بیرونی در زمان مودودبن‌مسعود نیز از پشتیبانی پادشاه غزنوی برخوردار بود و کتاب دستور و کتاب الجماهر خود را به نام او نوشته است. سرانجام، بیرونی در سال‌های آغازین فرمان‌روایی جانشین مودود، در رجب ۴۴۰ هجری قمری در ۷۷ سالگی در غزنه درگذشت. ابوالحسن‌علی‌بن‌عیسی، فقیه نام‌داری که در لحظه‌های پایانی بر بالین او بود، نوشته است که: “آن‌گاه که نفس در سینه‌ی او به شماره افتاد، بر بالین او حاضر آمدم و در آن حال از من پرسشی فقهی پرسید. گفتم اکنون چه جای این پرسش است. گفت ای مرد کدام یک از این دو کار بهتر است، این مساله را بدانم و بمیرم یا نادانسته از دنیا بروم؟ و من آن مساله را بازگفتم و فرا گرفت و از نزد وی بازگشتم. هنوز بخشی از راه را نپیموده بودم که شیون از خانه‌ی او برخاست.” سال‌شمار زندگی ابوریحان بیرونی ۳۶۲ قمری/۳۵۱ خورشیدی: روز پنج‌شنبه سوم ذی‌الحجه/هجدهم دی‌ماه در روستایی بیرون شهر کاث به دنیا آمد. ۳۶۸ قمری/۳۵۷ خورشدی: در مکتب شهر جرجانیه برای یک‌سال درس خواند. ۳۶۹ قمری/ ۳۵۸ خورشیدی: درسش را در مکتب روستا ادامه داد. ۳۷۹ قمری/ ۳۵۸ خورشیدی: در هفده سالگی به اندازه‌گیری ارتفاع نیم‌روزی خورشید در شهر کاث پرداخت. ۳۸۵ قمری/۳۷۳ خورشیدی: انقلاب تابستانی را در دهکده‌ای در جنوب شهر کاث رصد کرد. ۳۸۷ قمری/۳۷۵ خورشیدی: روز شنبه یازدهم جمادی‌الاول/ ۷ خردادماه، خورشید گرفتگی را رصد کرد. ۳۹۱ قمری/۳۷۹ خورشیدی: کتاب آثار الباقیه را در گرگان به نام قابوس‌بن‌وشمگیر آل‌زیار نوشت. ۳۹۳ قمری/۳۸۱ خورشیدی: روز شنبه چهاردهم ربیع‌الثانی/ ۶ اسفند ماه و روز یک‌شنبه سیزدهم شوال/۲۹ مرداد، دو ماه‌گرفتگی را در گرگان رصد کرد. ۳۹۴ قمری/۳۸۲ خورشیدی: روز یک‌شنبه دوازدهم شعبان/ ۲۰ مردادماه، ماه‌گرفتگی را در جرجانیه رصد کرد. ۴۰۸ قمری/ ۳۹۶ خورشیدی: همراه سلطان محمود غزنوی از جرجانیه به غزنه رفت. ۴۰۹ قمری/۳۹۷ خورشیدی: عرض جغرافیایی جیخور، در نزدیکی کابل، را با کمک شاقول اندازه گرفت. ۴۱۲ قمری/۴۰۰ خورشیدی: اعتدال بهاری و پاییزی و انقلاب تابستانی و زمستانی را در شهر غزنه رصد کرد. ۴۱۶ قمری/۴۰۴ خورشیدی: نگارش کتاب تحدید نهایات الاماکن را به پایان رساند. ۴۱۸ قمری/ ۴۰۵ خورشیدی: رساله‌ی استخراج‌الاوتار‌ فی‌الدایره را نوشت. ۴۲۰ قمری/۴۰۷ خورشیدی: نگارش کتاب التفهیم لاوائل‌الصناعه‌التنجیم را به پایان رساند. ۴۲۱ قمری/ ۴۰۸ خورشیدی: کتاب تحقیق‌ماللهند را نوشت و رساله‌ی قانون مسعودی را به سلطان مسعود غزنوی هدیه داد. ۴۲۵ قمری/ ۴۱۲ خورشیدی: فهرست کتاب‌ها و نوشته‌های محمد‌بن‌زکریای رازی و فهرست ۱۱۳ جلد کتاب خود را نوشت. ۴۴۲ قمری/۴۲۹ خورشیدی: روز جمعه سوم رجب/۶ آذرماه، به سوی پروردگار خود رفت. پژوهش‌های بیرونی بیرونی از آن دسته از دانشمندان بوده است که تنها به گفته‌ها و نوشته‌های دانشمندان پیش از خود بسنده نمی‌کرده و بارها نظریه‌های دانشمندان پیش از خود، به‌ویژه ارسطو، را به چالش ‌کشیده است. او برای درستی سخنان دیگران و بررسی نظریه‌های خود به مشاهده‌ی دقیق پدیده‌ها و آزمودن آزمودنی‌ها، حتی اگر از باورهای مردمان باشد، می‌پرداخت. برای نمونه، در کتاب الجماهر خود چند آزمایش را شرح می‌دهد که برای بررسی علمی دو باور عامیانه انجام داده است. او زهرآگین نبودن الماس را با خوراندن آن به سگی می‌آزماید و نشان می‌دهد که آن سگ پس از چند روز هم‌چنان سالم می‌ماند. هم‌چنین، گردن‌بندی از زمرد بر گردن ماری می‌اندازد و نشان می‌دهد که مار با دیدن زمرد نابینا نمی‌شود و این کار را در ۹ ماه و در گرما و سرما می‌آزماید و سرانجام به شیرینی می‌نویسد که اگر این کار بینایی آن مار را افزایش نداده باشد، چیزی از بینایی آن نکاسته است. بیرونی در آزمایش‌های خود مانند یک پژوهشگر امروزی می‌کوشد هنگام مقایسه‌ی ویژگی دو ماده، دیگر شرایط را برای آن‌ها یکسان سازد. برای نمونه، او برای بررسی این نظریه‌ی ارسطو که آب گرم از آب سرد زودتر یخ می‌بندد، چنین آزمایشی انجام می‌دهد:” من دو ظرف یک‌شکل و یک اندازه برگرفتم و در هر دو ظرف، مقداری برابری از یک آب، یکی گرم و دیگری سرد، ریختم و هر دو ظرف را در هوای سرد و خشک نهادم. سطح آب سرد یخ بست، در حالی که درآب گرم هنوز گرمایی باقی مانده بود. این را دیگر بار آزمودم، باز هم‌چنان شد.” شگفت‌آور این که برخی از دانشمندان ایرانی که مقاله‌ها و کتاب‌هایی درباره‌ی هواشناسی نوشته‌اند، نظر او را نادرست دانسته و بی آن‌که دلیل روشنی برای سخن خود بیاورند، تنها به این خاطر که ارسطو و ابن‌سینا بر نظر دیگری هستند، او را به فهم نادرست متهم کرده‌اند. بیرونی نخستین دانشمندی است که در همه‌ی نوشته‌های خود به پیشینه‌ی تاریخی و مقایسه‌ی نظرهای دانشمندان پیش از خود در هر موضوع مورد نظر می پردازد. گاه نیز کتاب‌هایی را فقط به خاطر تاریخ علم نگاشته است. برای نمونه، در الاثار الباقیه که در گاهشماری و شناخت زمان است، به معرفی گاهشمارهای ملت‌های گوناگون، هندی، عربی، یونانی، یهودی و ایرانی می‌پردازد یا در کتاب تمهید المستقر و التحلیل و التقطیع، که در اخترشناسی است، از چگونگی به دست آوردن شاخص‌ها گوناگون اخترشناسی در ۳ مکتب یونانی، هندی و ایرانی و میزان تاثیرپذیری دانشمندان گوناگون از آن‌ها سخن می‌گوید. از این رو، بررسی نوشته‌های او راه تازه‌ای برای پژوهشگران تاریخ علم گشوده است تا دگرگونی علم را طی سده‌های دراز پی‌گیری کند. برای نمونه، اشاره‌ی او به گردهمایی اخترشناسان دوران انوشیروان برای تصحیح زیج‌ شاه، پژوهشگران تاریخ علم را از وجود دست‌کم دو نگارش از زیج شاه آگاهی داده است. از دیگر ویژگی‌های پژوهشی بیرونی آشنا بودن به چند زبان است. او فارسی، ترکی، عربی، عبری، سریانی و سانسکریت را به‌خوبی می‌دانسته و با زبان یونانی نیز آشنایی داشته است. او به‌خوبی دریافته بود که برای پژوهش در فرهنگ مردمان و دانش تمدن‌های گوناگون، باید نخست زبان آنان را فراگرفت و بهره‌گیری از مترجم یا کتاب‌های ترجمه شده، در پژوهش‌های دقیق چندان راه‌گشا نیست. از این رو، نخستین کاری که در سفر به هند کرد، یادگیری زبان سانسکریت بود و چنان که خود گفته است آن را به دشواری اما با پشتکار یاد گرفت:”پس از به خاطر سپردن یک کلمه، چون آن را تکرار می‌کردم و کوشش فراوان به کار می‌بستم که حرف‌های آن از مخرج خود ادا شود، باز هندیان نمی‌فهمیدند چه می‌گویم. به‌ناچار از نو کوشش می‌کردم که درست تلفظ شود.” سرانجام، در آن زبان چنان مهارت یافت که چند کتاب را از سانسکریت به عربی ترجمه کرد و بنا به نوشته برخی نویسندگان، چند کتاب را نیز از یونانی به سانسکریت بازگرداند.

ادامه دارد...

 

S i s i l

عضو جدید
کاربر ممتاز
ریاضی و اخترشناسی

از بیش از ۱۵۰ اثر نوشتاری بیرونی دست‌کم ۱۱۵ عنوان به ریاضیات، اخترشناسی و موضوع‌های وابسته به آن‌ها اختصاص داشته که از آن میان فقط ۲۸ اثر به ما رسیده است. هفت جلد از آثار بیرونی پیرامون ریاضیات محض نوشته شده است و بیرونی در آن نوشته‌ها، به‌ویژه در کتاب استخراج الاوتار، همواره برای اثبات قضیه‌ها و مساله‌های ریاضی به روش‌ها گوناگون پرداخته و شباهت‌ها و تفاوت‌های آن‌ها را بیان کرده است. برای نمونه، برای حل نخستین قضیه‌ی یاد شده در آن کتاب، ۲۲ شیوه‌ی گوناگون را نوشته است. پنج روش از خودش و هفده را دیگر را از دانشمندان و ریاضیدان‌های دیگر: ارشمیدوس(سه برهان)؛ ابوسعید محمد‌بن‌علی ضریر جرجانی(دو شیوه)، آذرخور‌بن‌‌استاد جشنس(دو اثبات)؛ ابوسعید سجزی(دو راه حل)؛ قاضی‌ ابوعلی حسن‌بن‌حارث جنوبی(دو شیوه)؛ ابونصر منصور‌بن‌علی عراق(دو برهان)؛ ابوعبدالله محمدبن‌احمد الشنی(دو اثبات) و ابوعلی حسن‌بن‌حسین بصری(یک روش). بیرونی در بخش هندسه‌ی التفهیم، هنگام تعریف اصطلاح‌هایی مانند جسم، سطح، خط و نقطه، آگاهانه از ترتیب رعایت شده در کتاب هندسه‌ی اقلیدوس پیروی نمی‌کند تا بتواند مفهوم‌ها را برای نوآموزان هندسه به‌خوبی و سادگی شرح دهد. اقلیدوس در مقاله‌ی نخست کتاب اصول خود نخست نقطه و در آخر سطح را تعریف کرده و تعریف حجم را به مقاله‌ی ۱۱ واگذار کرده که هندسه‌ی فضایی از آن‌جا آغاز می‌شود، اما بیرونی عکس آن رفتار کرده است. او نخست جسم را، که همگان می‌توانند آن را تصور کنند، تعریف می‌کند و سپس اصطلاح‌هایی مانند سطح، خط و نقطه را با کمک آن اصطلاح تعریف شده، بیان می‌کند. این کار او بیش‌تر جنبه‌ی آموزشی دارد و گرنه او از برتری‌ها ساختار و نظم موجود در کتاب اصول اقلیدوس به‌خوبی آگاه بود و باید این کار او را از نظر آموزشی بررسی کرد. برای نمونه تعریف دایره از فصل نخست کتاب التفهیم آورده می‌شود:” دایره چیست؟ شکلی است بر سطحی که گرد بر گرد او خطی بود که نام او محیط است و به میان او نقطه‌ای است که او را مرکز گویند و همه‌ی خط‌های راست که از مرکز بیرون آیند و به محیط رسند، هم‌چند(مساوی) یکدیگر باشند.” بیرونی در برخی از آثار خود به ریاضیات کاربردی، به ویژه در موضوع‌های مرتبط با دین می‌پردازد. او روش‌های گوناگون پیدا کردن سوی قبله را شرح می‌دهد و نظرهای دانشمندان پیش از خود را نقد می‌کند. یکی از هدف‌ها او در نگارش کتاب تحدید النهایات الاماکن لتصحیح مسافات المساکن، تعیین درست قبله‌ی غزنه بوده است. آن کار به مثلثات کروی پیشرفته نیاز داشته که بیرونی در آن مهارت داشته است و کتاب مقالید او را نخستین کتاب کامل در مثلثات کروی می‌دانند. او در کتاب سایه‌ها کوشیده است با روش‌های ریاضی زمان نماز را تعیین کند. او بر این باور بوده است که بدون بهره‌گیری از اخترشناسی و حساب و هندسه به سختی می‌توان موضوع سایه‌ها را درک کرد و فردی که این علوم را با دین سازگار نداند، نه تنها با عوام تفاوتی ندارد، بلکه با این دفاع نابجای خود به دین آسیب زده است. او کتاب جداگانه‌ی نیز در تعیین سوی قبله به نام “رساله فی معرفه سمت القبله” دارد. بیرونی در پژوهش‌های اخترشناسی نیز به پیروی بی‌چون و چند از بزرگان نپرداخته و به رصدها و تجربه‌های شخصی گوناگونی دست زده است، چرا که به بیان خودش در التفهیم:” همه به اختلاف سخن رانده‌اند، در هر کاری جانب حق و صدق و امانت را رعایت باید کرد.” و روح او “ جز با مشاهده‌ و تجربه‌ی شخصی آرام نگیرد.” و چنین نیز بوده است. برای نمونه، میل کلی(زاویه‌ی میان سطح استوا و سطح مدار ظاهری خورشید) را چند بار در غزنه اندازه می‌گیرد تا خاطرش آسوده شد و دانست که میل کلی ۲۳ درجه و ۳۵ دقیقه است. این در حالی بود که پیش از او نیز شخصیت‌های گوناگونی بارها این کار را انجام داده بودند. در کتاب تحدید به چگونگی تعیین نصف‌النهار، فاصله‌ی میان شهرها و روش‌های رصد می‌پردازند و در این‌جا مانند بسیاری دیگر از پژوهش‌های خود از ریاضیات بهره می‌گیرد. در واقع، او هیچ‌گاه از ریاضیات روی‌گردان نیست و در هر کتابی که نوشته به شیوه‌ای به ریاضیات پرداخته است. کتاب قانون مسعودی او جامع‌ترین نوشته‌ی اخترشناسی اسلامی است که زمان درازی مانند کتاب التفهیم او به عنوان کتاب درسی به کار می‌رفت. کتاب اسطرلاب او تاریخچه‌ی ابزارهای اخترشناسی است. بیرونی در این کتاب در کنار پرداختن به معرفی انواع اسطرلاب و شیوه‌ی کار با آن‌ها، تحول فنی این ابزار اخترشناسی را از دوران یونان باستان تا سده‌ی پنجم هجری شرح می‌دهد. به دلیل این گونه کارها می‌توان او را از پیشگامان پژوهش در تاریخ علم نیز دانست. تاریخ و مردم‌شناسی بیرونی در بیش‌تر نوشته‌ها خود به تاریخ علم پرداخته است، اما گاهی خود تاریخ نیز برای او مهم بوده است. او کتابی به نام “کتاب المسافره فی اخبار الخوارزم” نوشته بود که اصل آن از بین رفته است، اما ابوالفضل بیهقی فصل تاریخ خوارزم خود را از روی آن رونویسی کرده و شیوه‌ی کار بیرونی و درستی نوشته‌های او را ستایش کرده است. آن‌چه بیهقی در کتاب خود از تاریخ خوارزم بیرونی آورده است با شرح مختصری از روزگار مامون‌بن‌مامون و رابطه‌ی او با محمود غزنوی و چگونگی برافتادن آل‌مامون آغاز می‌شود و با شرح برافتادن خاندان آلتونتاش از فرمان‌روایی بر خوارزم پایان می‌پذیرد. بیرونی در فصل ششم آثارالباقیه ترتیب تاریخی و سال‌ها فرمان‌روایی پیامبران و شاهان بنی‌اسرائیل، آشور، بابل، ایران، فرعون‌ها، بطلمیوس‌ها، قیصرها، امپراتوری‌های بیزانس، شاهان اسطوره‌ای ایران و شاهان هخامنشی، اشکانی و ساسانی را بر حسب سال و گاه بر حسب ماه و روز آورده است. او هر جا که سندهای تاریخی با هم اختلاف داشته‌اند، همه‌ی روایت‌ها، حتی روایت‌هایی را که نادرست می‌دانسته، آورده است. او به نقد روایت‌ها می‌پردازد و می‌کوشد درست‌ترین آن‌ها را مشخص کند. البته، مانند بسیاری از پژوهشگران دیگر گاهی خود نیز در داوری‌ها به نادرستی می‌افتد. کتاب ماللهند بیرونی برجسته‌ترین اثر در تاریخ، دین، آداب و دانش هندوان است و از این و می‌توان بیرونی را یکی از پیشگامان مردم‌شناسی و دین‌شناسی تطبیقی دانست. او در این پژوهش مردم‌شناسی خود با دشواری‌ها بسیاری رو به رو بوده است. چرا که به عنوان یک مسلمان به سرزمینی پا گذاشته است که مردمش از مسلمانان نفرت دارند و فراگیری زبان آن‌ها نیز بسیار سخت است. با این همه، بیرونی سانسکریت را به‌خوبی می‌آموزد و می‌کوشد با مردم هند و دانایان هندی ارتباط برقرار کند و در پی پژوهش خود به جای جای هندوستان سفر می‌کند. بیرونی در کتاب ماللهند کوشیده‌است با دید یک کارشناس بی‌طرف به معرفی باورها و آیین‌ها هندوان بپردازد و می‌نویسد:” این کتاب را درباره‌ی باورهای هندوان نوشتم و در حق آنان که با ما اختلاف دینی دارند، تهمت زدن بی‌اساس را برایشان روا نداشتم و نیز این مطلب را مخالف دین‌داری و مسلمانی خویش نپنداشتم که کلمات ایشان را، در آن‌جا که خیال می‌کردم برای روشن کردن مطلب ضرورت دارد، با طول و تفصیل نقل کردم. اگر این گونه نقل‌ها کفرآمیز به نظر می‌رسد و پیروان حق، یعنی مسلمانان، آن را قابل اعتراض می‌دانند، ما این را می‌گوییم که اعتقاد هندوان چنین است و آنان خود بهتر از هر کسی می‌دانند که چگونه به این اعتراضات پاسخ دهند.” بیرونی در ماللهند به بررسی تطبیقی باورهای هندوان با ملت‌ها دیگر نیز می‌پردازد. برای نمونه، چون به نظر او یونانیان پیش از برآمدن مسیح(ع) به همان چیزها باور داشتند که هندوان باور دارند، نظرها و باورهای آن دو قوم را با هم مقایسه می‌کند. در جای دیگری از همین کتاب به مقایسه‌ی جامعه‌ی طبقاتی هند و جامعه‌ی ساسانی می‌پردازد و آن دو را بسیار مانند هم می‌پندارد. هنگام پرداختن به آیین‌های ازدواج هندوان به آیین‌های ایرانیان، یهودیان و عرب‌های دوره ی جاهلی نیز می‌پردازد. بیرونی در الاثارالباقیه نیز به باورها و آیین‌ها گوناگونی که در میان ملت‌ها و پیروان دین‌ها و فرقه‌های گوناگون دیده می‌شود، می‌پردازد و تفاوت‌ها و شباهت‌های آن‌ها را بر می‌شمارد. نگارش‌های بیرونی ابوریحان در سال ۴۲۷ قمری، زمانی که ۶۳ سال داشت، فهرستی از آثار رازی و نیز فهرستی از آثار خود فراهم ساخت. در آن فهرست ۱۱۳ اثر خود را نام ‌برده است، اما از آن‌جا که پس از آن فهرست دست‌کم ۱۴ سال دیگر زنده ماند و حتی زمانی که بینایی و شنوایی‌اش ضعیف شده بود با کمک دستیارانش به پژوهش‌ها و نگارش‌های خود ادامه می‌داد، نوشته‌های ابوریحان را بیش از ۱۵۳ دانسته‌اند. بیش‌تر آن‌ها به زبان عربی بوده و از میان همه‌ی آن‌ها، فقط ۳۵ اثر برجای مانده است. او کتاب‌هایی را نیز از سانسکریت به عربی ترجمه کرده و نامه‌نگاری‌های مشهوری با ابوعلی‌سینا داشته است. مهم‌ترین نوشته‌های او عبارت‌اند از: ۱٫ آثار الباقیه(الاثار الباقیه عن قرون الخالیه). کتابی در گاهشماری و شناخت زمان است. او در فصل نخست این کتاب به شناخته‌شده‌ترین واحد گاهشماری، یعنی روز، می‌پردازد و سپس سال‌های گوناگون، سال خورشیدی، قمری، یولیانی و ایرانی و مفهوم کبیسه را شرح می‌دهد. در فصل سوم به تاریخ‌های مهمی مانند طوفان نوح، هجرت، تاریخ عرب‌ها جاهلی، تاریخ خوارزم، تاریخ یزدگردی و تاریخ اسکندر می‌پردازد. در فصل چهارم به افسانه‌ی اسکندر ذوالقرنین، فصل پنجم به گاهشمار یهودی، فصل ششم به تاریخ شاهان کهن آشور، بابل و هخامنشی‌، اشکانی و ساسانی، فصل هفتم به بحث جامع گاشهمار یهودی، فصل هشتم به دین‌ها، از جمله صابئیان یا منداییان، زردشتیان، مانویان و مزدکیان، می‌پردازد. در نیمه‌ی دم کتاب نیز به جشن‌ها و روزهای روزه‌داری ملت‌های گوناگون می‌پردازد.( این اثر به کوشش اکبر داناسرشت از سوی انتشارات انجمن آثار ملی در سال ۱۳۵۳، منتشر شده است) ۲٫ اسطرلاب(کتاب فی استیعاب الوجوه الممکنه فی صنعه الاصطرلاب). برجسته‌ترین اثر پیرامون اسطرلاب است و گذشته از معرفی ساختمان اسطرلاب معمولی و روش‌های گوناگون ساختن اسطرلاب، به شناساندن ابزارهای اخترشناسی همانندی که تا روزگار بیرونی به کار می‌رفته، پرداخته است. بیرونی این کتاب را به ابوسهل مسیحی هدیه کرده است. برخی آن را مهم‌ترین اثر در تاریخ اخترشناسی می‌دانند. ۳٫ سدس(حکایه الاله الموسمومه بالسدس الفخری). به شرح دو ابزار اخترشناسی می‌پردازد که خجندی به امر فخرالدوله ساخته بود و برای رصد گذر نصف النهاری خورشید به کار می‌رفت. ۴٫ تحدید(تحدید نهایات الاماکن لتصحیح مسافات المساکن). به چگونگی تعیین مختصات جغرافیایی جاهای گوناگون می‌پردازد. به‌ویژه می‌خواهد تفاوت طول جغرافیایی بغداد و غزنه را به دست آورد. روش به دست آوردن سوی قبله، عرض شهرها و بلندی کوه‌ها را نیز معرفی می‌کند. این اثر به کوشش احمد آرام ترجمه و از سوی انتشارات دانشگاه تهران در سال ۱۳۵۲، منتشر شده است). ۵٫ چگالی‌ها(مقاله فی النسب التی بین الفلزات و الجواهر فی الحجم). چگونگی ساختن ترازویی را شرح می‌دهد که بر پایه‌ی اصل ارشمیدوس کار می‌کرد و بیرونی به کمک آن توانست چگالی هشت فلز و پانزده جواهر و شش مایع را برآورد کند که بسیار دقیق است. ۶٫ سایه‌ها(افراد المقال فی امر الاظلال). پیرامون آن‌چه که بیرونی از سایه‌ها می‌دانسته است. سه فصل نخست پیرامون ماهیت نور و سایه و بازتابش نور است. در فصل‌ها دیگر تابع‌های سایه(تانژانت و کوتانژات) را بیان می‌کند و در فصل‌هایی نیز به چگونگی به دست آوردن زمان نمازهای پنج‌گانه بر اساس طول سایه‌ها می‌پردازد. بیرونی در این کتاب شعرها و مثل‌هایی پیرامون انواع سایه و نیز آیه‌هایی از قرآن و گفتارهایی از انجیل نیز آورده و به بیان خودش هر آن‌چه پیرامون سایه بوده، فراهم آورده است. او در کتاب از آثار دانشمندانی مانند خوارزمی، نیریزی، بوزجانی، سجزی، بطلمیوس، ارسطو و از دانشمندان هندی و حرانی بهره برده است. ۷٫ وترها(استخراج الاوتار فی الدائره). پیرامون چند مساله‌ی هندسه و راه‌حل‌ها گوناگون آن‌ها‌، از ریاضیدان‌های یونانی و مسلمان و روش‌های ویژه بیرونی است. بیرونی در این کتاب از استدلال‌های این ریاضیدان‌ها بهره گرفته است: ارشمیدوس، ابوسعید محمد‌بن‌علی ضریر جرجانی، آذرخورین استاد جشنس، ابوعلی حبوبی، ابوسعید سجزی، ابونصر عراق، ابوعبدالله محمدبن‌احمد شنی، ابن‌هیثم، ابوالحسن‌بن‌بامشاد قائنی و ابوجعفر خازن. (این اثر به کوشش ابوالقاسم قربانی از سوی انتشارات انجمن آثار ملی در سال ۱۳۵۵، منتشر شده است). ۸٫ التفهیم(التفهیم لاوائل صناعه التنجیم). کتابی آموزشی است پیرامون اخترشناسی که به دو زبان عربی و فارسی نوشته شده است. فصل نخست آن پیرامون هندسه است. فصل دوم پیرامون عدد و حساب و جیر است. در فصل سوم به جغرافیا، کیهان‌شناسی و اخترشناسی می‌پردازد. فصل دیگر پیرامون اصطرلاب و چگونگی به کار بستن آن و فصل پایانی دریاره‌ی اصول نظری اخترشناسی است. ( این اثر به کوشش جلال‌الدین همایی تصحیح و از سوی انتشارات بابک، چاپ سوم به سال ۱۳۶۲، منتشر شده است). ۹٫ ماللهند(تحقیق ماللهند من مقوله مقبوله فی‌العقل او مرذوله). بیرونی در مقدمه‌ی کتاب بر دشواری پژوهش پیرامون هندوستان اشاره می‌کند و دلیل آن را سختی زبان سانسکریت و بدگمانی هندی‌ها به مسلمانان می‌داند. او در فصل‌های ۲ تا ۸ پیرامون دین و فلسفه و در فصل‌ها ۹ و ۱۰ و ۱۱ پیرامون کاست‌های هندی، قانون‌های ازدواج و ساختن بت نوشته است. در فصل‌های ۱۲ و ۱۳ به گونه‌های ادبیات هندی( دینی، ادبی و اخترشناختی) می‌پردازد. در فصل‌ها دیگر پیرامون خط‌ها هندی، شطرنج، جغرافیا، خرافه‌ها، افسانه‌ها، نظریه‌های اخترشناسی، زیارت‌ها و آیین‌ها دینی، گاهشماری هندی، جشن‌ها، روزه‌داری‌ها و قانون‌های ددادگستری می‌پردازد.( این اثر به کوشش اکبر داناسرشت از سوی انتشارات انتشارات ابن‌سینا در سال ۱۳۵۳، منتشر شده است) ۱۰٫ قره‌الزیجات. کتاب مرجعی است پیرامون اخترشناسی عملی و شامل اصول گاهشماری، چگونگی مشخص کردن سال و ماه و روز و ساعت، مکان متوسط و مکان واقعی خورشید و ماه و سیاره‌ها، عرض جغرافیایی محل، خورشیدگرفتگی و ماه‌گرفتگی و چگونگی دیدن ماه و سیاره‌ها. بیرونی روش تبدیل کردن گاهشمار هندی به گاهشمار هجری، یزدگردی و یونانی را نیز آورده است. ۱۱٫ قانون مسعودی. دانش‌نامه‌ی اخترشناسی است و یازده مقاله دارد که هر مقاله به باب‌ها و فصل‌هایی بخش شده است. مقاله‌های ۱ و ۲ به مفاهیم پایه‌ی کیهان‌شناسی و گاهشماری می‌پردازد. مقاله‌های ۳ و ۴ پیرامون مثلثات مسطح و کروی است و جدول‌های کاملی از تابع‌های شناخته شده دارد. مقاله‌ی ۵ پیرامون مساحی و جغرافیای ریاضی است و جدولی نیز دارد که مختصات جغرافیایی سرزمین‌ها را نشان می‌دهد. مقاله‌ی ۶ و ۷ پیرامون خورشید و ماه است. مقاله‌ی ۸ پیرامون خورشیدگرفتگی، ماه‌گرفتگی و دیدن هلال ماه است. مقاله‌ی ۹ پیرامون ستاره‌ها و مقاله‌ی ۱۰ پیرامون سیاره‌هاست. مقاله‌ی پایانی نیز پیرامون عملیات احکام نجوم است. ۱۲٫ ممرها(تمهید المستقر لتحقیق معنی الممر). این کتاب به پدیده‌های اخترشناسی گوناگونی که برای شرح آن‌ها از واژه‌ی ممر(گذر) بهره می‌گیرند، می‌پردازد. برای نمونه، هنگامی که می‌گوییم سیاره‌ای از سیاره‌ی دیگر گذر می‌کند، منظور این است که از نظر طول سماوی یا عرض سماوی یا فاصله‌ی نسبی تا زمین از آن می‌گذرد. ۱۳٫ الجماهر(الجماهر فی معرفه الجواهر). بخش نخست این کتاب پیرامون سنگ‌های جواهر و بخش دوم آن پیرامون فلزهاست. بیرونی در این کتاب دانسته‌های پیشینیان را به آوردن نام منبع و نیز تجربه‌های خود را پیرامون کانی‌ها و چگونگی اندازه‌گیری چگالی آن‌ها آورده است. او به ریشه‌شناسی نام کانی‌ها در زبان‌های گوناگون نیز پرداخته است. ۱۴٫ تسطیح(تسطیح الصور و تبطیح الکور). پیرامون چگونگی پیاده کردن شکل‌های روی کره بر سطح صاف است. او از آثار دانشمندان گوناگونی بهره گرفته و نظرهای آنان را نقد کرده است. او در این کتاب روش‌های پیشینیان را برای تسطیح و نیز روش نوآورانه‌ی خود را که با روش امروزی تسطیح(روش مرکاتور) یکسان است، شرح می‌دهد. ۱۵٫ مغالید(مغالید علم الهیئه مایحدث فی سطح بسیط الکره). نخستین کتاب کاملی است که پیرامون مثلثات کروی نوشته شده است. بیرونی این اثر را به مرزبان‌بن‌رستم‌بن شروین، از امیرزادگان آل‌باوند و نویسنده‌ی کتاب مرزبان‌نامه نوشته است. ۱۶٫ صیدله(کتاب الصیدله فی‌ الطب). کتابی پیرامون داروشناسی است و فهرستی از ۷۲۰ گیاه دارویی با نام عربی، فارسی، یونانی، یک زبان هندی و گاهی به زبان‌ها و لهجه‌های کم و بیش آشنا، مانند عبری، خوارزمی، طخاری و زابلی، در آن آمده است. هم‌چنین، ویژگی‌های دارویی و جای رویش هر گیاه نیز بیان شده است . او در جای این کتاب، از طبیعی‌دان‌ها، ادیبان، پزشکان و شاعرانی یاد می‌کند که شمار زیادی از آنان را تنها از راه آثار بیرونی می‌شناسیم. بنابراین، بار دیگر آن هم ناخودآگاه به تاریخ علم خدمت کرده است. بیرونی در نگاه اندیشمندان بیرونی هر چند در روزگار خود چندان شناخته نبود و پس از آن نیز کم‌کم به فراموشی سپرده شد، اما در سده‌های اخیر بار دیگر کشف شد و جایگاه شایسته‌ی او در علم و فرهنگ بیش از پیش روشن شد. هر چند در دوره‌ی ترجمه‌ی آثار عربی به لاتین، اثری از بیرونی به لاتین ترجمه نشد، اما اکنون ترجمه‌ی کتاب‌های مهم او به زبان‌ها مهم دنیا انجام شده است و کارل ادوارد زاخاو از برجسته‌ترین مترجمان آثار اوست. زاخاو که به ترجمه‌ی الاثار الباقیه و تحقیق ماللهند پرداخته، در شناساندن بیرونی به جهان غرب نقش چشمگیری داشته است. او پیرامون درست‌کاری بیرونی در کار پژوهش می‌گوید: “وی هم نسبت به شخص خویش و نسبت به دیگران، داوری سخت‌گیر است. چون خود به حد کمال صادق است، از دیگران نیز خواستار راستی و درستی است. هر کجا موضوعی را به درستی نفهمیده است، یا تنها بخشی از آن را فهمیده، خواننده را از این مطلب آگاه می‌کند و یا از خواننده می‌خواهد که نادانی او را ببخشد و یا با وجود عمر پنجاه و هشت‌ ساله‌ای که دارد، وعده می‌دهد که دنبال مطلب را بگیرد و نتیجه‌ای را که با گذشت زمان می‌گیرد، منتشر سازد و تو گویی خود را در برابر مردمان مسووول می‌دانسته است. وی پیوسته حدود معرفت خویش را به درستی معلوم می‌کند و با وجوی که اطلاع مختصری از عروض هندی دارد، آن اندازه‌ی مختصر را نقل می‌کند و در این کار تابع این اصل کلی است که خوب نباید فدای بهتر شود و گویا از آن بیم داشته است که عمرش کفاف ندهد و نتواند در مساله‌ی مورد بحث چنان‌که باید استقصای کامل کند. دشمن کسانی است که از گفته‌ی جمله‌ی “نمی‌دانم” بیم‌ دارند که مبادا به نادانی خود اقرار کرده باشند و هر وقت با نقصی در راستی و. صداقت رو به رو شده، اضهار خشم و تنفر کرده است.” جرج سارتن، بنیان‌گذار رشته‌ی تاریخ علم، که کتابی با نام مقدمه‌ای بر تاریخ علم نوشته است، دوره‌ی تاریخ علم را به فصل‌هایی بخش کرده و هر فصل را که شامل معرفی فعالیت‌های علمی نیم سده است، به نام یک دانشمند بزرگ نام‌گذاری کرده است. فصل ۳۳ از کتاب او به عصر بیرونی نام‌گذاری شده است و دلیل این کار را چنین بیان کرده است: “گزاف نخواهد بود اگر بگوییم که این دوره نشانه‌ی اوج تفکر قرون وسطایی بود. رهبران بزرگ چنان فراوان بودند؛ ابن‌یونس، ابن‌هیثم، بیرونی، ابن سینا، علی‌بن‌عیسی، کرجی، ابن‌جبرول که دست کم برای لحظه‌ای تاریخ‌نگار را مبهوت می‌کنند. گرچه همه اینان مردان ممتازی به شمار می‌رفتند، اما دو تن، سر و گردنی از دیگران بر تر بودند. برونی و ابن‌سینا. بیش‌تر به خاطر اینان بود که آن عصر، این چنین درخشان و برجسته می‌نمود. این دو تن، که به طریقی یکدیگر را می‌شناختند، با هم تفاوت بسیار داشتند. برونی نشان‌گر روحی پرتکاپو و نقاد بود و ابن‌سینا دارای روحیه‌‌ی ترکیبی بود. بیرونی بیش‌‌تر کاشف بود و از این لحاظ، به آرمان علمی جدید نزدیک‌تر شد. ابن‌سینا یک سازمان دهنده، جامع‌العلوم و فیلسوف به شمار می‌آید. هر دو در وهله‌ی اول به یک اندازه‌ اهل علم بودند و دشوار است یکی از این دو را برگزینیم. مگر به خاطر این مورد تصادفی که زندگی بیرونی، این عصر را کامل‌تر در بر می‌گیرد و از این رو می‌توان گفت معرف کامل‌تر است.”
منبع: ۱٫ مصاحب، غلامحسین. مقاله‌ی ابوریحان بیرونی، دایره‌المعارف فارسی. انتشارات فرانکلین، ۱۳۴۵ ۲٫ معتمدی، اسفندیار. ابوریحان و ریحانه. انتشارات مدرسه‌ی برهان، چاپ اول ۱۳۸۰ ۳٫ کندی، ای‌.‌اس. بیرونی، ابوریحان. ترجمه‌ی حسین معصومی همدانی(از مقاله‌های زندگی‌نامه‌ی علمی دانشوران، به کوشش احمد بیرشک). انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۵ ۴ . حسینی، احمد. کانی‌ها. انتشارات مدرسه‌ی برهان، ۱۳۸۲ ۵٫ گرگین، ایران. ابوریحان بیرونی(از مقاله‌های فرهنگ‌نامه‌ی کودک و نوجوان، به کوشش‌ توران میرهادی). شرکت تهیه و نشر فرهنگ‌نامه، ۱۳۸۳ ۶٫ کرامتی، یونس. بیرونی(از مقاله‌های دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، به کوشش سیدکاظم بجنوردی)، انتشارات دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۳ ۷٫ دهخدا، علی‌اکبر. لغت‌نامه(واژه‌ی ابوریحان)، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۷ ۸٫ نصر، سید حسین. علم و تمدن در اسلام. ترجمه‌ی احمد آرام. انتشارات خوارزمی، ۱۳۵۹ ۹٫ قاسملو، فرید/ اعلم، هوشنگ و دیگران. بیرونی، ابوریحان(از مقاله‌های دانشنامه‌ی جهان اسلام، به کوشش غلامعلی حداد عادل)، بنیاد دایراه‌المعارف اسلامی، ۱۳۷۹ ۱۰٫ سارتن، جرج. مقدمه‌ای بر تاریخ علم. ترجمه‌ی غلامحسین صدری افشار. انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۳ ۱۱٫ معتمدی، اسفندیار. پرسش‌های ابوریحان، پاسخ‌های ابن‌سینا. انتشارات نغمه‌ی زندگی، ۱۳۸۳
 

S i s i l

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگانی جابر بن حیان

این نگاره توسط اِنی کاظمی در تاریخ ۱۷م آبان، ۱۳۸۹ و در دسته "مشاهیر + مشاهیر تاریخ اسلام + مشاهیر ریاضی و نجوم + مشاهیر فقه تفسیر کلام حکمت + مشاهیر فلسفه" ارسال شده است.
نویسنده :
اِنی کاظمی نویسنده نگاره : مستوره خضرایی : جابربن حیّان ، دانشمندی در سدة دوم که مجموعة بزرگی از آثار در کیمیا، مذهب ، فلسفه ، طب ، ریاضیات ، نجوم و موسیقی به او منسوب است .
۱) شخصیت جابر. وجود واقعی داشتن یا نداشتن جابربن حیان یکی از موضوعات جنجالی تاریخ و تاریخ علم در سدة اخیر به شمار می آید و پژوهشگرانی چون هنری ارنست استیپلتون ، یولیوس روسکا ، پل کراوس ، فؤاد سزگین و سیدحسین نصر در رد یا تأیید آن استدلالهایی کرده اند ( رجوع کنید به ادامة مقاله ). پیشینة شبهه در مورد وجود او دست کم به قرن چهارم باز می گردد. نام او اولین بار در تعالیق ( تعلیقات ) ابوسلیمان منطقی سجستانی (متوفی ۳۷۰ یا ۳۹۰) آمده است . ابوسلیمان که بزرگِ حلقه ای علمی در بغداد بود، در اینکه جابر مؤلف مجموعه آثاری باشد که به وی نسبت داده اند، تردید کرده و گفته است که مؤلف واقعی آن مجموعه را، که شخصی به نام حسن بن نَکَد موصلی بوده ، شخصاً می شناخته است . در همان دوره ابن ندیم با تألیف الفهرست در ۳۷۷، تلاش کرد تشکیکاتی را که در آن زمان در مورد جابر وجود داشت ، برطرف کند ( رجوع کنید بهابن ندیم ، ص ۴۲۰؛ زندگینامة علمی دانشوران ، ذیل مادّه ) اما شبهه در مورد وجود جابر همچنان ادامه یافت ( رجوع کنید به صفدی ، متوفی ۷۶۴؛ ۱۴۱۱، ج ۱، ص ۲۵). در آثار کیمیایی ابن اُمَیل (متوفی ح ۳۵۰) و ابن وحشیه (قرن چهارم )، از آثار جابر نام برده شده است ( رجوع کنید به د. اسلام ، چاپ دوم ، ذیل مادّه ). ابن ندیم کنیة ابوعبداللّه را برای جابر ذکر کرده و رازی در آثار کیمیایی اش از او با عنوان «استاد ما، ابوموسی » یاد کرده است (ابن ندیم ، ص ۴۲۰ـ ۴۲۱). در منابع شرح حال و غیر آن ، که جابر را معرفی کرده اند، گاه او را کوفی ( رجوع کنید به همانجا؛ قفطی ، ص ۱۶۰) و گاه اَزْدی خوانده اند زیرا بنا بر برخی گزارشها، جابر از قبیلة ازد در کوفه بوده است ( رجوع کنید به هولمیارد ، ص ۶۶ به بعد). گاهی نیز به سبب گرایش او به تصوف ، او را صوفی خوانده اند ( رجوع کنید به ابن صاعد اندلسی ، ص ۲۳۳؛ ابن خلّکان ، ج ۱، ص ۳۲۷). ابن خلّکان (متوفی ۶۸۱) نیز او را طَرسوسی خوانده است (همانجا). بیشتر منابع ، سال تولد جابر را ۱۰۳ یا ۱۰۴ دانسته اند (برای تفصیلات رجوع کنید به هولمیارد، همانجا). بر اساس برخی منابع ، جابر در کوفه و بغداد می زیسته ، اما دربارة زمان اقامت وی در این شهرها اطلاعی در دست نیست . ابن ندیم (همانجا) در گزارشی عجیب ، از قول شخصی ثقه به نشانی خانة جابر در بغداد و کشف آزمایشگاه او در کوفه در زمان عزالدوله دیلمی (حک :۳۵۶ـ۳۶۷) اشاره کرده است که پس از بررسی این محل ، هاونی در آنجا پیدا شده است و گویا در آن قطعه ای طلا به وزن دویست رطل وجود داشته است . طبق نوشتة ابن ندیم ، جابر به سبب مناسب بودن آب و هوای کوفه ، در این شهر به کار اکسیر می پرداخته است . وی با برمکیان در ارتباط بوده و احتمالاً برای جعفر برمکی (متوفی ۱۸۷)، کتابی در بارة صناعت فاخر کیمیا نگاشته بوده است . او در این کتاب آزمایشهای عجیبی را در بارة یک روش بسیار پیشرفتة کیمیاگری وصف کرده است . در ۱۸۸، با افول برمکیان در زمان هارون الرشید، جابر زندگی مخفیانه اش را در کوفه ادامه داد. طبق روایتی ، او تا زمان خلافت مأمون (حک :۱۹۸ـ ۲۱۸) زنده بوده است . در روایتی دیگر، او در سال ۲۰۰ در شهر طوس درگذشت در حالی که کتاب الرّحمة را زیر بالین داشت ( رجوع کنید به هولمیارد، همانجا). در بارة این مطلب که آیا جابر شاگرد امام جعفر صادق علیه السلام بوده یا نه ، بحثهای بسیاری شده است . در مهم ترین منابع رجالی شیعی ، از قبیل رجال النجاشی و رجال الطوسی (هر دو تألیف شده در قرن پنجم )، در میان اصحابِ امام جعفر صادق علیه السلام هیچ ذکری از فردی به نام جابربن حیان به میان نیامده است اما شماری از مؤلفان ، از جمله ابن خَلَّکان (همانجا)، ابن ندیم (همانجا)، ابن طاووس (متوفی ۶۴۴؛ ص ۱۴۶)، صَفَدی (متوفی ۷۶۴؛ ۱۹۶۲، ج ۱۱، ص ۳۴)، امین (متوفی ۱۳۳۱ ش ؛ ج ۴، ص ۳۰)، صدیق حسن خان (متوفی ۱۳۰۷؛ ج ۲، ص ۴۶۲) و تستری (متوفی ۱۳۴۳ ش ؛ ج ۲، ص ۵۰۶ ـ ۵۰۷)، جابر را از شاگردان امام جعفر صادق علیه السلام دانسته اند. در رساله های منسوب به جابر تصریح شده که کل آثار وی زیر نظر امام ششم ، نوشته شده که به عقیدة برخی پژوهشگران از نظر زمانی کاملاً غیرممکن است . پل کراوس ، پژوهشگر چک ، مسئلة نگارش این آثار را به طور همه جانبه بررسی کرده و به چندین ارجاع ناهمخوان (از لحاظ زمانی ) به آثار ارسطو، اسکندر افرودیسی ، جالینوس و دیگر متون یونانی ــ که بعدها در سدة سوم ترجمه شدند ــ توجه نموده است . کراوس چنین نتیجه گرفته که مجموعة آثار جابر دستاورد مشترک یک مکتب نه یک شخص بوده که به احتمال بسیار بین نیمة دوم سدة سوم و نیمة نخست سدة چهارم تألیف شده اند ( رجوع کنید بهکراوس ، ۱۹۴۳، مقدمه ). دیگر پژوهشگران برجسته ، همچون سیدحسین نصر (ص ۴۲ـ۴۳، ۲۵۸ـ ۲۶۸)، فؤاد سزگین (ج ۴، ص ۱۳۲ به بعد) و هانری کوربن (ص ۱۴۷ به بعد) از نتیجه گیری کراوس انتقاد کرده اند. آنان اظهار داشته اند که دلایلی وجود دارد که نشان می دهد پیش تر نیز ترجمه های عربی از متون یونانیِ مورد بحث وجود داشته است . به علاوه ، تحلیل تطبیقی چندین نسخة خطی از آثار منسوب به جابر ظاهراً روش دیگری را برای بررسی این انتسابها آشکار ساخته ( رجوع کنید به جابربن حیان ، ۱۹۹۶، مقدمة لوری ، ص ۷۲ـ۷۹؛ نیز رجوع کنید بهسزگین ، ج ۴، ص ۲۳۱ـ۲۳۳) که بر اساس آنها هستة اصلی یادداشتهای احتمالاً کوتاه بسیار کهن در بارة کیمیاگری ، لابه لای مجموعه تفاسیر مشروحی که مؤلفان دیگر بعدها نوشتند قرار گرفتند و محو شدند. سپس در استنساخ و بازنویسیِ سوم این دو جزء، بُعد عقیدتی دیگری بدان افزوده شده که موجب یکدستی این رساله ها گردیده و مجموعه ای منسجم را شکل داده است . بنا بر نظر سزگین (ج ۴، ص ۱۰ـ۳۰، ۱۲۰ـ۱۲۵)، احتمال دارد که آموزه های علم کیمیا در طول تطور تاریخی خود از لحاظ نظری و عملی در محافل شیعی عراق ، حتی در زمان حکومت بنی امیه (۱۴ـ۱۳۲)، ارتقا یافته و طی دو سدة بعدی از لحاظ عقیدتی متداول تر شده باشد (نیز رجوع کنید به لوری ، ۱۹۹۶، ص ۴۸ـ۵۱، ۷۱ـ ۷۸). صرف نظر از اینکه مؤلف آثار منسوب به جابر چه کسی بوده ، بدیهی است که این آثار مجموعه ای منسجم از آموزه های جابر را تشکیل می دهد. بخش عمدة این آثار از تعداد زیادی رساله های کوتاه تشکیل شده است : مائة و اثناعشر کتاباً (صدودوازده کتاب )، سبعون کتاباً (هفتاد کتاب )، الموازین ، خمسمائة کتاباً (پانصد کتاب ) و چندین مجموعة کوچک تر دیگر. کراوس در فهرست آثار منسوب به جابر حدود سه هزار عنوان را ذکر کرده ( رجوع کنید به کراوس ، ۱۹۴۳؛ قس سزگین ، ج ۴، ص ۲۳۱ـ ۲۶۸) که از آن میان حدود ۲۱۵ اثر موجود است و سزگین (ج ۴، ص ۲۶۸ـ۲۶۹) سی عنوان دیگر را نیز به فهرست موجود افزوده است . با اینکه برخی از این رساله ها بسیار کوتاه اند (در حد چند برگ )، کل مجموعه یکی از مظاهر اصلی تفکر سنّتی علمی در دورة اسلامی است . هدف غایی اغلب این رساله ها کیمیاگری است ؛ یعنی ، ساخت اکسیر اعظم ، مادّه ای کامل که می تواند سرب و فلزات کم بها را به طلا و نقره بدل کند. در آثار منسوب به جابر، در بارة علوم و معارف دیگری همچون فلسفه ، حساب و هندسه ، پزشکی ، احکامِ نجوم ، علوم الخواص و دین نیز تألیفاتی وجود دارد. البته به دین نه به طور مستقل بلکه بیشتر به صورت جنبی در قالب علم کیمیا پرداخته شده است . کیمیا، سلطان تمام علوم محسوب می شده است ؛ دانش شاهانه ای که علوم دیگر از آن نشئت می گیرند و بدان باز می گردند. ظاهراً هدف غایی کیمیاگری درک عمق حکمتی است که خداوند با آن جهان هستی را آفرید و تمام پدیده های طبیعی را سامان داد. به تعبیر جابر، کیمیا تمام فلسفه (اَلْفلسفةُ کُلُّها) است و سالکی که موفق به کشف اسرار آن شود، به علوم دینی یا دنیوی دیگر نیازی ندارد. آرایی که در آثار منسوب به جابر می یابیم ، چند وجهی است . کیهان شناسی او که مبتنی بر نظریة صدور فیض از منبع الاهی است ، آنگونه که در کتاب التصریف شرح داده ( رجوع کنید بهجابربن حیان ، ۱۳۵۴، ص ۳۹۲ـ۴۲۴)، ملهم از مکتب نوافلاطونی است . جابر در این کتاب مبنای حرکت و هماهنگی و ترکیبهای گوناگون چهار عنصر را شرح داده است . طبیعت شناسی جابر بر مبنای ترکیب چهار عنصر ارسطو (آب ، آتش ، خاک و باد) است ، با این تمایز که وی طبایع چهارگانة اصلی (گرمی ، سردی ، خشکی وتری ) را ریشة این عناصر دانسته است که به طور مستقل وجود دارند. بدین طریق وی می توانسته است امکان استحالة جوهری را توجیه کند. کیمیاگر در هر مادّه ای می تواند بر میزان هر «طبعی » بیفزاید، از آن بکاهد یا حتی آن را حذف کند. او می تواند به فلز سرد و خشکی چون سرب ، گرمی و تری بیفزاید و فلزی کاملاً جدید مانند طلا به دست آورد. در آرای جابر این امر قطعی است که وی وجود جوهرهای ثابت (ذوات ) را مسلّم نمی دانسته است . در حیات طبیعی (از جمله حیات مواد معدنی )، همه چیز طی جنبشی فراگیر در حال تغییر است ؛ تحولی جهانی از اجسامی سخت و متراکم به کالبدهایی سبک تر، ظریف تر و روحانی تر. کیمیاگر به منظور ارتقا یا تسریع این سیر جهانی در آن سهیم می شود. مؤلفانِ آثار منسوب به جابر تلاش بسیاری کرده اند تا نسبتِ ترکیبِ خواصِ طبیعیِ مجموعة بزرگی از مواد و قواعدِ تبدلات یا استحالة شیمیایی (یا داروشناختی ) آنها را کشف کنند. آنان هفت درجة ممکن برای ظاهر و هفت درجة ممکن برای باطن قائل شدند. درجة گرمی ، سردی و غیره هر مادّه ای طبق دستگاهی از نسبتهای عددی تنظیم ، و در جدولهای مفصّلی عرضه می شده است . این نسبتها «میزان » نامیده شده و بنابراین ، «علم موازین » همان اصل دانش کیمیا بوده است . گرچه آنان تصریح کرده اند که این دانش از منابع قدیم (آثار جالینوس ، بلینوس / آپولونیوس تیانایی ) نشئت گرفته ، روش آنان از بسیاری جهات بدیع است . برای مواد معدنی ، گیاهان و جانوران میزانهایی وجود دارد اما برترین شکل علم موازین در میزان الحروف آمده است . در مجموعه آثار منسوب به جابر، فرض بر این است که میان کلمات و ساختار عینی چیزهایی که نامگذاری می کنند، همگونی کامل وجود دارد. ۲۸ حرف الفبای عربی به چهار گروه تقسیم می شود: گرم ، سرد، خشک وتر، و هر گروه از یک تا هفت درجه تغییر می کند. نامهایی چون اُسرُب (سرب ) یا ذَهَب (طلا)، طبق علم «میزانِ حروف » در ساختار عینیشان ، میزان چهار خاصیت موجود در فلز را بیان می کنند. بنابراین ، کیمیاگر بی واسطه و مستقیماً به دانش نحوة کار با فلز دسترسی دارد، بدون اینکه مجبور به آزمایشهای دشوار و طولانی باشد. کراوس در اثر استادانه اش ، > جابربن حیان : مشارکت در اندیشة علمی در اسلام < (1986)، ضمن ارجاع دادن به منابع بسیار از جمله چندین نسخة خطی ، جزئیات تعالیم جابر را شرح داده است . کراوس همچنین به موضوع منابع یونانی آرای جابر پرداخته است اما به رغم تلاشهای او هنوز معلوم نیست که برخی از مهم ترین منابع جابر از یونانی ترجمه شده بودند یا در واقع رساله های مجعول متأخر بودند که بعدها در دورة اسلامی به عربی نوشته شدند. جابر ادعا کرده است که می تواند موجود زنده ، جانور و حتی انسان بیافریند ( رجوع کنید به کراوس ، ۱۹۸۶، فصل ۳)، زیرا کیمیاگری که در فن خود استاد است ، قادر به تبدیل هر مادّه ای به مادّة دیگر است و کارهای او ادامة کار خدا در روی زمین است . به نظر هانری کوربن ، برای درک بهتر چنین اظهاراتی احتمالاً باید آنها را در چارچوبی نمادین یا استعاری تفسیر کرد. آثار منسوب به جابر را نویسندگانی نوشته اند که در محیطی گنوسی (مجموعه ای از ادیان و مذاهب و نحله های دینی که در قرون اول و دوم پیش از میلاد و نیز از قرن اول تا سوم میلادی در فلسطین ، شامات ، بین النهرین و مصر وجود داشتند؛ رجوع کنید بهغنوصیه * ) و رازآمیز می زیستند. به طور کلی جابر در چارچوب تفکر شیعی می اندیشیده و به نظر او کیمیا علمی الاهی بوده که خداوند به پیامبران و امامان خود عرضه کرده است . جابر، حضرت آدم و موسی و عیسی علیهم السلام و فلاسفه و حکمای یونان همچون فیثاغورس ، افلاطون و آپولونیوس تیانایی را امامان عصر خود می دانست . طی دورة اسلامی ، این عطیة الاهی (علم کیمیا) به طور عمده به امامان سپرده شد و در واقع آثار جابر در موارد متعدد، مشتمل است بر نقل قولهایی از متون مربوط به علم کیمیا و خطبة البیان منسوب به امام علی علیه السلام و نیز دارای ارجاعات بسیار به حکمت کیمیای امام جعفر صادق . به رغم فحوای شیعی نوشته های منسوب به جابر، این نظریة کراوس که مؤلفان ، اسماعیلی مذهب بوده اند، پذیرفتنی به نظر نمی رسد. اول به دلیل موضع آشکار اتخاذ شده در کتاب الخمسین در مورد جانشینی موسی پسر امام جعفر صادق به جای او ( رجوع کنید به جابربن حیان ، ۱۳۵۴، ص ۴۹۹ـ۵۰۰) و دوم به دلیل این اعتقاد افراطی جابر یا گروهی از شیعیان مبنی بر تقدم و برتری حروف (برگرفته از نام بزرگان دین ) بر یکدیگر، مثل عین (در علی ) بر میم (در محمد)، آنگونه که در کتاب الماجد ( رجوع کنید بههمان ، ص ۱۱۵ـ ۱۲۵) شرح داده شده است . آنگونه که در آثار منسوب به جابر آمده ، راه دستیابی به دانش راه یگانه ای است . سالک ابتدا باید ریاضیات ، منطق ، فلسفه و پزشکی بخواند تا برای مطالعة کیمیا به خوبی آماده شود. سپس باید در آزمایشگاهش برای یافتن اکسیر اعظم یا حَجَرالفلاسفه تلاش کند. همچنین می تواند از مشاهدات حاصل از عملیات کیمیاگری خود به عنوان راهنما استفاده کند. اگر این عملیات با موفقیت پیش برود، معلوم می شود وی در صراط مستقیم به سوی دستیابی به علم الاهیِ نهفته در کتاب طبیعت ، به خصوص دنیای معدنیها، گام برمی دارد. علاوه بر این ، هنگامی که سالک در حال کار است ، خود نیز در حال تبدیل شدن است . به عقیدة جابر، انسان همان است که می داند. اگر وی اسرار روح را که زندگی می بخشد و خلق می کند و موجب دگرگونی موجودات می شود، درک کند، خودِ وی نیز روحانی شده است . کیمیاگر در پایان جستجویش در صراط مستقیم به سوی دستیابی به حجرالفلاسفه سیر می کند و به تعبیر جابر «امام همین است » ( رجوع کنید به همو، ۱۸۹۳، ص ۹۲). بنابراین ، سالکی که نمی تواند امام زمان خویش را ملاقات کند، با کیمیاگری و از طریق دانش امام ، به او دست می یابد. در این مرحله ، کیمیاگر به «شخص روحانی » تبدیل شده که مرتبه ای از سلسله مراتب روحانی نوع بشر است . جابر این سلوک را در رساله ای کوتاه اما مهم با عنوان کتاب الماجد شرح داده که طریق بنیادی و انقلابی به سوی علم الاهی است ( رجوع کنید به کوربن ، فصل ۳؛ برای تعالیم گوناگون شیعی جابر رجوع کنید به لوری ، ۱۹۸۹). سالک در حین کیمیاگری ــ که همواره با تحول خود فرد نیز همراه است ــ مرید امام می شود و طی پیشرفتهایی که حاصل می کند به انسان جدیدی بدل می گردد. ظاهراً تلاش در جهت خلق یک «انسان بزرگ » والاترین هدف کیمیاگر است . اهمیت تاریخ در نظر جابر یا مؤلفان آثار منسوب به جابر در چند نوشته جلوه گر شده است . در این رساله ها، پس از امام موسی کاظم علیه السلام نام هیچ امام دیگری ذکر نشده است اما ظاهراً ظهور حضرت قائم را به انتشار علوم سرّی ربط می دهند. مؤلف در کتاب البیان ( رجوع کنید بهجابربن حیان ، ۱۹۲۸، ص ۱۱ـ۱۲) اظهار داشته که زمان افشای اسرار نزدیک است ، حضرت قائم تمام علوم را آشکار و عیان خواهد کرد (نیز رجوع کنید به لوری ، ۲۰۰۰، ص ۸۰ ـ۸۱، ۸۶ ـ۹۰) و انسانیت به طور کامل و جدید نمود خواهد یافت . جابر در کتاب اخراج ما فی القوّةِ الی الفِعل ( رجوع کنید به جابربن حیان ، ۱۳۵۴، ص ۷۱ـ۷۲؛ نیز رجوع کنید به لوری ، ۱۹۸۹، ص ۱۱۱ـ۱۱۳) گفته است که تاریخ بشر قابل قیاس با کیمیاگریِ عظیمی است که هدف آن رسیدن از نقص («انسان صغیر») به کمال («انسان کبیر») است . در اینجا کیمیا صرفاً نمادین نیست بلکه وسیله ای مادّی است که موجب این تحول نوع بشر می شود؛ بنابراین ، می توان نتیجه گرفت که مجموعة آثار جابر نه فقط شامل مجموعه ای از نظرپردازیهای علمی و عقیدتی است ، بلکه همچنین حاوی طرحی «خیالی » برای تکامل بشریت است .
 

asghar rahmati

عضو جدید
بزرگان علم نجوم

بزرگان علم نجوم

بزرگان علم نجوم
هرمان جوليوس اوبرت

هرمان جوليوس اوبرت (1989-1894) يكي از پيشگامان و تئوريسين‌هاي بزرگ تاريخ عصر فضا به شمار مي‌رود. او به همراه تسيلكوفسكي و گودارد پدران دانش و مهندسي موشك‌هاي پرتابگر به حساب مي‌آيند. اوبرت در جواني

نظرات و تحقيقات خود را به صورت چند كتاب منتشر كرد و در زمان جنگ جهاني دوم به طور مداوم در مراكز تحقيقات موشكي آلمان نازي به كار مشغول بود. بعد از جنگ، آمريكايي‌ها و ساير متحدان غربي آنها از دانش اوبرت و

همكارانش استفاده زيادي كردند.

آرتور سی. کلارک

آرتور چارلز کلارک (1917-2008)، نویسنده داستان‌های علمی- تخیلی، از مشاهیر عصر حاضر است که در اغلب کشورها او را به دلیل رویاهای بلندپروازانه‌اش می‌شناسند؛ خصوصاً به این خاطر که بسیاری از رویاهای او در زمان

زندگی‌اش رنگ واقعیت به خود گرفت. وی تالیفات بسیاری در زمینه علوم و کاربردهای فناوری فضایی دارد که بسیاری از آنها الهام‌بخش هم‌عصرانش در بهره‌مندی از موهبت فضا بوده است.

کارالیوف

کارالیوف (1907-1966) مغز متفکر اتحاد جماهیر شوروی در آغاز عصر فضا محسوب می‌شود. وی اگرچه در زمینه طراحی هواپیما آموزش دیده بود، اما توانمندی اصلی خود را در طراحی موشک، ساماندهی و مدیریت، یکپارچه‌سازی

و برنامه‌ریزی راهبردی به اثبات رساند. ایده‌ها و قدرت رهبری او، شوروی را در رقابت فضایی با ایالات متحده در بسیاری از زمینه‌ها پیش انداخت. کارالیوف یکی از قربانیان سرکوب بزرگ استالین در سال 1938 بود و حدود شش سال

از عمرش را در زندان به‌سر برد که چند ماه آن را نیز در اردوگاه کار اجباری سیبری سپری کرد. او پس از آزادی، تبدیل به چهره‌ای شاخص در توسعه برنامه موشک‌های قاره‌پیمای روسیه شد

ابو جعفر محمد بن موسی خوارزمی


خوارزمی ابو جعفر محمد بن موسی از دانشمندان بزرگ ریاضی و نجوم می باشد از زندگی خوارزمی چندان ا طلاع قابل اعتمادی در دست نیست الا اینکه وی در حدود سال 780 میلادی در خوارزم(خیوه کنونی) متولد شد شهرت

علمی وی مربوط به کارهایی است که در ریاضیات مخصوصاٌ‌ در رشته جبر انجام داده به طوری که هیچیک از ریاضیدانان قرون وسطی مانند وی در فکر ریاضی تاثیر نداشته اند اجداد خوارزمی احتمالاٌ اهل خوارزم بودند ولی خودش

احتمالاٌ از قطر بولی ناحیه ای نزدیک بغداد بود. به هنگام خلافت ماموی عضو دارالحکمه که مجمعی از دانشمندان در بغداد به سرپرستی مامون بود، گردید خوارزمی کارهای دیونانتوس را در رشته جبر دنبال کرد و به بسط آن پرداخت

خود نیز کتابی در این رشته نوشت .

ویلیام هاگینز

یلیام هاگینز یک اخترشناس انگلیسی بود که در جوانی به تحقیقات میکروسکوپی علاقه داشت. اما در سال 1865 میلادی به ساختن رصدخانه ای در نزدیکی لندن اقدام کرد و از آن پس به تحقیقات و رصدهای نجومی روی آورد.

در سال 1863 میلادی از تحقیقاتی که درباره خطوط طیفی به عمل آورد اعلام داشت که همان عناصری که در زمین وجود دارد در ستارگان نیز یافت می شود که در آن زمان گفتاری حیرت انگیز بود. وی در سال 1866 میلادی برای

نخستین بار طیف یک سحابی را مورد مطالعه قرار داد و ثابت کرد که اطراف آن را گاز هیدروژن فرا گرفته است. هاگینز با استفاده از تحقیقات فیزو در مورد تعمیم اصل دوپلر به بزرگترین کشف علمی خویش نایل آمد. وی دریافت

که اگر ستاره ای به زمین نزدیک شود یک نوع جابه جایی به طرف بنفش در خطوط طیفی آن روی می دهد. حتی توانست از روی مقدار جابه جایی سرعت را در امتداد دید تعیین کند .

تیکو براهه

تیکو براهه یک ستاره شناس بزرگ دانمارکی بود که در سال 1546 متولد شد و به عنوان یک ستاره شناس ماهر شهرتی برای خود کسب نموده بود. او در اندازه گیری موقعیت ستارگان و سیاره ها در آسمان تبحر داشت و این کار

را بسیار دقیق ترازهر کسی که در گذشته انجام داده بود انجام می داد. خطاهای او در اندازه گیری بندرت بیشتر از یک دقیقه قوسی بود که او این اندازه گیری ها را بدون کمک تلسکوپ انجام می داد. در واقع او از وسیله ای به نام

کوئدرانت یا یک ربع استفاده می کرد که اساسا" یک ربع یک دایره بود که به طور عمودی نصب شده بود و بر روی آن یک بازوی محوری دیداری قرار داشت.او در طول بازوی دیداری (که بیشتر شبیه نشانه گیری یک تفنگ بود) به

سمت یک ستاره نگاه می کرد و موقعیت آن را روی درجه بندی که روی کوئدرانت بود می خواند .



پییر دو لاپلاس
اخترشناس و ریاضیدان فرانسوی در خانواده ای فقیر به دنیا آمد و به مساعدت و تشویق عموی کشیش خود به تحصیل روی آورد. در شانزده سالگی به دانشگاه کان راه یافت و با شوق هرچه تمامتر رشته ریاضیات را دنبال کرد. در 18

سالگی عازم پاریس شد و با نوشتن رساله ای درباره مکانیک توجه دالامبر را جلب کرد و به استادی ریاضیات مدرسه نظام پاریس دست یافت. یکی از مسائلی که لاپلاس برای یافتن راه حل آن اقدام کرد مسئله بی نظمی مدار

سیارات بود که دانشمندان از مدتها قبل به آن پی برده بودند. لاپلاس این مشکل را حل کرد و نظریات خود را در کتاب بزرگی به نام مکانیک سماوی شرح داد. انتشار این کتاب از سال 1799 تا سال 1825 میلادی طول کشید. در این

سالها حوادث سیاسی عمده ای در فرانسه جریان داشت و لاپلاس با تدابیر خاصی از این جریانها گذشت.

هنریتا سوان لویت

بانوی اخترشناس آمریکایی ، اخترشناس رصدخانه هارواردبود. وی مدتها درباره ابرهای ماژلانی کار کرد و در سال 1912 میلادی به کشف عمده ای دست یافت. وی بیشتر به ستارگانی توجه داشت که دوره درخشندگی آنها متفاوت

بود و او آنها را متغییرهای قیفاووسی نامید. خانم لویت دریافت که هر چه دوره تناوب درخشندگی طویلتر باشد ستاره درخشانتر است. با این کشف تعیین فاصله ستاره های دوری را که نمی توانستند اختلاف منظر آنها را به دست

آورند امکانپذیر شد .


ژرژ لومتر
ژرژ لومتر اخترشناس بلژیکی بود که ابتدا در رشته الهیات تحصیل کرد و در سال 1922 میلادی کشیش شد. سپس به نجوم روی آورد و در دانشگاه کمبریج انگلستان و انستیتوی تکنولوژی ماساچوست در آمریکا به تحصیل پرداخت

و در سال 1927 میلادی درجه دکتری گرفت. آنگاه به کشور خود بلژیک بازگشت و به سمت استادی نجوم فیزیکی در دانشگاه بودن برگزیده شد. وی معتقد بود که همه کهکشانها در ابتدا چنان به هم نزدیک بوده اند که صورت توده

واحدی داشته اند. وی این توده واحد که تمام جهان را شامل بوده است تخمک کیهانی می نامید. به نظر وی این تخمک کیهانی بر اثر یک انفجار عظیم منفجر شده و انبساط عالم نیز باقیمانده آن انفجاری است که میلیاردها سال

پیش روی داده است. لومتر نظریات خود درباره کیهانزایی را در سال 1927 میلادی منتشر کرد .


جیووانی دومینیکو کاسینی

اخترشناس فرانسوی ایتالیایی تبار و استاد نجوم دانشگاه بولونیا بود و بیشتر اوقات به رصد ستارگان می پرداخت. او مدت حرکت وضعی مریخ و مشتری را به دست آورد و چهار قمر زحل را کشف کرد. با ارزشترین کار علمی وی

تعیین اختلاف منظر مریخ و تعیین فاصله سیاره مریخ از زمین بود. او به همین طریق توانست فاصله خورشید از زمین را به دست آورد اما نتیجه این کار چندان درست نبود. در سال 1669 میلادی لویی چهاردهم پادشاه فرانسه وی

را به پاریس دعوت کرد. کاسینی این دعوت را پذیرفت و بقیه عمر را در پاریس گذراند .


ادوین هابل

ادوین هابل یک اخترشناس آمریکایی بود که ابتدا در آکسفورد به تحصیل حقوق پرداخت و سپس به اخترشناسی روی آورد و از 1914 تا 1917 میلادی در رصدخانه یرکیز مشغول به کار شد. جنگ جهانی اول وقفه ای در کارش پدید

آورد و متعاقب آن در رصدخانه ماونت ویلسون به کمک تلسکوپ صد اینچی به انجام رصدهای آسمانی و پژوهشهای نجومی پرداخت. وی علاقه خاصی به سحابیها داشت و در سال 1924 میلادی با بزرگترین تلسکوپ آن زمان ستارگان

درون سحابی آندرومدا را کشف کرد. از آن پس نیز تحقیقات خود را در این زمینه ادامه داد و ثابت کرد که تعدادی از ستارگان از نوع متغییرهای قیفاووسی هستند. هابل با استفاده از قانون دوره تناوب درخشندگی فاصله سحابی

آندرومدا تا زمین را استنتاج کرد و به این ترتیب مطالعه درباره جهان ماورای کهکشان را بنیاد نهاد و برای نخستین بار وجود اجرام سماوی برون کهکشانی را اعلام داشت. وی درصدد برآمد تا کهکشانها را از روی شکل و از نظر تحول

احتمالی طبقه بندی کند. بزرگترین نتیجه ای که از این کار به دست آورد تحلیلی بود که در سال 1929 میلادی درباره سرعتهای دور شدن یا نزدیک شدن آنها و انبساط جهان به عمل آورد .



ادموند هالی
دموند هالی یک اخترشناس،ریاضیدان و مخترع انگلیسی بود. از بیست سالگی در سنت هلن جزیره ای در جنوب اقیانوس اطلس به رصد کردن ستارگان آسمان نیمکره جنوبی پرداخت. در بازگشت به وطن از دوستان بسیار نزدیک

نیوتن شد. وی معتقد بود که دنباله دارها مانند سیارات احتمالا" دارای مدار بیضوی هستند. این بدان معنا بود که دنباله دارها را می توان ردیابی نمود و بازگشت آنها را محاسبه و حتی پیش بینی کرد. هالی با کمک قانون جاذبه

نیوتن پیش بینی کرد که دنباله داری که در سالهای 1607 و 1682 از کنار زمین گذشت در سال 1758 باز خواهد گشت. دنباله دار مزبور در سال 1759 بازگشت یعنی یک سال دیرتر، زیرا از مجاورت مشتری رد شده بود و جاذبه نیرومند

مشتری از سرعت آن کاسته بود. ولی سال 1759 به سال 1758 بسیار نزدیک است پس پیش بینی هالی دقیق بود و دنباله دار مزبور به افتخار او هالی نامیده شد .


نیکولاس کوپرنیک
نیکولاس کوپرنیک یک منشی دفتری در کلیسای کاتولیک رومی بود که در سال 1473 میلادی در لهستان متولد شد. او علاقه خاصی به نجوم داشت و بعد از مشاهده دقیق سیاره ها و محاسبه حرکتهایشان راه های جدید و ساده

تری را برای توضیح حرکت آنها کشف کرد. در آن زمان او بر این فرض بود که زمین و همه سیاره های منظومه شمسی به دور خورشید می گردند( البته به استثنای ماه که در همه نظریه ها تصور می شد که به دور زمین می گردد).

که به نام نظریه خورشید مرکزی معروف بود.اما او هنوز عقیده داشت که همه اجرام آسمانی در مسیرهای دایره ای کامل حرکت می کنند .

یوهان کپلر

یوهان کپلر یک اخترشناس و ریاضیدان آلمانی بود. از کودکی استعداد بسیار در ریاضیات داشت و در دانشگاه توبینگن از شهرهای آلمان تحصیل کرد. در بیست و دو سالگی معلم ریاضیات شد و به مطالعه در رابطه با اخترشناسی

پرداخت. با بررسی مدارهای اجرام آسمانی توجه تیکو براهه اخترشناس دانمارکی را به خود جلب کرد و شاگرد و دستیار او شد. پس از مرگ تیکو براهه نوشته های او به کپلر رسید. کپلر با استفاده از پژوهشهای بیست ساله

تیکو براهه قانونهایی را بیان کرد که به نام قوانین کپلر شهرت دارد. کپلر نخستین کسی است که اصول واقعی روش کار با تلسکوپ را بیان کرد. مهمترین اثر او کتاب نجوم جدید است .

گالیلئو گالیله

گالیلئو گالیله در سال 1564 در شهر پیزا واقع در ایتالیا متولد شد. او در سال 1581 میلادی وارد دانشگاه پیزا شد تا خود را برای شغل طبابت آماده کند. ولی بزودی به علم مکانیک و ریاضیات علاقه مند شد. او در سال 1589 به

عنوان استاد ریاضی در دانشگاه پیزا منصوب شد. ولی چندی نگذشت که از شغل خود استعفا داد. در یکی از سالهای دهه 1590 میلادی فرضیه کپرنیکی منظومه شمسی را پذیرفت. در سال 1609 گالیله از عدسیهایی که یک

عینک سازهلندی به نام هنزلیپارشی می ساخت اطلاع حاصل کرد و سپس بدون آن که حتی یک تلسکوپ هم دیده باشد تلسکوپ خود را ساخت. از او باید به عنوان اولین کسی یاد کرد که به طور رسمی در کار ستاره شناسی

از تلسکوپ استفاده کرد. در ابتدا تلسکوپ او تنها 3 برابر بزرگنمایی می کرد اما بعد از مدتی او تلسکوپی ساخت که 30 برابر بزرگنمایی می کرد. او به کمک این تلسکوپ توانست برای اولین بار سطح ماه را به خوبی ببیند و اقمار

سیاره مشتری و حلقه های زحل را کشف کند و سپس به مشاهده لکه های سطح خورشید بپردازد .

ولاديمير واسيلويچ کواليونک

ولاديمير واسيلويچ کواليونک، فضانورد كهنه‌كار روسي و معاون اسبق مرکز آماده سازي فضانوردان شوروي سابق در گفت‌و‌گويي با سرويس «فن‌آوري» خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) به بازگويي بخشي از خاطرات و تجربيات

سفرهاي فضايي خود از جمله خاطرات شنيدني ماموريت ناموفق سايوز -25 در سي و يك سال پيش، حادثه آتش‌سوزي در پايگاه فضايي ساليوت-6 و ركوردشكني‌هاي فضايي خود، همكاري‌هاي مشترك آمريكا و روسيه در ايستگاه

فضايي بين المللي و ... سخن گفت. کواليونک، جمعا 216 شبانه روز و 9 ساعت و 9 دقيقه و 40 ثانيه از عمرش را در فضا گذرانده و در جريان دومين سفرش يک بار به مدت دو ساعت و 20 دقيقه راهپيمايي فضايي داشته است.


ایت فایل هم pdf این تاپیک به همراه عکس های این بزرگان است امیدوارم استفاده کنین ...مشاهده پیوست 99565
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
بهرام مبشر، دارای دکترای کیهان شناسی است. در سال 1337 در تهران متولد شد، ديپلم رياضي را از دبيرستان البرز تهران و ليسانس فيزيك را از مدرسه عالي پارس دريافت كرد و سپس به انگلستان رفت و تحصيلات فوق ‌ليسانس و دكتراي خود را در رشته كيهان‌شناسي مشاهداتي در دانشگاه «دورهام» انگلستان پشت سر گذاشت.

وي پس از دريافت درجه فوق‌ليسانس مهندسي اپتوالكترونيك و ديپلم مهندسي ميكروويو از دانشگاه لندن، مدت هشت سال در اين دانشگاه (كالج سلطنتي) به تدريس و تحقيق اشتغال داشته و از چند سال قبل در انستيتو تلسكوپ فضايي هابل در ناسا فعاليت دارد.علاوه بر این دکتر مبشر به عنوان یکی از مدیران اصلی و محقق در پروژه های مهمی از جمله GOODS وCOSMOSE همکاری داشته است.

دكتر مبشر در حال حاضر نماينده سازمان فضايي اروپا (ESA) در ناسا و مسئول تصویر بردار فروسرخ NICMOS تلسكوپ فضايي هابل است. نحوه تحول کیهان و بوِیژه کهکشان ها از آغاز تا کنون، انرژی تاریک و منشا آن، آگاهی یافتن از جایگاه ما در کیهان و آینده عالم از جمله مهم ترین پرسش های بنیادی کیهان شناسی است که دکتر مبشر و همکاران وی به دنبال یافتن پاسخی قانع کننده برای آن هستند و تا کنون به پیشرفت های چشم گیری در این زمینه دست یافتنه اند.

موفقیت‌ها

هشت سال تدریس در کالج سلطنتی لندن به عنوان استاد
عضو عالی مؤسسه علوم تلسکوپ فضایی وابسته به سازمان ناسا (تلسکوپ هابل)
نماینده سازمان فضایی اروپا (ESA) در سازمان تلسکوپ فضایی
مسؤول آشکارساز nikmouse تلسکوپ فضایی هابل
عضو اصلی تیمی که توسط تلسکوپ فضایی هابل توانست تصویر فراژرف کهکشان را برای نخستین بار به تصویر بکشد
عضویت در تیمی که موفق به تصویر کشیدن موقعیت تغییر کهکشان‌های کوچک شده است.
و اكنون مسئول تصوير برداري فروسرخ تلسكوپ فضائي هابل


 

Similar threads

بالا