ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من ار زارو بیمار غمم راحت جانی به من ار
**ای دوست پنجره ها را باز کن!/هیچ یادت هست ؟/که زمین از عطشی وحشی سوخت/برگ ها پژمردند /تشنگی با جگر خاک چه کرد/با سرو سینه ی گل های سپید/نیمه شب باد غضبناک چه کرد/حالیا معجزه ی باران را باور کن/باز کن پنجره ها را /و بهاران را باور کن **