مشاعرۀ سنّتی
- شروع کننده موضوع Matrix
- تاریخ شروع
تمام از گردش چشم تو شد کار من اي ساقي
زدست من بگير اين جام را کز خويشتن رفتم
مهتاب به خورشید نظر کرد و درخشید
هر وقت شدی آینه ، کافی ست ببینی
یا وفا، یا خبر وصل تو ، یا مرگ رقیب
بود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند
بود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب
بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند
بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما ، سبکباران ساحل ها
کجا دانند حال ما ، سبکباران ساحل ها
در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم
کاین چنین رفته ست در عهد ازل تقدیر ما
کاین چنین رفته ست در عهد ازل تقدیر ما
ابریست کوچه کوچه، دل من ـ خدا کند
نم نم، غزل ببارد و توفان به پا کند...
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
pari.arch
عضو جدید
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
تو را که درد نباشد ز درد ما چه تفاوت
تو حال تشنه ندانی که بر کناره ی جویی
تو حال تشنه ندانی که بر کناره ی جویی
در این سرای بی کسی ، کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما ، پرنده پر نمیزند
به دشت پر ملال ما ، پرنده پر نمیزند
آب چشمم که بر او منت خاک در توست
زیر صد منت او خاک دری نیست که نیست
زیر صد منت او خاک دری نیست که نیست
تو تمنای من یار من و جان منی
پس بمان تا که نمانم به تمناى کسى..
پس بمان تا که نمانم به تمناى کسى..
سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نه ای جان من خطا این جاست
سخن شناس نه ای جان من خطا این جاست
toghrol1
کاربر بیش فعال
من که چون شمع از تف دل جانگدازی میکنمتمام عمر کشاندی مرا به سوی نگاهت
تمام عمر به سوی نشانه ای که ندارم...
گــر سـرم بـرداری از تـن سـرفـرازی مـی‌کـنـم
میان گریه می خندم که چون شمع اندر این مجلس
زبان آتشینم هست لیکن در نمی گیرد
زبان آتشینم هست لیکن در نمی گیرد
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
|
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |