مردی کوچک که چین را تغییر داد

amirhm

عضو جدید
کاربر ممتاز
هنگامی که دانشجوها یکباره از من خواستند ازجالب ترین شخصیتی که تا به حال ملاقات کرده ام برایشان بگویم نمی دانستم باید چه پاسخی به آنها بدهم. آیا این فرد نلسون ماندلا بود که با شم قوی سیاسی اش از هر پستی و بلندی سرافراز بیرون آمد یا مارگارت تاچر با آن همه غرور و تعصب در همه تصمیم گیری ها و قضاوت هایش؟ شاید هم بیل کلینتون سال 1991 با حس ماجراجویی و هیجان وافرش یا شاید خیلی افراد دیگر که هر کدام در زمان خود تحولی بزرگ در گستره ای فراتر از محدوده زندگی شان به وجود آوردند.
انتخاب یکی از این اشخاص مشکل بود اما همه کسانی که در ذهنم دور می زدند رهبرانی امروزی بودند که من شاید همه آنها را ملاقات نکرده باشم ولی زمانی همه دغدغه های مردم دنیا را در بر داشتند. دیدار با یکی از افرادی که نام بردم می تواند برای هر کسی آرزویی محال و دست نیاقتنی باشد. من با همه آنها دیدار کردم ولی هیچ یک آن گونه که باید نتوانستند شوق پایان ناپذیر مرا راضی کنند.من امروز بعد از سال ها ملاقات با سران دنیا حاضرم هر چه که دارم ببخشم اما لحظه ای دیگر در کنار مرد نحیف چشم بادامی با قدی حدود یک متر و نیم بنشینم و او در حالی که با سیگار دست ساخته اش حلقه های دود خاکستری را بیرون می دهد به سوال من پاسخ دهد: " آیا برای کاری که کردید هیچ ایده ای هم داشتید؟ "
نزدیک به سی سال از نشست سرنوشت ساز پلنیوم سوم کمیته مرکزی حزب کمونیست چین می گذرد. نشستی که در نهایت دنگ ژئوپینگ به عنوان رهبر چین انتخاب و زمینه تولد نسل تازه ای از اصلاحات اقتصادی کشور بزرگ آسیایی آغاز شد.
در سال 1978 میلادی دنگ منجی بزرگی شد. او که مدتی عضو حزبی با 60 سال قدمت بود توانست با تغییراتی ژرف در ساختار به هم ریخته چین آنها را از ورطه نابودی نجات دهد. چین در پایان دهه هفتاد میلادی به شدت آشفته و در انزوای کامل بود. وحشت و بیزاری از آنچه که به آن انقلاب فرهنگی می گفتند در میان مردم چین همچنان جریان داشت. چین شرایط ناگوار وصف ناپذیری را تجربه می کرد چنان که ون جیابائو نخست وزیر چین به تازگی در نشست اقتصاد جهانی در تیانجین، چین سال1978 را در بن بست اقتصادی کامل نام برد که روندی رو به عقب را در پیش گرفته بود. " سال 1978 سال عقبگرد چین بود... سالی که تمامی پیکره اقتصادی چین در هم شکسته و در آستانه سقوط قرار داشت..."
دنگ در چنین شرایطی به روی کار آمد. او نه دانش آموخته آکادمی های کوچک و بزرگ اقتصاد جهان بود و نه با تئوری های پیچیده مالی آشنا. او به من پاسخ داد: " من در زمینه اقتصاد فقط یک آدم عادی هستم. من فقط پیشنهاد دادم که اقتصاد چین باید زمینه حضور سایرین را از خارج مرزهای کشور فراهم کند و درهای خود را به سوی آنها باز بگذارد. اما در این باره که چگونه این طرح در جزییات می تواند کارآیی داشته باشد و چه طور می توان آن را به اجرا در آورد اطلاعات اندکی داشتم. "
شاید مرد اصلاحات چین از اقتصاد چیز زیادی نمی دانست اما رهبری کارآزموده بود که می دانست چگونه سایرین را رهبری و هدایت کند. اصلاحاتی که دنگ در سرتاسر چین در پیش گرفت به کشاورزان که اجازه فروش مازاد تولیدات خود را داشتتند اجازه می داد به جای زراعتی اشتراکی در روش اجاره طولانی مدت زمین های زراعی مختص خود را داشته باشند. به این ترتیب کشاورزان مالک زمین های شدند که سالها در همه فعالیت های آن با سایرین سهیم بودند. به این ترتیب بود که بنگاه های اقتصادی روستایی کوچک به تدریج به راه افتادند و سطح اقتصادی مردم روز به روز افزایش یافت. اصلاحات بنیادی دنگ در مدت زمانی اندک از حومه های شهری به سمت تمامی شهرها و در نهایت به سرتاسر چین راه یافت.
دنگ همچنین ایده تشکیل مناطق ویژه اقتصادی را در جامعه کمونیسم چین ارائه داد، جزایری کوچک که می توانستند سرمایه های کلان خارجی را به سوی کمونیست ها روانه کند. به این طریق چین ماراتن طولانی رشد اقتصادی خود را استارت زد و آن را الگوی پیشرفت سایر کشورها کرد.
می توان به جرات این ادعا را داشت که تا به حال هیچ اصلاحاتی در تاریخ بشر به سرعت اصلاحات دنگ نتوانسته است این گونه به بهبود شرایط معیشتی مردم کمک کند. برای رد این ادعا کافی است که فقط نشانی از فقر در چین بیابید. در دورافتاده ترین روستاهای چین در میانه کوه های دور افتاده همه مردم از امکانات رفاهی نسبی برخوردارند. در چین امروز هیچ کسی گرسنه نیست.
البته پیشرفت نجومی چین در سالهای اخیر با خود مشکلات و مصائبی خاص را به همراه داشته است. چین آن قدرها هم دلفریب نیست. بسیاری از شهرها و روستاهای چین به صورتی سخت و نازیبا گسترش یافته اند، کارگرها از حقوق اندکی برخوردارند و بلایای طبیعی هر روز عده بیشتری از مردم را از میان برمی دارد.
داستان دور و دراز دنگ و اقدام او در گشودن درهای چین به سوی بازارهای جهانی خود به صلاحیت های دیگری نیازمند است. تحقیقات تاریخی حاضر همگی بر این امرتاکید دارند که چین پیش از این نیز با سرعتی فراتر از معیارهای جهانی ولیکن به صورتی ناقص طی نیم قرن فاصله حکومت سلسله گینگ و جنگ 1937 ژاپن به سوی مدرنیته و دروازه های جهانی سوق پیدا کرده بود. شکست اصلاحات در سال های دور چین از دنگ مردی سخت و غیر منعطف ساخت. دنگ در همراهی با بزرگان حزب کمونیست در سال 1989 دستور حمله نظامیان چین را به جمعیت دانشجویان معترض میدان تیانمن داد. دنگ با این کار همه امید هایی که به اصلاحات سیاسی او چشم داشتند پایان داد. گو این که نمی توان اصلاحات اقتصادی و سیاسی را در کنار هم برای مردم به ارمغان آورد.
با این حال آنچه که دنگ برای مردمش به همراه آورد حیرت و شگفتی دنیا را سبب شد. او یکی از 4 شهروند غیرآمریکایی است که دو بار به عنوان فرد منتخب مجله تایم معرفی شد. چین امروز را می توان در جملاتی کوتاه و مختصر توصیف کرد: کشوری با یک چهارم جمعیت جهان که با همه بدی و خوبی، زشتی ها وزیبایی هایش در مسیر تازه توسعه انسانی جای گرفته که برای نیل به این هدف هنوز در پله اول قرار دارد.
با همه این تفاسیر، داستان دنگ و اصلاحات او قصه عجیب و پر فرازو نشیب دوران ماست. نه فقط داستان مردم چشم بادامی آسیا که روایت همه مردمی که راه سفر به کمال را بسته اند. افسانه دنگ سال های سال ادامه خواهد داشت.

آسیا - یادداشت مایکل الیوت سردبیر مجله تایم دررابطه با عملکرد دنگ ژئوپینگ
 

Similar threads

بالا