اقتصاد ماشینآلات
آنچه که در مباحث قبلی اشاره شد، در واقع سه مرحله کلی از چرخه حیات ماشینآلات راهسازی است: خرید، استفاده و فروش.
در فرآیند خرید، بعنوان اولین مرحله، یک مدیر هنگامی مبادرت به این تصمیم میگیرد که امکان هزینه کردن سرمایه زیادی را در این بخش داشته باشد. تصمیم به راهاندازی و استفاده از ماشین بلافاصله بعد از خرید ماشین و به هدف راهاندازی هرچه ارزانتر ماشین، کاهش هزینههای تعمیر و نگهداری و افزایش بهرهوری، صورت میگیرد. بعنوان آخرین مرحله، فرآیند فروش موقعی صورت میپذیرد که در چرخه حیات ماشین به نقطهای برسیم که از آن نقطه به بعد، نگهداری ماشین، توجیه اقتصادی نداشته باشد.
بصورت مجزا شاید درک هر یک از تصمیمات فوق آنقدر مشکل نباشد، اما پیچیدگیها و متغیرهای مرتبط با هر یک کار را قدری مشکل میکند. شاید برای خرید یک ماشین جدید، هزینههای اپراتوری و کاهش عمر مفید یک دستگاه ناچار بهای سنگینی را بخواهیم پرداخت کنیم. بعنوان مثال ممکن است با افزایش هزینه بهرهبرداری از دستگاه به این نتیجه برسیم که باید تصمیم به فروش بگیریم، اما تصمیمات تعمیراتی در سطح بعدی اتخاذ میشود. وقتی که ماشین یا یکی از اجزای آن آسیب ببیند در این حالت ماشین مجددا باید به حالت حاضر به کار درآید.
تصمیم به بازسازی و نوسازی مجدد ماشین موقعی اتخاذ میشود که به پایان عمر مفید کاری ماشین نزدیک میشویم، در این حالت مدیریت مطلوب ماشینآلات، اقتضا میکند تا تصمیم به جایگزینی ماشین کنیم. غالبا چنین تصمیماتی چند وجهی هستند، چون مستقیما تحت تاثیر کمیتهای سرمایهگذاری و سودآوری قرار دارند. در این بخش به دو دسته از این تصمیمات خواهیم پرداخت:
دسته اول عبارتست از آن دسته تصمیماتی که ماهیت عملیاتی دارند، مانند: چگونه میتوان کارآیی ماشینآلات را افزایش داد؟ و دسته دوم تصمیمات آنهایی هستند که ماهیت مکانیکی دارند، مثلا چگونه میتوان از کارآیی ماشین اطمینان حاصل کرد؟ در این مقاله سعی ما بر آن است که روی مباحث اقتصادی ماشینآلات تمرکز بیشتری کنیم.
ارزیابی و تبیین تئوریهای مربوط به برآورد هزینه تعمیرات ماشینآلات راهسازی و معدنی:
۱) تئوری کاهش هزینه: این تئوری را میتوان براحتی بصورت یک نمودار گرافیکی نمایش داد. هزینههای مرتبط با ماشینآلات را عموما میتوان به دو دسته کلی تقسیمبندی کرد: هزینههای مالکیت (هزینههای اولیه) و هزینههای راهاندازی (هزینههای ثانویه). میانگین هزینه مالکیت که برای هر ماشین پرداخت میشود به ازای گذشت زمان، کاهش مییابد. به عبارت دیگر بیشترین هزینهای که برای مالکیت یک ماشین پرداخت میشود، در هنگام خرید به مالک آن تحمیل میشود. با گذشت زمان، قیمت خرید ماشین در یک گستره زمانی سرشکن خواهد شد، بنابراین میانگین هزینههای مالکیت سیری نزولی خواهد داشت.
میانگین هزینههای راهاندازی، با گذشت زمان یک سیر صعودی خواهد داشت. بعبارت دیگر یک ماشین نو، بندرت ممکن است نیاز به تعمیرات داشته باشد، اما یک ماشین در حین انجام کار ممکن است، نیاز به تعمیرات مکرر داشته باشد.
۲) تئوری بیشینه کردن سود: تئوری دیگری که درخصوص راهحل، چگونگی جایگزینی ماشینآلات ارایه شده، تئوری بیشینه کردن سود است که توسط هارولدها تلینگ (Hotelling-1925) ارایه شد. در شکل زیر این تئوری بصورت یک نمودار گرافیکی بیان شده است.
در این شکل سه منحنی ترسیم شده، منحنی هزینه کل، منحنی درآمدها و منحنی سود. میانگین درآمدها براساس درآمدهای حاصله از داراییهای یک شرکت بدست میآید و میانگین سود از اختلاف بین میانگین درآمدها و میانگین هزینهها، بدست میآید. بهینهترین نقطه عمر اقتصادی ماشین وقتی است که: منحنی سود در بیشینهترین حالت خود قرار دارد.
۳) تئوری محدوده تعمیرات: این تئوری که با تئوریهای پیشین ماهیتا تفاوت دارد در سال ۱۹۶۷ توسط هاستینگ مطرح شد (Hastings 1967) و به تئوری محدوده تعمیرات معروف است است. این تئوری مشخص میکند که «محدوده مالی که صرف تعمیرات یک ماشین میشود، در یک بازه زمانی چقدر است و چه ارتباطی بین این هزینه و نوع ماشین، عمر ماشین و موقعیت جغرافیایی کارکرد ماشین وجود دارد».
۴) تئوری نیکولز (Nichols): هربرت نیکولز در سال ۱۹۷۶ در کتاب خود با نام حرکت زمین (Moving The Earth) بصورت تحلیلی، مدلی را ارایه کرد که هزینه تعمیرات را پیشبینی میکرد.
وی در این کتاب بیان کرد که هزینه تعمیرات در ساعت را با استفاده از فاکتورهای: نوع ماشین، مجموع ساعات کارکرد، سالهای مفید کاری، حرارت و شرایط کارکرد، کیفیت نگهداری، نوع استفاده، سبک اپراتوری و سرعت کار میتوان بدست آورد.
این فاکتورها را ابتدا در یکدیگر ضرب و سپس در یک هزارم قیمت خرید ماشین ضرب میکنیم تا هزینه یک ساعت بدست آید. ضریب هزینه تعمیرات نیکولز بعنوان یک تابع خطی با گذشت ساعات کارکرد، افزایش مییابد.
هریک از نظریههای فوق شاید به تنهایی نتوانند پاسخگویی جنبههای متفاوت و ترکیب کردن آنها در یک مجموعه، به پاسخگویی جنبههای متفاوت موضوع باشند، اما تئوری مجموع هزینهها، به پاسخگویی به سوال فوق میپردازد. این تئوری در سال ۱۹۸۰ توسط پروفسور مایک ورستر (Mike.Vorster-1980) ارایه شد.
معرفی مدل مجموع هزینهها: این مدل برخلاف سایر مدلها، با داشتن ویژگی نمایش گرافیکی، این امکان را فراهم میکند که در خصوص نحوه تغییرات مجموع هزینهها، میانگین هزینهها و هزینههای بحرانی به درک بهتری نائل شویم.
از این مدل همچنین میتوان مفاهیم کمینه کردن هزینهها و یا بیشینه کردن سود را استخراج کرد. مدل مجموع هزینهها همچنین به روشنی، سه مرحله عمر اقتصادی ماشین شامل: خرید، راهاندازی و فروش را نیز نمایش میدهد.
مدل مجموع هزینهها و کمینهکردن هزینهها (Vorster- 1980)
بهینهترین نقاط در دو تابع فوق به وسیله مماس هندسی منحنی هزینهها بدست میآید. در روش کمینهکردن هزینه، با استفاده از یک مماس افقی روی منحنی میانگین هزینهها، مقدار بهینه هزینه (T*) و عمر بهینه اقتصادی دستگاه (L*) بدست میآید. در مدل مجموع هزینهها، جهت تعیین خط مماس، از مرکز مختصات خطی مماس بر منحنی ترسیم میکنیم.
برای تعیین مقدار T* باید شیب خط مماس را در نقطه تماس بدست آوریم. برای محاسبه میانگین هزینهراهاندازی (Tt) در یک زمان معین (t) در مدل کمینه کردن هزینه به روش زیر عمل میکنیم: از نقطه t و بصورت عمودی خطی افقی ترسیم میکنیم تا محور هزینه را در یک نقطه قطع کند، شیب خط فوق بیانگر مقدار (Tt) است.
درخصوص محورهای مختصات نمودار فوق لازم به ذکر است که مقادیر اعداد محور افقی (عمردستگاه) میتواند با استفاده از ساعات کارکرد دستگاه و مقادیر اعداد محور عمودی بیانگر مجموع هزینههای مالکیت و راهاندازی هستند.