من الان کاملأ از سلامت شوهرم مطمئنم آخه به هزار روش چکش کردم.اما همون اعتیادش باعث شده بود که از برادرشوهرم متنفرم.آخه اون دوست نداشت شوهرم ترک کنه و هروقت من دانشگاه بودم تشریف می آوردن منزل ما.با اینکه بهشون تذکر داده بودم من نیستم حق ندارید بیاید خونمون.اما گوش نمیکردو قصد آزار منو داشت واسه همین ازش بدم اومده.واسه همین قضیه حتی محل زندگی مون و عوض کردیم.از تهران اومدیم. ولی هنوز تنفر شدیدی نسبت به ایشون دارم. من خیلی کم پیش میاد از کسی بدم بیاد.تقریبأ میشه گفت اصلأ. اما شما تصور کنید چکار با من و زندگیم کرده که اینقدر بدم میاد و چشم دیدنش رو ندارم.