| شهدای ترور | شهدای هسته ای

شهریاری 2

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن
کاربر ممتاز
سلام
میخاستم یه تاپیک منسجم برای شهدای هسته ای توی این باشگاه داشته باشیم.

امیدوارم که تکراری نباشه!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

شهریاری 2

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن
کاربر ممتاز
ساخت دانشگاه علمی – کاربردی شهید رضایی نژاد ایلام به زودی آغاز می شود


ایلام - خبرگزاری مهر: رئیس دانشگاه علمی – کاربردی دو ایلام گفت: ساخت دانشگاه علمی – کاربردی شهید رضایی نژاد ایلام به زودی آغاز می شود.

حسین نعمتی در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به اینکه مرکز علمی کابردی ایلام در سال 1388 با چند رشته دوره کاردانی شروع کرده است، افزود: به علت فشار های اقتصادی و مشکلات دیگر که از اهم دغدغه های تحصیلی است و از طرفی شهریه و هزینه های جانبی دیگر تحصیل در این مرکز و مراکز دیگر قابل مقایسه نبوده است.

وی اضافه کرد: این مرکز در نخستین روزهای تاسیس خود مورد استفبال و توجه داوطلبان قرار گرفته که در سال 1391 با بیش از دو هزار نفر دانشجو در دوره های کارشناسی مورد توجه دانشجویان در رشته های حقوق، برق، حسابداری، امور اداری، عمران، نرم افزار، مکانیک، امور فرهنگی قرار گرفته است.

نعمتی در بخش دیگری از سخنان خود به توسعه و افزایش کمی و کیفی در این مرکز و مراکز دیگر استان پرداخت و گفت: نقش و تلاش و پیگیری های کارکنان این مرکز قابل تحسین و تقدیر است که این امر باعث ورود دانشگاه علمی – کاربردی ایلام 2 به اشتغال پایداری در جامعه شده است.

رئیس دانشگاه علمی – کاربردی شهید رضایی نژاد ایلام با بیان اینکه این مرکز پیشرفت ها و موفقیت های علمی و اموزشی خوبی طی سالهای اخیر کسب کرده است، تصریح کرد: این یکی از افتخارات ایران عزیز و استان نخبه پرور است.

وی با اشاره به اینکه مرکز علمی کاربردی ایلام دو از نظر کارایی درونی و بیرونی جز بهترین واحدهای علمی کاربردی استان و کشور محسوب می شود، اظهارداشت: به علت تدابیرعلمی و آموزشی و زحمات بیش از 30 نفر همکار زحمتکش و اساتید ارزشمند و پیگیری مستمر بخش زیادی از نا رضایتی ناشی از مشروط شدن و تجدید پودمانها که از دغدغه های مسئولان استانی و دانشجویی عزیز است در این واحد حداقل و کمتر از کلیه مراکز موجود شده است.

وی افزود: در این راستا کارایی بیرونی که باعث ارتقا شده درصد قبولی و از همه مهمتر حضور بیشترین دانشجویان ممتاز در رقابتهای علمی اموزشی که باعث اختصاص چند رشته کارشناسی به این مرکز شده که این افتخار مدیون زحمات اساتید و برنامه ریزی دقیق اموزشی و علمی است که جای تقدیر دارد که البته موفقیت های اموزشی و علمی این مرکز مورد تقدیر مسئولین استانی در کلیه ادارات و مسیولین مستقیم کشوری قرار گرفته است.

وی همچنین به حوزه فعالیت های مذهبی و دینی و قرآنی این مرکز دارای هیات های مختلف مذهبی شناسنامه دار است که در حوزه فعالیتهای قرآنی که مورد عنایت خاصی می باشد، اشاره کرد، و اضافه نمود: این مرکز رتبه اول استان را در میان کلیه واحدهای دانشگاهی کسب نموده است.

نعمتی با بیان اینکه این مرکز در مسیر تحقق بخشیدن به شعارهای چند ساله مقام معظم رهبری از نظر اختراع و ابداع و توجه به توسعه سرمایه های ملی کشور و استان قرار گرفته است، اظهارداشت: اساتید و دانشجویان رشته مکانیک موفق به ثبت چند اختراع جهانی ، کشوری و استانی شده اند که قابل تحسین است که ثبت این اختراعات مدیون زحمات استاد مالک احمدی و سایر اساتید عزیز این رشته است

ورود دانشگاه به مسئله اشتغال در استان ایلام

وی با اشاره به مشکلات اشتغال در استان و مشکلات عدیده دانشجویان و عزیزان این واحد آموزشی که باید توجه خاص و ویژه ای به این موضوع داشت، افزود: تعداد چند طرح کارآفرینی و اشتغالزا فعال شده که ظرفیت آنها حدودا 500 نفر و از میان برجسته ترین کارهای خوب این حوزه پیگیری تاسیس کارخانه روغن نباتی استان است که در شرف راه اندازی است.

رئیس دانشگاه علمی – کاربردی شهید رضایی نژاد افزود: در میان موفقیتهای زیاد علمی – فرهنگی – اختراعات و ابداعات و تلاش و توسعه کمی و کیفی رشته های مختلف علی رغم محدودیت ها و مشکلات دست و پاگیر اداری دیگر درخصوص نقشه جامع شهر تلاش ها ی فراوانی شده تا مکانی بنام فضای اموزشی مورد نیاز دانشگاه ثبت شود که این امر تحقق یافت و این مرکز هم در سایت مخصوص مراکز علمی و دانشگاهی مکانی را پیش بینی و مراحل مختلف انرا به پایان رسانده است.

وی با بیان اینکه به تازگی از سوی اداره کل راه و شهرسازی استان ایلام 16.5 زمین با کاربری آموزشی به دانشگاه علمی – کاربردی شهید رضایی نژاد ایلام واگذارشده است، اضافه کر: بزودی کارساخت این مجموعه آموزشی واقع در منطقه چغا سبز ایلام شروع خواهد شد و تا پایان سال آینده مورد بهره برداری قرار خواهد گرفت.

نعمتی با بیان اینکه این مرکز هیچ گونه مشکلی از نظر اعتباری برای ساخت دانشگاه علمی کابردی شماره 2 را ندارد، گفت: مقامات ارشد دانشگاه علمی – کاربردی کشور توجه خاص و ویژه به این مرکز دارند و مورد عنایت قرار گرفته است.

وی افزود: این مرکز با فراهم نمودن امکانات، تجهیزات و خوابگاه مشکلی ندارد و دانشجویانیکه از تمکن مالی ضعیف هستند از تخفیف ویژه شهریه بهره مند هستند.
 

شهریاری 2

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن
کاربر ممتاز
[h=3]پس از شنیدن نظر آیت‌الله خوشوقت درباره نطنز دیگر به مصطفی گلایه نکردم [/h] همسر شهید احمدی‌روشن می‌گوید: یکبار که خیلی گلایه کردم، مصطفی فرمایشات آیت‌الله خوشوقت را گفت، من دیگر گلایه هم نکردم.به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم ، شاید آن...
همسر شهید احمدی‌روشن می‌گوید: یکبار که خیلی گلایه کردم، مصطفی فرمایشات آیت‌الله خوشوقت را گفت، من دیگر گلایه هم نکردم.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم ، شاید آن روزی که پنچری مینی‌بوس پدر را می‌گرفت و یا روزهای جمعه به نظافت ماشین می‌پرداخت، کسی باور نمی‌کرد که روزی این نوجوان همدانی، نقش ارزنده‌ای در صنعت هسته‌ای کشور ایفا کند و یک ملت او را با نام "مصطفای شهید" بشناسند.
نزدیک به یکسال از 21 دی‌ماه و شهادت مصطفی احمدی‌روشن می‌گذرد؛ گرچه همچنان به علت مسائل امنیتی ابعاد ناشناخته‌ای از فعالیت‌های این دانشمند جوان کشورمان بازگو نشده است ولی همان بخش کوچک از فعالیت‌های منتشر شده آقا مصطفی، حکایت "تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل" است.
عصر یک روز زمستانی و درست در زمانی که خانواده احمدی‌روشن در تدارک مراسم سالگرد این دانشمند هسته‌ای کشورمان بودند، با فاطمه کاشانی همسر مصطفی در منزل شخصی شهید احمدی‌روشن به گفت‌و‌گو نشستیم.
متن کامل این گفت‌و‌گو بدین شرح است:
* تسنیم: کمی از سختی‌های کار شهید احمدی روشن در سایت نطنز و برنامه هسته‌ای کشورمان بگوئید.
- همسر شهید: تعلیق غنی سازی، مصادف شد با ازدواج ما. از همان ابتدا ایشان وارد سایت نطنز شدند. آن موقع برای از سرگیری برنامه هسته‌ای کشورمان، آقا مصطفی مجبور به ماندن دائم بر سر دستگاه‌ها بودند. 12 یا 13 روز به هیچ عنوان نمی‌توانستند منزل بیایند. 12 روز نطنز بود و یک روز تهران می‌آمد و باز 12 روز برمی‌گشت. این سیکل چندین ماه طول کشید چون باید تعلیق برداشته می‌شد و دستگاه‌ها به نتیجه می‌رسید. تا فروردین 85 که رئیس جمهور موفقیت ما را اعلام کرد، این شیفت‌ها ادامه داشت.
بعد از آن پای دستگاه‌ها می‌ماند. شیفت‌ها به هفته‌ای تبدیل شد. مدت طولانی به همین منوال بود. بعد که پست‌شان بالاتر رفت و مجبور بودند تهران هم باشند، ابتدای هفته نطنز می‌رفت و سه‌شنبه منزل می‌آمد و 2 روز باقی‌مانده را در تهران بودند ولی دیر وقت منزل می‌آمدند.
این فشار کاری برای ایشان خیلی سخت بود؛ آقا مصطفی را که می‌دیدی، همیشه چشمانش خسته بود و قرمز، ولی هیچ وقت عصبانی و اخمو نبود و با آن خستگی وقتی 12 شب می‌رسید خانه، می‌خندید. مشکلات را که اصلاً وارد منزل نمی‌کردند، حتی موفقیت‌هایشان را هم خیلی سخت بروز می‌دادند.
آقا مصطفی این خستگی‌ها را برای هدفی بالاتر تحمل کردند. مسیر تهران نطنز را اگر انسان هفته‌ای یکبار تردد کند، خیلی خسته کننده خواهد بود. آقا مصطفی هفته‌ای دو یا سه بار این مسیر را می‌رفت و برمی‌گشت. تمام اینها سختی داره.

روزه گرفتن در سایت نطنز خیلی سخت بود؛ هوا آنقدر گرم می‌شد که لب‌ها ترک برمی‌داشت و خون می‌آمد؛ اگر در زمین سایت می‌ایستادی، به قول مصطفی کله آدم زیر آفتاب جوش می‌آورد. همه اینها نشان دهنده سختی‌های ایشان بود ولی هیچ وقت از سختی‌ها نمی‌گفتند؛ این چیزها را که می‌گویم، خیلی کوتاه اشاره می‌کردند.
این وضعیت برای خانواده هم سخت بود. من گلایه می‌کردم ولی مصطفی با وجهه خندانش سخت‌ترین مشکلات را آسان می‌کرد و من تحمل می‌کردم، اما هیچ وقت مانع ایشان برای انجام وظیفه‌شان نشدم.
* تسنیم: شهید احمدی‌روشن در دوران دانشجویی روی موشک کار می‌کرد. آیا اینها را در دانشگاه بروز می‌داد یا نه؟
- همسر شهید: نه اصلاً، البته من در آن دوران اطلاع پیدا کرده بودم. به هر حال ایشان در جشنواره سلمان فارسی سپاه مقام دوم را آوردند‌ ولی اینکه بگویند امروز فلان کار را کردم، نه؛ اینطور نبودند.
* تسنیم: شما گاهاً بابت فعالیت‌های مدام شهید احمدی‌روشن، گلایه داشتید؛ آقا مصطفی هم می‌گفتند که این کار را تمام کنند، از سازمان بیرون می‌آیند؛ چگونه ایشان توانستند شما را قانع کنند و فعالیت‌های هسته‌ای را ادامه دهند؟
- همسرشهید: من می‌دانستم که کارهای سایت هیچ وقت تمامی نداشت؛ این چند سال آخر نمودار کاری ایشان صعودی بود. برخی مواقع آقا مصطفی را 3 هفته می‌شد که پیدا نمی‌کردیم؛ شاید یک روز جمعه و کوتاه می‌توانستیم ببینیمش.
وقتی شکایت و گلایه می‌کردم، می‌گفت این کار را انجام بدهم، بیرون می‌آیم. دروغ هم نمی‌گفتند، آن کار را انجام می‌دادند، کاری دیگری بهشان پیشنهاد می‌شد و این سیستم ادامه داشت‌ ولی وقتی دل نگرانی آقا را برای سایت می‌گفتند، برای بنده هم این دل‌نگرانی آقا مهم بود.
وقتی می‌گفتند کارهایی که کردم را باید به سرانجام برسانم، قانع می‌شدم و یا اینکه یکبار پیش آیت‌الله خوشوقت رفته بودند و از آیت‌الله خوشوقت پرسیده بودند که "ظهور چقدر نزدیک است"؛ آقای خوشوقت فرموده بودند "این بستگی به این دارد که شما در نطنز چه کار می‌کنید".
یکبار که خیلی گلایه کردم، مصطفی فرمایشات آقای خوشوقت را گفت، من دیگر گلایه هم نکردم چون احساس می‌کردم اگر بخواهم جلویش را بگیرم، گویی که جلوی امام زمان (ع) ایستادم. نمی‌گویم این حرف قطعی است اما به نظرم مملکت باید اصلاح بشود تا مصلح بیاید.
* تسنیم: رهبری در روزی که تشریف آوردند برای عرض تسلیت، فرمودند که فعالیت‌ ما برای عقب ماندن علمی نیست، ما می‌خواهیم اسلام را سربلند کنیم؛ آقا مصطفی در این زمینه چه نقشی ایفا کرد؟
- همسر شهید: فکر می‌کنم واژه شهدای علمی مبین این امر است. اینها کاری کردند که به سرافرازی برسیم؛ این سرافرازی به قدری برای دشمن سخت بود که بیایند جوانان ما را ترور کنند. این نشان‌دهنده ارزش آنهاست. کار اینها به قدری مهم بوده که دشمن اینها را ترور می‌کند؛ جوانانی که لقب دانشمند برازنده‌شان است؛ اینها کاری کردند که صدها دانشمند نتوانستند بکنند.
* خاطره‌ای از دوران تعلیق از شهید احمدی‌روشن دارید؟
- همسر شهید: آقا مصطفی با این که چیزی را بروز نمی‌دادند ولی کاملاً یادم هست در دوران تعلیق غنی‌سازی، حالت بطالت داشتند و خیلی غمگین بودند؛ شاید در طول این 7 سال فعالیت در سایت، تنها آن موقع ناراحتی را در چهره ایشان احساس کردم. چند بار گفتند که اگر کار درست نشود، از سازمان بیرون می‌آیم.
* تسنیم: در دوان تعلیق، به علت ممانعت از فعالیت دانشمندان هسته‌ای، علم بسیاری از اساتید جنبه علمی پیدا نمی‌کرد؛ علاوه بر این استعداد افرادی همچون مصطفی احمدی‌روشن شکوفا نمی‌شد؛ به نظر شما تعلیق چقدر ضرر داشت؟
- همسر شهید: تعلیق هر زمانی که صورت بگیرد، ضرر دارد. الان هم اگر تعلیق را بپذیریم، ضرر دارد چرا‌که با تعلیق، مملکت را 2 دستی تحویل غرب دادیم. غربی‌ها هیچ گاه حسن نیت خودشان را ثابت نکرده‌اند. اگر قرار بر تعلیق باشد، آنها نه تنها تحریم‌ها را برنمی‌دارند، بلکه همین فناوری را از ما می‌گیرند. ما برای عدم تعلیق هم هزینه علمی و هم جانی کرده‌ایم.
 

.:ارمیا:.

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز

شهریاری 2

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن
کاربر ممتاز

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ،‌ مراسم اختتامیه کنگره شعر شهدای جهاد علمی عصر دیروز سه‌شنبه 3 بهمن با یک ساعت و چهل و پنج دقیقه تاخیر در حالی برگزار شد،‌که حاضران در مراسم بیش از یک ساعت و نیم پشت درب‌های بسته سالن منتظر مانده بودند.

مصطفی محدثی‌خراسانی تنها شاعری بود که از همان ساعات وعده داده شده برای شروع مراسم یعنی 17:30 در محوطه بیرونی تالار ایوان شمس حضور داشت،‌ عقربه‌های ساعت نزدیک به 18 بعدازظهر را نشان می‌داد که یوسفعلی میرشکاک شاعر پیشکسوت نیز با همان ظاهر همیشگی‌اش وارد محوطه شد‌، اما کسی به استقبالش نرفت.

جمعیت حاضر در تالار ایوان شمس یکی، دوباری به سمت درب‌های ورود به سالن رفتند،‌ اما درب‌های سالن همچنان بسته بود. با ورود علیرضا قزوه درب‌های سالن در ساعت 18:45 دقیقه به روی میهمانان باز شد و مراسم با آیاتی از کلام‌الله مجید آغاز شد.

سید محمد حسینی» وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در سخنانی گفت:‌ ما در بحث شهدا هم بعد عاظفی و هم بعد حماسی را باید در نظر داشته باشیم،‌ خوشا به سعادت همه شاعران که برای چنین سوژه‌ای شعر گفتند، دعا کنیم ما ادامه‌دهنده راه شهدا باشیم و سرانجام ما نیز شهادت باشد.

وی با اشاره به نقش‌آفرینی بسیج در همه زمینه‌ها گفت: جنگ ما همه‌جانبه است‌،جنگ نظامی یک بعد جهاد ما با دشمن بود‌، اما امروز که در برابر نظام سلطه قرار گرفته‌ایم، در ابعاد سیاسی،‌ فرهنگی و علمی نیز نمود دارد. دانایی عامل توانایی و قدرت است‌،برای همین دشمنان می‌خواهند از علم برای سلطه بهره بگیرند‌ و ما باید از علم برای انسانیت و نجات استفاده کنیم. اما این برای دشمنان پذیرفته نیست که ما به دانش دست پیدا کرده و در ساختن کشوری نمونه موفق باشیم.

حسینی تصریح کرد: به فرموده رهبر معظم انقلاب،‌ کشور امروز نیازمند یک جهاد علمی است،‌ واقعیت این است که اگر چه دشمنان برای ما محدودیت‌هایی را ایجاد کرده‌اند، اما همه این‌ها توفیقاتی را نصیب ما کرده است که توانسته‌ایم گام‌های بلندی را برداریم و مایه عزت و سربلندی ایران اسلامی باشیم.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی افزود:‌ شعر با عواطف و احساسات سر و کار دارد،‌ هنرمندان نیز باید سوژه و انگیزه‌ای برای شعر داشته باشند و چه سوژه‌ای بهتر از اینکه شاعر برای شهدا شعر بگوید. کدام ایثار و فداکاری و گذشت بالاتر از شهادت وجود دارد،‌ شاعران ما زا زمانی که انقلاب آغاز شد ،‌به حرکت انقلاب کمک کردند. البته بودند افرادی هم که کاری به مسائل جامعه نداشتند و یا نگاهشان بر خلاف جریان انقلاب بود،‌ اما افرادی که احساس تعهد و مسئولیت کردند،‌ همیشه کمک کردند.

وی افزود: قطعا شهدایی که در مسیر ترویج آیین‌های انقلاب و در بزرگداشت شهدا شعر می‌سرایند‌، مصداق علمل به صالحات هستند.

سردار نقدی رئیس بسیج مستضعفین کشور نیز در سخنانی گفت:‌ خوشحالم که امروز در جمع خوشبخت‌ترین شاعران هستم،‌ اگر چنین میگویم بی‌سبب نیست،‌نه از آن جهت که دین اسلام را گزیده‌اید و معجزه الهی دانش و ادب است‌، نه از آن جهت که ولایتی را پذیرفته‌اید که کلام امیرش دون کلان خالق و فوق کلام خلق است‌، نه از آن جهت که فارسی زبانید که شیرین‌ترین زبان‌ها برای شعر شاعران است. از این سبب هم نه که رهبر امروز ما خود یک فرزانه و ادیب و شاعر است،‌ اگر چه همه این‌ها مایه خوشبختی است‌، اما از این جهت خوشبخت‌ترین شاعران عالم هستید که موضوع و سوژه‌ای دارید که هیچ شاعری در دنیا ندارد و اگر شاعران دیگر مجبورند که برا ی سرودن حماسه خیال‌پردازی کنند،‌ امروز سوژه‌های شما نه افسانه‌های باورنکردنی بلکه افسانه‌های واقعی هستند.

وی ادامه داد: پیدا کنید عالمانی را که چون این بزرگواران (شهدای جهاد علمی) مقام علم را با جهاد آمیخته باشند و معنویت و عشق به خدای متعال را در کنار هم نخواهید یافت، این همه عشق و شور و ایثار که بهترین و زیباترین جلوه‌ها برای سرایش است. بسرایید شهیدانی را که حماسه آفریدند بسرایید ملتی را که همه مشکلات و سختی‌ ها به خود دیده تا بشریت را از چنگ ظالمان در بیاورد.

حجت‌الاسلام والمسلمین نصیری فر دبیر گنگره، دیگر سخنران این نشست در مقام شهید سخنانی را گفت.

وی با بیان اینکه قلم عالم از مقام شهید بالاتر است،‌ ادامه داد:‌ شهیدان از چنان جایگاهی برخوردارند که در روایات آمده است، هنگام شهادت،‌ عزائیل برای قبض روح نمی‌آید چرا که مقام شهدا از مقام عزرائیل نیز بالاتر است و خداوند خود روح شهید را قبض می‌کند.

نصیری فر تصریح کرد: عالم تنها به عالمان دینی گفته نمی‌شود، بلکه کسی که علمش در راه خدمت به مردم به کار گرفته شود،‌ عالم است، مصداق این عالم همان شهدای جهاد علمی هستند که هم مقام شهیدان را دارند و هم مقام عالمان.

دبیر کنگره شهدای جهاد علمی در اشاره به ویژگی‌های شخصیتی شهیدان علمی کشور به شهید علی‌محمدی اشاره کرد و گفت:‌ به گفته همسر شهید علی‌محمدی‌،‌ وی همیشه در حال ذکر گفتن بود، حتی در زمان شهادت نیز به ذکر خدا مشغول بود. شهید تهرانی مقدم نیز یک فرد عادی نبود،‌ زمانی که دوستانش می‌گفتند که ادامه تحصیل دهد می‌گفت: وقت ندارم،‌کارهای مملکت عقب می‌ماند. هدف از ادامه تحصیل خدمت به مردم است،‌ اکنون نیز با این کار به مردم خدمت می‌کنم.

نصیری‌فر به شهید شهریاری به عنوان یک نابغه اشاره کرد و افزود:‌ شهید شهریاری فرمول غنای 23 درصد را نوشت‌، وی زمانی که مسئولین مستأصل شده بودند،‌ شهید شهریاری در عرض 6 ماه این فرمول را نوشت و زمانی که هدیه 5 میلیاردی برای وی در نظر گرفته شد،‌ از گرفتن آن امتناع کرد و گفت: من این کار را برای شما نکردم برای خدا و خلق خدا انجام دادم.

علیرضا قزوه نیز در سخنان خود شعر واقعی را شهیدان،‌ لبخند‌ها و صحبت‌های آرمیتا دختر شهید رضایی‌نژاد و نگاه معصوم علیرضا فرزند شهید احمدی‌روشن دانست و گفت:‌ من شعری برای شهید احمدی‌روشن گفتم،‌ ولی جا دارد برای تک تک این شهدا به ویژه شهید علی‌محمدی شعر بگوییم.

قزوه شعر سرودن در رثای شهدای جهاد علمی را غنی‌سازی شعر و ادبیات عنوان کرد و گفت:‌ باید ادای دین کرد. یوسفعلی میرشکاک نیز ارمغان خود برای این مجلس‌، شعرا و خانواده شهدا را شرمندگی عنوان کرد و گفت:‌ از وقتی پیر شدم روی آوردم به شعر گسسته و شعر گسسته مناسب عرضه در چنین مجالسی نیست.

وقتی میرشکاک آرزو کرد که شعرا قابل شهید شدن باشند،‌ سجادی مجری برنامه با «الهی آمین» گفتن حضار را به خنده واداشت.

سید علی موسوی‌گرمارودی نیز که ساعتی بود در سالن حاضر شده بود،‌ ضمن قرائت شعر خود عجین شدن علم و تقوا در کنار یکدیگر را شایسته دانست و گفت:‌ شهدای ما نمونه اعلای همین ترکیب الهی تقوا و علم بودند.

در ادامه مراسم و پس از شعرخوانی آرمیتا،‌ پیرانی همسر شهید رضایی‌نژاد به دعوت مجری به روی سن امد و شعرهای شعرا را طی یک سال و نیم گذشته مایه تسکین خود عنوان کرد و به بیان خاطراتی از شهید رضایی‌نژاد پرداخت.

اما نکته جالب این مراسم اجرای محمد گلریز بود،‌ وی پس از اجرای ترانه‌ای که به مناسبت این کنگره سروده شده بود،‌ ترانه معروف خود «خجسته باید این پیروزی»‌را با پایین آمدن از روی سن و با مشارکت مسئولان حاضر در مراسم اجرا کرد.

از دیگر نکات جالب توجه این مراسم حضور «حسین اسرافیلی» شاعر دفاع مقدس بود،‌ اسرافیلی که به علت جراحی با صندلی چرخ‌دار به مراسم آمده بود‌، شعر خود را قرائت کرد.

وحید طالعت،‌ زهرا شعبانی‌، امیر علی سلیمانی،‌مریم کرباسی،‌ مریم‌السادات باختر،‌ احمدرضا قدیریان و... از جمله شاعران جوانی بودند که در این مراسم شعرهای خود در رثای شهدای جهاد علمی را قرائت کردند.

در پایان مراسم نیز از شاعران پیشکسوت شامل سیدعلی موسوی‌گرمارودی‌، علی معلم دامغانی،‌ عباس براتی‌پور،‌ مصطفی محدثی خراسانی،‌ رضا اسماعیلی‌، علی محد مودب‌، محمد علی بهمنی‌ و یوسفعلی میرشکاک تقدیر شد.

هم‌چنین برگزیدگان این کنگره به شرح ذیل معرفی و تجلیل شدند: امیر علی سلیمانی‌‌، زهرا شعبانی ،مریم کرباسی،‌سودابه مهیجی،‌ فریبا قیومی زاده ، وحید طلعت،‌ حسنا محمد زاده، علیرضا رجبعلی زاده مقام هشتم،‌ مریم السادات باختر و احمد رضا قدیریان.

منبع:
http://rezaeenejad.blogfa.com/post-225.aspx

 

شهریاری 2

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن
کاربر ممتاز
همسر شهید رضایی‌نژاد خبر از هدیه‌ای داد که پس از شهادت همسرش دریافت کرده است.

پیرانی همسر شهید داریوش رضایی‌نژاد در اختتامیه جشنواره شعر شهدای جهادعلمی گفت: الان در جمعی هستم که شعرهای شما دوستان به من آرامش می‌دهد تا بتوانم این فراغ را تحمل کنم.

وی با اشاره به خاطره‌ای از شهید گفت: برای مراسمی باید یکسری عکس و نوشته جمع می‌کردم که این کار خود خاطراتی را برایم زنده می‌کند؛ داریوش قراربود دو هفته بعد از شهادتش از پایان نامه دفاع کند و به من هم گفته بود می‌خواهم سورپرایزت کنم من هم یاد گرفته بودم به داریوش اصرار نکنم. بعد از شهادتش این حسرت برایم ماند که به من نگفت آن چیزی که می‌خواست بگوید.

پیرانی ادامه داد: پایان‌نامه در هارد کامپیوتر داریوش بود که بعد از شهادتش تغییر کرد اما فلش به لب‌تاپ او بود، وقتی در آن جستجو کردم مقاله‌اش را پیدا کردم که آن را به من و دخترش آرمیتا هدیه کرده بود.

وی گفت: علاوه بر این در همین عکس‌ها و نوشته‌ها شعری از دوستی قدیمی پیدا کردم که انگار از زبان من برای شهادت داریوش سروده شده بود:

دستی که نان و نور بمن داد می‌رود

من مرده بودم و آن که مرا زاد می‌رود

این روزها که می‌گذرد بی صدای او

تقویم پاره‌ایست که در باد می‌رود
 

شهریاری 2

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن
کاربر ممتاز
[h=3]خاطره یک روز به یادماندنی ، شرحی از دیدار با خانواده شهید احمدی روشن[/h]

تو کتابخونه دانشگاه بودم. برا کمی استراحت لابه لای مطالعه درسها یه مطلب از یه نشریه درباره شهید مصطفی احمدی روشن میخوندم، خاطرات خانواده و دوستانشون بود. دیدم یکی از دوستان پیامک داد: دیدار فعالان فضای مجازی با خانواده شهید احمدی روشن، جمعه 22 دی ماه به مناسبت اولین سالگرد شهادت..خیلی خوشحال شدم، انتظار یه همچین سعادتی رو نداشتم که نصیب من بی لیاقت شده بود. روز موعود فرا رسید و به اتفاق یکی از دوستان راه افتادیم به سمت منزل پدر شهید احمدی روشن. از دور که تجمع دوستان جلو درب منزل و همهمه شون خودنمایی میکرد، جلو رفتیم و دیداری با رفقای مجازی تازه کردیم و در پارکینگ منتظر شدیم تا همه جمع بشن. بعد از تشریف فرمایی همسر و پدر شهید و علیرضای روشن عزیز که بیرون بودند وارد منزل شدیم. وقتی وارد شدیم مادر شهید مشغول تماشای مستند شهید روشن که از سیما پخش میشد بودند و علیرضا هم درکنار دوستانش جلوی تلوزیون نشسته و به تصاویر پدرشهیدش خیره شده بود، آرام و دوست داشتنی و هنوز نمیتوانم تصور کنم در چنین لحظاتی به چه می اندیشید. ما پشت سر علیرضا بودیم ، بعدا در عکس ها دیدم که بچه بغض کرده و اشک در چشمانش جمع شده بود، بغضی که نشان میداد آغوشش بدجور هوای بابا کرده است.
ما هم نشستیم و مات این تصاویر شدیم، فرزند خردسالی که حالا یکسال از نبودن پدرش میگذشت، به تعبیر مادربزرگ یک سال بود که پدر پیش خدا به ماموریت رفته بود و این خلع کاملا در چشمان علیرضا نمایان بود. زمان در حال سپری شدن در سکوت بود و همه سراپا گوش و چشم بودیم، اشک در چشمان عده ای هم حلقه بسته بود و بغضی که گلوی خودم را میفشرد، از فکر علیرضا نمیتوانستم آسوده شوم و صدای دست نوشته های آخر مصطفی شهید که در مستند در حال پخش بود و بر جانمان مینشست: "از تو همسر عزیزم ممنونم که در تمام این سالها با تمام سختیها ساختی و.." کاملا شبیه آخرین وصیت های حاج همت خودمان بود، مهربان و صمیمی.
مستند که تمام شد تلوزیون را خاموش کردند و حاج آقا احمدی روشن کمی برایمان صحبت کردند. ناگهان صحنه هایی جلو چشمانم آمد که در یکی از فیلمهای شهید دیده بودم، گویا حاج مصطفی از زیارت خانه خدا بازگشته بودند و پدر آنچنان صورت بر صورت فرزندش گذاشته بود و اورا میبوسید و میبویید و صورت را از صورتش جدا نمیساخت که مرا به یاد روضه علی اکبر امام حسین(ع) می انداخت و اینکه چقدر سخت است داغ جوان دیدن. پدر شهیدی بحق بصیر، از سرمشق های زندگی آقا رسول الله(ص) و امام مجتبی(ع) در روز 28صفر فرمودند تا ویژگی های زندگی جهادگونه مصطفی شهید. حاج آقا پیام دادند که اگر خود را در این راه به سختی ها بیاندازید، اگر هزاران فعالیت و کوشش و مجاهدت به خیال خودتان انجام دهید ولی پا جای پای شهید نگذارید هیچ کدام فایده ندارد، مصطفی شهید راه ولایت بود، سید علی را تنها نگذارید و راه مصطفی را ادامه دهید. شهید از همه چیز و همه کس دل میکند و فقط برای رضای خدا فعالیت میکند و در آخر هم با یاد خدا پرمیکشد. من یقین دارم که مصطفی هم اینگونه بود و نه اینکه آرزوی شهادت داشته باشد، او عاشق شهادت بود.
غم از دست دادن مصطفی عزیز آنقدر سنگین مینمود که در چهره خانواده نمایان بود، پدری که با حسرت میگفت این هدیه الهی را نشناختم و به خود میبالم که پدر چنین انسان ارزشمندی بودم. کسی که تا آخرین لحظه عمرش دست از مجاهدت علمی و تلاش و کوشش برای سربلندی اسلام و کار فقط برای رضای خدا بر نداشت.
گویا جایی قرار داشتند و گفتند شما را به خدا و حاج خانوم میسپارم و لبخندی بر چهره حاضران نقش بست، جلسه را ترک کردند و مادر و همسر شهید خود را برای پاسخ به سوالات بچه ها آماده کردند. علیرضا هم که از ابتدا با دوستانش به اتاق رفته بود و بازی میکردند گاه گداری به ما سر میزد و روی پای مادر مینشست و در گوش هم نجوایی میکردند و باز میرفت.
از مادر پرسیدیم، آیا مصطفی انسانی ماورایی بود؟ چه ویژگی خاصی داشت که مصطفی شد؟ مادر در دو کلمه فرمود: شجاع و مهربان بود. ترس برای او تعریف نشده بود و حتی زمانی که درمانده از مسئله ای بود در گوشه ای فقط فکر میکرد و بهترین راه را انتخاب میکرد. به فرزند و همسرش عشق می ورزید و احترام پدر و مادر را همیشه داشت و این رمز مصطفی شدنش بود.
دوستی پرسید: ما چه کنیم، ما که داعیه فعال مجازی بودن داریم؟ ما که بعضیها یمان درس مان میلنگد به بهانه فعالیت و مجاهدت مجازی؟
همسر شهید فرمودند: مصطفی هم در بسیج دانشجویی فعال بود و معاون فرهنگی بود و هم در کانون نهج البلاغه و.. فعالیت پررنگ داشت، درسش سرجایش بود و فعالیت تحقیقاتی و علمیش هم سرجایش، وقتش را تلف نمیکرد و به همه اولویتهایش میرسید. مادر شهید هم به این نکته اشاره کردند که مصطفی لیسانس شیمی داشت، اما یک دانشمند بود که در هر حوزه ای احساس توانایی انجام خدمت میکرد وارد عمل میشد، شاید روزی 4 ساعت بیشتر نمیخوابید و همیشه میگفت روزی فرا میرسد که دیگر فقط میخوابیم و برنمیخیزیم.
خانواده ای مهربان و صمیمی، گرمای وجود مادر شهید مصطفی روشن بهمان آرامش میداد، مادری از جنس زینب(س) صبور و مهربان. میگفتند روی مصطفی خیلی حساس بودم، اگر مسجد نبود تا قبل از غروب آفتاب باید خانه می بود و حتی شبی که او خیلی دیر به خانه آمد(ساعت 10 شب!) اورا باز خواست کردم و او هم گفت که با بچه ها در مسجد گرم صحبت شده و گذر زمان را متوجه نشده بود.
کسی پرسید: رمز تربیت فرزندی مجاهد و زندگی با همسری مجاهد چیست؟ همسر شهید در پاسخ فرمودند: خیلی سخت است چنین زندگی و فقط صبر و تحمل میخواهد، من هم گله میکردم ولی مصطفی همیشه با مهربانی و لبخندهای زیبایش همه مشکلات را از ذهنم بیرون میکرد و لحظاتی را که هرچند کم در کنارمان بود بسیار لذت بخش میگذراندیم. مادر هم فرمودند که اخلاق خوش همه مشکلات را سهل میکند و اگر مردی بیرون از خانه هزاری هم مجاهدت کند و در خانه بد اخلاق باشد هیچ ارزشی ندارد. اگر مصطفی اشتباهی هم انجام میداد من به او تذکر جدی میدادم و او هم با مهربانی قبول میکرد و احترام پدر و مادر را داشت.
یکی از بچه ها درباره دیدار با حضرت آقا و همچنین قبول نکردن دیدار ایشان با آقای هاشمی پرسید و مادر شهید در جواب فرمودند: اول درباره خدمات بیشمار جناب آقای هاشمی برای انقلاب بگویم و اینکه واقعا به نظام و مردم خدمت کردند اما در فتنه 88 عملکرد و موضع گیری خوبی از خود نشان ندادند و همین کافی بود برای ما. اما درباره دیدار با حضرت آقا بگویم، وقتی بعد از چندین روز از شهادت مصطفی به دیدار ما آمدند و اصرار هم داشتند که حتما ایشان به دیدار ما در خانه مصطفی بیایند، با دیدن چهره نورانی ایشان تمام غم ها و غصه هایم یادم رفت و انگار نه انگار که جوانم را از دست داده بودم، چهره و وجود سراسر نور ایشون روحیه ای دوباره به من بخشید.
دلم نمیخواست آن جلسه تمام شود، وجود حاج مصطفی را حس میکردم، انگار خودش میزبانمان بود. اما وقت جلسه تمام شده بود، یکی از دوستان گفت وقت جلسه روبه اتمام است و در پایان از شما مادر و همسر شهید میخواهیم نصیحت آخرتان به ما بچه های فعال مجازی بیان کنید.
مادر شهید فرمود: اعمال و رفتار هر شخصیتی معرف گروهی است که او به آنها متعلق است، اگر شما بسیجی هستید با اعمال و رفتارتان(همانند مصطفی) سبب افتخار و سربلندی مجموعه تان بشوید و جاذبه باشید برای اسلام، مصطفی با اخلاق خوش و با درس خوبش باعث جذب دیگر دوستانش که حتی از نظر اعتقادی ضعیف بودند به اسلام و انقلاب و ولایت فقیه میشد. همسر شهید نیز نکته ای قابل توجه دانشجویان فرمودند: به مجاهدت علمی در دانشگاه توجه ویژه داشته باشید تا خدای ناکرده نگویند جوانان مذهبی و بسیجی که فعالیت های فرهنگی و.. میکنند از نظر درسی و علمی ضعیف اند، با قوی نگه داشتن خود در زمینه علمی باعث سربلندی و افتخار این قشر باشید و کاری نکنید مگر برای رضای خدا و با اخلاص کامل.
جلسه تمام شد و حاج خانوم فرمودند هیچ کس از خانه خارج نمیشود مگر اینکه از این میوه ها بردارد. حتی کیسه هایی در نظر گرفته بودند تا میوه ها را برداریم و ببریم. دیدم بچه ها دور مادر شهید روشن را گرفته اند و با او مشغول صحبت اند و ایشان با مهربانی و حوصله به آنها پاسخ میدهد.
جلو رفتم و به ایشون گفتم: حاج خانوم ، فرزندانتون رو از دعای خیرتون محروم نفرمایید، در جواب لبخندی زدند و فرمودند اگر لیاقت داشته باشیم چشم..
امروز باز هم به خود رجوع کردم، باز هم از خود سوالاتی پرسیدم که برای جواب دادن به آنها شرمگینم، امروز باز هم حقارت خود را در برابر روح بلند مصطفی شهید احساس کردم. میدانم چگونه باید دینم به شهدا را ادا کنم، میدانم چگونه باید جبران کنم، میدانم باید چه کنم که فردای قیامت از روی شهدا، از روی مصطفی روشن ها شرمگین نباشم. اما بین علم و عمل از زمین تا آسمانها فاصله است. خداوندا سفره کرمِ کریم اهل بیت امروز از همیشه و هرسال برایم رنگین تر بود، با عنایت توفیق ِعمل، کامل را اکمل و ما را قدمی به شهادت در راه خودت نزدیک گردان.
توفیق بینش و بصیرتی عنایت نما تا همانند حاج مصطفی ضرورت و موقعیت را بشناسیم، پشت سر ولایت حرکت کنیم و سنگرهای مجاهدت انقلاب را بعد از شهدا رها نکنیم و سرگرم بازی های دنیا نشویم. همانند مصطفی شهید اولویت ها را دریابیم و با حب دنیا ، حب مسئولیت و حب مال، اسلام را نفروشیم. میگویند شهید احمدی روشن هر وقت به بهشت زهرا(س) میرفت و سن کم شهدا را میدید، میگفت دارد دیر میشود برای ما. خدایا دارد دیرمان میشود، دریابمان..
منبع


منبع:
http://www.mostafayeshahid.ir/?cat=14#vars!date=2013-01-12_09:40:14!
 

شهریاری 2

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن
کاربر ممتاز
[h=3]روزی که مهمان شهید احمدی‌روشن بودیم[/h] زمستان سال قبل، با چند نفر از دوستان تصمیم گرفتیم به دیدار خانواده‌ شهدای هسته‌ای برویم. توفیق دیدار با خانواده شهید احمدی‌روشن، شهید رضائی‌نژاد و شهید علی‌محمدی را پیدا کردیم....
زمستان سال قبل، با چند نفر از دوستان تصمیم گرفتیم به دیدار خانواده‌ شهدای هسته‌ای برویم. توفیق دیدار با خانواده شهید احمدی‌روشن، شهید رضائی‌نژاد و شهید علی‌محمدی را پیدا کردیم. این نوشته حاشیه‌ایست بر دیدار با خانواده احمدی روشن.
*روبروی پلاک ده ایستاده‌ایم و منتظر باقی دوستان تا برسند و همه با هم داخل خانه شویم. آقایی از درب خانه بیرون می‌آید، دعوتمان میکندکه داخل برویم و بنشینیم که می‌گوییم «منتظریم، مزاحم می‌شویم» .
*بالای درب وردی خانه، پوستر بزرگی از شهید نصب شده که موقع ورود به منزل به ما لبخند می‌زند و خوش‌آمد می‌گوید.
*اولین صحنه‌ای که بعد از ورود به خانه توجهم را جلب می کند، یکی از دیوارهای خانه است؛ ترکیب زیبایی از عکس‌ها؛ قاب عکس بزرگ شهید احمدی روشن، شهید عماد مغنیه و تصویر آقا، ترکیبی زیبا و پر معنا. عکسِ روزِ دیدار آقا با خانواده شهید هم در چند جای خانه به چشم می‌خورد.

*همسر شهید می آید و کنارمان می‌نشیند، منتظریم تا مادر و پدر شهید هم بیایند و بعد صحبت‌ها را آغاز کنیم، از فرصت استفاده می‌کنم و از همسر شهید می‌پرسم «جائی هست که نماز عصرم را بخوانم؟» سجاده ای به دستم می دهد و اتاق روبرو را نشان می‌دهد، وارد اتاق می‌شوم، روی میز اتاق هم عکسی از روز دیدار با آقا گذاشته‌اند، علیرضا در بغلِ آقا.
*خودمان را که معرفی می‌کنیم پدر شهید می‌پرسد از کدام خبرگزاری‌ها هستید؟ انگار این خانواده هم مثل خانواده‌ی قبلی حساس شده‌اند روی بعضی خبرگزاری‌ها!
*یکی ازدوستانِ شهید در سمتِ دیگر خانه نشسته، عذرخواهی می‌کند و جمله‌ای از خصوصیات شهید می‌گوید «آقا مجید از دوستانِ دورانِ دبیرستان مصطفی است و با هم صمیمی بودند» اینها را مادر شهید می گوید و بعد بلند میشود برای بدرقه آقا مجید که خداحافظی کرده و دم درب است. از لحنِ صحبتِ «حاج خانم» با آقا مجید و بدرقه کردنش معلوم است که مجید را مثل مصطفی‌یش میداند و می‌بیند…
*نشسته‌ایم و منتظرِ مادر شهید، سراغ علی را می‌گیریم، مادرش می‌گوید: «نمی‌آید، خیلی کم در اینطور جمع‌ها می‌آید، توی این مدت، فقط در یکی از مجلس‌ها آمد که آن هم همان دیدار با آقا بود» می‌پرسم: «اسمش علی‌است یا علیرضا؟» «توی شناسنامه علی‌ه، علیرضا صداش می‌کنیم» «چند سالشه الان؟» «چهار سال و نیم»

*بحث درباره‌ی علیرضاست و روز دیدار با آقا. پدربزرگش می‌گوید: «علیرضا بغل من هم خیلی کم می‌آید و اگر هم بیاید وقتی‌است که به نفعش باشد، و گاهی اجازه می‌دهد سرش را بوس کنم، روز دیدار همه ما تعجب کرده بودیم که وقتی مادرش گفت برو پیش آقا، علی رفت و خیلی آرام بیست دقیقه‌ای روی پای آقا نشست»
*پدر شروع می‌کند از کودکی پسرش گفتن، پسری که سال پنجاه و هشت در همدان به دنیا آمد و تا پایان دبیرستان همدان بود و بعد رشته مهندسی شیمی دانشگاه علم و صنعت قبول شد. پسری که تک پسرش بود بین چهار دختر، پسری که شهیدی جهانی شده و در کشورهای دیگر هم عکسش را در اعتراضات و راهپیمایی‌ها به دست می‌گیرند، پسری که پدر روزی پنج شش بار برایش دعا می‌کرده و از خدا طلب خیر در دنیا و آخرت برایش داشته و فکر می‌کرده بر اثر دعاهایش شاید روزی پسرش رئیس جمهور شود، ولی خدا بهتر از اینها را در این دنیا و آن دنیا برایش خواست؛ شهادت.
*وقتی مادر شهید صحبت می‌کرد یاد مادر شهدای زمان جنگ می‌افتم، با صلابت، محکم و قوی. مادر می‌گوید :«خدا خودش را ما را انتخاب کرده بود و این هدیه را به ما داد و بعد خودش پس‌ش گرفت»
*از داشتن یا نداشتن محافظ و احتمال خطر دادن که می‌پرسیم مادر می‌گوید مصطفی‌یش هیچ وقت از چیزی نمی‌ترسید و همیشه میگفت :«ترسو مُرد»
*از چرایی دفن «مصطفیِ شهید» در چیذر می‌پرسیم، مادر می‌گوید «این را باید خانم‌ش بگه» و بعد رو می‌کند به سمتِ عروس‌ش؛ «شبِ قبل از شهادتش، تلویزیون داشت برنامه‌ای از چیذر نشون می‌داد، مصطفی تا حالا چیذر نرفته بود و چندباری از من پرسیده بود، گلزار شهدای چیذر کجا میشه؟ تصویر تلویزیون روی گلزار که رفت به مصطفی گفتم ببین چقدر اینجا قشنگه، بیا یه روز باهم بریم، مصطفی گفت باشه پنج شنبه میریم، مصطفی چهارشنبه شهید شد و پنج‌شنبه در چیذر دفن شد. برای دفنش پیشنهادهای مختلفی بود، امام‌زاده صالح، دانشگاه شریف، ولی یکدفعه به زبون من آمد گلزار شهدای چیذر، احساس می‌کردم مصطفی آنجا را دوست دارد.

*از مادرِ علی میپرسیم احتمال شهادت ایشان را می‌دادید؟ می‌گوید: «من قبل از ازدواج‌م با ایشان، خواب دیدم که در جایی قدم می‌زنم، یک سنگ قبری را دیدم که رویش نوشته بود «شهید مصطفی احمدی روشن» که بعد از ازدواجمان هم این خواب را برای مصطفی تعریف کردم. سال پیش هم از مصطفی پرسیدم: «من میدونم تو شهید میشی فقط بهم بگو چند سالگی» که مصطفی گفت «سی سالگی» … مصطفی سی و دو سالش بود.
*وقتی می‌گوید اوایل ازدواجمان مصطفی دوازده روز تهران بود و دوازده روز نبود، و چند سال اخیر هم فقط دو روز پیش ما بود و باقی هفته نبود، خودم را می‌گذارم جایش، جای همسرِ شهید؛ اینکه چطور این سختی‌ها را تحمل کرده، برایم سوال است به همسرش اعتراض هم می‌کرده یا نه؟ جواب می‌دهد: «اعتراض میکردم، ایشان می‌گفتند این کار را تمام کنم، می‌آیم بیرون و اینطور من را دلخوش می‌کردند. ولی یکبار بهم گفتند پیش عالمی رفتم و از این عالم درباره‌ی کارم و ماندن یا نماندن پرسیدم، بهم گفتند «اگر شما اینجا بمانید باعث تعجیل در فرج می‌شود» بعد از این حرف من دیگر هیچ نگفتم، هیچ شکایتی…»
*از مادر شهید درباره رابطه‌اش با پسرش می‌پرسیم، می‌گوید: «من مادری بودم که اگر یکروز صدای مصطفی را نمی‌شنیدم، تحمل نمی‌کردم، مصطفی تا دبیرستان حتی یک شب هم بیرون از خانه خودمان، جائی نخوابیده بود، همیشه مراقبش بودم، علیرضای مصطفی را هم مثل مصطفی تربیت میکنیم.

*می‌خواهیم خداحافظی کنیم ولی همچنان منتظر علیرضائیم که شاید بیاید… مادرش می‌گوید علیرضا از موضوع شهادت پدرش خبر نداشت تا روزی که آقا تشریف آوردند؛ آن روز فهمید پدرش شهید شده.
*موقع خداحافظی به مادر شهید می‌گویم: «روز تشییع جنازه وقتی محکم و زینبی‌وار سخنرانی کردید، یکی از دوستانم که خودش سه پسر دارد از این همه صلابت و محکمی شما تعجب کرده بود و میگفت من هیچ وقت نمی‌توانم مثل ایشان باشم» مادر خنده‌ای تلخ کرد و گفت «سلام من را به این مادر برسان و بگو من آنروز باید محکم صحبت می‌کردم، من پسرم را از دست دادم ولی نمیخوام مادر دیگه ای تجربه من را داشته باشه»
*نزدیک اذان مغرب میشدیم و پدر شهید آماده شد برای رفتن به مسجد. ما هم خداحافظی کردیم و از خانه بیرون آمدیم. میزبانان بدرقه‌مان کردند؛ مصطفی‌شهید هم میزبان‌مان بود…
منبع


منبع:
http://www.mostafayeshahid.ir/?cat=14#vars!panel=6394!
 

Tik TAAk

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ساخت دانشگاه علمی – کاربردی شهید رضایی نژاد ایلام به زودی آغاز می شود


ایلام - خبرگزاری مهر: رئیس دانشگاه علمی – کاربردی دو ایلام گفت: ساخت دانشگاه علمی – کاربردی شهید رضایی نژاد ایلام به زودی آغاز می شود.

حسین نعمتی در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به اینکه مرکز علمی کابردی ایلام در سال 1388 با چند رشته دوره کاردانی شروع کرده است، افزود: به علت فشار های اقتصادی و مشکلات دیگر که از اهم دغدغه های تحصیلی است و از طرفی شهریه و هزینه های جانبی دیگر تحصیل در این مرکز و مراکز دیگر قابل مقایسه نبوده است.

وی اضافه کرد: این مرکز در نخستین روزهای تاسیس خود مورد استفبال و توجه داوطلبان قرار گرفته که در سال 1391 با بیش از دو هزار نفر دانشجو در دوره های کارشناسی مورد توجه دانشجویان در رشته های حقوق، برق، حسابداری، امور اداری، عمران، نرم افزار، مکانیک، امور فرهنگی قرار گرفته است.

نعمتی در بخش دیگری از سخنان خود به توسعه و افزایش کمی و کیفی در این مرکز و مراکز دیگر استان پرداخت و گفت: نقش و تلاش و پیگیری های کارکنان این مرکز قابل تحسین و تقدیر است که این امر باعث ورود دانشگاه علمی – کاربردی ایلام 2 به اشتغال پایداری در جامعه شده است.

رئیس دانشگاه علمی – کاربردی شهید رضایی نژاد ایلام با بیان اینکه این مرکز پیشرفت ها و موفقیت های علمی و اموزشی خوبی طی سالهای اخیر کسب کرده است، تصریح کرد: این یکی از افتخارات ایران عزیز و استان نخبه پرور است.

وی با اشاره به اینکه مرکز علمی کاربردی ایلام دو از نظر کارایی درونی و بیرونی جز بهترین واحدهای علمی کاربردی استان و کشور محسوب می شود، اظهارداشت: به علت تدابیرعلمی و آموزشی و زحمات بیش از 30 نفر همکار زحمتکش و اساتید ارزشمند و پیگیری مستمر بخش زیادی از نا رضایتی ناشی از مشروط شدن و تجدید پودمانها که از دغدغه های مسئولان استانی و دانشجویی عزیز است در این واحد حداقل و کمتر از کلیه مراکز موجود شده است.

وی افزود: در این راستا کارایی بیرونی که باعث ارتقا شده درصد قبولی و از همه مهمتر حضور بیشترین دانشجویان ممتاز در رقابتهای علمی اموزشی که باعث اختصاص چند رشته کارشناسی به این مرکز شده که این افتخار مدیون زحمات اساتید و برنامه ریزی دقیق اموزشی و علمی است که جای تقدیر دارد که البته موفقیت های اموزشی و علمی این مرکز مورد تقدیر مسئولین استانی در کلیه ادارات و مسیولین مستقیم کشوری قرار گرفته است.

وی همچنین به حوزه فعالیت های مذهبی و دینی و قرآنی این مرکز دارای هیات های مختلف مذهبی شناسنامه دار است که در حوزه فعالیتهای قرآنی که مورد عنایت خاصی می باشد، اشاره کرد، و اضافه نمود: این مرکز رتبه اول استان را در میان کلیه واحدهای دانشگاهی کسب نموده است.

نعمتی با بیان اینکه این مرکز در مسیر تحقق بخشیدن به شعارهای چند ساله مقام معظم رهبری از نظر اختراع و ابداع و توجه به توسعه سرمایه های ملی کشور و استان قرار گرفته است، اظهارداشت: اساتید و دانشجویان رشته مکانیک موفق به ثبت چند اختراع جهانی ، کشوری و استانی شده اند که قابل تحسین است که ثبت این اختراعات مدیون زحمات استاد مالک احمدی و سایر اساتید عزیز این رشته است

ورود دانشگاه به مسئله اشتغال در استان ایلام

وی با اشاره به مشکلات اشتغال در استان و مشکلات عدیده دانشجویان و عزیزان این واحد آموزشی که باید توجه خاص و ویژه ای به این موضوع داشت، افزود: تعداد چند طرح کارآفرینی و اشتغالزا فعال شده که ظرفیت آنها حدودا 500 نفر و از میان برجسته ترین کارهای خوب این حوزه پیگیری تاسیس کارخانه روغن نباتی استان است که در شرف راه اندازی است.

رئیس دانشگاه علمی – کاربردی شهید رضایی نژاد افزود: در میان موفقیتهای زیاد علمی – فرهنگی – اختراعات و ابداعات و تلاش و توسعه کمی و کیفی رشته های مختلف علی رغم محدودیت ها و مشکلات دست و پاگیر اداری دیگر درخصوص نقشه جامع شهر تلاش ها ی فراوانی شده تا مکانی بنام فضای اموزشی مورد نیاز دانشگاه ثبت شود که این امر تحقق یافت و این مرکز هم در سایت مخصوص مراکز علمی و دانشگاهی مکانی را پیش بینی و مراحل مختلف انرا به پایان رسانده است.

وی با بیان اینکه به تازگی از سوی اداره کل راه و شهرسازی استان ایلام 16.5 زمین با کاربری آموزشی به دانشگاه علمی – کاربردی شهید رضایی نژاد ایلام واگذارشده است، اضافه کر: بزودی کارساخت این مجموعه آموزشی واقع در منطقه چغا سبز ایلام شروع خواهد شد و تا پایان سال آینده مورد بهره برداری قرار خواهد گرفت.

نعمتی با بیان اینکه این مرکز هیچ گونه مشکلی از نظر اعتباری برای ساخت دانشگاه علمی کابردی شماره 2 را ندارد، گفت: مقامات ارشد دانشگاه علمی – کاربردی کشور توجه خاص و ویژه به این مرکز دارند و مورد عنایت قرار گرفته است.

وی افزود: این مرکز با فراهم نمودن امکانات، تجهیزات و خوابگاه مشکلی ندارد و دانشجویانیکه از تمکن مالی ضعیف هستند از تخفیف ویژه شهریه بهره مند هستند.

ممنون چه جالب نمیدونستم من خودم اهل ایلام هستم....
 

شهریاری 2

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن
کاربر ممتاز
هنوز هم می‎توان معبری به قافله بسیجیان خمینی زد
مالک شریعتی
تا دیروز هم‎کلاس، هم‎کار، هم‎محلی و هم‎سنگر ما بود. از خود ما بود و ناگهان از میان ما رفت و آنچنان باشکوه رفت که اکنون فاصله‎ای دست نیافتنی از ما گرفته است. تاکنون چنین تجربه‎ای نداشتیم. ما هیچ‎وقت هم‎کلاس و هم‎اتاق «حسین علم‎الهدی» در دانشگاه فردوسی مشهد و در خوابگاه نبودیم؛ هیچ‎گاه با «ابراهیم همت» هم‎رزم نبودیم؛ هیچ زمانی دوشادوش «باکری‎ها» در خیابان‎های شهرمان راه نرفته بودیم؛ 13 آبان نبودیم تا «مهدی رجب‎بیگی» برایمان قلاب بگیرد و از دیوار جاسوس‎خانه آمریکا بالا رویم و تاکنون کسی چون «احمد متوسلیان» ما را با خود به مأموریت برون‎مرزی نبرده بود تا به خود ببالیم. اما حالا نسل‎سومی‎ها سرشان را با غرور بالا می‎گیرند که «مصطفی احمدی روشن» از ما بود.
مصطفی انقلاب 57 را درک نکرده بود، اما انقلابی‎تر از بسیاری از صحابه انقلاب بود؛ دوران دفاع مقدس کودک و نوجوان بود، اما بسیاری از مجاهدان آن دوران نورانی اکنون غبطه‎خور قهقهه مستانه اویند. شهادت مصطفی فتح‎الفتوح حضرت روح‎الله را ثابت کرد و رویش‎های انقلابی عصر خامنه‎ای را عینیت بخشید. اگر بسیاری از شهدای کربلا افرادی بودند که پیامبر اسلام (صلی‎الله‎علیه‎وآله‎وسلم) را ندیده و در رکاب خلف صالحش، حسین (علیه‎السلام)، به شهدای بدر و احد پیوستند و ماندگار شدند، شهادت مصطفی نشان داد که هنوز هم می‎توان معبری به قافله بسیجیان خمینی پیدا کرد.
مصطفی الگوی سبک زندگی انقلابی برای جوانان امروز و فرداست. دارای اخلاص و تقوا، متعهد به بندگی خدا و متخلق به اخلاق اسلامی بود؛ تحصیل و کسب علم را به‎عنوان فریضه الهی در بالاترین سطح علمی کشور پی گرفت؛ با عضویت در بسیج دانشجویی به فعالیت سیاسی فرهنگی در سنگر دانشگاه پرداخت؛ متخصص در سطح اول فناوری جهانی شد و برای اعتلای ایران اسلامی با نگاه جهادی به شغل و کار خود از فرصت رسیدن به مناصب و شهرت چشم پوشید و گره‎گشایی گمنامانه از معضلات فناوری را برگزید؛ به‎جای نشستن پشت میز و ریاست، که آن‎هم اگر با نیت درست باشد مذموم نیست، ترجیح داد که تا دیر وقت کنار دستگاه‎های سانتریفیوژ بماند، رفع معضل کند و همان‎جا در پتویی ساده که با خود آورده بود، بخوابد.
فقط شنیده بودیم که مصطفای دیگری هم این‎گونه درس می‎خواند، تحقیق و اختراع می‎کرد و بعد از استادی‎اش، هم‎اتاق شدن با بچه‎‎های محروم جنوب لبنان و زندگی مجاهدانه و گمنامی را بر نشستن بر صندلی‎‎های قرمز مجلس و راه‎رفتن بر پارکت‎های برق‎افتاده اتاق وزارتخانه‎ها ترجیح داد و البته: «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا». «احمدی روشن» نشان داد که چمران قله‎ای دست نیافتنی در انقلاب ما نیست و شهادتش اگرچه او را از ادامه این مسیر بازداشت، نوید نسلی شکوفا در آینده ایران اسلامی است


منبع:
http://www.mostafayeshahid.ir/#vars!panel=6415!
 

شهریاری 2

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن
کاربر ممتاز
دوباره غربت و آن ماجرای دلتنگی
ومن که گم شده ام لابلای دلتنگی

هزار و سیصد و چند سال... باید من
تو را به شانه برم پابه پای دلتنگی
مراسم تولد شهيد داريوش رضايي نژاد امروز با حضور خانواده ي شهيد و مسئولين شهرستان آبدانان برگزار شد.
جهت مشاهده ي عکس ها در سايز واقعي بر روي آنها کليک نماييد...

































منبع:
http://rezaeenejad.blogfa.com/post-232.aspx
 

شهریاری 2

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن
کاربر ممتاز
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات باشگاه خبری فارس «توانا»، کتاب «احمدی روشن» از سری مجموعه کتاب‌های «یادگاران» است که از سوی نشر «روایت فتح» برای سومین بار تجدید چاپ و روانه بازار نشر شده است.
کتاب «احمدی روشن» دربردارنده حدود یکصد خاطره از والدین، همسر، دوستان و نزدیکان شهید «مصطفی احمدی روشن است که به کوشش «مرتضی قاضی» به نگارش درآمده است.
نویسنده این اثر را اینگونه آغاز می‌کند: مصطفی هنوز پسر بچه بود که جنگ تمام شد، اما عشق مردان جنگ ردی در زندگی‌اش گذاشت سرخ، از جنس پایداری. غیر از اینها مصطفی یک جوان امروزی بود؛ در دانشگاه شریف درس خواند، زن و بچه و زندگی‌اش را دوست داشت، خوش‌تیپ می‌گشت، ماشین خوب سوار می‌شد و اهل سرعت و هیجان بود.
بعد از دانشگاه برای کار رفت سازمان انرژی اتمی. از پست کارشناس شروع کرد و وقتی که شهید شد، معاون بازرگانی سایت نطنز بود. اینها همه سرفصل‌های زندگی مصطفی است، اما کتاب «یادگاران» احمدی روشن، صد تصویر ساده است از جوانی که شهادت را جدی گرفته بود.
در متن ذیل بخش‌هایی از خاطرات کتاب «احمدی روشن» از خاطرتان می‌گذرد: دبیرستان، سال اول، نفری سه چهار تا تجدید آوردیم. سال دوم رفتیم رشته ریاضی. افتادیم دنبال درس. مسئله‌های جبر، مثلثات و هندسه را که کسی توی کلاس از پسشان بر نمی‌آمد، حل می‌کردیم.
صبح اول وقت قرار می‌گذاشتیم می‌آمدیم مدرسه، یک مسئله سخت را می‌گذاشتیم وسط، هر کسی که زودتر ابتکار می‌زد و به جواب می‌رسید، برنده بود. حالی‌ به‌مان می‌داد. درس‌های دیگرمان مثل تاریخ و ادبیات زیاد خوب نبود، ولی توی درس‌های فکری و ابتکاری همیشه نمره اول کلاس بودیم. مصطفی کیفی می‌کرد وقتی یک مسئله را از دو راه حل می‌کردیم.
***
شب‌ها ساعت ده توی اتاق بسیج خوابگاه سوره واقعه می‌خواندیم. یک شب من و مصطفی زودتر رفتیم. مسئول اتاق آمده بود، برق روشن کرده بود و نوار مداحی گوش می‌داد. مصطفی بهش گفت «این اتاق بسیجه، ساعت ده هم باید برای سوره واقعه باز بشه. تو الان نشسته‌ای برق و چراغ و ضبط رو روشن کرده‌ای. درست نیست، اینا بیت‌الماله».
***
رفقایم توی بسیج شنیده بودند مصطفی ازم خواستگاری کرده. از این طرف و آن طرف به گوشم می‌رساندند که «قبول نکن، متعصبه». با خانم‌ها که حرف می‌زد، سرش را بالا نمی‌گرفت. سر برنامه‌های بسیج اگر فکر می‌کرد حرفش درست است، کوتاه نمی‌آمد. به قول بچه‌ها حرف، حرف خودش بود، معذرت خواهی در کارش نبود.
بعد از ازدواج، محبتش به من آنقدر زیاد بود که رفقام باور نمی‌کردند این همان مصطفایی باشد که قبل از ازدواج می‌شناختند. طاقت نداشت سردرد من را ببیند.
***
خواستگاری که آمد، نه سربازی رفته بود، نه کار داشت. خانواده‌ام قبول نکردند. گفتند «سربازیت را که رفتی و کار پیدا کردی، بیا حرف بزنیم». دو سال طول کشید. آنقدر رفت و آمد و با پدر و مادرم صحبت کرد تا راضی‌شان کرد.
کمی بعد از ازدواج،با قانون قد و وزن معاف شد، بس که لاغر بود و قد بلند. توی سازمان انرژی اتمی هم مشغول شد. مهریه را خانواده‌ها گذاشتند، پانصد تا سکه؛ ولی قرار بین من و مصطفی چهارده‌تا سکه بود. بعد از ازدواج هم همه سکه‌ها را به من داد. مراسم عقد و عروسی را خانه‌ خودمان گرفتیم، خیلی ساده.
***
یکی از پنج شش نفری بود که اولین بار توانستند کار آزمایشگاهی زنجیره غنی‌سازی چهار درصد را انجام بدهند. قرار بود رئیس جمهور به‌شان جایزه بدهد، ولی اسمش را نفرستادند. حتی دیدار رهبر که رفتند، مصطفی را نبردند.
مصطفی حرفش را می‌زد. چند وقت بعد دعوایش شد و آمد بیرون. یکبار هم سراغ هیچ کدام از رفقایش که توی دولت کاره‌ای شده بودند، نرفت. رفت یک شرکت دیگر سازمان. می‌گفت «می‌خوام کار کنم». آنجا شد مأمور خرید؛ ایستاد و کار کرد.
انتشارات «روایت فتح» کتاب «احمدی روشن» از سری مجموعه کتاب‌های «یادگاران» را در 100 صفحه و با قیمت 2800 تومان برای سومین بار تجدید چاپ و روانه بازار کتاب کرده است.

منبع:
http://rezaeenejad.ir/ShowArticle.aspx?ID=276
 

شهریاری 2

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن
کاربر ممتاز
....مصطفی آدم صمیمی‎ و پرانرژی و شوخ طبعی بود. به ائمه خیلی توسل می‎کرد و به حضرت علی (علیه السلام) خیلی اعتقاد داشت. و به‎همین‎دلیل اسم پسرش را هم علی گذاشت. اعتماد به نفس خوبی هم داشت. این‎‎ها خصوصیات فردی آقامصطفی بود. اما آیا فکر می‎کنید این‎ها از مصطفی، مصطفی ساخت؟ آن‎چه که از این آدم، مصطفی احمدی‎روشن امروز را ساخت اگرچه که این‎ها بود و بی‎تأثیر هم نبود، چیز‎های مهم‎تری بود که استادان مدیریت آن‎ها را به نام عوامل حیاتی موفقیت می‎دانند.....

منبع:
http://www.mostafayeshahid.ir/?cat=7#vars!panel=6408!
 

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز
فردا چه میکنند...!

فردا چه میکنند...!


بازخوانی فرمایشات امام خامنه ای:

امروز این نفتی که از چاه‌های این منطقه بیرون می‌آید، سودش برای دولتهای غربی از سودش برای کشورهای نفت‌خیز بیشتر است! -

امروزی که نفت مال ماست،

در اختیار ماست،

دست ماست،

زورگوئی میکنند،

فردا که ما بخواهیم انرژی هسته‌ای را از خود آنها بگیریم،

شما ببینید چه بر سر ملتها می‌آید. نظام جمهوری اسلامی فکرِ آن روز را میکند.


لذا امروز اصرار میکند که ما بایستی

این علم را،

این فناوری را،

این دانائی را،

این تمکّن را

برای خودمان کسب کنیم. آن وقت جنجال راه می‌اندازند در دنیا که چرا میخواهید شما این را کسب کنید؟ و تهمت میزنند، افکار عمومی را گمراه میکنند که اینها دنبال بمب اتمند، اینها فلانند.



.
.
.


 
آخرین ویرایش:

محدثه یوسفی

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز

بازخوانی فرمایشات امام خامنه ای:

امروز این نفتی که از چاه‌های این منطقه بیرون می‌آید، سودش برای دولتهای غربی از سودش برای کشورهای نفت‌خیز بیشتر است! -

امروزی که نفت مال ماست،

در اختیار ماست،

دست ماست،

زورگوئی میکنند،

فردا که ما بخواهیم انرژی هسته‌ای را از خود آنها بگیریم،

شما ببینید چه بر سر ملتها می‌آید. نظام جمهوری اسلامی فکرِ آن روز را میکند.


لذا امروز اصرار میکند که ما بایستی

این علم را،

این فناوری را،

این دانائی را،

این تمکّن را

برای خودمان کسب کنیم. آن وقت جنجال راه می‌اندازند در دنیا که چرا میخواهید شما این را کسب کنید؟ و تهمت میزنند، افکار عمومی را گمراه میکنند که اینها دنبال بمب اتمند، اینها فلانند.



.
.
.


خیلی متثر شدم
کاش بتونم سرباز خوبی برا امام زمان باشم
 

شهریاری 2

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن
کاربر ممتاز
سبک زندگی شهید دکتر شهریاری از بعد دینی

صدای الهی العفو شبانه او همچنان در گوش من زنگ می زند
اوایل ازدواجمان بود نیمه های شب از خواب بیدار می شدم می دیدم مجید نیست می رفتم می دیدم در اتاق مشغول نماز شب است این رویه مجید بود ، بسیار به ندرت اتفاق می افتاد نماز شب مجید قضا شود ، بویژه در ماههای اخیر به شدت در نماز شب گریه می کرد و صدای الهی العفو شبانه او همچنان در گوش من زنگ می زند.

همسرم در انجام واجبات و ترك محرمات نيز به اندازه‌ جديت در مسائل علمي جدي بود.
همسر شهيد : همسرم در انجام واجبات و ترك محرمات نيز به اندازه‌ جديت در مسائل علمي جدي بود. شهيد شهرياري مطالعه تفسير قرآن را هرگز رها نمي‌كرد و تفسير آيت‌الله جوادي آملي را به صورت كتاب و نرم‌افزار هميشه همراه خود داشت. در خانه بخش‌هايي از تفسير قرآن را به من و فرزندان بيان مي‌كرد و همچنين ارادت خاصي به حافظ داشت.

بنده قوت علمی ایشان را از قوت دینی اش می دانم
همسر شهید: مقید به نماز جماعت بود و حقوق همسایگی را رعایت می کرد و بنده قوت علمی ایشان را از قوت دینی اش می دانم.

ارادت خاص ایشان به حضرت زهرا (س)
‏ به خاطر ارادت خاص ایشان به ائمه اطهار (علیهم السلام) و به خصوص حضرت زهرا (س) در روز شهادت خانم ،هر ساله در منزل ما مجلس روضه مردانه ای بر پا می شود و ذکر فضایل و مصائب حضرت بیان می شود.

رسیدگی به امور ایتام و سرپرستی آنها
ایشان در ماه مبارک رمضان تقید خاصی به افطار دادن داشتند ودر رسیدگی به امور ایتام و سرپرستی آنها تلاش فراوانی داشتند. در محل زندگی قبلی مان به اتفاق روحانی مسجد، گروهی را تشکیل داده بودند وصبح روز های جمعه بین خانواده های مستمند و بی بضاعت ارزاق پخش می کردند و تقید داشتند که حتما خودشان در پخش ارزاق حضور داشته باشند. پس از برگشت از این کار تا ساعتها منقلب بودند.

منبع:
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/203033/شفاعت-شهيد-شهرياری-به-روايت-آیت-الله-جوادی-آملی
 

Esmaeilpoor

عضو جدید



هرچه کردند نشد!
از ما اصرار بود و از آنها انکار!
اورانیوم 20 درصد را برای کارهای صنعتی، تاسیساتی و پزشکی نیاز داشتیم. هر چه کردیم ندادند.گفتیم خودمان می سازیم. در جلسه مذاکره همه خندیدند.
بعد از مذاکره جلسه ای با بعضی از دانشمندان هسته ای تشکیل داده شد. همه می گفتند غیر قابل دستیابی است و فرمولش تنها در اختیار امریکاست. اما کاری بود که باید می شد. چک سفید امضا دادندبه دکتر شهریاری وبا اصرار بسیار
بعد از مدتی در خبرها پیچید که ایران غنی سازی 20درصد را انجام داده است. دکتر شهریاری کار خود را کرده بود. چک را اما پس داد.می گفت:

آدم باید در زندگی اش یک کاری هم بگذارد برای خدا بکند

مدتی بعد ترور شد. دیگر باید صدایش می زدیم شهیدشهریاری
هشتم آذر بود انگار...






 

Esmaeilpoor

عضو جدید
باز از کینه ی نسل من و تو لبریزند
گرگهایی که دراین معرکه دندان تیزند
گرگ از غیرت شیران وطن می ترسد
بی سبب نیست اگرخون تورا میریزند
رفتنت مثل اتم ریخت به هم دنیا را
پیش ایمان تو این حادثه ها ناچیزند
مرگُ در مسلک ما ختم کبوترها نیست
لاله های وطن ما همه بی پاییزند
تا که ایران جوان داده پر از شیردل است
گرگها از حسد و کینه نمی پرهیزند
شیرهای وطنم پشت سرت بعد از این
محو یک خاطره ی سرخ غرورآمیزند

شک ندارم که پس ازحادثه ی پروازت
مصطفی ها همه از خون تو برمی خیزند








 

Esmaeilpoor

عضو جدید
دست نوشته ای از شهید مصطفی احمدی روشن

...چه گویم که در کوچه آقا امام حسن علیه‌السلام چه دید؟! چه گویم که علی علیه‌السلام 25 سال چه کرد؟ چه گویم که نطفه‌ی حکمیت در چه روزی بسته شد؟‌

چه گویم که فرق علی را در دوشنبه‌ی منحوس شکافتند یا در 21 رمضان 40 (هـ .ق)؟
چه گویم که در چه روزی جگر پاره پاره بر تشت ریخت؟
چه گویم در چه روزی سری را به نیزه کردند؟
چه گویم که در چه روزی پایی را از زیر ناقه با زنجیر بستند؟
چه گویم که چه روزی بود که باقر علیه‌السلام را به شهادت رساندند؟‌
چه گویم که چه روزی صادق علیه‌السلام را به شهادت رساندند؟‌
چه گویم که چه روزی بود که مردی در زندان دعای موت را زمزمه می‌کرد؟
چه گویم که چه روزی بود آن روز که مردی به یاد جدش خود را بر روی خاک‌ها غلتاند و می‌گفت "یا جداه"؟
چه گویم که چه روزی بود که مردی جگرش می‌سوخت و فریاد می‌زد ولی آکلة الاکبادی حرف می‌زد که صدایش را نشنوند؟
چه گویم شمس دهم چگونه سرخ فام غروب غریبانه کرد؟
چه گویم که مردی با 18 [29] سال سن مثل مادر قد خمیده‌اش در خون غوطه خورد؟ و چه گویم درباره‌ی مردی که در سرداب مقدس از گناهان شیعه به خدا استغفار می‌کرد؟
هر کس به طریقی دل او می‌شکند/ بیگانه جدا دوست جدا می‌شکندبیگانه اگر می‌شکند باکی نیست/ از دوست بپرسید چرا می‌شکند

در طول کل تاریخ بشریت شاید فقط چندسالی دنیا به خود حکومتی الهی دیده باشد و آن پس از حکومت و پادشاهی سلیمان و داوود، ده سال حکومت حضرت رسول در مدینه و 5 سال حکومت حضرت امیر علیه‌السلام و چند ماه حکومت امام مجتبی علیه‌السلام می‌باشد و دیگر تاریخ در طول 1400 سال طلوع اسلام حکومتی با پایه و اساس الهی به خود ندیده است. تا اینکه انقلاب ما به وقوع پیوست. در حدود نیم میلیون شهید خون خود را ارزانی این نهال کردند تا پابرجا بماند و بعد آن‌را به نسل انقلاب که تقریباً پس از سال 57-58 به دنیا آمدند سپردند و حال آن زمانی رسیده که این نسل از انقلاب برگشته است. روگردانده چرا؟!

بسیاری نامردها چهره در نقاب تزویر پوشانده‌اند و خود را خیرخواه مردم می‌دانند. نمی‌گذارند که چشم مردم حقیقت را ببیند.به گفته‌ی شهید چمران: "وقتی کوس جنگ به صدا درآید شناختن مرد از نامرد آسان می‌شود". اینان همان‌هایی هستند که وقتی بوی خون به مشام‌شان رسید در هفت سوراخ خزیدند و شانه خالی کردند و حال آمده‌اند و داعیه‌ی انقلاب را دارند، کجا بودید وقتی بچه‌های ما در خون وضو می‌ساختند آیا کور بودید و ندیدید؟
حال به گورستان بروید و ببینید تاریخ بشریت تا به حال مانند این همه جوان ما دیده است که غالباً با سنی حدود 18-22 سال خود را در کام مرگ انداختند، حال مجالس که برای شهدا برگزار می‌شود خالی است. به خدا که همه‌ی این‌ها جواب دارد. چرا نمی‌دانید که بزرگ‌ترین نعمت را خدا به ما داده است که در حکومتی الهی زندگی می‌کنیم به رهبری ولایت فقیه. گوشتان را باز کنید و بشنوید سخن،‌ سخن‌گوی آمریکایی که گفت:‌ "اگر ما جایگاهی به‌عنوان ولی فقیه را بر زورق تردید بنشانیم بزرگ‌ترین بار را از دوش خود برداشته‌ایم"
آیا حالا اگر کسی با این اصل مخالفت دارد جیره خور امریکا نیست؟


از طرفی با عمال داخلی ما را تحت فشار قرار داده‌اند از طرفی با محاصره‌های اقتصادی گلوی ما را می‌فشارند و با این دو اصل مردم را در مضیقه قرار داده‌اند تا از انقلاب روگردان شوند.
و ای‌کاش مردم می‌توانستند بدانند که چه کسی خیرخواه آنان است، چپی‌ها داعیه‌ی اصلاح‌طلبی دارند، راستی‌ها نیز داعیه‌ی صاحب انقلابی را دارند و به امیرالمؤمنین قسم که هیچ کدام خیرخواه مردم و انقلاب نیستند و همه به منافع خود می‌اندیشند.
امام خمینی‌(ره) فرمودند: "پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به انقلاب آسیبی نرسد" و حال من تصمیم گرفته‌ام در آخرت و پل صراط با کسانی که مخالف انقلاب و ولی فقیه هستند روبرگردانم.
اما کار مهم و سختی که بر دوش ما نهاده شده این است که با این تحریفات مبارزه کنیم و کار ما شاید به مراتب مهم‌تر از کار شهداست که اگر انقلاب از این وهله خارج شود ما هم پاسدار انقلاب بوده‌ایم و هم پاسدار خون شهدا و شاید اجر و ثواب ما بیشتر از آن‌ها باشد. و این ممکن نیست غیر از این‌که به طور کامل پشتیبان ولی فقیه باشیم که فرموده‌ی حضرت صاحب‌الزمان می‌باشد. و این استدلال [را] به قول حضرت امام‌(ره) بعضی‌ها نمی‌دانند و اگر دانسته باشند و با ولی‌ فقیه مخالفت کنند مرتد هستند، حال می‌فهمیم چرا امام زمان ظهور نمی‌کنند. چون واقعاً که دین چیزی جز بر روی زبان‌ها نیست و یقیناً در قلوب و دل‌ها نیست. حال اگر مهدی(عج) ظهور کند مردم باز هم یادشان می‌رود و حال بیا و بگو مردم این مهدی است که 1400 سال ضجه زدید که بیا بیا...
خدایا ما را در امتحانی سخت‌تر از این قرار مده، ‌بسیار دعا کرده‌ام که ای کاش جزء‌آن 3 تن بودم [که] با علی‌علیه‌السلام ماندند ولی کمتر دعا کرده‌ام که ای‌کاش در آن زمانه می‌زیستم چون با خواندن تاریخ [و] کمی تعقل دریافتم که ما مرد امتحان نیستیم
 

Similar threads

بالا