سلامسلام زاد شفق
زیارتتون قبول
من خیلی دوست دارم برم منطقه...
اما این سعادت نصیبم نشده.
هرموقع که صحبت از اونجا میشه اشک تو چشمام جمع میشه و حسرت می خورم.
که چرا نیستم اونجا...
چرا اون موقع نبودم...
بگذریم
خوش به حالتون.
راستی عکسی از فاو نداشتین چرا؟
خیلی دوست دارم بدونم اونجا چه جوریه!
سلام داداش شفق..بابت عکس ها دستت درد نکنه..
زیر عکسات یه خط توضیح یا یه متن هم بزاری عالی و خیلی قشنگ میشه..
میخوام البوم درست کنم.. با اجازت میخواستم چند تا از عکس هاتو بزارم توی البومم..اجازه هست که..؟؟
.
خواهش میکنم آبجیسلام زادشفق....
زيارتت قبول...
سلام من رو به شهدا رسوندي؟
گفتي كه دلتنگشونم؟؟؟
گفتي منتظر دعوتنامشونم!؟
ممنون بايت عكسا و سوغاتيات...
دلمو بدجور هوايي كردي...
منم مثل آقا سيد دعا ميكنم كه انشالله زيارت مكه و مدينه و كربلا بري.... (هرچه زودتر)
سلامسلام محمد جان
دستت درد نکنه
خیلی عالی بود
دعا کن شهدا من رو هم بطلبند.....
خیلی دلم میخواد برم زیارتشون
سلااااااااااااااااام صادق
خوبی؟
نیگاه کن واسه من از این سوغاتیای الکی نزن زود باش برنجا و کتابارو بفرست بچه
راستی دورکعت نماز تو طلایه واسم خوندی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه بگی نه دیگه...
اقا رسیدن بخیر قدم روچش ما گذاشتین
بوی شهادت اوردین
خوبه اولین کاروانه کربلای ایران روهم راه انداختی ها
محمد جان اسم این ساختمان ، ذوالفقاره ،آقا سید گل سلام
خواهش میکنم
ولله اسم ساختمون شو نمیدونم رفتم بالاشو عکس گرفتم
پشت ساختمونه میدان صبحگاه بود.....
زودتر میگفتی دنبال اسمت میگشتیم تو دوکوهه....
خیلی به یادتون بودم
خصوصا تو طلاییه
خواستم تماس بگیرم از اونجا باهاتون که آنتن نمیداد
آقا سید
دعا کن تا تو اون حال و هوا بمونیم...
محمد جان عزیزی ،سلام
اگه واقعا توضیح لازمه از آقا سید که بزرگمونه میخوام بیشتر توضیح بده در مورد مناطق عملیاتی.....
سلام ،خيلي وقته نرفتم گلزار شهداي شهرمون
خيلي دلم براي شهيدا تنگ شده
هر بار كه از كنارش رد مي شم اشك توي حشام حلقه مي زنه
خوش به حالشون
حه طور به جنين مقامي رسيدن
اي كاش من هم شهيد مي شدم
منم مثل آقا سيد دعا ميكنم كه انشالله زيارت مكه و مدينه و كربلا بري.... (هرچه زودتر)
آقا سيد، التماس دعا...
خيلي ممنون شما لطف دارينسلام ،
نیتت پاکه ،
این روحیه ای که داری سرشار از معنویته ،
این شرایط روحی رو برای خودت حفظ کن ،
اولین قدم اینه که دلت با اونا باشه ،
باورشون کنی ، راهی رو که رفتن قبول داشته باشی ،
عشق به ولایت و شهادت تو وجودشون موج می زد ،
اسم شهید رو به سادگی به کسی نمیشه داد ،
باید شرایطش فراهم شه ، باید آمادگی ایجاد شه ،
این روح باید شرایط پرواز پیدا کنه ، غیر از خدا هیچ چیز رو نبینه ،
شهادت جنسیت نمی شناسه ،
همه ما یه روز باید بریم ، باید آماده سفر باشیم ،
ولی چه زیباست اگه مرگمون شهادت در راه خدا باشه ،
برای این خواسته باید دعا کرد ،
اللهم الزقنی توفیق شهادت فی سبیلک
سلامسلام برادر
ممنون بابت عکسا....
زیارتتون قبول باشه
منم اگه لیاقت داشته باشم 23ام اسفند می رم.
دعا کنید....
سلامسلام
ممنون داداش
خيلي خوب بود
من هم اين جا رفته بودم ولي نمي دونستم اسمش حي
وقتي مي خواستيم بريم كربلا
اه خيلي حيف شد حه حيزي از دستم پريد
آقا سید خیلی مخلصممحمد جان اسم این ساختمان ، ذوالفقاره ،
مربوط به بچه های ادوات بود ، این تیپ فرمانده های بزرگی به خودش دیده ،
شهید ناهیدی ، شهید کابلی از بزرگان این تیپ بودند ،
خاطرات زیادی از این پادگان دارم ،
از اینکه به یادم بودی ممنونم .
محمد جان عزیزی ،
این بچه ها دنیای مطالعه هستند ،
بخاطر عشقی که دارن تمامی محورهای عملیاتی رو فوته آبن ،
ولی اگه لازم شد منم در خدمت هستم .
خودتو دست کم نگیر ، مقدمه کار اینه که بخوای ،خيلي ممنون شما لطف دارين
ولي من كه خيلي دورم تا به اون مقام برسم
نميدونم هم بايد حي كار كنم
ولي اي كاش روزي برسه كه من هم به اين مقام برسم
هرچند شب قبلش تو پادگانی که مستقر شدیم کلی شیطونی کرده بودم و نخوابیده بودم اما این دلیل نمی شد صبح تو اتوبوس چرت بزنم.من داشتم شیطونی هامو می کردم.اتوبوس با سرعت تمام می رفت.اینقدر گرم شیطنت بودم که نفهمیدم کی رسیدیم.وارد یه منطقه شده بودیم.ورودی اتوبوسها بازار محلی راه انداخته بودند و بعد جایی که تا چشم کار میکرد اتوبوس بودو اتوبوس.پیاده شدیم.اولش نخل بود.و سنگرها و تابلوهایی که عکس رزمنده ها رو زده بود و صدای عملیاتی که از بلندگو پخش میشد یه حس و حال خاصی به آدم میداد و عبور از شناورهایی که تو گل بودند و رسیدن به یه انبار که گویا انبار مهمات بود.تا اینجا که اومدم گفتم من کل منطقه رو دیدم اما یهو وارد یه فضای باز شدیم.خدای من پشت این نخلها یه رود بزرگ بود.اروند.هرکی یه گوشه ای نشسته بود و به زبون حال خودش داشت راز و نیاز میکرد.یه حسی داشتم.اروند آروم به نظر می اومد.انگار همه جا سکون بود.دقیقا جایی ایستاده بودم که نیروهای لشگر بیست و پنج کربلا(مازندران)وارد آب شده بودند یه حس خاصی بود انگار غواصها تو آب بودند و من منتظر بودم یکی یکی سر از آب بیرون بیارند.اروند خیلی گیرا بود و مجذوب...
یادش به خیر
بله گیلان و مازندران.[/QUOTE]لشکر25 کربلا(گیلان و مازندران)!!!!!!
سلام
خواهش میکنم
راستش توضیح ندادم به خاطر اینکه همتون اهل دلید و میدونید چه خبر بوده اونجا ها....
اگه واقعا توضیح لازمه از آقا سید که بزرگمونه میخوام بیشتر توضیح بده در مورد مناطق عملیاتی.....
عکسام قابل شما رو نداره
نمیدونستم عکسام خریدارم داره!!!
محمد جان اسم این ساختمان ، ذوالفقاره ،
مربوط به بچه های ادوات بود ، این تیپ فرمانده های بزرگی به خودش دیده ،
شهید ناهیدی ، شهید کابلی از بزرگان این تیپ بودند ،
خاطرات زیادی از این پادگان دارم ،
از اینکه به یادم بودی ممنونم .
اولین قدم اینه که دلت با اونا باشه ،
باورشون کنی ، راهی رو که رفتن قبول داشته باشی ،
عشق به ولایت و شهادت تو وجودشون موج می زد ،
اسم شهید رو به سادگی به کسی نمیشه داد ،
باید شرایطش فراهم شه ، باید آمادگی ایجاد شه ،
این روح باید شرایط پرواز پیدا کنه ، غیر از خدا هیچ چیز رو نبینه ،
شهادت جنسیت نمی شناسه ،
همه ما یه روز باید بریم ، باید آماده سفر باشیم ،
ولی چه زیباست اگه مرگمون شهادت در راه خدا باشه ،
برای این خواسته باید دعا کرد ،
اللهم الزقنی توفیق شهادت فی سبیلک
این مسائل رو نمیشه به یک باره بهش رسید ،
فرض کن سر کلاس درس ، معلم از بچه ها یه سوال می کنه ،
واضحه اونهایی نسبت به دیگران مقدمترن ، که برای جواب دادن دستشونو بالا بردن ،
یعنی کسانی که فعل خواستن رو تو وجودشون ایجاد کردن ،
اونهایی که منفعل هستند معلم کاری به کارشون نداره ،
و سوال رو از کسانی می پرسه ، که داوطلب شدن و خواستن ،
اگه دقت کنی متوجه میشی تو هم جزء افرادی هستی که دستت رو بالا بردی ،
یعنی خواستی ، چه جوری خواستی ، همین که دلت پاکه و روحت رو صفا دادی ،
می بینی چه شرایط روحی زیبایی داری ،
این مقدمه کاره ، حالا یه چیزهایی رو باید تو وجودت تقویت کنی ،
اولین چیز که آدم و از هر گناهی باز میداره ، اقامه نمازه ، اونم اول وقت ،
موارد زیادی وجود داره که روح رو تقویت می کنه ،
ان شاءالله به وقتش
سلام آبجی ...این طوریه که یه انسان به مقام شفاعت میرسه..
خیلی زیبا بود ممنون..
موارد رو داری دیگه آبجی نه ؟اولین چیز که آدم رو از هر گناهی باز میداره ، اقامه نمازه ، اونم اول وقت ،
موارد زیادی وجود داره که روح رو تقویت می کنه ،
ان شاءالله به وقتش
ممنووووووووووووون
هوایمون کردی ها
ایشالا قسمت ما هم بشه
راستی
کلک یه پا عکاسی ها
سلام آبجی ...
خوشم میاد ، حواست به همه چیز هست ،
موارد رو داری دیگه آبجی نه ؟
موارد زیادی وجود داره که روح رو تقویت می کنه ،
ان شاءالله به وقتش
فرض کن سر کلاس درس ، معلم از بچه ها یه سوال می کنه ،
واضحه اونهایی نسبت به دیگران مقدمترن ، که برای جواب دادن دستشونو بالا بردن ،
یعنی کسانی که فعل خواستن رو تو وجودشون ایجاد کردن ،
اونهایی که منفعل هستند معلم کاری به کارشون نداره ،
و سوال رو از کسانی می پرسه ، که داوطلب شدن و خواستن ،
مرسی ...
اره همه مواردو دارم..حواسم جمع جمع ِ
اولیه روکه همیشه سر جاشه..
دومیه هم طی 2 روز تمومش میکنم..
فقط یادم میره گزارش بدم..
چشم..
راستی این یه تیکه رو خیلی دوست دارم..خیلی قشنگ بود..
یه دنیا حرف داره..
.
سلام
ایشاءلله قسمتتون میشه و میرید زیارت
فاو مربوط به عراقه
اون طرف اروند رود شهر فاو عراقه
البته بری اروند کنار قشنگ معلومه
عکس سومی که از اروند کنار گذاشتم مربوط میشه به مسجد فاو
(همون مسجدی که بلافاصله بعد فتح فاو پرچم امام رضا(ع) رو گنبدش به اهتزاز دراومد)
این عکس: