زن دوست داشتنی از زبان بعضی آقایان

JASMIN.S

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز



می دانی رفیق! همیشه هر انسانی برای خودش یک فانتزی برای زندگی متاهلی خودش دارد. گاهی زیاد دور نیست اما در دسترس هم نیست.
دلم می خواست زنی بگیرم که فارغ از هیاهو های تو خالی امروزه باشد . زنی که از قرتی گری و فمینیسم بازی و دود و حیوان نگه داشتن مبرا باشد. اصلا قاطی این روانپریش بازی ها نشود و بداند تمام این ها از ضعف و عقده و تنهایی است.
وقتی از راه می رسم به استقبالم بیاید و نان سنگک را از دستم بگیرد و لبخندی نثارم کند. دست و صورتی بشویم و چای و قندی در کنارش آماده باشد. از اسرار کاریم هیچ نپرسد و بداند که مرد خانه خسته است. خانه را پناهگاهم کند. بوی خوش غذایش در خانه پیچیده باشد. نگاهش کنم و غم را فراموش کنم.

وقتی غذا می آورد، کلی پرخوری کنم و او از اشتهای مردش لذت ببرد. می خواهم از زحمتش در خانه تشکر کنم. از دستپختش و از صبرش نیز. او را خانم خانه بدانم. هر از گاهی برایش گل بخرم و او خوشحال باشد و گل را دوست داشته باشد.

دلم می خواهد خانواده ام را دوست بدارد و خانواده ی او مرا دوست بدارند. منزل مشترکمان امید خودمان و خانواده هایمان باشد. می خواهم هر از گاهی قهر کند و من نازش را بکشم او با لطافتی زنانه ناز کند اما زود آشتی کند. در خیابان و در زیر باران با من قدم بزند و صدای پایش به من آرامش دهد. اگر خدای نکرده لقمه ای حرام به منزل بیاورم اولین کسی که شماتتم کند او باشد.

راستی می خواهم موقع نماز خواندنش او را با چادر سفیدش تماشا کنم و لذت ببرم. می دانی دوست ندارم زنم بیرون کار کند. نمی خواهم اعصابش خراب شود. هر چه بخواهد از پولی که طبق وظیفه ام به او می دهم تهیه کند.
جمعه ها در خانه کمکش کنم و گاهی برویم چلوکبابی. از فست فود و زندگی فست فودی بیزار باشد. چهره اش لطیف و بی ریا و معصوم باشد. لازم نیست خیلی زیبا باشد. برای زندگی قلب زیبایش را می خواهم. چکمه بلند چرمی نپوشد و سریال های جم را نگاه نکند.

می خواهم به او اعتماد کنم و او نیز به من. شب ها از آرزوهاش بگوید و از امروزش و من با اشتیاق به حرف های او گوش دهم. ذلیل من نباشد و رابطه مان بر اساس انسانیت باشد. نه من او را تربیت کنم! و نه او من را!
هرگز فحش ندهد و اگر من در محیط منزل فحشی به کسی دادم به من تذکر دهد. و اهل غیبت نباشد. هزاران خاطره با هزاران مرد نداشته باشد. می خواهم ناموسم باشد. بداند که آزادی با هرزگی و فساد فرق دارد. می خواهم به او اعتماد کنم و او نیز به من. شب ها از آرزوهایش بگوید و از امروزش و من با اشتیاق به حرف های او گوش دهم. ذلیل من نباشد و رابطه مان بر اساس انسانیت باشد. نه من او را تربیت کنم! و نه او من را!
می خواهم هر جا که مشکلی داشت بعد از خدا اول مرا صدا بزند. اسمم را. و نور امید در قلبش باشم. فرق زن و مرد را بداند. شعر بخواند، کتاب بخواند و گاهی بنشینیم و تفسیر کنیم و گاهی من برایش چایی بیاورم و بداند که بودنش چقدر ارزشمند است.
فرزندانمان را با مهر تربیت کند. به آنها رسیدگی کند اما هرگز قدم زدن زیر باران را با مردش فراموش نکند. در موقع توانگری جلوی ولخرجیم را بگیرد و در موقع سختی کم نیاورد. تنهایی و خلوتمان را داشته باشیم. می خواهم گاهی کودکی کند و من نیز. اما نمی خواهم نمایش عشق به دیگران بدهیم. نمی خواهم در جمع یکدیگر را عشقم و…. صدا کنیم. اسمم به اضافه آقا و اسمش به اضافه خانم. در مهمانی خودمان را به یکدیگر نچسبانیم. بعضی رفتارها متعلق به خلوت است و لاغیر.
خلاصه رفیق ما که پیدا نکردیم. و همچنان عزب ماندیم. نه اینکه خودم تحفه ای باشم ولی به اندازه یک فانتزی حق نوشتن که دارم………… تو هم حق نوشتن داری. راستی فانتزی های تو از همسر آینده ات چقدر به من شبیه است؟


منبع:تبیان
 

JASMIN.S

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
معلومه با این بایدها و نبایدها حالا حالاها عزب میمونی. شما هنوز درک نکردی زن صرفاً بیرون کار نمیکنه که پول در بیاره، که خیلی‌ها هستند به این پول نیازی ندارند. البته هر کسی مختار هست هر کسی که دوست داره رو انتخاب کنه، حتی کُلفَت.

زن میره بیرون تو محیط سخت کار کنه و سختی بکشه و با انواع اقسام آدما سرو کله بزنه که لذت ببره؟: ) البته منکر این نمیشم که یه درصدی از خانوم ها شغلی رو دارن ک دوسش دارن ولی خودم و بقیه دوستام در درجه اول به خاطر هزینه های زندگی دنبال کار هستیم!من اگه نیاز مالی نداشته باشم براچی برم تو محیط مردونه و سخت کار کنم؟!میشینم تو خونه کتاب میخونم به خودم میرسم ،کارهایی انجام میدم که ظرافت زنانه ام رو حفظ کنه و باعث گرمی خونه ام بشه!
زن اگه بیرون کار کنه کلفت نیست،اگه تو خونه کار کنه کلفته؟!؟
 

s_aa

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
بااینکه هنوزدر درک تفاوت نگاه مرد و زن ،به درک کامل و جامعی نرسیدم اما ،ازاین دیدگاه و ازین متن ،فقط بابخشی اش موافقم...و نظرشون محترم هست...
.
.
.
ممنونم:)
 

modir banoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
چکمه بلند چرمی نپوشد


مثلا اگر بپوشد چه می شود؟!


فکر می کنم تو این دوره زمونه نه مردی پیدا میشه که خواسته هاش از همسرش این چیزا باشه و نه زنی پیدا میشه که همه این خصوصیاتو داشته باشه
 

soroor_20

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی غذا می آورد، کلی پرخوری کنم و او از اشتهای مردش لذت ببرد.:biggrin::biggrin:

دلم می خواهد خانواده ام را دوست بدارد و خانواده ی او مرا دوست بدارند>>>> خسته نباشی....احیانا دلت نمیخواد توهم خانواده ی اونو دوست داشته باشی و خانواده ی توهم اونو....:razz:

هزاران خاطره با هزاران مرد نداشته باشد.>>>>امیدواریم همینو واس خودتم بخوای...هزاران خاطره با هزاران دخترررررررررررررررر:razz:


یجاهاییشو خیلی قبول ندارم ولی قشنگه;)
 

zohre_1371

عضو جدید



می دانی رفیق! همیشه هر انسانی برای خودش یک فانتزی برای زندگی متاهلی خودش دارد. گاهی زیاد دور نیست اما در دسترس هم نیست.
دلم می خواست زنی بگیرم که فارغ از هیاهو های تو خالی امروزه باشد . زنی که از قرتی گری و فمینیسم بازی و دود و حیوان نگه داشتن مبرا باشد. اصلا قاطی این روانپریش بازی ها نشود و بداند تمام این ها از ضعف و عقده و تنهایی است.
وقتی از راه می رسم به استقبالم بیاید و نان سنگک را از دستم بگیرد و لبخندی نثارم کند. دست و صورتی بشویم و چای و قندی در کنارش آماده باشد. از اسرار کاریم هیچ نپرسد و بداند که مرد خانه خسته است. خانه را پناهگاهم کند. بوی خوش غذایش در خانه پیچیده باشد. نگاهش کنم و غم را فراموش کنم.

وقتی غذا می آورد، کلی پرخوری کنم و او از اشتهای مردش لذت ببرد. می خواهم از زحمتش در خانه تشکر کنم. از دستپختش و از صبرش نیز. او را خانم خانه بدانم. هر از گاهی برایش گل بخرم و او خوشحال باشد و گل را دوست داشته باشد.

دلم می خواهد خانواده ام را دوست بدارد و خانواده ی او مرا دوست بدارند. منزل مشترکمان امید خودمان و خانواده هایمان باشد. می خواهم هر از گاهی قهر کند و من نازش را بکشم او با لطافتی زنانه ناز کند اما زود آشتی کند. در خیابان و در زیر باران با من قدم بزند و صدای پایش به من آرامش دهد. اگر خدای نکرده لقمه ای حرام به منزل بیاورم اولین کسی که شماتتم کند او باشد.

راستی می خواهم موقع نماز خواندنش او را با چادر سفیدش تماشا کنم و لذت ببرم. می دانی دوست ندارم زنم بیرون کار کند. نمی خواهم اعصابش خراب شود. هر چه بخواهد از پولی که طبق وظیفه ام به او می دهم تهیه کند.
جمعه ها در خانه کمکش کنم و گاهی برویم چلوکبابی. از فست فود و زندگی فست فودی بیزار باشد. چهره اش لطیف و بی ریا و معصوم باشد. لازم نیست خیلی زیبا باشد. برای زندگی قلب زیبایش را می خواهم. چکمه بلند چرمی نپوشد و سریال های جم را نگاه نکند.

می خواهم به او اعتماد کنم و او نیز به من. شب ها از آرزوهاش بگوید و از امروزش و من با اشتیاق به حرف های او گوش دهم. ذلیل من نباشد و رابطه مان بر اساس انسانیت باشد. نه من او را تربیت کنم! و نه او من را!
هرگز فحش ندهد و اگر من در محیط منزل فحشی به کسی دادم به من تذکر دهد. و اهل غیبت نباشد. هزاران خاطره با هزاران مرد نداشته باشد. می خواهم ناموسم باشد. بداند که آزادی با هرزگی و فساد فرق دارد. می خواهم به او اعتماد کنم و او نیز به من. شب ها از آرزوهایش بگوید و از امروزش و من با اشتیاق به حرف های او گوش دهم. ذلیل من نباشد و رابطه مان بر اساس انسانیت باشد. نه من او را تربیت کنم! و نه او من را!
می خواهم هر جا که مشکلی داشت بعد از خدا اول مرا صدا بزند. اسمم را. و نور امید در قلبش باشم. فرق زن و مرد را بداند. شعر بخواند، کتاب بخواند و گاهی بنشینیم و تفسیر کنیم و گاهی من برایش چایی بیاورم و بداند که بودنش چقدر ارزشمند است.
فرزندانمان را با مهر تربیت کند. به آنها رسیدگی کند اما هرگز قدم زدن زیر باران را با مردش فراموش نکند. در موقع توانگری جلوی ولخرجیم را بگیرد و در موقع سختی کم نیاورد. تنهایی و خلوتمان را داشته باشیم. می خواهم گاهی کودکی کند و من نیز. اما نمی خواهم نمایش عشق به دیگران بدهیم. نمی خواهم در جمع یکدیگر را عشقم و…. صدا کنیم. اسمم به اضافه آقا و اسمش به اضافه خانم. در مهمانی خودمان را به یکدیگر نچسبانیم. بعضی رفتارها متعلق به خلوت است و لاغیر.
خلاصه رفیق ما که پیدا نکردیم. و همچنان عزب ماندیم. نه اینکه خودم تحفه ای باشم ولی به اندازه یک فانتزی حق نوشتن که دارم………… تو هم حق نوشتن داری. راستی فانتزی های تو از همسر آینده ات چقدر به من شبیه است؟


منبع:تبیان
خییییلی قشنگ بود ...
ولی امگار شده یه رویاااا
کاش دوطرفه باشه....
همه همینطور باشن
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
عجب متنی بود!
خیلی جالب و کمی به دور از واقعیت بود!
به نظرم این دیدش کمی شبیه به زندگی های سنتی که پر از محبت و صمیمیت است باشه که الان متاسفانه حتی 1% هم در جامعه دیده نمیشه!
البته به غیر از زندگی بابا بزرگ ها و مامان بزرگ های ما.

وقتی غذا می آورد، کلی پرخوری کنم و او از اشتهای مردش لذت ببرد.:biggrin::biggrin:

منظور کلی ش این بوده که مــرد بره بیرون کار کنه و وقتی میاد خونه از فرط خستگی و گرسنگی دستپخت خانومش رو که با کلی مهر و محبت درست شده
رو با اشتها بخوره و خانومش لذت ببره.:D
منظورش دوره هم نشینی کنار هم حتی به بهانه ی صرف غذا از فرطِ گرسنگی هست.:D
 

Similar threads

بالا