onia$
دستیار مدیر تالار مدیریت
زندگينامه خودنوشت
رگنر فریش
مترجم: علی حاتمیان
رگنر فریش اقتصاددان نروژی در سوم مارس 1895 در شهر اسلو پایتخت دانمارک به دنیا آمد.
او در حوزه اقتصادسنجی به پژوهش پرداخته و در دوران فعالیت علمی خویش در طراحی الگوهای اقتصادسنجی، نظریات مرتبط با سیاست تعدیل اقتصادی و برنامهریزی بلندمدت مشارکت داشته است. فریش در 1969 نخستین نوبل اقتصاد را برای «توسعه و کاربرد الگوهای پویا در تحلیل فرآیندهای اقتصاد» دریافت کرد. در زمان دریافت این جایزه فریش در دانشگاه اسلو مشغول به کار بوده است. متن زیر زندگینامه رگنر فریش به قلم خود او است.
در سوم مارس 1895 در اسلو متولد شدم. حرفه پدرم آنتوان فریش طلاسازی بود و مادرم رگنا فردریک کیتلسن بر دیدگاه کلی من در باب زندگی تاثیر بسیار نهاد. نخستین بار در 1920 با ماری اسمدل ازدواج کردم که ثمره این وصلت دختری به نام رگنا بود. دخترم خود نیز بعدتر ازدواج کرد و نوهای به نام نادیا به من بخشید که از دید پدربزرگش بهترین نوه دنیا است. همسر اولم در 1952 از دنیا رفت و من در 1953 با آسترید یوهانسن که از کودکی او را میشناختم ازدواج کردم. آسترید تحصیلات خود را در زبانشناسی به سال 1921 در دانشگاه اسلو به پایان رسانده بود و دختر تاجر و کشتیدار مشهور آی.ام.یوهانسن و همسرش جولی کاسپرسن بود. این زوج برای سالها دوستان صمیمی والدین من بودند. آسترید از زمان ازدواجمان تاکنون همراه باوفای من بوده و با فداکاری تمام در تمامی فراز و فرودهای زندگی از من حمایت کرده است.
شرکت طلاسازی پدرم در اسلو ابتدا در 1856 توسط پدربزرگم تاسیس شد. در حقیقت حرفه طلا و نقرهسازی در خاندان ما حرفهای خانوادگی است که پیشینه آن به حدود سالهای 1630 میرسد، زمانی که کریستین چهارم پادشاه دانمارک و نروژ از پرنس ساکسونی درخواست کرد تا گروهی از متخصصان مجرب را در حوزه معدن از فرایبرگ در ساکسونی(که آموزشگاه معدن در آنجا دایر بود) نزد او بفرستد تا با کمک آنها منابع تازه کشف شده نقره را در کونگسبرگ نروژ استخراج کند. از این رو میتوان پیشینه این حرفه را در خانواده ما تا آن زمان دور پی گرفت.
زمانی که در آغاز جوانی برای آینده خود برنامهریزی میکردم، تقریبا مسلم بود که من نیز باید حرفه طلاسازی را برگزینم. از این رو در کارگاه شرکت دیوید آندرسن در اسلو به کارآموزی مشغول شدم و پس از پایان دوران کارآموزی در 1920، کار خود را به صورت آزمایشی به عنوان صنعتگر و طلاساز به اتمام رساندم.
تصور مادرم از همان ابتدای کارآموزی این بود که تجارت نمیتواند در بلندمدت رضایت خاطر مرا جلب کند. از این رو با اصرار از من خواست تا همزمان به تحصیل در دانشگاه نیز بپردازم. ما کاتالوگهای دانشگاه اسلو را در خانه دنبال میکردیم و با بررسی آنها دریافتیم که رشته اقتصاد کوتاهترین و آسانترین زمینه برای تحصیل است؛ از این رو اقتصاد را به عنوان رشته تحصیلی برگزیدم. البته بعدتر تحصیل در رشته اقتصاد دانشگاه اسلو به صورت عمده دچار تغییر شده و ارتقا یافت، به گونهای که اکنون تحصیل در آن بسیار دشوارتر و مستلزم صرف زمان بیشتری است (و برخی بر این باورند که من نیز در این پیشرفت سهم اندکی ایفا کردهام).
در 1919 تحصیلات خود را در رشته اقتصاد به پایان رساندم و در حدود یک سال بعد، برای مطالعه جدیتر این دانش به کشورهایی چون فرانسه، آلمان، بریتانیا، ایالات متحده و ایتالیا سفر کردم. اقامت من در فرانسه به حدی دلپذیر بود که هنگامی که سالها بعد مجددا به آنجا بازگشتم احساسم آن بود که به خانه بازگشتهام. در 1926 درجه دکترای خود را در آمار ریاضی از دانشگاه اسلو دریافت کردم و به ترتیب در سالهای 1925، 1928 و 1931 به عنوان استادیار، دانشیار و استاد تمام در این دانشگاه مشغول به کار شدم. اندکی بعد نیز مدیریت بخش تحقیقاتی موسسه تازه تاسیس اقتصاد را در همین دانشگاه پذیرفتم.
زندگی علمی من جدای از این موارد نکته قابل اشاره دیگری ندارد. من عضو مجامع علمی در کشورهای مختلف هستم و تا به حال چندین دکترای افتخاری دریافت کردهام. پیش از دریافت نوبل اقتصاد در 1969 باید به جایزه آنتونیو فرترینلی در 1961 اشاره کنم که توسط آکادمی ملی لینچی به من اعطا شد. این آکادمی از قدیمیترین و مشهورترین مجامع علمی ایتالیا است که فردی چون گالیله نیز در آن عضویت داشته است. زمانی که به کوشش بیثمرم در حل مشکلات نظری میاندیشم و در عین حال افتخاراتی را که نصیبم شده است مینگرم، با احساس سپاسگزاری عمیقی درمییابم که اینها همه از توجهات خداوند بوده است. او که در تمام این سالها مرا هدایت کرده و همواره پناهگاه من در موضوعاتی بوده که هرگز دست علم به آنها نخواهد رسید.
جدای از زندگی علمی، تفریح و زمان آزاد من عمدتا خارج از خانه و به اموری چون کوهنوردی میگذرد. علاوه بر این نزدیک 57 سال با پرورش زنبور عسل و ملکه درگیر بودهام و به طور مشخص تلاش کردهام برای ارتقای کیفیت زنبورها از مطالعات ژنتیک و آماری استفاده کنم. البته اگر از من بپرسید که آیا این کار حقیقتا برایم جذاب و دلپذیر است نمیتوانم با رعایت صداقت پاسخ مثبت دهم؛ چراکه پرداختن به زنبورها بیشتر به نوعی وسواس میماند که هرگز نخواهم توانست از آن رهایی یابم.
رگنر فریش
مترجم: علی حاتمیان
رگنر فریش اقتصاددان نروژی در سوم مارس 1895 در شهر اسلو پایتخت دانمارک به دنیا آمد.
او در حوزه اقتصادسنجی به پژوهش پرداخته و در دوران فعالیت علمی خویش در طراحی الگوهای اقتصادسنجی، نظریات مرتبط با سیاست تعدیل اقتصادی و برنامهریزی بلندمدت مشارکت داشته است. فریش در 1969 نخستین نوبل اقتصاد را برای «توسعه و کاربرد الگوهای پویا در تحلیل فرآیندهای اقتصاد» دریافت کرد. در زمان دریافت این جایزه فریش در دانشگاه اسلو مشغول به کار بوده است. متن زیر زندگینامه رگنر فریش به قلم خود او است.
در سوم مارس 1895 در اسلو متولد شدم. حرفه پدرم آنتوان فریش طلاسازی بود و مادرم رگنا فردریک کیتلسن بر دیدگاه کلی من در باب زندگی تاثیر بسیار نهاد. نخستین بار در 1920 با ماری اسمدل ازدواج کردم که ثمره این وصلت دختری به نام رگنا بود. دخترم خود نیز بعدتر ازدواج کرد و نوهای به نام نادیا به من بخشید که از دید پدربزرگش بهترین نوه دنیا است. همسر اولم در 1952 از دنیا رفت و من در 1953 با آسترید یوهانسن که از کودکی او را میشناختم ازدواج کردم. آسترید تحصیلات خود را در زبانشناسی به سال 1921 در دانشگاه اسلو به پایان رسانده بود و دختر تاجر و کشتیدار مشهور آی.ام.یوهانسن و همسرش جولی کاسپرسن بود. این زوج برای سالها دوستان صمیمی والدین من بودند. آسترید از زمان ازدواجمان تاکنون همراه باوفای من بوده و با فداکاری تمام در تمامی فراز و فرودهای زندگی از من حمایت کرده است.
شرکت طلاسازی پدرم در اسلو ابتدا در 1856 توسط پدربزرگم تاسیس شد. در حقیقت حرفه طلا و نقرهسازی در خاندان ما حرفهای خانوادگی است که پیشینه آن به حدود سالهای 1630 میرسد، زمانی که کریستین چهارم پادشاه دانمارک و نروژ از پرنس ساکسونی درخواست کرد تا گروهی از متخصصان مجرب را در حوزه معدن از فرایبرگ در ساکسونی(که آموزشگاه معدن در آنجا دایر بود) نزد او بفرستد تا با کمک آنها منابع تازه کشف شده نقره را در کونگسبرگ نروژ استخراج کند. از این رو میتوان پیشینه این حرفه را در خانواده ما تا آن زمان دور پی گرفت.
زمانی که در آغاز جوانی برای آینده خود برنامهریزی میکردم، تقریبا مسلم بود که من نیز باید حرفه طلاسازی را برگزینم. از این رو در کارگاه شرکت دیوید آندرسن در اسلو به کارآموزی مشغول شدم و پس از پایان دوران کارآموزی در 1920، کار خود را به صورت آزمایشی به عنوان صنعتگر و طلاساز به اتمام رساندم.
تصور مادرم از همان ابتدای کارآموزی این بود که تجارت نمیتواند در بلندمدت رضایت خاطر مرا جلب کند. از این رو با اصرار از من خواست تا همزمان به تحصیل در دانشگاه نیز بپردازم. ما کاتالوگهای دانشگاه اسلو را در خانه دنبال میکردیم و با بررسی آنها دریافتیم که رشته اقتصاد کوتاهترین و آسانترین زمینه برای تحصیل است؛ از این رو اقتصاد را به عنوان رشته تحصیلی برگزیدم. البته بعدتر تحصیل در رشته اقتصاد دانشگاه اسلو به صورت عمده دچار تغییر شده و ارتقا یافت، به گونهای که اکنون تحصیل در آن بسیار دشوارتر و مستلزم صرف زمان بیشتری است (و برخی بر این باورند که من نیز در این پیشرفت سهم اندکی ایفا کردهام).
در 1919 تحصیلات خود را در رشته اقتصاد به پایان رساندم و در حدود یک سال بعد، برای مطالعه جدیتر این دانش به کشورهایی چون فرانسه، آلمان، بریتانیا، ایالات متحده و ایتالیا سفر کردم. اقامت من در فرانسه به حدی دلپذیر بود که هنگامی که سالها بعد مجددا به آنجا بازگشتم احساسم آن بود که به خانه بازگشتهام. در 1926 درجه دکترای خود را در آمار ریاضی از دانشگاه اسلو دریافت کردم و به ترتیب در سالهای 1925، 1928 و 1931 به عنوان استادیار، دانشیار و استاد تمام در این دانشگاه مشغول به کار شدم. اندکی بعد نیز مدیریت بخش تحقیقاتی موسسه تازه تاسیس اقتصاد را در همین دانشگاه پذیرفتم.
زندگی علمی من جدای از این موارد نکته قابل اشاره دیگری ندارد. من عضو مجامع علمی در کشورهای مختلف هستم و تا به حال چندین دکترای افتخاری دریافت کردهام. پیش از دریافت نوبل اقتصاد در 1969 باید به جایزه آنتونیو فرترینلی در 1961 اشاره کنم که توسط آکادمی ملی لینچی به من اعطا شد. این آکادمی از قدیمیترین و مشهورترین مجامع علمی ایتالیا است که فردی چون گالیله نیز در آن عضویت داشته است. زمانی که به کوشش بیثمرم در حل مشکلات نظری میاندیشم و در عین حال افتخاراتی را که نصیبم شده است مینگرم، با احساس سپاسگزاری عمیقی درمییابم که اینها همه از توجهات خداوند بوده است. او که در تمام این سالها مرا هدایت کرده و همواره پناهگاه من در موضوعاتی بوده که هرگز دست علم به آنها نخواهد رسید.
جدای از زندگی علمی، تفریح و زمان آزاد من عمدتا خارج از خانه و به اموری چون کوهنوردی میگذرد. علاوه بر این نزدیک 57 سال با پرورش زنبور عسل و ملکه درگیر بودهام و به طور مشخص تلاش کردهام برای ارتقای کیفیت زنبورها از مطالعات ژنتیک و آماری استفاده کنم. البته اگر از من بپرسید که آیا این کار حقیقتا برایم جذاب و دلپذیر است نمیتوانم با رعایت صداقت پاسخ مثبت دهم؛ چراکه پرداختن به زنبورها بیشتر به نوعی وسواس میماند که هرگز نخواهم توانست از آن رهایی یابم.