رفتار و کردارمان را جدی بگیریم.

پیر بابا

عضو جدید
علی (ع)
«يا اَيُّهَا النّاسُ لَوْلا كَراهِيَّةُ الغَدْرِ، كُنْتُ مِنْ اَدْهَي النّاسِ؛ اي مردم، اگر زشتي نيرنگ نبود، من از همه مردم زيرك‏تر بودم.»
از لحاظ‌ اهميت‌ و تأثير رفتار دیگران در ذهن انسان در مجموعه‌ دید و بازدید های متقابل ، سلسله‌ مراتبي‌ بوجود میآید که همه‌ را نمي‌توان‌ در يك‌ رده‌ طبقه‌بندي‌ كرد. این دید و باز دید ها و رفتار های متقابل طرفین در این تعامل ها ، موضوعي‌ است‌ كه‌ مي‌خواهم‌ روي‌ آن‌ احكام‌ حقوقي‌ بار كنم. پيشاپيش، اين‌ نكته‌ را هم‌ اضافه‌ كنم‌ كه‌ يكي‌ از ويژگيهاي‌ رفتار فرهنگي‌ كه‌ درتعريف‌ آن‌ هم‌ ذكر شده ، مسأله‌ انديشه‌ و احساس‌ است. که اموري‌ نامتعين‌ و چه‌ بسا غيرقابل‌ تعريف‌ است ولیکن در مورد ثبت شخصیت یک شخص در ذهن انسان دیگر , رفتارها و گفتارهای به ظاهر ناچیز و کوچک نقش بسزایی ایفاء میکنند که همین تاثیرات , مبنای نوع و مدل رفتار های متقابل در بین ان دو انسان در آینده میشود. یاد آوری میکنم که افراد متعدد به‌ فراخور وضعيت‌ شخصي‌ خودشان، برداشتهاي‌ متعددی از رفتار های دیگران مي‌كنند که لازمست ما از مهم بودن این فاکتور شخصیتی و نیز از لزوم شناخت سلیقه افراد و نوع هویت فکری آنان غافل نباشیم , چون ممکن است همین ناآشنایی باعث شود که ما ندانسته رفتار ها و گفتار هایی را از خود بروز بدهیم که مجموعه آن رفتار ها برآیند ناخوشایندی در طرف مقابل ایجاد نماید و ما در روابط بعدی مان با او در معرض بازخورد های شدید طرف مقابل قرار بگیریم و متوجه هم نباشیم که خود ما باعث زایش این رفتار ها بوده ایم. در مورد روابط انسانها با یکدیگر مدلهای فراوانی را شاهد بوده ایم. یکی از این مدلها مدل دفاع شخصی است که در این مدل انسان همواره با کمترین اعتماد نسبت به طرف مقابل با او ارتباط برقرار میکند و هیچگاه آنطور که هست خود را نشان نمیدهد. این نوع رفتار در ادامه کم کم جای خود را به اعتماد نسبی میدهد و روابط اشخاص تا حدود زیادی خودمانی میشود ولی ما گاهآ فراموش میکنیم که ببینیم طرف مقابل این رفتار ما را چگونه ارزیابی میکند و خدای نکرده اگر او احساس کند که با این نوع رفتار ما , کم کم تحقیر میشود , ممکن است دست به کاری یا رفتاری بزند که ما را شوکه کند. بطور کلی صفات و خصوصيات انسان را مي توان از جهات مختلف دیگری هم بررسي كرد. یکی از آن جهات آنست که شخص در ابتدای آشنایی بسیار مرتب و با رعایت مبادی آداب رفتار میکند و بتدریج که زمینه آشنایی بیشتر شد , شخص , با نشان دادن رفتار از نوع خودمانی در ظاهر و با سوء استفاده از اخلاق خوب و گذشت طرف مقابل در باطن , دیگر خود را موظف نداند که با احترام رفتار نماید و اسم این نوع رفتار را برخورد خودمانی بگذارد . این نوع رفتار خطایی عظیم است که در آینده بازخورد های شدید به بار میآورد. حتی دربرخی از این نوع رفتارها شخص تا حد ممکن بصورت ابتدایی رفتار میکند ومتوجه نیست که طرف مقابل در عین اینکه برخورد نمیکند , در همان حالت متوجه این رفتار هست و نمره ارزیابی طرف مقابل را هر بار کمتر میدهد و در نهایت تصویرذهنی از شخصیت واقعی او را ضعیف رسم میکند. بنابراین سوء استفاده از رفتار نرم طرف مقابل وجود نوعی خطای شخصیتی در ما را عیان میکند که شاید شخص دوم ظاهرآ و به قیاس ما متوجه آن نمیشود, در حالی که چنین نیست و ما باید حتی در بروز رفتار های خودمانی هم شخصیت و هویت طرف مقابل را مدّ نظر داشته باشیم و پا از حریم حرمت و تکریم دیگران در هر موقعیتی فراتر نگذاریم. خودمانی بودن با دیگران بنوعی احترام گذاشتن به شخصیت آنان نیز هست اما این حس زمانی در طرف مقابل واقعیت می یابد که ما همواره جنبه های هویت فردی و علایق و حفظ استاندارد های ذهنی او را هم مدّ نظر داشته باشیم و احساسات او را به بازی نگیریم. بروز هر نوع کج فهمی و بهم ریختگی ذهنی عامل بازدارنده ای است که ما را از دستیابی به روابط بهتر وزندگی مشترک با کیفیت تر ؛ با مشکل جدی روبرو می کند. ممکن است در نتیجه برداشت ذهنی شخصی در یک مقطعی از زمان اتفاق بدی بین انسانها رخ دهد . یا اینکه به خاطر عدم تداوم ارتباط سازنده ؛مشکلات قدیمی ؛ دوباره بروز کند.کلید حلاین مشکل ؛ بازبینی عمیق طرف مقابل و فهم مشترکی از مزایای ارتباط بر مبنای احترام متقابل است. باید این فعالیتها بطور دائمی تکرار شود و در فرهنگ و رفتار ما تجلی یابد و بطور مستمر بهبودداده شود به گونه ای که هر روز نسبت به روز قبل خود پیشرفت داشته باشیم.چنانچه ما در روابط خودمان با دیگران متوجه امیال و دنیای آنان نباشیم , باعث میشویم که مخاطبان ما در مواجهه با ما از یک حصار امنیتی استفاده کنند که با تداوم روابط به همان شکل قبلی آنان دامنه این حصار را فشرده تر کرده و جایی برای ما باقی نمیگذارند و کم کم از ما دور خواهند شد و در ادامه بجای داشتن حس شادی از دیدن ما , دچار دغدغه و توهم خواهند شد.باید همواره بیاد داشته باشیم که برداشت های ذهنی برای خودشان،موقعيتی دارند و برآیند آنها چه موقت و چه در دورانهايی طولانی , تاثيری عميق بر روابط ميگذارد. انعکاسات وجودی و درونی که معمولآ در رفتار انسان تجلی بیرونی می یابند , واقعیت های حقیقی شخصیت انسان را به نمایش میگذارند. بنابراین باید درون خویش را نسبت به حس احترام به دیگران غنی بسازیم تا براحتی دستمان رو نشود و به معنی واقعی کلمه انسان وارسته ای باشیم. ما باید کاری بکنیم که بصورت واقعی قابل تحمل و دوست داشتنی باشیم وگرنه کسی عمدینداردو يا تعهدی نسپرده است که در هر شرايطی، چه خوش و چه طاقت فرسا، همواره ما را تحمل کند و دم بر نیاورد. اگر دقت کنيم می بينيم تمام اتفاقاتی که برای ما صورت فاجعهبه خود می گيرند همه ناشی از فاجعه دانستن واقعه ای به اسم تحقیرشدن است پس نباید خود ما هم با رفتارهایمان کاری بکنیم که دیگران این احساس را داشته باشند که دارند توسط ما با دلیل و یا بی دلیل تحقیر میشوند که در آنصورت عکس العمل آنها هم برای ما ناخوشایند میشود. پدرم به من یاد داه است که اعتماد و لطف دیگران در حق خودم را به حساب کرامت آنان بگذارم و سهمی برای خود قائل نباشم اما همه ترس من از اینست که شاید نتوانم بدرستی صداقت و خودمانی بودن انسانها با خودم را تفسیر کنم و بد به دلم راه بدهم. برای اینکه بطور واضح منظور خودم را از شکل قشنگ خودمانی بودن بیان کنم , نیما یوشیج را مثال میزنم : نیما در سطح «ظاهر» شعر، تساوي هجاها در بيت رااز ميان برداشته امّا اساس عروض را نگه داشت يعني وزن را بر اساس ارکان عروضي بنانهاد فقط تساوي ارکان را بهم زد و از نظر محتوا و باطن شعر هم نگاهي زميني به زندگيبا رنگ و لعابي رمانتيک به مسائل اجتماعي کرد و جاودانه شد. اگر ما هم قادر باشیم که در روابط خود با دیگران ضمن حفظ استاندارد ها و حقوق افراد , خشکی مراودات را از بین ببریم و بصورت صمیمی و با حفظ هویت انسانها با آنان ارتباط خودمانی برقرار کنیم , بهترین نوع رابطه انسانی را تدوین و زنده میکنیم.داستايوسكي مي‌گويد " هيچ چيز آسان‌تر از رد نظريه ديگران وسخت‌تر از درك آنان نيست!" تفاوت‌هاي ميان انسان‌ها، اگر به خوبي درك و مديريت شود، فرصت‌هايي گران‌بها در اختيار مي‌گذارد تا جامعه ای پويا، سرزنده وكارامد داشته باشيم. هر انساني گنجينه‌اي منحصر به‌فرد وبي‌همتا از هوشمندي‌ها وتوانمندي‌هاست. امروزه ديگر تصور مديريتي يكسان برجامعه ، بستن چشم بر روي اين واقعيت روشن است كه « انسان‌ها متفاوتند» خواسته هايشان متفاوت است، نيازهاي‌شان متفاوت است و نحوه ارتباط با آنها نيز بايد متفاوت و متقابل باشد. همه ما در زندگي خود، از ساده‌ترين امور روزمره در خانواده گرفته تا حل‌وفصل اختلافات بين كشورها، به نوعي با مقوله «ارتباط متقابل» درگيريم. برآورده شدن منافع ما در بسياري مواقع بسته به قدرت‌مان در شکل ارتباطی است كه برقرار میکنیم. امروزه ديگر اين مسأله مطرح نيست كه انسان‌ها بايد با هم در ارتباط باشند ، بلكه مسأله اين است كه بايد ارتباط سالم بر مبنای احترام متقابل داشته باشند و بدين منظور بايد به دانش خوب برقرارکردن كردن ارتباط خوب مجهز باشند.اگرهدف يك ارتباط را رسيدن به توافقي بدانيم كه منافع مادی و معنوی طرفين را برآورده سازد، بايد بدانيم كه از ارتباط چه مي‌خواهيم و چگونه به ساده ترين و عادلانه‌ترين و سالم ترین وجه قادريم آن هدف را به دست آوريم و تداوم ببخشیم.
 

Similar threads

بالا