بیژن مولایی
عضو جدید
من مكانيك به دنيا اومدم.
درود بر همه مهندسین مکانیک
من مكانيك به دنيا اومدم.
من عاشقه رشتمم........
بعله ، میدونم
من رشته مو خیلی دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت ندارم
کی نظر شما رو خوااست؟؟
ببخشید ، میخواستم بگم من میدونم شما رشته تون رو خیلی دوست دارید
چه تاپیک خوووبی
راستش نمیییییییدونم
خوب من معماری رو خیلی دوست داشتم طوری که بین کامپیوتر صنعتی اصفهان که جزو بهترین دانشگاهاست و معماری آزاد، معماری آزاد رو انتخاب کردم
اما ترم قبل بدجوری استادم زد تو ذوقم، از همون اول ترم شروع کرد، تا قبلش واقعا لذت میبردم از کارام اما جدیدا دیگه نه
موضوع این ترممون هم طراحی پایانه مسافربریه، اصلا خوشم نمیاد
بچه ها دعا کنین علاقم به رشتم دوباره برگرده
به نظرتون امیدی هست؟
یادمه وقتی که می خواستم دوره دبیرستان انتخاب واحد کنم و سرنوشت بزرگ زندگیمو از نظر درسی بگیرم، خیلی دوست داشتم کامپیوتر بخونم. اون موقع کامپیوتر تو خونه کمتر کسی پیدا می شد و منم عاشق کامپیوتر بودم. وقتی پروندمو بردم تا هنرستان ثبت نام کنم، معاونمون بهم گفت رشته کامپیوتر ظرفیتش پر شده و تو می تونی حسابداری یا معماری بخونی! تمام برنامه ریزی هام پاک به هم خورد. هر چی اصرار کردم فایده نداشت و به ناچار رشته معماری رو انتخاب کردم!
اوایل هیچی در موردش نمی فهمیدم و به یکباره وضعیت تحصیلیم به شدت تنزل کرد. سال دوم دبیرستان به همین منوال سپری شد و منم بی علاقه سر کلاسا می نشستم. ولی تصمیم گرفتم عزمم رو جزم کنم و به این رشته علاقه نشون بدم. تمام تلاشمو کردم. دروسی که افتاده بودم رو پاس کردم و وارد سال سوم شدم. وضعیتم روز به روز بهتر شد و تونستم دیپلمم رو بگیرم. از اون موقع سالها می گذره.
پس از گرفتن دیپلمم بصورت حرفه ای وارد بازار کار شدم و چندین ساله که تو همین رشته مشغولم و درآمدی هم از این راه دارم.
الان اینقدر عاشق رشته ام هستم که اگه دوباره بخوام به عقب برگردمو مجددا انتخاب رشته کنم همین معماری رو بر میدارم و کاستی هایی رو که اون موقع داشتم جبران کنم.
من عاشق معماریم و اگه یه روز حتی یه صفحه از کتابای تخصصی معماری رو نخونم، انگار چیزی رو گم کردم.
الان تو جایی وایسادم که هر ترم به عنوان رتبه اول کلاس معرفی میشم و رقابت شدیدی تو کلاسمون واسه درس خوندن وجود داره.
شما چی دوستان من! آیا واقعا به رشته ای که می خونین علاقه دارین؟
یادمه وقتی که می خواستم دوره دبیرستان انتخاب واحد کنم و سرنوشت بزرگ زندگیمو از نظر درسی بگیرم، خیلی دوست داشتم کامپیوتر بخونم. اون موقع کامپیوتر تو خونه کمتر کسی پیدا می شد و منم عاشق کامپیوتر بودم. وقتی پروندمو بردم تا هنرستان ثبت نام کنم، معاونمون بهم گفت رشته کامپیوتر ظرفیتش پر شده و تو می تونی حسابداری یا معماری بخونی! تمام برنامه ریزی هام پاک به هم خورد. هر چی اصرار کردم فایده نداشت و به ناچار رشته معماری رو انتخاب کردم!
اوایل هیچی در موردش نمی فهمیدم و به یکباره وضعیت تحصیلیم به شدت تنزل کرد. سال دوم دبیرستان به همین منوال سپری شد و منم بی علاقه سر کلاسا می نشستم. ولی تصمیم گرفتم عزمم رو جزم کنم و به این رشته علاقه نشون بدم. تمام تلاشمو کردم. دروسی که افتاده بودم رو پاس کردم و وارد سال سوم شدم. وضعیتم روز به روز بهتر شد و تونستم دیپلمم رو بگیرم. از اون موقع سالها می گذره.
پس از گرفتن دیپلمم بصورت حرفه ای وارد بازار کار شدم و چندین ساله که تو همین رشته مشغولم و درآمدی هم از این راه دارم.
الان اینقدر عاشق رشته ام هستم که اگه دوباره بخوام به عقب برگردمو مجددا انتخاب رشته کنم همین معماری رو بر میدارم و کاستی هایی رو که اون موقع داشتم جبران کنم.
من عاشق معماریم و اگه یه روز حتی یه صفحه از کتابای تخصصی معماری رو نخونم، انگار چیزی رو گم کردم.
الان تو جایی وایسادم که هر ترم به عنوان رتبه اول کلاس معرفی میشم و رقابت شدیدی تو کلاسمون واسه درس خوندن وجود داره.
شما چی دوستان من! آیا واقعا به رشته ای که می خونین علاقه دارین؟