بارالهی می دانم سفیدی ایمانم به سیاهی تبدیل شده می دانم زیادی گناهانم باعث دوری من از تو شده ولی
ولی می دانم هر چه قدر از تو دور باشم باز این است که من از تو دورم و تو از من هم به خودم نزدیکتری میدانم تک تک حرف هایی که میزنم با گوش جان می شنوی چون تو خالقی و من مخلوق می دانم کرامت و بخشندگی تو انقدر زیاد است که با اینکه من بنده ی روسیاهم باز روزی من را میدهی
می دانم عنایت و محبتت نباشد من نمیتوانم با تو حرف بزنم و بگم به من نظر کن،چون نظری کردی من در و دل میکنم.
بارالهی خوبی مارو تو بهتر از پدرو مادر و همه ی کسان نزدیک به ما میدانی .بارالهی به خاطر این همه بزرگی و جلالی که داری به خاطر این همه پاکی و قداستی که در درگاه توست و هرکه به درگاهت متوسل می شود و با بیان حتی یک کلمه به خداوندیت ابراز می کند هر چند باز نمی تواند باز هر آنچه شایسته ی توست بگوید ، اینها بیان کننده ی قدرت و حکمت تو نسبت به درک کننده ی بنده هایت و بیان کردن حاجتشان به تو چون خالق و کریم بودنت بر همه ی بنده های خوبت مشخص می باشد.
بار الهی به خاطر کرامت و بخششی که داری به خاطر لطف های بی کرانت که من نتوانسته ام شکراش را به جا بیارم ازت درخواست دارم و آن هم شفاء همه مریضا است و همچنین مریضی دوستانی که در باشگاه هستن.
کاش روزی آنقدر معرفت پیدا کنم تا بفهم هر آنچه که ازتوست