در طول روز بیشتر به چی فکر میکنی؟و درباره خودتون چی فکر میکنید؟

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2]http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon1.png[/h]
از کجا آمده ام
آمدنم بهر چه بود
به کجا می روم آخر ننمایی وطنم


من به این فکر می کنم که چرا بعصیا اینقدر پیشرفت کردن
بعدش فهمیدم که بخاطر نوع فهم و درکشون نسبت به محیط اطرافشون هست
اما من هیچ درک و فهمی نداشتم
خیلی می ترسیدم
اما بعد از یه مدت تحقیق کردن فهمیدم این به سن آدم بر می گرده اونا سنشون بالا تر هست برای همین بهتر درک می کنن

البته باید تو سنین کم سختی کشید تا وقتی به اونجا می رسی مثل اونا بشی


همین.

الان که این حل شده دارم به امتحانام فکر می کنم و پروژه و کارآموزیم​
 

mina***

عضو جدید
من که نپرس از بس تو فکرم همش به کوچکترین صدا قبلم از جا کنده میشه ...روحیم که داغونه....نمیدونم شاید به قول دوستام خوشی زده زیره دلم نمیدونم از بس کنکور دادم دیگه بسمه خدا رو شکر ارشدو بگیرم دیگه تا چند سال دیگه غلط کنم کنکور بدم....تو روز که همش به این فکر میکنم که ایا اون کسی که من می خوام پیدا میشه کی میاد؟؟؟....کلا احساس افسرگی دارم ...حوصله ندارم با دوستام حرف بزنم ....شیطونترین دختر بودم حالا اکثرا سایلنتم .... همش فکر میکنم یه نفر باید منو از این وضیعیت نجات بده چون هر روز حصار دورم بلندتر و دسترسی به من غیر ممکن میشه ....نمیدونم چی شد یه دفعه من با اون همه افکار مثبت تبدیل به همچین ادمی شدم ...دوستای عزیزم جواباتونو خوندم اکثرا همه غمگینن امیدوارم همتون بهترین روزها رو در پیش رو داشته باشین
 

درکه

عضو جدید
من یه سال هست در یه فکر بزرگ هستم فکر که اگر انجام بگیر نمی دونم شاید 90درجه زندگی ام تغییر کن همه خانواده ام به جز یه نفر مخالف هستن بیشتر از همه مادرم نمی دانم خودم بعضی شب هرچی فکر می کنم نمی تونم از خانواده ام دل بکندم دقیق الان در یه دو راهی قرار دارم تمام فکر خیال شده این تصمیم دقیق صبحی تماس گرفتم برای این کار بزرگ قول داده فردا جواب قطعی به من بده اما دوستان باور کنید نمی تونم از اینجا از شهر خودم از.............. دل بکندم اما اگر این اتفاق برای هر کدوم از شما پیش می امد همانند من در دو راهی قرار می گرفتید 2 روز دیگه جوابم قطعی این آرزو بزرگ من به من می رسه دو روز دیگه (( این هست همه فکر خیالم شده ))
 

Nilpar

عضو جدید
کاربر ممتاز
به تموم چرا هایی که تو سن من واسه همه چرا میشه
 

mina***

عضو جدید
من یه سال هست در یه فکر بزرگ هستم فکر که اگر انجام بگیر نمی دونم شاید 90درجه زندگی ام تغییر کن همه خانواده ام به جز یه نفر مخالف هستن بیشتر از همه مادرم نمی دانم خودم بعضی شب هرچی فکر می کنم نمی تونم از خانواده ام دل بکندم دقیق الان در یه دو راهی قرار دارم تمام فکر خیال شده این تصمیم دقیق صبحی تماس گرفتم برای این کار بزرگ قول داده فردا جواب قطعی به من بده اما دوستان باور کنید نمی تونم از اینجا از شهر خودم از.............. دل بکندم اما اگر این اتفاق برای هر کدوم از شما پیش می امد همانند من در دو راهی قرار می گرفتید 2 روز دیگه جوابم قطعی این آرزو بزرگ من به من می رسه دو روز دیگه (( این هست همه فکر خیالم شده ))
از خدا می خوام هر چی صلاخته همون بشه
 

memar_w

عضو جدید
من خیلی به خودم فکر میکنم اما به نتیجه ای نمی رسم.آخرشم کلی خودمو سرزنش میکنم
نمیدونم چرا اما ریاد در مورد خودم مثبت فکر نمیکنم.
خیلی دوس دارم مثبت باشم اما مثله اینکه عادت کردم
 

فاطمه طالبی

کاربر بیش فعال
نظرم درباره خودم کاملا خوب و مثبته. به نظر من یک انسان در هر لحظه از زندگیش میتونه شروعی تازه داشته باشه.چرا باید ناامید باشم؟ با هر شرایطی که هستیم میشه که تصمیم بگیریم که خوب زندگی کنیم و حتی بهترین باشیم.میشه از همین الان شروع کرد! همین لحظه!.... و زندگی رو تغییر اساسی داد. میشه... همه چی امکان پذیره. مطمننا توانایی شو داریم.کافیه اراده کنیم...

درباره زندگیم هم، میخوام که اول از همه روی خودم کار کنم تا انسان واقعی بودن رو یاد بگیرم.میخوام که طوری باشم که هیچکس ازم نرنجه و خدا هم ازم راضی باشه. دومین اولیتم درسه.میخوام که خیلی پیشرفت کنم توی رشته ی خودم و خیلی باید مطالعه و کار کنم. دلم میخواد که برای ارشد بهترین دانشگاه ها قبول بشم تو تهران.میخوام که حسابی بخونم تا اون موقع. اگه تونستم میخوام که تا دکترا ادامه تحصیل بدم و به شغل استاد دانشگاهی هم خیلی علاقه دارم . یا یه شغلی مربوط به برنامه نویسی یا شبکه های کامپیوتری داشته باشم.
در طی زندگیم اگه ازدواج کردم میخوام که برای همسرم بهترین زن باشم و برای بچهام بهترین مادر، برای خدا بهترین بنده!دلم میخواد دیگران از اینکه من هستم خوشحال باشن. میخوام که همیشه خوب زندگی کنم و دیگران رو هم کمک کنم .
یادش بخیر این تاپیک و چیزایی که من حدود 3-4 سال پیش نوشتم ... !
حالا متفاوت تر فکر میکنم. البته هنوزم دوس دارم بهترین باشم. ولی ... فقط تو عمل میشه ثابت کرد . با حرف نمیشه. حالا میگم که کاش بیشتر تلاش میکردم :smile:

شاید باز این نوشته ام رو چند سال دیگه بخونم و بگم باز کاش تلاشم بیشتر بود.!!! ولی این بار دیگه تجربه دارم میدونم که دیگه باید ...:cool::smile:


پیشنهاد میکنم کاربرهای دیگه ای هم که اینجا حدود 4 سال پیش پست گذاشتن ، بیان و بگن به اهدافشون رسیدن یا نه ... و فکر کنند... :que:
 
آخرین ویرایش:

سیّد

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ب مرگ .... خیلی دوست دارم زودتر از دنیا برم
 

ros.

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برم سرکار
..یا درسمو ادامه بدم
به هیچکدوم نمیرسم
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
به یه چیزی که اصلن نباید بش فک کنم ولی نمیتونم!:redface:
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به تقویم و روزهای سال 94 به 119 روز باقی مانده از روزهایی که حقم رو می خورن و من ناراحت میشم به حق خوری هایی که می کنم و بازم ناراحت میشم!
به 29 فروردین به اردیبهشت ماه و فصل علف کنی به تنظیم کردن زمان پر شدن حضورم و گرفتن مرخصی
به روزهای ماه رمضان که در پیشن و 4 شب بیخوابیش
به کارهای اشتباهی که عادت کردم بهشون
به تنبلی و زندگی چارچوب بندی شدم (چارچوب غلط) به آزاد زندگی کردن و آزاد فکر کردن هست
به اینکه بعد از 119 روز منی که هیچ آشنا و پارتی ندارم قرار چیکار کنم
و به فانتزیام :|
 

فاطمه طالبی

کاربر بیش فعال
ب مرگ .... خیلی دوست دارم زودتر از دنیا برم
بالاخره یک روز هممون از دنیا میریم. دیر یا زود معلوم نیست کی؟ ولی هیچکس نمیمونه . پس ارزوی مرگ نکنین و بجاش خوب زندگی کنین تا وقت دیدار با خداوند رو سفید باشین:gol:

من کلا فکر نمیکنم خخخخخخخخ
بهتون نمیاد :دی ولی فرصت رو از دست ندیم :) ( از اینکه وقتی پیر شدیم پشیمون نشیم از اینکه هیچ کاری نکردیم ... )
برم سرکار
..یا درسمو ادامه بدم
به هیچکدوم نمیرسم
حتما میرسین. امید و اراده وتلاش داشته باشین حله . مثبت فکر کنین :heart:
به یه چیزی که اصلن نباید بش فک کنم ولی نمیتونم!:redface:
میتونین ! با یک چیز بهتر جایگزینش کنین ب امتحانش می ارزه :thumbsup2: ;)
به تقویم و روزهای سال 94 به 119 روز باقی مانده از روزهایی که حقم رو می خورن و من ناراحت میشم به حق خوری هایی که می کنم و بازم ناراحت میشم!
به 29 فروردین به اردیبهشت ماه و فصل علف کنی به تنظیم کردن زمان پر شدن حضورم و گرفتن مرخصی
به روزهای ماه رمضان که در پیشن و 4 شب بیخوابیش
به کارهای اشتباهی که عادت کردم بهشون
به تنبلی و زندگی چارچوب بندی شدم (چارچوب غلط) به آزاد زندگی کردن و آزاد فکر کردن هست
به اینکه بعد از 119 روز منی که هیچ آشنا و پارتی ندارم قرار چیکار کنم
و به فانتزیام :|
دنیا دار مکافاته و از هر دستی بگیرین از همون دست شاید نه! از یه دست دیگه بالاخره میگیرین :smile:


اینو فراموش نکنیم خداوند گفته به اندازه ی ذره ای کار خیر انجام بدیم حفظ میشه، به اندازه ی ذره ای کار بد انجام میدیم ضبط میشه. پس حواسمون رو جمع کنیم که مرگ نزدیک تر از رگ گردن ب انسان هستش :w22: :cool:

قبل از اینکه این وقت محدود تموم بشه کارهای خوبی که هدفمون هستن تو زندگی رو انجام بدیم و اگه دیر شد دیگه پشیمونی سودی نداره ....
:):w05:
 

رزتنها

کاربر فعال
الان به این فکر میکنم که هرچقد آدماها بد باشن باید اونا رو بخشید چون دوس داشتنو بلد نیستن
الان به زندگی مشتری که میخوام تشکیل بدم فکرمیکنم و میخوام مادری کامل واسه بچه هام باشم که مثل خودم همیشه حسرت کارهایی که میتونن انجام بدن رو نداشته باشن بخاطر نا آگاهی
 

شهرام 59

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام خیلی جالب بود برام پستی که چند سال پیش اینجا گذاشتم و فاطمه خانوم یاداوری کردن
من حدود دو سالی میشه هیچ پستی تو باشگاه نذاشتم و دیگه فعالیتی ندارم

الان که این پست رو میذارم وضعیتم زمین تا اسمون با وقت پست قبلیمی گذاشتم فرق کرده خیلی خیلی فرق کرده

میتونم بگم خیلی خیلی بهتر شده . دوست ندارم قصه بنویسم و میدونم حوصله خوندنشو ندارید.فقط بگم خیلی خدا رو شکر وضعیتم بهتر شده خیلی
فقط میتونم بگم ادم وقتی رشد میکنه و چیزای زیادی تو زندگیش بدست میاره به همون اندازه دغدغه هاش بزرگتر میشن.

تنها چیزی که الان تو زندگیم بدتر شده بیماری پدرمه که خیلی رنجم میده و تمام نگرانی من شده.از خدا فقط میخوام اون شفا پیدا کنه.

ممنون فاطمه خانوم با این پست بهم یاد اوری کردی چقدر تو زندگیم پیشرفت کردمو و خدا رو اونطور که باید شکر نکردم . خدا رو فراموش کردم.واقعا تلنگر بزرگی بود.
یه دنیا ممنون
 

modir banoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
این روزا تموم فکر و ذکرم سر کنکور ارشد و جوابشه
هر چی به روز اعلام نتایج نزدیک تر میشه استرسمم بیشتر میشه
از این که رتبه ی خوبی نیارم و نتونم روزانه و یه جای نزدیک قبول شم خیلی می ترسم :(
خدایا....
 

رزتنها

کاربر فعال
راستش کلا طرز فکرم عوض شده برای بعضی مسایل بهتره شده واسه بعضی دیگه بدتر شده
 

فاطمه طالبی

کاربر بیش فعال
سلام خیلی جالب بود برام پستی که چند سال پیش اینجا گذاشتم و فاطمه خانوم یاداوری کردن
من حدود دو سالی میشه هیچ پستی تو باشگاه نذاشتم و دیگه فعالیتی ندارم

الان که این پست رو میذارم وضعیتم زمین تا اسمون با وقت پست قبلیمی گذاشتم فرق کرده خیلی خیلی فرق کرده

میتونم بگم خیلی خیلی بهتر شده . دوست ندارم قصه بنویسم و میدونم حوصله خوندنشو ندارید.فقط بگم خیلی خدا رو شکر وضعیتم بهتر شده خیلی
فقط میتونم بگم ادم وقتی رشد میکنه و چیزای زیادی تو زندگیش بدست میاره به همون اندازه دغدغه هاش بزرگتر میشن.

تنها چیزی که الان تو زندگیم بدتر شده بیماری پدرمه که خیلی رنجم میده و تمام نگرانی من شده.از خدا فقط میخوام اون شفا پیدا کنه.

ممنون فاطمه خانوم با این پست بهم یاد اوری کردی چقدر تو زندگیم پیشرفت کردمو و خدا رو اونطور که باید شکر نکردم . خدا رو فراموش کردم.واقعا تلنگر بزرگی بود.
یه دنیا ممنون
خوشحال شدم که پیشرفت کردین وشکرگزار خداوند هستین :smile: ان شا الله خداوند به پدرتون و به همه ی پدرها و مادرها سلامتی بده . فقط یه سوال ب ذهنم اومد :اینکه چیکار کردین که پیشرفت کردین برنامه هاتون برا زندگی چی ها بوده و... ، ک اگه دوس داشتین جواب بدین . ;)
 
بالا