درمان ترس از ترس و وسواس

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
چون ما وقت آنچناني جلسات مشاوره را نداريم، لازم است كه روي مطالب ذيل خيلي دقت كنيد، سطحي آنها را به حافظه نسپارید ، بلكه سعي كنید تا مي توانيد روي هر كدام تعمق كنيد و به كار بگيريد.

يكم:‌

شايد با ادبيات ميانه اي نداشته باشي، اما با اين وجود روي ابيات بالا خيلي زياد تعمق كن، ارزش من و تو و وجود من و تو گرانبهاترين چيزي هست كه آفريده شده است.
همه چيز حتي كارشناسي ارشد من و تو نيز زير مجموعه ماست. و اين ها اعتباراتي هست كه ما براي راه انداختن كارمان تدوين كرده ايم. لذا اينها وسيله است و اگر خودشان استرس توليد كنند، به راحتي بايد مورد بازبيني قرار گيرند.
در حقیقت افرادی که با درايت و دقتي خودشان را آناليز مي كنند، مشكل خود را درك مي كنند، و به شيوه صحيح حل مسئله به آنها توجه مي نمایند. مثل يك سوپر كاميپوتر قدرتمند می باشند که همه جزئيات را محاسبه مي كنيد ؛ اگرچه این عاليست، اما يك ويروس كوچك كارائي شما را دچار مشكل می کند و آن چيزي هست كه بايد بگويم عنوانش اينست:


« ترس از ترس» يا «وسواس نسبت به وسواس»​





دوم:‌

تا وقتي كه شما نقش خود را به عنوان يك انتخاب گر تضعيف مي كنيد، و جمله اينكه نمي تونم، نميشه، مي ترسم، مستاصل هستم و ....،‌را به كار مي گيريد عملا خود را خلع سلاح مي كنيد.
سلاح ما قدرت انتخاب گري و مسئوليت پذيري ماست. تفاوت ما نسبت به ساير موجودات در اين است كه انتخابگر هستيم. اگر اين بخش را در خود تقويت كنيد، با جسارت مي گوئيد كه من وسواسم را انتخاب كرده و اكنون او را كنار مي گذارم. و اما اگر خود را فاقد انتخاب بدانيد، ديگران برايتان دارو يا ....،‌انتخاب مي كنند و شما همين آشفتگي را مي بايست يدك بكشيد.

اگر مراجعي خود را انكار كند، توانايي خود را انكار كند، قدرت تغيير خود را تكذيب كند، روي ضعف هايش متمركز باشد، قدرت فكريش را از دست داده باشد. به طور كلي به عنوان يك انسان از همه توانايي هايش نخواهد استفاده كند، ناگزير است كه از دارو استفاده كند تا زمانيكه اوج هيجاني او فروكش كند، تا زمينه تغيير ايجاد شود و بعد با كمك مشاور و روان درماني قدرت تغيير به او واگذار شود، اما اگر يك فردي همواره نخواهد كه اين قدرت تغيير و انتخابگري را بپذيرد ، بايد همه عمرش دارو بخورد.
وچنانچه شخصی در این خصوص مورد تحقير واقع گردد، نه به خاطر دارو، بلکه به خاطر اينكه نتوانسته به مرور قدرت تغيير را به خود منتقل كند.

با اين توضيحات، من به عنوان مشاور به شما مي گويم حتي بدون دارو درماني، يا حتي از اين جالبتر حتي بدون كمك روانشناس يا روان درمان مي توانيد كاملا وسواس و افسردگي خود را كنار بگذاريد و تنها و تنها و تنها يك شرط اساسي دارد، شما بايد اين شرط را قبول كنيد، هضم كنيد و بپذيريد.

و اگر اين شرط را نخواهيد بپذيريد و اگر اين شرط را آگاهانه نپذيريد. يا بخواهيد به رويه اي كه عادت كرده ايد ادامه دهيد و خودتون اجتهاد كنيد و حرف مرا به عنوان يك مشاور جدي تلقي نكنيد، ساده و صريح بگويم كه اگر تا آخر عمر هم نزد روانپزشك برويد و دارو بگيرد يا نزد روان درمان برويد و مشاوره بگيريد، باز هم وسواس شما درمان نمي شود.
اما آن شرط اساسي را بايد با همه سلولهاي وجود درك كنيد، به كار گيريد و مصرانه پيگر باشيد. اما شرط لازم اينست:

« خود را در انجام هركاري انتخابگر و توانا بداني، و اگر راه حل مشكلي را يافتي حتي اگر سخت بود و برايت هزينه داشت بپذيري، هيچ بهانه اي براي فرار از زير آن كار براي خود سر هم نكني، بايد مسئوليت كارهايي را كه مي كني بپذيري. »

اين شرط كه گفتم شاه كليد حل مشكلات آدمي است. و من در مورد مشكل شما اين شرط را كاملا عملي به شما نشان مي دهم.
آدمها معمولا خود را در انتخاب چيزهايي كه برايشان لذت دارد،‌آزاد و انتخابگر مي دانند و دو اسبه مي تازند،‌اما جايي كه هزينه و سختي و ... دارد براي فرار از زير بار مسئوليت خود را ناتوان نشان مي دهند و متاسفانه كم كم باورشان مي شود


لذا كافيست از حق انتخاب و اين خاصيت جادوي كه انسان دارد در مسير موفقيت و آرامش استفاده كنيم. (‌اين مطلب باز هم بايد باز شود اما متاسفانه اينجا مجبورم خلاصه كنم و راهكار عملي مشكلتون را با توجه به اين شرط در ذيل مي آورم.



سوم:
خلاصه یک نوع درمان وسواس اينست كه:
(شما فهرستي از آن چيزهايي كه نسبت به آنها وسواس داريد تهيه مي كنيد، در مرحله بعد از نظر شدت به آنها نمره مي دهيد. يعني آن موارديكه به هنگام روبرو شدن با آنها، بيشترين اضطراب را مي گيريد و وسواس نشان مي دهيد نمره بالاترين و به ترتيب به ساير گزينه هاي فهرستتون نمره متناسب مي دهيد. و در آخر فهرست را از نظر نمره از كم به زياد تنظيم مي كنيد. و در خارج از جلسه درماني شما وظيفه داريد خود را در معرض مواردي قرار دهيد كه در مورد آنها وسواس داريد، ( البته ابتدا مواردي كه شدت آنها كمتر است) و در برابر آن موارد از عملي كردن خواسته هاي وسواسي خود اجتناب مي كنيد .
خلاصه اين درمان اينست كه شما بايد خودتون را صاحب اختيار ، توانا و قدرتمند بدانيد و وقتي موارد وسواس پيش مي آيد، با آنها مواجه شويدو از رفتار عملي سابق خود در مورد آن جلوگيري كنيد. به مرور وقتي مي بينيد كه هيچ اتفاق وحشتناكي نيفتاد بر رفتار خود كاملا حاكم شده و از رفتار وسواسي كاملا اجتناب مي كنيد و آسوده مي گرديد. البته ريزه كاريهاي ديگري دارد كه حتما در جلسات مشاوره آنها را به شما گفته‌اند.)
مي بيني كه درمان وسواس چقدر ساده و سهل است،‌اما آن پيش شرط بالا را لازم دارد. يعني شما به عنوان يك انسان بايد بگويي كه من اين كار را مي كنم، يعني از رفتار وسواسي در برابر محركها اجتناب مي كنم. اما اگر بهانه هاي مختلفي مثل اينكه به دلم نمي چسبه، دلم راضي نميشه، ميكروب داره ، نجس است، خيالم راحت نمي شه، اضطراب دارم و ...، را براي خود آماده مي كني و با اين بهانه ها شرط اساسي انسان بودن كه همان انتخابگري هست را از خود نفي مي كني ، بايد بداني كه ديگر بايد با دارو و ...، به فرياد شما رسيد تا از پيشرفت مسئله جلوگيري كنند.




چهارم:

ترس از ترس و وسواس نسبت به بيماري


یک نوع واسواس هست ، که اين ناشي از تمركز افراطي شما روي خودتون هست. دنيا با همه اين وسعت جايي در نگاه شما ندارد. چشمان شما پر از خودتون و مشكلاتتون هست. يك راه راهايي اينست كه به جاي اينكه مرتب دنبال حل مشكل خود، پيشرفت خود و هدف قرار دادن خود باشيد، نگاه خود را بگردانيد. وقتي همه جهان را دقيق مشاهده كردي، نقش خود را واقعي ارزيابي مي كني، و مشكلات خود را به قاعده و اندازه مي بيني. وقتي در دنيا مهم فقط شما و كارشناسي ارشد، و ازدواج موفق شما باشد، معلوم است كه اگر اين 3 تا انجام نشود ، دنياي شما فاني شده ات. اما اگر در دنياي شما بي نهايت گزينه لذت آفرين و هدفدار قرار بگيرد. و بي نهايت منفذ براي لذت از هستي براي خود ايجاد كني، ديگر ترس شما نسبت به يكي دو مسئله شخصي شما زائل مي گردد.
تصور كنيد كه شما زير آب رفته ايد و به وسيله يك ني كه در دهان خود قرار داده ايد، هوا را از بين آب عبور داده و تنفس مي كنيد، در چنين شرايطي به لحاظ اينكه منفذ تنفسي شما صرفا يك سوراخ هست، اگر حشره اي روي آن بشيند زندگي شما به آخر مي رسد و دنيا براي شما خاتمه يافته است. اما اگر شما در هواي پاك كوهستان و از همه جهات تنفس مي كنيد، ديگر هيچ حشره اي نمي تواند مانع رسيدن اكيسژن به شما شود. با اين مثال برگرديم به وضعيت خودتون، وقتي از بي نهايت هستي ، نگراني شما به رشته تحصيلي و بيماري و ....، معطوف هست. يعني شما آگاهانه راه تنفس خود را محدود به اين چند مورد كرده ايد.
يعني هميشه اضطراب و ترس و نگراني نسبت به تحقق نيافتن اين موارد داريد و اين خودش موجب شدت دادن به بيماري وسواس و افسردگي شما مي شود. اما اگر ياد بگيري فهرست چند هزارتايي از همه چيزهاي لذت بخش در زندگيت تهيه كني، از سلامتي تك تك ارگانهاي بدنت، فهمت، روشنفكريت، نعمت والدين و دوستان،‌ موفقيت ها و دلبستگيهايت ، دريا ، كوه و سبزه و آسمان و زمين و ....، تهيه كني. متوجه مي شوي چند موردي كه برايت اضطراب آور بود، در واقع كوچكتر از آني بود كه خود را نشان مي داد. از همه مهمتر يادت باشد همه چيز در اين هستي براي توست ، نه تو براي آنها.

خلاصه اينكه با توجه به اين بند، لازم است كه جهان بيني خود را گسترش دهي، و افق ديد خود را باز كني. و قدرت و توانايي خود را در بهره گيري از همه هستي، استفاده كني.( اين بند نياز دارد كه براي خود برنامه هاي مفرح و جالب و هدفمند تهيه كني و بدون توجه به ناراحتي هايي كه داري ادامه دهي، اين بند خلاف بند قبلي است كه متمركز بر درمان وسواس بود، بهتر است اين 2 بند در كنار هم انجام شود)



پنجم:
و به عنوان آخرین نکته نبايد به تحصيل ، ازدواج و ...،‌به عنوان هدف نگريست. اگر هدف اينها باشند نرسيدن به آنها يعني فاجعه و تباه شدن زندگي، و واقعا من و تو ارزشي بسيار بي منتها داريم كه قابل قياس با همه مدارك دنيا نيست. لذا به آنها به عنوان وسيله نگاه كن، كه و به مقداري كه توان و ا نرژي داري ادامه بده، اگر به نتيجه نرسيدي بايد وسيله ات را عوض كني، و عوض كردن وسيله انرژي از من و تو نمي گيرد ، هدف هم بالاتر از اينهاست و آن خودمان هستيم كه تا وقتي انتخابگر و مسئوليت پذيريم رو به رشد و كمال و خوشبختي و آرامش داريم.

متاسفم كه وقت به من اجازه نمي دهد از اين بيشتر مسئله را باز كنم ، اميدوارم با هوش و درايتي كه داري شاه بيت صحبت هاي مرا گرفته باشي و به كار بگيري.( انتخاب گري ‌،مسئوليت پذيري، تمركز زدايي از خودت، و هدف بيني دقيق.)

پس همه كاره تويي نه روانپزشك و روان درمان يا من!​
 

elahe66

عضو جدید
کاربر ممتاز
من یه سوألی داشتم ببخشید تاپیکی مرتبط با این موضوع پیدا نکردم این مربوط ترینش بود
اگه یکی‌ از دوستامون که خیلی‌ هم آدم باهاش رابطه داره دهنش بو بده چه‌جوری باید بهش گفت که ناراحت نشه... یه بار گفتم همون موقع رفت رسیدگی کرد ولی‌ در کل همیشه این جوریه و انگار اصلا متوجه هم نمی‌شه که مردم ناراحت میشن. دکتر رفتنشم که اصلا اهل این حرفا نیست آدم خیلی‌ خوبیه‌ها همش در حال کار و فعالیته ولی‌ احساس می‌کنم به این چیزاش کلا بی‌ اعتناست . دوست دارم بهش کمک کنم جوری که ناراحت نشه....
 

Similar threads

بالا