معرفی کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم
کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم نوشتهٔ نادر ابراهیمی است. انتشارات روزبهان این کتاب را منتشر کرده است. این اثر ۴۰ نامه از نادر ابراهیمی به همسرش، فرزانه منصوری، را در بر دارد. این نامهها غیر از اشارات عاشقانه به مسائلی که ممکن است در زندگی بسیاری از زوجها وجود داشته باشد، اشاره میکنند.درباره کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم
کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم را نویسندهٔ کتابهای بار دیگر شهری که دوست میداشتم و یک عاشقانه آرام نوشته است. نادر ابراهیمی در کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم در ۴۰ قطعه بهسبک ادبی نامهنگاری، از زبان خودش و برای همسرش، نوشته است.این نامهها احساسی از صداقت، روشنی و سادگی از نویسندهٔ آنها به شنونده میدهند؛ ازاینرو میتوان این اثر را کتابی عاشقانه و شاعرانه دانست.
این نامهها در مدت ۲ سال دوری این زوج از یکدیگر (۱۳۶۳ تا ۱۳۶۵) با خط نستعلیق نوشتهاند. نادر ابراهیمی دربارهٔ روزهای نوشتن ۴۰ نامه کوتاه به همسرم، در مقدمه کتاب حاضر، آورده است که آن روزها بهتازگی تمرین خطاطی را شروع کرده بوده. او هنگام نوشتن، در تنهایی، در فضایی که بوی تلخ مرکب ایرانی در آن میپیچید و صدای سنتی قلم نی، تسکیندهندهٔ خاطرش میشد، اغلب به یاد همسرش میافتاد. بعدها نادر ابراهیمی تصمیم گرفت این نامهها را تبدیل به کتاب کند تا عموم مردم از عاشقانههای او و مسائلی که برای همسرش بازگو میکرد، استفاده کنند.
خواندن کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران قالب ادبی نامهنگاری پیشنهاد میکنیم.درباره نادر ابراهیمی
نادر ابراهیمی در سال ۱۳۱۵ به دنیا آمد. او نویسندهٔ معاصر ایرانی است. او در ۵۷ سال فعالیت حرفهای خود بیش از ۹۰ اثر هنری نوشت و افزونبر نوشتن رمان و داستان کوتاه، در زمینههای فیلمسازی، ترانهسرایی، ترجمه و روزنامهنگاری نیز فعالیت کرد.نادر ابراهیمی بههمراه بهرام بیضایی و ابراهیم گلستان، از معدود سخنوران ایرانی بهشمار میرود که هم در سینما و هم در ادبیات کار کرده و شناخته شده بودهاند.
بار دیگر شهری که دوست میداشتم، چهل نامه کوتاه به همسرم، ابن مشغله، آتش بدون دود، مردی در تبعید ابدی و یک عاشقانه آرام عنوان کتابهایی از نادر ابراهیمی هستند.
نادر ابراهیمی در سال ۱۳۸۷ درگذشت.
بخشهایی از کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم
«عزیز من!مدّتیست میخواهم از تو خواهشکنم بپذیری که بعضِ شبهای مهتابی، علیرغمِ جمیع مشکلات و مشقّات، قدری پیاده راه برویم __ دوشبهدوشِ هم. شبگردی، بیشک، بخشهای فرسودهی روح را نوسازی میکند و تن را برای تحمّل دشواریها، پُرتوان.
از این گذشته، به هنگامِ گزمهرفتنهای شبانه، ما فرصتِ حرفزدن دربارهی بسیاری چیزها را پیدا خواهیمکرد.
نترس بانوی من! هیچکس از ما نخواهدپرسید که با هم چه نسبتی داریم و چرا تنگاتنگِ هم، در خلوت، زیر نورِ بَدر، قدممیزنیم. هیچکس نخواهد پرسید؛ و تنها کسانی خواهندگفت: «این کارها برازندهی جوانان است» که روحشان پیر شده باشد؛ و چیزی غمانگیزتر از پیریِ روح وجودندارد. از مرگْ هم صدبار بدتراست.
راستی، طلب فروشگاه محلّه را تمام و کمال دادم. حالا میتوانی با خاطر آسوده از جلوی فروشگاهْ رَد شوی. هیچ نگاهی دیگر نگاهِ سرزنشبارِ طلبکاری نخواهدبود. مطمئن باش!
ضمناً همهی چیزهایی را هم که فهرست کردهبودی، تمام و کمال خریدم: برنج، آردنخودچی، آرد سهصفر، ماکارونی، فلفل سیاه، زردچوبه، آبغوره، نبات، برگبو، صابون، مایع ظرفشویی، و دارچین (که چه عطرِ قدیمیِ یادْانگیزی دارد) ...
میبینی که چقدر خوب، منِ بیحافظه، نام تکتکِ چیزهایی را که خواستهبودی بهخاطرسپردهام؟
خُب... دیگر میتوانی قدری آسوده باشی، و شبی از همین شبها، پیشنهاد یک پیادهرَوی کوتاه را به ما بدهی. ما، با اینکه خیلی کار داریم، پیشنهاد شما را خواهیمپذیرفت.
عزیز من!
ما هرگز آنقدر بدهکار نخواهیم شد که نتوانیم از پسِ بدهیهایمان برآییم، و هرگز آنقدر پیر نخواهیمشد که نتوانیم دوباره متولّد شویم.
ما از زمانه عقب نخواهیمماند، زمانه را به دنبال خود خواهیمکشید.
فقط کافیست که قدری دیگر هم از نَفَس نیفتیم...»