شب عملیات «والفجر هشت»، سوار قایق شدیم و به سوی دشمن حرکت کردیم. از نهر خجسته که گذشتیم، قایق ها خاموش شدند تا دشمن متوجه حضور نیروها در اروند نشود، خیلی آرام و پارو زنان، پشت سر هم، رفتیم تا به نقطه تلاقی رسیدیم.
قایق ها بصورت دایره وار حلقه زدند، بچه ها زمزمه کنان شروع کردند به خواندن زیارت عاشورا، بعد منتظر غواص ها شدیم.
قایق ها بصورت دایره وار حلقه زدند، بچه ها زمزمه کنان شروع کردند به خواندن زیارت عاشورا، بعد منتظر غواص ها شدیم.
خیلی طول نکشید که چراغ ها علامت دادند که عملیات آغاز شد. همان لحظات اولیه ناگهان آب اروند وحشی شد، مه غلیظی سطح آب را پوشاند، به طوری که دشمن در شروع عملیات دچار سردرگمی شد.
بچه ها مانند رعد برق دشمن را غافلگیر کردند.در کنار ما بچه های بسیجی یاسوج، هلهله کنان به سمت دشمن هجوم بردند، صدای شلیک گلوله، انفجار نارنک های زیر آب، صدای تیربارها و هلهله بلند یاسوجی ها، رعب عجیبی در دل دشمن ایجاد کرد.
این آب وحشی اروند با دریائی که ما دیده بودیم و در کنارش بزرگ شدیم، زمین تا آسمان متفاوت بود.
.
.
.
.
.
.
به روایت: غلامعلی نساییthouran.ir