حکومت محلی در کشورهای مختلف

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ژاپن

ژاپن کشوری است در شرقی ترین بخش خاور دور در قاره اسیا. زبان عمومی این کشور ژاپنی است. ژاپنی‏ها به زبانشان به ژاپنی نیهون(NIHON ) نیهون از دو واژه NICHI (خورشید) و HON (ریشه) تشکیل شده اشت. در اصطلاح عام بدلیل اینکه ژاپن اولین کشوری است که خورشید از ان طلوع میکند به ژاپن سرزمین افتاب میگویند.
دوران نوین ژاپن با امپراطوری تو سو هیتو در سال 1868 میلادی اغاز شد که اصلاحات بسیاری در ساختار اداری حکومتی ونظامی ان صورت گرفت و ژاپن به یک قدرت جهانی تبدیل شد.
در جنگ جهانی اول ژاپن از متفقین بود . در جنگ جهانی دوم ژاپن یکی از دول مهم به شمار میرفت که با متفین میجنگید. پس از جنگ دراز مدت در اقیانوس ارام ژاپن بسیاری از متصرفات خود را از دست داد ودر انتها پس از فرو افتادن بمب اتمی در هیروشیما و ناکازاکی ژاپن بدون قید و شرط تسلیم شد . پس از اشغال توسط امریکا با یک برنامه پیگیر صنعتی وکمک امریکا ژاپن به رشد اقتصادی چشمگیری دست یافت و به یکی از بزرگترین قطب های اقتصادی جهان تبدیل شد.
کشور ژاپن به 47 استانداری تقسیم شده که هر یک از انها دارای تقسیمات فرعی تحت عنوان شهرداری هستند.استانداری وشهرداری دارای هیات حاکمه با شخصیت حقوقی مستقل از حکومت مرکزی بوده و بطور کامل توانایی انجام وظایف مربوطه را دارند وهر یک از استانداریها دارای سیستم مدیریتی است که دارای مجلس واحدهای اجرایی ومنابع مستقل میباشند

حکومت های محلی در ژاپن
ژاپن مدلی از حکومتهای محلی ارائه میکند که موسسات خود گردان محلی در ان از ریشه سنتی عمیقی بر خوردار نیستند. همچون دموکراسی مفهوم حکومت محلی نیز بعد از جنگ جهانی دوم یعنی هنگام اشغال ژاپن توسط کشورهای قدرتمند وارد این کشور شد.
سازمان حکومت محلی در ژاپن شبیه سیستم ریاستی در امریکاست که شهروندان اعضاء هیئت قانون گذاری و رئیس قوه مجریه را با انتخابات مستقیم انتخاب می کنند.قانون خود گردانی محلی حکومت های محلی ژاپن را در قالب دو دسته اصلی تقسیم مینماید:

1-واحد های عمومی محلی عام
2- واحد های عمومی محلی خاص

واحدهای عمومی محلی عام
استانداریها حکومت های محلی بزرگی هستند که دارای نقش واسطه ای و گستردگی بیشتری نسبت به شهرداری ها هستند.اما بهر حال استانداری ها و شهرداریها دارای موضع برابری هستند.

استانداری ها در ژاپن 4 نوعند:
1-استانداری توکیو (تو)
2- استانداری هکایدو(دو)
3- استانداری کیوتو و اوزاکا (فو)
4- سایر استانداری ها (کن)

هر یک از این استانداری ها دارای اساسنامه خاصی هستند و هیچ تفاوتی مهمی از نظر وظایف و اختیارات بین انها وجود ندارد و فقط از نظر تاریخی با یکدیگر متفاوتند. شهرداری ها نسبت به استانداری ها بیشتر دارای ویژگی محلی هستند ولی تمام مناطقی که متعلق به شهرداری است در قلمرو مرزهای استان میباشد.

شهرداری های ژاپن به سه دسته تقسیم میشوند:
شهر ها(شی)
شهرک ها (چو)
روستا ها (سون)
بر اساس امار سال 1997 میلادی 3232 شهرداری در ژاپن وجود ارد که شامل 669 شهر 1993 شهرک و 570 روستاست.شهرها با جمعیت بالای 50000 نفر هستند ، که مردم ان به فعالیت های تجاری ،صنعتی و سایر فعالیت های مشابه مشغولند. تفاوت مهم بین شهرداری شهرها با شهرداری شهرکها وروستاها در این است که اعضائ قوه قانون گذاری محلی انها بیشتر است و انتصاب خزانه دار و ایجاد اداره رفاه اجتماعی در ان اجباری است.

واحد های عمومی محلی خاص
موجودیت خاص محلی هستند که به منظور هدف خاص و با مسئولیت محدود شکل گرفته اند که شامل محله های خاص ، تعاونیها و شرکت های توسعه محلی هستند. محله های خاص، دارای وظایف و ساختار های شبیه شهرداری شهرها بوده و رئیس هر محله به طور مستقیم توسط سکنه محله انتخاب میشود و اختیارات و قدرتی مشابه با شهردار دارند.

در مجموع حکومت های محلی در ژاپن دارای ویژ گی های ذیل است:
1-پاسخ گو ی مدیریت واحدهای محلی در برابر افراد محلی است.
2-رئیس سیاسی محلی براساس شکل ریاستی قوه مجریه است. که این رئیس سیاسی بطور مستقیم بوسیله رای مردم انتخاب میشود.
3- طرحهای دموکراسی مستقیم همانند: رفراندوم، ابتکار ، رکال برای حکومت محلی تجویز شده است.
4-یک سیستم هیات مدیره ای با قدرت اجرایی ،نیمه قضایی ونیمه قانون گذاری مورد شناسایی قرار گرفته است.
5- شوراها بویسله کمیته های ثابت مورد حمایت و کمک قرار میگرند که وظیفه سنجش ، بررسی و مشاوره در امور محلی را بر عهده دارند.

قانون استقلال محلی 1974 ساختار سازمان و نیروهای حکومت محلی وانجمن های محلی در ژاپن را تعریف کرده است. این ساختار به صورت هرمی است که حکومت مرکزی در راس ان قرار دارد. مقامات محلی و انجمنهای فقط در محدوده حوزه انتخابی خود میتوانند قانون وضع نمایند و نمی توانند قوانین و مقرراتی مغایر با قوانین حکومت مرکزی وضع نمایند.وضع قانون اساسی با مجلس قانون گذاری است و مقامات محلی باید در محدوده این قوانین و مقررات فعالیت نمایند.
بنابراین در ژاپن صلاحیت حکومت محلی به میزان زیادی محدود میشود.با وجود این قانون استقلال محلی به مقامات محلی اختیار داده که امور اداری حوزه خود را تا انجا که مختص دولت نباشد انجام دهند و مردم محلی مقامات محلی را با رای مستقیم خود انتخاب کنند.

شرایط انتخابات در حکومت های محلی
هر ژاپنی به طور کلی حق شرکت در انتخابات را دارد. همه شهروندان اعم از زن ومرد 20 سال به بالا میتوانند در تمام انتخابات رای بدهند.کافی است فرد دارای ملیت ژاپنی بوده مشمول برخی محرومیت ها نشده و به علاوه از حق انتخاب کردن نیز بر خوردار باشد.
سن انتخاب شوندگان برای مجلس نمایندگان و مجلس مشاوران 30 سال و برای انجمن های محلی قبلا 30 سال و اکنون 25 سال است.فرد باید از حسن شهرت کافی برخوردار باشد. برخی از کارکنان دولتی در قلمرو کار و اقتدار خود از انتخاب شدن محرومند مگر اینکه ازشش ماه قبل از مشاغل دولتی کناره گیری کرده باشد. مدیران شرکتهای صنعتی حق ندارند به عنوان کاندید ثبت نام کنند.
هر شهروند میتواند در انتخابات زیر شرکت کند:
انتخابات انجمن استان ، انجمن شهر ، انجمن شهرستان وروستا. البته در انتخابات هر دو مجلس نمایندگان و مجلس مشاوران ، شهروندان حق انتخاب دارند.
انتخابات انجمن های محل هر 4 سال یکبار انجام میشود. انهایی که بیشترین رای را بیاورند انتخاب میشوند و شمار رای دهندگان مهم نیست.انتخابات با اکثریت نسبی انجام میشود ورای دهنده مجبور نیست به تمام کاندیدا ها رای بدهد بلکه میتواند گزینش شخصی انجام داده و به کیفیت نامزد ها توجه کند و در برگ خود اسامی نامزد هایی از لیستهای دیگر را بگنجاند. تمام اعضای انجمن وسران هیاتهای حکومت محلی مثل فرماندار ، شهردار ورئیس شهر وروستا به وسیله رای دهندگانی که در واحدهای اداری مربوط به خود زندگی میکنند انتخاب میشوند.

حدود اختیارات قانونی حکومت های محلی
انجمن های محلی حق وضع قانون دارند به شرط اینکه قوانین ومقررات که وضع وتصویب میکنند مغایرتی با قوانین ملی نداشته باشد.انجمنهای محلی تک مجلسی هستند و ساکنان یک واحد ادرای - سرزمینی حق در خواست تجدید نظر یا لغو حکم یا مقرراتی را دارند که وضع کرده است .اما انها باید امضای حد اقل یک پنجم یا بیش از یک پنجم تعداد ساکنان به رای دهنده را برای این کار به دست بیاورند. وقتی امضای ساکنان به حد نصاب رسید در خواست انها در مورد انحلال انجمن ، برکناری عضوی از انجمن یا برگزاری دوباره انتخابات محلی یا برگزاری جلسه ای ویژه برای موضوعی خاص پذیرفته میشود.

ساختار حکومت های محلی
هر استان یک هیات قانون گذاری به نام انجمن استان دارد که اعضای انجمنهای استان برای مدت 4 سال انتخاب میشوند. انجمن توکیوی بزرگ 130 عضو دارد. ولی سایر انجمن های استانی نسبت به جمعیت استان بین 40 تا 120 عضو دارند.
اعضای انجمن به خاطر خدمتشان حقوق در یافت میکنند . اگر چه بعضی از اعضای منفرد (مستقل) نیز در انجمنهای استان عضویت دارند ولی روی هم رقته این انجمنها سیاست احزاب سیاسی را که در سطح ملی کار میکنند می پذیرند و ان سیاست ها دنبال میکنند.ا
هر استان بوسیله یک فرماندار سرپرستی میشود که از طریق رای مستقیم مردم برای مدت 4 سال انتخاب میگردد و مورد حمایت یک یا بیش از یک حزب بزرگ سیاسی است . کاندیداهای فرمانداری باید حد اقل 25 سال سن داشته باشند و علاوه بر ان فرماندار که مقام اجرایی استان است یک یا چند معاون دارد که مامور رسمی هستند. برخی از این معاونان از مقامات وزارت هستند. فرماندار 4 بار در سال انجمن را دعوت می کند البته بر حسب لزوم ممکن است ان را برای جلسات خاص نیز دعوت کند. او حق منحل کردن انجمن و دعوت به انتخابات جدید را در صورت لزوم دارد . حدود اختیارات فرماندار عبارت است از:
پیشنهاد قوانین
ارائه طرح بودجه محلی برای تصویب انجمن
وضع و جمع کردن مالیات ها با تصویب انجمن
نظارت بر تنظیم حسابها و تسلیم دفاتر انها به انجمن

مسئولیت تمام ماموران دولتی محلی با فرماندار است ( از جمله تمام کسانیکه که از وزارت و سایر مووسسات دولت مرکزی ماموریت دارند) مسئولیت کارهای عمومی استان نیز با فرماندار است وتمام عوامل حکومت استانی در برابر او مسئول هستند.اما نیروهای پلیس تحت نظارت کمیسیون مستقل امنیت عمومی است ونظام تحصیلی مانند فرهنگ و فعالیت های علمی- فرهنگی زیر نظر کمیسیون تعلیم تربیت است که فرماندار با موافقت انجمن استان انرا تشکیل میدهد (اعضای ان را منصوب میکند). فرماندار هم چنین یک کمیسیون انتخابات مستقل ، یک حسابرس ،یک کمیسون بازرسی، یک خزانه دار ویک حسابرس کل دارد که بطور مستقل کار میکنند و بر کناری انان با فرماندار نیست. فرماندار میتواند با لوایح مخالفت کند و انها رانپذیرد ورد کند ولی اگر دو سوم اعضای انجمن نظر فرماندار را نپذیرند نظر فرماندار رد میشود.انجمن نیز می توان با دو سوم اعضای خود به فرماندار رای عدم اعتماد بدهد. حق در خواست و تقاضا های انحلال انجمن های محلی یا دعوت دوباره انجمن با مدیران اصلی (هیات اجرایی اصلی ) می تواند به کمیسیون اجرایی انتخابات داده شود مشروط بر اینکه این در خواست به امضای لااقل یک سوم افراد رای دهنده رسیده باشد
استان ها معمولا از تعدادی مناطق یا حوزه های جغرافیایی موسوم به گان تشکیل میشوند که دارای اختیارات حکومت محلی نیستند.این اختیارات به شهرها ،شهرکها روستاها داده شده است. عنوان شهر یا روستا عمدتا بر اساس جمعیت داده میشود.
شهرها، شهرکها وروستاها دارای یک انجمن هستند که شامل یک مقام اجرایی که مستقیما انتخاب میشود ویکسری کارمند است. همان مقرراتی که در مورد انجمن های استان اعمال میگردد ( مثل رای اعتماد ، تجدید انتخابات و غیره) در این جا هم بکار میرود.رئیس قوه اجرایی را شهردار مینامند و بر حسب وضع اجتماعی خود شهردار شهر را چی ، شهردار شهرک را چوچو ، شهردار روستا یا کد خدا را سون مینامند.

وظایف و اختیارات حکومت های محلی
مقامات یااولیای امور محلی مسئول اداره خدمات عمومی هستند . فعالیتهای همچون شهرسازی ، ساختمان و نگهداری ان واداره تسهیلات رفاهی از جمله وظایف حکومتهای محلی است.علاوه بر اینها حکومتهای محلی وظایف ذیل را بر عهده دارند:
1-دادگاه و پلیس محلی
2-بیمارستانها/ رفاه( بهزیستی ) مراسم کفن و دفن و حفظ محیط زیست
3-کارهای زیر بنایی مثل ساخت جاده های محلی / پل ها/ حمل ونقل / توسعه اراضی قابل کشت/ اب و فاضلاب / گاز و منابع برق/ پارکها و زمینهای بازی
4- تعلیم وتربیت وفرهنگ مثل تاسیس وادره مدارس / ازمایشگاهها /کتابخانه ها /موزه ها / امکانات ورزشی و غیره

قسمت اعظم هزینه های حکومت های محلی به مصرف تعلیم و تربیت میرسد که بیش از یک چهارم بودجه محل است و کارهای عمومی در حدود یک پنجم هزینه ها را جذب میکند که بهداشت ، رفاه اجتماعی وامنیت عمومی از ان جمله است.حکومتهای محلی تقریبا سه چهارم کل درامد ژاپن را خرج میکنند.تقریبا40 درصد عایدی حکومت محلی در مرکز تأ مین میشود بدین معنا که حکومت مرکزی نظارتی مؤ ثری بر روی هزینه های حکومت محلی دارد. حکومت مرکزی هر سال طرحی از درامد و هزینه را برای حکومت محلی تهیه میکند و همین که این طرح به تصویب کابینه برسد ، اجرای با اندک تغییری صورت میگیرد. استان های فقیر، بیشتر از استانهای ثروتمند از بودجه تخصیصی حکومت مرکزی بهره مند میشوند. بخشی از مساعدتهای مالی دولت مرکزی به قدرت های محلی ، برای هدفهای خاص نیست، ولی برخی از انها برای اجرای کارهایی خاص به حکومت محلی اعطا میشود.
یکی وظایف هیات اجرایی اصلی ، وضع و جمع اوری مالیات محلی و طرح بودجه محلی و ارائه ان به انجمن محلی است . به حکومتهای محلی اجازه داده شده که مقداری از کسری مالیات را از طریق انتشار اوراق قزضه با تضمین خود صادر کنند که بعد از دو سال یا بیشتر قابل پرداخت باشد.
استانها وشهرستان ها اختیار دارند که مالیات بر درامد محلی وضع کنند که این مالیات بر دو بخش است؛ یک بخش بر اساس کل درامد است و بخش دیگرمالیات سرانه است.استان ها میتوانندهمچنین مالیات بر شرکت و مالیات بر کسب وکار وضع کنند ( مثل مالیات بر سرگرمیها ، مالیات بر غذاها و اتومبیلها ). استانها وشهرستانها علاوه بر این مالیاتهایی را بر توتون ، گاز و برق شهری وضع میکنند که نوعا مالیات بر مصرف است سنگینی ان بر دوش صاحبان درامد ناچیز میباشد.مقداری از درامد ها نیز از طریق صدور مجوزها و از طریق فروش یا اجاره اماکن عمومی یا اراضی عمومی به دست می اید.

نظارت حکومت مرکزی بر حکومت های محلی
وزارت کشور مسؤول توسعه پایدار دولتهای محلی است. این وزارتخانه مسؤول ارتباط بین حکومت ملی و محلی است و علاوه بر ان ، مسؤول هماهنگی ارتباطات انها با یکدیگر میباشد. همچنین مسؤول طرح ، تهیه و نظارت بر فعالیت ( مسؤولان نظام محلی ) اداری، مالی، انتخابات محلی و غیره نیز محسوب میشود.
اهداف وزارتخانه، تحقق بخشیدن به برقراری خود مختاری محلی و نظام مردم سالاری و یک نظام سیاسی دموکراتیک در سطح کشور است. نظارت این وزارتخانه بر امور محلی ، به نوعی اقتدار متمرکز در ژاپن را تضمین میکند. این حفظ اقتدار متمرکز به دولت امکان داده است تا از برنامه های ناهمساز، نا مساوی و گاهی کاملا نامناسب پرهیز شود. بخشهای گوناگون نظام اداری باید با یکدیگر همکاری کنند تا جامعه محلی بتواند تواناییهای خود را کشف کند.
با وجودیکه حکومتهای محلی می توانند به اموری که در حال حاضر جزء وظایف حکومت مرکزی است ، بپردازند، ولی از انها منع شده اند. اموری از قبیل امور قضایی و اقدامات تنبیهی ، امور ابراهها ، ارتباطات و حمل و نقل در سطح ملی ، خدمات پستی ، احداث انستیتوی ملی و اموزشی ، دریا نوردی ، هوا شناسی و اداره پلیس مربوط به دولت مرکزی است وحکومت محلی نمیتواند در انها دخالت کنند . ولی سایر محلی ( البته با محدودیتهایی مثل نظارت اداری وزارتخانه و دولت مرکزی ) با حکومت محلی است. وزرای ذیربط میتوانند در حیطه وظایف خود ، فرمانداران را در اداره امور خاص تحت کنترل داشته باشند . اگر اداره یا اجرای فعالیتی مغایر پیش بینیهای قانون باشد ، وزیر مربو طه میتواند به فرماندار دستوراتی در مورد شیوه اداره ان بدهد و اگرفرماندار دستورات را رعایت نکند، نخست وزیر میتواند با تأیید یک دادگاه عالی وی را بر کنار کند.همین رابطه و روش بین حکومتهای استانی و شهرداریها اعمال میشود، یعنی فرمانداران دارای همان اختیاراتی هستند که وزیر در وضع پیشین داشت.

اداره امور شهر توکیو
شهر توکیو دارای شیوه حکومت کلآ شهری است که براساس ان حکومت محلی شهر توکیو دارای تشکیلات مستقل محلی است که مانند سایر شهرهای بزرگ ژاپن اختیار تصویب نامه و صدور احکام را بر عهده دارد واز قدرت در اموری نظیر رفاه اجتماعی ، اموزش عمومی ، بهداشت عمومی و بر نامه ریزی شهری بر خوردار است.
توکیو دارای 23 بخش میباشد که هریک دارای رئیسی است که به عنوان شهردار از جانب مردم ساکن ان بخش انتخاب میشود . شهرداری توکیو دارای دو ارگان است :

1- ارگان قانونگذاری
اصطلاحآ انجمن شهرنامیده میشود و مرکب از 127 نماینده است که با رای مستقیم مردم انتخاب میشوند. اهداف و سیاستهایی که توسط این هیات مستقل محلی تصویب میگردد ،بوسیله ارگان اجرایی به مورد اجرا در می اید.

2- ارگان اجرایی
وظایف و ماموریتهای محوله از سوی دولت و انجمن شهررا اجرا میکند. ارگان اجرایی دارای یک شهردار است که از طریق انتخابات عمومی و با رای مستقیم مردم انتخاب و به مدت 4 سال مسؤولیت اجرایی را به عهده میگیرد.

اداره امور شهر یوکوهاما
همانند شهر توکیو ، یوکوهاما نیز دارای دو ارگان اصلی تصمیم گیری و اجرایی است و شورای شهر و شهردار بطور مستقیم توسط مردم انتخاب میشوند.در شهر یوکوهاما ، شورای شهر 94 عضو دارد که برای دوره 4 ساله انتخاب میشوند. احزاب در انتخابات شورای شهر در ژاپن نقش مهمی بازی می کنند. شورای شهر یوکوهاما دو گونه جلسه دارد:
جلسات عادی و جلسات فوق العاده که هر دوی انها بنا به دعوت شهردار برگزار میشود. جلسات عادی شورا 4 بار در سال در یوکوهاما برگزار میشود، در حالیکه جلسات فوق العاده هنگامی تشکیل میشود که نیاز به این کار باشد.


منبع
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فرانسه

فرانسه کشوری است که بخش اصلی ان در اروپای غربی است و چند جزیره وناحیه در کشور های دیگر دارد.بخش اصلی از جنوب تا شمال بین دریای مدیترانه تا دریای شمال و کانال مانش واز شرق به غرب بین رود راین و اقیانوس اطلس قرار دارد.فرانسوی ها به بخش اصلی فرانسه بخاطر شکل جغرافیایی ان "شش ضلعی" میگویند.فرانسه از کشورهای عضو اتحادیه اروپاست و در شورای امنیت سازمان ملل دارای حق وتو است. اقتصاد ان مقام پنجم جهان را داراست.
حکومت این کشور جمهوری است.قوه مقننه از 2مجلس قانون گذاری(مجلس ملی با 491 نماینده) که به واسطه انتخابات عمومی برای 5 سال انتخاب شده ومجلس سنابا 295 نماینده که برای مدت 9 سال انتخاب میشوند، متشکل میگردد.اعضای مجالس فوق به صورت غیر مستقیم و توسط نمایندگان مجلس ملی ،شورای عمومی،ایالات وشورای شهرداریها انتخاب می شوند.
رییس جمهوری میتواند با مشورت نخست وزیر مجلس ملی را منحل کند. قانون اساسی فعلی این کشور در سال 1958 تدوین شده.
فعالیت احزاب در فرانسه ازاد است.از جمله مهم ترین احزاب میتوانبه احزاب سوسیالیست، جمهوری خواهان، کمونیست، اتحاد دموکراتیک فرانسه وحزب رادیکالی اشاره نمود.

حکومت محلی در کشور فرانسه
در فرانسه حکومت محلی به عنوان بخش جدایی ناپذیر سیستم مدیریت ملی است.در حقیقت این طور به نظر میرسد که سیستم حکومت محلی در فرانسه وجود ندارد
قانون اساسی جمهوری چهارم فرانسه حکومت های محلی تحت عنوان "واحدهای مدیریت محلی" نامگذاری میکند.در حالیکه قانون اساسی جمهوری پنجم به حکومت محلی تحت عنوان "موجودیت های محلی مینگرد.

این کشور دارای سیتم مدیریتی جهار سطحی است:

1- دپارتمان
2- اروند یسمان
3- کانتون
4- کمون

کشور به بخشهای مختلف تقسیم شده هر دپارتمان به چند اروند یسمان و هر اروند یسمان به چند کانتون وهر کانتون به چند کمون تقسیم گردیده است.
کمون هابه عنوان کانون اساسی حکومت محلی بشمار می روند.وتمامی شهر ها دقیقا دارای یک شکل حکومت محلی هستند یعنی دارای یک شورا یک شهردارو ستاد اداری میباشند.البته اندازه شورا وستاد با توجه به جمعیت هر شهر یا روستا متفاوت است.
دپارتمان و کمون به شیوه ای مشابه با حکومت مرکزی ارتباط دارند وهر دو به عنوان واحد های حکومت محلی وواحدهای مدیریتی حکومت مرکزی هستند.استاندار کسی است که مدیریت اجرایی دپارتمان را به عهده داردوهم سخنگوی حکومت مرکزی وهم دپارتمان است.شهردار کمون به عنوان کارمند حکومت مرکزی تلقی میشود که در شورای شهرداری خدمت میکند با این تفاوت که او بطور محلی انتخاب میشود در حالیکه استاندار کسی است که از سوی حکومت مرکزی منصوب میشود.
دو واحد محلی واسطه(اروندیسمانها .کانتونها) دارای اهمیت ثانویه هستند.انها از شخصیت حقوقی بهره مند نیستند واز اینرو دارای شورا یا ستاد اداری نمیباشند وعلاوه بر ان بودجه جداگانه ای ندارند.
اروندیسمان یک جزئ فرعی دپارتمان است که فردی به عنوان فرماندار به مثابه عامل استاندار در ان عمل میکند وکانتون نیز شامل مجموعه ای از کمون هاست.
در مجموع واحد های محلی در فرانسه بر طبق اصل سلسله مراتب که بوسیله ناپلئون بنیانگذاری شده عمل میکند وکارکنان این سطوح توامان به عنوان کار گزاران حکومت محلی و مرکزی محسوب میشوند.
استاندار مشتخدم محلی است که به عنوان یک بروکرات تلقی نمیشود بلکه بر عکس به عنوان حاکمی ارشاد گر مطرح است. شهردار نیز یک سیاستمدار است که وظایفش هرگز بصورت روشن و صریح تعریف نشده است و قدرت های حکومت مرکزی و محلی اغلب دارای درهم تنیدگی و اختلاط می باشند.

شیوه های انتخاب شورا و شهرداری
اخرین انتخابات شوراهاو شهرداریهای فرانسه در ماه مارس سال 2001 میلادی برگزار شد و شهروندان قرانسوی اعضای شورای شهر، شهردار و معاونان شهردار را برای مدت 6 سال انتخاب کردند.این انتخابات که منطبق با قانون مصوب 1982 انجام گردید بر اساس وسعت هر کمون صورت گرفته است که البته شهرهای پاریس ،لیون ومارسی از مقرارات خاص برخور دارند.
بر اساس قانون در کمونهایی که کمتر از 3500 نفر جمعیت دارند، اعضای شورای شهرداری طی دو مرحله انتخاب میشوند. بدین ترتیب که کسانیکه اکثریت ارائ مردم را به دست اورند در مرحله اول انتخاب میشوند، اما کسانیکه حائز اکثریت نسبی میشوند، در دور دوم به رقابت خواهند پرداخت. این در حالی است که اگر چه کاندیداها به یک میزان رای اورده باشند کاندیدایی که از همه مسن تر است برگزیده میشود.
در شهرهایی که بیش از 3500 نفر سکنه دارند لیست های انتخاباتی بر اساس گروههای 6 نفره تنظیم میشود که مردم به لیست ها رای میدهند.
تعداد اعضای شورا شهر شهرداری از 9تا 69 نفر متفاوت است که بر حسب تعداد ساکنان هر کمون متغیر میباشد.
از انجا که فرانسه دارای سه شهر بزرگ پاریس لیون و مارسی است این شهرها علاوه بر شورای شهرداری از شورای محله نیز برخوردارند که این شوراها ی محله توسط شهردار ومعاونان او هدایت میشوند. در پاریس انتخابات شورای شهرداری در 20 منطقه انجام میگیرد که 163 نفر به عنوان اعضای شورای شهرداری و352 نفر به عنوان شورای محلات انتخاب میشوند.در لیون این انتخابات در9 منطقه انجام میشود که 73 نفر عضو شورای شهرداری و148 نفر عضو شورای محله ها هستند. این انتخابات در 8 منطقه مارسی انجام میشود که 81 نفر عضو شورای شهرداری و174 نفر عضو شورای محله میباشند.
دراولین نشست شورای شهرداری شهردار جدید ومعاونان او طی سه مرحله انتخاب میشوند در این انتخابات اکثریت مطلق در مرحله اول و اکثریت نسبی در مرحله دوم تعیین شده ورای نهایی در مرحله سوم بصورت مخفی ارائه میگردد.محل استقرار شهردار ومعاونان او اداره شهرداری نامیده میشود که به منزله قدرت اجرایی بخشهاست.

بطور کلی شورای شهرداری دارای وظایف زیر است:
1- بررسی وتصویب بودجه شهرداری
2- تصمیم گیری در مورد عزل ونصب کارمندان شهرداری
3- تصویب برنامه های مربوط به فعالیت ها اصلاحات و سر مایه گذاریهای بخش دولتی
4- مدیریت جنگلهاو مراتع
5-تعیین ضمانت اجرایی در مورد تصمیمات مربوط به شهرداری و سند یکاها

شورا موظف است در هر دوره سه ماهه تشکیل جلسه علنی دهد وتصمیمات ان در 15 هر ماه تقدیم شهرداری میشود وشهرداری دو ماه فرصت دارد به مصوبات شورا بپردازد تا مغایرتی با قانون نداشته باشد.

شهردار نیز به عنوان مشاور شورای شهرداری بوده واهم وظایف ان بشرح ذیل است:
1- تهیه بودجه شهرداری واجرای ان بعد از تصویب شورا
2- مجری تصمیمات شورای شهرداری
3- مسئوولیت تامین ارامش ،امنیت وسلامت جامعه

در حقیقت شهرداری نماینده قانونی دولت است که بر حسن اجرای قوانین در حوزه مسئوولیت خود نظارت میکند.


منبع
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هلند

هلند کشوری است در شمال اروپاکه پایتخت ان شهر امستردام است .هلند بخش اروپایی پادشاهی به شمار میرود.با وجود اینکه امستردام پایتخت رسمی این کشور است ولی به منظور تمرکززدایی بسیاری از وزارتخانه ها ی هلند در شهر لاهه یا پیرامون ان مستقر شده اند.
احزاب سیاسی در هلند کاملآ ازاد هستند. احزاب بزرگ این کشور شامل CDA یا حزب دموکرات مسیحی ها، VVD یا حزب لیبرال دموکرات،که هر دو از احزاب راست در هلند هستند که حکومت و بیشتر کرسی های پارلمای در اختیار انهاست. PVDA یا حزب کارگران ، SP یا حزب سوسیالیت، GROEN LINKS یا حزب سبز های چپ نیز به نسبت از احزاب بزرگ هستند که همگی گرایش چپ دارند.

حکومت های محلی در هلند
در هلند سه سطح حکومتی وجود دارد:

سطح ایالتی یا استانی
یک سطح منطقه ای حکومت است که برای طیفی از خدمات پاسخگوست و شامل کارهای عمومی ، حمل ونقل ، برنامه ریزی و مسائل محیطی است. در هلند 27 استان وجود دارد.

شهرداری ها
این سطح تشابه بسیار زیادی به حکومت محلی در کشور انگلستان دارد. شهرداری ها دارای طیف وسیعی از خدمات رسانی هستند ، ولی باید توجه شود که برخی از خدمات بطور مشترک با سطح استان (ایالت ) فراهم میشود. تا سال 1993 میلادی کل شهرداری های هلند 647 واحد بوده است.

هیات های پالدر
این عنصر حکومت محلی ( شاید اخیرآ بیشتر مدیریت محلی ) مسؤول خدمات و وظایف مرتبط با شبکه فاضلاب و لوله کشی است که از نظر تاریخی ، اهمیت ان در ابادانی زمین هلند است.
دو شیوه تصمیم گیری در حکومتهای محلی وجود دارد:

1-درباره موضوعات نظم عمومی استاندار میتواند به طور مستقیم تصمیم گیری کند.او در قلمرو خود قدرت قانون گذاری دارد و علاوه بر این میتتواند با پرداخت یارانه ، رشد و شکوفایی مستقل فرهنگی یا ورزشی را تامین کند

2- استاندار با بهره گیری از سیستم تصمیم گیری مشترک با حکومت مرکزی شهرها و روستاهای قلمروی خود را اداره کند. حکومت مرکزی به تدوین قانون میپردازد و حکومت محلی با ازادی نسبی این قوانین را اجرا میکند.این مسئله ممکن حکومت محلی را از جنبه های بسیار به حکومت مرکزی وابسته سازد ولی حکومت مرکزی را نیز به تمایل و توانایی حکومت محلی به پیروی وابسته میکند.
به طور کلی شهرداریها عنصر کلیدی برای تجزیه وتحلیل حکومت محلی در هلند هستند که به عنوان یکی از عناصر اصلاحات خدمات عمومی حکومت مرکزی هلند مورد توجه قرار گرفته است. در تمرکززدایی که از سال 1991 میلادی اغاز شده ، شهرداریها از اهمیت بیشتری برخوردار گردیده اند. کوششهای اخیر برای تمرکززدایی خدمات بیشتر ، بوسیله انتقال خدمات بیشتر به سطح محلی ، عمدتآ ناشی از گرایش حکومت مرکزی در صرفه جویی هزینه ها بوده است. اما باید توجه داشت که تمرکززدایی سیستم هلندی برروی عدم تمرکز در فراهم نمودن خدمات ، به جای عدم تمرکز در سیاستگذاری توجه دارد.در راستای سیاست تمرکززدایی در هلند ، در طول دهه های 80 و 90 میلادی مشرکت بخش خصوصی در ارائه خدمات عمومی محلی افزایش یافته است.

شهرداری امستردام
اصول مدیریت در امستردام به صورت ذیل است :
هر مبطقه شهرداری دارای یک شورای منطقه با49 عضو است. این شورا ده نفر را از میان اعضای خود به عنوان هیات مدیره شهر تعیین میکند.حزبی که در انتخابات شورای شهر اکثریت را به دست اورده ، میتواند کلیه اعضای هیئت مدیره را از حزب خود انتخاب نماید.
هیات مدیره شهردار را انتخاب میکند.
هریک از اعضای هیات مدیره ، مسؤول 5 اداره شهرداری است.
اعضای شورای شهر ، مانند اعضای شورای منطقه ، هر 4 سال یکبار از طریق انتخابات عمومی تعیین میشوند.
یکی از ویژگیهای عمده مدیریت شهر ، واگذاری بخشی از امور شهرداری به بخش خصوصی است .
شورای شهر هر دو هفته یکبار جلسه علنی تشکیل میدهد و شهروندان میتوانند در این جلسات شرکت نمایند.
شورای شهر برخی از اختیارات خود را به شورای منطقه شهرداری واگذار نموده است .

منبع
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
انگلستان

مقدمه
امروزه حکومتها وظایف گسترده و بسیار پیچیده ای را برعهده دارند. بسیاری از این وظایف جنبه محلی دارند و به کل کشور مربوط نیستند. در کنار حکومت مرکزی که اداره امور مربوط به کل کشور را برعهده دارد، می توان از حکومتهای محلی هم که امور محلی را اداره می کنند، استفاده کرد.
در صورت تشکیل این واحدهای کوچک حکومتی، نهال شخصیت و لیاقت و ابتکار افراد بهتر شکوفا خواهد شد و انسانها بی تفاوت و غیرمسئول به شخصیتهای ارزنده و فعال مبدل خواهندشد و این بدان معنا نیست که این امر در سایه حکومت مرکزی امککان پذیر نخواهد بود بلکه امکان آن در صورت وجود حکومت محلی بیشتر خواهدبود.
برای شناخت بهتر حکومت محلی، بررسی جنبه های مختلف یکی از حکومتهای محلی موجود می تواند بهترین راه باشد. در بین کشورهایی که موفق به تشکیل حکومت محلی شده اند، کشور انگلستان از سابقه فراوانی برخوردار است.
حکومت محلی در انگلستان موضوع قوانین مصوب، آئین نامه های راجع به این قوانین مصوب، رویه قضایی و سوابق است و فقط موضوع قوانین و مقررات محلی نیست. وضعیت سازمانهای حکومت محلی باید توسط قضات مطابق دکترین مشهور «خارج از حدود اختیارات قانونی» که از اصول مربوط به حقوق عمومی است و همچنین اصل «پاسخگو بودن» اشخاص حقیقی و حقوقی در مقابل دادگاهها مورد بررسی قرارگیرد. بنابراین برخلاف تصور ظاهری و اولیه از حکومت محلی، حکومت محلی در حقوق انگلستان از جایگاه ویژه ای برخوردار است.


علل وجودی حکومت محلی و تکامل تاریخی حکومت محلی در انگلستان:
حکومت محلی به عنوان یک نهاد و سازمان حقوقی، در بسیاری از کشورها وجوددارد. درباره وجود و یا عدم وجود حکومت محلی بین دولتمردان، سیاستمداران و حقوقدانان در کشورهای مختلف، اختلاف نظر وجود دارد و هر یک از مخالفان و موافقان حکومت محلی برای خود دلایلی دارند. با توجه به اینکه ما حکومت محلی را براساس کدام دلیل بپذیریم، دید ما نسبت به آن متفاوت خواهد بود. به عنوان مثال اگر حکومت محلی را صرفاً برای تسهیل جریان امور محلی، قبول داشته باشیم، حکومت محلی چیزی بیش از یک «کارگزار» حکومت مرکزی نخواهد بود. دلایل وجودی حکومت محلی ما را در درک بهتر نظام حقوقی حکومت محلی کمک خواهد کرد.

لزوم حکومت محلی با توجه به شکل دولت
برای شناخت حکومت محلی لزوماً باید مفهوم دولت را شناخت و به ارکان آن آشنا بود. واژه دولت دارای معانی متفاوتی است. آنچه که در اینجا از واژه دولت مدنظر است، مفهوم «دولت ملی» است. عوامل سازنده دولت ملی به قرار زیر است:
1- گروه انسانی جمعیت
2- سرزمین(چهارچوبه فضایی)
3- قدرت سیاسی

باید بین دولت و حکومت تمایز قائل شد. شکل حکومت همان چیزی است که اصطلاحاً به آن رژیم سیاسی گویند. در تقسیم بندی از اشکال دولت موضوع را از دو دیدگاه متفاوت می توان مدنظر قرارداد:
الف- سیاسی
ب- حقوقی

اگر شکل دولت را از نظر سیاسی طبقه بندی کنیم، می توانیم از دولتهای سوسیالیستی، نظامی و فاشیستی و نظایر آن سخن بگوییم. اما طبقه بندی از دیدگاه حقوقی از اصل و پایه متفاوت است زیرا ساخت داخلی دولت مأخذ طبقه بندی قرارگرفته است. یعنی می خواهیم بفهمیم که آیا قدرت متعلق به یک مرکز سیاسی واحد است یا این که در مراکز متعددی جای گرفته است؟
با توجه به مطالب گفته شده، شکل دولت را از نظر حقوقی می توان به دو صورت زیر طبقه بندی کرد:
الف) دولت تک ساخت (بسیط)
ب) دولت چندپارچه (مرکب)

دولت تک ساخت (بسیط)، به کشورهایی اطلاق می شود که دارای یک مرکز واحد عملکرد سیاسی هستند. قدرت سیاسی در کلیت و مجموع اختیارات خویش توسط یک شخصیت واحد حقوقی،که همانا دولت بسیط است، اعمال می شود.کلیه افرادی که زیر لوای دولت یک پارچه قراردارند از یک اقتدار سیاسی تبعیت می کنند و قاعدتاً یک قانون اساسی در سراسر این قلمرو بر آنان حاکم است. بافت قدرت غیر قابل تفکیک و تجزیه ناپذیر است. به عنوان مثال کشورهای ایران، اسپانیا، فرانسه، پرتغال، یونان، سوئد، نروژ، دانمارک و ... دولتهای بسیط هستند. شرایط یکپارچه بودن دولت را علی الاصول می توان در سه گونه خلاصه کرد:
1- وحدت ساختار: یعنی تشکیلات سیاسی دارای یک دستگاه واحد حکومتی است که وظایف دولتی را به طور کامل، خود انجام می دهد.
2- وحدت جماعت: قدرت سیاسی نسبت به جماعت یکپارچه است، در مجموع و به یک سان اعمال می شود. قدرت همگن است و تصمیمات فرمانروایان، همه فرمانبرداران را به تساوی مجبور به تبعیت می کند.
3- وحدت سرزمین: تشکیلات سیاسی سراسر سرزمین و قلمرو دولت را دربر می گیرد و می پوشاند.

پس گرایش کلی در درجه اول به سوی وحدت و هماهنگی است. ظهور دولتها از بطن نظام فئودالی یا ملوک الطوایفی مقارن با متلاشی شدن مراکز تصمیم گیری متعدد و قدرتهای جزئی سیاسی پدیدار شده است. دولت ساده یا یکپارچه مولود چنین سیر تکاملی است و لذا این شکل دولت از دورانهای گذشته تا زمان حاضر، رایج ترین بوده است. غالب کشورهای بسیط در حال حاضر در درون خود مجموعه های محلی نظیر استان ها، شهرستانها، بخشها و دهستانها را تحمل می کنند و این امر مغایرتی با خصلت کلی دولتهای ساده و بسیط ندارد زیرا وجود تقسیمات کشوری همراه با اعطای برخی اختیارات به واحدهای محلی، به گونه ای نیست که بتوان به یکایک واحدهای جزئی نام دولت را به معنای سیاسی و حقوقی اعطاکرد. لکن در سطحی پائین تر از اقتدار و حاکمیت دولت به این قسم واحدها اختیار تفویض شده است. (رجبیه، 8 - 15)

حکومت
حکومت بریتانیا سلطنت مشروطه و بدون قانون اساسی مکتوب است. مجلس اعیان ، مجلس انتخاب نشده پارلمان، متشکل است از بیش از 20 لرد استیناف (اعضای غیر موروثی)، بیش از370 عضو مادام العمر، 2 اسقف اعظم و 24 اسقف کلیسای انگلستان میباشد.
مجلس عوام متشکل است از 651 عضو که با رأی تمامی افراد بالای برای پنج سال انتخاب میشوند.پادشاه شخصی را به نخست وزیری انتصاب می‌کند که از پشتیبانی اکثریت مجلس عوام برخوردار است.
احزاب عمده سیاسی عبارتند از:
• حزب محافظه کار حزب کارگر
• حزب لیبرال دموکرات
• احزاب محلی از جمله حزب ملی اسکاتلند
• پلاید کیمرو (حزب ملی گرای ویلز)
• حزب اتحادگرایان آلستر
• حزب اتحادگرای دموکراتیک
• حزب سوسیال دموکرات و کارگر (ایرلند شمالی)

پادشاهی متحد متشکل است از چهار کشور انگلستان،اسکاتلند، ویلز و ایرلند شمالی که در مورد ایرلند شمالی واگذاری اختیارات حکومتی در قانون پیش بینی شده است.

کشورهای پادشاهی متحد
اسکاتلند
انگلستان
ایرلند شمالی
ولز

جزایر وابسته
جرزی
جزیره مان
گرنزی

جغرافیا
این کشور متشکل است از جزایر بریتانیای کبیر، بخش شمال شرقی ایرلند و بیش از 4000 جزیره دیگر. زمینهای پست بریتانیا در جنوب، شرق و مرکز انگلستان جای دارد.
دره‌های خاک رسی و آبگیر رودها ، از جمله تیمز و ترنت ، رشته تپه‌های نسبتا کم ارتفاع، از جمله تپه‌های سنگ آهکی کاتوولدز و کلیولند، تپه‌های گل سفید نورت داوونز و ساوت داوونز و یورکش وولدز و لینکن شر و وولدز، را از هم جدا می‌سازد.
ناحیه فنلتد، در شرق انگلستان، عمدتا متشکل است از باتلاقهای احیا شده است. چشم انداز مسطح ایست انگلیا پوشیده از خاکهای یخچالی است. جلگه ساحلی لنکشر و چشر در شمال غرب تنها زمین پست دیگر انگلستان است.
شبه جزیره‌ای در جنوب غربی دون و کرانوالدارای ارتفاعات گرانیتی از جمله دارتمور و اکسمورد است. کوههای سنگ آهکی و پوشیده از علف پناینز ستون فقراتی را تشکیل می‌دهد که در وسط شمال انگلستان امتداد دارد. لیک دیستریکت (در کامبریا) ناحیه کوهستانی دور افتاده‌ای است که بلندترین نقطه انگلستان قله اسکافل پایک، با 978 متر ارتفاع در آن قرار دارد.
ویلز قطعه ای است کوهستانی، متشکل از یک رشته فلات که در جوارشان کوههای برکن بیکنز در جنوب، کوه کادرایدریس و سلسله جبال بروین در مرکز و پارک ملی اسنودنیا در شمال قرار دارد. بلندترین قله آن اسنودن با 1085 متر ارتفاع است.
دراسکاتلند ، نواحی هایلندز در شمال و سادرن آپلنز را دره نشستی سنترال لولندز، جایی که اکثر جمعیت، کشاورزی و صنعت اسکاتلند در آن یافت می‌شود، از هم جدا می‌سازد.
ارتفاعات هایلندز را دره گریت گلن، مکان دریاچه لاخ نس، تقسیم می‌کنند. هر چند قله بن نویس بلندترین نقطه اسکاتلند است،چشمگیر ترین سلسله جبال هایلندز کوههای کائرنگورم است. ارتفاع ناحیه سادرن آپلندز زیر 853 متر است.
زمینهای پست دیگر اسکاتلند شامل بوکان در شمال شرق، کیت نس درشمال و جلگه‌ای ساحلی اطراف مصب موری فرت است. در سمت غرب اسکاتلند جزایر متعدد اینرهبردیز و آئوترهبرئیز (جزایر داخلی و خارجی هبرید) و در سوی شمال آن جزایر اورکنی و جزایر شتلند قرار دارد.
ایرلندشمالی شامل چندین منطقه پر از پستی و بلندی، از جمله کوههای اسپرین در شمال غرب، ارتفاعات کاونتی انتریم، و کوههای مورن با قله اسلیو دانارد با 852 متر ارتفاع می‌باشد. لاخ نه ، در مرکز ایرلند شمالی،بزرگترین دریاچه کل کشور است.
رودهای مهم: سورن، تیمز (و چرن)، ترنت هامبر، ویی ، تی (و تامل) نن، کلاید.
بلندترین نقطه: بن نویس با ارتفاع 1392 متر.
آب و هوا: علت آب و هوای معتدل این کشور وجود رانه (جریان آب) اقیانوس اطلس شمالی است. تنوع محلی آب و هوا بسیار است، به ویژه در مجموع کل بارندگی که از کمی بیش از 500 میلی متر در جنوب شرق تا 5000 میلی متر در شمال غرب اسکاتلند متغیر است.( http://www.roshd.ir)
ملاحظات تاريخي
قدمت تاريخي انگلستان (جزيره اصلي) به چندين قرن پيش از ميلاد مسيح باز مي گردد.
طي قرون6 و7 پيش از ميلاد، اقوام سلت به بريتانيا آمده و با غلبه بر ايبريان (ساكنين پيشين انگلستان) در اين سرزمين سكني گزيدند. آخرين دسته از مهاجمان سلت، بلژها بودند كه در سال 75پيش از ميلاد از بلژيك فعلي به آنجا رفتند.طي سالهاي 55و54 پيش از ميلاد، روميان (در زمان جوليوس سزار و يوليوس قيصر) در جزيره پياده شده و فتوحاتي انجام دادند. هجوم اصلي روميان طي سال43 پس از ميلاد، بوسيله امپراطور كلاوديوس اول بود كه قسمتي از جزيره بريتانيا به تصرف وي درآمد. در زمان سلطه روميان شورش هايي روي داد. انحطاط دولت روم طي قرن پنجم ميلادي و هجوم ساكسونها و ايرلنديها به جزيره بريتانيا سرانجام طي سال 410 ميلادي، به خودمختاري اهالي انگلستان منجر گرديد. در اين اثنا، مهاجميني نيز از شمال اروپا به انگلستان هجوم آوردند.
از اين تاريخ، نواحي مختلف بريتانيا مورد هجوم اقوام ژرمن، آنگل و ساكسون قرار گرفت.
طي قرن ششم، مسيحيت دوباره به انگلستان وارد شد. در اين زمان انگلستان از وحدت سياسي برخوردار نبوده و به چندين كشور تقسيم شده بود كه از جمله مهمترين آنها مي توان به نورثامبريا، مرشا، كنت و و*** اشاره نمود. گفتني است كه ميان ممالك فوق، همواره درگيري وجود داشت. سرانجام طي سال829، كليه اين ممالك، اگبرت، شاه و*** را بعنوان پادشاه انگلستان برگزيدند. دراين زمان، انگلستان بر اسكاتلند و ايرلند مسلط نگرديده بود. اگبرت نخستين پادشاه از سلسله ساكسونهاي غربي بود. اين سلسله بخود پانزده پادشاه ديد كه از جمله مهم ترين آنها مي توان به اثلوولف، آلفرد كبير، ادوارد، اتلستن، ادگار واتلرد دوم اشاره نمود. 15پادشاه اين سلسله، طي سالهاي1016-829 بر انگلستان حكومت كردند. در زمان جانشينان اگبرت، انگلستان با هجوم اقوام نورمن مواجه گرديد.بعدها طي سال 878 ، آلفرد كبير آنان را شكست داد و از و*** بيرون راند، اما ناچار شد كه قسمت هاي شمالي و شرقي انگلستان را به آنان واگذار كند.
طي قرن دهم، اراضي فوق مجددا بوسيله دولت انگلستان باز پس گرفته شده و انگلستان ازوحدت كامل برخوردار گرديد. طي سال1991ميلادي، هجوم دانماركي ها به انگستان آغاز شده و نهايتا انگلستان به تصرف آنان درآمد. طي سالهاي42- 1016، انگلستان تحت سلطنت شاهان دانماركي اداره مي گرديد. با افول نفوذ دانماركي ها طي سال 1042، ادوارد خستوان و سپس در سال 1066، هارولد دوم از ساكسون هاي غربي به سلطنت رسيدند. با آغاز نفوذ نورمن ها، مقارن با دوران سلطنت ادوارد خستوان، زمينه جهت حكمراني نورمن ها فراهم گرديد.
انگلستان، طي سالهاي1154-1066تحت سلطنت4 پادشاه نورمن قرار گرفت. سلطنت ويليام اول(ويليام فاتح) نخستين پادشاه نورمن، آغاز دوره جديدي در تاريخ انگلستان به شمار مي آمد، چراكه وي پادشاهي مقتدر بوده و جديت فراواني در ايجاد يك حكومت مركزي داشت.
پس از انقراض حكومت خاندان نورمن، خاندان پلانتاژنه به حكومت رسيد. بين اين دو خاندان تا حدودي وابستگي فاميلي وجود داشت. در سلسله پلانتاژنه 8 تن بين سالهاي1399- 1154 حكمراني نمودند. در اوايل قرن سيزدهم، جان بي زمين، پادشاه انگلستان بر آن شد تا پا را از آنچه كه بموجب قوانين به او تعلق مي گرفت، فراتر بگذارد، اما فئودال ها، حاكمان كليسا و شهرها بر ضد او متحد شدند. اين اقدامات سرانجام به پيدايش مجلس عوام در كنار مجلس عيان (لردها) منجر گرديد. در زمان ادوارد اول پنجمين شاه پلانتاژنه (طي سالهاي1307-1272)، حكومت ناحيه ويلز بدست انگلستان افتاد. ضمنا از سال1169، دست اندازي انگلستان به ايرلند آغاز گرديد.
سرانجام، ايرلند دراوايل قرن شانزدهم(مقارن با هنري هشتم) به تصرف كامل انگلستان درآمد. طي سالهاي1337تا1453جنگ مهم فرانسه و انگلستان معروف به جنگ صد ساله درگرفت.
علت اساسي بروز چنين جنگ هايي، كشمكش هايي بود كه از زمان ويليام فاتح ميان انگلستان و فرانسه بر سر تسلط بر كناره هاي درياي مانش وجود داشت.
نخستين مرحله جنگ، طي سالهاي60- 1337در زمان ادوارد سوم، با ادعاي ادوارد مبني بر تملك بر فرانسه آغاز گرديد. طي بروز جنگ دريايي (سال1340)، فرانسه بسختي شكست خورد.
در سال1346، بار ديگر فرانسويان در ناحيه كرسي شكست خوردند و در سال بعد بندر كاله بدست انگلستان افتاد. درجنگي كه طي سال1356، در ناحيه پواتيه رخ داد، ژان دوم پادشاه فرانسه مغلوب و اسير شد و سرانجام دوره اول جنگ هاي صدساله طي سال1360 با انعقاد پيمان بريتاني پايان يافت. به موجب اين پيمان، ناحيه كاله و نواحي غربي و جنوب غربي فرانسه به انگلستان واگذار شد. مرحله دوم اين درگيريها (طي سالهاي73- 1369) جنگ يكطرفه بسود فرانسويها بود كه به آزاد سازي بيشتر سرزمينهاي اشغالي منجر گرديد. طي سال1415، هنري پنجم پادشاه انگلستان، بار ديگر آتش جنگ را شعله ور ساخته و در جنگي در ناحيه آزنكور به پيروزي دست يافت. طي سال1420، با انعقاد پيمان تراوا، شارل ششم پادشاه فرانسه، هنري را بعنوان نايب السلطنه و وليعهد فرانسه منصوب نمود، اما پس از مرگ شارل ششم پسر وي از وليعهدي كناره گيري ننمود، و از اينرو در سال 1422، جنگهاي نامنظمي، مجددا ميان انگلستان و فرانسه رخ داد. طي سال1429، نواحي شمالي فرانسه به تصرف انگلستان و متحدينش (دوك بورگوني و كنت فلاندر) درآمد. در آن اثنا، ژاندارك دختر آزاده فرانسوي، با حمايت شارل هفتم (پسر شارل ششم) اورلئان دربند را آزاد نموده، انگليسي ها را در ناحيه پاته شكست داده و موجبات تاجگذاري شاه در شهر رنس را فراهم آورد. ژاندارك مدت كمي پس از اين به اسارت انگليسي ها درآمده و با حكم تكفير سوزانده شد. قتل فجيع ژاندارك پيروزيهاي فرانسه را كند نساخت و در سال 1435، فرانسه با اعطاي امتيازات بسيار، به اتحاد با دوك بورگوني نائل آمده و مرحله نهايي جنگ آغاز شد.
از اين تاريخ، انگلستان بتدريج تمامي نواحي تحت تصرف خود بجز كاله را از دست داد.طي سالهاي جنگ صدساله، اتفاقات مهم ديگري نيز در انگلستان رخ داد. اين جنگ همچنين موجب شد كه پارلمان كشور به نظارت بر نظام مالياتي و روند انتخاب وزراء مبادرت نمايد.
طي سالهاي49- 1348، بيماري طاعون به هلاكت صدها هزار تن در سراسر انگلستان و اسكاتلند و كمبود شديد كارگر منجر گرديد. طي سال 1414 لالردها ( فرقه مسيحي) شورشي برعليه حاكمان طمعكار كليسا كه در دولت نيز نفوذ داشتند، صورت دادند كه بي نتيجه ماند.
همچنين طي سال1399، ريچارد دوم از سلطنت خلع شده و هنري چهارم از خاندان لنكستر به پادشاهي انتخاب گرديد.طي سالهاي84- 1455 جنگهاي معروف به جنگ گلهاWar of the) (Roses ميان دو خاندان لنكستر و يورك رخ داد. در اين جنگها، سربازان خاندان لنكستر نشان گل سرخ و سربازان خاندان يورك نشان گل رز سفيد داشتند. طي اين جنگهاريا، هنري ششم (از خاندان لنكستر) و ادوارد چهارم، ادوارد پنجم و ريچارد سوم (هر سه از خاندان يورك) بر انگلستان حكومت داشتند. اين جنگها بنفع خاندان يورك پايان يافت. طي سال1485، هنري از خاندان تودور (تئودور) از خاك فرانسه پاي به انگلستان نهاد و با قتل ريچارد سوم خود بنام هنري هفتم به سلطنت رسيد. خاندان تودور نيز طي سالهاي 1485-1603 بر انگلستان حكومت راندند.
شاهان اين سلسله 5 تن بودند. هنري هفتم قدرت سياسي اشراف را كه بر اثر جنگ گلها تضعيف شده بود، درهم شكست. گفتني است كه تاريخ جديد انگلستان از دوره سلطنت 24 ساله وي آغاز مي گردد. دوره سلطنت خاندان تودور، از جمله ادوار درخشان تاريخ انگلستان به شمار مي آيد.
در زمان هنري هشتم، اصلاحات ديني در انگستان اعمال گرديد. علت اعمال اين قبيل اصلاحات، اختلاف وي با پاپ مي باشد. هنري هشتم، به واسطه ازدواج جديد، قصد متركه از همسرسابق خود را داشت و از آنجاييكه اين امر با قوانين مسيحيت آنروز مغايرت داشت، از اينرو پاپ مخالفت نموده و وي را تكفير نمود. در مقابل، وي نيز قانوني از پارلمان گذراند كه بموجب آن كليساي انگلستان تحت نفوذ شاه قرار گرفته و شاه بعنوان رئيس كليسا محسوب گشت. پس از هنري هشتم، سه فرزند او ادوارد ششم، ماري تودور و اليزابت اول به سلطنت رسيدند. بعدها، پارلمان انگليس مسللك انگليكان را تصويب نمود. در سال1558، اليزابت اول به پادشاهي انگلستان رسيد.
در زمان سلطنت وي، بروز اختلافات مذهبي موجب كدورت روابط ميان انگلستان و اسكاتلند گرديد. ملكه اليزابت اول درطول 45 سال حكومت خود، انگلستان را از نظر سياسي و نظامي به قدرت درجه اول جهاني مبدل نمود. در اين اثنا، فيليپ دوم پادشاه اسپانيا كه تعصب شديدي نسبت به مذهب كاتوليك داشت، از اصلاحات ديني انگلستان به خشم آمده و به سبب حمايت اليزابت از پروتستانهاي فرانسه، آهنگ مخالفت با وي ساز نموده و درصدد برآمد كه او را از پادشاهي خلع نموده و دختر عموي او ماري استوارت را بجاي وي به حكومت بگمارد، اما در سال 1587، اليزابت مبادرت به قتل ماري استوارت نمود. فيليپ دوم پادشاه اسپانيا اين كار را بهانه قرار داده و 135 كشتي جنگي خود را با بيش از سي هزار سپاهي روانه انگلستان نمود.گفتني است كه نيروي دريايي اسپانيا در آن زمان، به نام نيروي دريايي شكست ناپذير معروف بود. اين نيروها پيش از ورود به خاك انگلستان، درگيري هايي با ناوهاي انگليسي داشتند، اما سرانجام بر اثر طوفان در درياي مانش 130 كشتي از 135 كشتي آنان نابود شده و سي هزار تن نيز جان باختند. از آن زمان، انگلستان گام در راه مبدل شدن به يك نيروي جهاني دريايي گذاشته و به تدريج مستعمراتي در سراسر جهان من جمله آمريكاي شمالي بدست آورد. طي سال1603، ملكه اليزابت درگذشت و چون وارثي نداشت تاج و تخت انگلستان به جيمز اول پسر ماري استوارت رسيد. بدين طريق سلطنت انگلستان بدست خاندان استوارت افتاد. خاندان استوارت، طي دو دوره زماني (سالهاي49- 1306و 1714-1660) حكومت كردند. پادشاهان اين سلسله روي هم هفت تن بودند. در زمان جيمز اول سر سلسله شاهان استوارت، همكاري پارلمان و شاه، كه در دوره تودور تا حدي برقرار بود، پايان گرفته و طبقه متوسط از نفوذ بسياري برخوردار گرديد. جيمز اول با وجود برخورداري از مادركاتوليك، به پذيرش مذهب رسمي انگلستان (انگليكان) مبادرت نموده و از در دشمني با كاتوليكها برآمد.
طي سال1605،جمعي از كاتوليكها تصميم به نابودي جيمز گرفتند، اما سوء قصد آنان پيش از اجرا كشف و خنثي شده و توطئه گران بازداشت گرديدند. اين عمل، موجب محروميت كاتوليكها از حقوق مدني به مدت دو قرن شد. با مرگ جيمز، پسرش چارلز اول به پادشاهي رسيد.
وي اختلافات عمده اي با پارلمان پيدا كرد. شاه خواستار حكومت استبدادي بود. شاه و پارلمان هر يك جداگانه براي خود متحديني فراهم آورده و به جنگ پرداختند. چارلز از كمك هاي اشراف، انگليكانها، كاتوليكها و ايرلنديها برخوردار بود و پارلمان نيز از ياري تجار و صنعتگران و اسكاتلنديها سود مي جست. رهبرمخالفان شاه يك نماينده مجلس بنام اوليور كرامول بود. قواي كرامول، سپاهيان شاه را شكست داده و طي سال 1645، شاه به ناچارتسليم شرايط پارلمان شد.
وي پس از چندي، مجددا شروع به مخالفت با استبداد مبادرت نمود كه با فشار پارلمان، به فرار وي از كشور منجرگرديد. فرار چارلز به آغاز دومين مرحله جنگ داخلي طي سال1647 منجرگرديد. جنگ بزودي پايان پذيرفت. در همان اثنا، پارلمان از اشخاص ضد ارتش تصفيه شده (تصفيه پراير) و باقيمانده اعضاي پارلمان به محاكمه چارلز به جرم خيانت، مبادرت نمودند.
طي سال1649، چارلز كشته شده، پارلمان پادشاهي را ملغي اعلام نموده و حكومت جمهوري برقرار و كرامول به رياست جمهوري منصوب گرديد. طي سال1649، كرامول به ايرلند لشگر كشيده و به سركوب شورشيان مبادرت نمود. طي سال1650، همچنين قيام سلطنت طلبان اسكاتلند بدستور كرامول به شدت سركوب شد. در سال1653، كرامول با انحلال پارلمان، خود قدرت را در دست گرفت. طي سال1657،پس از تشكيل پارلمان، مقام سلطنت به كرامول پيشنهاد گرديد، اما وي از قبول آن خودداري نمود. در اين اثنا، حضور انگلستان در صحنه هاي جهاني محسوس تر مي گرديد.
با تصويت قوانين دريانوردي طي سال1651، جنگهاي دريايي ميان كشور انگستان و هلند بوقوع پيوست كه موجب پيروزي انگلستان گرديد.دولت انگلستان، درجهت تصرف مستعمرات اسپانيا در آمريكاي جنوبي،جنگهاي58- 1655را ترتيب داده و با پيروزي در اين جنگها، نواحي و جزاير وسيعي را بدست آورد. طي سال1659، با مرگ اوليور كرامول، پسرش ريچارد كرامول جانشين وي شد. وي فاقد تجربه و قدرت لازم جهت اداره امور كشور بود. در اين اثنا، سران ارتش و اعضاي پارلمان بر سرجلب قدرت در مبارزه بودند. طي سال1659، كرامول وادار به انحلال پارلمان شده و سرانجام بر اثر فشارهاي وارده پس از هشت ماه حكومت، استعفاء داده و به خارج رفت.
طي سال1680، پس از 20 سال،وي مجددا به انگلستان بازگشت. با استعفاي كرامول پسر ماري استوارت(چارلز دوم از خاندان استوارت) كه سالها در ناحيه اسكاتلند بر عليه كرامولها مي جنگيد، به سلطنت رسيد. وي در شيوه حكومت خود ستمگري را پيشه نموده و 25 سال بركشور حكومت نمود.وي كوشش زيادي در جهت خنثي سازي آثار وقايع گذشته نمود.طي سال1685، با مرگ چارلز دوم، برادرش جيمز دوم به حكومت رسيد. زياده رويهاي وي در استبداد، موجب بروز انقلابي طي سالهاي89- 1688 گرديدكه به انقلاب باشكوه معروف است.گفتني است كه وقوع اين انقلاب به بركناري جيمز دوم منجر گرديد. با اتحاد دو حزب مهم آن زمان (ويگ و توري) با هفت تن از اشراف، جيمز دوم از سلطنت خلع شده و متحدانش با دعوت از مري، دختر پروتستان مذهب جيمز و شوهرش ويليام، آنها را به سلطنت خوانده و آن دو تن نيز مشتركا بنام ويليام سوم و مري دوم شروع به حكومت رسيدند. در اين دوران، پارلمان كشور در جهت پيشگيري از استبداد شاهان بعدي و رعايت اصول مشروطه، لايحه اي را تصويب نموده و به امضاء ويليام رسانيد.
از آن زمان،حكومت مشروطه سلطنتي در كشور برقرار گرديد. در زمان ويليام سوم ، قدرت بدست تجارو ملاكين حزب ويگ افتاد. طي سالهاي1641و1689، ايرلندي ها سر به شورش و استقلال طلبي برداشتند. در نيمه دوم قرن هفدهم، انگلستان صدها هزار كيلومترمربع از نقاط مختلف جهان را به استعمار خود درآورد. نفوذ گسترده اين كشور در امريكاي شمالي و هند موجب بروز سه جنگ انگلستان و هلند گرديد كه در تمامي آنها انگلستان به پيروزي دست يافت.
پس از بهم پيوستن انگلستان و اسكاتلند، طي سال 1707، پارلمان هاي دو كشور نيز ادغام گرديد. گفتني است كه اين اتحاد سرفصل جديدي در تاريخ مملكت متحد بريتانياي كبير و اسكاتلند به شمار مي رود. در طول قرن هجدهم، جنگهايي ميان فرانسه و انگلستان بر سر نقاط مستعمراتي جريان داشته و امپراطوري انگلستان توسعه اقتصادي فراواني يافت.
در اين اثنا، دولت نخستين نخست وزير بريتانياي كبير (رابرت واليول) طي سالهاي42-1721 بر سر كار آمد. با مرگ وي طي سال 1714، پارلمان، سلطنت انگلستان را به يكي از نواده هاي جيمز اول (سر سلسله خاندان استوارت) بنام جرج اول، محول نمود. جرج امير ناحيه هانوور در آلمان بود.
در زمان نخستين پادشاهان سلسله هانوور، اختيارات سلطنتي از حيطه اختيارات شاه خارج شده و حكومت بدست پارلمان افتاد. در نيمه دوم قرن هجدهم، انگلستان بتدريج اكثر مستعمرات خود در آمريكا را از دست داد و تنها كانادا در آمريكاي شمالي براي آن باقي ماند.
اما كمي پس از آن توانست سرزمينهاي زيادي را در اقيانوسيه را تحت استعمار خويش درآورد.پيروزي انگلستان در جنگ هاي اروپايي انقلاب فرانسه و در جنگ با ناپلئون بر اقتدار اين كشور افزود. طي سالهاي1850- 1750، وضعيت كشاورزي يك طرفه انگلستان به صنعتي كامل تبديل شده و انگلستان به عنوان نخستين قدرت صنعتي جهان مطرح گرديد. تحولات اين دوره به انقلاب صنعتي معروف است. از اواخر قرن هجدهم، نفوذ انگلستان درجنوب شرقي آسيا آغاز گرديد. در اواخر قرن18، نهضت استقلال طلبان در ايرلند بوجود آمد.طي سال1832، حزب ليبرال از اتحاد صاحبان صنايع و حزب ويگ به وجود آمده و قدرت سياسي از طبقه اشراف به طبقه متوسط انتقال يافت. طي سال1833، پارلمان كشور، پس از سالها كشمكش بردگي را ممنوع اعلام نمود.
طي سال1837، ملكه ويكتوريا سلطنت 64 ساله خود را آغاز نمود. وي از لحاظ مدت سلطنت،از طولاني ترين دوران حكمراني بر انگلستان برخوردار بوده است. طي دوره سلطنت وي، انگلستان به اوج قدرت سياسي، اقتصادي و نظامي خود رسيد. طي دوره سلطنت وي همچنين اصلاحات سياسي فراواني اعمال گرديد. در اواخر نيمه اول قرن نوزدهم، حزب محافظه كار بنيان نهاده شد.
در اين اثنا، نفوذ شديد انگلستان بر كشورهاي آسيايي به شدت ادامه يافته و تهديد منافع اين كشور در چين به بروز جنگ ترياك (42-1839) ميان كشورهاي چين و انگلستان منجرگرديد.
جنگ آغاز شده و با پيروزي انگلستان، هنگ كنگ به بريتانيا واگذار گرديد. بنادر مهم چين نيز بر روي تجارت خارجي باز شد. همچنين طي سالهاي56-1853، بريتانيا در جنگ كريمه داخل شده و به نفع متفقين (عثماني، فرانسه و ساردني)و عليه روسيه جنگيد. طي نيمه دوم قرن نوزدهم، اتحاديه هاي كارگري، گسترش يافت. پس از سال 1875، بريتانياي كبير كه انحصار صنايع جهاني را برعهده داشت، با رقبايي همچون آلمان و آمريكا مواجه شده و به واسطه ايجاد بازارهاي جديد، به توسعه طلبي در مصر و جنوب آفريقا مبادرت نمود. پس از چندي، نواحي بسياري، ضميمه ديگر مستعمرات انگلستان گرديد. طي سال1901، با مرگ ملكه ويكتوريا (نام آورترين پادشاه انگلستان) كه سلطان ناحيه زرخيز هند نيز محسوب مي گرديد)فرزند وي به نام ادوارد هفتم از خاندان ساكس كوبورگ گوتا به حكومت رسيد.. در زمان اين پادشاه، اصلاحاتي در كليه امور كشور اعمال گرديد.
طي دوران حكومت ادوارد، دولت انگلستان تغييراتي در سياست هاي خارجي خود اعمال نموده و به انعقاد سلسله معاهداتي مبادرت نمود كه قاره اروپا را از نظر جبهه بندي سياسي منقسم ساخت.
اين قبيل جبهه بنديها خود به برپايي مسابقه تسليحاتي منجر گرديد. اين مسابقه كه در اروپا ادامه داشت، سرانجام به بروز جنگ جهاني اول منجر شد. با آغاز درگيري در نواحي اوليه جنگ (اتريش و صربستان) و گسترش جنگ در مرزهاي روسيه و فرانسه توسط آلمان، دولت بريتانيا، در چهارم اوت سال1914، به آلمان اعلان جنگ داد. ارتش انگلستان به حمايت از قواي بلژيك كه در حال عقب نشيني بودند، مبادرت نمود تا از اين طريق، به سپاهيان متفقين ملحق گردد.
از همان اوايل جنگ، انگلستان تفوق نظامي عظيمي در درياهاي اروپا داشت به نحويكه اين وضعيت تا انتهاي جنگ حفظ گرديد. در نتيجه تفوق تجهيزات، نيروي دريايي آلمان ، در پايگاههاي خود در محاصره بود. در نزديكي نواحي مركزي شيلي، ناوگان آلمان توانست ناوگان بريتانيا را شكست دهد. اين درحاليست كه طي هشتم دسامبر، كليه كشتيها در نزديكي جزاير فالكند در آبهاي آرژانتين منهدم گرديدند. از اين دوران، مستعمرات آفريقايي آلمان بتدريج به تصرف متفقين به ويژه انگلستان درآمد. طي سال1915،جنگ با شدت ادامه يافت. در جنوب غربي آسيا، سپاهيان بريتانيا به بين النهرين (عراق و ساير كشورهاي عربي شمال شبه جزيره عربستان كه در آن زمان جزو امپراطوري عثماني بودند نيز متحد آلمان بود) هجوم برده و به اشغال كوت العماره مبادرت نمودند. اما پس از چندي آنجا را از دست دادند. طي سال1916، جنگ شدت گرفته و متحدين نواحي بسياري را اشغال كردند. طي سال1917، آمريكا درحمايت از متفقين وارد جنگ شد. در اين اثنا،جنگ بشدت گسترش يافته و به كشته شدن تعداد زيادي از افراد انگليسي منجر گرديد.
طي سال1917، ساير نيروهاي متفقين به كمك انگلستان شتافته و نواحي بين النهرين، اردن، فلسطين، سوريه و لبنان بتصرف انگلستان و فرانسه درآمد. در آوريل سال 1918، متفقين بتدريج تمامي نواحي اشغالي را پس گرفتند. متحدين آلمان نيز بتدريج تسليم شده و سرانجام خود آلمان نيز پذيراي شكست شد. قرارداد صلح با آلمان در ورساي (حومه پاريس) امضاء شده و آلمان به پرداخت غرامت هايي به متفقين ملزم گرديده و ضمنا مستعمرات خود را نيز از دست داد.
بدين ترتيب، جنگ جهاني اول پايان پذيرفت. پس از جنگ، بريتانيا با مسائل دشواري مواجه گرديد كه از آن جمله مي توان به شورش ايرلنديها اشاره نمود كه سرانجام به استقلال بخش اعظم آن سرزمين منجر گرديد. از سوي ديگر، پرداخت ديون انگلستان به امريكا ، به بروز بحران هايي منجرگرديد. در اين اثنا، شورش در هند و چند مستعمره ديگر نمايان تر گرديد.
پس از برقراري آرامش نسبي و موقت، بحران اقتصادي سالهاي31-1929 پيش آمد كه اغلب ممالك جهان را به ورطه ورشكستگي كشاند.گفتني است كه تنها انگلستان توانست بر آن غلبه نمايد. توسعه طلبي آلمان هيتلري سرانجام طي سال1939، به وقوع جنگ جهاني دوم منجر گرديد. طي سوم سپتامبرسال1939، انگلستان به آلمان اعلان جنگ داد. در ماه آوريل1940، نيروهاي انگليسي و فرانسوي براي كمك به نروژ در مقابل حمله آلمان به آنجا اعزام گشتند، اما بعدها به واسطه كمك به فرانسه در مقابل حمله احتمالي آلمان به فرانسه رفتند كه اين امر خود به سقوط دولت چمبرلن و روي كار آمدن دولت چرچيل منجرگرديد. در ماه مه همان سال، نيروهاي انگليسي به عقب نشيني از بندر دكنرك (در شمال فرانسه) مبادرت نمودند. با سقوط فرانسه، ژنرال دوگل رهبر ضد آلماني هاي آن كشور، نهضت فرانسه آزاد را در لندن بنيان نهاد. در طول جنگ، كشتيهاي جنگي انگلستان همواره با حملات زيردريائيها و ناوهاي آلماني مواجه بودند. پس از تسليم فرانسه، انگلستان به رهبري چرچيل به تنهايي جنگ را ادامه داده و آلمان نيز مي كوشيد تا از راه بمباران هوايي اين كشور را وادار به تسليم نمايد. در ماه مي1941، حملات هوايي آلمان قطع گرديد.
در اين اثنا، متحدين به پيشرفتهاي خود به ويژه درمنطقه بالكان ادامه داده و از اين روي، دهها هزار سرباز بريتانيايي با بجاي گذاردن تجهيزات خويش از يونان عقب نشيني نمودند.
جنگ در جبهه افريقا عمدتا به نفع انگلستان و ساير متفقين آن ادامه داشت تا اينكه سرانجام در ماه مي سال1943، نيروهاي محور در شمال افريقا تسليم شدند. امپراطوري آفريقاي شرقي ايتاليا نيز از سال1941درتصرف بريتانيا بود. نيروهاي بريتانيايي طي سال1941، عراق، سوريه و بعدها همراه با كمك نيروهاي روسي، ايران را نيز تسخير نمودند.
طي سال1941، كشور شوروي و سپس امريكا در جرگه متفقين وارد جنگ شدند.
ايتاليا نيز طي سال1943تسليم متفقين شد. در ششم ژوئن 1944، با حمله متفقين به نورماندي، جبهه دوم افتتاح شده و بتدريج آلمان از فرانسه و بلژيك و هلند و لوكزامبورگ عقب نشسته و سرانجام در حمله نهايي در فوريه سال1945 شكست نهايي به آلمان وارد آمد، به نحويكه اين كشور در هفتم ماه مه تسليم بلاقيد و شرط شد و جنگ در اروپا پايان يافت. طي جنگ، ژاپن نيز به مستعمرات انگلستان در شرق و جنوب شرقي آسيا حمله برده و به اشغال نواحي مذكور نمود.
سرانجام جنگ پايان يافته و دوره ترميم خسارات آغاز گرديد.طي سال1941، انگلستان به امضاي منشور آتلانتيك با آمريكا مبادرت نموده و نقش بزرگي در كنفرانسهاي كازابلانكا، قاهره، مسكو، تهران و يالتا (در كريمه) ايفا نمود. طي دوره جنگ، سطح انتخابات شكست خورده و حزب كارگر به رهبري كلمنت اتلي رشته امور را در دست گرفت.
طي سال 1948، هندوستان استقلال يافته و حل مساله فلسطين به سازمان ملل متحد واگذار گرديد. طي سال 1955، آنتوني ايدن به نخست وزيري برگزيده شد. حضور قواي انگلستان در نيروهاي اشغالگر كانال سوئز از سال 1956موجب بي اعتباري اين كشور نزد ساير كشورها و ملل جهان گرديد.طي سال1957، مك ميلان به نخست وزيري رسيد. طي سال 1964 نيز، هارولد ويلسون از حزب كارگر به نخست وزيري برگزيده شد.
در سال1970، پس از سالها مجادله، بريتانياي كبير عضو بازار مشترك اروپا گرديده و ادوارد هيث به نخست وزيري رسيد. طي سال 1974 نيز با استعفاي هيث، ويلسون نخست وزير شد، اما وي نيز در سال 1976 استعفا داده و جيمز كالاهان (از حزب كارگر) به نخست وزيري رسيد.
طي سال1979، در انتخابات عمومي، محافظه كاران به رهبري مارگارت تاچر به پيروزي دست يافته و دولت خود را تشكيل دادند. ظرف چند سال اخير، مشكلات فراواني من جمله بيكاريف دامنگير انگلستان بوده است. هم اكنون بيش از سه ميليون بيكار در انگلستان وجود داشته كه مرتبا نيز بر اين تعداد افزوده مي شود. اعتصابات فراواني نيز طي سالهاي81-1980 رخ داد.
در سال1981، درگيريهاي شديدي ميان شهروندان ايرلند شمالي و نظاميان انگليسي بوقوع پيوست كه منجر به صدها كشته و زخمي گرديد.
اعتصابات غذا نيز از سوي مبارزين ايرلندي (از جمله بابي ساندز) در زندانهاي انگليسي بمنظور به رسميت شناخته شدن حقوق آنان بعنوان زنداني سياسي نيز صورت گرفت كه سرانجام با وساطت كليسا متوقف شده و طي آن چندين تن از اعتصابيون جان سپردند.
طي سال1981، همچنين اكثر شهرهاي انگلستان صحنه تظاهرات رنگين پوستان و بيكاران بود.جامعه انگلستان، جامعه لائيك محسوب شده و آموزش هاي ديني مدارس آن بسيار كلي بوده و محدود به مسيحيت نمي گردد.

ملاحظات سياسي
نوع حكومت كشور انگلستان، پادشاهي مشروطه است. ثبات سياسي كشور انگلستان فوق العاده بوده و يكي از با ثبات ترين سياستهاي جهان به شمار مي آيد. قوه مقننه از دو مجلس قانون گذاري(مجلس عوام) با 635 عضو (براي مدت 5 سال) و (مجلس اعيان) با 1000 عضو تشكيل يافته است.قانون اساسي موجود انگلستان، قسمتي از قوانين تصويبي مجلس، قسمتي از قوانين عرفي جاري و معمول، و قسمتي از حقوق سنتي تشكيل يافته است. مواد قانون اساسي هيچگاه بصورت مدون درنيامده و در مواقع لزوم مي توانند بر طبق شرايط روز از طريق تصويب پارلمان و يا آراي عمومي تغيير پذيرند. مجلس لردها عاليترين مرجع رسيدگي در كشور است و نمايندگانش شامل نمايندگان موروثي، اشراف و نجيب زادگان، قضات عالي مادام العمر، 2 اسقف و 24 نفر از كشيشان عالي مي باشد. اين مجلس داراي قدرت به تعويق انداختن تصويب قوانين مي باشد ولي نمي تواند از تصويب نهائي آنها جلوگيري كند. مجلس عوام واضع قوانين و تصويب كننده نهائي آنها مي باشد.كشورانگلستان از اتحاد اسكاتلند، انگلند، ويلز و ايرلند شمالي تشكيل يافته كه واحدهاي فوق در امور داخلي خويش، استقلال و خودمختاري نسبي دارند و هر يك به عنوان كشور مستقل محسوب مي گردند. بر اساس آخرين تقسيمات كشوري، انگلند از 39 ولايت (كاونتي)، 6 متروپوليتن كاونتي و «لندن بزرگتر» تشكيل گرديده است. فعاليت احزاب در انگلستان تا حدودي آزاد است. از جمله احزاب مهم آن مي توان به احزاب محافظه كار، كارگر، آزاديخواه، دموكرات ليبرال(آزاديخواه)، و حزب ملي اسكاتلند اشاره نمود. طي سال 1945، كشور انگلستان به عضويت سازمان ملل در آمده و علاوه بر آن در سازمان هاي پيمان آتلانتيك شمالي( ناتو)، اتحاديه اروپاي غربي(وئو)، شوراي اروپا، جامعه اروپا، سازمان همكاري اقتصادي و توسعه (اواسي دي)،برنامه كلمبو-بانك توسعه آسيا(آدب)، شوراي همكاريهاي گمركي(سي سي دي)،كميسيون اقتصادي سازمان ملل متحد براي اروپا(اسه)، كميسيون اقتصادي سازمان ملل متحد براي آمريكاي لاتين(اكلا)،سيستم پولي اروپا(امس)، ملل مشترك المنافع، سازمان خواروبار ملل متحد(فائو)،گات، آژانس بين المللي انرژي اتمي(يااآ)، بانك جهاني،سازمان بين المللي هواپيمايي كشوري(ايكائو)، انجمن بين المللي توسعه سازمان ملل متحد(آيدا)،بنگاه مالي بين المللي(ايفك)،سازمان بين المللي كار(ايلو)،سازمان مشورتي دريايي بين دول(ايمكو)،صندوق بين المللي پول(ايمف)،اتحاديه بين المللي مخابرات(ايتو)، سازمان علمي، فرهنگي و تربيتي ملل متحد(يونسكو)، اتحاديه جهاني پست(يوپو)، سازمان جهاني هواشناسي(ومو)،سازمان جهاني بهداشت(وهو)و بانك عمران آمريكا (ايدب) نيز عضويت دارد. طي سال1533، مقارن با حكومت هنري هشتم، انگلستان از به رسميت شناختن كليساهاي كاتوليك خودداري نموده و از كليسايAnglican به عنوان كليساي رسمي كشور ياد نمود. با اين وجود، پادشاه رئيس كشور بوده و كليساها از هيچ گونه قدرت سياسي برخوردار نمي باشند. دركشور انگلستان، قانون اساسي مدوني وجود نداشته و قوانين اجتماعي در نتيجه تصميم گيري هاي پارلمان ملي وضع مي گردند. نخستين قوانين پارلماني كشورطي جنگ سال49-1642 با قدرت اجرايي چارلز اول به تصويب رسيد.درآن اثنا، اوليوركرومول تحت عنوان ويكتوريا به انگلستان حكومت مي نمود. اما پس از مرگ وي، سلطنت قدرت خود را بازيافت.از آن پس، ملكه اليزابت دوم در راس حكومت قرار دارد و اين درحاليست كه مأمورين منتخب دولتي به اداره كشور مبادرت مي نمايند.خانه ملت مهمترين بخش قانونگذاري كشور، از659 عضو برخوردار مي باشد.دركشور انگلستان، حزبي كه بيشترين كرسي مجلس را به خود اختصاص دهد، عهده دار رهبري كشور گرديده و رهبر آن حزب نيز به سمت نخست وزيري نائل مي آيد. نخست وزير نيز به كمك كابينه خود به تشكيل نيروي اجرايي كشور مبادرت مي نمايد. سن راي دركشور انگلستان 18 سالگي است و انتخابات حداقل هر 5 سال يكبار برگزار مي گردد. اين درحاليست كه درعمل انتخابات درفواصل زماني كمتر از5 سال نيز برگزارمي گردد، چراكه نخست وزير به تعيين زمان انتخابات مبادرت مي نمايد. نهاد ارشد پارلمان كشور،“ house of lords” است، كه از بيش از 1200 عضو برخوردار مي باشد. گفتني است كه بالغ بر دو سوم اين افراد، به كسب قدرت به صورت مورثي نائل مي آيند. 1200 عضو مذكور، از حق راي دهي برخلاف قوه مقننه نيز برخوردار مي باشند و اين درحاليست كه حق بلوكه كردن آن را ندارند. در ماه مي1999، “house of lords” با پيشنهاد ايجاد تغيير ساختار خود موافقت نمود. ازميان752نماينده،92 نفر راي بر ادامه كار مسئوليت خود (كه به صورت موروثي آن را بدست آورده بودند) دادند. تغييرات اجتماعي اساسي كشور و تحولات زيادي در نحوه پوشيدن لباس، ديد سياسي مردم و...، پس از دهه 1960 بوقوع پيوست. در اواخر دهه مذكور، قوانين طلاق و سقط جنين قانوني شده و حقوق مساوي زنان و مردان در برابر بر عهده گرفتن مسئوليت هاي برابر مطرح گرديد. دهه1970، با پريشاني زيادي در ايرلند شمالي همراه بود. طي دهه1960، پيروان كاتوليك بر اين باور بودند كه تبعيضات اجتماعي پيروان پروتستان، به افزايش خشونت منجر مي گردد. گفتني است كه بروز اين چنين درگيري هايي،خود به دخالت ارتش انگلستان در سال 1969 منجر گرديد. طي دهه 70، ارتش جمهوري ايرلندIRA، مصرانه بر اتحاد ايرلند و ايرلند شمالي تاكيد داشت. طي سال1973،كشور انگلستان به جمع كشورهاي عضو اتحاديه اروپا پيوست. طي سالهاي1974- 1979، حزب كارگر در راس قدرت قرار داشت.سرانجام، طي سال1979، محافظه كاران به رهبري مارگارت تاچر موفق به كسب قدرت شده و تاچر، به عنوان نخستين نخست وزير زن تاريخ اروپا معرفي شد. در ژوئن سال1982، هنگامي كه انگلستان موفق به محاصره جزاير فالكند شد، تاچر به كسب مجدد محبوبيت خود دست يافت. در انتخابات سال1990، تاچر مجددا كانديداي اين مقام شد، اما رهبر حزب محافظه كار، جان ماژور، او را كنار زده و به عنوان نخست وزير برگزيده شد. درانتخابات عمومي سال1992، محافظه كاران پيروزي يافته و روز به روز از محبوبيت دولت ماژور كاسته مي شد. تا اينكه نهايتا، طي سال 1997 ، حزب كارگر، پس از 18 سال به كنار زدن حزب محافظه كار نائل آمده و قدرت را به دست گرفت. توني بلر نخست وزير جديد انگلستان جوانترين فرد انگليسي است كه پس از قرن19ميلادي به اين سمت منصوب گرديد. بلر، در ابتداي فعاليت خود، قدرت بيشتري به بانك انگلستان واگذار نمود.وي همچنين به احداث پارلمان جديد در اسكاتلند مبادرت نمود.

ملاحظات اقتصادي
از جمله مهم ترين صنايع كشور مي توان به آهن و پولاد، وسايل مهندسي، كشاورزي، ساختماني، راهسازي، ماشين و هواپيما سازي، منسوجات، شيميايي و توليدات غذايي و نظامي اشاره نمود.غلات، چغندر قند، سيب زميني، ميوه و سبزيجات نيز از جمله مهم ترين محصولات كشاورزي كشور به شمار مي آيد. سرانه زمين مزروعي براي هر نفر بالغ بر 12/0 هكتار مي باشد. توليد سالانه گوشت گاو 06/1 ميليون تن، گوشت خوك862 هزارتن، گوشت گوسفند243هزار تن و صيد ماهي 980 هزار تن مي باشد. توليد سالانه نيروي الكتريسيته نيز معادل 38/283 ميليارد كيلووات ساعت است. نخستين نيروگاه برق اتمي در جهان براي اولين بار در انگلستان آغاز بكار نمود و در حال حاضر، قسمتي از برق اين كشور توسط اين نيروگاه ها تأمين مي گردد. طي سال هاي اخير، نفت و گاز طبيعي به مقادير فراوان در درياي شمال كشف گرديده و قسمت عمده احتياجات سوختي اين كشور را تأمين مي نمايد. ذخاير شناخته شده نفت بالغ بر 19 ميليارد بشكه مي باشد.
معادن ذغال سنگ نيز فراوان بوده، آهن، سرب، مس و روي، قلع، بوكسيت، نمك، گچ، سيليس و آهك نيز از جمله مهم ترين معادن كشور به شمار مي آيد.
نيروي كار كشور بالغ بر100000/26 نفر است كه 33% آن در صنايع و 3% در بخش كشاورزي مشغول به فعاليت مي باشند. واحد پول كشور، پوند يا ليره انگليس معادل100 پنس يا پني، برابر با 19/2 دلار است. توليد ناخالص ملي، 93/277 ميليارد دلار و درآمد سرانه 972،4 دلار مي باشد كه 32% آن از صنايع و 3% از كشاورزي، 12% از معدن داري، 9% از حمل و نقل و ارتباطات و 42% از تجارت و خدمات حاصل مي گردد. هزينه هاي آموزش و پرورش كشور بر2/6% توليد ناخالص ملي بالغ مي گردد. نرخ سالانه رشد توليد ناخالص ملي حدود6 /1% است.
از جمله عمده ترين محصولات وارداتي انگلستان مي توان به توليدات نفتي، فلزات، گوشت، خشكبار، قالي و ميوه جات اشاره نمود كه اكثرا از كشورهاي آمريكا (10% )، آلمان غربي (8% )، هلند (8% ) و فرانسه (8% ) وارد مي گردد. ميزان صادرات اين كشور، 92 ميليارد دلار است كه عمدتا بر ماشين آلات، توليدات مهندسي، جنگ افزار، مواد شيميايي، وسايل برقي، اتومبيل، پارچه و كنسرو مشتمل مي گرددكه اكثرا به كشورهاي آمريكا (9% )و فرانسه و آلمان غربي و هلند (هر يك 6% ) صادر مي گردد. سرانه توليد ناخالص داخلي كشورانگلستان(GDP) بر21/410 دلار آمريكا بالغ مي گردد.اقتصاد بريتانيا در ميان كشورهاي جهان در رده چهارم قرار دارد. اين كشور در حالي به استقبال قرن بيست و يكم رفت كه با رشد اقتصادي فزاينده و سطح بيكاري نسبتا ناچيز روبرو گرديد. روند سريع صنعتي شدن انگلستان طي قرن19ميلادي، سبب گرديد كه اين كشور به يكي از قدرتمندترين كشورهاي صنعتي جهان مبدل گردد. اين درحاليست كه آثار ناشي از جنگ جهاني دوم، همواره اقتصاد اين كشور را تحت الشعاع قرار مي داد.پس از جنگ جهاني دوم، در سال 1995، اكثريت بخشهاي اقتصاد كشور ملي شد. اين موضوع به نوبه خود، سبب گرديد كه طي 5 دهه، كشور انگلستان با ركورد قابل توجه اقتصادي در ميان سايركشورهاي اروپايي مواجه گردد. با به روي كارآمدن مارگارت تاچر طي سال1979، صنايع كشور پيشرفت نموده و بسياري از صنايع به بخش خصوصي واگذار گرديد. در نتيجه دركارخانجات رقابت افزايش يافت.درحال حاضر، بخش هاي خدماتي كشور از اهميت بيشتري نسبت به بخش صنعتي برخوردار گرديده و شهر لندن به يكي از مهمترين مراكز اقتصادي دنيا مبدل گرديده است. منابع طبيعي اين كشورنيز بر نفت، ذغال سنگ و گاز طبيعي مشتمل مي گردد. خدمات بهداشتي و درماني ملي انگلستان موسوم به (NHS)در سطح بسيار خوبي ارائه گرديده و هزينه نسخه ، دارو و معالجات دهان و دندان براي كودكان و جمعي از بيماران من جمله زنان باردار رايگان مي باشد. علاوه برNHS، مراكز درماني خصوصي نيز در انگلستان فعاليت دارند. درحال حاضر، شهروندان انگليسي با پرداخت مبالغي به شركتهاي بيمه خصوصي خود، بيمه درماني مي گردند تا از معطلي هاي طولاني مدت جهت برخورداري از امكانات دولتي رهايي يابند. نظارت بر ارز، در اين كشور وجود ندارد. تعداد بسياري بانك بزرگ در بريتانيا فعاليت داشته و در اكثر شهرها نيز از يك يا چند شعبه برخوردار مي باشند. اگر چه طي سال هاي اخير به واسطه ادغام و بهينه سازي بانك ها، از تعداد شعبه ها كاسته شده است.
در اكثر بانك ها و بانك هاي رهني (نظير بانك هاي پس انداز) مي توان امور بانكي با استفاده از تلفن و اينترنت امكان پذير است. طي سال هاي اخير، خيلي از بانك ها به سبك جديد تاسيس شده است كه در سوپر ماركت ها يا مغازه ها ، حساب هاي بانكي و خدمات نويني ارائه مي نمايند. در اين حالت، افراد مقيم و غيرمقيم از توانايي افتتاح حساب بانكي برخوردار مي باشند.
هزينه زندگي در بريتانيا بالاست، به ويژه هزينه غذا و كالاهاي مصرفي سبب گرديده است كه اين كشور در زمره يكي از پرهزينه ترين كشورهاي جهان محسوب گردد. هر چند، بين جنوب انگلستان كه ثروتمند و پرهزينه است و شمال آن، اسكاتلند، ولز و ايرلند شمالي كه كم هزينه تر و ارزانتر است، اختلاف زيادي وجود دارد. عوارض و ماليات اتومبيل، بنزين، مشروبات الكلي و تنباكو بالاست. با اين وجود ميزان حقوق افراد نيز، خصوصا در جنوب انگلستان، نسبتا بالاست.
بر اساس ارقام منتشره از سوي دفتر ملي آمار انگلستان ، توليد ناخالص داخلي اين كشور، ظرف3 ماهه آخر سال2001، نسبت به3ماهه پيش از آن، 2/0 درصد افزايش داشته است.
طبق آمار بدست آمده طي سال2001، كشور انگلستان از رشد اقتصادي معادل 2/4 درصدي برخوردار مي باشد كه نسبت به رشد اقتصادي3 درصدي سال2000 از رشد اندكي برخوردار بوده است و اين در حاليست كه كارشناسان، متفق القول بر اين باورند كه رشد اقتصادي انگلستان طي سال2001، بالاترين رشد اقتصادي در ميان كشورهاي گروه هفت بوده است. عليرغم افزايش نرخ بيكاري و اخراج گسترده كاركنان از شركت ها، اقتصاد دانا ن انگليسي معقتدند كه طي سال2002، نيز، انگلستان قهرمان رشد اقتصادي در ميان كشورهاي گروه هفت بوده است.
از سوي ديگر، رده بندي اين كشورها از لحاظ نرخ رشد اقتصادي طي سال2002 با سال2001 تفاوت چنداني نداشته و به ترتيب بر كشورهاي انگلستان، فرانسه، ايتاليا، ايالات متحده آمريكا، كانادا، آلمان و ژاپن مشتمل مي گردد.پويايي رشد اقتصادي كشور انگلستان بيش از هر چيز مديون بخش خدمات است كه موتور محركه اقتصاد اين كشور محسوب مي گردد و اين در حاليست كه ساير بخش ها همچنان درحالت ركود به سر مي برند. به نوشته اكونوميست، نرخ بهره وري كارگران انگليسي در ميان كشورهاي گروه هفت از همه كمتر است. از سوي ديگر كشور انگلستان از لحاظ برخورداري از كودكان بي خانمان و بي بضاعت درصدر ساير كشورهاي اروپايي قرار دارد. به طوركلي مي توان گفت كه 25 درصد جوانان زير رده سني18 سال اين كشور در زمره خانواده هاي كم درآمد و بي بضاعت مي باشند. (http://www.iranculture.org)

حکومتهای محلی در انگلستان
ساختار مدیریتی انگلستان به گونه ای است که در سطح محلی، سه نوع حکومت محلی وجوددارد که عبارتنداز:
1. واحدهای حکومتی یا وزارتخانه ای: این واحدها به وسیلۀ آن دسته از مستخدمین کشوری اداره می شودند که به طور مستقیم برای انجام وظایف اجرایی مسئولیت بر عهده آنان واگذار گردیده است.
2. حکومت محلی: این سازمانها مطابق با ابتکار محلی( حق بردن لایحه به پارلمان )و پاسخگویی محلی، دارای ویژگی خودگردانی هستند و از آزادی زیادی نسبت به کنترل حکومت مرکزی برخودارند.
3. سازمانهای شبه غیر دولتی: این سازمانها از آزادی قابل ملاحظه ای نسبت به کنترل حکومت مرکزی برخوردارند و وظایف خدماتی( همانند بهداشت و ...) و یا صنعتی ( همانند استخراج زغال سنگ) را در سطح محل انجام می دهند. این نوع سازمانها را اصطلاحاً «کوانگو» می گویند.
حکومتهای محلی در انگلستان در بیست سال گذشته از نظر مالی، مدیریتی و سیاستها دچار تغییرات اساسی شده است که رشد کوانگوها به عنوان تغییر مهم در سیستم حکومتی انگلستان، یکی از این تغییرات اساسی قلمداد می شود.

واحدهای محلی در انگلستان، دارای مشخصۀ غیرسلسله مراتبی هستند. اگرچه سیستم مدیریتی در این کشور، دارای دو یا سه سطح مدیریتی است، سطوح واسطه بین حکومتهای محلی و حکومت مرکزی، نقش سرپرستی ندارند. تنها حکومت مرکزی، نقش کنترل از بالا و رأی دهندگان نقش کنترل از پائین را ایفا می کنند. یکی از مشخصه های حکومت محلی در انگلستان، فقدان قوه اجرایی سیاسی محلی، به عنوان یک موجودیت جداگانه است. شورای محلی و بعضی اوقات کمیته های آن، وظایف قوۀ اجرایی را انجام می دهند. به عبارت دیگر، شورای حکومت محلی، هم ارگان اجرایی و هم ارگان قانونگذاری حکومتهایمحلی است.
در انگلستان، حدود 26000 شورای حکومت محلی وجود دارد که اعضا آن کسانی هستند که برای واحدهای محلی انتخاب شده اند.
نقطۀ عطف تکامل حکومت محلی در انگلستان، مربوط به تلاشهای اصلاح طلبانه در اوایل دهۀ هفتاد یعنی در سال 1974 است که شش گروه متفاوت محلی در این کشور شکل گرفت که شامل:
1- کانتیهای اداری
2- شهرهای کانتی
3- شهرهای غیرکانتی(شهرداریها)
4- دیستریکتهای شهری
5- دیستریکتهای روشتایی
6- پاریش یا بخش

به طورکلی، سیستم حکومت در انگلستان مبتنی بر چهار سیستم فرعی است که در نمودار زیر نشان داده شده است:
سیستم فرعی اول:
شهرهای بزرگ
کانتیهای(شهرستانهای) مادرشهر
دیستریکتهای(نواحی) مادرشهر
بخشها(پاریشها) یا شرکتها
(در بعضی جاها بجز اماکن روستایی) سیستم فرعی دوم:
نواحی تلفیقی (شهر و روستا)
کانتیهای(شهرستانهای) غیرمادرشهر
دیستریکتها(نواحی) یا شهرداریها(بوروف) غیرمادرشهر
بخشها(پاریشها) یا شهرها
(به جز مناطق شهری بزرگ یا شهرهای بزرگ)
سیستم فرعی سوم(لندن):
شورای عالی لندن
شهرداریها(بوروف) لندن
محله های تجاری شهر لندن سیستم فرعی چهارم(ولز):
کانتیها(شهرستانها)
دیستریکتها(نواحی) یا شهرداریها
جماعات یا شهرها
(به جز مناطق شهری بزرگتر)

در مجموعه حکومت محلی انگلستان، کانتی(شهرستان) مادرشهر در بالاترین سطح قراردارد که از سابقه ای تاریخی برخوردارنیست و از سال 1974 موجودیت یافته است. هر کانتی(شهرستان) مادرشهر، نزدیک به یک میلیون نفر جمعیت دارد. کانتیهای غیرمادرشهر، به طور متوسط دارای نیم میلیون جمعیت است، دیستریکت(ناحیه)، نوعاً دارای 250000 نفر جمعیت است؛ و دیستریکت غیرمادرشهر، عموماً دارای 10000 نفر جمعیت هستند.
در سالهای اخیر، برنامۀ حکومت محلی در انگلستان دارای چهار هدف اساسی بوده است:
1. تحول از یک ساختار سیستم حکومت محلی به مدیریت محلی، شامل مجموعه ای پیچیده از سازمانهای عمومی و خصوصی.
2. ایجاد نگرش چند تئوریکی در مطالعۀ ادارۀ امور محلی؛ به وسیلۀ تطبیق نقاط قوت و ضعف نگرشهای تئوریکی فعلی، به جای جانبداری از یک نگرش منحصربفرد.
3. شناسایی، تشویق و هماهنگی مشارکتها از طریق نتایج پژوهشهای محققان رشته های علوم اجتماعی.
4. تغییر سیستم انگلیسی مدیریت محلی با توجه به تحولات بین المللی.

در سازماندهی حکومتهای محلی در انگلستان ایجاد نواحی خودگردان مستقل به عنوان استراتژی اصلی موردتوجه بوده است، به طوری که از زمان اولین قانون حکومت محلی در انگلستان در سال 1888 میلادی تاکنون شصت و یک ناحیه خودگردان مستقل ایجادشده است.

سازمانهای نیمه دولتی
سازمانهای نیمه دولتی یا نیمه مستقل که تحت عنوان «کوانگو» مطرح هستند، به عنوان مکمل حکومتهای محلی در انگلستان، نقشهای مختلفی را ایفاء می کنند که عبارتنداز:
1. نقش مشورتی: همانند نقش شورای مدارس یا شورای تأمین
2. نقش اجرایی: همانند کمیسیون خدمات نیروی انسانی یا مؤسسات وام دهی
3. نقش تجاری – صنعتی: همانند خطوط هواپیمایی
4. نقش ارتقایی: همانند گروه آموزش صنعتی و شوراهای تحقیقاتی
5. نقش تنظیم کنندگی: همانند کمیسیون انحصارات یا شورای اعطای جوایز علمی کشوری
6. نقش نیمه قضایی: همانند کمیسیون تساوی نژادی یا کمیسیون بهداشت و ایمنی
7. نقش میانجگری: همانند خدمات شورای حکمیت

سازمانهای نیمه مستقل (کوانگوها) در انگلستان، در راستای تمرکززدایی وظیفه ای عمل می کنند، ولی نمی توان نسبت به ایجاد حکومتهای محلی واقعی از این طریق دل بست، چراکه کارگزاران بیشتر این سازمانها، منصوب از سوی وزیر یا ارگانهای دولتی هستند، و هم دارای مسئولیت حکومتی می باشند که در اساسنامه آنها یا قانون مجلس تعریف شده است. هرچند که کارکنان ستادی اینگونه سازمانها، کارمندان خدمات کشوری محسوب نمی شوند(زیرا آنها کارکنان شرکت، کمیسیون، شوراها یا هیأت خاصی هستند که مقررات داخلی خود دارند)، ولی با اینحال مسئولیت سیاسی آنها با وزرا است.

حکومت محلی شهر لندن
در سال 1998 میلادی، طی یک همه پرسی از تمامی شهروندان لندنی خواسته شد که در مورد ایجاد اقتدار راهبردی جدید لندن بزرگ، انتخاب مستقیم شهردار و اعضای شورای شهر، ایجاد تشکیلات مناسب در زمینۀ حمل و نقل، توسعه اقتصادی، پلیس مستقل، آتش نشانی و اورژانس اظهارنظر کنند. به همین مناسبت، فرم مخصوصی به تمام خانه های شهروندان لندنی ارسال شد. بعد از جمع آوری پرسشنامه های، اجماع نظر شهروندان لندنی بر این بود که شهردار و اعضای شورای شهر، به طور مستقیم و جداگانه انتخاب شوند. جمع بندی این نظرخواهی در چندین سمینار و کنفرانس به بحث گذاشته شد و بالاخره بعد از گفتگوهای طولانی، نظام جدید مدیریت شهری لندن طراحی و به اجرا درآمد.
بر اساس تشکیلات جدید لندن، شورا و شهردار نقشهای متفاوتی ایفاء می کنند و وظایف به تناسب بین آنها تقسیم شده است و هرکدام در سازماندهی پرسنل و کارمندان خود آزادند.(مقیمی،309 - 315)

منبع
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مالزی

حکومتهای محلی در مالزی
مالزی فدراسیونی از سیزده ایالت است که دارای سیستم پادشاهی است و در سال 1957 میلادی از انگلستان استقلال یافته است. در ابتدای استقلال، سنگاپور نیز در مجموعه فدراسیون مالزی قرار داشت که در سال 1966 میلادی از این فدراسیون خارج شد. مالزی براساس اصول دموکراسی پارلمانی اداره می شود و دارای سیستم دومجلسی(مجلس سنا و نمایندگان) است. پادشاه برای یک دوره پنج ساله و به وسیله کنفرانس حکمرانان از میان حاکمان 9 ایالت شبه جزیره منصوب می شود (مالاکا، پنانگ، ساراواک و صباح دارای حاکم نیستند و اداره کنندگان آنها هر چهار سال یکبار به وسیله پادشاه انتخاب می شوند).

مالزی از نظر اداری دارای سه سطح حکومتی است:
1. سطح فدرال
2. سطح ایالتی
3. سطح حکومت محلی

حکومت فدرال دارای تعدادی وزارتخانه (هم اکنون 24 وزارتخانه)، واحد و کارگزاری است: کابینه بالاترین هیأت اجرایی هماهنگ کننده تمامی منافع و فعالیتهای حکومت است. دو شورای ملی (شورای اقتصاد ملی و شورای امنیت ملی) به وسیله نخست وزیر اداره می شوند که به کابینه در انجام وظایفش کمک می کنند. شورای اقتصاد ملی بالاترین شورای مسئول هماهنگی تمام برنامه های توسعه است و شورای امنیت ملی نیز مسئولیت امنیت کشور را عهده دار می باشد.
در سطح ایالت، حاکم مقام عالی است. او براساس طرحهای شورای اجرایی ایالتی عمل می کند که به وسیله وزیر اجرایی حکومت فدرال اداره می شود. ایالتها دارای سیستم تک مجلسی هستند و نمایندگان نیز برای مدت پنج سال انتخاب می شوند. کمیتۀ اجرایی در سطح ایالت، هم طراز کابینه فدرال است و بالاترین هیأت هماهنگ کننده در تمامی مسائل ایالت می باشد.
آخرین سطح سلسله مراتب حکومتی که در سطح محلی است، مدیریت دیستریکت (بخش) است. مدیر دیستریکت، رئیس شورای دیستریکت است و مسئول توسعه بخش می باشد. هماهنگی فعالیتهای مختلف توسعه از طریق کمیته های مختلف دیستریکت انجام می گیرد. کمیته های توسعه و اقدام دیستریکت دو کمیته مهم محلی هستند که شامل تمام رؤسای حکومتها و کارگزاریها در سطح دیستریکت (شورای دیستریکت، دپارتمان کشاورزی و دپارتمان امور عمومی) می باشند.
برطبق قانون اساسی مالزی، حکومتهای محلی در قلمرو اداری ایالت و به عنوان زیرمجموعۀ آن تلقی می شوند. قانون حکومت محلی مالزی که در سال 1976 میلادی به تصویب رسیده است، واحدهای محلی را در قالب: شهرداری برای شهرهای بزرگ و شورای دیستریکت برای شهرهای کوچک، تقسیم بندی می نماید. البته قبل از تصویب قانون فوق الذکر، شش نوع حکومت محلی (شهرداری کوالالامپور، شورای شهرداری، شورای شهرک، هیأت حاکمۀ شهرک، شورای روستایی و شورای محلی) در مالزی وجود داشت.
با ساختاردهی مجدد حکومتهای محلی مالزی که در فاصله سالهای 1974 تا 1988 میلادی صورت گرفت، 374 واحد محلی که قبلاً وجودداشتند (شامل شوراهای شهر، هیأتهای شهرک، شوراهای شهرک و شوراهای روستایی) به 14 شهرداری و 79 شورای بخش در شبه جزیره مالزی تبدیل شدند.

ردیف واحدهای محلی شبه جزیره مالزی صباح ساراواک مجموع
شهرداری
شورای شهر
شورای شهرداری
شورای بخش


منبع
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کانادا

حکومتهای محلی در کانادا
براساس قانون اساسی کانادا، عدم تراکم جای خود را به عدم تمرکز یا تمرکززدایی اداری داده است. در تراکم زدایی، اختیارات اجرایی و اداری میان اندامهای حکومت مرکزی و مأموران و دستگاههای محلی تقسیم می شود. به عبارتی دیگر، حکومت مرکزی، بخشی از اختیارات خود را به کارکنان محلی و سازمانهای مربوط به واحدهای اداری تفویض می کند. بنابراین، هر اقدامی از سوی متصدیان امور محلی، طبق خط مشی سازمانهای حکومت مرکزی است. عاملان اجرایی و کارکنان مختلف، عوامل انتقال قدرت از مرکز به سطح پایین ترند و به طور مستقل نمی توانند تصمیم بگیرند. محل صدور قواعد و فرامین، حکومت مرکزی است، اما به جای اینکه اجرای این قواعد نیز توسط مرکز انجام گیرد به محل منتقل می شود. در تمرکززدایی، از سوی قانونگذار مرکزی به نهادهای محلی (شوراها، شهرداریها، سازمانهای غیردولتی و ...) اختیارات ویژه ای داده می شود تا اختیار تصمیم گیریهای اداری در محل را داشته باشند و بتوانند خود، و یا به وسیله عوامل اجرایی خود (مثلاً شهرداریها به عنوان حکومتهای محلی)، آن را اجرا کنند.
بر این اساس در کشور کانادا، انواع ارگانهای تصمیم گیری و مراکز ویژه در سطح مرکزی و محلی وجود دارد. این سطوح شامل مجالس ایالتی، شوراها، حکومت محلی و ادارات دولتی است که در حدود اختیارات قانونی خود به برنامه ریزی و اجرای آن می پردازند. از لحاظ اجرایی، در این کشور سه سطح اجرایی یعنی: محلی، منطقه ای و مرکزی وجود دارد که میان سطح محلی و مرکزی هیچ گونه ارتباط و یا نظارت مستقیمی وجود ندارد و حلقه واسط آنها را سطح تصمیم گیری منطقه ای تشکیل می دهد. مناطق در کانادا بخشی از کشورند که دارای خصوصیات مشترک تاریخی، جغرافیایی، اقتصادی، قومی، نژادی و فرهنگی هستند که ممکن است چندین شهرستان و حتی استان را شامل شوند.
در این کشور، شهردار منتخب شورا بوده و شوراها به عنوان پارلمانی محلی، و شهرداری به عنوان حکومت محلی، در حدود اختیارات قانونی خود مستقلاً عمل می کنند و هیچ نظارتی از سوی حکومت مرکزی بر اعمال آنها وجودندارد. در سطح محلی، ارتباط تنگاتنگی میان مردم، شوراها و شهرداری (حوزه های ستادی و صفی) وجود دارد. حکومت محلی در کانادا تجلی گاه مشارکت مستقیم شهروندان در تصمیم گیری است.

منبع
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ترکیه

حکومتهای محلی در ترکیه
مدیریت محلی در ترکیه شامل مجموعه نهادها و سازمانهای انتخابی است که نیازهای مشترک شهروندان ایالات، مناطق شهرداری و روستاها را تأمین می کند. طبق قانون موضوعه و بر این اساس اصل 67 قانون اساسی، انتخابات مدیریتهای محلی، هر پنج سال یکبار برگزار می شود و مدیریت مرکزی نیز به منظور حفظ وحدت ملی و یکپارچگی در ارائه خدمات عمومی، بر عملکرد حکومتهای محلی نظارت دارد.
مدیریت محلی در ترکیه قدمتی نسبتاً طولانی دارد، هرچند که نزد مردم ترکیه به خوبی معرفی نشده و ناشناخته مانده است. از لحاظ تاریخی، پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی و نظام کاملاً پدرسالارانه و تمرکزگرای آن، در ابتدا، نظام مدیریت استانی و سپس مدیریت شهرستانی به وجودآمد. پس از آن نیز ادارات ویژه شهرستان شکل گرفت. نظام تمرکززدایی در ابتدای شکل گیری جمهوریت در دوران آتاتورک مورد توجه دولتمردان و مردم ترکیه بود، اما به مرور که از عمر نظام جمهوری می گذشت، اختیارات و وظایف مدیریتهای محلی از آنها سلب و به ادارات حکومت مرکزی واگذار گردید. در دهۀ هشتاد، تورگوت اوزال، تقویت مدیریت محلی را مجدداً مورد اهتمام خویش قرارداد و نهادهای محلی را تقویت نمود.
تغییر و تحولات اخیر در نظام مدیریت محلی ترکیه متأثر از یکسری تغییرات داخلی این کشور و محیط اطراف آن، از جمله: رشد سریع شهرنشینی، تغییر و تحول مداوم فنی و اجتماعی، تحولات در عرصه حقوق بشر و دموکراتیزه کردن، تمرکززدایی، جهانی شدن و ... بوده است.
هدف از تقویت مدیریت محلی، کاهش نظارت مرکزی، تقسیم کار جدید با تأکید بر مقامات محلی، تشویق حضور و مشارکت در سطح محلی، تأسیس پارلمان محلی، افزایش منابع محلی، انجام پروژه های مهم برای کلانشهرها و نواحی خاص و اتخاذ راهبردهای توسعه منطقه ای است.

به منظور ایجاد یک حکومت محلی مؤثر و دموکراتیک در ترکیه، اهداف اساسی به شرح ذیل در نظر گرفته شده است:
• بهبود منزلت و جایگاه حکومت محلی
• ایجاد دموکراسی محلی
• بهبود خدمات محلی
• توسعه ساختار سازمان حکومت محلی
• توسعه منابع مالی حکومت محلی
• توسعه منابع انسانی حکومت محلی
• ایجاد فرهنگ مدیریتی در حکومت محلی

تبلور اجرایی این اهداف در اساسنامه حکومت محلی، قانون شهرداری، قانون حکومت کلانشهرها، بیانیه حقوق و تکالیف اساسی اعضای جامعه محلی و ... به وضوح دیده می شود. با توجه به اهداف یادشده، دولت ترکیه راهبردهای متناسبی اتخاذ نموده که با محوریت تقویت مدیریت محلی به شرح ذیل است:
1. تکوین ساختار جدید روابط مرکز – پیرامون، به منظور تقویت حکومت محلی.
2. بازسازی نظام تصمیم گیری، جهت ایجاد یک حکومت محلی مؤثرتر و مردم سالارانه تر.
3. تسهیل مشارکت مردم در حکومت محلی.
4. تضمین تمرکززدایی خدمات محلی.
5. اتخاذ برنامه ریزی راهبردی، مؤثر، کارا، مسئولیت پذیر و عادلانه در ارائه خدمات عمومی.
6. واگذاری تولید و توزیع خدمات محلی به واحدهای حکومت محلی.
7. بهبود ساختاری واحدهای محلی.
8. بهبود سازمانی حکومت محلی.
9. بهبود ارتباط میان مقامات انتخابی و انتصابی حکومت محلی.
10. توزیع عادلانه درآمدها میان مقامات محلی و مرکزی.
11. افزایش مسئولیت حکومت محلی.
12. توسعه فناوری اطلاع رسانی نوین در حکومت محلی.

به طور کلی می توان گفت که مدیریت محلی در ترکیه با چالشهای فراوانی مواجه است و برای دستیابی به اهداف متعالی، سازمان محلی راه درازی در پیش دارد که با برنامه ریزیهای انجام شده، تلاش دارد تا تحقق بخش حکومتهای محلی مطابق با استانداردهای اروپایی باشد.
همچنین ضرورت هماهنگی میان مدیریتهای محلی در اجرای وظایف، از جمله عوامل مؤثر بر تقویت مدیریتهای محلی است. ناهماهنگی بین مدیریت محلی انتخابی با مدیریت انتصابی حکومت مرکزی، باعث اختلاف در محل می گردد. طبیعی است که عدم شفافیت اختیارات و وظایف حکومت مرکزی و حکومتهای محلی، وجه مردمی تصمیمات حکومتی را مخدوش می سازد و قابلیت اجرایی آنها را از بین می برد. بنابراین شرط موفقیت مدیریت محلی در ترکیه، تفویض اختیارات بیشتر به شهرداریها، شورای شهرداریهای بزرگ و انتخابی کردن آن شوراهاست، چرا که شرط اصلی توسعه مدیریت محلی بهره گرفتن از منابع مردمی و حمایت فکری و مالی مردم است.
مدیریت شهری در ترکیه متشکل از یک مجمع، شورا و شهردار است. تعداد اعضای مجمع، که با آراء مردم انتخاب می شوند، به نسبت جمعیت شهر تغییر می کند. مجمع، تصویب کننده بودجه سالانه شهرداری، طرحها و پروژه های مربوط به امور ساختمانی و برنامه ریزی شهری بوده و نیز مالیاتها، نرخ عوارض و تعرفه های مختلف را تعیین می نماید.
شورای شهر نیز که از شهردار، رؤسای دپارتمانهای شهری و تنی چند از اعضای مجمع تشکیل می شود؛ تعیین تعرفه ها و هزینه های حمل و نقل، قیمت کالاها، میزان جرایم شهری و بازرسی را بر عهده دارد و در مورد استخدام، اخراج و ترفیع کارکنان شهرداری تصمیم می گیرد. شهردار نیز که مهمترین مقام اجرایی و نمایندۀ شهرداری است، برای یک دوره پنج ساله انتخاب می شود. همچنین در شهرهای بزرگ که بیش از یک ناحیه دارند، هر یک از نواحی، برای انتخاب شهردار، یک حوزه انتخاباتی به حساب می آید و هر بخش، شهردار و اعضای مجمع شهری خود را انتخاب می کند.
شهرداریهای ترکیه، علاوه بر انجام وظایف مربوط به همکاریهای اجتماعی، بهداشتی، امور ساختمانی، آموزش و پرورش، کشاورزی، اقتصاد و رفاه حال شهروندان، اقدامات لازم را جهت رفع تمامی نیازهای شهری نیز از طریق ارائۀ خدمات انجام می دهند و به این منظور، شهرداریها دارای اختیاراتی به این شرح هستند:
• اعمال مقررات و ممنوعیتهای شهری مقررشده در قانون؛
• مجازات کسانی که ممنوعیتها را نادیده می گیرند؛
• جمع آوری مالیات، عوارض و هزینه های شهری؛
• تأمین آب آشامیدنی، گاز شهری و برق و تسهیلات حمل و نقل عمومی.(همان؛ 333 - 347)
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شورای شهر Kingston Upon Hull--- Kingston Upon Hull City Council
Kingston Hull مرکز اصلی ناحيه هامبر(Humber) در حاشيه غربی بندر Yorkshire در ناحيه شمال شرق انگلستان واقع شده است. Kingston Hull جمعيتی نزديک به 450000 نفر دارد که 25000 نفر آن را جمعيت شهر نشين و20000 نفر ديگرآن در نواحی اطراف به زندگی مشغول هستند. اين ناحيه تلفيقی از دو شهر Kingston و Hull است که در ساليان قبل wyke ناميده می شد, ناحيه Kingston در طی جنگ های محلی به واسطه کمک پادشاه Hullبه اين منطقه پيوست و شهر Kingston Hullرا به وجود آورد. اين ناحيه شهری همراه با امور شهرنشينی و مشاغل پسنديده ومحيط های بسيار زيبا و ديدنی و امکانات سرگرمی و تفريحات مکان قابل توجهی را برای شهروندان و ديگربازديد کنندگان به وجود آورده است. يقينا ايجاد ارتباط نزديک با اروپا برای اين شهر بهره بسياری داشته است.
حکومت Hull يکی از اولين قدرت هايی است که تغييرات بنيادينی در سيستم حکومت محلی خود به منظور ايجاد مشارکت عمومی شهروندان در مسائل اجتماعی, اعمال کرد. تا جای ممکن تمام تصميم گيريهای مهم شهری به کميته های هفت ناحيه شهری محول می شود و بعلاوه جلسات محلی نيز پيرامون همين مسائل تشکيل می شود. سيستم موثر حکومت دولتی همچنين به منظور بهينه سازی مشارکت عمومی-خصوصی, 10 ماده قانونی در مورد اقتصاد, تعليم و تربيت, اجتماع برای شهرHull وضع کرد که تمامی موارد آن تحت نظر شورای شهر انجام می شود. خدماتی را که شورای شهر در خدمت شهروندان قرار می دهد بدين شرح می باشد: توقيف اتومبيل ها, صدور اجازه حمل محموله های شهری, شمارش ساليانه, بودجه ساليانه, پذيرش در مدارس, امور مدارس, آموزش سالمندان, نصب تبليغات برروی ساختمانها, آلودگی هوا, استخر های شنا, تنظيم صورت جلسات و دستور کارآن, امور باستان شناسی, نمايشگاههای هنری, تنظيم ميزان ماليات, امور رفاهی مدارس, برنامه ريزی محيط زيست, امور ثبت تولد, کتابخانه ها, پل ها, آلايش و پاکيزگی زباله های شهری, خدمات کنترل- طراحی- پاکيزگی ونظارت بر ساختمان ها, امور مربوط به گورستانها وکفن ودفن, نقشه مسيرهای اتوبوس, مشاوره شغلی, پارکينگ ها, خدمات نگهداری کودکان بی سرپرست, اطلاعات شهری, مواد زايد کلينيک های پزشکی, جلسات شورا, جرم و جنايات, آموزش ناشنوايان, آموزش ناتوانان و معلولين, رسيدگی به حيوانات مرده, انتخابات, خدمات حمايت خانواده ها, جشن ها, خدمات مالی, برگزاری مسابقات ورزشی فوتبال, پاکيزگی چمن فضاهای سبز و خيابانها, بهداشت و سلامتی شهروندان و رسيدگی به امور ادارات مربوطه, بهسازی بزرگراه ها, ميراث فرهنگی, رسيدگی به امورپرداخت اجاره بها و خريد و فروش منازل, تعميرات منازل افراد کهنسال, بی خانمان ها, هتل ها, مهمانخانه ها, اوقات فراغت, مطبوعات, امور اراضی ( کشاورزی- نقشه برداری), بازارها, موزه ها, تئاتر, آلودگی صوتی, مدارس پرستاری, پليس شهر ,Hull خدمات مربوط به ايمنی- برنامه ريزی- رفع عيب و نقص جاده ها و خيابانها, سلامت و بهداشت مواد غذايی, مناقصات, راهنمايی توريست ها, ترافيک, حمل ونقل, خزانه داری صندوق دولت, امور بيکاران, خدمات حقوقی رفاهی, خدمات مربوط به جوانان (آموزش-کارآموزی-زمين های بازی). (http://www.hullcc.gov.uk)

شورای شهر Cardiff City Council
شهر Cardiff (مرکز «ولز») در غرب انگلستان واقع شده است. تاريخچه اين شهر به 2000 سال قبل در زمان روم باستان برمی گردد. اين شهر محل تلفيق شگفت آوری از ساختمانهای عصر ويکتوريايی و نورمن فاتح انگليس است. Cardiff شهری پر تحرک و بين المللی است. و بندرگاه مهمی برای بريتانيا به شمار می رود.
خدمات زيادی در شورای اين شهر انجام می گيرد که به ترتيب حروف الفبا در سايت وب Cardiff ارائه شده است. پاره ای از اين خدمات عبارتند از: خدمات بازرسی, مشاوره و سود رسانی, رايزنی حقوقی, مرکز خدمات بهسازی Cardiff, خدمات کودکان و نوجوانان, حمايت از بازار بورس سهام, امور اروپا و توسعه, خدمات مالی, پارک و بزرگراه ها, منابع انسانی, فن آوری اطلاعات و ارتباطات, خدمات قانونی, آموزش مادام العمر و سرگرمی, بازار و توريست, تنظيم و بهسازی, خدمات مدارس, پروژه های خاص, برنامه ريزی استراتژيک و ايجاد روابط بيشتر با شهر های همسايه, امور حمل و نقل و ترافيک.
شورای شهر شامل 75 عضو است که بوسيله آرا جمع آوری شده در حوزه های انتخاباتی - که مطابق با طرح تدوين شده توسط کميسيون حکومت محلی برای شهر «ولز» در نظر گرفته شده و به تصويب هيأت قانون گذار ملی می رسد – انتخاب می شوند. انتخابات همگانی شورا هر 4 سال يکبار انجام می شود و در چهارمين روز پس از انتخابات فعاليت خود را شروع کرده و چهارمين روز پس از انتخابات دوره بعد به فعاليت خود خاتمه می دهند. بعضی از عملکرد های شورایCardiff شامل موارد زير می باشد:
تغيير ساختار مديريت و انتخاب سمت مديران اجرايی, تاييد و انتخاب ساختار سياسی , بودجه و ارائه درخواست های مبنی بر انتقال زمين و مسکن به هيئت قانون گذار ملی برای اتخاذ تصميم نهايی, انتخاب يا عزل رييس شورا, تصميم گيری در مورد عملکرد مديريت جايی که مغاير با ساختار سياسی باشد و يا با بودجه تطابق نداشته باشد, توافق و بهسازی مراجع و نمايندگان کميتـه ها جهت تصميم گيری برای ترکيب و انتصاب ايشان, انتخاب نمايندگانی خارج از پيکره شورا مگراين که انتصاب نماينده مذکور در دستور عملکرد اجرايی باشد که به شورا محول شده است, تغيير نام محله ها و اعطای عنوان افتخاری عضو انجمن شهرداری يا آزادی شهر به شهروندان , تاييد و انتصاب مدير اجرايی, تصويب دوباره, لغو و موافقت و مخالفت با آيين نامه ها که يک نسخه از تمامی مواد آيين نامه ها بايد در شورا موجود باشد, همچنين قانونگذاری محلی نيز بر عهده شورا می باشد. (http://www.cardiff.gov.uk)

شورای شهر Penrith Penrith City Council
یکی از کشورهایی که از الگوی انگلیسی در اداره حکومت محلی خود استفاده می کنند، استرالیاست. Penrith شهری است در حاشيه غربی کلان شهر سيدنی استراليا و در شرق مرکزNew South Wales. فاصله اين شهر تا سيدنی 54 کيلومتر است و ارتفاع آن از سطح دريا در حدود 30 متر می باشد. حکومت محلی Penrith 407 کيلومتر مربع از مناطق اطراف را تحت پوشش خود قرار می دهد. کوه های آبی در حاشيه غربی اين شهر افراشته شده است. بيشتر شهر های اين ناحيه درمنطقه کم باران جايی که حد متوسط بارندگی به 789 ميليمتر در سال می رسد, قرار دارد. جمعيت اين شهر در سال 2001 در حدود 172397 بوده است و جمعيت نواحی حکومت محلی آن176081 نفر بوده که از سال 2000 تا 2001 با افزايش 0.8 درصد سومين شهربزرگ ناحيه حکومتی محلی در غرب سيدنی استراليا و ششمين شهر پر جمعيت ناحيه محلی در New South Wales باشد.
شهر Penrith به سه ناحيه شهری تقسيم می شود که هر ناحيه توسط 3 نفر از اعضای برگزيده شده شورای شهر اداره می شوند. اين اعضا هر 4 سال يکبار با آراء همگانی انتخاب می شوند. مسئوليت ها و خدماتی را که اعضا ملزم به انجام آن هستند مديريت و کنترل امور شورا در جهت تطابق با حکومت محلی, شرکت در تخصيص اعتبارت منابع شورا برای سود رسانی به مناطق شهری, انجام امور کليدی قانونی در ايجاد و بازنگری سياست های شورا و موضوعات و تنظيم عملکرد های شورا, بازنگری و انجام خدمات شورا و ارائه آن و مديريت برنامه ها و سود سرمايه گذاری شورا است از جهت ديگری وظيفه اعضای شورا جلب رضايت شهروندان و ماليات دهندگان, تعيين رهبر و راهنمای کميته ها, ايجاد امکانات ارتباطی بين شورا و جامعه است.
بخش های مختلف شورای شهرPenrith عبارتند از: مديريت برنامه ريزی شهری, معاونت شورا, مديريت استرتژيکی شهری, مديريت عملکردهای شهری, مديريت خدمات شهری, مدير امور مالی می باشد.
خدماتی را که شورای شهر Penrith در اختيار شهروندان قرار می دهد، عبارتند از :
خدمات خارج از سرويس, خدمات حيوانات, نگهداری از حيوانات اهلی, نمايشگاههای هنری, ايمنی سازی استخر های شخصی, صدور موافقت نامه ساخت (نظارت بر ساختمان), ايمنی بنا, تقويم رخدادها و حوادث, امور گورستانها, خدمات مربوط به کودکان(مرکز نگهداری کودکان, نگهداری و حفاظت از کودکان در تعطيلات), امور کلوپها و خدمات اجتماعی, مديريت خدمات اجتماعی, کشاورزی و امور مرتبط با اراضی, گسترش رسيدگی به درخواست ها و تقاضا نامه ها, ثبت تعداد سگ های سطح شهر, فرصت های شغلی, تعيين قيمت و نرخ گذاری, خمات جمع آوری زباله های سطح شهر, تالار سخنرانی و اجتماعات, قرار دادن گسترش خدمات شورا روی خط, سيستم تقاضا, آموزش رايگان ايمنی, آلايش اراضی, خدمات کتابخانه ها, آزادی دادن به رسانه ها, مراکز محلی و امکانات رفاهی محلی, پارکينگ در مرکز شهر, مرکز شنای Penrith , نمايشگاه های ناحيه ای, ايجاد امکانات اوقات فراغت, سالنها و مراکز عمومی, راهنمای مراکز تفريحی, بازيافت مواد و ضايعات, حمايت همه جانبه از شورای شهر, استخر های شنای عمومی, حفاظت از درختان سطح شهر, گذرگاه اختصاصی وسائط نقليه, طرح و برنامه های نواحی غربی سيدنی استراليا.
شهر Fujieda در ژاپن خواهر خوانده شهر Penrith سيدنی است که توافق نامه اين خواهر خواندگی درسوم نوامبر سال 1384 امضاء شد و اين دو شهر تعهد کردند در گستره فرهنگی, ورزشی, آموزشی و اقتصادی و تغير برنامه ها با يکديگر همکاری و مشارکت داشته باشند. شهر Fujieda در 180 کيلومتری جنوب غربی توکيو در حوزه ای حدود 141 کيلومتر مساحت واقع شده است. جمعيت اين شهر بالغ بر 115000 نفر می باشد. (http://www.penrithcity.nsw.gov.au )

منبع
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روسیه

حکومت های محلی در روسیه

مقدمه:
حکومت محلی نهادی قدیمی با نهادی جدید است که ریشه در تاریخ گذشته بشر داد و در زمان های دور با مطرح شدن مدیریت اجتماعات بشری پا به عرصه هستی گذاشته است . به گونه ای که انسان ذاتآو فطرتآخواهان مشارکت در سرنوشت و اداره امور مربوط به خود است. حکومت محلی از نظر مفهومی چند بعدی است که تقریبا تمامی وظایف دولت را در گستره ای محدود تر انجام می دهد وبه عنوان مینیاتوری از حکومت سیاسی جامه مطرح است .
در اینجا الگوی حکومت های محلی در روسیه مورد بحث قرار می گیرد که در این راستا ابتدا موقعیت کنونی روسیه سپس فدراسیون و ویژگی های ان گفته می شود . در مرحله بعد سیر تحولات الگوی روسی حکومت های محلی در دوره سوسیالیسم پس از فروپاشی شوروی ودر روسیه بررسی می شود ودر اخر ساختار سیستم حکومتی روسیه و وظایف حکومت ها محلی مطرح می شود .
اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی (به روسی: Сою́з Сове́тских Социалисти́ческих Респу́блик- СССР تلفظ: سویوز سُوتسکیح سوسیالیستی چـِسکیح رسپوبلیک) کشوری بود که از زمان تأسیسش در ۱۹۲۲ تا زمان انحلالش در ۱۹۹۱ در بخش بزرگی از شرق اروپا و شمال آسیا وجود داشت.
این کشور حاصل انقلاب ۱۹۱۷ روسیه بود و روسیه بخش بزرگتر آن را تشکیل می‌داد. این کشور پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال 1945 یکی از دو ابرقدرت جهانی به شمار می‌‌رفت. در این کشور تمام قدرت سیاسی و اداری در دست تنها حزب مجاز, حزب کمونیست شوروی, بود. در منابع فارسی به آن "شوروی"، "اتحاد شوروی" و "روسیه شوروی" نیز گفته‌اند.
موقعيت كنوني روسيه
روسيه با 17075400 كيلومتر مربع وسعت به تنهايي بيش از 76 درصد خاك اتحاد شوروي سابق را تشكيل مي‎دهد. و در حال حاضر هم با اشغال حدود 5/11 درصد خشكيهاي كره زمين بزرگترين كشور جهان محسوب مي‎شود. اگرچه 65 درصد خاك اين كشور در بخش آسيايي قرار دارد، تنها بيست و هشت درصد مردم روسيه در اين نواحي زندگي مي‎كنند. اين سرزمين بيش از 160 درجه طول جغرافياي و 10 منطقه زماني را در برگرفته و اختلاف ساعت در منطقه مسكو با شرقي‎ترين نقطه روسيه در شبه‎جزيره چوكچي و شبه‎جزيره ساخالين 9 ساعت است.
سرزمين پهناور روسيه را درياهاي متعددي در برگرفته كه عمده‎ترين آنها عبارتند از: درياي بالتيك و خليج فنلاند در غرب، درياي سفيد، خليج پچورا، درياي كارا، درياي بارنتس، درياي لاپتف، درياي سيبري شرقي، درياي چوكچي و اقيانوس منجمد شمالي در شمال، درياي برينگ، دريي اخُتسك، درياي ژاپن و اقيانوس آرام در شرق، درياي سياه و درياي خزر در جنوب. با وجود آنكه طول سواحل اين كشور به 653،37 كيلومتر مي‎رسد، اما به لحاظ اينكه بيشتر سواحل آن در منطقه منجمد شمالي واقع است و يا درياهاي مرتبط با آن از طريق تنگه‎هاي تحت كنترل كشواي ديگر به آبراه‎هاي مهم متصل است، روسيه از وضعيت مطلوبي در برقراري ارتباط دريايي آزادانه با ساير كشورهاي جهان برخوردار نيست. مرزهاي اين كشور بالغ بر 139،20 كيلومتر است.
بخش اروپايي روسيه عمدتاً جلگه‎اي و هموار است. بلندترين نقطه روسيه، قله البروس با 642،5 متر ارتفاع در شمال قفقاز در جمهوري آستياي شمالي و نزديكي مرز گرجستان است كه در عين حال بلندترين نقطه اروپا نيز محسوب مي‎شود. كوههاي اورال كه در امتداد شمالي – جنوبي قع شده است حد ميان اروپا و آسيا را تعيين مي‎كند و بلندترين نقطه آن قله نارودا تنها 885،1 متر ارتفاع دارد. تمامي قسمت آسيايي روسيه را سرزمين پهناور سيبري در برگرفته است. شبكه گسترده‎اي از رودهاي پر آب در روسيه وجود دارد كه علاوه بر تأمين آب آشاميدني سده برق آبي فراواني بر روي آنها احداث شده است.
رودهاي عمده بخش اروپايي روسيه عبارتند از: ولگا با 690،3 كيلومتر طويل‎ترين رود اروپا كه به درياي خزر مي‎ريزد، دون كه با نام قزاق‎هاي دون جاودان شده است، دنيپر، نمان، نوا، لينا، پچورا. بلندترين رود روسيه يني‎ر بخش آسيايي اين كشور جريان دارد. درياي خزر كه بزرگترين درياچه جهان محسوب مي‎شود در مرزهاي جنوبي اين كشور قرار دارد. درياچه بايكال با 140،34 كيلومتر مربع وسعت بزرگترين درياچه روسيه، عميق‎ترين درياچه جهان (با 1740 متر عمق) و بزرگترين درياچه آب شيرين آس است و 20 درصد آب شيرين درياچه‎هاي جهان در اين درياچه ذخيره شده است. پوشش گياهي روسيه را در شمالي‎ترين مناطق توندرا و در جنوب تايگا تشكيل مي‎دهد كه يك سوم جنگل‎هاي جهان در اين نواحي قرار دارد. آب و هواي روسيه عمدتاً قاره‎اي خشك همراه با زمستان‎هاي سرد است. ميزان درجه حرارت در نواحي شمال شرقي سيبري در زمستانها تا 70 زير صفر نيز مي‎رسد. ميانگين دماي تابستان از 6 درجه تا 20 درجه بالاي صفر است. ميزان بارندگي از متوسط تا كم در تغيير است و بويژه در نواحي داخلي چندان قابل پيش‎بيني نيست. روس‎ها كه در حال حاضر حدود 83 درصد جمعيت روسيه را تشكيل مي‎دهند از گروه اسلاوهاي شرقي بشمار مي‎روند كه خود از خانواده‎ هند و اروپايي محسوب مي‎شوند. در روسيه بيش از 100 مليت و قوم زندگي مي‎كنند. زبان روسي زبان رسمي است و به خط سيريليك نوشته مي‎شود. اكثريت مردم روسيه تابع كليساي ارتدكس روسيه مي‎باشند. دين مسيح و به تبع آن كليساي ارتدكس از اوايل قرن دهم در روسيه گسترش يافت. بعلاوه پيروان مذاهب كاتوليك و پروتستان در شمار محدودي در اين كشور حضور داد و در نواحي شمال قفقاز و شمال درياي خزر مسلمانان از اكثريت برخوردارند.

مشخصات كلي روسيه
نام رسمي: فدراسيون روسيه اميد به زندگي: زنان 72 سال، مردان 62 سال (سال 1998)
نام محلي: روسيا توزيع سني: 14 – 0 سال: 23 درصد، 64 – 15 سال: 66 درصد
پايتخت: مسكو جمعيت شهري: 74 درصد
تاريخ استقلال: داراي قدمت تاريخي زبان رسمي: روسي
روز ملي: 12 ژوئن واحد پول: روبل روسيه برابر با 100 كوپك
مساحت: 17075400 كيلومتر مربع توليد ناخالص ملي: 000،000،546،479 دلار
جمعيت: 148000000 نفر توليد سرانه ناخالص ملي: 1992: 2680 دلار
تراكم جمعيت: 7/8 نفر در كيلومتر مربع نرخ تورم: 1999: 40 درصد
رشد سالانه جمعيت: منفي نيروي كار: صنعت: 37 درصد، كشاورزي: 5/12 درصد، خدمات: 5/50 درصد
ميزان بيكاري: 1998: 1/3 درصد

روسيه داراي 21 جمهوري خودمختار، 49 استان، 6 خطه، دو شهر خودمختار مسكو و سنت‎پترزبورگ است. در شهر مسكو پارلمان و دوماي كشوري و مجلس سنا و شوراي فدراسيون عمل مي‎كنند. علت اينكه اين دو شهر خودمختار هستند اين است كه از نظر مساحت و جمعيت با ساير مناطق قابل مقايسه هستند؛ از آنجا كه اين دو شهر در دوران مختلف پايتخت بودند از اهميت خاصي برخوردار شدند) و 10 ناحيه خودمختار است. در ماه مه سال 2000 ولاديمير پوتين پيشنهاد كرد روسيه به 7 منطقه تقسيم شود كه روز 31 ماه مه سال 2000 اين پيشنهاد از تصويب شور اول دوماي كشوري گذشت. اين هفت منطقه شامل مناطق ذيل هستند:
ـ منطقه شمال غربي (مركز- سنت‎پترزبورگ )
ـ منطقه مركزي(مركز- مسكو)
ـ منطقه رود ولگا(مركز- نيژني‎نوگورود)
ـ منطقه شمال قفقاز(مركز- رستوف – دن)
ـ منطقه خاوردور(مركز- خاباروفسك)
ـ منطقه اورال(مركز- يكاترينبورگ)
ـ منطقه سيبري(مركز- نووسيبيرسك)

پس از فروپاشي اتحاد شوروي كشور روسيه به عنوان بزرگترين كشور تشكيل‎دهنده شوروي، در بيشتر موارد حقوقي و سياسي جايگزين آن گرديد. قانون اساسي روسيه در رفراندوم 12 دسامبر سال 1993 با 58 درصد آرا به تأييد عمومي رسيده و طبق آن حكومت اين كشور جمهوري فدراتيو مياشد. قوه مقننه يا مجلس فدرال از تركيب شوراي فدراسيون با 178 عضو و دوماي كشوري با 450 عضو تشكيل مي‎گردد. نيمي از اعضاي دوما از طريق انتخابات مستقيم در حوزه‎هاي انتخابي منطقه‎اي به مجلس راه مي‎يابند و نيم ديگر بر اساس فهرستهاي حزبي برگزيده مي‎شوند. فدراسيون روسيه به عنوان يكي از چهار جمهوري اصلي بنيانگذار اتحاد جماهير شوروي در سال 1991 رأي به انحلال شوروي داد و سپس همراه با روسيه سفيد (بيلوروسي) و اوكراين نقش اصلي را در تأسيس اتحاديه جامعه كشورهاي مستقل مشترك‎المنافع به عهده داشت. فرماندهي كل قوا به عهده ئيس‎جمهور است. تعداد نفرات ارتش در سال 1999 بالغ بر 2/1 ميليون نفر بوده است. اقتصاد روسيه و به ويژه در بخش اروپايي آن تا اواخر قرن نوزدهم يعني هنگامي كه انقلاب صنعتي در اروپا آغاز گشت بر پايه كشاورزي قرار داشت. سپس روند تكاملي اقتصاد اين كشور به واسطه جگ جهاني اول و جنگ‎هاي داخلي متعاقب آن دچار وقفه گرديد. استالين پايه‎هاي پيشرفت صنعتي مدرن را بنيان نهاد. با اجراي بازار آزاد، اقتصاد روسيه با وضعيت بغرنجي روبرو گرديد. از طرفي نهادها و روابط اقتصادي سابق از ميان رفت و از طرف ديگر سيستم جديد نيز هنوز اسرار نيافته بود و در نتيجه افت توليد در بيشتر بخش‎هاي اقتصاد حاكم گرديد.

جدول جمهوري‎هاي فدراسيون روسيه
نام جمهوري مركز موقعيت جغرافيايي جمعيت(هزارنفر) مساحت(كيلومترمربع)
آديغه مايكوپ شمال قفقاز 442 7600
گورني آلتاي گورنو-آلتايسك جنوب سيبري 198 92600
اودمورتيا ايژفسك كرانه رود ولگا 1637 42100
بورياتيا اولان اوده در جنوب روسيه 1059 351300
تووا قزل اردو در غرب بوريات 306 170500
خاكاس آباكان غرب رود يني‎سي 581 61900
ساخا (ياكوت) ياكوتسك در سيبري شرقي 1093 3103200
كارليا پطروزاودسگ در همسايگي فنلاند 800 172400
كالميكيا اليستا در ساحل رود ولگا 327 76100
كومي سيكتيف‎كار در غرب كوه‎هاي اورال 1255 415900
ماري يوشكار –اولا مركز روسيه 762 23200
موردووي سارانسك بخش اروپاي روسيه 964 26200

از زمان تاسیس شوروی تا زمان فروپاشی آن تنها حزب سیاسی آن کشور حزب کمونیت بود. این حزب تمام جنبه‌های زندگی اجتماعی شوروی را در کنترل داشت. تمام فعالیت‌های سیاسی و جتماعی در کشور طبق نظر این حزب انجام می‌گرفت و مخالفان این حزب مجازات می‌‌شدند. مطبوعات و انتشارات و هنرها نیز در کنترل حزب و دولت بود. نکتهٔ قابل توجه در این مورد این است که در نظام کشور شوروی، شوراهای محلی و صنفی حکوکت می‌‌کردند. یعنی بر خلاف مردم‌سالاری که در آن عده‌ایی از مردم هر چند سال یک بار رای داده و کسانی را برای زمامداری برمی گزینند. در سیستم کشور، شوراها و جمیع افرادی که در هزاران شورا در سراسر کشور حضور داشته به تصمیم گیری مشغول بودند. هر شورا در حد خود. این شوراها هر یک نماینده یا نمایندگانی در شوراهای بالاتر داشتند و این شیوه تا مراحل بالای حکومتی ادامه داشت. پس در واقع حزب کمونیست در شوروی نمایندهٔ تمام مردم بود. گرچه در اجرای این سیستم بسیار کارآمد و نوین اشکالاتی به وجود آمد.
حزب کمونیست برنامه‌های خود را طی کنگره‌های ادواری تنظیم و تصویب می‌کرد و به اجرا می‌گذاشت.
پس از فروپاشي شوروي، دولت روسيه مالكيت خصوصي زمين را كه در دوران شوروي وجود نداشت برسميت شناخت. تا سال 1993 حدود 000،260 شركت در بخش كشاورزي فعاليت داشتند كه 5 درصد توليدات كشاورزي را تأمين مي‎كردند. دامپروي هم در روسيه از تنوع بسياري برخوردار است و از پررش گاو، گوسفند و بز تا گوزن شمالي را در بر مي‎گيرد. همچنين ناوگان صيادي روسيه در آبهاي وسيع و گسترده اطراف اين كشور فعال است و يكي از بزرگترين ناوگان‎هاي جهان در نوع خود محسوب مي‎شود.
روسيه از لحاظ معادن هم ذخاير با ارزشي از سنگهاي معدني فلزي و غير ف دارد. و از نظر منابع تأمين سوخت و انرژي هم بسيار غني است و نفت منبع اصلي صادرات روسيه محسوب مي‎شود. از زمان تأسيس اتحاد شوروي تأكيد زيادي بر گسترش صنايع سنگين صورت مي‎گرفت و به توليد صنايع سبك و مصرفي اهميت چنداني داده نمي‎شد. در سال‎هاي پس از فروپاشحاد شوروي توجه بيشتري به صنايع سبك و به ويژه به صنايع توليد كالاهاي مصرفي و خانگي شد. درآمد بودجه عمومي دولت روسيه در سال 1992 بالغ بر 000،000،285،3 روبل(به تاريخ 31 ماه مه سال2000 هر دلار برابر 10،28 روبل است) و هزينه‎هاي آن نيز 000،600،111،3 روبل(دلار 10،28 روبل) بوده است. توليد ناخالص داخلي در سال 1993 بالغ بر 300،162 ميليارد روبل(هر دلار 10،28 روبل) گزارش شده است كه نسبت به سال قبل با كاهشي معادل 12 درصد مواجه بوده است.
روسيه از شبكه‎هاي حمل و نقل وسيعي برخوردار است كه شامل راه‎آهن، جاده‎ها، شبكه رودهاي قابل كشتيراني و كانال‎ها است. مهمترين عامل ارتباطي بخش اروپايي روسيه با نواحي شرقي و به ويژه خاور دور روسيه خط‎آهن سراسري سيبري است. رود ولگا بوسيله كانال ولگا – دياي خزر را به درياي سياه متصل مي‎سازد. طول خط راه‎آهن روسيه به 079،86 كيلومتر (سال 1998)مي‎رسد كه 365،37 كيلومتر آن برقي شده و طول راههاي اتومبيل‎رو نيز 000،893 كيلومتر(1999-1998) است. شركت هواپيمايي روسيه آئروفلوت پرواز به بيش از 103 كشور جهان را سازمي‎دهد.
طبق آمارهاي موجود(سال 1999) سالانه بيش از 808،4 عنوان روزنامه در روسيه منتشر مي‎شود كه تيراژ آنها به 166 ميليون نسخه مي‎رسد. از ميان روزنامه‎هاي ذكر شده 288 مورد با 3 ميليون تيراژ به زبان‎هاي غير روسي چاپ و پخش مي‎شود. در روسيه 8/48 ميليون راديويي (يك راديو براي 3 نفر) و 2/54 ميليون گيرنده تلويزيوني موجود است. همچنين حدود 35/24 ميليون خط تلفن(1999-1998) مورد استفاده قرار مي‎گيرد.
فرهنگ و آداب و سنن روسي آميخته‎اي از زندگي سنتي اسلاوهاي شرقي، كليساي ارتدكس و تا حدودي تأثيرپذيرفته از فرهنگ اروپايي است. ادبيات روسي يكي از غني‎ترين ادبيات جهان و داراي شاهكارهاي جاوداني است. عصر طلايي ادبيات روسي كه در دوران پطر كبير آغاز شده بود و درال‎هاي 1815 تا 1830 به اوج خود رسيد بزرگترين شاعر روسيه يعني الكساندر پوشكين را خلق نمود. از شاعران و نويسندگان ديگر روس مي‎توان از نيكولاي گوگول ، ايوان تورگنيف، فئودور داستايفسكي، لو تولستوي و آنتوان چخوف ماكسيم گوركي و … نام برد. در دوران شوروي تأكيديادي بر موضوعات علمي و تاريخي مي‎شد و به همين علت موزه‎هاي بسيار زيادي در زمينه‎هاي مختلف در اين كشور به وجود آمده است. همچنين علاقه مردم روسيه به موسيقي و هنرهاي نمايشي از جمله تئاتر و اپرا موجب گرديده كه در اقصي نقاط اين كشور مراكزي به اين امر اختصاصبد. به علاوه سيرك‎هاي بزرگي در روسيه وجود دارد كه داراي شهرت جهاني مي‎باشد.
از جاهاي ديدني روسيه مي‎توان از حلقه طلايي نام برد كه شامل شهرهاي سوزدال، ولاديمير، ياروسلاول، پريسلاول، و غيره است. در جنوب، شهر‎هاي استراحتي سوچي، آناپا، گلينجيك و غيره… سنت‎پترزبورگ و كاخ‎هاي سلطنتي واقع در حوالي شهر سنت‎پترزبورگ. سرگييف پاساد در مسكو و مجتمع كليسايي و صومعه، تولا، ياسناياپالانا(محل زندگي تولستوي).

فدراسیون
(از واژه لاتین fœdus به معنای عهد یا میثاق) کشوری است که از چند ناحیه خودمختار تشکیل یافته است. در فدراسیون، وضعیت خودمختاری هر جزء (مثلا ایالت) در قانون اساسی تضمین شده و دولت مرکزی (یا دولت فدرال) نمی‌تواند آن را یکجانبه تغییر دهد.

حکومت های محلی در سیستم حکومتی فدرالی
در سیستم حکومتی غیر متمرکز یا مرکب علاوه بر حکومت مرکزی و حکومت های محلی حکومت های خود مختار با اختیارات وسیعی وجود دارند . در حالی که در سیستم های متمرکز یا بسیط استقرار چنین واحد های حکومتی خود مختار پیش بینی نشده است
در سیستم حکومتی غیر متمرکز کعه نمونه بارز ان فدرالیسم است عدم تمرکز سیاسی وجود دارد به طوریکه حکومت های متحده ( فدراسیون ) و واحد های مستقل حکومتی در وضع قوانین و داره امور داخلی ازادی عمل و استقلال کامل دارند . مگر انکه طبق قانون اساسی اختیارات خالصی از انها به صراحت سلب شده باشد .

معمولاسیستم حکومتی فدرال با توافق داوطلبانه کشور های مستقل تشکیل می شوند اینگونه سیستم های حکومتی فدرال را می توان در کشورهای ایالات متحده امریکا سوئس و کانادا مشاهده نمود
در کشورهایی با سیستم حکومتی متمرکز می توان سیستم حکومتی فدرال را با توزیع قوای حکومتی در سطوح مختلف ارضی محقق ساخت . به طور مثال پس از جنگ جهانیدوم کشور المان غربی سابق و المان واحد کنونی دارای چنین سیستم حکومتی شده است .
در پاره ای از کشورهای فدرال مانند کانادا قانون اساسی حدود اختیارات حکومت مرکزی و حکومت های ایالتی را به صراحت تعین کرده است . هر موضوعی که در قانون اساسی پیش بینی نشده باشد تصمیم گری در باره ان به حکومت مرکزی اختصاص دارد در حالی که قانون اساسی ایالات متحده اختیارات و وظایف حکومت مرکزی را به روشنی معین کرده و هر موضوع دیگری که در قانون اساسی پیش بینی نشده باشد انجام ان در صلاحیت حکومت های ایالتی است . معمولا دادگاه ها در صورت بروز اختلاف بین این دو حکومت تصمیم نهایی را اتخاذ می کنند . قوانین حکومت فدرال در ایالات متحده به وسیله دستگاه های اداری و قضایی حکومت فدرال اجرا می گردد. ولی در المان قوانین فدرال به وسیله کارگزاران حکومت های ایالتی به اجرا در می اید .
همانطوریکه اشاره شده بود برخی از کشور ها اسما دارا ی شکل حکومتی فدرال می باشند مثلا اتحاد شوروی سابق دارای سیستم حکومتی فدرال بود که طبق قانون اساسی سال 1936 اختیارات قابل توجهی مانند اداره اموزش و پرورش امور نظامی سیاست خارجی و غیره به جمهوری ها داده شده بود ولی بیشتر این اختیاراتن عملا به طور متمرکز و به وسیله حکومت مرکزی اعمال می شد و جمهوری ها در این مورد فاقد اختیارات لازم بودند .
بی شک رابطه نزدیکی بین توزیع قوا در حکومت مرکزی یعنی بین هیئت های مختلف ان و توزیع قوا در سطوح مختلف ارضی وجود دارد به طوری که این دو نوع توزیع قوا به هم متکی بوده و روی یکدیگر تاثیر متقابل دارند .
هریک از دوسیستم حکومتی فدرال و متمرکز در رابطه با حکومت های محلی دارای ویژگی هایی می باشند که به شرح ان می پردازیم

ویژگی های سیستم حکومتی فدرال
در این سیستم مردم با اداره امور حکومتی بیشتر اشنایی دارند.
- حکومت های محلی به نیازمندی های محل اگاهی بیشتری داشته و در تامین انها سریعتر اقدام میکنند .
- مالیات های وصولی از محل در همان محل مصرف می شود .
- حکومت های محلی در تشخیص و نامین نیازمندی های محل کمتر اشتباه می کنند و یا اشتباه انها کوچک و قابل چشم پوشی است
- برقراری سیستم حککومتی فدرال احتیاج به اموزش های کافی دارد که اولا حقوق و اختیاراتی متناسب با نیازمندی های محل تفویض گردد ثانیا حکومت های محلی نیز بتوانند نیازمندی های خود را به خوبی تشخیص داده و به نحو درستی اقدام کنند .
- گرایش به تجزیه طلبی به ویژه در کشور هیی که اختلافات محلی در انها قابل توجه بوده زیاد است .
- برنامه ها و اقدامات حکومت های محلی با خواسته های مردم انطباق بیشتری دارد .
- به تجربه ثابت شده که نبود تمرکز اداری و قضایی در مسائل خاصی مانند طلاق بیمه و بانکداری نتایج خوبی در بر نداشته است .
- در این سیستم به سبب تقویت احساس محلی گاهی تعدیل ثروت بین مناطق غنی و فقیر به اسانی امکان پذیر نمی باشد .
- زمینه بروز و ظهور دیکتاتوری در این سیستم کمتر می باشد .
- سیستم فدرال به طور غیر لازمی پیچیده و به نحو نا منظمی کند است . مردم اغلب از بی تصمیمی وئ تاخیری که ناشی از توزیع قوا در حکومت است عصبانی و ناراحت می شوند .
سیر تحولات الگوی روسی
سیستم حکومت محلی در الگوی روسی یک طبقه مجزایی را از نظر ساختار ترکیب وظایف و روابط با سطوح بالاتر حکومت ایجاد می کند . بیشتر کشور های سوسیالیستی و تعدادی از کشو های در حال توسعه از این مدل پیروی می کنند .
تا سال 1988 سطوح شورا ها در شوروی عبارت بودند از :
-شوراها منطقه ای
-شوراهای منطقه ای خود مختار
-شوراهای حوزه ملی
-شوراهای دیستریک
-شوراهای شهر
-شوراهای شهرک
-شوراهای روستایی
این شبکه در قانون اساسی شوروی در سال 1936 میلادی ایجاد شده است . این شورا ها بر اساس "اصل دموکراتیک متمرکز" عمل می نمودند و ضمن اختیار کامل برای هدایت اقتصاد محلی و امور فرهنگی همزمان دستورات مدیریت مرکزی را اجرا می کردند . شورا های منطقه ای به مثابه حلقه ارتباطی بین ایالات بالا تر و همه شوراهای پایین تر عمل می نمودند . وظایف انها اجرای دستورات حزب و دستورات حکومت جهت هدایت کار همه شوراهای زیر دست بوده است . نواحی خود مختاردارای اشکال اقتدار سیاسی و اداری بودند که خود از حقوق خاصی در امور ایالتی و ملی برخوردار بو دند حوزه های ملی نیز دارای شکل هایی از اقتدار ملی سیاسی و اداری بودند . ( شبیه نواحی خود مختار ) انها به دیستریکت هایی تقسیم شده و دیستریکت ها نیز به نوبه خود در قالب دهکده های روستایی تقسیم شده بودند . شوراهای دیستریکت نقطه مرکزی کارگران و روشنفکران بود و شهر ها نیز با اندازه های متفاوت به سه گروه تقسیم شده بو دند .
1- انهایی که تابع شورا های دیستریک بودند .
2- انهایی که تابع حوزه منطقه ای یا سرزمینی بودند .
3- انهایی که به طور مستقیم تابع اقتدار ایالت بودند .
شوراهای شهرک ها در کانون های جمعیتی همچون : کارخانه های بزرگ معادن ایستگاه های انرژی ایستگا های راه اهن و سایر تاسیسات صنعتی که خارج از شهر هستند شکل گرفته بودند . شوراهای روستایی ارگان های قدرت ایالت در محلات بودند . که کار مدارس باشگاه ها کتابخانه ها و موسسات بهداشتی را هدایت و کنترل مینمودند .
شوراهای محلی اقتدار ایالت را در تمامی حوزه ها به طور کامل اعمال می کردند . انها بخشی از برنامه ها را خود ترسیم مینمودند. و بودجهشان را اماده می کردند . انها کمیته های اجرایی و سر پرستشان را انتخاب و انها نیز به نوبه خود کارکنان را در حزه هایشان استخدام می نمودند . ارائه خدمات عمومی همچون : خانه سازی عرضه اب برق گاز امور فاضلاب سیستم گرمایش مراقبت پزشکی مدارس امنیت اجتماعی و... از جمله وظایف شوراهای محلی بود . شوراهای بالاتر اختیار رد تصمیمات حکومت محلی را داشتند . هر شورا از طریق ایجاد کمیته های دائمی با موضوعاتی همچون : بودجه کشاورزی امور عمومی امور جوانان و... به انجام وظیفه می پرداختند که این کمیته ها توسط انتخاب می شدند و در مقابل شورا پاسخگو و مسئول بودند . این کمیته ها یک بدنه اداری نبودند و تصمیمات انها جنبه مشورتی داشت . شورا ها همچنین دارای " کمیته اجرایی " بودند که توسط اعضای شورا در جلسه اول شورا به وسیه رای اشکار انتخاب می شدند و شورا می توانست انها را هر زمان که بخواهد بر کنار کند . در طول حیات شورا کمیته های اجرایی اموری همچون امور اجتماعی فرهنگی و اقتصادی حوزه خود را بر اساس تصمیمات شورا انجام می دادند . کمیته های اجرایی کار تماس اژانس های اداغری را هماهنگ و هدایت می نودند .وبه شرا پاسخگو بودند همچنین تابع کمیته اجرایی شوراهای بالاتر بودند کمیته های اجرایی در جلسات شورا حضور می یافتند و برای اجرای تصمیما ت مسئول بودند و علاوه برانه به کمیته دائمی کمک می کردند تا نقششان را ایفا کنند کمیته اجرایی تحت سرپرستی واحدها و هیئت های مختلف همواره دسترسی مستقیم شهروندان را امکان پذیر می ساختند .
هر چند که الگوی روسی بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در عمل دچار تغییر و تحولاتی در کشور های اروپای شرقی و جمهوری های شوروی سابق گردید ولی به هر حال هنوز هم تمایلاتی برای اجرای این الگو به صورت تعدیل شده وجود دارد . ضمن انکه بیان این الگو ماتواند درس هایی برای نظام مدیریتی محلی در کشورمان داشته باشد . چ
در ادامه مبحث الگوی روسی وضعیت گذشته و فعلی کشور های اروپای شرقی و روسیه و همچنین چشم انداز اتی حکومت های محلی در این مجموعه کشورها به صورت مختصر و کلی مورد بررسب قرار می گیرد.
طی دوره سوسیالیسم واقعی در اروپای مرکزی و شرقی حکومت محلی در حاشیه قرار گرفته بود و مشروعیت قابل توجهی نداشت . بعد از فروپاشی سوسیالیسم هر چند که شهرمندان به رهبران جدید امیدوار شده اندولی هنوز نسبت به خود گردانی محلی تردید دارند . زیرا با وجود اظهارات متعدد در زمینه محلی گرایی بیم ان می رود که گرایش هایی به سوی تمرکز گرایی پدید اید . منطق تحولات نظام مدیریتی در کشور های در حال گذار اروپای شرقی"نوسان میان تمایل به مرکز به گریز از مرکز " است به گونه ای که نا کارامدی مرکز در ادامعه پیرامون به دلیل پیچیدگی های نظام اجتماعی ضرورت بخش تقویت پیرامون است و از سوی دیگر تمرکز منابع مالی و اتکای مرکز به حفظ وحدت سیاسی اثربخشی پیرامون محوری را مخدوش می سازد . بنابراین این اصلاحات در ای چارچوب شرط کارامدی مدیریت در مرکز و پیرامون است .
هنگامی که تحولا نظام های پس از سوسیالیسم می نگریم میا ن دموکراسی و حکومت محلی تمایز روشنی مشاهده می شود . برگزاری انتخابات ملی استحاله نظام اقتصادی سوسیالیستی به نظام اقتصادی مبتنی بر بازار برایند تحولات کشور های اروپای شرقی پس از سوسیالیسم به شمار می رود . تقویت حکومت های محلی نقش قاطعی در ثبات جوامع پس از سوسیالیسم ایفا می کند . حکومت محلی موجب ارتقای مشارکت شهروندان ایجاد حکومت مردم سالار و مسئو لیت پذیر و کارایی در ارائه خدمات جهت ارضای نیاز های محلی می شود

دیدگاه های ایدئولوژیست های قرن 19 به حکومت محلی
- - محافظه کاران بر این باورند که حکومت های محلی احساس تعلق به دولت را افزایش می دهد .
- لیبرالیسم حکومت محلی را کنترل کننده خود سریهای دولت اقتدار طلب تلقی می کنند .
- سوسیالیسم حکومت محلی را ابزار ایجاد سوسیالیسم واقعی به شمار می اورند .
ایدئولوژی های معاصر حکومت محلی را پلی ارتباطی بین جامعه مدنی و حکومت می داند به گونه ای که جامعه مدنی راهبرد های مناسب را جهت اجرای سیاست های حکومت فراهم می سازد .
در اروپای پس از سوسیالیم پیدایش نها دهای دموکراتیک بر مبنای انتخابات دموکراتیک در سطح ملی برای اکثر شهر وندان اهمیت نمادین داشت . و به همین دلیل نیز موجب افزایش انتظارات انها شد . در دوره سوسیالیسم مقامات محلی از اختیارات چندانی برخوردا نبودند و مشروعیت کمی داشتند . البته در مدت کوتاهی پس از فروپاشی سوسیالیسم مجددا رویای تمرکز مجدد در اروپای شرقی زنده شد و به عناوین مختلف ساختارهای متمرکز مجددا هویدا شدند .

حکومت های محلی در دوره سوسیالیسم :
در این دوره قدرت در اختیار حکومت مرکزی و به طور مشخص تر حزب کمونیست یا جناح های مسلط ان بود . فهرست نامزد های انتخاباتی در اختیار حزب و دیگر نهاد های تابع ان قرار داشت . وظیفه اصلی شورا های محلی اجرای برنامه های ملی حزب بود و علا با ساختار سیاتسی مرکزی ارتباط قوی تری داشتند و منافع محلی برای انها بیگانه می نمدو .
شوراهای محلی قانونا اختیرات وسیعی داشتند اما عملا از تمام قدرت واقعی محروم بودند . مسئولیت اجرای سیاست محلی در دوره سوسیاسیم عمدتا در اختیار دستگاه های دولتی قرار داده شده بود در حالی که مقامات محلی مشروعیت لرزانی داشتند و طرفراران تمرکز گرایی بر این باور بودند که وجود یک حکومت متمرکز بیش از حمومت ملی می تواند تامین کننده منافع ملی عدالت اجتماعی و هماهنگی و نظارت باشد .

حکومت های محلی پس از فروپاشی شوروی
با فروپاشی حکومت سوسیالیستی شوروی در سال 1989 میلادی منابع مالی و قانونی و حرفه ای به نفع خود گردانی محلی به کار گرفته شدند . و اصلاح حکومت محلی در دستور کار حکومت قرار گرفت . در حقیقت ایجاد اصلاحات ترغیب کننده منازعه میان تمرکز گرایان و تمرکز زدایان بود به گونه ای که این مناغشه هنوز ادامه دارد و طرفداران محلی گرایی ( تمرکز زدایی ) بر این باورند که حکومت محلی با دموکراسی ملی ملازمت دارد .
از منظر دموکراسی ملی حکومت محلی موجب اموزش سیاسی و ثبات سیاسی می شود و علاوه بر ان تمرکز زدایی موجب استفاده بهتر از قابلیت ها شده و احساس تعلق به جمع را در میان شهر وندان پر ورش می دهد .
در مقابل تمرکز گرایان معتقدند که وجود یک سازمان متمرکز به هماهنگی بیشتر فعالیت های سازمانی و بهره وری بیشتر پرسنل و تجهیزات فنی می انجامد . تمرکز گرایان جدید با بهانه قرار دادن خطر قو میت ها و فرو پاشی سرزمین قدیمی شوروی و سایر کشور های اقماری سعی دارند به اعاده وحدت ملی دامن می زنند . حکومت محلی برای کارایی به جایگاه حقوقی مشخص مشروعیت سیاسی شایستگی حرفه ای و بودجه کافی نیازمند است . در اروپای پس از سوسیالیسم حکومت محلی شرط اول را کسب کرد اما از سه شرط دیگر محروم ماند . در این کشور ها حکومت محلی از مشروعیت پایینی بر خوردار است از لحاظ منابع مالی شدیدا به حکومت مر کزی وابسته و در جمع اوری مالیات نا توان عمل ای نماید . فروپاشی و واگرایی واحد های محلی ( کمون ها ) در این کشورها
معضل دیگری است که فراروی حکومت های محلی می باشد .
امروزه تمرکز گرایی مجدد در اروپای پس ازسوسیالیسم به اشکال مختلف ظاهر شده است . به عنوان نمونه می توان به توسعه سازمان های جدید مر مزی در سطح محلی نظارت فائقه حکومت مرکزی برحکومت محلی کنترل مالی حکومت مرکزی برمنابع حکومت محلی و واگذاری مسئولیت های جدید به حکومت های محلی بدون تخصیص منابع مالی جهت اجرای انها اشاره نمود .
روسیه نمونه بارز کشوری است که تمایل به تمرکز گرایی دارد مجدد دارد . قانون خود گردانی محلی سال 1991میلادی به بخش های روسیه اختیارات وسیعی داد . بنابراین براساس قانون اساسی حکومت محلی به عنوان نهادی شناخته شد که در نظام حومت مرکزی ادغام نشد . حزب کمونیست نیز با شعار" تمام قدرت برای جمهوری ها " از شورا های محلی و کمیته های اجرایی انها حمایت می کرد . با وجود این حضور کامل کمیته منطقه ای حزب حکایت از گرایش به تمرکز گرایی مجدد داشت . در 22 دسامبر 1992 میلادی یلتسین رییس جمهور وقت با تقویت ادارات محلی حکومت مرکزی به عنوان بازوی اجرایی ریاست جمهوری به انها حق وتوی تصمیمات شورا را داد . انتسابی بودن حکمران ایالتی نمایندگی منطقه ای ریاست جمهوری ریاست ادارات محلی حکومت مرکزی و نظارت فائقه حزب کمونیست همگی دلالت بر تمرکز گرایی مجدد داشتند که خود گردانی محلی را در دایره ای تنومند از سیستم اداری حکومت مرکزی قرار داد .
جوامع پس از سوسیالیسم اروپای مرکزی و شرقی و رو سیه دچار وضعیتی شده اند که هر سیستم سیاسی مورد دلخواه از جمله حکومت محلی را می توانند انتخاب کنند . در این کشور ها یعی شده تا کارکرد های عمومی از مر کز به حکومت محلی مجددا توزیع شود هر چند که منابع کافی برای اجرای انها وجود ندارد و همین نارسایی باعث احیای گرایش های تمرکز گرایانه مجدد شده اند . البته رشد این گرایش ها به معنی نا دیده گرفتن کامل محلی گرایی نیست . محلی گرایی و تمرکز گرایی باید به همزیستی مسالمت امیز داشته باشند و از یکدیگر حمایت متقابل به عمل اورند . اجزای حکومت محلی نباید انها را وادار به اقدامی در سطح محلی نمایند . حکومت محلی و مرکزی ضمن استقلال کارکردی دارای وابستگی متقابل نیز هستند .حکومت محلی چهره ای دو گانه دارد هم انتن حکومت مرکزی است و هم صدای پیرامون را به مرکز منتقل می کند بها دادن زیاد به حکومت مرکزی نقش حکومت محلی را تقلیل می دهد . بنا براین در دوره گذار تعامل میان حکومت محلی و مرکزی مسئله بسیار مهمی است . اموزش شوراهای محلی تسهیل کننده تقویت ارتباط حکومت محلی و حکومت مرکزی است .
اگر به ساختار حکومت محلی 15 کشور پس از سوسیالیسم بنگریم به طور متوسط 58000 واحد حکومت محلی با میانگین 5719 نفر جمعیت از 66900 واحد در لیتوانی تا 1667 واحد در جمهوری چک وجود دارد . امروزه در کشور های اروپایی پس از سوسیالیسم ارتباط تنگاتنگی میان واحد های مرکزی و محلی وجود دارد ومقامات محلی مسئولیت های جدیدی را پذیرفته اند اما از منابع مالی لازم برای انجام وظایف و مسئولیت های خود محرومند .

حکومت های محلی روسیه
فدراسیون روسیه یک دولت فدراتیو است که شامل 89 جزء به شرح ذیل می باشد :
1-21جمهوری (هر جهموری یک واحد اداری قوی است که با عنوان گروه قومی نامگذاری شده که در بیشتر موارد قوانین مربوط به گروه قومی در این قلمرو وضع می شود . )
2- 6 کرایس ( واحدهای قلمرویی که واحد های اداری و قومی کوچکتر را شکل می دهند . )
3- 49 ابلست ( واحد قلمرویی که بعد از شهر های بزرگ هستند . )
4- مسکو و سنت پترزبورگ ( دوشهر با موقعیت فدرالی )
5- ابلست خود مختار یهودیان
6- ده ناحیه خود مختار
هر یک از جمهوری ها قانون اساسی و رئیس جمهوری خاص خود را دارد .
همچنین تقسیماتی همچون کرایس ابلست شهر های ایالات فدرال نواحی خود مختار و روسای اداری و حکومت محلی با اساس نامه خاص در هر یک از این جمهوری ها وجود دارد . علاوه بر ان هر جزء زی مجموعه فدراسیون روسیه دارای هیئت اجرایی و قانونگذاری خاص است .
سیستم حکومتی روسیه دارای سه نوع ساختار است :
1- ساختار فدرالی : شامل وزرای فدرال کمیته های دولتی و سایر اژانس ها ی با اقتدار در عرصه ملی که از طریق شبکه سلسله مراتبی که در قلمرو های مختلف زیر مجموعه انها هستند فعالیت می کنند . قلمرو ادری فدرال شامل موضو عاتی همچون امور مالی بودجه مدیریت دارایی های فدرال امنیت ملی دفاع اجرای قانون و نظایر ان است .
2- ساختار حکومتی نوع دوم : سیستم های حکومتی تابع فدراسیون در این دسته قرار می گیرند که دارای نخست وزیر و وزرای خاص خود هستند . با توافق بین سازمان های فدرال بخشی از قدرت اجرایی به این حکومت های تابعه تفویض می شود
3- سیستم خود گردان محلی : ساختار این حکومت هاتوسط مدیریت اجرای تابعه فدراسیون روسیه براساس اصول تعریف شده در قانون فدرال تعین می شود واحد های خود گردان محلی در رایون (بخش ها ) شهر ها و شهرک ها سلسووت ( گروه هایی از روستا ها )و روستا ها فعالیت می کنند . به عنوان نمومنه در ابلست لنینگراد بخش ها تنها دارای روسای اداری هستند که انسانی اند و نه انتخابی و علاوه بران هیئت حاکمه دارای نمایندگی نیست . در حلی که در ابلست آمور بخش ها تن9ها دارای هیئت اداری هستند و اگر بخواهند می تواند هیئت خود گردان انتخابی که دارای نمایندگی است را به وجود اورد .
کنترل فدرال بر عملیات اجزای تابعه فدراسین و خود گردانی محلی از طریق نماینده رییس جمهور اعمال می شود که رییس اداره ریاست جمهوری نامیده می شود . و توسط رییس جمهور منصوب شده و مستقیما به او گزارش می دهد .
حکومت فدرال یا حکومت های تابعه فدراسیون روسیه نمی توانند حقوقی که برای حکومت های محلی در قانون اساسی یا قوه مقننه تعریف شده محدود نمایند .
وظایف حکومت های محلی عبارتند از
1- توسعه محلی
2- خانه سازی و کاربری های عمومی
3- حمل و نقل عمومی محلی
4- خدمات مشتریا ن
5- مراقبت بهداشتی
6- اموزش پیش دبستانی و مدرسه ای با توجه به استانداردهای اموزشی حرکت
7- حفاظت از سنت های فرهنگی و تاریخی
8- حمایت از فعالیت های ورزشی
9- حفظ نظم عمومی
10- حفظ محیط زیست

نتیجه گیری
روسيه داراي 21 جمهوري خودمختار، 49 استان، 6 خطه، دو شهر خودمختار مسكو و سنت پترزبورگ است .از زمان تاسیس شوروی تا زمان فروپاشی آن تنها حزب سیاسی آن کشور حزب کمونیت بود. این حزب تمام جنبه‌های زندگی اجتماعی شوروی را در کنترل داشت. تمام فعالیت‌های سیاسی و جتماعی در کشور طبق نظر این حزب انجام می‌گرفت و مخالفان این حزب مجازات می‌‌شدند در سیستم حکومتی غیر متمرکز کعه نمونه بارز ان فدرالیسم است عدم تمرکز سیاسی وجود دارد به طوریکه حکومت های متحده ( فدراسیون ) و واحد های مستقل حکومتی در وضع قوانین و داره امور داخلی ازادی عمل و استقلال کامل دارند . مگر انکه طبق قانون اساسی اختیارات خالصی از انها به صراحت سلب شده باشد .
‎ سیستم حکومت محلی در الگوی روسی یک طبقه مجزایی را از نظر ساختار ترکیب وظایف و روابط با سطوح بالاتر حکومت ایجاد می کند . بیشتر کشور های سوسیالیستی و تعدادی از کشو های در حال توسعه از این مدل پیروی می کنند .

منابع :
1- مقیمی- سید محمد – اداره امور حکومت های محلی . مدیریت شورا ها و شهر داری ها – سازمان مطالعه و تدوین – تهران 1382
2-شکیبا مقدم – محمد – اداره امور سازمان های محلی و شهر داری ها – نشر هور – 1374.

3- www.ccir.ru
4- http://fa.wikipedia.org


منبع: وبسایت دکتر فریدون وردی نژاد
 
بالا