جمله های كوتاه با يك دنيا معنا

daneh jou

عضو جدید
کاربر ممتاز
کودکیم را دوست دارم ..... زمانی که به جای دلم ..... زانو هایم زخم بود ....
 

ahoo_fr

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا انگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم ...
 

ahoo_fr

عضو جدید
کاربر ممتاز
شاد بودنت را کف دستانم مینویسم تا اولین خواسته ام از خدا باشد ..
 

ahoo_fr

عضو جدید
کاربر ممتاز
من آن درویش شب گردم قلندروار می گردم
شراب تلخ می نوشم لباس فقر می پوشم
به ظاهر گر چه می خندم
ولی اندر سکوتی تلخ می گریم
رنج را آهسته در لبخند پنهان می کنم
تا دلش غمگین نگردد هر کسی با ما نشست

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
میدانی چه زیباست
اینکه بجای اینکه اشک بریز یا با کسی دردو دل کنم
تنها با صدای بلند میخندم تا کسی
پی به راز درون سینه ام نبرد
 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
لئوناردو داوينچي موقع كشيدن تابلو "شام آخر" دچار مشكل بزرگي شد: مي
بايست "نيكي" را به شكل عيسي" و "بدي" را به شكل "يهودا" يكي از ياران
عيسي كه هنگام شام تصميم گرفت به او خيانت كند، تصوير مي كرد. كار را
نيمه تمام رها كرد تا مدل‌هاي آرماني‌اش را پيدا كند.
روزي در يك مراسم همسرايي, تصوير كامل مسيح را در چهره يكي از جوانان
همسرا يافت. جوان را به كارگاهش دعوت كرد و از چهره اش اتودها و طرح‌هايي
برداشت. سه سال گذشت. تابلو شام آخر تقريباً تمام شده بود ؛ اما داوينچي
هنوز براي يهودا مدل
مناسبي پيدا نكرده بود.
كاردينال مسئول كليسا كم كم به او فشار مي آورد كه نقاشي ديواري را زودتر
تمام كند. نقاش پس از روزها جست و جو , جوان شكسته و ژنده پوش مستي را در
جوي آبي يافت. به زحمت از دستيارانش خواست او را تا كليسا بياورند , چون
ديگر فرصتي بري طرح برداشتن از او نداشت. گدا را كه درست نمي فهميد چه
خبر است به كليسا آوردند، دستياران سرپا نگه‌اش داشتند و در همان وضع
داوينچي از خطوط بي تقوايي، گناه و خودپرستي كه به خوبي بر آن چهره نقش
بسته بودند، نسخه برداري كرد.
وقتي كارش تمام شد گدا، كه ديگر مستي كمي از سرش پريده بود، چشمهايش را باز
كرد و نقاشي پيش رويش را ديد، و با آميزه اي از شگفتي و اندوه گفت: "من
اين تابلو را قبلاً ديده ام!" داوينچي شگفت زده پرسيد: كي؟! گدا گفت: سه
سال قبل، پيش از آنكه همه چيزم را از دست بدهم. موقعي كه در يك گروه
همسرايي آواز مي خواندم , زندگي پر از رويايي داشتم، هنرمندي از من دعوت
كرد تا مدل نقاشي چهره عيسي بشوم!
"مي توان گفت: نيكي و بدي يك چهره دارند ؛ همه چيز به اين بسته است كه هر
كدام كي سر راه انسان قرار بگيرند." پائولو كوئيلو




 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنهایی جرم ندارد
بلکه انان که تنهایند
روزی هزاران نفر کنارشان بودند
به تنهایشان نخند

من ديوانه نيستم!
فقط کمي تنهايم
همين!
چرا نگاه مي کني؟
تنها نديده اي؟
به من نخند!
من هم روزگاري عزيز دل کسي بودم…
 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز

آدمها با هم برابرند ، اما پولدارها محترمترند .
همه آدمها با هم برابرند ، اما دخترها پرطرفدارترند .
همه آدمها با هم برابرند ، اما بچه ها واجبترند .
همه آدمها با هم برابرند ، اما خانمها مقدمترند .
همه آدمها با هم برابرند ، اما سیاهها بدبختترند و سفیدها برترند...
البته تبعیضی در كارنیست . در كل همه آدمها با هم برابرند ، اما بعضیها برابرترند



 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
من ديوانه نيستم!
فقط کمي تنهايم
همين!
چرا نگاه مي کني؟
تنها نديده اي؟
به من نخند!
من هم روزگاري عزيز دل کسي بودم…

میدانی انقدر تنها دیده ام
که خوب میدانم چه میگویی
من نیز روزی عزیز کسی بودم
هنوز میگوید عزیزش هستم
اما ان چه که ادم میبیند با انچه که گفته میشود
خیلی فرق دارد
تنها میدانی تازگیها ترجیح میدهم
عزیز دل خدا باشم
که هرگز تنهایم نمیگذارد
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز

آدمها با هم برابرند ، اما پولدارها محترمترند .
همه آدمها با هم برابرند ، اما دخترها پرطرفدارترند .
همه آدمها با هم برابرند ، اما بچه ها واجبترند .
همه آدمها با هم برابرند ، اما خانمها مقدمترند .
همه آدمها با هم برابرند ، اما سیاهها بدبختترند و سفیدها برترند...
البته تبعیضی در كارنیست . در كل همه آدمها با هم برابرند ، اما بعضیها برابرترند





برابری ادمها را خوب دیده ام
انکه زیباتر خوش صداتر پولدارتر طرفدار بیشتر
اما انکه معمولی بی پول صدایش هم معمولی باشد
همیشه طرفدار یک نفر هست ان هم خدا
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
.....

.....

فراموش نکنید اگر معنای مهربانی و وفاداری و محبت و عشق را درک نمیکند الکی به کسی نگوید تو خیانتکار و بی محبت و نامهربان هستی اخر شما حتی این را نفهمیدید توقعی هم نباید داشت اخر انان که مهربان باشند و وفادار هیچ توقعی حتی تشکر را هم ندارند تنها توقع دارند کسی بهشان خیانت نکند که البته معلوم نیست شاید بکنند کسانی به این ادمهای وفادار خیانت که امید دارم روز قیامت بتوانند سر بالا بگیرند و در نگاه انکه به او خیانت کردند توان نگاه کردن داشته باشند
 

سارا..

عضو جدید
خوش به حال خدا که “لحظه به لحظه” با توست و “من” همیشه درباره ی “تو” با “او” حرف میزنم !
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
خداوند هر لحظه به یادم بیانداز که اگر الان گاهی میتوانم باعث لبخندی شوم تنها به خاطر لطف و مهربانی توست
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
پرنده را در قفس میگذارند اخر خودشان اسیر ند و تحمل دیدن ازادی پرنده را ندارند
 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تا حالا شده این جوری به حرفای خدا گوش کنید؟؟؟!!!



سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام می گیرد که من نه تو را رها کرد ه ام و نه با تو دشمنی کرد ه ام. (ضحی 1-2)
افسوس که هر کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را که مرا به سخره گرفتی. (یس 30)
و هیچ پیامی از پیام هایم به تو نرسید مگر از آن روی گردانیدی.(انعام 4)
و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام(انبیا 87)
و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان توهم زده شدی که گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری. (یونس 24)
و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری (حج 73)
پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند، و قلبت آمد توی گلویت و تمام وجودت لرزید چه لرزشی، گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من گمان بردی چه گمان هایی ( احزاب 10)
تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی ، که من مهربان ترینم در بازگشتن. (توبه 118)
وقتی در تاریکی ها مرا به زاری خواندی که اگر تو را برهانم با من می مانی، تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی (انعام 63-64)
این عادت دیرینه ات بوده است، هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و رویت را آن طرفی کردی و هروقت سختی به تو رسید از من ناامید شده ای. (اسرا 83)
آیا من برنداشتم از دوشت باری که می شکست پشتت؟ (سوره شرح 2-3)
غیر از من خدایی که برایت خدایی کرده است ؟ (اعراف 59)
پس کجا می روی؟ (تکویر 26)
پس از این سخن دیگر به کدام سخن می خواهی ایمان بیاوری؟ (مرسلات 50)
چه چیز جز بخشندگی ام باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری؟(انفطار 6)
مرا به یاد می آوری ؟ من همانم که بادها را می فرستم تا ابرها را در آسمان پهن کنندو ابرها را پاره پاره به هم فشرده می کنم تا قطره ای باران ازخلال آن ها بیرون آید و به خواست من به تو اصابت کند تا تو فقط لبخند بزنی، و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران، ناامیدی تو را پوشانده بود (روم 48)
من همانم که می دانم در روز روحت چه جراحت هایی برمی دارد ، و در شب روحت را در خواب به تمامی بازمی ستانم تا به آن آرامش دهم و روزبعد دوباره آن را به زندگی برمی انگیزانم و تا مرگت که به سویم بازگردی به این کار ادامه می دهم. (انعام 60)
من همانم که وقتی می ترسی به تو امنیت می دهم (قریش 3)
برگرد، مطمئن برگرد، تا یک بار دیگه با هم باشیم (فجر 28-29)
تا یک بار دیگه دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم. (مائده 54)
و آنگاه که دوست داری کسی به یادت باشد به یاد من باش که همواره به یادت هستم (بقره 152)
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تا حالا شده این جوری به حرفای خدا گوش کنید؟؟؟!!!



سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام می گیرد که من نه تو را رها کرد ه ام و نه با تو دشمنی کرد ه ام. (ضحی 1-2)
افسوس که هر کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را که مرا به سخره گرفتی. (یس 30)
و هیچ پیامی از پیام هایم به تو نرسید مگر از آن روی گردانیدی.(انعام 4)
و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام(انبیا 87)
و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان توهم زده شدی که گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری. (یونس 24)
و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری (حج 73)
پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند، و قلبت آمد توی گلویت و تمام وجودت لرزید چه لرزشی، گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من گمان بردی چه گمان هایی ( احزاب 10)
تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی ، که من مهربان ترینم در بازگشتن. (توبه 118)
وقتی در تاریکی ها مرا به زاری خواندی که اگر تو را برهانم با من می مانی، تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی (انعام 63-64)
این عادت دیرینه ات بوده است، هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و رویت را آن طرفی کردی و هروقت سختی به تو رسید از من ناامید شده ای. (اسرا 83)
آیا من برنداشتم از دوشت باری که می شکست پشتت؟ (سوره شرح 2-3)
غیر از من خدایی که برایت خدایی کرده است ؟ (اعراف 59)
پس کجا می روی؟ (تکویر 26)
پس از این سخن دیگر به کدام سخن می خواهی ایمان بیاوری؟ (مرسلات 50)
چه چیز جز بخشندگی ام باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری؟(انفطار 6)
مرا به یاد می آوری ؟ من همانم که بادها را می فرستم تا ابرها را در آسمان پهن کنندو ابرها را پاره پاره به هم فشرده می کنم تا قطره ای باران ازخلال آن ها بیرون آید و به خواست من به تو اصابت کند تا تو فقط لبخند بزنی، و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران، ناامیدی تو را پوشانده بود (روم 48)
من همانم که می دانم در روز روحت چه جراحت هایی برمی دارد ، و در شب روحت را در خواب به تمامی بازمی ستانم تا به آن آرامش دهم و روزبعد دوباره آن را به زندگی برمی انگیزانم و تا مرگت که به سویم بازگردی به این کار ادامه می دهم. (انعام 60)
من همانم که وقتی می ترسی به تو امنیت می دهم (قریش 3)
برگرد، مطمئن برگرد، تا یک بار دیگه با هم باشیم (فجر 28-29)
تا یک بار دیگه دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم. (مائده 54)
و آنگاه که دوست داری کسی به یادت باشد به یاد من باش که همواره به یادت هستم (بقره 152)

فوق العاده بود مرسی

اری خداوند بهترین همدم لحظات ماست و تنها کسی هست که حقیقتا دوستمان دارد
 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
من کی هستم؟!
این متن نوشته خانم
" بلقیس سلیمانی"
یکی از نویسندگان معاصر است

من« دوشيزه مکرمه» هستم
وقتي زن ها روي سرم قند مي سابند و همزمان قند توي دلم آب مي شود.

============ ========= =====
من «مرحومه مغفوره» هستم
وقتي زير يک سنگ سياه گرانيت قشنگ خوابيده ام و احتمالاً هيچ خوابي نمي بينم .
============ ========= ========= =
من «والده مکرمه» هستم
وقتي اعضاي هيات مديره شرکت پسرم براي خودشيريني 20 آگهي تسليت در 20 روزنامه معتبر چاپ مي کنند ..
============ ========= ========= ===
من «همسري مهربان و مادري فداکار» هستم،
وقتي شوهرم براي اثبات وفاداري اش البته تا چهلم- آگهي وفات مرا در صفحه اول پرتيراژترين روزنامه شهر به چاپ مي رساند
============ ========= ========= ===
من «زوجه» هستم،
وقتي شوهرم پس از چهار سال و دو ماه و سه روز به حکم قاضي دادگاه خانواده قبول مي کند به من و دختر شش ساله ام ماهيانه فقط بيست و پنج هزار تومان ، بدهد
============ ========= ========= ===
من «سرپرست خانوار» هستم،
وقتي شوهرم چهار سال پيش با کاميون قراضه اش از گردنه حيران رد نشدو براي هميشه در ته دره خوابيد.

============ ========= ========= ===
من «خوشگله» هستم،
وقتي پسرهاي جوان محله زير تير چراغ برق وقت شان را بيهوده مي گذرانند.

============ ========= ========= ===
من «مجيد» هستم،
وقتي در ايستگاه چراغ برق، اتوبوس خط واحد مي ايستد و شوهرم مرا از پياده رو مقابل صدا مي زند.

============ ========= ========= ===
من «ضعيفه» هستم،
وقتي ريش سفيدهاي فاميل مي خواهند از برادر بزرگم حق ارثم را بگيرند..

============ ========= ========= ===
من «بي بي» هستم،
وقتي تبديل به يک شيء آرکائيک مي شوم و نوه و نتيجه هايم تيک تيک از من عکس مي گيرند.

============ ========= ========= ===
من «مامي» هستم،
وقتي دختر نوجوانم در جشن تولد دوستش دروغ پردازي مي کند..

============ ========= ========= ===
من «مادر» هستم،
وقتي مورد شماتت همسرم قرار مي گيرم چون آن روز به يک مهماني زنانه رفته بودم و غذاي بچه ها را درست نکرده بودم.

============ ========= ========= ===
من «زنيکه» هستم،
وقتي مرد همسايه، تذکرم را در خصوص درست گذاشت ماشينش در پارکينگ مي شنود.

============ ========= ========= ===
من «ماماني» هستم،
وقتي بچه هايم خرم مي کنند تا خلاف هايشان را به پدرشان نگويم.

============ ========= ========= ===
من «ننه» هستم،
وقتي شليته مي پوشم و چارقدم را با سنجاق زير گلويم محکم مي کنم و نوه ام خجالت مي کشد به دوستانش بگويد من مادربزرگش هستم... به آنها مي گويد من خدمتکار پير مادرش هستم.

============ ========= ========= ===
من «يک کدبانوي تمام عيار» هستم،
وقتي شوهرم آروغ هاي بودار مي زند و کمربندش را روي شکم برآمده اش جابه جا مي کند.

============ ========= ========= ===
من «بانو» هستم،
وقتي از مرز پنجاه سالگي گذشته ام و هيچ مردي دلش نمي خواهد وقتش را با من تلف بکند.

============ ========= ========= ===
من در ماه اول عروسي ام؛ «خانم کوچولو، عروسک، ملوسک، خانمي ، عزيزم،عشق من، پيشي، قشنگم، عسلم، ويتامين و...» هستم.

============ ========= ========= ===
من در فريادهاي شبانه شوهرم، وقتي دير به خانه مي آيد، چند تار موي زنانه روي یقه کتش است و دهانش بوي سگ مرده مي دهد، «سليطه» هستم.

============ ========= ========= ===
من در محاوره ی ديرپاي اين کهن بوم ؛ «دليله محتاله، نفس محيله مکاره،مار، ابليس، شجره مثمره، اثيري، لکاته و....» هستم.

============ ========= ========= ===
دامادم به من «وروره جادو» مي گويد.

============ ========= ========= ===
حاج آقا مرا «والده» آقا مصطفي صدا مي زند.

============ ========= ========= ===
من «مادر فولادزره» هستم، وقتي بر سر حقوقم با اين و آن مي جنگم.

============ ========= ========= ===
مادرم مرا به خان روستا «کنيز» شما معرفي مي کند...

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
قلبت که شکست دیگر تمام دنیا هم بیایند برای ترمیمش
هیچ فایده ای ندارد
قلبم شکست
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شب در چشمان من است
به سیاهی چشمهایم نگاه کن
روز در چشمان من است
به سفیدی چشمهایم نگاه کن
شب و روز در چشم های من است
به چشمهایم نگاه کن
پلک اگر فرو بندم
جهانی در ظلمات فرو خواهد رفت
حسین پناهی
 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز

سه چیز را با احتیاط بردار : قدم, قلم, قسم

سه چیز را پاک نگهدار: جسم, لباس, خیال

از سه چیز خود را نگهدار: افسوس, فریاد, نفرین کردن

سه چیزرا بکار بگیر : عقل, همت, صبر

اما سه چیز را آلوده نکن : قلب, زبان, چشم

سه چیز را هیچگاه و هیچوقت فراموش نکن: خدا, مرگ, دوست خوب










--
 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
یه شب سه نفر اشتباهيدستگير ميشن و در نهايت ناباوري به اعدامروی صندلی الکتریکی محکوم ميشن....
نوبتِ نفر اول میشه که بشینه روی صندلی. وقتی میشینه میگه : من توی دانشگاه , رشتهخداشناسی خوندم و به قدرت بی پایان خدااعتقاد دارم .... میدونم که خدا نمیذاره آدمبیگناه مجازات بشه ....
کلید برق رو میزنن ... ولی هیچ اتفاقی نمیفته ....
به بی گناهیش ایمان میارن و آزادش میکنن ...
نفر دوم میشینه روی صندلی و میگه : من تویدانشگاه حقوق خوندم ....
به عدالت ایمان دارم و میدونم واسه آدم بیگناه اتفاقی نمیفته ...
کلید برق رو میزنن و هیچ اتفاقی نمیفته ...
به بی گناهی اون هم اعتقاد میارن و آزادشمیکنن ....
نفر سوم میاد روی صندلی و میگه : من تویدانشگاه , رشته برق خوندم و به شما میگم کهوقتی این دو تا کابل به هم وصل نباشن هیچبرقی وصل نمیشه به صندلی
خوب بقيه داستان هم مشخصه،مسوولين زندان مشكل رو ميفهمن و موفق بهاعدام فرد ميشن .... نتيجه: لازم نيست همه جاراه حل مشكلات رو عنوان كنيد ...!!!
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آری از پشت کوه آمده ام...
چه می دانستم این ور کوه باید برای ثروت، حرام خورد؟!
برای عشق خیانت کرد
برای خوب دیده شدن دیگری را بد نشان داد
برای به عرش رسیدن دیگری را به فرش کشاند
وقتی هم با تمام سادگی دلیلش را می پرسم
می گویند: از پشت کوه آمده!

ترجیح می دهم به پشت کوه برگردم
و تنها دغدغه ام سالم برگرداندن گوسفندان از دست گرگ ها باشد،
تا اینکه این ور کوه باشم و گرگ!
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مــیـــــان هــــــــزاران دیــــــــروز و مــیــلــیــــــون هــــا فـــــــــردا . . .

فــقــــــط یــــڪــــــــــــــ امـــــــــروز هـــســــت . . .

امــــــروزتـــــــــــون شــــــــــــاد . . .
 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
لانه ات رابرحباب حوصله مردمان نساز…
تا آواره ی بی حوصلگیشان نشوی…
 
آخرین ویرایش:

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
کافیست
کمی به دنیا بگویم بایست
میخواهم
از زندگی استعفا بدهم
لطفا ارام دور شو زندگی
دیگر چه فرقی میکند
وقتی امروزم نیز مثل دیروز و روز قبل هست
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
m_sh_eng جمله های زیبا ادبیات 4591

Similar threads

بالا