تلخ نویس ها...

گل خانمی

عضو جدید
کاش می توانستم راحت حرف بزنم
چیزی بگویم از دلتنگی
میان آدم های که در این اتاق مجازی جمع شدند
فقط می گویم منم دلتنگم .........
 

گل خانمی

عضو جدید
بنام او.....بیاد تو......
یکی بود و یکی نابود....
غمخوارِ من! به خانه ی غم ها خوش آمدی
با من به "جمع" مردم تنها خوش آمدی
تــلخ نویــس هــای مــــــن چیـــزی نیــست کــه خوشـــتون بیــاد ...
دردِ ...
حـس مـی کنیـــــــد ؟؟؟
 

گل خانمی

عضو جدید
اگه ازت پرسیدن یارت چگونه بود؟؟!!
بگو بود.... تا آخرشم بود....
فقط قسمت نبود....
 

گل خانمی

عضو جدید
در آن هنگام ،که می گردد نفس در سینه ها خاموش، نمی خواهم کسی از مردن من با خبر گردد،


نمی خواهم پدر برهم نهد چشمان بازم را، نمی خواهم که مادر سختی جان کندنم بیند،



ولی ای دوست



اگر روزی رفیقی مهربان آمد، زتو پرسید فلانی کو...؟؟ بگو در سنگر ناکامی و حسرت



بسی جان داد ولی تا لحظه آخر چنین می گفت :




امید من .....بود
 

گل خانمی

عضو جدید
عميق ترين درد زندگي مردن نيست.......

بلكه ناتمام ماندن قشنگترين داستان زندگي است كه مجبوري آخرش را با جدايي به سرانجام برساني
 

Similar threads

بالا