هنر و تمدن طاهریان
(205-259 ه .ق)
(205-259 ه .ق)
- دیباچه
- عبداللهبن طاهر 213-230 ه. ق
- صنایع
- توجه طاهریان به موسیقی و هنر
- خوشنویسی
- سفالگری
- نقاشی
- بناهای طاهریان
دیباچه :
مأمون پس از آنکه به دست طاهر و اتباع او بر کرسي خلافت نشست در شؤال 205 به پاس خدمات طاهر و دور کردن او از بغداد وي را به حکومت خراسان فرستاد. طاهربن حسينبن مصعب بن اسعد بود. اسعد قبل از مسلمان شدن فرخ نام داشت. به دست حضرت طلحه -رضی الله عنه- مسلمان ميشود و آن حضرت نامش را اسعد ميگذارد.
طاهر در ربيعالاخر 206 ه. ق به خراسان آمد و مرو را مرکز حکومت خراسان قرار داد. طاهر به ذواليمينين مشهور است و در وجه اين نسبت اقوال مختلف است. از جمله اينکه ميگويند که وي در شمشيرزني بقدر ماهر بوده است که با هر دو دست شمشير ميزد. طاهر در جماديالاخر در سال 207 ه. ق در مرو درگذشت. درست يکروز بعد از آنکه نام خليفه مأمون را از خطبه نماز جمعه برانداخت يا آنکه آنرا فراموش کرد. طلحه (207-213) بعد از طاهر فرزندش طلحه که در ايام حکومت پدر حاکم سيستان بود جانشين پدرش ميشود. از وقايع مهم امارت طلحه جنگهاي او با خوارج است. در زمان خلافت مهدي بسال 160 ه. ق افراد فرقه خوارج در کرمان و سيستان و خراسان و دو طرف درياي عمان فراوان بودند. شخصي از ميان آنها بنام يوسف البرم در حدود مرو رود و طالقان و گوزگانان به ادعاي امامت قيام کرد و حکومت شهر پوشنگ را که با مصعب جد طاهر ذواليمينين بود، از او گرفت و بر کليه ناحيه شرق خراسان استيلا يافت. جمعي ديگر از خوارج به رياست حمزه خارجي در سيستان و قسمتي از خراسان و مهستان و مکران حکومت تشکيل دادند و حمزه قلب را اميرالمؤمنين اختيار کرد. هارون الرشيد به قصد دفع عازم خراسان گرديد، ولي در اين سفر درگذشت. و در دوران جنگ داخلي بين دو برادر مأمون و امين بر سر جانشيني هارون الرشيد حمزه پر و بال ميگيرد. و بعد با آل طاهر که خراسان و سيستان را تحت حکومت خود در ميآورند، به زد و خورد پرداخت، گاهي غالب و زماني مغلوب بود تا آنکه بدست طلحه بن طاهر مغلوب شد و در 12 جماديالاخر سال 213 ه. ق فوت کرد. ولي خوارج از بين نرفتند و پيوسته با آل طاهر در نزاع بودند تا سال 233 ه. ق که امامت ايشان نصيب عمار خارجي شد و اين عمار همان کسي است که بدست يعقوب ليث به قتل رسيد.
عبداللهبن طاهر 213-230 ه. ق
وفات طلحه و نبودن عبدالله برادر و جانشين طلحه در خراسان فرصت خوبي بدست خوارج داد، و ايشان در موقعي که عبدالله در سال 215 به نيشابور رسيد، سراسر خراسان را گرفته بودند. عبدالله قبل از رسيدن به امارت خراسان مدتي از طرف مأمون والي شام و زماني نيز عهدهدار حکومت مصر بود. عبدالله بسرعت فتنه خوارج را دفع کرد، سپس از طرف معصتم خليفه عباسي و جانشين مأمون براي دفع مازيار به طبرستان لشکر کشيد. در 224 مازيار را دستگير کرد و وي را به بغداد فرستاد. عبدالله مردي ديندار و عادل و فضلدوست و علمپرور و شاعر بود. او در خراسان آموختن علم را بر همه نوباوگان الزامي کرد، و نخستين مدارس عمومي در ايران بوجود آورد، طوري که همه کودکان در آنها درس ميخواندند، بعلاوه وي به کودکاني که به علت فقر پدر و مادر قادر به درس خواندن نبودند کمک مالي کرد تا به مدرسه بروند و درس بخوانند. عبدالله نيشابور را به عنوان پايتخت اختيار نمود و در آنجا آبادي فراوان نمود، مخصوصاً به کشاورزي و حفر قنوات و اصلاح امر آبياري و تقسيم آب توجه بسيار داشت.
صنایع
با وجود تسلط سریع عربها در ایران تغییرات اجتماعی و هنری به تدریج صورت گرفت و پس از گذشت تسلط عربها در ایران استادان و هنرمندان به همان روش ساسانیان به ساختن ابنیه و اشیا مشغول بودند.
از آنجا که عرب بدوی دارای صنعت و هنری نبود تا آن را بر ایران تحمیل کند یا بر آن تاثیر گذار باشد آن را اقتباس کرد و به این ترتیب میتوان گفت که پایه و اساس هنر و صنعت اسلامی متعلق به ایران میباشد؛ اما مذهب اسلام تحولاتی را در هنر ایرانی به وجود آورد.
گچ بریهای دوره اسلامی از گچبریهای عصر ساسانی مایه گرفته است.
در دوره اموی کتابت بر روی پوست رواج داشت. در دوره عباسی صنعت کاغذ سازی در ممالک اسلامی مورد استفاده قرار گرفت به دستور و اشاره فضل بن یحیی برمکی کاغذ را به جای پوست در دواوین حکومتی استعمال کردند. صنعت کاغذ سازی در سالهای اول قبل از میلاد در چین رواج داشت از آنجا به سمرقند آورده شد.
چون در عصر عباسیان پوست نازک برای نوشتن مراسلات و مجلات دفاتر رسمی کمیاب شد، فضل بن یحیی برمکی این صنعت را با کارخانههای ایشان به بغداد و شام منتقل کرد و کارخانههای کاغذ سازی تا قرن چهارم(ه.ق) در خراسان وجود داشته است. در این دوران صنایع دیگری چون قالی بافی، گلیمبافی و پارچههای عالی و ممتاز نیز وجود داشت.
فرش و پرده و دیوان پوش و رومیزی خراسان و ارمنستان نیز معروف بود. قدیمیترین کتیبههایی که از ایران به دست آمده گفتههای نویسندگانی را تایید میکند که صنعت نساجی مناطقی از ایران را ستودهاند، این پارچهها قطعاتی از کتان هستند که مراکز تولید آنها را مرو و نیشابور است، ذکر کردهاند.
شهر بخارا به بافت یک قسم قالیچه مخصوص جانمازی مشهور بود.در این زمان قالی بزرگترین رقم صادرات ایلات طبرستان هم بوده است. در کتاب حدود العالم اشاره شده که فرش سیستان هم دارای معروفیت خاصی بوده و در آن روزگار قالیهای خراسان و بخارا به علت دارا بودن نقوش زیبا زیاد خریداری میشد.
از منسوجاتی که منسوب به قرن دوم و سوم در ایران است یک نوع پارچههای ابریشمی است که اشکال و تصاویر حیوانی با خطوط منکسر دارد و یک کاوشکر انگلیسی در ترکستان چین پارچههایی شبیه این نوع به دست آورده و معتقد است از کارهای ترکستان غربی خصوصا سمرقند و بخارا است.چنان چه یعقوبی نوشته: «در استوار كارى صنعتها چنانند كه گويى خراسان بهرهاى است از چين. و خراسانيان خود، خداوندان تجارت و حكمت و فقه و دانشند.»هم چنین بعقوبی آورده است: «جندىشاپوريان را، مهارت در بافتن جامههاى ابريشم و ديبا....بود... و نيشابوريان راست جامههاى ملحم و طاهرى و تاخته و راخته.
توجه طاهریان به موسیقی و هنر
طاهریان از هنر پروان و پشتیبانان جدی و با نفوذ موسیقی و برخی از آنها موسیقدان و هنرمندان ماهری بودند. طاهر بزرگ موسس طاهریان و پسرش عبدالله بن طاهر نه تنها پشتیبان هنر موسیقیدانان توانایی بودند که در برابر خلیفه مامون آوازهای ساخته خودش را میخواندند دو پسرش محمد و عبدالله از دوستدارن و مشتاقان آن هنر بودند.
عبدالله بن طاهر که شرح زندگی او در کتاب «الاغانی» آمده است و در این کتاب او به عنوان نخستین فرد در فلسفه غنا شناخته میشود، باید توجه داشت که در آن زمان اعراب ریاضیات و موسیقی و طب و علوم طبیعی و منطق را نیز داخل در فلسفه میدانستند، کتاب او کتاب «فی النعم و علل الاغانی الموسیقی» کتاب نتها و آوازهای موسیقی نام داشت و از بهترین متون درجه اول در میدان عمل، علم و مبانی نظری موسیقی در این دوره شناخته شده است.
خوشنویسی
قرن سوم و چهارم شاهد گسترش عظیم خوشنویسی بود، این والایی اسرارآمیز هماهنگ با هنر خوشنویسی که به تنهایی میتوانست احادیث مقدس پیامبر را ثبت کند به کوتاهترین عبارات، ارزشی زیادی میبخشید این علاقه عمیق پیش از این الهام بخش خوشنویسان در نوآوریهایی بود. بازتاب تمام اینها در هنر سفال بود که با خط کوفی روی آن نوشته شده است که زمانی آیات قرآنی را بر روی پوست آهو مینوشتند و مقدار زیادی سفال با چنین تزیینی کوفی در شرق ایران ساخته میشده است.
سفالگری
اطلاعات هنری مخصوصا سفالگری در این دوره بسیار کم است و اطلاع از سفالگری در این دوره از تحقیقات باستان شناسی در دورههای اخیر است که آن هم اطلاعات جامعی در اختیار ما قرار نداده است. اشیا هنری که از این دوران در موزهها به جای مانده، بسیار کم است؛ اما به نظر میرسد بعضی از شیوهای سفالگری را به بعضی جاها نسبت داد. میتوان سفالهای عراقی و مغرب ایران را از سفالهای شرق آن و آسیای میانه جدا کرد. اما باز به سبب فراوانی سفال شکسته گوناگون مقایسه و طبقهبندی و بررسی آنها کاری است دشوار؛ مثلا ظرفهای لعابی تقلیدی ساخت شرق قرن سوم و چهارم هجری در مغرب ایران پیدا نشده است. دو جای عمده یا سرچسمههای سفالگری عبارت بودند از: نیشابور و سمرقند. خط و جانوران و به ویژه مرغان و طرحهای گل و بته و سرانجام نمودار ساختن آدمیان بر اسب و نشسته و در حالات دیگر از مشخصات برجسته سفالهای شرقی مورد بحث میباشد. مقدار فراوان سفال شکسته نمودار آن است که ظرفهای سفالین را تنها برای بزرگان بومی نمیساختند، بلکه جامعه بزرگتری نیز بوده که شامل بازرگانان و طبقه میانه شهری میشد.
ظرفهای نیشابور با شکلهای گیاهی و پرندگان و حیوانات و عناصر انسانی و کتیبههای به خط کوفی زینت یافته این تزینات یا یک رنگ و یا به رنگهای گوناگون نقاشی شده است. رنگها در سفال های نبشابور تند و سیر در یک رنگ به کار برده میشد و عناصر تزئینی تقریبا تمام سطوح ظرف را میپوشاند.
نقاشی
بعضی از نقاشیهای سده سوم نیشابور همخوانیهای مشترک و چشمگیری با تذهیبهای قرآنی معاصر خود دارد. ترکیب قاب بندیهای مربع و مستطیل سرلوح قرآن در تزیینات منقوش ظاهر شده است. البته در این نقاشیها تزیینات لوزی وار به کار رفته است.
گروه دیگری از نقاشیهای قرن سوم با ماهیتی کاملا متفاوت و طرحهای پیکرهای و با رنگهای روشن موجود است که اغلب زنان و گاهی دیوان تا حدودی مردان را تمام قد بازنمایی کرده است.
در این نقاشیها یک ویژگی برای نخستین بار در هنر اسلامی چهرهنمایی میکند هاله دوره سرها این هالهها بر اهمیت صاحب سر تاکید میکند که امروزه در موزه ایران باستان محفوظ است.
بناهای طاهریان
طاهریان توجه خاصی به آبادانی داشتند خود طاهر زمانی که به حکومت خراسان رسید در بهبود قنوات کوشش بسیار کرد و هنوز هم در این زمان آثار کاریزهای طاهری به بهترین نحو در خراسان موجود است و از بناهای آنها به میتوان به موارد زیر اشاره کرد
1. طاهر آباد در حدود پوشنگ خراسان
2. دیگر شهری که در معجم البلدان به طاهر بن حسین نسبت داده، هر طاهریه در خوارزم است.
3. محله خندق طاهر در بغداد
4. محله حریم طاهری در شمال غربی بغداد و کنار دجله که خاندان طاهر به هنگام اقامت در بغداد در آنجا سکنی میگزیند و هر کس بدانجا میرفت، در زنهار بود.
5. سوق یحیی در شرق بغداد
6. کوشکهایی در حدود نیشابور بود.
و اما کاخ "شادیاخ" از اوائل دوره اسلامی در تواریخ قدیم همه جا با نام شهر نیشابور و حوادثی که در این شهر واقع شده آمیخته است. شادیاخ در ابتدا مزرعه و باغی بوده است که در قسمت سفلی شهر نیشابور و در جنوب غربی آن قرار داشته است. موقعی که عبدالله بن طاهر موسس خاندان طاهریان امیر خراسان شد و نیشابور را مرکز و مقر حکمرانی خود قرار داد برای این که سپاهیانش در داخل شهر متعرض خانه و مسکن مردم نشوند دستور داد که در بیرون شهر در محلی که شادیاخ نامیده میشد برای آنها خانه بسازد. پس از آن چند قصر در آنجا ساختند که احتمالا بنای این قصر از سنگ بوده و به سبک قصرهای ساسانیان ساخته شده بود. ابودلف که در سال 341(ه.ق) به نیشابور آمده است، مینویسد در نیشابور آثاری از ایرانیان و اعراب وجود ندارد فقط ساختمانهایی شبیه به بناهای قدیمی دیده میشود که یکی از سلاطین آل طاهر بنا نموده است. قصر شادیاخ در طول مدت فرمانروایی طاهریان؛ یعنی مدتی نزدیک به شصت سال مقر حکمرانی و محل سکونت و خوشگذرانی خاندان طاهریان بوده است.شادیاخ تا ایام "الب ارسلان" سلجوقی شهر معتبر و مهمی بود. الب ارسلان دستور داد شادیاخ را از نو بسازند؛ اما در زمان سنجر به دست غزان خراب شد.
در شهر نیشابور از حیث تعداد مدارس و مساجد و کتابخانه در بین ممالک اسلامی معروف بوده است. این شهر در طی مدت 6 قرن دارالعلم خراسان بوده و علاوه بر کسانی که در آن شهر سکونت داشته و به تحصیل علم اشتغال داشتند. طالبان علم برای فرا گرفتن علوم از شهرهای مختلف به این شهر میآمدند. تعداد زیاد مدارس و مساجد در شهر نیشابور اهمیت موقعیت علمی آن را به خوبی نمودار میسازد، زیرا در زمان سابق مساجد نیز مانند مدارس محل تحصیل علم بوده است در مورد مساجدی که منابع از آن یاد کرده، مسجد جامع بزرگ که ابومسلم خراسانی آن را ساخته است، میباشد.و در آن آبهای روان و حوضها و ستونهای مرمر و گچ بریها و تذهیب بوده است. در تاریخ نیشابور آمده است: «این مسجد به مساحت 30 جریب و هزار ستون بوده است و نیز مینویسد که این مسجد منبری بسیار عالی داشت که به همین واسطه مسجد را به نام مسجد "المنبر" مینامیدند. این مسجد دو منار داشت که نسبت به سایر بنا حقیر مینمود منصور بن طلحه بن طاهر برادر زاده عبدالله طاهر آن منارها را خزاب کرد و منارهیی بلند ساخت؛ ولی بعد از چندی این منار به طرفی متمایل شد یعقوب لیث آن را خراب کرد و منار رفیعتر برای آن ساخت».
در البلدان ذکر آثار دیگر طاهریان هم آمده است: «و سپس اينها همه، مردم مغرب و مصر و شهرهاى جبل و خراسان را چيزهاى شگفتى است كه در ديگر جايها نيست چونان: مناره اسكندريه و ستون عين شمس و هرمين (اهرام) و پل آذنه و پل سنجه و كليساى رها و ابلق فرد...».
منابع :
.p30world.com
ویکی پدیا .
http://www.pajoohe.com/
آخرین ویرایش: