سلام.
امروزه دراماتورژ نقش مهم و کلیدیای در یک گروه نمایشی به عهده دارد. اما تعریف دقیق و درست از جایگاه، وظیفه و نقش دراماتورژ به شکل دقیق و روشن مشخص نیست. در مقاله پیش رو تلاش شده تادر حد امکان به این مهم پرداخته و به شکلی شفاف همه جوانب کاری وی(دراماتورژ) را بیان کنیم.
صبا رادمان:
كاربرد، اهميت و نقش«دراماتورژ» در تئاتر ايران نامشخص و گنگ و حتي ناشناخته است. به طوري که متأسفانه هنوز براي ما، مرز بين فعاليتكارگردان و دراماتورژ روشن نيست. پس بيدليل نيست كه ميبينيم در تئاتر ما«دراماتورژ» جايگاهي ندارد، در حالي كه در تئاتر امروز جهان دراماتورژ جايگاه ويژه خود را يافته است و تمامي گروههاي مطرح، دراماتورژ را به عنوان عنصري مهم و اساسي در گروه خود ميشناسند.
اما دراماتورژ كيست؟ وظيفه او چيست؟ و در نهايت اصلاً واژه دراماتورژ چه معنايي دارد؟
دراماتورژ يعني اين كه:«من يك درام مينويسم.»
دکتر فرهاد ناظر زاده کرماني در اين باره ميگويد:«اصطلاح"درا� �اتورجي" را مي توان به "نمايشنامه کاري" و"نمايشنامه شناسي" برگرداند زيرا که او ممکن است نمايشنامه نويس باشد(گروه اول ) و هم نمايشنامه شناس ( گروه دوم ) و اغلب رويکرد نمايشنامه کار به تماشاگران"رويکردي ادبي" است.
به گفته"فرهنگ زبان وبستر" دراماتورژي از واژه يوناني«دراماتوروگييا» به معناي درامنويس آمده است.»
نويسنده درام ـ كمدي يا تراژدي ـ را در آغاز و به معني سنتي«دراماتورژ» ميگفتند.
«مارمونتل» ميگويد:
«شكسپير مهمترين نمونه يك دراماتورژ است. كاركرد مدرن اين واژه، امروز اشاره به يك مشاور ادبي و تئاتري دارد كه با يك گروه تئاتري كار ميكند. با اين مفهوم «لسينگ» اولين دراماتورژي است كه ما ميشناسيم.»
لسينگ در سال 1767 ميلادي به عنوان دراماتورژ در«تئاتر ملي هامبورگ» مسئوليت جمعآوري نقد و بررسي و تئوريهاي تئاتري را به عهده ميگيرد. او در همين سال كتابي تحت عنوان«دراماتورژي هامبورگ» مينويسد. اين كتاب شامل يك مجموعه بحث انتقادي و استتيك درباره انديشههاي تئوريك در تئاتر است. اساساً انديشههاي مستتر در اين كتاب از يكسو ريشه در سنتهاي تئوريك آلمان دارد و از سوي ديگر در تمامي كارهاي عملي كه تا قبل از اين تاريخ در ارتباط با ميزانسن ـ هنوز مفهوم كارگرداني در تئاتر به مفهوم امروز نبوده است ـ وجود دارد ، تحتالشعاع قرار مي دهد . واژه آلماني اين لقب«Dramitker» است كه معنايي متفاوت با همين واژه در زبان فرانسه به مفهوم كسي كه نمايشنامه را براي اجرا بر روي صحنه آماده ميكند، دارد.
در زبان فرانسه«Dramaturg» بيشتر معناي كارگردان را ميرساند، در حالي كه در واژه آلماني، منظور نمايشنامهنويس است؛ اگرچه ـ نوشتن و كارگرداني ـ گاه توسط يك شخص انجام ميشود. برتولت برشت نمونه بارز آن در آلمان است.
آلمانيها از واژه «دراماتورژ» دو برداشت دارند:
«الف: به كسي كه نويسنده درام است.
ب: به كسي كه نقش محقق مرتبط با اثر نمايشي را دارد.»
«دراماتورژ» در ديدگاه برخي تئوريسينها، منتقد درون گروه است. فعاليت او در يك اجراي صحنهاي قابل رويت است. حضور او در يك گروه و در كنار كارگردان ضروري است. كار او در كنار كارگردان قابل رويت و دريافت است . فعاليت او در همراهي با كارگردان است. دخالت او در فضاي عمومي و اتمسفر نمايشنامه است. او حتي ميتواند به صورت پيشنهاد در كار بازيگر هم دخالت كند، ولي حفظ معناي كلي درام را هرگز فراموش نميكند.
البته همه در نقش«دراماتورژ» متفقالقول نيستند. با اين حال، كسي هم اهميت نقش او را در كار نفي نميكند. نقش او بين كارگردان و بازيگر، نقش سادهاي نيست و به سادگي نميتوان آن را هضم و درك كرد. هنگام شكلگيري نمايشنامه، فعاليت دراماتورژ از جهاتي با مسئوليت كارگردان، همارز است. به همين جهت گاه به غلط، او را برابر كارگردان ميدانند، اما در نهايت هيچكس نظر قاطع و دقيق و مشابه ديگران، در اين باره نداده است و هيچ دو نظريهاي با يكديگر تفاوت كامل ندارند.
در اين راستا، «ديكشنري بريتانيكا» در پاسخ به پرسش «دراماتورورگ» چيست؟ چنين بيان ميكند: «هنر يافتن تركيب نمايشي» يا «نمايش تماشاخانهاي»
«براساس اين مفهوم، واژه انگليسي«دراماتورگي»، و واژه فرانسوي«دراماتورژي»، هر دو از واژه آلماني«دراماتورگي» استخراج شدهاند. اين واژه آلماني [اولين بار] توسط«دراماتيست» و منتقد آلماني«گتهلدلسينگ» در يك مجموعه مقاله مهم با عنوان«دراماتورژي هامبورگي»كه از سال 1767 تا 1769 منتشر شد، استفاده گرديد.
اين واژه، در اصل از ريشه يوناني«دراماتوروگيا» به معني يك«تركيب نمايشي» يا«كنش نمايشي» استخراج شده است».
امروزه دراماتورژ نقش مهم و کلیدیای در یک گروه نمایشی به عهده دارد. اما تعریف دقیق و درست از جایگاه، وظیفه و نقش دراماتورژ به شکل دقیق و روشن مشخص نیست. در مقاله پیش رو تلاش شده تادر حد امکان به این مهم پرداخته و به شکلی شفاف همه جوانب کاری وی(دراماتورژ) را بیان کنیم.
صبا رادمان:
كاربرد، اهميت و نقش«دراماتورژ» در تئاتر ايران نامشخص و گنگ و حتي ناشناخته است. به طوري که متأسفانه هنوز براي ما، مرز بين فعاليتكارگردان و دراماتورژ روشن نيست. پس بيدليل نيست كه ميبينيم در تئاتر ما«دراماتورژ» جايگاهي ندارد، در حالي كه در تئاتر امروز جهان دراماتورژ جايگاه ويژه خود را يافته است و تمامي گروههاي مطرح، دراماتورژ را به عنوان عنصري مهم و اساسي در گروه خود ميشناسند.
اما دراماتورژ كيست؟ وظيفه او چيست؟ و در نهايت اصلاً واژه دراماتورژ چه معنايي دارد؟
دراماتورژ يعني اين كه:«من يك درام مينويسم.»
دکتر فرهاد ناظر زاده کرماني در اين باره ميگويد:«اصطلاح"درا� �اتورجي" را مي توان به "نمايشنامه کاري" و"نمايشنامه شناسي" برگرداند زيرا که او ممکن است نمايشنامه نويس باشد(گروه اول ) و هم نمايشنامه شناس ( گروه دوم ) و اغلب رويکرد نمايشنامه کار به تماشاگران"رويکردي ادبي" است.
به گفته"فرهنگ زبان وبستر" دراماتورژي از واژه يوناني«دراماتوروگييا» به معناي درامنويس آمده است.»
نويسنده درام ـ كمدي يا تراژدي ـ را در آغاز و به معني سنتي«دراماتورژ» ميگفتند.
«مارمونتل» ميگويد:
«شكسپير مهمترين نمونه يك دراماتورژ است. كاركرد مدرن اين واژه، امروز اشاره به يك مشاور ادبي و تئاتري دارد كه با يك گروه تئاتري كار ميكند. با اين مفهوم «لسينگ» اولين دراماتورژي است كه ما ميشناسيم.»
لسينگ در سال 1767 ميلادي به عنوان دراماتورژ در«تئاتر ملي هامبورگ» مسئوليت جمعآوري نقد و بررسي و تئوريهاي تئاتري را به عهده ميگيرد. او در همين سال كتابي تحت عنوان«دراماتورژي هامبورگ» مينويسد. اين كتاب شامل يك مجموعه بحث انتقادي و استتيك درباره انديشههاي تئوريك در تئاتر است. اساساً انديشههاي مستتر در اين كتاب از يكسو ريشه در سنتهاي تئوريك آلمان دارد و از سوي ديگر در تمامي كارهاي عملي كه تا قبل از اين تاريخ در ارتباط با ميزانسن ـ هنوز مفهوم كارگرداني در تئاتر به مفهوم امروز نبوده است ـ وجود دارد ، تحتالشعاع قرار مي دهد . واژه آلماني اين لقب«Dramitker» است كه معنايي متفاوت با همين واژه در زبان فرانسه به مفهوم كسي كه نمايشنامه را براي اجرا بر روي صحنه آماده ميكند، دارد.
در زبان فرانسه«Dramaturg» بيشتر معناي كارگردان را ميرساند، در حالي كه در واژه آلماني، منظور نمايشنامهنويس است؛ اگرچه ـ نوشتن و كارگرداني ـ گاه توسط يك شخص انجام ميشود. برتولت برشت نمونه بارز آن در آلمان است.
آلمانيها از واژه «دراماتورژ» دو برداشت دارند:
«الف: به كسي كه نويسنده درام است.
ب: به كسي كه نقش محقق مرتبط با اثر نمايشي را دارد.»
«دراماتورژ» در ديدگاه برخي تئوريسينها، منتقد درون گروه است. فعاليت او در يك اجراي صحنهاي قابل رويت است. حضور او در يك گروه و در كنار كارگردان ضروري است. كار او در كنار كارگردان قابل رويت و دريافت است . فعاليت او در همراهي با كارگردان است. دخالت او در فضاي عمومي و اتمسفر نمايشنامه است. او حتي ميتواند به صورت پيشنهاد در كار بازيگر هم دخالت كند، ولي حفظ معناي كلي درام را هرگز فراموش نميكند.
البته همه در نقش«دراماتورژ» متفقالقول نيستند. با اين حال، كسي هم اهميت نقش او را در كار نفي نميكند. نقش او بين كارگردان و بازيگر، نقش سادهاي نيست و به سادگي نميتوان آن را هضم و درك كرد. هنگام شكلگيري نمايشنامه، فعاليت دراماتورژ از جهاتي با مسئوليت كارگردان، همارز است. به همين جهت گاه به غلط، او را برابر كارگردان ميدانند، اما در نهايت هيچكس نظر قاطع و دقيق و مشابه ديگران، در اين باره نداده است و هيچ دو نظريهاي با يكديگر تفاوت كامل ندارند.
در اين راستا، «ديكشنري بريتانيكا» در پاسخ به پرسش «دراماتورورگ» چيست؟ چنين بيان ميكند: «هنر يافتن تركيب نمايشي» يا «نمايش تماشاخانهاي»
«براساس اين مفهوم، واژه انگليسي«دراماتورگي»، و واژه فرانسوي«دراماتورژي»، هر دو از واژه آلماني«دراماتورگي» استخراج شدهاند. اين واژه آلماني [اولين بار] توسط«دراماتيست» و منتقد آلماني«گتهلدلسينگ» در يك مجموعه مقاله مهم با عنوان«دراماتورژي هامبورگي»كه از سال 1767 تا 1769 منتشر شد، استفاده گرديد.
اين واژه، در اصل از ريشه يوناني«دراماتوروگيا» به معني يك«تركيب نمايشي» يا«كنش نمايشي» استخراج شده است».