بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
:w15::w15::w15:

فقط واسه خاطر نگار جون



سلام
خوش اومدي:gol:

میخندی؟ نون قندی ...
اگه اون جغده تو هم جادوگر سیاهی، تو خیلی به مراتب خطرناکتر از اونی اینجا، بچه ها امنیت جانی ندارن ... :D
 

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
به به ... جمع قداره کشای محل جمعه...
تعارف میکردین ما هم میومدیم تو...

بفرمایی خوش امودین
نفس کش میدون واسشون خالی کنید:cowboy::w08:
چی میل دارین قربان !
كاملاً درسته
چايي نه!
مي خوام برم لالا كم كم


هنوز زوده یه کم دیگه بمون :gol:
تو بری مرغامون می خورن :cry:
میگم حالا شما اینهمه مشق مینویسی به جایی هم میرسی؟
خب معلومه، بایدم در این مواقع خشن بود، اینجا یکی مریض بشه بیفته گوشه کرسی، شماها جواب میدین؟
واکسینه؟ ببین تو یکی دیگه هیچی نگو که خودتم جغدی و مشکوک به بیماری، با مرغتم اومدی دیگه واویلا میشه ...
مرسی بابت چایی، حالا ببینم دستاتو شسته بودی یا مرغی بود؟

دس رو دلم نذارین که .........:cry:
خدا بگم این اساتید را .........:(
هااااااااا ( مدل قل مردا :D) شما مامور بهداشتین !
:w15::w15::w15:
هاااااااااااااا ( مدل قلمراد ) مگر دست را ه باید شست ! :surprised:
سلام
شب بخیر
میبینم که امشب چایی هم دارین
به به کیک هم هست

نوش جان :gol:
 

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
شب خوش دوستان:gol:
راستي نگار جيغ نزن دارم مرغامم ميبرم:d


شب خوش یاسمن جون
پس هوای مرغ منم داشته باش ;)
خوابای مرغی ببینی :biggrin:
میخندی؟ نون قندی ...
اگه اون جغده تو هم جادوگر سیاهی، تو خیلی به مراتب خطرناکتر از اونی اینجا، بچه ها امنیت جانی ندارن ... :D

:biggrin::biggrin::biggrin::biggrin:
وقتی سر شارجین خیلی باحال می شین
:D
ایشالله همیشه منبع تغذیتون پر باشه ;)
 
  • Like
واکنش ها: pme

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
یه قصه می گم نمی دونم شنیدین یا نه
امیدوارم که جدید باشه
نخستين درس مهم - زن نظافتچى

من دانشجوى سال دوم بودم. يک روز سر جلسه امتحان وقتى چشمم به سوال آخر افتاد، خنده‌ام گرفت. فکر کردم استاد حتماً قصد شوخى کردن داشته است. سوال اين بود: «نام کوچک زنى که محوطه دانشکده را نظافت می‌کند چيست؟»
من آن زن نظافتچى را بارها ديده بودم. زنى بلند قد، با موهاى جو گندمى و حدوداً شصت ساله بود. امّا نام کوچکش را از کجا بايد می‌دانستم؟
من برگه امتحانى را تحويل دادم و سوال آخر را بی‌جواب گذاشتم. درست قبل از آن که از کلاس خارج شوم دانشجويى از استاد سوال کرد آيا سوال آخر هم در بارم‌بندى نمرات محسوب می‌شود؟
استاد گفت: حتماً و ادامه داد: شما در حرفه خود با آدم‌هاى بسيارى ملاقات خواهيد کرد. همه آن‌ها مهم هستند و شايسته توجه و ملاحظه شما می‌باشند، حتى اگر تنها کارى که می‌کنيد لبخند زدن و سلام کردن به آن‌ها باشد.
من اين درس را هيچگاه فراموش نکرده‌ام

 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
شب خوش یاسمن جون
پس هوای مرغ منم داشته باش ;)
خوابای مرغی ببینی :biggrin:

:biggrin::biggrin::biggrin::biggrin:
وقتی سر شارجین خیلی باحال می شین:D
ایشالله همیشه منبع تغذیتون پر باشه ;)

ما کوچیک همه دوستان کرسی نشینم هستیم ...
راستی یه چیز جالبی هم که هست، یکی از دوستان همین با حال بودنو در مورد عصبانیتمم میگه، شانس نداریم که، عصبانی هم که میشی بجای اینکه ازت بترسن میگن باحال شدی ...:razz:
ممنون، ایشالا شما هم همیشه منبغ تغذیه مرغتون به راه باشه ... :D
 

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ما کوچیک همه دوستان کرسی نشینم هستیم ...
راستی یه چیز جالبی هم که هست، یکی از دوستان همین با حال بودنو در مورد عصبانیتمم میگه، شانس نداریم که، عصبانی هم که میشی بجای اینکه ازت بترسن میگن باحال شدی ...:razz:
ممنون، ایشالا شما هم همیشه منبغ تغذیه مرغتون به راه باشه ... :D
:biggrin::biggrin::biggrin:
;)
 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
پس چرا همه ساکت شدن؟
یعنی مثل اینکه دیگه کسی غیر من و جغده نمونده ...
 

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اینم یه قصه دیگه که خودم خیلی دوسش دارم
اگر قصه ها تکراری هست بگین نذارم بی تعارف :redface:

هميشه کسانى که خدمت می‌کنند را به ياد داشته باشيد

در روزگارى که بستنى با شکلات به گرانى امروز نبود، پسر ١٠ ساله‌اى وارد قهوه فروشى هتلى شد و پشت ميزى نشست. خدمتکار براى سفارش گرفتن سراغش رفت. ـ

- پسر پرسيد: بستنى با شکلات چند است؟

- خدمتکار گفت: ٥٠ سنت
پسر کوچک دستش را در جيبش کرد، تمام پول خردهايش را در آورد و شمرد. بعد پرسيد: بستنى خالى چند است؟
خدمتکار با توجه به اين که تمام ميزها پر شده بود و عده‌اى بيرون قهوه فروشى منتظر خالى شدن ميز ايستاده بودند، با بی‌حوصلگى گفت: ٣٥ سنت
پسر دوباره سکه‌هايش را شمرد و گفت: براى من يک بستنى بياوريد

خدمتکار يک بستنى آورد و صورت‌حساب را نيز روى ميز گذاشت و رفت. پسر بستنى را تمام کرد، صورت‌حساب را برداشت و پولش را به صندوق‌دار پرداخت کرد و رفت. هنگامى که خدمتکار براى تميز کردن ميز رفت، گريه‌اش گرفت. پسر بچه روى ميز در کنار بشقاب خالى، ١٥ سنت براى او انعام گذاشته بود! ـ

يعنى او با پول‌هايش می‌توانست بستنى با شکلات بخورد امّا چون پولى براى انعام دادن برايش باقى نمی‌ماند، اين کار را نکرده بود و بستنى خالى خورده بود! ـ
 

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دقیقا باهات موافقم، خیلی هم شبا خطرناک میشن، ولی فقط واسه جوندگان ... :D:D:D
:biggrin::biggrin::biggrin:

وای الان یه ساعته من اینجام نه این که فکر کنید مشقام مونده ها :razz:
می خوام مشقای دوستام بنویسم :D
با اجازتون منم می رم که شما راحت کرکره اینجا را بدین پایین
خوابای جغدی ببنید


 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
:biggrin::biggrin::biggrin:

وای الان یه ساعته من اینجام نه این که فکر کنید مشقام مونده ها :razz:
می خوام مشقای دوستام بنویسم :D
با اجازتون منم می رم که شما راحت کرکره اینجا را بدین پایین
خوابای جغدی ببنید



چه عجب ... :D
میگم این شکلک خنده خیلی کوچیک بود ها، اصلا دیده نمیشه چیه، اگه میتونی دفعه بعد بزرگترشو بذار ... :D
برو به سلامت ...
شبتم بخیر و خوشی ...
خوابای شکاری ببینی ... :D
 
  • Like
واکنش ها: sh85

fgni

متخصص باغبانی
کاربر ممتاز
سلام بچه ها
داشتم از اينورا رد ميشدم ديدم ميگين كرسي .. هوا هم سرد ه گفتم بيام تو
اما كرسيتون زغالاش تموم شده :D سرده گفتم زير لحافش غنيمته نشستم اما يكي نيومد يه چايي .. اجيلي ..اناري چيزي تعارف كنه ميخواستم قصه بگم ديدم همتون خوابين گفتم ميرم اگه دفعه بعدي گذرم به اينجا افتاد بيام براتون تعريف كنم فعلا كار دارم ميرم .... يا الله .. با اجازتون ... خدا حا فظ :smile:
 

ARASH AZ

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای نامردا کرسی رو بیخیال شدین و چسبیدین به شومینه :w00::w39::w06::redcard:
ولی من همینجا می مونم :w01:, حالا که گازتون قطع شد و از سرما تبدیل به قندیل شدین قدر اینجا رو بیشتر می دونین :lol::w02:
 

ARASH AZ

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلااااااااااااااااااااااااااااام
آخه چرا انقد دیر می آیین شما؟
فکر ما پیر مرد ها رو هم بکنین ...:D
 

Hamid MB

مدیر تالار زنگ تفریح
مدیر تالار
کاربر ممتاز
:tooth:

فعلا دهنم پره نمیتونم سلام کنم :دی
سلام بروبچ گلاب خوبین ؟
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چرا این قدر دیر اومدی اینجا؟ هان؟

سلااااااااااااااااااااااااااااام
آخه چرا انقد دیر می آیین شما؟
فکر ما پیر مرد ها رو هم بکنین ...:D
خب شما چرا زود میای؟

:tooth:

فعلا دهنم پره نمیتونم سلام کنم :دی
سلام بروبچ گلاب خوبین ؟

برو بچ گلاب دیگه کیان؟
 

Similar threads

بالا