بزرگترین غم مرد اینه که زن از پهلوی چپش آفریده شده!!!

itorict

عضو جدید
تو کافی شاب با دوستم نشسته بودیم .به مناسبت ازدواجش قرار گذاشته بود شام مهمونمون کنه ..چون اخرشب بود .قرار شد بریم فست فود وپیتزا بخوریم.غذا رو سفارش داده بودیم , دوستم چند دقیقه ای رفت بیرون با خانمش تلفنی صحبت کنه.من هم خسته وکوفته , بی حوصله با سالاد بازی می کردم و زیر چشمی به میزها اطراف و ادمهاشون نگاه می کردم ..تا نگاهم به جوانی خورد که داشت با نی ابمیوه اش را ارام ارامهم می زد ..و با دستمال کاغذی چشمهایش را هرچند لحظه ای پاک می کرد..کمی دقیق تر نگاه کردم…جوان ارام ارام داشت بی صدا گریه می کرد ….یه لحظه فکر کردم ..دیدم اشناست .."همون پسر دانشجوی جوان دانشگاه ازادی بود که با دردسینه به اورژانش مراجعه کرده بود. .پس از معاینه و نوار قلب گرفتن ..و اطمینان دادن از اینکه مشکل قلبی ندارد..از دوستش پرسیده بودم: که مشکل عاطفی براش پیش امده ؟؟؟دوستش هم با خنده گفت :اره گوشاش دراز شده , خره عاشق شده ..وما را آلاخون بالاخون کرده !!

..بهرحال اون شب یکساعت تو حیاط بیمارستان باهاش حرف زدم ومتقاعدش کردم ..که بره باخانواده درمیان بگذاره و …"
آرام دستم را زدم رو به پشتش.ودر گوشش گفتم :مرد که گریه نمیکنه !!
یه لحظه جا خورد ونگاهی به عقب کرد ومنو شناخت .گفت دکتر اینجاها ..
گفتم از بدبختی روزگار ..رفیق بد و ذغال خوب …ادم رو به چه جاهایی نمی کشونه !! ..گفتم چی شده فرهاد , شیرینت رو ازت گرفتند .گفت:دست رو دلم نذار .چشمهاش خیس خیس بود ..صداش هم پر از غم …
بهش یه آدامس اربیت دادم و گفتم :بگیر دهنت رو شیرین کن , بگو چی شده که اینطور پریشونی!! ..
خندید وگفت : با حلوا گفتن وخوردن دهن من دیگه شیرین نمیشه!!.یه چیزی بده که غم دلم رو ببره؟؟..گفتم بابا مجنون !!..دستش رو گذاشت رو پیشونیش و سرش پایین کردو واروم گفت: دکتر جان , می دونی بزرگترین غم یک مرد چیه؟؟ گفتم:نه ! گفت:اینه که زنی که عاشقش هستی دوستت نداشته باشه !! ارام گریست . چند لحظه ای فضا برام خودم هم سنگین شد ….دستش رو گرفتم ..به شوخی گفتم ..می دونی بزرگترین حسادت زنها چیه ؟ گفت :چه می دونم!! ..گفتم :اینه زنی عاشق شوهر دوستش بشه ..و زورکی خندیدم ..
با نگاه خسته وراز الودش گفت :.می دونی رویای بیداری چیه؟…گفتم این اصطلاحات رو از کجا در اوردی؟ عصبانی شد وگفت مسخره نکن!! ..می دونی یا نه ؟؟..گفتم :اره ..بیماری روانیست که انسان برای ارضای نیاز های جنسی اش به اوهام پناه ببرد
.گفت : می دونی خانواده من برای من یه جایی دیگه رفتند خواستگاری ..همه چیز هم درست شده ..گفتم :بابا تبریک ..گفت:دکتر جون ..من عاشق یکی دیگه ام ..گرچه اون منو دوست نداره …
گفتم:بابا حالا یه دری بسته شده ودری دیگه باز شد ..تو داری پشت اون دربسته شده عزاداری می کنی !!
خنده تلخی زد وگفت:می دونی اسلام حتی فکر گناه واندیشیدن به غیر همسر را هنگام کامجویی مشروع ممنوع کرده و امام معصوم گفته :این عمل (همان رویای بیداری)مانند ان است که فردی در خانه اراسته دود پدید آورد.دود تزئینات را نابود می سازد .اگرچه خانه را به اتش نکشد ..
..نمی دانستم ..چی بگم …ذهنم قفل شده بود ..با انگشت رو میز ارام ارام می زدم …که ناگهان دوستم گفت :بابا بیا غذا سرد شد ..
گفت :برو دکتر جون شبت رو خراب کردم .
خداحافظی کردم ..خندید و گفت : این دوتا حرف از من به یادگار داشته باش:
اولیش از حافظ :
غم حبیب نهان , به زگفت وگوی رقیب

که نیست سینه ارباب کینه , محرم راز
بعدیش ..می دونی چرا خداوند زن را از پهلوی چپ مردم افرید:
خداوند زن را از پهلوی چپ مرد آفرید
نه از سر او , تا فرمانروای او گردد
نه از پای او , تا لگدکوب امبالش شود
بلکه از پهلوی او , تا برابر او باشد
و از زیر بازوی او , تا در حمایت او باشد
و از نزدیک ترین نقطه به قلب او , تا معشوق او باشد



پی نوشت::
۱: شعر خداوند زن را از پهلوی چپ مرد آفرید از شاعر گمنام انگلیسی است.که سطر اول شعر از کتاب مقدس (_عهد عتیق) گرفته شده است و باقی تفسیر شاعر است(منبع : کتاب ۳۶۵ روز با ادبیات انگلیسی گردواری وترجمه شده توسط دکتر الهی قمشه ای )
۲:حدیث: کمن اوقد فی بیت مرزق .فافسد التزاویق الدخان وان لم یخترق البیت (منبع:وسائل الشیعه .حرعاملی جلد ۱۴ باب ۵ ص ۲۴۰)
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خداوند زن را از پهلوی چپ مرد آفرید
نه از سر او , تا فرمانروای او گردد
نه از پای او , تا لگدکوب امبالش شود
بلکه از پهلوی او , تا برابر او باشد
و از زیر بازوی او , تا در حمایت او باشد
و از نزدیک ترین نقطه به قلب او , تا معشوق او باشد



خیلی زیبا بود مخصوصا این تیکش......!!!!!!
 

abu_72

عضو جدید
کاربر ممتاز

قشنگ بود


تشكر



اما اين آخري ، آتيش زدي به دلم:cry:
 

itorict

عضو جدید
خداوند زن را از پهلوی چپ مرد آفرید
نه از سر او , تا فرمانروای او گردد
نه از پای او , تا لگدکوب امبالش شود
بلکه از پهلوی او , تا برابر او باشد
و از زیر بازوی او , تا در حمایت او باشد
و از نزدیک ترین نقطه به قلب او , تا معشوق او باشد



خیلی زیبا بود مخصوصا این تیکش......!!!!!!
آره زيبا و واقعيت هست
ولي خدا كنم من مثل اون عاشق بشم ولي اونم منو دوست داشته باشه نه اينكه منو دوست نداشته باشه و منو اين جور نابود كنه.دي
 

sara23

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
قشنگ بود

اما ای کاش همه اینجوری باشن که به احساس نفر دوم احترام بذارن

نه اینکه یه نفرو از جون و دل دوست داشته باشن اما در کنارش احساس کسی دیگه رو له کنن:(
 

alborz_3000

اخراجی موقت
من که نفهمیدم چی شد، چی گفت. از شعرش هم ه سر در نیاوردم. فقط اون تیکه که مرد گریبه نمیکنه رو فهمیدم.
اخه ادم واسه عروسیش به دوستاش فست فود میده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

itorict

عضو جدید
من که نفهمیدم چی شد، چی گفت. از شعرش هم ه سر در نیاوردم. فقط اون تیکه که مرد گریبه نمیکنه رو فهمیدم.
اخه ادم واسه عروسیش به دوستاش فست فود میده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
گلو عروسي كجا بوده درست بخون نه با عجله تا بفهمي
 

babi charlton

عضو جدید
کاربر ممتاز
قشنگ بود:gol::gol:
ولی عنوان تاپیکو میخونی فکر میکنی باز یه چیزو مسخره کردن:surprised:
 

samira.bas

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو کافی شاب با دوستم نشسته بودیم .به مناسبت ازدواجش قرار گذاشته بود شام مهمونمون کنه ..چون اخرشب بود .قرار شد بریم فست فود وپیتزا بخوریم.غذا رو سفارش داده بودیم , دوستم چند دقیقه ای رفت بیرون با خانمش تلفنی صحبت کنه.من هم خسته وکوفته , بی حوصله با سالاد بازی می کردم و زیر چشمی به میزها اطراف و ادمهاشون نگاه می کردم ..تا نگاهم به جوانی خورد که داشت با نی ابمیوه اش را ارام ارامهم می زد ..و با دستمال کاغذی چشمهایش را هرچند لحظه ای پاک می کرد..کمی دقیق تر نگاه کردم…جوان ارام ارام داشت بی صدا گریه می کرد ….یه لحظه فکر کردم ..دیدم اشناست .."همون پسر دانشجوی جوان دانشگاه ازادی بود که با دردسینه به اورژانش مراجعه کرده بود. .پس از معاینه و نوار قلب گرفتن ..و اطمینان دادن از اینکه مشکل قلبی ندارد..از دوستش پرسیده بودم: که مشکل عاطفی براش پیش امده ؟؟؟دوستش هم با خنده گفت :اره گوشاش دراز شده , خره عاشق شده ..وما را آلاخون بالاخون کرده !!

..بهرحال اون شب یکساعت تو حیاط بیمارستان باهاش حرف زدم ومتقاعدش کردم ..که بره باخانواده درمیان بگذاره و …"
آرام دستم را زدم رو به پشتش.ودر گوشش گفتم :مرد که گریه نمیکنه !!
یه لحظه جا خورد ونگاهی به عقب کرد ومنو شناخت .گفت دکتر اینجاها ..
گفتم از بدبختی روزگار ..رفیق بد و ذغال خوب …ادم رو به چه جاهایی نمی کشونه !! ..گفتم چی شده فرهاد , شیرینت رو ازت گرفتند .گفت:دست رو دلم نذار .چشمهاش خیس خیس بود ..صداش هم پر از غم …
بهش یه آدامس اربیت دادم و گفتم :بگیر دهنت رو شیرین کن , بگو چی شده که اینطور پریشونی!! ..
خندید وگفت : با حلوا گفتن وخوردن دهن من دیگه شیرین نمیشه!!.یه چیزی بده که غم دلم رو ببره؟؟..گفتم بابا مجنون !!..دستش رو گذاشت رو پیشونیش و سرش پایین کردو واروم گفت: دکتر جان , می دونی بزرگترین غم یک مرد چیه؟؟ گفتم:نه ! گفت:اینه که زنی که عاشقش هستی دوستت نداشته باشه !! ارام گریست . چند لحظه ای فضا برام خودم هم سنگین شد ….دستش رو گرفتم ..به شوخی گفتم ..می دونی بزرگترین حسادت زنها چیه ؟ گفت :چه می دونم!! ..گفتم :اینه زنی عاشق شوهر دوستش بشه ..و زورکی خندیدم ..
با نگاه خسته وراز الودش گفت :.می دونی رویای بیداری چیه؟…گفتم این اصطلاحات رو از کجا در اوردی؟ عصبانی شد وگفت مسخره نکن!! ..می دونی یا نه ؟؟..گفتم :اره ..بیماری روانیست که انسان برای ارضای نیاز های جنسی اش به اوهام پناه ببرد
.گفت : می دونی خانواده من برای من یه جایی دیگه رفتند خواستگاری ..همه چیز هم درست شده ..گفتم :بابا تبریک ..گفت:دکتر جون ..من عاشق یکی دیگه ام ..گرچه اون منو دوست نداره …
گفتم:بابا حالا یه دری بسته شده ودری دیگه باز شد ..تو داری پشت اون دربسته شده عزاداری می کنی !!
خنده تلخی زد وگفت:می دونی اسلام حتی فکر گناه واندیشیدن به غیر همسر را هنگام کامجویی مشروع ممنوع کرده و امام معصوم گفته :این عمل (همان رویای بیداری)مانند ان است که فردی در خانه اراسته دود پدید آورد.دود تزئینات را نابود می سازد .اگرچه خانه را به اتش نکشد ..
..نمی دانستم ..چی بگم …ذهنم قفل شده بود ..با انگشت رو میز ارام ارام می زدم …که ناگهان دوستم گفت :بابا بیا غذا سرد شد ..
گفت :برو دکتر جون شبت رو خراب کردم .
خداحافظی کردم ..خندید و گفت : این دوتا حرف از من به یادگار داشته باش:
اولیش از حافظ :
غم حبیب نهان , به زگفت وگوی رقیب

که نیست سینه ارباب کینه , محرم راز
بعدیش ..می دونی چرا خداوند زن را از پهلوی چپ مردم افرید:
خداوند زن را از پهلوی چپ مرد آفرید
نه از سر او , تا فرمانروای او گردد
نه از پای او , تا لگدکوب امبالش شود
بلکه از پهلوی او , تا برابر او باشد
و از زیر بازوی او , تا در حمایت او باشد
و از نزدیک ترین نقطه به قلب او , تا معشوق او باشد



پی نوشت::
۱: شعر خداوند زن را از پهلوی چپ مرد آفرید از شاعر گمنام انگلیسی است.که سطر اول شعر از کتاب مقدس (_عهد عتیق) گرفته شده است و باقی تفسیر شاعر است(منبع : کتاب ۳۶۵ روز با ادبیات انگلیسی گردواری وترجمه شده توسط دکتر الهی قمشه ای )
۲:حدیث: کمن اوقد فی بیت مرزق .فافسد التزاویق الدخان وان لم یخترق البیت (منبع:وسائل الشیعه .حرعاملی جلد ۱۴ باب ۵ ص ۲۴۰)



به نظر من مهمترین قسمت این داستان بخشیه که قرمز کردم.
حالا این جوون طرفش دوستش نداشته........ولی بعضی مواقع خانواده ها شاید به دلایل خیلی واهی اجازه نمیدن که دو نفر که بهم علاقه دارن با هم ازدواج کنن....و هر دو جوون خودشون رو به گناه میندازن..
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خداوند زن را از پهلوی چپ مرد آفرید
نه از سر او , تا فرمانروای او گردد
نه از پای او , تا لگدکوب امبالش شود
بلکه از پهلوی او , تا برابر او باشد
و از زیر بازوی او , تا در حمایت او باشد
و از نزدیک ترین نقطه به قلب او , تا معشوق او باشد

ممنون با اين تيكش خيلي حال كردم اما امروز متاسفانه تو خانوما كمتر پيدا ميشه
 

hiva13

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خداوند زن را از پهلوی چپ مرد آفرید
نه از سر او , تا فرمانروای او گردد
نه از پای او , تا لگدکوب امبالش شود
بلکه از پهلوی او , تا برابر او باشد
و از زیر بازوی او , تا در حمایت او باشد
و از نزدیک ترین نقطه به قلب او , تا معشوق او باشد

ممنون با اين تيكش خيلي حال كردم اما امروز متاسفانه تو خانوما كمتر پيدا ميشه
یه روز خواستیم بیایم باشگاه حالمون عوض شه شماها یه روز راحت نمی ذارین آدم بشینه ها
نه اینکه صفات خوب تو همه ی آقایون جمع شده حالا خانوما دیگه بد شدن:razz:
 

silver light

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه روز خواستیم بیایم باشگاه حالمون عوض شه شماها یه روز راحت نمی ذارین آدم بشینه ها
نه اینکه صفات خوب تو همه ی آقایون جمع شده حالا خانوما دیگه بد شدن:razz:
اقایون گلن
فرسته هستند

زنها...... اعوذ با الله!!!!:smile::biggrin:
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه روز خواستیم بیایم باشگاه حالمون عوض شه شماها یه روز راحت نمی ذارین آدم بشینه ها
نه اینکه صفات خوب تو همه ی آقایون جمع شده حالا خانوما دیگه بد شدن:razz:
حقيقت تلخه
 

hami_sani

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
قشنگ بود ولی میشه بگید کی گفته زن از پهلوی چپ مرده؟
 

senaps

عضو جدید
کاربر ممتاز
من اون وسطش موندم، ولی پیامش خیلی حرفه ای جا شده بود!!!

من نمیدونم،این ادمایی که این متن ها و داستان ها رو مینویسن، دقیقا چه حقوقی میگیرن و رشتشون چی بوده و چی خوندن که اینقد حرفه ای پیام ها رو تو متن هایی که هیچ ارتباطی نداره جا میدن!!

ولی خیلی پیام بی ربطی بود!! فکر کنی به یکی دیگه،گناهه دیگه از اون حرف هاست!
 

Mossit

عضو جدید
کاربر ممتاز
من اون وسطش موندم، ولی پیامش خیلی حرفه ای جا شده بود!!!

من نمیدونم،این ادمایی که این متن ها و داستان ها رو مینویسن، دقیقا چه حقوقی میگیرن و رشتشون چی بوده و چی خوندن که اینقد حرفه ای پیام ها رو تو متن هایی که هیچ ارتباطی نداره جا میدن!!

ولی خیلی پیام بی ربطی بود!! فکر کنی به یکی دیگه،گناهه دیگه از اون حرف هاست!
شما فکر کنم با گوینده حرف مشکل داری چون "فکر کردن به یکی دیگه در هنگام کامجویی" گناه هم نباشه، به اندازه کافی ضایع هست.
 

qholi

عضو جدید
تو کافی شاب با دوستم نشسته بودیم .به مناسبت ازدواجش قرار گذاشته بود شام مهمونمون کنه ..چون اخرشب بود .قرار شد بریم فست فود وپیتزا بخوریم.غذا رو سفارش داده بودیم , دوستم چند دقیقه ای رفت بیرون با خانمش تلفنی صحبت کنه.من هم خسته وکوفته , بی حوصله با سالاد بازی می کردم و زیر چشمی به میزها اطراف و ادمهاشون نگاه می کردم ..تا نگاهم به جوانی خورد که داشت با نی ابمیوه اش را ارام ارامهم می زد ..و با دستمال کاغذی چشمهایش را هرچند لحظه ای پاک می کرد..کمی دقیق تر نگاه کردم…جوان ارام ارام داشت بی صدا گریه می کرد ….یه لحظه فکر کردم ..دیدم اشناست .."همون پسر دانشجوی جوان دانشگاه ازادی بود که با دردسینه به اورژانش مراجعه کرده بود. .پس از معاینه و نوار قلب گرفتن ..و اطمینان دادن از اینکه مشکل قلبی ندارد..از دوستش پرسیده بودم: که مشکل عاطفی براش پیش امده ؟؟؟دوستش هم با خنده گفت :اره گوشاش دراز شده , خره عاشق شده ..وما را آلاخون بالاخون کرده !!

..بهرحال اون شب یکساعت تو حیاط بیمارستان باهاش حرف زدم ومتقاعدش کردم ..که بره باخانواده درمیان بگذاره و …"
آرام دستم را زدم رو به پشتش.ودر گوشش گفتم :مرد که گریه نمیکنه !!
یه لحظه جا خورد ونگاهی به عقب کرد ومنو شناخت .گفت دکتر اینجاها ..
گفتم از بدبختی روزگار ..رفیق بد و ذغال خوب …ادم رو به چه جاهایی نمی کشونه !! ..گفتم چی شده فرهاد , شیرینت رو ازت گرفتند .گفت:دست رو دلم نذار .چشمهاش خیس خیس بود ..صداش هم پر از غم …
بهش یه آدامس اربیت دادم و گفتم :بگیر دهنت رو شیرین کن , بگو چی شده که اینطور پریشونی!! ..
خندید وگفت : با حلوا گفتن وخوردن دهن من دیگه شیرین نمیشه!!.یه چیزی بده که غم دلم رو ببره؟؟..گفتم بابا مجنون !!..دستش رو گذاشت رو پیشونیش و سرش پایین کردو واروم گفت: دکتر جان , می دونی بزرگترین غم یک مرد چیه؟؟ گفتم:نه ! گفت:اینه که زنی که عاشقش هستی دوستت نداشته باشه !! ارام گریست . چند لحظه ای فضا برام خودم هم سنگین شد ….دستش رو گرفتم ..به شوخی گفتم ..می دونی بزرگترین حسادت زنها چیه ؟ گفت :چه می دونم!! ..گفتم :اینه زنی عاشق شوهر دوستش بشه ..و زورکی خندیدم ..
با نگاه خسته وراز الودش گفت :.می دونی رویای بیداری چیه؟…گفتم این اصطلاحات رو از کجا در اوردی؟ عصبانی شد وگفت مسخره نکن!! ..می دونی یا نه ؟؟..گفتم :اره ..بیماری روانیست که انسان برای ارضای نیاز های جنسی اش به اوهام پناه ببرد
.گفت : می دونی خانواده من برای من یه جایی دیگه رفتند خواستگاری ..همه چیز هم درست شده ..گفتم :بابا تبریک ..گفت:دکتر جون ..من عاشق یکی دیگه ام ..گرچه اون منو دوست نداره …
گفتم:بابا حالا یه دری بسته شده ودری دیگه باز شد ..تو داری پشت اون دربسته شده عزاداری می کنی !!
خنده تلخی زد وگفت:می دونی اسلام حتی فکر گناه واندیشیدن به غیر همسر را هنگام کامجویی مشروع ممنوع کرده و امام معصوم گفته :این عمل (همان رویای بیداری)مانند ان است که فردی در خانه اراسته دود پدید آورد.دود تزئینات را نابود می سازد .اگرچه خانه را به اتش نکشد ..
..نمی دانستم ..چی بگم …ذهنم قفل شده بود ..با انگشت رو میز ارام ارام می زدم …که ناگهان دوستم گفت :بابا بیا غذا سرد شد ..
گفت :برو دکتر جون شبت رو خراب کردم .
خداحافظی کردم ..خندید و گفت : این دوتا حرف از من به یادگار داشته باش:
اولیش از حافظ :
غم حبیب نهان , به زگفت وگوی رقیب

که نیست سینه ارباب کینه , محرم راز
بعدیش ..می دونی چرا خداوند زن را از پهلوی چپ مردم افرید:
خداوند زن را از پهلوی چپ مرد آفرید
نه از سر او , تا فرمانروای او گردد
نه از پای او , تا لگدکوب امبالش شود
بلکه از پهلوی او , تا برابر او باشد
و از زیر بازوی او , تا در حمایت او باشد
و از نزدیک ترین نقطه به قلب او , تا معشوق او باشد



پی نوشت::
۱: شعر خداوند زن را از پهلوی چپ مرد آفرید از شاعر گمنام انگلیسی است.که سطر اول شعر از کتاب مقدس (_عهد عتیق) گرفته شده است و باقی تفسیر شاعر است(منبع : کتاب ۳۶۵ روز با ادبیات انگلیسی گردواری وترجمه شده توسط دکتر الهی قمشه ای )
۲:حدیث: کمن اوقد فی بیت مرزق .فافسد التزاویق الدخان وان لم یخترق البیت (منبع:وسائل الشیعه .حرعاملی جلد ۱۴ باب ۵ ص ۲۴۰)
آقا قلی واقعا از شما تشکر میکنه!!!
(مرسی!)
 

senaps

عضو جدید
کاربر ممتاز
شما فکر کنم با گوینده حرف مشکل داری چون "فکر کردن به یکی دیگه در هنگام کامجویی" گناه هم نباشه، به اندازه کافی ضایع هست.


من بازم این جمله ی فکر کردن به کسی دیگه در هنگام کامجویی رو نفهمیدم!! میشه توضیح معنای این رو، به شکلی ساده بیان کنین؟
ایا منظور،اینه که به هیچ دختری فکر نکنی، یا فکر های س ک سی در مورد کسی نکنی یا چی؟!
 

itorict

عضو جدید
من بازم این جمله ی فکر کردن به کسی دیگه در هنگام کامجویی رو نفهمیدم!! میشه توضیح معنای این رو، به شکلی ساده بیان کنین؟
ایا منظور،اینه که به هیچ دختری فکر نکنی، یا فکر های س ک سی در مورد کسی نکنی یا چی؟!
بابا يني اينكه وقتي داري عمل مستحب زناشويي انجام ميدي با همسرت درحين انجام كار به كس ديگه اي نفكري(زناي ذهني روي كسديگه نداشته باشي)
حالا و ساعته كه منو اخراج كنن.....حالا فهمبديد
 

Similar threads

بالا