اعدام شکارچی 157 دختر نو جوان در اصفهان

Elaheh.1

عضو جدید
بهزاد بهادری پور، رباینده 34 ساله 157 دختر نوجوان با حکم شعبه 102 دادگاه جزایی اصفهان و تائید دیوان عالی کشور در سپیده دم 20 تیرماه در مقابل دیدگان هزاران شهروند اصفهانی به دار مجازات آویخته شد.
این رباینده دختران نوجوان از سال 1381 تا آبان ماه 1383 با همدستی همسرش "آنیتا" در بیش از 50 شهر کشور با جعل عنوان نیروی انتظامی و یا به بهانه پرسیدن آدرس اقدام به اغفال دختران نوجوان و جوان و سرقت طلا و زیور آلات آنها کرده و در برخی موارد قربانیان خود را مورد تجاوز به عنف قرار داده بود.
دستگیری بهزاد بهادری پور و همسرش آنیتا در آبانماه 83 در حالی به وقوع پیوست که پلیس به دلیل عدم سکونت این دو در منطقه ای مشخص و حدود دو سال فعالیت مخفی، موفق به شناسایی آنها نشده بود. در 14 آبانماه 83 زمانی که این دو قصد اغفال دختر نوجوانی بنام سحر را در شهر نطنز داشتند، این دختر موفق به فرار و اطلاع به ماموران شد، پلیس نیز در سریع ترین زمان اقدام به کنترل ورودی ها و خروجی های شهرهای اطراف کرده و بالاخره موفق به شناسایی خودرو پژو GLX آدم ربایان و دستگیری آنها در مورچه خورت شد.
بر اساس گزارش های پلیس که در پرونده این دو آدم ربا ثبت شده ، بهزاد و آنیتا درزمان دستگیری برای رهایی از دست ماموران پیشنهاد رشوه 5/6 میلیون تومانی داده بودند که با مخالفت ماموران مواجه شدند.
آخرین اظهارات درزندان اصفهان
بهزاد بهادری پور، 34 ساله اهل بم و ساکن کرج دارای خانواده ای با تحصیلات دانشگاهی و خوشنام بود، ولی موفق به پایان تحصیلات متوسطه خود نشد و پس از آشنایی با آنیتا که اهل اردبیل و ساکن کرج بود، علیرغم مخالفت های خانواده آنیتا با او ازدواج می کند و پس از مدتی با همدستی همسرش دست به اعمالی مجرمانه و جنایتکارانه می زند که موج گسترده ای از احساس عدم امنیت را در بین خانواده ها ایجاد می نماید. تنفر از این اعدام در حدی بود که حتی در مراسم اعدام او در ملاء عام ، شهروندان با شور و هیجان خاصی از مجازات وی استقبال کردند.
ساعاتی پیش ازاعدام این رباینده 157 دختر نوجوان، در زندان مرکزی اصفهان با وی به گفتگو نشستیم. بهزاد با پیراهن و شلواری مشکی ، صورتی اصلاح نشده و استرس و اضطرابی که به نظر می رسید به دلیل انتقالش به سلول انفرادی برای اجرای تشریفات پیش از اجرای حکم اعدام بود با جملاتی منقطع به سئوالات پاسخ می داد.
انگیزه ات از آدم ربایی و تجاوز به دختران نوجوان چه بود؟
مثل همه افرادی که دست به چنین اعمالی می زنند من هم برای به دست آوردن پول و اجناس گران قیمت و برای تامین رفاه بیشتر زندگی خود و آنیتا دست به این کار زدم، می خواستم مثل خیلی از مردم همه چیز در زندگی داشته باشم، ولی قضاوت در مورد اتهام تجاوز را به خدا واگذار می کنم.
آیا شیوه ای مشروع برای کسب درآمد وجود نداشت؟
اگر شیوه دیگری به ذهنم رسیده بود دست به این کارها نمی زدم و شاید امروز اینجا نبودم.
از چه شیوه ای برای اغفال دختران استفاده می کردی.؟
در اکثر موارد صندلی عقب ماشین را با وسایل پر می کردیم و وقتی دختران کم سن و سال را که طلا و زیور آلات همراه داشت می دیدیم، به بهانه پرسیدن آدرس مکان های عمومی مانند رستوران و نانوایی آنها را در کنار آنیتا در صندلی جلو سوار می کردیم و آنیتا در فرصتی مناسب طلاهای دختران را از آنها می گرفت و سپس آنها را در محلی خلوت رها می کردیم.
در پرونده شما اتهام جعل عنوان مامور انتظامی نیز وجود داشته، در این شیوه چگونه عمل می کردید؟
اگر با دختر و پسر جوانی بر می خوردیم که احساس می کردیم با هم نسبتی ندارند من به عنوان مامور پلیس آنها را تهدید می کردم و هر چقدر پول یا زیور آلات داشتند به سرقت می بردم.
در مواردی که به عنوان مامور پلیس وارد می شدی ، هیچگاه از شما کارت شناسایی خواسته نشد؟
نه ، چون خیلی سریع عمل می کردم و در مواردی هم آنیتا به عنوان یک رهگذر به صورتی برخورد می کرد که دختر و پسر جوان فکر کنند او ساکن آن محل است و من را به عنوان مامور می شناسد.
از جمله نکات ویژه و کم نظیر موجود در پرونده بهزاد بهادری پور، فرار او چند روز پس از دستگیری در مورچه خورت اصفهان بود. در این اتفاق تنها چند ساعت پس از تقدیر مسئولان استان از نیروی انتظامی برای دستگیری این فرد، بهزاد بهادری به همراه چند متهم دیگر در نیمه های شب موفق به فرار از بازداشتگاه اداره آگاهی اصفهان شد، ولی با تلاش و اقدامات گسترده ماموران در کمتراز 72 ساعت در شهرستان بم شناسایی و دستگیر گردید.
در مورد نحوه فرار از بازداشتگاه اداره آگاهی اصفهان توضیح دهید؟
پس از چند روز بازجویی که به بسیاری از موارد سرقت و آدم ربایی اعتراف کرده بودم حدود نیمه های شب چند نفر از متهمان حاضر در بازداشتگاه به بهانه کمک به یکی از متهمان که به ظاهر از درد شکم فریاد می زد با ماموران نگهبان درگیر شدند و من هم از فرصت استفاده کردم و از بازداشتگاه فرار کردم و تا صبح در همان نزدیکی در محلی مخفی شدم؛ با روشن شدن هوا از طریق یک گدا پولی بدست آورده و لباس خریدم، سپس به حمام رفتم و صورتم را اصلاح کردم و بعد ازآن به وسیله چند کامیون عبوری خود را به بم رساندم.
دربم چگونه دستگیر شدی؟
پس از دستگیری در بم متوجه شدم که بعد از فرار من ، پلیس تمام مسیرهای خروجی اصفهان و مکان هایی که امکان مراجعه من وجود داشته را تحت نظر قرار داده و بالاخره از طریق یک تماس تلفنی، من را شناسایی و توسط ماموران اعزامی آگاهی اصفهان به بم دستگیر شدم .
بعد از دستگیری مجدد چه احساسی داشتی؟
در فرار از بازداشتگاه و رفتن به بم به طرز معجزه آسایی از کنترل های شدید پلیس عبور کردم و فکر می کنم خدا می خواست به من بفهماند که همه چیز در دست و اراده اوست و اگر بخواهد، به همان آسانی فرار ، شرایط دستگیری مرا فراهم می کند.
بهزاد بهادری که روزی با بی رحمانه ترین شیوه دختران نوجوان را مورد اذیت و آزار و تجاوز قرار می داد شاید تصور چنین روزی را نمی کرد. او هنگام خروج از اتاق روبه ماکرد و گفت: قدر آزادی و دیدن هر صبح را بدانید ، من تاوان گناهان بزرگی را می دهم که در غفلت مرتکب آن شدم و اگر به فکر خدا و عاقبت اعمالم بودم زندگی خودم، آنیتا وخانواده هایمان را تباه نمی کردم، ولی امیدوارم خانواده ام از آنیتا حمایت کنند.
آنیتا : از دستگیری ام خوشحالم
آنیتا، 30 ساله اهل اردبیل و ساکن کرج که در همه سرقتها و آدم ربایی ها ، بهزاد (همسرش) را همراهی می کرده ، در بند نسوان زندان مرکزی اصفهان با فاصله چند دیوار از بهزاد، دوران محکومیت خود را می گذراند. او برای گفتگویی کوتاه با ما به همراه چند مامور زندان وارد اتاق شد و با کنجکاوی اطراف اتاق را نگاه کرد و بلافاصله سراغ شوهرش را از ماموران و مددکاران زندان گرفت.
آنیتا بر خلاف همسرش با آرامش و خونسردی به سئوالات ما پاسخ داد و حتی در مواردی هم سعی می کرد با بحث کردن و طرح انواع توجیهات ما را نسبت به پاسخ هایش قانع کند.
نحوه آشنایی و ازدواج شما با بهزاد چگونه بود؟
ما هر دو ساکن کرج بودیم و محل سکونتمان نزدیک هم بود. من در یک داروخانه نسخه پیچ بودم و یک روز که از محل کار به سمت خانه می رفتم سوار ماشین بهزاد شدم و از آن به بعد آشنایی ما شروع شد. بعد از چند ماه بهزاد و خانواده اش به خواستگاریم آمدند ولی پدرم با ازدواج ما مخالفت کرد، اما سرانجام با پافشاری های من و بهزاد با این ازدواج موافقت کرد ، به این شرط که دیگر ارتباطی با خانواده ام نداشته باشم و الان چندین سال است که از خانواده و خواهرانم خبری ندارم.
*روزهایی که دست به آدم ربایی و سرقت می زدید فکر چنین عاقبتی را می کردی؟
نه، ما این کارها را در حالی انجام می دادیم که هر روز خودمان را توجیه می کردیم که این آخرین مورد است و حتی فکر نمی کردیم این شیوه سرقت ما آدم ربایی محسوب می شود.
امروز که حکم اعدام شوهرت و حبس خودت ابلاغ شده چه احساسی داری؟
ما تاوان ظلم و گناهانمان را پس می دهیم ولی خیلی عوامل موجب شد که ما در چنین وضعیتی قرار بگیریم، از نادانی خودمان گرفته تا بی توجهی خانواده هایمان ، اما از یک چیز خوشحال و آن هم دستگیری ام است ، چون وقتی به اعمالی که مرتکب شده ام فکر می کنم خودم هم دچار وحشت و عذاب می شوم .
فکر می کنی حکم صادره در مورد تو و بهزاد منصفانه بوده است؟
نمی دانم، ولی پرونده ما خیلی پیچیده شد و حتی با انتشارخبر و عکس دستیگری ما در روزنامه ها ، تعداد زیادی شاکی اعلام شکایت کرده بودند که ما حتی اسم شهر و محله شان را نشنیده بودیم. دادگاه هم شکایت این افراد را وارد ندانست. البته فرار بهزاد هم در بدتر کردن شرایط تاثیر زیادی داشت.
در صورت اجرای حکم اعدام بهزاد، آینده خودت را چه می بینی؟
من دیگر آینده ای ندارم. بعد از بهزاد هم کسی را دراین دنیا ندارم که بخواهم به فکر آینده ای باشم.
حکم دادگاه جزایی اصفهان
شعبه 102 دادگاه جزایی استان اصفهان به ریاست قاضی امید حفیظی پس از جلسات متعدد بازپرسی ، مواجه با شاکیان و محاکمه، حکمی به این ترتیب صادر کرد:
بهزاد بهادری پور از جهت زنای به عنف به اعدام در ملاء عام ، از جهت آدم ربایی به 15 سال حبس، از جهت سرقت مقرون به آزار و اذیت به 10 سال حبس ، از جهت جعل عنوان به شش ماه حبس و 74 ضربه شلاق. همسر او آنیتا . د نیز از جهت سرقت مقرون به آزار و اذیت به 10 سال حبس، از جهت جعل عنوان به شش ماه حبس و از جهت آدم ربایی به 15 سال حبس و 74 ضربه شلاق محکوم شد و حکم صادره پس از اعتراض نامبردگان به دیوان عالی کشور رفته که مورد تائید مجدد شعبه 27 این دیوان قرار گرفت.
پای چوبه دار
بهزاد بهادری پور، عامل اصلی تجاوز به دختران نوجوان صبحگاه روز 20 تیرماه 85 پس از اجرای مراحل تشریفات اعدام و اجرای حکم 74 ضربه شلاق در زندان مرکزی اصفهان توسط دو خودرو اداره آگاهی به محل اجرای حکم واقع در سه راهی ملک شهر منتقل گردید و در حالی که با پیراهن و شلواری کرمی خارج از عرف زندان با دست و پاهای بسته وارد میدان اجرای حکم شد، با فریاد (بهادری مرگت باد) مردمی روبرو گردید که از ساعات ها قبل در انتظار مجازات این جنایتکار بودند. او حتی توان نگاه کردن به اطراف و پاسخ به سئوالات خبرنگاران را نداشت.
او کتاب دعای خواست تا دعا بخواند، اما دیگر زمانی برای توسل به خدا نبود و طناب دار مجازات به گردنش انداخته شد. در یک لحظه رقص مرگ او در بین زمین و آسمان آغاز شد و چند دقیقه بعد دیگر جانی در بدن او باقی نمانده بود ، ولی مردم نظاره گر، تا پائین آورن این جنایتکار از طناب دار در صحنه باقی ماندند و چندین بار از قاضی پرونده و پلیس برای دستگیری و اعدام این جنایتکار تشکر کردند.
در حاشیه
حمیدرضا طباطبائی، دادستان عمومی و انقلاب اصفهان در حاشیه اجرای این حکم در گفتگو با اصفهان امروز گفت: استراتژی دستگاه قضایی برخورد قاطع با متجاوزان به حقوق شهروندی به ویژه جرایمی است که حقوق و امنیت عمومی را خدشه دار می سازد.
وی افزود: از این پس اراذل و اوباش نه تنها با محکومیت حبس بلکه با تبعید به بدترین نقاط رو به رو خواهند بود و سارقین مسلح نیز بی چون و چرا محارب محسوب شده وبا مجازات اعدام رو به رو خواهند شد
 

Similar threads

بالا