اصطلاحات عاشقانه قديم!

sshhiimmaa

عضو جدید
دل دویدن : عاشق شدن و دل سپردن. اسیر شهرستانی :

مشکل که در قلمرو هستی به هم رسد
آسایشی که در قدم دل دویدگی ست

دیدار بینی : عشق پاک . در برابر هرزه کاری که لوطیان آن را اصطلاحا " کارد مطبخ " می گفته اند. سعید اشرف :

پای بست عالم سفلی به عِلوی کی رسد
هرزه کاری دیگر و دیدار بینی دیگر است

دیدار خشک : تماشا و دیدار یار بی هیچ چشمداست دیگر. صائب :

چو آیینه قانع به دیدار خشک است
از این تازه رویان دو چشم تر ما

مشو به دیدن خشک از سمنبران قانع
که از بهار قناعت به خار نتوان کرد

عاشق پرانی: هر روز عاشق تازه ای دست و پاکردن . مقابل معشوق پرانی که خواهد آمد. سالک قزوینی:

از گُل عاشق پرانی جلوه می بالد به خود
سرو از بالای قمری بر سر ناز ایستد !

عاشق یک فصله : آشنای دوره دولت و سرخوشی. رهی شاپور :

چو مرغ عاشق یک فصله نیستم شاپور !
سر خزان به سلامت اگر بهار گذشت

عشوه مرمری : نوع خوب و مرغوب عشوه را می گفته اند ! فوقی یزدی :

آن بکی چشمک زند اینک بیا از من بخر
نازهای نیم رنگ و عشوه های مرمری !

[نیم رنگ یعنی رخسار میانه رنگ . صائب :

ای عندلیب این همه تعریف گل مکن
تو حسن نیم رنگ خزان را ندیده ای !]

معشوق و معشوقه روز بی نوایی : وقتی کسی معشوق یا معشوقه خود را رها می کرد و به دنبال زیباروتر و دلخواه تری می رفت و چون وصال دومی حاصل نمی شد - از سر ناچاری - به اولی رجوع می کرد , می گفتند: فلانی به معشوق یا معشوقه روز بی نوایی قانع شده است !! سلیم تهرانی :

مفلس چو شدیم رو به او آوردیم
معشوقه روز بی نوایی ست خدا !

[ تبصره : برخی از این عاشقان طمع پیشه گاه به هنگام بازگشت به معشوقه روز بی نوایی زیاده ادعای محبت و بی تابی و پافشاری می کنند , اما خدا از دلشان خبر دارد!!!]

معشوق خیالی : معشوق موهوم که در خارج موجود نباشد. [ این قسم در شعر برخی شاعران فراوان جلوه می کند و احیانا سوء تفاهمهایی را پیش می آورد !!] صائب :

ز فکر پیچ و تاب آن کمر بیرون نمی آیم
که هجران نیست در پی وصل معشوق خیالی را !

خان خالص :

نباشد گر سر یاری به ما آن لاابالی را
کسی از دست ما نگرفته معشوق خیالی را !

معشوق پرانی : مقابل عاشق پرانی است که گذشت. [ عده ای در این زمینه گویا فوق تخصص دارند و در مهلت کوتاهی کاری می کنند که طرف مقابل , هر که هست , راهش را بکشد و برود دنبال امورات شخصیه اش !!!] سلیم تهرانی :

حیف باشد که ز بی مهری تو شکوه کنیم
ما که معشوق پران همچو کبوتر بازیم !!

مو دادن و مو فرستادن : رسم کهنی است که عاشق برای ابراز محبت مویی را در کاغذی پیچیده و در صندوقچه ای می گذاشته و برای معشوقه خود می فرستاده است. بدین معنا که لاکردار ما در محنت محبت و هجران تو چون این مو ضعیف و ناتوان شده ایم ما را دریاب !! معشوقه نیز اگر مشتاق او بود در پاسخ مویی می فرستاد که ای بابا حال و روز ما از شما بهتر نیست !! خان خالص :

می فرستم به تو از زلف تو مویی یعنی
اشتیاقم به وصال تو ز حد بیرون است !

مخلص کاشی :

وصل زلفش کی دل صد چاک را رو می دهد
شانه با این ربط , مو می گیرد و مو می دهد !
 

marjan.h

عضو جدید
خب نه دیگه شما که اینا رو می گی به دل میشینه و در ضمن با شناختی که من از شما دارم مطمئنم مطالب بیشتری در این زمینه داری!!و البته اصطلاحات امروزی!!!!!!!!!!:D
 

sshhiimmaa

عضو جدید
خب دختر خوب اصطلاحات امروزي رو اگه مي خواي راحت باش بگو
چرا انقدر مقدمه چيني ميكني:redface:
سعي مي كنم برات پيدا كنم
ديگه غصه نخور:smile:
 

artemiss

عضو جدید
کاربر ممتاز
امروز اگه به کسی از اینا بکی بهت می خنده ولی قشنگه:D
 

sshhiimmaa

عضو جدید
امروز اگه به کسی از اینا بکی بهت می خنده ولی قشنگه:D
بله عزيزم اگه الان به كسي بگي حق داره بخنده منم براي همين واژه قديم رو به كار بردم
يعني در زمان قديم افرادي كه عاشق هم مي شدن از اين اصطلاحات براي ابراز احساساتشون استفاده مي كردن!!!!
لازمه بازم توضيح بدم؟!
 

k.m.r.c

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خیلی زیبا بود شیما جان...دکمه ی تشکرم غیر فعاله
بخاطر همین اینجا ازت تشکر کردم!
 

70arezu

عضو جدید
به نظر منم جالب بودن شیما جان خیلی جالب تر از اصطلاحات خارجی امروزه بود,ممنون عزیزم:gol::heart::gol:
 

Similar threads

بالا