[آلات موسیقی] - پاسخ به سئوالات متداول پیانو توسط جوزف هافمن

M I N A

دستیار مدیر مهندسی معماری
کاربر ممتاز
پاسخ به سئوالات جامع و متداول پیانو توسط جوزف هافمن

برگرفته از کتاب playing the piano

سوال – آیا تمرین پشت یک پیانوی خوب ، با یک پیانوی بد تفاوت خاصی دارد؟

برای تمرین باید از بهترین پیانوی ممکن استفاده کرد. ممکن است وقتی برای دیگران اجرا می کنید ، پیانوی بد در اختیار شما باشد. اما این مساله به اندازه عادت کردن به یک پیانوی ضعیف که هر کلاویه آن نیروی خاصی احتیاج دارد و احتمالاً کوک نیز ندارد ، به شما آسیب نخواهد رساند.

این پیانو ، گوش موسیقی شما علاوه بر انگشتانتان خراب می کند. همانطور که قبلاً هم اشاره کردم ، یادگیری به معنای اکتساب عادت است ؛ عادت به تفکر و عادت به تعمل ، با یک پیانوی بد نمی توان عادات خوبی کسب کرد ، هر چند شما زمینه آنرا هم داشته باشید.

از اینرو توصیه من استفاده از پیانوی خوب ، با کلاویه های تمیز ، صندلی مناسب بهمراه تمرکز ذهنی است. که این پیشنهاد تنها در کنار استعداد و معلم ذهنی خوب معنی می دهد.

سوال – آیا برای هنرجویان پیشرفته که کار کنسرتی انجام می کنند ، بهتر نیست روی یک پیانوی سفت تمرین کنند تا عضلات دست و انگشتانشان تقویت شود و نیز برای آنکه بتوانند پاساژهای سبک را که بسیار تکرار می شوند ( برای نمونه در کارهای شوپن ) بهتر بنوازند ، پشت یک پیانوی نرم تمرین کنند؟

هر نوع افراط و تفریطی در تمرین بر یادگیری اثر نامطلوب می گذارد. پیانویی که خیلی سفت باشد ، انگشتان را بیش از حد سفت و خسته می کند ، حال آنکه پیانوی نرم نیز کنترل انگشتان را خراب می کند. سعی کنید پشت پیانویی تمرین کنید که حتی المقدور مشابه پیانوی کنسرتی شما باشد تا در هنگام اجرای نهایی ، دچار خستگی زودرس و از دست دادن کنترل انگشتانتان نشوید.

سوال – آیا درست است که که باید مکانیزم پیانو تا حدی سفت باشد؟

مکانیزم پیانو باید تا حدی سفت باشد که کلاویه ها زیر انگشتانتان <<احساس>> کنید ، ولی اگر از این حد سفت تر باشد برای عملکرد انگشتانتان خطرناک است و ممکن است به دستتان آسیب برساند.

سوال – آیا بهتر نیست که هنرجوی مبتدی پشت پیانوی سفت تری تمرین کنند؟

این مساله بستگی به سن و توان فیزیکی هنرجوی مبتدی دارد. لفظ <<سفتی>> و <<نرمی>> پیانو ، کاملا نسبی است که به معنای نیروی مقاوم موجود در برابر دستان نوازنده می باشد. این نیرو باید به اندازه ای باشد که نوازنده ، حتی در ظریفترین نتها ، کلاویه را زیر انگشت خود <<حس>> کند. اگر پیانو بیش از حد سفت باشد ، به ناچار مجبوریم از عضلات شانه نیز استفاده کنیم ( که نباید جز در موارد خاصی از آن استفاده شود ) و این امر ممکن است به دست آسیبی دائمی برساند.

سوال – آیا استفاده از وسایل مکانیکی مانند پیانوی بیصدا برای افزایش سرعت دست هنرجویان فایده ای در بر دارد؟ یا اینکه باید استفاده از آنها مختص به یک دوره خاص آموزش باشد؟

موسیقی یک زبان است ، شومان می گوید : "نمی توان از یک فرد لال سخن گفتن آموخت" اگر هدف ما رسیدن به تکنیک موسیقی زنده و رنگارنگی باشد که به کمک آن افکار و احساساتمان را بیان کنیم ، استفاده از پیانوی بی صدا منطقی نیست من به شخصه ، هرگز از پیانوی بی صدا استفاده نکرده ام.

سوال – آیا به عنوان یک قاعده کلی می توان گفت که باید با هر نت ملودی ، یک پدال را گرفت؟


پدال ها را می باید بلافاصله بعد از فشردن کلاویه گرفت ، و گرنه صدای نت قبلی با نت جدید مخلوط شده ، صدای بدی ایجاد می کند. این یک قاعده کلی است. البته استثناهایی هم وجود دارد که آهنگساز از اختلاط نتها هدف خاصی داشته باشد.

سوال – کاربرد پدال Damper چیست؟

کار آن امتداد دادن نتهایی است که امکان نگه داشتن آنها با انگشت میسر نباشد. اما در عین حال ، وسیله ای بسیار مناسب برای رنگ آمیزی قطعه است. مورد استفاده آن باید توسط گوش تعیین شود.

سوال – لطفاً چگونگی استفاده از پدال را بیان فرمایید. برخی قطعات هیچ نشانه ای زیر میزانها ندارند که مورد استفاده از پدال را مشخص کنند آیا قانونی در این رابطه وجود دارد؟

چنانچه کاربرد هنری پدال را در ذهن داشته باشیم ، باید عرض کنم که متاسفانه هیچ قانون کلی و خاصی در این رابطه وجود ندارد. نقاشی را مجسم کنید که روی پالت خود رنگها را با هم ترکیب می کند تا سایه یا ته رنگ خاصی را بدست آورد. او می داند که ترکیب آبی و زرد سبز می شود و از اختلاط قرمز و آبی می توان رنگ بنفش ساخت ، اما اینها رنگهای اصلی هستند و به ندرت می توان ازآنها استفاده کرد. برای بدست آوردن سایه های مختلف ، نقاش باید از چشم و احساس خود کمک بگیرد. نقش گوش نوازنده در ست مانند چشم نقاش است. بطور کلی ، اینکه کوچکترین شائبه ای از آمیزش ناخواسته نتها وجود داشته باشد بایذ از گرفتن پدال پرهیز نمود ، و بهترین راه برای جلوگیری از این مساله اینست که پدال را << بعد >> از فشردن کلاویه مربوطه بگیریم و همزمان با فشردن نت بعدی قطع کنیم. ممکن است لازم شود در همین لحظه پدال دوباره فشرده شود و این توالی باید تا زمانی که تغییر در هارمونی یا نتهای گذرا داشته باشیم ادامه یابد.

سوال – آیا می توان موسیقی باخ را نیز با پدال زد؟

جواب – هیچ موسیقی خاصی وجود ندارد که در آن استفاده از پدال ممنوع باشد ، حتی اگر بافت قطعه به گونه ای باشد که به پدال احتیاجی نداشته باشد ، که به ندرت چنین است. نوازنده می تواند از پدال برای گرفتن نتهای یک هارمونی که دستش به تمام آن نمی رسد استفاده کند.

اتفاقاً ، در موسیقی باخ ، پدال بسیار مهم است. چرا که با استفاده درست و بجا از آن می توان صدایی مشابه ارگ ایجاد کرد. باید بگویم که اهمییت پدال در موسیقی باخ به اندازه سایرین است و توصیه می کنم که در استفاده از آن بسیار دقت شود تا ماهییت چند صدایی بودن موسیقی باخ در پدال گیریها محو نشود.

سوال – من دوست دارم از همان ابتدا که قطعه جدیدی را فرا می گیرم روی آن پدال بگذارم ولی معلم من معتقد است که باید اول یاد بگیرم آواز قطعه را در بیاورم ، آیا حق با اوست؟

شما « دوست دارید » پدال بگیرید؟ یعنی توی روی معلمتان بایستید؟ پس چرا شما معلم نمی شوید؟ کسانی که در حین تحصیل به فکر خرسندی خود می باشند ، احتیاجی به معلم ندارند. آنها نیاز به انظباط دارند. شما بهتر است ، فرمانبرداری را یاد بگیرید حتی اگر به نصایح معلمتان گوش دادید و نتیجه هم نگرفتید ، باز حقی ندارید و تنها می توانید معلم دیگری بگیرید. ولی او نیز به احتمال زیاد با معلم قبلی چندان تفاوت ندارد. از اینرو ، بار دیگر می گویم ؛ شما باید فرمانبرداری بیاموزید.

سوال – آیا می توان از پدال Damper و پدال چپ بصورت همزمان استفاده کرد ، یا این کار به پیانو آسیب می رساند؟

از آنجا که مکانیزم این دو پدال کاملاً مستقل و جدا از هم می باشد ، چنانچه ویژگی خاص قسمتی از قطعه ایجاب کند ، می توانید ، از هر دو پدال همزمان استفاده کنید.

سوال – آیا عبارت p را باید به کمک پدال چپ اجرا کرد یا تنها از طریق انگشتان؟

وظیفه پدال چپ ، تغییر کیفیت صدا است نه کمیت آن. لذا هرگز نباید از آن برای بوجود آوردن دینامیسمهای ضعیف استفاده کرد. برای نرم کردن صدا تنها باید انگشتان را کمتر بلند کرده ، نیروی کمتری اعمال کنیم. پدال چپ تنها زمانی استفاده می شود که نرمی صدا با تغییرات رنگ آمیزی همراه باشد.

سوال – آیا باید Gavotte در لا ماژور اثر Gluck-Brahms را بدون پدال چپ اجرا کرد؟ و آیا استفاده آزادانه از آن از پدال چپ ، باعث تنبلی هنرجو در اجرای دینامیسمهای ضعیف نمی شود؟

سوال اول شما بسیار کلی است ، چرا که هیچ قطعه ای در موسیقی وجود ندارد که تماماً با پدال چپ اجرا شود. از این پدال باید تنها در تغییر رنگ استفاده کرد. به کار بردن دایم و بیش از حد پدال چپ موجب نادیده گرفتن دینامیسم پیانیسیمو می گردد و از اینرو باید از آن پرهیز کرد.

سوال – صدای پیانو من آنقدر بلند است که موجب اعتراض اطرافیان من شده است و به من نصیحت می کنند که از پدال چپ استفاده کنم. از اینرو بیشتر مواقع اینچنین می کنم. ولی اینک از اجرای قطعه بدون پدال چپ واهمه دارم. چه توصیه ای دارید؟

بهتر است که از کارخانه سازنده خواهش کنید که مکانیزم پیانوی شما را تغییر دهد ، بخاطر دارم یکبار دچار این مشکل شده بودم که نمی توانستم قطعه ای را بدون آنکه پایم روی پدال چپ باشد، بنوازم و این ناتوانی فیزیکی ، معلول استفاده مکرر و بیش از حد پدال چپ است.

چگونگی انجام تمرینات
:


سوال – بهترین چیز برای آغاز تمرینات صبحگاهی چیست؟

تمرین خود را با کار تکنیکی شروع کنید. ابتدا گامها را در تمام تونالیته ها و هر یک را دو بار به خوبی بنوازید ؛ بار اول آهسته ، بار دوم کمی تندتر. سرعت را در حدی نگه دارید که مطمئن باشید انگشتان یکنواخت و هماهنگ هستند ، نتی را اشتباه نمی زنید و نیز انگشت گذاریهایتان کاملاً صحیح است. عادت کردن به اشتباه زدن گامها به مراتب آسانتر از درست زدن آنهاست.
ممکن است شما عادت کرده باشید که نت خاصی را در اجراهایتان اشتباه بزنید ، لذا سعی کنید با شکل گیری چنین عاداتی ، از ریشه مقابله کنید. سپس گامها را از مچ بنوازید. یعنی به آهستگی و بدون آنکه خود را خسته کنید ، دست خود را تا می توانید بالا بیاورید. بعد از این اتود چرنی یا کرامر را بنوازید ، سپس باخ و سرانجام موتزارت ، بتهوون ، شوپن و غیره.

اگر وقت دارید یک ساعت را در صبح به کار تکنیکی اختصاص دهید و یک ساعت را نیز روی قسمتهای مشکل درستان کار کنید. بعد ازظهر نیز یک ساعت دیگر تمرین کنید و اینبار توجه خود را معطوف به درک موسیقی کنید. به این معنی که اکنون باید آنچه را از صبح از نظر تکنیکی بدست آورده اید ، از لحاظ موسیقیایی به کار بگیرید ، به عبارتی تواناییهای مکانیکی خود را با درکی که ذهنتان شکل گرفته ، ادغام کنید.

سوال – چه مدت زمانی از تمرین باید به کارهای تکنیکی اختصاص یابد؟ من روزانه 3 ساعت تمرین میکنم ، چگونه باید این زمان را تقسیم بندی کنم؟

تمرینات تکنیکی خالص که در آنها تنها انگشتان در گیرند و نه مغز و قلب شما ، باید بسیار محدود باشد و یا اصلاً انجام نشود. اگر شما ، همانطور که گفتید روزی سه ساعت تمرین می کنید

پیشنهاد من این است که دو ساعت متوالی ، صبح تمرین کنید و یک ساعت بعد از ظهر. صبح ، همواره بهترین ساعت برای کار است. سعی کنید بین آن وقفه ای نیفتد ، چرا که باعث می شود ارتباطی که با پیانو برقرار کرده اید قطع شود و برای برقراری مجدد آن وقت زیادی می برد. بعدازظهر که قسمت عمده کار را انجام داده اید ، می توانید با آزادی بیشتری تمرین کنید ، ولی این آزادی نیز نباید بدون حد و مرز باشد.

سوال – آیا برای آنکه پیشرفت کنم باید فقط به تمرینات تکنیکی بپردازم و یا تمرینات من کلی باشد؟

تمرینات تکنیکی باید یک چهارم کل زمان تمرین شما را به خود اختصاص دهد. دو چهارم از زمان را باید روی تکه ها و نقاط مشکل و مساله ساز قطعه ای که در حال مطالعه هستید ، کار کنید در یک چهارم می باید این تکه ها را مرتب کرده ، در جای مناسب خود در قطعه قرار دهید ، تا تمرین جزئیات باعث از دست دادن دید کلی شما نسبت به قطعه نگردد.

سوال – آیا در حین تمرینات تکنیکی محض ، می توانم کتاب یا مجله ای را نیز مقابل خود بگذارم و همزمان آنرا نیز مطالعه کنم؟

ممکن است سوال شما برای کسانی که تا بحال به این مساله فکر نکرده اند بسیار مسخره و غیر معقول جلوه کند. با این حال ، بسیاری را می شناسم که این جنایت را در حق خود مرتکب می شوند. من قویاً هنرجویان را از این عادت مخرب بر حذر می دارم. بهتر است نصف زمان لازم را تمرین کنید ، اما حواستان کاملاً جمع باشد. حتی مسائل کاملاً تکنیکی نیز باید از طریق گوش و چشم به موتور مرکزی مغز انتقال پیدا کند تا نتایج تکنیکی مطلوبی در پی داشته باشد.

چنانچه مغز مشغول فعالیت دیگری باشد ، نسبت به کار جدید ، حساسیتی از خود نشان می دهد ، از اینرو تمرین شما ، تنها وقت تلف کردن است. چنانچه بدنبال نتیجه مطلوبی هستند ، نه تنها نباید چیزی بخوانید ، بلکه نباید حتی به مساله دیگری فکر بکنید. تمرکز ، اولین حرف از الفبای موفقیت است.

سوال – آیا اگر به جای چهار ساعت ، هشت ساعت تمرین کنم ، که اکنون همین اندازه نیز تمرین می کنم ، سریعتر پیشرفت نمی کنم؟

تمرین بیش از اندازه در روز برای فرد آثار نامطلوبی دارد ، چرا که تمرین زمانی بازدهی دارد که با تمرکز کامل فکری انجام شود و این تمرکز تنها در مدت زمان مشخصی باقی می ماند.

برخی تمرکز خود را زودتر از دیگران از دست می دهند و برخی کندتر. اما در هر حال زمانی که تمرکز شما از دست رفت ، ادامه دادن تمرین مانند شل کردن پیچی است که آنرا به زحمت سفت کرده ایم. به محض اینکه احساس کردید که علاقه تان را به تمرین از دست داده اید ، تمرین را متوقف کنید. توجه کنید کمیت تمرین زمانی ارزشمند است که در کنار کیفیت مطلوب قرار گیرد. توجه ، تمرکز و تخصیص وقت تنها پارامترهای مهم تمرین هستند، نه مدت زمان تمرین.

سوال – آیا زمانی که دستان سرد و سفت هستند ، می توان برای گرم کردن آنها ، بلافاصله قطعات دشوار و سنگینی را اجرا کرد؟

فشار آوردن به دستان سرد همواره می تواند با خطر خستگی مفرط دستان روبرو شود ، در حالیکه گرم کردن تدریجی دستان از چنین خطری مبراست. زمانی که دستانتان سرد است ، به آرامی تمرین کنید و تنها چناچه دستان ، دما و انعطاف پذیری طبیعی خود را بدست آوردند ، سرعت و نیرو را افزایش دهید. این کار ممکن است که نیم ساعت یا سه ربع بطول انجامد. می توان با گذاشتن دستان در آب گرم ، سرعت فرآیند را افزایش داد. اما نباید این کار را زیاد تکرار کرد ، چرا که ممکن است به اعصاب دست آسیب برساند.

سوال – آیا بلند شمردن به نواختن هنرجو آسیب می رساند؟ آیا صدای بلند شمردن مانع از شنیدن صدای صحیح نت فشرده شده نمی گردد؟

بلند شمردن به هیچ عنوان مضر نیست ، علی الخصوص زمانی که هنرجو درگیر مسائل زمانبندی و ریتم باشد. زمانی که هنرجو بر این قسمت درک و تسلط کافی پیدا کرد ، باید بلند شمردن را به تدریج کم کرده و در آخر کاملاً ترک کرد. بلند شنیدن در حین تمرین کردن بسیار ارزشمند است چرا که درک ریتم را بهتر از هر چیز دیگری ، گسترش می دهد.

سوال – آیا تمامی مطالعات پیانو باید قطعاً با مطالعه گامها شروع شود؟

گامها را نباید تا زمانی که هنرجو بر چگونگی لمس کلاویه ها و فشردن آنها تسلط نیافته است ، شروع کرد. از همه مهمتر ، هنرجو باید عملکرد انگشت شست را در اجرای گامها کاملاً درک کرده باشد. در این مقطع ، تمرین گام بسیار حائز اهمییت است.

چرا که نه تنها انگشتان تقویت می کند ، بلکه گوش موسیقی را برای درک تونالیته ها و محدودیتهای کلی پیانو قدرتمند می گرداند.

سوال – آیا شما معتقدید که هنرجو باید همه پانزده گام ماژور را بلد باشد ، یا آنکه تمرین گامهای غیر هارمونیک راضروری نمی دانید؟

هنرجو باید تمام موارد لازم را بداند ، تا در صورت لزوم بتواند از آن استفاده کند. توصیه من این است که تمام گامها را همانطور که نوشته شده اند ، تمرین کنید.

سوال – در هنگام مطالعه یک قطعه جدید ، کدام روش را بهتر می دانید ؛ تمرین جداگانه هر دست ، یا تمرین کردن بصورت دو دستی؟

وفتی برای اولین بار با قطعه ای مواجه می شوید ، باید هر دو دست را وارد عمل شوند تا بتوان یک تصویر کلی از قطعه را در ذهن ایجاد کرد. البته اگر تکنیک هنرجو برای انجام این وظیفه ، کافی نباشد ، باید ایجاد این تصویر ، بصورت جداگانه توسط هر دو دست انجام شود.

سوال – برای فراگیری کامل یک قطعه ، آیا می توان هر دست را بصورت جداگانه تمرین کرد؟

وقتی تصویر کلی قطعه در ذهن شما نقش بست ، خوبست هر دست را جداگانه تمرین کنید تا بتوانید روی هر دو دست بطور کامل تمرکز کنید با این حال ، زمانی که هر دست وظیفه خود را به درستی درک کرد ، باید هر دو دست با هم تمرین کنند تا هدف موزیکال تمرین فراهم شود.

سوال – آیا مطالعه یک قطعه باید دور از پیانو انجام شود؟

برای مطالعه یک قطعه چهار راه وجود دارد :

1.پشت پیانو به همراه نت موسیقی
2.بدور از پیانو به همراه نت موسیقی
3.پشت پیانو بدون نت موسیقی
4.بدور از پیانو بدون نت موسیقی

روش 2 و 4 بی شک از لحاظ ذهنی ، سنگینترین و خسته کننده ترین روش می باشند ، اما در عین حال بهترین راه برای پرورش ذهن و « دید » می باشند که بسیار حائز اهمییت است.

سوال – قطعه Auf dem wasser zu singin شوبرت – لیست را باید با چه سرعتی اجرا کرد؟ چه قطعات مدرنی را بعد از Zephyr اثر Bendel پیشنهاد می کنید؟

حتی اگر به مترونوم اعتقاد داشتم ، که ندارم ، باز هم نمی توانستم سرعت دقیقی را برای شما و یا هر فرد دیگری معین کنم چرا که سرعت ، بستگی کامل به تکنیک فرد و کیفیت سونوریته او دارد. بعنوان قطعه مدرن ، مجموعه دو جلدی Russian piano music از انتشارات G.Schirmer نیویورک را معرفی می کنم. قطعات گنجانده شده در این مجموعه از نظر سختی و دشواری متنوع می باشند و شما می توانید قطعه ای را که متناسب با توان خودتان باشد ، در آن پیدا کنید.


سوال – بهترین راه رسیدن به تمپوی بالا چیست؟

شنیدن اجرای قطعه توسط فرد دیگری که آنرا سریع می نوازد کمک شایانی می کند ، این کار تصویر ذهنی قطعه را شکل می دهد که از شرایط اساسی کسب توانایی نواختن قطعه است.

البته راههای دیگری هم هست که هر فرد باید برای خود پیدا کند ؛ می توان از تمپوی پایین شروع کرد و به تدریج تمپو را زیاد کرد تا به حداکثر توان خود برسید ، یا اینکه از همان ابتدا با تمپوی سریع قطعه را نواخت ، هر چند ممکن است نواقصی وجود داشته باشد ، ولی با تکرار و اجرای مکرر قطعه می توان به تدریج این نواقص را از میان برد.

اینکه کدام راه برای شما مناسبتر است هیچکس نمی تواند به شما بگوید بلکه این غریزه موسیقی خود شماست که می تواند راهنمایتان باشد. اگر هوشمندانه از آن استفاده کنید.

سوال – آیا این وقت تلف کردن نیست که قطعه ای را چندین ماه ، به آهستگی یک مبتدی ولی با تمرکز بالا نواخت؟ من وقتی چنین می کنم و به تدریج تمپو را بالا می برم احساس می کنم نمی توانم با سرعت دلخواهی که مد نظرم بوده است بنوازم. آیا در این لحظه بهتر نیست قطعه را دوباره آهسته اجرا کنم؟ من خودم ترجیح می دهم با این روش تمرین کنم ، اما شنیده ام که مطالعه طولانی مدت یک قطعه انسان را « فسیل » می کند. در ضمن پیشنهاد می کنید که تمرین با پدال انجام شود یا بدون آن؟

جواب – تمرین آهسته ، بی شک پایه و اساس رسیدن به تمپوی سریع است ؛ اما این مساله ، در زمان کوتاهی حاصل نمی شود. در حین انجام تمرینات آهسته باید هر از چند گاهی با سرعت بالا هم تمرین کرد ، هر چند ممکن است تمیزی قطعه به خطر بیفتد اما این معضل با بازگشت به سرعت آهسته ، برطرف می شود.

برای اجرای سریع یک قطعه باید ابتدا سریع فکر کردن را یاد گرفت و این آمادگی ذهنی با اجرای سریع قطعه ، البته هر از چند گاهی ، بدست می آید. برای جلوگیری از « فسیل » شدن باید همیشه قطعات متنوعی را در دست مطالعه داشته باشید. در مورد پدال ، پیشنهاد می کنم که از همان اولین بار تمرین ، پدال گیری را مصرانه انجام دهید ، هر چند در تمرینات انگشتان هرگز نباید پدال گرفت.

سوال – چرا نواختن پیانو و تنفس در حین آن با هم مرتبط هستند؟ و این مساله تا چه حد باید تمرین شود؟

تنفس در حین نواختن پیانو ، همانند تنفس در انجام هر فعالیت فیزیکی دیگری حائز اهمییت است ، علی الخصوص در قطعاتی که نیازمند نیروی عضلانی بیشتری هستند. این فعالییتها ، ضربان قلب را تندتر کرده ، سرعت تنفس نیز بالا میرود که به طبع آن معمولاً تنفس از راه دهان انجام می شود. نوازندگان در در این شرایط ، از طریق دهان تنفس می کنند و این مساله عموماً بی اختیار صورت می گیرد. تنفس با دهان باز ، چیزی نیست که فرا گرفته شود ، بلکه امری کاملاً طبیعی است. با این حال من پیشنهاد می کنم که تا جای ممکن ، تنفس از راه بینی انجام شود. این تنفس سودمندتر از تنفس از راه دهان است و بعلاوه به مغز نیز طراوت می دهد. زمانی که فعالیت فیزیکی از حدی سنگینتر می شود ، دیگر نه پیشنهاد من و نه هیچ کس دیگر می تواند مورد توجه قرار گیرد ، طبیعت و غریزه شما ، بهترین و راحتترین راه را خود پیدا خواهد کرد.

سوال – آیا میتوانم در تعطیلات یکماهه کریسمس ، تمرینات را متوقف کرده ، استراحت کنم؟

اگر شما در بهار و تابستان و پاییز به خوبی تمرین کرده باشید و برای پیشرفت خود تلاش کرده باشید ، می توانید یکماه بطور کامل استراحت کرده و تمرینات خود را کنار بگذارید.
این وقفه ، نیرو و اشتیاق شما را طراوت می بخشد و پس از شروع دوباره تمرینات در می یابید که نه تنها چیزی از دست نداده اید ، بلکه حتی جهشی می یابید که اگر تمام مدت استراحت ، با ذهنی خسته به آن نمی رسیدید. تمرین با ذهن و بدن خسته امکان شکل گیری عادات بد را بسیار بالا می برد و از آنجا که « یادگیری ، در واقع کسب عادات است » باید از هر مساله ای که به غفلت و عدم توجه به اکتساب عادات نادرست بینجامد پرهیز کرد. با تکرار نمی توان یک عادت بد را به یک حسن تبدیل کرد.
 
آخرین ویرایش:

M I N A

دستیار مدیر مهندسی معماری
کاربر ممتاز
نکاتی در مورد قطعات و آهنگسازان

نکاتی در مورد قطعات و آهنگسازان

سوال – خواهشمندم چند قطعه کلاسیک که خیلی دشوار نباشد برای دختر چهارده ساله من پیشنهاد کنید. او بسیار مستعد است اما تکنیک قابل ملاحضه ای ندارد. مثلاً سونات Kuhlau را به خوبی نوازد.

اگر دختر شما چهارده ساله است و همانطور که می گویید مستعد ولی بدون تکنیک ، وقت آن رسیده که فکری به حال پیشرفت تکنیک او بکنید ، چرا که پیانیست بدون تکنیک مثل توریست بدون پول است ، من سونات های هایدن و موتزارت را به مراتب به سوناتهای Kuhlau ترجیح می دهم چرا که ذات و ماهیت شایسته تری دارند. هر معلم دلسوزی می تواند در انتخاب قطعه مناسب برای دخترتان به شما کمک کند.

سوال – معلم من می گوید که در اجرای سوناتها صرف نظر کردن از علامتهای تکرار نقص بزرگی است. با این حال من شنیده ام که تکرارهای سوناتها چندان ضروری نمی باشد. نظر شما چیست؟

در اجرای سوناتها ، تکرار بخش اول موومان اول اهمییت حیاتی دارد ، چرا که تم های اصلی و دنباله های آنها به خوبی در ذهن و خاطر شنونده جای بگیرد. چرا که در غیر این صورت شنونده قادر نخواهد بود که تغییرات و ادامه تم را در قسمتهای بعدی درک کند. با این وجود قسمت اول تنها بخشی نیست که تکرار آن ضروری است ؛ بعنوان نمونه در موومان آخر Appassionata ، تکرار ضروری است ؛ نه بدلیلی که که در بالا گفته شد بلکه برای حفظ توازن و نسبتهای قطعه ، به طور کلی من معتقدم که باید نظر آهنگساز ، تمام و کمال دنبال شود و از اینرو علایم تکرار ، دلایل موسیقیایی دارند که شما ممکن است آنرا در حال حاضر درک نکنید و با اجرای آن می توانید گامی به سوی آموختن این اصول بردارید.

سوال – آیا درست است که باید تریوله های سونات مهتاب بتهوون را آنچنان به هم چسباند و ترکیب کرد که گویی از هم مجزا نیستند و تنها پشت زمینه نتهای ملودی هستند؟

حقیقت ، جایی بین این دو حداکثر قرار دارد. با وجودی که باید نتهای آکومپانیمان آنچنان نرم باشند که تنها زمینه هارمونیک ملودی اصلی باشند ، نباید آنچنان در هم ترکیب شوند که حالت تریوله آن محو شود. صدای هر آکورد را باید با پدال جمع کرد ، نه با بیش از اندازه لگاتو نواختن آن.

سوال – آیا قطعه Spring song ، اثر مندلسون را باید آرام اجرا کرد یا سریع؟

بالای قطعه نوشته شده است Allegretto grazioso که کلمه دوم به معنای « باوقار » است. از اینرو قطعه را نمی توان خیلی سریع نواخت.

سوال – در زیر میزان هفتم از پولونز شوپن اپوس 26 شماره 1 آورده شده است معنای نقطه ای که بعد از ر در باس قرار گرفته است چیست؟ اگر در جاهای دیگر نیز که این میزان تکرار می شود ، این نقطه وجود نداشت گمان می کردم که اشتباه چاپی است.

نتهای دست چپ به صورت چنگ دنبال هم می آیند ، با این حال زمان آنها را با دنباله نت و نقطه نشان می دهند. در اینجا منظور آن است که آکورد کامل با جمع شدن نتهای شکل a کامل شود و نیز من چنگ پنجم را همانطور که در شکل b نشان داده شده است ، نگه می دارم.

سوال – در اجرای Impromptu ، اپوس 29 در لا بمل ماژور اثر شوپن ، آیا باید نت اول مردانت را آکسان داد یا نت آخر ر؟ من شنیده ام که مردانت باید مانند تریوله اجرا شود؟ آیا این آکسان درست می باشد؟


در این مردانت ، آخر مردانت باید آکسان بگیرد.

سوال – در اجرای Nocturne اثر شوپن در فا دیز ماژور بعد از قسمت Doggio که به تمپوی اول باز می گردیم ، بعد از پنج میزان ، دست کدامیک از ملودیهای زیر را می نوازد؟


این میزان در نسخه های مختلف تفاوت دارد نسخه Peter که بهترین نسخه کارهای شوپن است ، اجرای دوم را ذکر کرده است که طبیعیتر نیز به نظر می رسد.

سوال – در قطعه « ملودی در فا ماژور » اثر ربنشتاین ، باید ملودی با دست چپ زده شود یا بین هر دو دست تقسیم شود؟


بهتر است همیشه نظر آهنگساز را دنبال کنیم ، مگر آنکه دلیل موجهی برای انجام ندادن آن داشته باشیم. چرا که در اکثر موارد ، در مورد آهنگسازان بزرگ ، در تمامی موارد آهنگساز می داند که چه می کند. در قطعه نیز من توصیه می کنم که به این اصل عمل کنید. همانطور که نوشته شده است ملودی بین دست چپ و راست تقسیم می شود. هر نوع اجرای دیگری این هدف طرح شده را از بین می برد.

سوال – در Blumentstuck اثر شومان شماره سوم ، نتهای بالایی دست چپ همان نتهای پایینی دست راست می باشد. آیا باید در طول قطعه شصت هر دو دست ، نت یکسانی را بنوازد یا می توان نت دست چپ را حذف کرد؟

نتهای دست چپ را می توان حذف کرد ، اما دقت کنید تنها نتهای واقعاً شبیه به هم حذف شوند. در چند جای قطعه نتهای مذکور در دست راست و چپ با هم فرق دارند. در این قسمتها باید دقت کنید که که هر دو نت نوشته شده را اجرا کنید.

باخ :


سوال – آیا ممکن است چند توصیه در مورد تمرینات مقدماتی قطعات باخ بفرمایید؟

تونالیته شامل چندین بخش می شود ، اگر نمی توانید روی تونالیته قطعات باخ تسلط پیدا کنید ، بهتر است هر بخش آنرا جداگانه تمرین کنید ؛ ابتدا یک قسمت از دست راست ، بعد یک قسمت از دست چپ و بعد هم قسمت سوم را به آنها اضافه کنید. بدین ترتیب تمام اجزا را فرا می گیرید. اما دقت کنید که این کاررا جمله به جمله انجام دهید. آرامش خود را از دست ندهید و صبور باشید. بخاطر داشته باشید که : « رم یک روزه ساخته نشد ».

سوال – به نظر شما آیا مطالعه قطعات باخ برای بهبود تکنیک موثر است یا آنکه هنرجو باید تنها زمانی که تکنیک او به حد مطلوبی رسید ، سراغ قطعات باخ برود؟ برخی از قطعات باخ خیلی خشک هستند.

قطعات باخ تنها قطعاتی نیستند که تکنیک را بهبود می بخشند ، برای مثال موسیقی چرنی Clementi , Czerny نیز همین اثر را دارند. اما موسیقی باخ در کنار تکنیک به درک موسیقی و مشخصات تماتیک نیز کمک می کند. شما می توانید در ابتدا با Clementi , Czerny شروع کنید. اما باید هر چه زودتر به سراغ باخ بروید.
در مورد اینکه برخی قطعات باخ به نظر شما خشک و بی روح است باید بگویم که این مطلب به سلیقه و ذهنیت شما باز می گردد که از موسیقی کلیسا انتظاری مشابه موسیقی اپرایی دارید. اگر خود را وارد سبک و دنیای باخ کنید در می یابید که وارد دریای نامتناهی از لذتی بی پایان گشته اید.

سوال – آیا اجرای قطعات باخ ، انگشتان فرد را در وضعیت تکنیکی مناسبی نگه می دارند؟ بهترین نسخه موسیقی باخ کدامست؟

موسیقی باخ برای روح و جسم انسان مفید است و من به شما توصیه می کنم هرگز ارتباط خود را با آن قطع نکنید. اینکه بهترین نسخه آثار باخ کدامست ، واقعاً سوال دشواری است ولی به نظر من نسخه Peters خیلی عالی است.

سوال- مفهوم « فوگ » چیست و تفاوت آن با « انوانسیون » و « پرلود » در چیست؟ هدف از مطالعه این قطعات چیست؟

توضیح در مورد مفهوم و طرح فوگ آنچنان گسترده است که بسیار فراتر از حد این کتاب می باشد و خود کتابی مستقل می طلبد که البته کتابهای بسیاری در این رابطه در کتابفروشی های معتبر یافت می شود. فوگ قانونمند ترین راه ارائه پولی فونی می باشد و تفاوت آن با انوانسیون در اسم آن مشخص است.

فوگ ( که به معنای پرواز می باشد) پرواز افکار موسیقی در قالب آوا و قسمتهای مختلف است که تحت قوانین مشخصی قرار دارد. حال آنکه انوانسیون مجموعه ای از افکار است که آزادی مطلق دارد. پرلود که به معنای پیش در آمد و مقدمه بر فعلی است که با آن مطابقت دارد ، در موسیقی نیز مفهومی مشابه دارد. علی الخصوص در مورد باخ. هدف تمامی این فرمها ساخت موسیقی دلنواز و گسترش طبع خوش موسیقی است.

سوال – آیا به نظر شما در فوگهای باخ حفظ کردن قطعات دو دیز ماژور سخت نمی باشد؟ آیا بهتر نیست که به جای آن از ترتیب ر بمل ماژور استفاده کرد؟

من شخصاً هرگز به چنین مساله کم اهمییتی فکر نکرده ام ، از اینرو نمی توانم به طور قطعی به سوال شما پاسخ دهم. بسیار دیده شده است که افرادی موسیقی را در دئ دیز ماژور راحتتر از ر بمل ماژور می خوانند هر چند توضیحی برای این مساله وجود ندارد. لذا اگر احساس می کنید استفاده از نسخه ر بمل برایتان مطلوبتر است آنرا بکار برید. ممکن است این نسخه از نظر بصری به حفظ کردن شما کمک کند.

بتهوون :

سوال – من هم اکنون در بدو فراگیری موسیقی بتهوون هستم. به نظر شما سوناتهای او را به چه ترتیبی باید مطالعه کرد؟

=گر واقعاً قصد دارید تمام سونات های بتهوون را به دانش خود اضافه کنید ، فکر می کنم بهترین ترتیب همان ترتیب چاپ آنهاست ، البته به جز Appassionata اپوس 53 که چه از لحاظ تکنیکی و چه از لحاظ روح موسیقی جزو پنج قطعه آخر می باشد. نسخه Steingraber ترتیب بسیار مناسبی از قطعات ساده تر تا دشوارتر ارائه می دهد.

سوال – معلم من سونات اپوس 28 بتهوون را « سونات روستایی » می خواند ، اما من شخصاً هیچ مفهوم روستایی در آن ندیده ام. آیا من این قطعه را درک نمی کنم یا این تنها یک نامگذاری آماتور است؟

« سونات روستایی » بی شک یک نام گذاری خود سرانه بوده و از طرف ناشران زیرکی که سعی داشتند با این عنوان ، جذابیت و اهمییت این سونات را در میان مردم افزایش دهند ، انتخاب شده است. با این وجود ، این نام با ماهیت قطعه کاملاً مطابقت دارد ، چرا که مشخصه بارز قطعه همان احساس آرامش و ثبات روستایی است. علی الخصوص موومان اول آرامشی دارد که قطعاً در زندگی یک شهر نشین یافت نمی شود. در موومان های دیگر نیز اپیزودهای بسیاری هستند که ماهیت صدایی آنها ، زندگی روستایی را تداعی می کنند.

سوال – آیا برای اینکه یک نوازنده خوب باشیم باید تمام سوناتهای بتهوون را بنوازیم یا آنکه تعداد خاصی از آنها کفایت می کند و اگر اینطور است چه تعدادی را پیشنهاد می کنید؟

از آنجا که نواختن تمام سونات های بتهوون دلیلی بر درست نواختن آنها نمی باشد، به نظر من بهتر است یک سونات را درست بنوازید تا آنکه چند سونات را نافرم اجرا کنید. به خاطر داشته باشید که سوناتهای بتهوون مشق موسیقی نیست بلکه تجلی و روح موسیقی است. از آنجا که تمام سوناتهای بتهوون از لحاظ بلندی اندیشه همتراز نمی باشند. لازم نیست همه آنها را فرا گرفت. برای آشنایی با سبک بتهوون و شکوه اندیشه های او تسلط بر شش تا هشت سونات کافی است ولی همانطور که گفتم باید بر آنها « تسلط » داشت.

سوال – من هم اکنون در بدو فراگیری موسیقی بتهوون هستم. به نظر شما سوناتهای او را به چه ترتیبی باید مطالعه کرد؟

اگر واقعاً قصد دارید تمام سونات های بتهوون را به دانش خود اضافه کنید ، فکر می کنم بهترین ترتیب همان ترتیب چاپ آنهاست ، البته به جز Appassionata اپوس 53 که چه از لحاظ تکنیکی و چه از لحاظ روح موسیقی جزو پنج قطعه آخر می باشد. نسخه Steingraber ترتیب بسیار مناسبی از قطعات ساده تر تا دشوارتر ارائه می دهد.

سوال – معلم من سونات اپوس 28 بتهوون را « سونات روستایی » می خواند ، اما من شخصاً هیچ مفهوم روستایی در آن ندیده ام. آیا من این قطعه را درک نمی کنم یا این تنها یک نامگذاری آماتور است؟


« سونات روستایی » بی شک یک نام گذاری خود سرانه بوده و از طرف ناشران زیرکی که سعی داشتند با این عنوان ، جذابیت و اهمییت این سونات را در میان مردم افزایش دهند ، انتخاب شده است. با این وجود ، این نام با ماهیت قطعه کاملاً مطابقت دارد ، چرا که مشخصه بارز قطعه همان احساس آرامش و ثبات روستایی است. علی الخصوص موومان اول آرامشی دارد که قطعاً در زندگی یک شهر نشین یافت نمی شود. در موومان های دیگر نیز اپیزودهای بسیاری هستند که ماهیت صدایی آنها ، زندگی روستایی را تداعی می کنند.

سوال – آیا برای اینکه یک نوازنده خوب باشیم باید تمام سوناتهای بتهوون را بنوازیم یا آنکه تعداد خاصی از آنها کفایت می کند و اگر اینطور است چه تعدادی را پیشنهاد می کنید؟

از آنجا که نواختن تمام سونات های بتهوون دلیلی بر درست نواختن آنها نمی باشد، به نظر من بهتر است یک سونات را درست بنوازید تا آنکه چند سونات را نافرم اجرا کنید. به خاطر داشته باشید که سوناتهای بتهوون مشق موسیقی نیست بلکه تجلی و روح موسیقی است. از آنجا که تمام سوناتهای بتهوون از لحاظ بلندی اندیشه همتراز نمی باشند. لازم نیست همه آنها را فرا گرفت. برای آشنایی با سبک بتهوون و شکوه اندیشه های او تسلط بر شش تا هشت سونات کافی است ولی همانطور که گفتم باید بر آنها « تسلط » داشت.

مندلسون :


سوال – آیا در آموزش پیانو ، قطعات مندلسون باسد حتماً گنجانده شود؟ کدامیک از قطعات او مفیدتر از بقیه هستند؟

مندلسون آهنگسازی نیست که بتوان به این سادگی از او چشمپوشی کرد. ملودی او در کنار سایر فضایل او را جزو نوادر عصر ما می گذارد. برای نمونه قطعات « Without Words Song » او برای پرورش Cantilena جزو بهترین ها میباشد.

شوپن :

سوال – بهترین قطعات شوپن برای کسی که می خواهد واقعاً او را بشناسد کدامند؟

تمام اتودها ، تمام پرلودها ، بالاد لا بمل ، سل مینور و فا ماژور به همراه برسز و بارکارول ، بامازورکاها ، والتزها ، نکترن ها و پولونزها هم که خودتان آشنا هستید. بطور کلی پیانیست باید همه آثار شوپن را بلد باشد.

سوال – نوع تماس انگشتها با کلاویه ها در قطعات شوپن چگونه است؟

توضیح این مطلب چنان گسترده است که من شما را به کتابی که خودم اطلاعاتم را به روشنترین بیان از آن بدست آورده ام رجوع می دهم. نام کتاب « زندگی شوپن » اثر فردریک نیکس (Fredrick Nickes ) می باشد و در جلد دوم از صفحات 94 تا 104 می توانید پاسخ خود را بیابید. از آنجا که به شوپن علاقه مند هستید، پیشنهاد می کنم هر دو جلد این شاهکار بیوگرافی را به دقت مطالعه کنید.

سوال – تمپوی مترونوم در Impromptu در لا بمل ماژور شوپن چند است ، و ایده ای که آهنگساز در قطعه گنجانده چیست؟

نسخه های مختلف ، تمپوهای مختلفی را پیشنهاد کرده اند که من به هیچ یک اعتقاد ندارم. تمپوی شما تنها به تکنیک شما بستگی دارد. در پاسخ به سوال دوم شما نیز باید بگویم موسیقی شوپن بیان افکار در قالب احساس موسیقیایی و روحی است. احساس Impromptu نیز عمدتاً مهربانی ، جلب توجه و آمیخته با کمی افسردگی است. این قطعه نباید خیلی تند اجرا شود چرا که حس افسردگی آنرا از بین می برد و بیشتر شبیه یک تمرین چرنی میشود. یک تمپوی معتدل می تواند هار مونی ملیح آنرا مشخص کند ، حال آنکه تمپوی آنرا از بین می برد.

سوال – در بارکارول شوپن تعدادی تریل در ادامه نتهای تزیینی (Grace) آمده اند. آیا آنها راباید با روش فیلیپ امانوئل باخ اجرا کرد بدین صورت که نتهای تزیینی زمان خود را از نت اصلی بگیرند؟

روش فیلیپ امانوئل باخ ، روش مطمئنی است ، ولی روش را با قانون اشتباه نکنید. اگر به سطحی رسسیده اید که چنین کاری را معقول می دانید ، اجازه ندهید احساس و ذائقه شما ، خیلی از قوانین دورتان کند.

سوال – کدامیک از قطعات شوپن را برای یک کنسرت عامه پسند پیشنهاد می کنید؟

تکترن ها ، اپوس 27 ، شماره 2
فانتزی امپرمتو ، اپوس 66
اسکرتسو ، اپوس 31
برسز ، اپوس 57
والس ، اپوس 64 ، شماره 2
پولونز ، اپوس 26 ، شماره 1
شان پولونز ( نسخه لیست )

سوال – آیا نوازنده می تواند در اجرای قطعات شوپن با تمپو بازی کند. مثلاً قسمتهای مختلف یک مازورکا یا نکترن را با تمپوهای مختلف بنوازد؟

صد البته. اما میزان این آزادی عمل متناسب با تمرینات و سطح موسیقی شماست. بطور کلی جواب سوال شما مثبت است، اما جواب دقیق تر آن بدون آگاهی از وضعیت دقیق شما غیر ممکن است. توصیه می کنم در باره این « آزادی عمل » بسیار دقیق باشید ، اما از احساس و ذائقه خود نیز در اعمال تغییرات غافل نشوید. همواره قبل از دست زدن به تمپو با « هوشیاری موسیقی » به مشورت بپردازید.

سوال – در ابتدای والتز می مینور شوپن دست چپ آکورد زیر را چندین بار تکرار می کند. انگشتان من کشش لازم برای اجرای هر ترکیب سه تایی از این چهارنت را دارند اما نه هر چهار نت را. آیا می توان از یکی از آنها صرفنظر کرد و اگر چنین است از کدام؟


شما می توانید نت بالایی را ( نت یکی مانده به بالا ) را حذف کنید ، اما فقط به شرطی که از نظر فیزیکی ، اجرای هر چهار نت برایتان غیر ممکن باشد. چرا که با حذف کردن این نت رنگ آکورد و البته سونوریته و طنین آن تغییر می کند. به محض آنکه دیدید دست شما کشش لازم برای اجرای هر چهار نت را پیدا کرد ، پیشنهاد می کنم هیچ نتی را بی دلیل حذف نکنید. مسلماً نظر شوپن این بوده که این نت نواخته شود.

سوال – به نظر شما بزرگان پیانو را باید به چه ترتیبی مطالعه کرد؟

طبقه بندی آهنگسازان ، بدون توجه به کار و اثر آنها ، منطقی نیست. سونات اول و آخر بتهوون آنچنان از همه لحاظ با هم تفاوت دارند که ممکن است فردی سونات اول را بسیار عالی بنوازد ، اما شاید حتی تا آخر عمر هم نتواند ، سونات آخر را اجرا کند و با این حال ، هر دو قطعه اثر بتهوون است. لذا در مواجهه با بزرگان موسیقی مساله « کدام آهنگساز» نیست بلکه مساله انتخاب قطعه ای متناسب با سطح درک ذهنی و تکنیک شماست. اگر شما تا زمانی که بر آثار بتهوون مسلط نشده اید به سراغ آهنگساز دیگری نروید عمری طولانیتر از عمر نوح نیاز دارید.

سوال – آیا مطالعه تنظیم اپرایی Thalberg برای هنرجویان پیانو فایده ای هم دارد؟

تنظیمات و نسخ اپرایی توسط لیست شروع شد. کارهایی از این دست که قبل از او تهیه شده اند ( و برخی که معاصر او بوده اند ) هیچ ویژگی بارزی نداشته اند. اگر شما تمایل و علاقه خاصی به نسخه اپرایی Thalberg دارید ، می توانید آن را بنوازید و مسلماً ضرری به شما نمی رساند. اما اگر سوال شما این است که آیا آنها ارزش موسیقی خاصی دارند یا نه ، باید صادقانه بگویم که نه.

سوال – آیا قطعاتی مانند « Beautiful Stars Of Heaven » یا « Falling Waters » ، دارای زبیایی خاصی می باشند؟ کدامیک از آهنگسازان معاصر کارهای پیانوی خوبی می سازند؟

قطعاتی که اسامی دهن پر کن و پر ادعا دارند عموماً خالی از مفهوم آنچنانی می باشند و اسم آنها تنها پوششی بر کاستی و ضعف اندیشه های قطعه است. بطور کلی در عصر ما چندان آهنگهای خوبی نوشته نمی شود. با این حال بهترین قطعات از روسیه می آید. نواختن بیشتر این قطعات بسیار دشوار است ، اما می توان موارد ساده ای هم برای برای بیان آنها پیدا کرد از جمله جعبه موسیقی « Music Box » اثر Liadow و «Fantastic Fairs Tale » شماره 12 اثر Pachulski .

علائم و اصطلاحات
:


سوال – مفهوم M.M = 72 که بالای یک قطعه نوشته شده است چیست؟

اولین M علامت « مترونوم » ، و دومین M حرف اول اسم مخترع آن Maelzl است. عدد 72 نیز نشان دهنده تعداد ضرباتی است که در یک دقیقه نواخته می شود ، به شما پیشنهاد می کنم برای درک سرعت قطعه با تکنیک و احساس درونی خود به مشورت بپردازید.

سوال – در پرلود شماره 15 شوپن ، آیا موومانی که را که در دو مینور است باید با همان سرعت موومان اولی اجرا کرد و یا اینکه باید خیلی سریعتر نواخته می شود؟ سرعت مترونوم در موومانهای 8-6 و 8-9 قطعه Dance of the Gnomes اثر لیست چگونه باید باشد؟

این موومانها باید با همان سرعت موومان اولی اجرا شوند. یا آنکه کمی سریعتر باشند ، چرا که این موومانها از لحاظ دینامیکی بسیار اوج می گیرند که با فلسفه افزایش سرعت تناقض دارد. از نظر سرعت مترونمی نیز من حرفی برای گفتن ندارم و اصلاً به آن فکر هم نمی کنم. چیزی که تا حد زیادی سرعت قطعه را رقم می زند تکنیک فردی خود شماست.

تمپو مساله ای است که کاملاً وابسته به تماس انگشتان با کلاویه ها و دینامیسم است و از مسائل کاملاً شخصی می باشد. البته به این معنا نیست که فرد می تواند قطعه ای را که Allegro می باشد Andante بنوازد بلکه مفهوم آن اینست که ممکن است Allegro یک فرد با فرد دیگری اختلاف اندکی داشته باشد. تماس انگشتان با کلاویه ها ، تونالیته و درک بر تمپو تاثیر گذار می باشند. از اینرو در استفاده از مترونم باید دقت کافی را مبذول داشت.

سوال – سرعت مترونوم در قطعه Minuetto از سونات بتهوون ، اپوس 49 شماره 2 چقدر است؟

اگر نسخه ای از سونات بتهوون در اختیار دارید ، عدد مترونومی در بالای آن ندارد ، شما بطرز غیرقابل باوری خوش اقبال می باشید و من هرگز چنین بخت بلندی را زایل نمی کنم. برای بدست آوردن سرعت قطعه با تکنیک ، احساس و اعتماد به نفس خود مشورت کنید.

سوال – معنای واژه های Allegro – Andante – Adagio چیست؟ آیا آنها تنها برای بیان سرعت قطعه هستند؟

دف کلی چنین است ؛ شاید پیشینیان موسیقی این واژه ها را برگزیدند ، تا پایانی بر نامعلومی و نامشخصی سرعت قطعه باشد. از لحاظ ادبیات Adagio یعنی « سر فرصت » و « با فراق خاطر ». Andante یعنی « روان » و Allegro یعنی « سبک » و « شاداب ». همانطور که ملاحظه می کنید این واژه ها حالت درونی فرد را بیان می کنند. اما اینک از آنها برای بیان سرعت استفاده می شود.

سوال – آیا می توانید سرعت هر یک از واژه های Largo – Allegro و ... را بصورت یک قانون در اختیار آن دسته از هنرجویانی قرار دهید که دسترسی به استاد ندارند؟

اگر نخواهیم به مترونوم متوسل شویم تنها راه ، استفاده از ذائقه ی فردی می باشد. سریعترین نتهای قطعه را در نظر بگیرید و آنها را تا جایی که حس موسیقی قطعه از بین نمی رود سریع بنوازید ، این همان تمپوی قطعه است که می توانید به تمام قطعه تعمیم دهید.

سوال – نتهای تزئینی ( Grace ) میزان زیر را که در والس شوپن اپوس 42 ظاهر می شوند را چگونه باید اجرا کرد؟ و زمان نگهداشتن آنها چقدر است؟

نتهای تزئینی و نیز پایه آنها ، یعنی نتی که تزئین ها به آن چسبیده اند ، باید با ضربه ماهیچه ای یکسانی نواخته شوند. زمان گرفته شده توسط نتهای تزئینی آنچنان کوتاه باشد که نتوان تشخیص داد آیا همزمان با نت پایه نواخته شده اند و یا کمی قبل از آن. در موسیقی مدرن متداول است که نت باس را برتر بگیریم. در حالیکه ممکن است که ذائقه فردی نوازنده عکس آن را ترجیح دهد.

سوال – معنای سکوتی که بالا و یا پایین نتهای کلید سل می آید چیست؟

علائم سکوتی که مد نظر شماست ، تنها زمانی ظاهر می شوند که بیش از یک صدا یا یک بخش روی خطوط حامل واحد نوشته شده باشند و این سکوتها مشخص می کنند که شروع صدا یا بخش دوم باید چقدر به تعویق بیفتد.

سوال – مفهوم نت سفید به همراه دو نقطه چیست؟ در ابتدا فکر کردم ممکن است این اشتباه چاپی باشد ، اما جاهای زیادی با آن روبرو شده ام.

همانطور که نقطه اول نشانه امتداد نت به مقدار نصف آن است ، نقطه دوم به میزان نصف نقطه اول به طول زمان نت اضافه می کند. بدین ترتیب یک نت یک لا چنگ با یک نقطه باید سه چهارم نواخته شود و در حالیکه اگر دو داشته باشد باید هفت هشتم امتداد یابد.

سوال – آیا باید نت اول زیر را اکسان داد و یا باید دست را در انتهای خط اتحاد بلند کرد؟

اکسان و خط اتصال هیچ ارتباطی به هم ندارند ، آکسان مربوط به ریتم است در حالیکه خط اتصال مرتبط به نوع تماس است. نت آخر زیر خط اتصال را معمولاً کمی کوتاهتر می نوازند تا حالت توقف کوتاه میان دو جمله و عبارت مختلف بهتر درک شود. به طور کلی ، خطوط اتحاد در پیانو زمان تنفس یک آواز خوان را یاد آوری می کنند.

سوال – خط اتصال و خط اتحاد چه تفاوتی با هم دارند؟

در ظاهر هیچ ولی در تاثیر ، بسیار تفاوت دارند. خط اتحاد به معنای امتداد نت اولی تا آخر ارزش زمانی نت انتهایی می باشد. خط اتحاد تنها می تواند روی دو نت مشابه و یکسان از یک اکتاو قرار بگیرد که در پی هم آمده اند. اگر نت دیگری بین این دو نت قرار بگیرد خط اتحاد تبدیل به خط اتصال می شود که نمایانگر اجرای لگاتو است.

سوال – چگونه می توان نت ابتدای خط اتصال را اکسان داد؟

اکسان و خط اتصال هیچ ارتباطی با هم ندارند. خط اتصال نمایانگر اجرای لگاتوی یک گروه نت می باشد. اینکه کدام نت در یک خط اتصال باید اکسان داده شود به موقعیت ریتمی آن در گام مربوطه اش بر می گردد. ضربه آرام و یا محکم ( یا ضربه مثبت و منفی ) تعیین کننده آکسان است. مگر آنکه عکس آن در حواشی ذکر شده باشد. که در بکار بردن چنین حواشی ای باید دقت کافی را مبذول داشت.

سوال – آیا زمانی که علامت دیز یا بمل روی آخرین ضرب میزان موجود است ، آیا در میزان بعدی آن نت به تونالیته اصلی خود باز نمی گردد؟ موردی که راجع به آن می گویم ، مربوط به تونالیته ای چهار ضربی با دو علامت بمل است. ضرب چهارم می بکار بود و اولین نت میزان بعد ، می بود که دوباره بمل شده بود. گمان من بر این است که علامت بمل زاید است ، آیا من درست می گویم؟

از لحاظ تئوری حق کاملاً با شماست. معمولاً زمانی که نتی در یک تونالیته دستکاری شد ، علامت صحیح آن اعم از دیز یا بمل ، در اولین بار که نت دوباره ظاهر شود ، ذکر می شود. لذا از لحاظ تئوری گذاشتن این علامت جدید لزومی ندارد ، اما تجربه نشان داده است که برای جلوگیری از اشتباه ، پیشگیری خوبی است.

سوال – معنای می دیز و سی دیز و یا دوبل بمل چیست؟ آیا اینها صرفاً تئوری نمی باشند؟

اینها تئوری نمی باشند ، بلکه مسائل املائی هستند. شما دو نت را با کلاویه ای که دو نت را اجرا میکند اشتباه گرفته اید. درست است که سی دیز هم روی همان کلاویه اجرا می شود ، اما مفهوم موسیقی آنها از هم بسیار فاصله دارد همین مطلب در مورد دوبل دیز یا دوبل بمل ها نیز صادق است.
همانطور که ر دوبل بمل نیز روی همان کلاویه اجرا می شود ، اما هیچ ارتباطی با نت دو ندارد. این مطلب درست مانند صنعت « تشابه » در ادبیات است : So – Sew – Sow هر سه مانند هم تلفظ می شوند ، اما با توجه به معنای آنها در جمله کاملاً متفاوت نوشته می شوند.

سوال – اکتاوی به فرم دوبل بمل را چگونه باید اجرا کرد؟

همانطور که یک علامت بمل نت را نیم پرده بم می کند ، دو تا بمل ، نت را دو تا نیم پرده یا به عبارتی یک پرده بم می کند.

سوال – اخیراً در اجرای یک Operetto به موردی برخوردم که علامت دوبل دیز (×) را برای دوبل بمل نیز استفاده می کرد آیا این صحیح است؟

ممکن است این اشتباه چاپی باشد. اما چنانچه این مطلب را در طول قطعه تکرار شده باشد ، دقت کنید که این علامت فقط برای دوبل دیز استفاده نشده باشد.

سوال – آیا دیز یا بمل دست راست روی نتهای سمت چپ نیز تاثیر گذارند؟

ار آنجا که نتها در پیانو به صورت دوگانه نوشته می شوند ، هر دسته از خطوط حامل از دیگری کاملاً مجزاست. اگر شبهه ای مبنی بر اشکال چاپی پیش آید می توان با توجه به هارمونی غالب ، نتایج یک دست را به دست دیگر نیز تعمیم داد. بعنوان یک قانون کلی ، نتهای دو دست از لحاظ علائم کروماتیک از هم مستقل می باشند.

سوال – بسیاری از من می پرسند که چرا ما در پیانو 15 تونالیته داریم در حالیکه قاعدتاً باید تنها 12 تونالیته داشته باشیم ، مثلاً چرا به جای دو بمل از سی و بجای سل بمل از همان فا دیز و یا بلعکس استفاده نمی کنیم؟ تنها فکری که در این رابطه به ذهن من رسیده است اینست که چرخه پنچ تایی تونالیته بدون هفت گام بمل و هفت گام دیز کامل نمی شود : با این حال باخ از تمامی 15 تونالیته در 48 پرلوفوگ خود استفاده نکرده است و از سل بمل و ر بمل و دو بمل در تونالیته های ماژور و از لا دیز و لا بمل در تونالیته های مینور کاملاً صرفنظر کرده است. در ضمن آیا آهنگسازانی که در تونالیته های دیز آهنگ می سازند با ذکاوت ترند؟ و آیا آهنگسازان در انتخاب تونالیته ، مدولاسیون را نیز در نظر می گیرند؟

پاسخ سوال شما بستگی به این دارد که آیا شما به موسیقی تنها به چشم اجرای نت می نگرید یا آنکه در آن روح و لطافت ذهنی زا نیز لازم می دانید. اگر از گروه اول هستید ، دیکته دو دیز یا بمل برای شما چه فرقی می کند. اما چنانچه جزو دسته دوم هستید مسلماً می دانید که برای القا عقاید و افکار موسیقی به شنونده و خواننده مسلماً املای درستی لازم است.
درست است که از نظر گامها ، فرقی بین دو دیز و ر بمل وجود ندارد ، اما یک موسیقیدان می داند که تفاوت آنها به هارمونیهای مرتبطشان باز می گردد. آهنگساز نیز معمولاً در توستن موسیقی و انتخاب مدولاسیون همین ملاحضات را می کند. تشابهات و صنایعی که در ادبیات وجود دارد نیز همینگونه می باشد. برای مثال در زبان انگلیسی کلمات Too , Two , To که تلفظی تقریباً مشابه دارند ، معانی مختلفی را القا می کنند.

سوال – معنی موتیف ( Motif ) چیست؟ علامت ( - ) که گاهی بالای نتی می آید به چه معناست؟ در ضمن بهترین کتاب راهنما برای یک مبتدی ، مثلاً یک کودک 10 ساله چیست؟

موتیف ، وزن یک تم است. تم یا از تکرار موتیف ها ساخته می شود و یا از کناز هم قرار دادن تعدادی از موتیف های مختلف کنار هم شکل می گیرد و یا آنکه ترکیبی از هر دو می باشد. شاید با شکوه ترین نمونه ساخت تم از تکرار موتیف ها تم آغازین سمفونی پنجم بتهوون باشد. علامت ( - ) بالای یک نت ، نوازنده را مجبور می کند که نت را تا پایان ارزش زمانی آن نگه دارد. بهترین « کتاب راهنما » برای یک کودک ، معلمی ماهر است که هیچ کتاب راهنما استفاده نکند و تنها با هوشیاری خود ، دانش و اطلاعات را به کودک برساند.

سوال – خط کوچکی که بالا یا زیر آکوردی می آید در مقایسه با آکسان و استاکاتو چه تفاوتی دارد؟ و آیا روی تمام آکورد تاثیر میگذارد؟

خط کوچکی که بالا یا زیر نتی می آید اصطلاحاً Tenuto یا به طور خلاصه Ten نامیده می شود. که علامت نگه داشتن نت به اندازه کامل ارزش زمانی است و زمانی استفاده می شود که باید یک نت یا یک آکورد را نگه داشت.

سوال – آکوردی که علامت Secco دارد و به شکل شکسته نوشته شده است را چگونه اجرا می کنند؟ مانند Air de Ballet شماره 1 اثر Chaminade .

اجزای تشکیل آکورد را به طور کاملاً مساوی و بصورت شکسته اجرا کنید ولی پدالی نگیرید و نتی را نیز نگه ندارید و آنرا تند و تیز و کوتاه اجرا کنید.

سوال – نحوه اجرای آکسان روی مردانت (Mordent ) در میزان 47 از موومان اول ( Allegro di molto) از سونات پاتتیک بتهوون اپوس 13 چگونه است؟

آکسان روی نت اول مردانت قرار می گیرد.اما دقت کنید که آنرا با اشغال کردن زمان نت گرد ، تبدیل به تریوله نکنید. مردانت باید به اندازه کافی سریع اجرا شود تا ریتم ملودی صحیح و تمام باقی بماند.

سوال – علامت قلاب (∞ ) که گاهی درست بالای نت قرار می گیرد و گاهی سمت راست آن. آیا این دو در اجرا با هم تفاوتی دارند؟

قلاب همیشه با نت بالایی آن شروع می شود. وقتی قلاب بالای نتی باشد جای آن نت را می گیرد ، حال آنکه اگر سمت راست نت باشد ابتدا همان نت اجرا می شود و بعد در زمان باقی مانده قلاب نواخته می شود.

سوال – نتهای سنکوپ ( syncopate ) چگونه اجرا می شود؟

نتهایی که یک ضرب کامل دارند وقتی سنکوپ می شوند بین ضرب ها اجرا می شوند. اگر نت سنکوپ کسری از ضرب است ، باید بین کسرها نواخته شود.

سوال – آیا در قطعات مدرن باید تریلها را از خود نت مذکور شروع کردبا فرض آنکه قبل از آنکه آپوژیاتوری قبل از آن نت نباشد و آیا در نواختن تریل می توان جای شصت و انگشت سوم را عوض کرد؟

بله تریل ها را معمولاً با نت ملودی ( نت نوشته شده ) شروع می کنیم. مگر آنکه عکس آن ، مثلاً توسط آپوژیاتور ، ذکر شده باشد. اگر انگشتان خسته شدند آنها را عوض کنید. در تریل های طولانی استفاده از سه انگشت بهتر جواب می دهد. ولی تریلهای کوتاهتر با همان دو انگشت تمیز تر در می آیند.

سوال – در مثال تریل زیر ، آیا نت جانبی ( Autiliary note ) یک پرده بالاتر از نت اصلی باشد یا نیم پرده؟ اگر نیم پرده است نت جانبی کدام است؟

مثال شما به وضوح در تونالیته سل مینور واقع است و تریل روی سی بمل قرار دارد. از آنجا که نت جانبی تریل ، نتیجه دیاتونیک نت است ، در این مورد ، باید یک پرده کامل بالاتر از سی بمل باشد یعنی دو. از آنجا که قطعه در ر ماژور نوشته شده است باید زیر علامت تریل ، علامت ( بکار ) نوشته می شد.

سوال – ممکن است برای نواختن نرم و سریع تریلها ، متودی معرفی بفرمایید؟

با وجودی که هیچ متود خاصی برای نواختن تریلها موجود نمی باشد ، اما روشهایی برای کمک به عضلات ضعیف وجود دارد. با این حال بدون دانستن دقیق مشکل شما ، نمی توانم هیچ یک از این روشها را به شما پیشنهاد کنم. علل بوجود آمدن این مشکل در افراد مختلف ، تفاوت دارد اما اغلب علت ذهنی دارد نه فیزیکی. برای آنکه تریلها را سریع بنوازیم ، باید سریع فکر کنیم. چرا که اگر تنها با اتکا به انگشتان تریل بزنیم ، خیلی زود آنها به هم می چسبند ، ریتم خود را از دست می دهند و دچار انقباض می شوند. از اینرو هیچ متد خاصی برای اجرای تریلها وجود ندارد ؛ این مهارت با پیشرفت کلی ذهنی – موسیقی شما بهبود می یابد. تنها نکته اساسی این است که باید به نواختن خود کاملاً گوش دهید و هر نتی که اجرا می کنید ، مشاهده و بررسی کنید ؛ تنها در این حال است که می توانید تخمین بزنید سرعت « شنیدن » شما چه اندازه است و مسلماً شما انتظار ندارید که قادر باشید سریعتر از چیزی که گوش شما می تواند دنبال کند ، بنوازید.

سوال – تفاوت اجرای تریلهای میزان 25 با تریلهای میزان 37 و 38 از پولونز شوپن اپوس 53 ، چیست؟

تریلهای میزان 25 ملودیک هستند حال آنکه تریلهای میزانهای 37 و 38 صرفاً ریتمیک می باشند ، مثل اثر طبلهای نظامی ، در تریل اول تاکید بیشتر روی نت ملودیک است ، حال آنکه در دوتای دیگر می توانید دست خود را راحت شل کنید و روی هر دو نت بغلتانید ، تا تریل به یک هشتم نت بعدی برسد.

سوال – معنای هجی کردن ( Spelling ) ، در موسیقی چیست؟

چنانچه به معنای انواع راههای نوشتن آکوردها نباشد ، به شرح آوایی نتها یا در یک کلام سلفژ دلالت می کند.
 
آخرین ویرایش:

M I N A

دستیار مدیر مهندسی معماری
کاربر ممتاز
تمرینات

تمرینات

سوال – آیا کتاب تمرین خاصی را برای مبتدیان پیشنهاد می کند؟

هر ناشر موسیقی معتبری ، کتابهای تمرینی که بیشترین خواهان را دارند ، به شما معرفی می کند. البته تاثیر این تمرینات بستگی به نوع نواختن آنها دارد. نوع تماس انگشتان با کلاویه ها و غیره عموماً در این کتابها گفته می شود. اما اینکه شما نیاز به چه نوع تمریناتی دارید ، بدون بررسی دقیق شخص شما ، میسر نمی باشد.

سوال – بهترین چیز برای تمرین ساده انگشتان چیست؟


من تمرینات پیشنا « Pischna » را پیشنهاد می کنم که دو ویرایش مختلف دارد و یکی خلاصه دیگری است. معمولاً به آنها پیشنای بزرگ و پیشنای کوچک می گویند و شما می توانید نسخه انتشارات Steingraber آنرا در هر مغازه موسییقی معتبری پیدا کنید.

سوال – آیا مطالعه کارهای Heller برای هنرجویی که فاقد درک ریتم و احساس است عملی می باشد؟

بله ، این قطعات مفید هستند. مشروط بر آنکه معلم تاکید داشته باشد که هنرجو دقیقاً همانطور که باید قطعه را بنوازد نه اینکه صرفاً به « شبیه آن بودن » بسنده کند.

سوال – از آنجا که من خارج از شهر زندگی می کنم ، دسترسی به معلم برایم بسیار دشوار است. متشکر می شوم اگر به من بگویید چه اتودهایی را باید تمرین کنم. من اتودهای کرامر و Moscheles را تمام کرده ام و به خوبی می نوازم ولی اتودهای شوپن برایم بسیار دشوار است. آیا هیچ تمرین فیمابینی وجود دارد؟

به نظر می رسد شما به نواختن اتود بسیار علاقه مند می باشید ، پیشنهاد من :

1-Twelve Etudes For Technique and Expression.
اثر : Edmund Neupert

2-Concert Etudes
اثر : Hans Seeling ( peter Edition)

3-Etudes
اثر : Carl Baermann

4-Etudes

اثر : Ruthardt ( peters Edition)

ولی بجای اینها ، چرا با یک اتود ساده از شوپن کار خود را شروع نمی کنید بهترین تمرین اپوس 154 Heller است.

سوال – چه تمرینات تکنیکی خاصی را بری یک پیانیست پیشرفته ، پیانیستی که اتود شوپن در دو مینور اپوس 10 شماره 12 و اتود ر بمل ماژور اپوس 28 شماره 8 و نیز پرلود سی بمل مینور را به خوبی اجرا کند ، پیشنهاد می کنید؟

من همواره به هنرجویان پیشرفته پیشنهاد می کنم ، تمرینات تکنیکی خود را از لابلای قطعاتی که در دست اجرا دارند ، بیرون بکشند. اگر اتود هایی برای افزایش تحمل و کنترل قطعات طولانی نیاز دارید اتود های Kessler و Baermann مناسب هستند که البته اولی ساده تر از دومی می باشد.

سوال – معلم من اهمییت بسیار زیادی به « Graudus ad parnassum » اثر Clementi می داد و تاکید داشت تمامی درسهای آن تمرین شود. حال آنکه معلم جدید من که اخیراً پیش او درس می گیرم ، آنرا از مد افتاده و تاریخ گذشته می داند. حق با کدامیک است؟

هر دوی آنها راست می گویند. یکی بعنوان آموزگار ، دیگری به عنوان موسیقیدان. شما دلیل تاکید معلم اولتان را ذکر نکرده اید ، اما من گمان می کنم او به Gradus به چشم تمریناتی ناب و ساده می نگریسته است که مسلماً هم اینگونه می باشد. اما به کار بردن تکنیک به لحاظ خشکی ذاتی شان ، همانطور که معلم جدیدتان می گوید ، کمی تاریخ گذشته و از کار افتاده هستند. اخیراً آهنگسازان معاصر قطعاتی ساخته اند که در کنار مطالب تکنیکی ، ارزش موسیقی و زیباییهای خاصی ارائه می کنند.

پلی ریتم ها :


سوال – چگونه باید تریوله ها را با دو تا یک هشتم نت ، همزمان اجرا کرد؟ در سونات Clementi ، اپوس 37 شماره 3 صفحه اول ، چندین مورد از این دست به چشم می خورد.

در تمپوی آهسته فرض کنید دومین چنگ نت تریوله به دو تا دو لا چنگ تقسیم شده است. وقتی هر دو دست اولین نت مربوطشان را همزمان نواختند ، بجای دومین دو لا چنگ ، نت دوم تریوله قرار می گیرد. اما در تمپوی تند ، بهتر است ابتدا هر یک از دستها را تنها و با آکسان های اغراق آمیز ، تمرین کنید تا جایی که سرعتهای هر دو دست ، بطور نسبی در ذهنتان جای بگیرد. با تکرار درست و چندین باره آن ، اجرای ماشینی آن تبدیل به اجرای هوشمندانه می گردد و گوش شما عادت می کند که ذو ریتم مجزا را با هم کنترل کند.

سوال – در فانتزی امپرمتوی شوپن ، چگونه باید چهار نت دست راست را با سه نت دست چپ هماهنگ کرد؟ آیا اصلاً تقسیم دقیق آن عملی است؟

این چنین تقسیم بندی پیچیده ای ، کسرهایی ایجاد می کند که پیانیست نه ابزاری برای اندازه گیری آن دارد و نه وسیله ای برای نواختن و بیان آن. با این حال تنها یک راه برای اجرای همزمان چنین ریتم های نامیزانی وجود دارد. هر دو دست را به طور مجزا تمرین کنید تا جایی که قابل اطمینان بشوند. سپس بدون آنکه به ریتم فکر کنید آنها را همزمان بنوازید. تنها لحظه ای فکر کنید که هر دو دست به هم می رسند و به این اجرای خودکار اطمینان کنید تا جایی که در اثر شنیدن مکرر ، گوش شما یاد بگیرد ، هر دو ریتم را در آن واحد بشنود.

سوال – چگونه باید نتهای دست راست میزانهای زیر را با تریوله های دست چپ هماهنگ کرد

در چنین مواردی ، بیهوده است که تلاش کنید همه چیز را دقیق تقسیم بندی کنید. بهترین راه ، و در واقع تنها راه در آوردن این ریتمها آنست که هر دو دست را بطور مجزا و با آکسان های اضافی تمرین کنید تا جایی که سرعتهای نسبی نتها کاملاً برایتان روشن شود ، سپس سعی کنید هر دو دست را با هم اجرا کنید. اگر تلاشهای اولیه شما نتیجه نداد ، اصلاً ناامید نشوید ، چنانچه تمرینات جداگانه دستها برای ایجاد عملکرد اتوماتیک هر دست کافی باشد ، سرانجام موفق می شوید ریتم مورد نظرتان را در آورید.

[h=2]عبارات و جمله بندی ها :[/h]سوال – ممکن است تعریف مختصری از جمله بندیها و راه های تشخیص جملات ، به فرد آماتوری مثل من داشته باشید؟

جمله بندی تقسیم معمول عبارات موسیقی است که آنها را قابل فهم می کند و کاملاً شبیه سجاوندی در ادبیات است. به این منظور باید ابتدا ، انتها و نقطه اوج عبارت را پیدا کنید. نقطه اوج معمولاً بالاترین نت جمله است ، در حالیکه نقاط ابتدا و انتها را می توان از روی خط اتصال مشخص کرد. بطور کلی ، بالا رفتن ملودی با افزایش قدرت تا نقطه اوج همراه است. که در این نقطه به بعد دوباره فشار را به آرامی کاهش می دهیم.

برای جمله بندی قطعه از نقطه نظر هنر ، باید حس اصلی قطعه بصورت کامل درک شود. چرا که این عامل طبعاً بر تمام ترکیبات قطعه تاثیر می گذارد. برای مثال نحوه برخورد با جمله ای که در یک موومان Agitato قرار دارد با جمله ای مشابه که در یک موومان آرام و رویایی قرار دارد ، زمین تا آسمان تفاوت دارد.

سوال – آیا برای اجرای سکوت ، باید دست را از مچ بلند کرد؟

هرگز ! چنین حرکتی را تنها زمانی انجام می دهیم که استکاتو روی اکتاو با دوبل نت قرار بگیرد. اما برای پایان دادن به یک جمله و یا ایجاد یک وقفه ، می توان بازو را در حالیکه مچ کاملاً شل است از روی کلاویه بلند کرد ، باز هم می گویم که دست باید کاملاً شل باشد.

روباتو :

سوال – روش اجرای روباتو ( Rubato ) چگونه است؟

پایه اجرای روباتو ، ذوق و سلیقه و نگهداشتن مرزهای هنری است. پایه فیزیکی آن نیز حفظ تعادل است. زمانی را که در یک عبارت ، کوتاه کرده اید باید در اولین فرصت به عبارت دیگر اضافه کنید تا زمان « دزدیده شده » (Rubato ) در یک قسمت ، در جای دیگر جبران شود. از نقطه نظر هنری ، کل ارزش زمانی یک قطعه نباید در اثر روباتو خدشه دار شود ، از اینرو ، روباتو باید به گونه ای اجرا شود که زمان اجرای قطعه کوچکترین تغییری نکند.

سوال – در جایی در مورد تمپو روباتو خواندم که دستی که ملودی را اجرا می کند آزادی کامل دارد حال آنکه دستی که آکومپانیمان را می نوازد ، مجاز نیست کوچکترین تغییری در تمپو بوجود آورد. این مطلب چگونه امکان پذیر است؟

جواب – تعریفی که شما خوانده اید ، علیرغم آنکه کاملاً نادرست نمی باشد ، بسیار گمراه کننده است. چرا که کاربرد آن به موارد بسیار خاصی محدود می شود ؛ مثلاً فقط داخل یک جمله کوتاه ، آنهم بصورت ناقص ، بعلاوه آنچه شما نقل کرده اید یک توضیح نیست ، بلکه بیشتر شبیه یک اظهار نظر یا یک ادعای ساده است. تمپو روباتو یک نوسان زمانی است ، که تشخیص اینکه دست اعمال شود یا هر دو دست ، بر عهده ذوق و سلیقه نوازنده است. همچنین بستگی به این مطلب دارد که آیا عملکرد دو دست را می توان مستقل و مجزا از هم فرض کرد یا نه. گمان من بر اینست که شما می توانید هر دست را کاملاً آزادانه بنوازید و فکر می کنم ، با کمی تمرین ، به راحتی با هماهنگ کردن دستها ، این امر میسر است. با این حال موارد استفاده از این مهارت بسیار محدود است و فایده ای هم ندارد.

سوال – آیا در اجرای روباتو ، باید از قبل طرحی را در ذهن داشت یا آنکه می توان درست در لحظه اجرا برای آن فکری کرد؟

بیان کاملاً آزاد تنها در سایه آزادی مطلق میسر است. از اینرو ، روباتوی کامل نتیجه تصمیم لحظه ای می باشد. اما تنها نوازندگان محدودی هستند که توانایی چنین تصمیم لحظه ای بزرگی را دارند. نوازنده معمولی باید به تغییرات زمانها کاملاً توجه کند و خود را تا حدی برای اجرای روباتو آماده کند. البته در این مساله نباید خیلی زیاده روی شود چرا که طبیعی بودن احساس را خراب کرده ، آنرا کلیشه ای می کند.

سوال – آیا روباتو با مفهوم قطعه در تضاد است؟

مفهوم ، یک واژه کلی است که متشکل از تمامی اجزای لازم برای بیان احساس است و در میان این اجزا ، روباتو نقش بر جسته ای دارد ، چرا که ضرب آهنگ نوازنده است. از آنجا که روباتو زیر شاخه ای از مفهوم است ، عملکرد و رفتار آن نیز باید توسط مفهوم مشخص شود.

درک مفهوم :

سوال – آیا ممکن است که یک جمله واحد ، توسط هنرمندان مختلفی ، مفهوم متفاوتی داشته باشد ، ولی در آن واحد همه این مفاهیم نیز صحیح باشد؟

قطعاً ! مشروط بر آنکه این درک ، رابطه منطقی اجزا شکل دهنده را حفظ کند و در طول قطعه یکسان باقی بماند. اینکه مفهوم دقیق جمله چیست یا اینکه آیا با ویژگی کلی قطعه سازگار است یا اینکه آزادی درک تا چه حد می تواند باشد بستگی به ذوق و سلیقه نوازنده دارد که هر مورد را به درستی تشخیص دهد.

سوال – آیا مفهوم قطعه باید در بدو اولین نواختن روشن شود یا تنها زمانی که بر قطعه از نظر تکنیکی تسلطی حاصل شد؟

درک قطعه تا زمانی که ابزار تکنیکی لازم برای نواختن آن فراهم نشده باشد و دید کلی نسبت به آن شکل نگرفته باشد ، بسیار دشوار است. مگر آنکه فردی ، نت خوان بسیار ماهری باشد. بهتر است ابتدا مطمئن شد که نتها و زمانهای مربوطه شان به درستی خوانده شده اند و مشکلات تکنیکی آن تا حد قابل قبولی بر طرف شده است. وقتی این کار انجام شد ، می توان فکر کرد که آیا ویژگی کلی قطعه دراماتیک ، تراژدیک ، صلح آمیز ، شاعرانه ، فانتزی ، افسرده ، شوخ و یا حماسی است. تنها زمانی که این مطلب در ذهن ما کاملاً شفاف شد می توانیم وارد جزئیات خاصی شویم که مفهوم را القاء می کنند.

شنیدن :

سوال – آیا باید هنرجو قطعه را قبل از آموختن ، بشنود یا نه؟

اگر تخیل هنرجو نیاز به بر انگیخته شدن دارد ، او باید قطعه را بخوبی قبل از مطالعه بشنود. اما اگر او صرفاً تنبلی می کند و به عوض اینکه ریتم ، ملودی ، و .... را خود فرا بگیرد ، متکی به تقلید آنچیزی است که می شنود ، در اینصورت نباید قطعه را بشنود تا مجبور باشد به خواندن و فکر کردن خود متکی شود.

سوال – آیا شما مطالعه هارمونی و کنترپوان را برای هنرجویان پیانو ضروری می دانید؟

صد البته ، برای اینکه قطعه ای را که در دست دارید به خوبی درک کنید و نیز هارمونی آنرا دنبال کرده و کنترپوان تم آن را درک کنید قطعاً به این دانش نیاز دارید. بدون مطالعه جدی هارمونی و کنترپوان ، درک شما از قطعه تنها حدسی بیش نیست و فاقد هرگونه قطعیت می باشد.

سوال – چرا برای کامل کردن دایره پنجم ها ، باید حتماً پانزده تونالیته داشت؟ چرا نمی توان با حذف تونالیته های یکسان ، به دوازده تونالیته بسنده کرد؟

جواب – از لحاظ تئوری ، نه تنها پانزده ، بلکه بیست و پنج تونالیته برای کامل کردن دایره پنجم ها لازم است و همه آنها نیز لازم هستند. چرا که برای مثال در هارمونی موسیقی مدرن ، بدون تنالیته ای با هفت ، هشت و حتی نه دیز و بمل نمی توان قطعه را بطور کامل بیان کرد. در غیر اینصورت باید علامات ترکیبی را آنقدر عوض و بدل کرد ، که خواننده به کلی گیج می شود. دو دیز مینور ، چهار دیز دارد حال آنکه دومینانت آن هشت دیز دارد.

سوال – آیا مطالعه هارمونی در ارتباط با پیشرفت من در پیانو لازم است؟ معلم من چنین می گوید ولی من فایده ای در آن نمی بینم ! آیا واقعاً مطالعه هارمونی فایده ای هم دارد؟

درسهایی کلی که کودکان در مدرسه می خوانند چه فایده ای دارد؟ برای خوب نواختن پیانو ، دستان خوب و ساعات زیاد تمرین کافی نمی باشد ؛ بلکه برای آن آموزش کلی موسیقی لازم است که در وهله اول مطالعه هارمونی را در بر می گیرد و بعدها می توانید مطالعه کنترپوان و فرمها را نیز به آن اضافه کنید. حق کاملاً با معلم شماست.

سوال – ممکن است دو ، سه کتاب خوب برای یادگیری هارمونی به من معرفی کنید؟

اصول هارمونی همه جا یکسان است ، اما متودهای آموزش آن پیوسته در حال تغییر و بهبود است. از اینرو من نمی توانم کتابهایی را که خودم سالها پیش مطالعه کرده بودم ، به شما معرفی کنم ، علی الخصوص که مطمئن نیستم به انگلیسی ترجمه شده باشند. لذا پیشنهاد می کنم از یک معلم خوب ، یا حداقل یک ناشر معتبر در این زمینه پرس و جو کنید. کتابهای Bussler و E. F Richter با وجودی که چندان مدرن نیستند ، اما بواسطه ارزش انکار ناپذیرشان ، همچنان برای مطالعه بسیار مناسب هستند.

سوال – آیا می توان مدلاسیون را بدون کمک معلم و تنها از روی کتاب یاد گرفت تا با آن دو قطعه با تونالیته های مختلف را به هم وصل کرد؟


غیر ممکن نیست ، اما چندان نیز متحمل نمی باشد ؛ چرا که ممکن است در تمرینات نوشتنی خود دچار اشتباه شوید و لازم است کسی آنرا به شما گوشزد کند و راه اصلاح آنرا به شما نشان دهد. به طور کلی ، فکر نمی کنم مطالعه اصول و مبانی هیچ درسی بدون کمک معلم یا راهنمایی آزموده ، عملی باشد.

سوال – آیا می توان کنترپوان را بدون معلم و از روی کتاب فرا گرفت ، و اگر چنین است چه کتابی را برای آن معرفی می کنید؟

بله عملی است ، به شرطی که مطمئن باشید هرگز مطلبی از کتاب را اشتباه درک نمی کنید و هرگز نیز دچار اشتباه نمی شوید. در غیر اینصورت محتاج مشاوره با موسیقیدانی آزموده می باشید تا اشتباهاتتان را اصلاح کند. معلم خوب ، همواره بهتر از کتاب خوب می باشد. کتابهای خوب در این زمینه بسیارند و می توانید از هر کتابفروشی معتبری عنوان آن را بخواهید.

سوال – آیا در کنار تمرینات پیانو ، اگر مستعد و علاقه مند باشم می توانم آهنگسازی هم بکنم؟

جواب – تمرین ساختن قطعه در موسیقی ، کار در آوردن یک قطعه را راحتتر می کند. از اینرو به هر کس که احساس می کند توانایی این کار را دارد ، توصیه می کنم قطعه ای ساده ، هر چند هم کوتاه ، بسازد. البته مسلماً ساختن یک قطعه ابتدایی به شما کمکی در درآوردن سوناتهای بتهوون نمی کند ؛ با این وجود ممکن است قسمتهای کوچکی در سونات باشند که وقتی شما فرآیند تکنیکی انتقال تخیلاتتان به روی کاغذ را لمس کرده باشید ، براختی در ذهن شما شفاف می شود. وشما وقتی با یک قطعه تازه روبرو می شوید ، دیگر آن حس غربت و بیگانگی را نخواهید داشت. البته خواهش می کنم از توصیه های من این برداشت را نکنید که همین حالا باید یک قطعه ساده بسازید !

سوال – بهترین راه برای فراگیری آهنگسازی چیست؟ بهترین کتابی که می توانم برای این منظور از آن استفاده کنم چیست؟

اول باید نت نویسی را یاد بگیرید. کپی کردن انواع موسیقیهای مختلف بهترین تمرین می باشد. سپس به مطالعه اصول هارمونی بپردازید و در پی آن کنترپوان را بخوانید و فاصله های مختلف را یاد بگیرید. حال به فوگ بپردازید ، سپس به فرم تا سر انجام یاد بگیرید که آنها را « حس » کنید. کتابهای در این زمینه بسیارند ، ولی هیچ کتابی بهتر از یک معلم خوب نیست.
 
آخرین ویرایش:

M I N A

دستیار مدیر مهندسی معماری
کاربر ممتاز
دانش و مبانی موسیقی

دانش و مبانی موسیقی

سوال – آیا شما مطالعه هارمونی و کنترپوان را برای هنرجویان پیانو ضروری می دانید؟

صد البته ، برای اینکه قطعه ای را که در دست دارید به خوبی درک کنید و نیز هارمونی آنرا دنبال کرده و کنترپوان تم آن را درک کنید قطعاً به این دانش نیاز دارید. بدون مطالعه جدی هارمونی و کنترپوان ، درک شما از قطعه تنها حدسی بیش نیست و فاقد هرگونه قطعیت می باشد.

سوال – چرا برای کامل کردن دایره پنجم ها ، باید حتماً پانزده تونالیته داشت؟ چرا نمی توان با حذف تونالیته های یکسان ، به دوازده تونالیته بسنده کرد؟

از لحاظ تئوری ، نه تنها پانزده ، بلکه بیست و پنج تونالیته برای کامل کردن دایره پنجم ها لازم است و همه آنها نیز لازم هستند. چرا که برای مثال در هارمونی موسیقی مدرن ، بدون تنالیته ای با هفت ، هشت و حتی نه دیز و بمل نمی توان قطعه را بطور کامل بیان کرد. در غیر اینصورت باید علامات ترکیبی را آنقدر عوض و بدل کرد ، که خواننده به کلی گیج می شود. دو دیز مینور ، چهار دیز دارد حال آنکه دومینانت آن هشت دیز دارد.

سوال – آیا مطالعه هارمونی در ارتباط با پیشرفت من در پیانو لازم است؟ معلم من چنین می گوید ولی من فایده ای در آن نمی بینم ! آیا واقعاً مطالعه هارمونی فایده ای هم دارد؟


درسهایی کلی که کودکان در مدرسه می خوانند چه فایده ای دارد؟ برای خوب نواختن پیانو ، دستان خوب و ساعات زیاد تمرین کافی نمی باشد ؛ بلکه برای آن آموزش کلی موسیقی لازم است که در وهله اول مطالعه هارمونی را در بر می گیرد و بعدها می توانید مطالعه کنترپوان و فرمها را نیز به آن اضافه کنید. حق کاملاً با معلم شماست.

سوال – ممکن است دو ، سه کتاب خوب برای یادگیری هارمونی به من معرفی کنید؟


اصول هارمونی همه جا یکسان است ، اما متودهای آموزش آن پیوسته در حال تغییر و بهبود است. از اینرو من نمی توانم کتابهایی را که خودم سالها پیش مطالعه کرده بودم ، به شما معرفی کنم ، علی الخصوص که مطمئن نیستم به انگلیسی ترجمه شده باشند. لذا پیشنهاد می کنم از یک معلم خوب ، یا حداقل یک ناشر معتبر در این زمینه پرس و جو کنید. کتابهای Bussler و E. F Richter با وجودی که چندان مدرن نیستند ، اما بواسطه ارزش انکار ناپذیرشان ، همچنان برای مطالعه بسیار مناسب هستند.

سوال – آیا می توان مدلاسیون را بدون کمک معلم و تنها از روی کتاب یاد گرفت تا با آن دو قطعه با تونالیته های مختلف را به هم وصل کرد؟

غیر ممکن نیست ، اما چندان نیز متحمل نمی باشد ؛ چرا که ممکن است در تمرینات نوشتنی خود دچار اشتباه شوید و لازم است کسی آنرا به شما گوشزد کند و راه اصلاح آنرا به شما نشان دهد. به طور کلی ، فکر نمی کنم مطالعه اصول و مبانی هیچ درسی بدون کمک معلم یا راهنمایی آزموده ، عملی باشد.

سوال – آیا می توان کنترپوان را بدون معلم و از روی کتاب فرا گرفت ، و اگر چنین است چه کتابی را برای آن معرفی می کنید؟


جواب – بله عملی است ، به شرطی که مطمئن باشید هرگز مطلبی از کتاب را اشتباه درک نمی کنید و هرگز نیز دچار اشتباه نمی شوید. در غیر اینصورت محتاج مشاوره با موسیقیدانی آزموده می باشید تا اشتباهاتتان را اصلاح کند. معلم خوب ، همواره بهتر از کتاب خوب می باشد. کتابهای خوب در این زمینه بسیارند و می توانید از هر کتابفروشی معتبری عنوان آن را بخواهید.

سوال – آیا در کنار تمرینات پیانو ، اگر مستعد و علاقه مند باشم می توانم آهنگسازی هم بکنم؟

تمرین ساختن قطعه در موسیقی ، کار در آوردن یک قطعه را راحتتر می کند. از اینرو به هر کس که احساس می کند توانایی این کار را دارد ، توصیه می کنم قطعه ای ساده ، هر چند هم کوتاه ، بسازد. البته مسلماً ساختن یک قطعه ابتدایی به شما کمکی در درآوردن سوناتهای بتهوون نمی کند ؛ با این وجود ممکن است قسمتهای کوچکی در سونات باشند که وقتی شما فرآیند تکنیکی انتقال تخیلاتتان به روی کاغذ را لمس کرده باشید ، براختی در ذهن شما شفاف می شود. وشما وقتی با یک قطعه تازه روبرو می شوید ، دیگر آن حس غربت و بیگانگی را نخواهید داشت. البته خواهش می کنم از توصیه های من این برداشت را نکنید که همین حالا باید یک قطعه ساده بسازید !

سوال – بهترین راه برای فراگیری آهنگسازی چیست؟ بهترین کتابی که می توانم برای این منظور از آن استفاده کنم چیست؟


اول باید نت نویسی را یاد بگیرید. کپی کردن انواع موسیقیهای مختلف بهترین تمرین می باشد. سپس به مطالعه اصول هارمونی بپردازید و در پی آن کنترپوان را بخوانید و فاصله های مختلف را یاد بگیرید. حال به فوگ بپردازید ، سپس به فرم تا سر انجام یاد بگیرید که آنها را « حس » کنید. کتابهای در این زمینه بسیارند ، ولی هیچ کتابی بهتر از یک معلم خوب نیست.

سوال – تفاوت گامهای ماژور و مینور چیست؟ آیا تفاوت آن در قرار گرفتن نیم پرده هاست یا مشخصات خود گام؟

جواب – سه تفاوت بین آنها وجود دارد : اول ترتیب قرار گرفتن نیم پرده ها ؛ دوم ، مشخصات گام ؛ و سوم شرایطی است که گام مینور به دلایل ملودیک ، تغیییر شکلهایی می دهد که اهداف آن در گام ماژور میسر نبوده است.

سوال – گامهای مینور حقیقی ، ملودیک و هارمونیک کدامند؟ معلم من تاکید زیادی روی گامهای هارمونیک دارد ، ولی به نظر من این گامها چندان خوش صدا نیستند. ممکن است راهنمایی کنید.

جواب – گام مینور ، تنها یکی است و آکوردهای تونالیته براساس آن شکل می گیرد ، و معلم شما نیز هوشیارانه بر آن تاکید می کند ، چرا که گام مینور ملودیک هیچ فاصله جدیدی برای انگشتان ارائه نمی دهد. علت آنکه به آن گام مینور ملودیک می گویند آنست که این فرم برگردان از گام اصلی ، بیشترین کاربرد را دارد. اما این بدان معنا نیست که برگردان دیگری از گام وجود ندارد و یا از آنها استفاده نمی شود.

سوال – تفاوت گامهای ماژور و مینور چیست؟

در گام ماژور ، فاصله های سوم و ششم ماژور هستند ، در حالیکه در گام مینور ، فاصله های سوم و ششم مینور هستند. همچنین فاصله هفتم آن به فاصله هفتم ماژور بدل می شود ، به این صورت که فاصله هفتم نت اگر بکار باشد ، دیز می شود و اگر نت بمل باشد ، بکار می شود. اگر گام ماژور را از درجه ششم آن شروع کنید و آنرا ماننذ نت اول مینور در نظر بگیرید سپس شروع به شمردن کرده. فاصله هفتم را بالا ببرید ، گام مینور بدست می آید و البته برای اهداف ملودیک ( نه برای اهداف هارمونیک ) می توان تغییر شکلهایی نیز داد.

سوال – از آنجا که والتز ( Waltz ) و منوئت ( Menuet ) ، هر دو در میزان سه چهارم هستند آیا تفاوت آنها تنها در تمپوست و یا آنکه تفاوتهای دیگری هم دارند؟


والتز ، منوئه ، مازوکا ، و پولنز همگی در زمانهای سه چهارم هستند و همچنین هیچ قید خاصی از لحاظ تمپو برای آنها وجود ندارد. تفاوت آنها در ساختار آنها می باشد. پریود والتز ( زمان لازم برای ارائه تم ) باید شانزده میزان باشد. در مازوکا ، تم تنها یک میزان اشغال می کند ، در منوئه دو میزان و در والتز چهار میزان. در پولونز ، نتهای گرد مشکی به یک لا چنگهایی تقسیم می شود ؛ که دومین چنگ خود به دولا چنگهایی تقسیم می شود ؛ و از این لحاظ با سه فرم رقصی قبلی تفاوت دارد.

سوال – مفهوم « توکاتو » چیست؟ معنی آن در واژه نامه ایتالیایی وجود نداشت و معانی آن در دیکشنری های موسیقی بسیار متفاوت است ولی هیچ یک از آنها به نظر نمی رسد مفهومی باشد که به Toccato اثر Chaminade اطلاق شود.

برای بهتر روشن شدن مطلب ، ابتدا اجازه دهید بگویم که « کانتاتا » (Cantata ) در ادبیات کهن به معنی قطعه موسیقی برای آواز خواندن بود ؛ در حالیکه « سوناتا » ( Sonata ) به معنای قطعه ای موسیقی است که باید روی ساز نواخته شود ؛ « توکاتو » به معنای قطعه ای است که روی کلاویه اجرا شود. مثلاً روی ارگ یا پیانو و یا پدران این سازها و هدف آن ایجاد زمینه برای نمایش مهارت در تماس انگشتها با کلاویه بود ، همان چیزی که امروزه به آن تکنیک انگشتان می گوییم.
معانی اصلی این عبارات به مرور زمان آنچنان دستخوش تغییر شد که امروزه به فرمهای مختلفی مانند سونات و کانتاتای مدرن اطلاق می شوند. توکاتو ، در حال حاضر به قطعه ای اطلاق می شود که حرکتی یکنواخت و ثابت دارد ، درست مانند « Moto Perpetu » که به معنای « حرکت پیوسته » است. « Perpetuum Mobile » اثر وبر نمونه بسیار خوبی برای آنست. شکی ندارم که توکاتوی Chaminade ، که آنرا نمی شناسم ، سبکی مشابه دارد.

سوال – آیا حفظ کردن قطعات ، برای یک پیانیست خوب ، صد در صد لازم است؟

اجرای قطعه بصورت حفظی ، برای اعمال تفسیر روی آن ضروری است. شما باید تمام قطعه را در ذهن خود ثبت کرده باشید ، تا بتوانید بدرستی به جزئیات آن بپردازید. بسیاری از نوازندگان مشهوری که با خود ، نت به روی صحنه می برند قطعه را بصورت حفظی می نوازند و تنها دلیل آنها برای بردن نت ، افزایش حس امنیت و مقابله با عدم اطمینانشان به حافظه می باشد که از عوامل ایجاد استرس می باشند.

سوال – ممکن است بفرمایید ساده ترین راه برای حفظ کردن یک قطعه چیست؟


ابتدا قطعه را چند بار خیلی آرام و با دقت بنوازید تا بتوانید آنرا نسبتاً روان اجرا کنید ( چند گیر کوچک در این مقطع ، ایرادی ندارد ). سپس روی اشکالاتتان و قسمتهایی که به نظرتان پیچیده می آید تمرکز کنید تا ساختار آن را درک کنید. حال بگذارید قطعه به مدت یک روز در ذهن شما بماند ، در حالیکه ملودی قطعه مدام در ذهن شما مرور می شود. این کار را تکرار کنید تا در آخر از آنچه بدست آورده اید ، احساس رضایت کنید. ذهن شما به طور ناخودآگاه به کار خود ادامه می دهد و ادامه راه را پیدا می کند. اگر احساس می کنید قسمتی از قطعه از ذهن شما پاک شده است ، نت را باز کنید و آن قسمت را بخوانید. اما تنها همان قسمت را و به کار ذهنی خود ادامه دهید. این کار را آنقدر ادامه دهید تا تصویر کلی قطعه ، نه لزوماً تمام جزییات ، در ذهن شما ثبت شود. البته این بدان معنی نیست که اکنون می توانید قطعه را از بر بنوازید ، شما تنها به مقطعی رسیده اید که می توانید قطعه را از تخیل به واقعیت انتقال دهید و اینک فرم جدید مطالعه آغاز می شود ؛ انتقال آنچه ذهناً فرا گرفته اید به روی ساز. این کار را قسمت به قسمت انجام دهید و تنها زمانی که دیدید حافظه شما به هیچ وجه یاری نمی کند ، آن قسمت را از روی نت نگاه کنید ( اما در کل نت باید از شما دور باشد ). نگاه کردن به نت تیر آخر است و باید به آن به چشم اصلاح تصویر ذهنی تان نگاه کنید. فرآیند جذب ذهنی قطعه ، بسیار شبیه عکاسی است. پرورش تصویر تن ، مانند ظاهر کردن عکس در مایع مخصوص است. نواختن آزمایشی قطعه مانند فرآیند ترمیم عکس در برابر حساسیت آن به نور است ؛ و قسمت آخر مانند روتوش کردن آن است.

سوال – حفظ کردن قطعات برای من بسیار سخت است ممکن است راهی را پیشنهاد کنید که این سختی را کم کند؟

به خاطر سپردن آنچه علاقه ای به آن نداریم ، برای هر کس دشوار است ، حال آنکه آنچیزی که برایمان جالب باشد به راحتی در ذهن ما می ماند. در مورد شما ، باید ابتدا علاقه ای نسبت به قطعه در خود ایجاد کنید. این علاقه معمولاً با درک عمیقتر موسیقی میسر است ؛ از اینرو برای تقویت حافظه بی علاقه هیچ چیز بهتر از آموزش موسیقی کلی نمی باشد. من در مورد تمرینات خاص حافظه چیزی نمی دانم ، چرا که هرگز احتیاجی به آن پیدا نکرده ام. از همه اینها گذشته ، بهترین راه حفظ کردن ، « حفظ کردن » است. یک میزان امروز ، یک میزان فردا و به همین ترتیب حافظه با این تمرین ، قوی می شود.

سوال – من قطعات را خیلی راحت حفظ می کنم ، از اینرو قبل از آنکه از نظر تکنیکی روی قطعه ای تسلط پیدا کنم می توانم آنرا از بر بنوازم. اما من به همین سرعت هم فراموش می کنم یعنی تنها بعد از چند هفته ، دیگر حتی نمی توانم قطعه را به صورت دست و پا شکسته هم بنوازم. چه پیشنهادی دارید که باعث شود حافظه من کمی بلند مدت تر شود؟

بطور کلی حافظه انسانها بر دو قسم است : یک نوع بسیار پویاست ، به سرعت جذب می کند و به همان سرعت از دست می دهد ؛ نوع دیگر پر زحمت تر است. دیر جذب می کند اما تا ابد نگه می دارد. حافظه ای که ترکیب هر دو باشد به ندرت یافت می شود ؛ و من بالشخصه تا کنون به چنین موردی بر نخورده ام. یک راه جلوگیری از فراموشی ، طراوت دادن مرتب به حافظه است. به این صورت که قطعاتی که از بر دارید را هر چهار یا پنج روز یکبار به دقت اجرا کنید. بجز این که گفتم راه دیگری سراغ ندارم و احتیاجی نیز به آن نمی بینم.

سوال – من قبل از اینکه بتوانم قطعه ای را سریع بنوازم ، آنرا حفظ می شوم. آیا پیشنهاد می کنید که من قطعات را از بر بنوازم یا از روی نت؟

گر هر از چند گاهی قطعه ای را که از بر دارید از روی نت ، با دقت ، بنوازید ، مانع از داخل شدن اشتباهات به محفوظات خود شده اید.

تند خوانی نتها :


سوال – آیا متدی وجود دارد که به کمک آن بتوان نتها را سریعتر خواند؟


بهترین راه برای آنکه سریعتر بخوانید آنست که تا می توانید بخوانید. سرعت خواندن نت ، بستگی به وضعیت کلی موسیقی شما دارد ، چرا که هر چه تحصیلات موسیقی شما کاملتر باشد ، بهتر می توانید با منطق خود ادامه جمله ای را که شروع کرده اید ، حدس بزنید. بخش عمده نت خوانی ، حدس زدن است ؛ درست مانند تند خوانی کتاب.

سوال – چه راهی را برای تقویت نت خوانی ، پیشنهاد می کنید؟

تا می توانید نت بخوانید و آنرا با حداکثر سرعتی که می توانید بنوازید ، هر چند ممکن است در ابتدا اشتباهاتی نیز در خواندن نتها مرتکب شوید. با این کار شما قسمتی از چشمتان را که وظیفه گرفتن لحظه ای نتها را بر عهده دارد ، تقویت می کنید و به طبع آن قدرت خواندن جزییاتتان افزایش می یابد.

آکومپانیمان :



سوال – چگونه می توان آکومپانیمان ها را در حین خواندن نتها به شکل فی البداهه به آنها اضافه کرد؟

سعی کنید نت خوانی خود را با خواندن آکومپانیهای مختلف تقویت کنید و سعی کنید به دقت به قسمت سولو گوش دهید

سوال – چگونه می توان سولیستی که می خواهد روباتو بنوازد را آکومپانیمان کرد؟

از آنجا که شما نمی توانید هیچ قرارداد هنری ای با یک سولیست بنویسید که او را مجبور به کاری کنید ، چاره ای ندارید جز آنکه او را دنبال کنید. البته دنبال کردن ، نه در معنای کلامی آن ، بلکه باید سعی کنید تصمیمات سولیست را لحظه به لحظه پیش بینی کنید ، و این پیش بینی روح آکومپانیمان را شکل می دهد. برای آنکه فردی ، آکومپانیستی خوب باشد ، باید اصطلاحاً « شامه » خوبی داشته باشد ، یعنی حس کند که سولیست چه تصمیمی دارد. شامه چیزی است که با ما زاییده می شود می توان آنرا تقویت کرد ، اما هرگز نمی توان آنرا با مطالعه بدست آورد. تجربه در مراحل نخست می تواند کمک شایانی کند ، اما تجربه همه چیز نیست.

سوال – من تصمیم دارم برای آنکه یک آکومپانیست موفق شوم. تحصیلاتم را در برلین ادامه دهم ، حقوق آکومپانیست چقدر است و بهترین کلاسی که پیشنهاد می کنید چیست؟

درآمد یک آکومپانیست باهوش و با تجربه که آکومپانیست یک ویلنیست یا ویلنسلیست مشهور باشد ، حدود هفته ای 5 دلار است. البته آکومپانیستها در هر حال ، می توانند به تنهایی هم بنوازند. کلاس خاصی برای آکومپانیمان وجود ندارد ، اما ممکن است دوره هایی باشد که تجربه نوازنده را افزایش دهد. اگر به برلین بروید ، براحتی آنچه دنبالش بوده اید را پیدا خواهید کرد.

سوال – چگونه می توان آکومپانیمان ها را در حین خواندن نتها به شکل فی البداهه به آنها اضافه کرد؟

سعی کنید نت خوانی خود را با خواندن آکومپانیهای مختلف تقویت کنید و سعی کنید به دقت به قسمت سولو گوش دهید.

سوال – چگونه می توان سولیستی که می خواهد روباتو بنوازد را آکومپانیمان کرد؟

از آنجا که شما نمی توانید هیچ قرارداد هنری ای با یک سولیست بنویسید که او را مجبور به کاری کنید ، چاره ای ندارید جز آنکه او را دنبال کنید. البته دنبال کردن ، نه در معنای کلامی آن ، بلکه باید سعی کنید تصمیمات سولیست را لحظه به لحظه پیش بینی کنید ، و این پیش بینی روح آکومپانیمان را شکل می دهد. برای آنکه فردی ، آکومپانیستی خوب باشد ، باید اصطلاحاً « شامه » خوبی داشته باشد ، یعنی حس کند که سولیست چه تصمیمی دارد. شامه چیزی است که با ما زاییده می شود می توان آنرا تقویت کرد ، اما هرگز نمی توان آنرا با مطالعه بدست آورد. تجربه در مراحل نخست می تواند کمک شایانی کند ، اما تجربه همه چیز نیست.

انتقال تونالیته :


سوال – سریعترین و مطمئن ترین راه انتقال از یک به تونالیته دیگر چیست؟ من واقعاً در این مورد مشکل دارم ، برای مثال قطعه آوازی که در لا ماژور است ولی خواننده از من می خواهد آنرا در فا ماژور بنوازم.

مشکل انتقال تونالیته به فرآیند شنیدن بوسیله « چشم » باز می گردد. منظورم این است که شما باید قطعه را آنقدر تکرار کنید که به متن آن ، به عنوان صدا و مجموعه اصوات بنگرید ، نه به چشم تصاویر مجموعه نتها. سپس تصویر این صداها را در ذهن خود به تونالیته دیگر ببرید ؛ درست مانند اینکه می خواهید از یک طبقه ساختمان به طبقه دیگر همان ساختمان اسباب کشی کنید ، و وسایل شما سر جای خود قرار می گیرند ، تنها طبقه عوض شده است. اما انتقال تونالیته ، بصورت فی البداهه ، اصولی متفاوتی دارد. باید از نظر ذهنی در تونالیته جدید مستقر شوید و فواصل را در آن دنبال کنید. اگر انتقال تونالیته برای شما دشوار می آید ، شاید این مطلب کمی خاطرتان را راحت کند که انتقال تونالیته ، برای همه ، دشوار است و انجام آن بصورت فی البداهه ، از انتقال تونالیته در حین درس خواندن به مراتب سخت تر است.

نواختن در جمع دیگران :


سوال – آیا زمانی که مشغول تمرینات جدی هستم ، می توانم برای دیگران ( دوستان یا افراد غریبه ) هم اجرا کنم یا باید خودم را کاملاً از جهان خارج دور نگه دارم؟

شما می توانید هر از چند گاهی ، قطعه ای را که روی آن تسلط پیدا کرده اید برای دیگران هم بنوازید. اما به خاطر داشته باشید که بعدها از آن غافل نشوید تا مبادا اشتباهات و کاستیهایی وارد قطعه شود. اجرا کردن برای دیگران علاوه بر آنکه مشوق خوبی برای شماست ، تخمین خوبی از تواناییها و کم و کاستیهایی که دارید در اختیارتان قرار می دهد و از اینرو راه را برای پیشرفت شما هموار می کند. دوری گزیدن از جهان در زمان تحصیل ، ایده ای متروک و قدیمی است که تلاش می کرد جلوی غرور و تکبر هنر جویان را بگیرد تا هنرجو بدنبال تشویق و کف زدن دیگران نباشد. من اجرا کردن در جمع را به شرطی که اعتدال و میانه روی در آن رعایت شود ، بسیار خوب می دانم ، مشروط بر آنکه بعد از آنکه قطعه ای را اجرا کردید بعداً آنرا برای خودتان ، آرام و با دقت تمرین کنید. بدین ترتیب قطعه عاری از اشتباه باقی می ماند و البته فواید دیگری نیز نصیب شما می گردد.

سوال – من وقتی برای دیگران اجرا می کنم ، آنچنان دچار اضطراب می شوم که نمی توانم حتی در حد و اندازه خودم هم ظاهر شوم. چگونه باید بر این اضطراب غلبه کنم؟

اگر مطمئن هستید که مشکل شما « اضطراب » است باید اعصاب خود را با مشاوره روانکاو و تمرین بر طرف کنید. اما آیا مطمئن هستید که « اضطراب » تنها نام دیگری برای « کمرویی » شما و یا حتی بدتر ، برای « عذاب وجدان » از کاستیهای تکنیکی نیست؟ اگر مشکل شما ناراحتی از کمبود تکنیک است ، باید سعی کنید آنرا بهبود ببخشید ، اما اگر مشکل شما کمرویی و خجالت است باید یاد بگیرید در زمان اجرا تمام افکار درونی را از خود دور کنید ، شنوندگان را نادیده بگیرید و تنها به کاری که باید انجام دهید ، تمرکز کنید. و این تنها با اراده و تمرین بدست می آید.

سوال – شنیده ام که هنر مندان ، یک قطعه را سالهای سال و هر بار به پرمعنایی دفعه قبل می نوازند. اما وقتی قطعه ای چند صد بار اجرا شد ، دیگر آن اثر احساسی را بر نوازنده ندارد. آیا نوازنده می تواند ،با ابزار هنری و تکنیکی خود شرایط احساسی خاصی را در شنوندگان ایجاد کند ، در حالیکه خود فاقد آن است؟

در موسیقی ، احساس تنها از طرق مخصوص به موسیقی انتقال می یابد ؛ راه هایی چون تغییر در دینامیسم ، نوسان تمپو ، تغییر نوع تماس و راههایی از این قبیل ، زمانی که قطعه ای به صورت چندین باره نواخته شده باشد – که نوازندگان تا آنجا که بتوانند سعی می کنند چنین نشود – حالت خاصی به خود می گیرد که قابل حفظ است ؛ با وجودی که با گذشت زمان تازگی خود را از دست می دهد بازهم می تواند فریبنده باشد ، درست مانند فرد مرده ای که انگار خوابیده است. البته این حالت برای نوازنده خالی از فایده هم نمی باشد. نوازنده نمی تواند یک قطعه را بطور متمادی بنوازد بدون اینکه اشتباهاتی جزیی وترد اجرای او شود. از اینرو او باید برای طرف کردن این اشتباهات و برای تمیز کردن قطعه هر از چند گاهی قطعه را کاملاً آهسته و تقریباً بدون اعمال احساسات ، تمرین کند. وقتی نوبت به اجرای بعدی نوازنده در جمع می رسد ، با داشتن تمپوی مناسب و اعمال احساسات لازم ، قطعه طراوت خود را باز می یابد.

سوال – من عاشق موسیقی هستم و معلم من همیشه از من راضی است. ولی هر وقت برای دوستانم می نوازم ، هرگز موفق نیستم. البته آنها مرا تشویق می کنند ، ولی فکر می کنم آنها اصلاً به موسیقی من اهمیتی نمی دهند. حتی مادر من نیز می گوید نواختن من« مکانیکی » است. چطور می توانم شرایط را عوض کنم؟

ممکن است دوستان و مادرتان سطح بالای موسیقی شما را درک نمی کنند. اما اگر اینطور نیست ، نمی توان مشکل شما را بدون مطالعه بر طرف کرد. اگر به این دلیل نمی توانید احساس خود را بیان کنید که اصلاً خود فاقد احساس می باشید ، آنگاه مشکل شما قابل درمان نیست. اما اگر اجرای شما به این دلیل « مکانیکی » است که نمی دانید چگونه احساسات خود را بیان کنید که من فکر می کنم اینگونه باشد مشکل شما را می توان بر طرف کرد ، هر چند درمان مشخصی برای آن موجود نمی باشد. بهتر است ارتباط بیشتری با موسیقی دانان و هواداران موسیقی برقرار کنید. به اجراهای آنان خوب بنگرید و خوب گوش دهید. سعی کنید تا زمانی که بتوانید یاد بگیرید « حرفی برای گفتن » داشته باشید. به نظر من شما احتیاج به تغییر دنیای درون خود دارید ، قبل ازآنکه بتوانید دنیای خارج را تغییر دهید.

سوال – تفاوت هنرمند با یک فرد آماتور از لحاظ اظهار و بیان احساسات موسیقی چیست؟

هنرمند احساسات خود را بر اساس قانون هنر ابراز می کند. او کاملاً درست می نوازد ولی اجازه نمی دهد این درستی ، احساس او را کمرنگ کند. در عین حال که شخصیت فردی خود را نادیده نمی گیرد ، به نظر آهنگساز احترام می گذارد و تمامی نکاتی که در مورد سرعت ، نیرو ، تماس ، کنتراسها و غیره ، آمده است را پیروی می کند. او پیغام آهنگساز را صادقانه به مخاطب انتقال می دهد. شخصیت فردی او تنها در درک آهنگساز و اجرای قطعه بنا به خواسته آهنگساز شکل می گیرد.

اما آماتور ، هرگز. خیلی قبل ازآنکه بتواند قطعه را درست بنوازد ، همه چیز را به نحوی که برایش مناسب باشد ، تغییر می دهد ، چرا که گمان می کند آنچنان شخصیت موسیقی والایی دارد که آزادی لازم برای هر کاری را دارد. احساس و نیز تصمیم به ابراز آن ، هر دو خوب هستند ؛ اما بدون داشتن توانایی لازم ، کوچکترین ارزشی ندارند. از اینرو قبل از آنکه با احساس بنوازیم ، باید مطمئن باشیم همه چیز قطعه سر جای خود قرار دارد. چه از نظر زمان ، چه از نظر نیرو و چه از لحاظ نوع تماس. درست خواندن قطعه – نه فقط درست خواندن نتها – موردی است که معلمان خوب از همان دوران مبتدی ، شاگردان خود را بدان ترغیب می کنند. یک آماتور باید سعی کند قبل ازآنکه احساس او بر همه چیز غلبه کند ، بتواند قطعه را صحیح بخواند ، که البته به ندرت چنین است.

سوال – آیا توجیهی برای حرکات موجی ، تکانهای سر ، حرکات اغراق آمیز دستها و سایر کارهای عجیبی که نه تنها آماتورها ، بلکه حتی نوازندگان کنسرت نیز حین اجرا از خود نشان می دهند وجود دارد؟

تمامی این حرکات ، نشانه عدم کنترل نوازنده بر خود است که بصورت ناخودآگاه تسلیم آن می شود. ولی اگر پیانیست این حرکات را از روی عمد انجام دهد ، که چنین افرادی کم نیستند ، نشانه تلاش نوازنده است تا توجه شنونده را از قطعه به سوی خود منحرف کند ؛ او که می داند نمی تواند با نواختن خود ، شنونده را راضی کند ، به ادا درآوردن پناه می برد.

موسیقی بد :
سوال – آیا با وجودی که من موسیقی رقصی را بیشتر دوست دارم ، باز باید روی قطعات کلاسیک اصرار بیشتری کنم؟

اگر شما در زندگی روزمره تان ، می خواهید یک آقا یا خانم متشخص باشید ، باید مراقب باشید که با چه کسانی همنشینی می کنید. در موسیقی نیز وضع به همینگونه می باشد. اگر خود را با افکار اصیلی که موسیقی خوبی را شکل می دهند – موسیقی کلاسیک – مرتبط کنید ، در جهان موسیقی فردی با پرستیژ محسوب می شوید. به خاطر داشته باشید که شما نمی توانید وارد آسیاب شوید ، بدون آنکه سر و صورت شما سفید و آردی شود. البته همه قطعات رقصی بد نیستند ؛ اما ساختار آنها آنچنان ضعیف است که نمی توان آنها را شایسته نام « قطعه » دانست. آنها بیشتر نمایش ذایقه بد می باشند. من اینها را به خاطر خودتان می گویم ، و اگر شما می خواهید که از خطر اشتباه گرفتن موسیقی خوب با بد پرهیز کنید ، بهتر است کلاً از موسیقی بد دوری کنید. اگر شما موسیقی رقصی دوست دارید چرا به والتزها و مازورکاهای شوپن نمی پردازید؟

سوال – آیا فکر نمی کنید که اجرای قطعات مدرن Ragtime برای هنرجویان ، ممکن است زیان آور باشد؟

همینطور است ، مگر اینکه تنها جنبه تفننی داشته باشد ؛ که البته موسیقیهای بهتری برای تفنن وجود دارد. ضربه زدنهای پوچ به کلاویه خالی از ضرر نیست حال این پوچی و ابتذال هر شکلی داشته باشد ؛ ادبیات ، فرد و یا یک قطعه موسیقی. چرا باید دستپخت موسیقی کسانی را بخوریم که ذاتاً یا بسته به شرایط از غذای بهتری محرومند؟ ضربه های پوچ که اساس Ragtime را شکل می دهند هرگز بیانگر اصالت نمی باشند. حال آنکه در مقابل ، یک کتاب ده سنتی برای انگیختن شخصیت بالای انسانها کافیست. اگر شما به رفتگر شهرداری نگاه کنید ، به احتمال زیاد گرد و خاکی می شوید. اما به خاطر داشته باشید که گرد و خاکی که روی ذهن و روح انسان بنشیند ، به سادگی گرد روی لباس پاک نمی شود.

استعداد :
سوال – چه تضمینی وجود دارد که بدانیم استعداد ما برای پیانو به اندازه ای هست که ارزش سالهای متمادی را که بر آن صرف می کنیم داشته باشد؟

سعی کنید علاقه و لذت را چاشنی کار خود کنید. به آخر کار خود خیلی فکر نکنید. خود را مجبور نکنید که حتماً فکر کنید باید در آینده یک نوازنده بزرگ شوید. بگذارید تقدیر و آینده ، جایگاه شما را در موسیقی مشخص کند. با دلگرمی و علاقه تمرین کنید و سعی کنید از تلاش کردن لذت ببرید ، نه از رسیدن به هدف.


کوک و مسائل مشابه :



سوال – منظور از کوک کردن پیانو چیست؟ مردم می گویند که کوک یک پیانو از پیانوی دیگر کمتر است. آیا واقعآً ممکن است که نت می روی یک پیانو صدایی مشابه نت فا روی پیانوی دیگر داشته باشد؟

بله ممکن است به شرطی که پیانوها مثل هم کوک نشده باشند. کوک بین المللی به تازگی رواج یافته است و در همه جا بجز انگلستان ، در حال گسترش است. در کوک بین المللی نت لا که در کلید سل بین خط دوم و سوم حامل قرار می گیرد ، ارتعاشی معادل 435 لرزه در ثانیه ( هرتز ) پدید می آورد.

سوال – کدام کوک پیانو بهتر است نوع بین المللی یا کنسرتی؟

از همه لحاظ کوک « بین المللی » بهتر است ، چرا که به شما امکان می دهد پیانوی خود را با هر ساز دیگری همراهی کنید. بعلاوه کوک بین المللی در سال 1859 در پاریس توسط کمیته ای رسمیت یافت که اعضای آن مردان بزرگی چون Halevy Auber , Berlioz , Mayerbeer , Rossini , Ambroise Thomas و بسیاری پزشک و ژنرال ارتش بودند. با توجه به این مطلب که نت لا واقع در بالای خط دوم حامل باید فرکانس 435 هرتز داشته باشد ، واضح است که برای همه سازها بادی ، سیمی ، زهی ، ضربی این مساله یکسان است.

سوال – آیا واقعاً بین فا دیز و سل بمل سه نیم پرده فاصله است؟

البته در پیانو ، این دو با هم تفاوتی ندارند. اما از از لحاظ آکوستیکی تفاوتی دارند که ترجیح می دهم وقتی صرف آن نکنم. چرا که گامهای آنها آنچنان یکسان است که تمام آهنگسازان از زمان باخ تا کنون از آنها استفاده مشابه می کرده اند.

سوال – آیا این ایده اشتباه نیست که بگوییم یک تونالیته از تونالیته دیگر غنی تر یا ملودیک تر است؟

تاثیر تونالیته بر شنوایی ما مربوط به دیز و بمل نیست ( که حتی بتهوون نیز چنین فکر می کرد ) بلکه مربوط به نوع و و نسبت ارتعاش است. از اینرو کاملاً نامربوط است که قطعه ای را روی پیانویی که کوک زیر دارد در گام دو و روی پیانویی که کوک بم دارد در ر بمل اجرا کنیم. برخی تونالیته ها نسبت به سایرین از نظر رنگ خاصی برتری دارند ، اما این برتری مربوط به مشخصات آکوستیک نیست ، بلکه بسته به میزان هماهنگی آن تونالیته با صدا یا دست های ما دارد. البته ما از « رنگ » در تن ها همان استفاده ای را می کنیم که یک نقاش از « تن » در رنگهایش می کند. و مسلماً منظور کسی از رنگ این نیست که مثلاً دو ماژور سیاه است و فا ماژور سبز.


سن هنرجو
:


سوال – من دوران عنفوان جوانی را پشت سر گذاشتم. حوصله ام بیش از یک ساعت در روز را ندارم و نمی توانم بیش از 3 ساعت در روز تمرین کنم. آیا باز هم به من پیشنهاد می کنید پیانو را شروع کنم؟

اگر شما مستعد ، باهوش و با اراده باشید و امکان مطالعه داشته باشید ، سن نمی تواند مانع شما باشد.اگر شما از سه ساعت تمرین روزانه خود به نحو احسن استفاده کنید و یک ساعت کلاس هفتگی شما نیز تحت نظر یک معلم آزموده باشد ، نباید هرگز احساس ناامیدی کنید.

سوال – اگر فردی پیانو را در بیست وپنج سالگی آغاز می کند آیا رسیدن به مراتب تسلط بر پیانو برای او غیر ممکن یا بعید نیست؟

نه غیر ممکن است ، و نه بعید. البته سن شما تا حدودی جلوی دست و پای شما را می گیرد ، چرا که از نظر فیزیکی انعطاف پذیری انگشتان و مچها اگر شما ده ساله باشید به مراتب سریعتر رشد می کند. با این حال اگر شما استعداد موسیقی داشته باشید ، نتیجه بهتری می گیرید تا یک کودک کم استعداد. با غلبه بر مشکلاتی که ناشی از شروع دیر هنگام می باشد ، شما رضایت خاطری عمیق می یابید و رسیدن به این اهداف در شما شوقی وصف ناپذیر ایجاد می کند.
 

M I N A

دستیار مدیر مهندسی معماری
کاربر ممتاز
معلم ها ، درسها و متدها

معلم ها ، درسها و متدها

سوال – پسری دارم که بسیار علاقه مند فراگیری پیانوست. شنیده ام که برای شروع یک معلم خوب معمولی کافیست. اما برخی اعتقاد دارند که برای مبتدی باید بهترین معلم ممکن را گرفت. با توجه به اینکه که من در یک شهر کوچک زندگی می کنم ، شما کدامیک را پیشنهاد می کنید؟

جدیت سوال شما وقتی می گویید در یک شهر کوچک زندگی می کنید ، دو چندان می شود ، چرا که احتمال دارد در شهر شما هیچ معلمی با تواناییهای بالا یافت نشود. با این وجود من برای فرزند شما ، معلمی با قابلیتها و تواناییهای بسیار ، پیشنهاد می کنم ، چرا که برای جلوگیری از پیشرفت یک فرد مستعد ، چیزی خطرناکتر از یک پایه ضعیف نیست. خیلی ها تلاش کرده اند تا خود را از دست عادات بدی که در زمان تحصیل نزدیک معلم سطحی نگر بدست آورده اند ، خلاص کنند ، اما هرگز نتوانسته اند. توصیه من به شما اینست که سعی کنید پسرتان را به یکی از شهرهای نزدیک که معلمی عالی در آن یافت می شود ، بفرستید.

سوال – من اکنون در سن 24 سالگی بواسطه عشقی که به موسیقی دارم ، تصمیم دارم پیانو بیاموزم. این در حالی است که حتی نتها را هم نمی شناسم. آیا لازم است از هم اکنون پیش یک معلم گرانقیمت بروم و یا اینکه فعلاً برای شروع یک معلم ارزانتر نیز کفایت می کند؟

اگر به موسیقی برای پر کردن اوقات فراغت خود می نگرید و می خواهید تنها اطلاعاتی در این زمینه بدست آورید ، یک معلم ارزان قیمت برای شما کافیست ؛ اما اگر آرزو دارید تا زندگی شما بعد موسیقی به خود بگیرد ، بهتر است نزد معلمی با کلاس بالاتر بروید. اینکه « برای شروع ، این یا آن معلم کافیست » اشتباه بزرگی است. شما در مورد آرشیتکتی که بگوید « برای زیر بنای ساختمان ، خاک رس کافیست ، ما خانه را بهرحال روی همان می سازیم » چه فکری می کنید؟ همچنین به یاد داشته باشید که شما مجبورید در آینده راهی که معلم ارزان قیمت به شما نشان داده است را اصلاح کنید.

سوال – آیا باید درس موسیقی را در مدارس موسیقی فرا گرفت یا توسط معلم خصوصی؟

مدارس موسیقی برای بدست آوردن تحصیلات کلی موسیقی بسیار مفید می باشند. اما برای فراگیری عملی یک ساز بصورت تخصصی ( مانند پیانو ، ویلن و ... ) من درس خصوصی را ترجیح می دهم ، چرا که معلم فرصت می کند توجه بیشتری به تک تک هنرجویان نشان دهد تا در مدارس موسیقی. پیشنهاد من به شما تلفیقی از هر دوست ؛ مسائل کلی – هارمونی ، کنترپوان ، فرمها و تاریخ – در مدرسه ؛ ساز تخصصی نزد معلمی که به عنوان یک هنرمند مشهور باشد. در مدارس موسیقی معتبر چنین فردی عموماً رئیس و مدیر است و شما می توانید در آنجا به هر دو خواسته فوق برسید.

سوال – من اکنون پنج سال و نیم است که نزد معلمی پیانو می آموزم ، آیا پیشنهاد می کنید که با او ادامه دهم یا به یک مدرسه موسیقی یا کنسرواتوار بپیوندم؟

برای بدست آوردن تحصیلات موسیقی کلی ، من مدرسه موسیقی یا کنسرواتوار را پیشنهاد می کنم. اما برای یادگیری پیانو ، بهتر می دانم نزد معلمی هنر مند بروید که هم نوازنده خوبی باشد و هم کار آموزش را به خوبی بداند. در برخی مدارس موسیقی چنین افرادی ریاست می کنند.

سوال – من اکنون بیست ماه است که پیانو می آموزم و اکنون بر اتودهای Berens اپوس 61 ، اتود Heller اپوس 47 ، و Smiths Octave Studies تسلط دارم. آیا دانش من برای ادامه تحصیلاتم ، ارضا کننده است؟

چنانچه شما واقعاً به این قطعات « تسلط » دارید ، پیشنهاد می کنم حتماً پیانو را ادامه دهید ، اما پیشنهاد می کنم ، حتماً از یک پیانیست با تجربه بخواهید تا اجرای شما را نقد کند که آیا این فرض شما از « تسلط » داشتن به آنها درست بوده است یا نه.

سوال – آیا جنسیت فرد ، در انتخاب معلم مهم است ؛ بعبارتی آیا معلم زن برای دختر بهتر است و یا معلم مرد برای پسر؟


به این سوال از نقطه نظر موسیقی نمی توان پاسخ کلی داد. در انتخاب معلم باید به کیفیت کار او توجه کرد ، نه جنسیت او. یک معلم زن خوب از یک معلم مرد بهتر است و بالعکس. جنس معلم در این میان بی تاثیر است. با این حال همواره بهترین معلمان مرد بوده اند.

سوال – معلم من می گوید که کلمه « متود » اعصاب او را خرد می کند. ممکن است راهنمایی بفرمایید که آیا متودی برای مبتدیان وجود ندارد و اگر چنین است بهترین متود کدام است؟

معلم شما البته بیش از حد حساس است ، اما بهر حال حق با اوست. آمریکا متود زده ترین کشور دنیاست. اکثر متودهای رایج ، نکات مثبت و خوبی هم دارند – اما نسبت آن مانند دانه ای گندم در چندین تن پاره سنگ است. عقیده معلمتان نشان می دهد شما بسیار خوش شانس بوده اید که معلم فهمیده ای مانند ایشان را پیدا کرده اید و باید به راهنماییهای وی اطمینان کامل
کنید.
سوال – متود Leschetizky در برابر سایر متود ها در چه مرتبه ای قرار می گیرد و از چه لحاظ با آنها تفاوت دارد؟

جواب – در تمامی هنرها تنها دو متود وجود دارد ؛ متود خوب و متود بد. از آنجا که شما « سایر » متودها را مشخص نکرده اید ، نمی توانم به سوال شما کاملاً شفاف جواب دهم. « متودها » فراوانند ، اما اکثر آنها نسبت به قطعات آهنگسازان بزرگ و تفسیر و تعبیر آن ، بی احترام می باشند. من خودم با متد Leschetizky کار نکرده ام. ولی می دانم که او به پایین بردن دستها و انرژی زیاد در تاندونها اعتقاد دارد.

سوال – آیا هنر جویی که به مدت دو ماه ، البته بصورت نا منظم ، نزد معلمی می رفته است ، می تواند در مورد تواناییهای معلمش اظهار نظر کند؟

البته که نه ، من اصلاً به اظهار نظر شاگرد در مورد توانایی معلم اعتقاد ندارم. ممکن است او اعتقاد داشته باشد معلم او بی احساس است ، اما حتی همین اظهار نظر هم ممکن است نابجا باشد. در اکثر موارد ، وقتی شاگردی در کلاسهای معلمش بصورت نا منظم شرکت می کند یا تمرین کافی نمی کند ، ممکن است معلم خود را بی احساس بخواند ،اما این بی احساسی چیزی جز حقیر بودن شاگرد نیست که مسلماً سلیقه و صداقت معلم ، باب میل او نیست.

سوال – من متودی در پیانو دارم که از معلم قبلی ام برایم بجا مانده است ؛ این متود بسیار گرانقیمت بود و من تنها چند صحفه ار آن را فرا گرفتم. ما به شهر دیگری آمدیم و معلم جدید من ، حاضر نیست از این کتاب و یا هر کتاب مشابهی استفاده کند من واقعاً نمی دانم در این باره چه کنم؟ ممنون می شوم اگر مرا کمک کنید؟

وقتی شما در محضر درس استادی حاضر می شوید باید اول از همه تصمیم بگیرید که آیا به تواناییهای او اعتقاد کامل دارید یا نه؟ اگر اعتقاد دارید باید به هر چه او می گوید اعتماد کنید ؛ اگر نه ، باید سراغ معلم دیگری بروید. کتاب چه ارزان و چه گران ، در این میان نقشی ندارد. با توجه به مطالبی که در مورد جدیدتان گفتید ، فکر می کنم او از معلم اولی بهتر باشد.

سوال – من کار آموزش پیانو را به دختر هفت ساله ام شروع کرده ام. آیا باید بیشتر وقت را صرف پیشرفت انگشتان و دستهای او کنم یا اجازه دهم با باز شدن دید او ، خود به خود این مسایل هم بهتر شوند؟

سوال بسیار جالبی مطرح کردید. اگر فکر می کنید که پیشرفت یک بعدی ( مثلاً تکنیکی ) برای استعداد « موسیقی » دخترتان خطرناک می باشد ، دخترتان در واقع بسیار ایمن است. سوال شما نشانه درک والای شماست.

سوال – آیا بهتر است یک هنرجوی جوان ، هفته ای یک ساعت درس بگیرد ، یا هفته ای دو تا نیم ساعت؟

از آنجا که هنرجویان مبتدی ممکن است براحتی عادات بدی کسب کنند ، باید هر چه بیشتر تحت نظر معلم خود قرار بگیرند. از اینرو بهتر است یکساعت را به دو نیم ساعت در هفته تقسیم کنیم.

سوال – کدام روش برای یک کودک یازده ساله مناسب تر است؟ هفته ای یک ساعت درس ، یا هفته ای دو تا نیم ساعت؟


این مساله به سن کودک ارتباطی ندارد ؛ بلکه به وضعیت او در موسیقی بستگی دارد.

سوال – آیا هفته ای یک ساعت درس برای هنرجوی پیانو کافیست؟


در مراحل پیشرفته ، یک ساعت در هفته کفایت می کند. اما در مراحل ابتدایی ، که امکان کسب عادات بد زیاد است ، بهتر است شاگرد را هفته ای دو بار نزد معلم برد.

سوال – بهترین قطعات کلاسیک برای کودکی که تنها شش ماه پیانو می آموزد چیست؟

مجموعه های بسیار زیادی وجود دارد که در آنها ، قطعات کلاسیک ساده سازی شده اند ، که البته من خیلی با آنها موافق نیستم. اجازه دهید تنها زمانی کودک به سراغ قطعات کلاسیک برود که از لحاظ تکنیکی و ذهنی ، توانایی اجرای آنچه را دقیقاً نوشته شده است را داشته باشد.

سوال – آیا لازم است من برای ادامه تحصیلاتم به اروپا بروم؟

اگر اینقدر پول اضافه دارید ، چرا که نه؟ شما بیشتر خواهید دید ، بیشتر خواهید شنید – البته شاید همه چیز آنگونه که تصور می کرده اید عالی نباشد – و از همه مهمتر اینکه « خارج » تحصیل کرده اید ، و این انگیزهای بسیاری از آمریکاییها را به اروپا می فرستد. البته عده این افراد سال به سال کاهش می یابد چرا که مردم کم کم درک می کنند که آمریکا در موسیقی چیزی از اروپا کم ندارد. و البته مردم دریافته اند که « درس خواندن در خارج » هیچ تضمینی برای باری بازگشت موفق نیست. خیلی از هنرجویان جوانی که بره به اروپا رفتند مانند کله پاچه برگشتند. چرا فکر می کنید نباید اکنون معلمانی عالی و خوبی در آمریکا باشند؟ حتی اگر روی معلم اروپایی مصر هستید ، بسیاری از آنها در آمریکا یافت می شوند. آیا بهتر نیست که بجای آنکه صد شاگرد برای تحصیل در مکتب یک استاد اروپایی ، به اروپا سفر کنند ، آن یک معلم به آمریکا بیاید؟ من پیشنهاد می کنم هر کجا هستید ، بمانید یا آنکه به فیلادلفیا ، نیویورک یا بوستون بروید که معلمانی عالی ، اعم از آمریکایی ، مهاجر یا خارجی می یابید. به عنوان نمونه اجازه بدهید اشاره کنم که زمانی که در برلین بودم. دریافتم بیشتر شاگردان Godowsky آمریکایی هستند. آنها از اقصی نقاط آمریکا نزد اوآمده بودند و حاضر نبودند شاگرد کس دیگری شوند.حال آنکه در مدت هیجده سالی که او در شیکاگو بود ، هیچ یک تمایلی به او نداشتند. شاید دلیل این باشد که او خیلی نزدیک بود ! چرا باید خود را فریب دهیم؟ بدون ذکر نام ،بگویم که اکنون در آمریکا معلمان بسیاری هستند که چنانچه به اروپا بروند ، سیلی از شاگردان را به اروپا می کشند. فکر می کنم زمان آن فرا رسیده است تا خط بطلان بر عقیده خرافی « خارج درس خواندن » کشیده شود.

سئوال های متفرقه :


سوال – خواهش می کنم کتاب خوبی در زمینه تاریخ موسیقی به من معرفی کنید. همچنین می خواهم برای شاگردانم یک باشگاه موسیقی دایر کنم. لطفاً توصیه ای در مورد اداره آن به من بفرمایید. در ضمن چه اسمی را برای باشگاه معرفی می کنید؟

کتاب « تاریخ موسیقی » اثر Baltzell کتاب خوبی است. بعنوان اسم باشگاه من Saint Ceilia – پیشکسوت و حامی موسیقی – و یا نام یک آهنگساز بزرگ را پیشنهاد می کنم. با صاحبان تعدادی از باشگاههای موسیقی در زمینه مسایل قانونی و اجرایی مشورت کنید وآنرا بنا به شرایط خود اعمال کنید. سعی کنید شاگردانتان احساس کنند باشگاه به آنها تعلق دارد و در صورت لزوم خودتان دبیر باشگاه شوید.


سوال – نواختن در « ریتم » با نواختن « در زمان » چه تفاوتی دارد؟

نواختن در ریتم به ماهیت درونی قطعه و ضربآهنگ موسیقی آن بستگی دارد. نواختن در زمان به معنای به موقع رسیدن به نقاطی است که ریتم آنرا مشخص می کند.

سوال – من در نواختن هر چیزی که سریع باشد مشکل دارم ، حال آنکه می توانم آنرا در تمپوی آرام به خوبی اجرا کنم. هیچ معلمی نتوانسته در سرعت ، کمکی به من کند. ممکن است توصیه ای برای غلبه بر این مشکل بفرمایید؟

سرعت در حرکات ، عکس العمل ها و حتی تصمیم گیری ، امری نیست که با تمرین صرف بدست آید و کمی جنبه ذاتی دارد. من گمان می کنم که شما ذاتاً آهسته نواز هستید وتنها یک درمان برای آن وجود دارد. شما شما برای افزایش سرعتتان به معلمها اطمینان کرده اید حال آنکه باید به اراده خود تکیه می کردید. شما باید بخواهید ، و خواستن توانستن است ؛ و خیلی زود اثر این خواستن را در سرعت خود خواهید دید.

سوال – پسر پنج ساله من از خود استعداد زیادی در موسیقی نشان می دهد. او گوشی قوی دارد و به نسبت سن خود خوب می نوازد ، آیا می توانم امیدوار باشم که از او نوازنده ای اعجوبه بدست آید؟ می گویند که بچه های اعجوبه ، در آینده به جایی نمی رسند.

کودکان اعجوبه ، در آینده بجایی نمی رسند اگر بخوبی پرورش نیابند. و اگر چنین شود علت آن بوده که این نواختنهای اعجاب انگیز تنها نمایشی زودرس بوده است و یا آنکه استعداد او توسط پدر ومادری فاقد اخلاق و یا مدیری بدون درک نابود شده است. اما از این موارد اشتثنایی که بگذریم ، اغلب موسیقیدانان بزرگ در خردسالی نیز نابغه بوده اند ، چه در آینده آهنگساز شده باشد ، چه پیانیست ، چه ویلنیست. بیوگرافی بزرگان قرون گذشته و معاصر ( نظیر مندلسون ، لیست ، روبنشتاین و سایرین ) تاکیدی بر ادعای من است. اگر فرزندتان فرای یک نوازنده زودرس است – نه اینکه مثلاً تنها قطعاتی را که کودکان ده ساله می نوازند ، او درپنج سالگی می نوازد - و از خود درک موسیقی نشان می دهد ، می توانید مطمئن باشید که آینده روشنی در انتظار اوست.

سوال – آیا بهتر است به کنسرت های ارکستر رفت و یا کنسرتهای تک نوازی؟


قطعاً ارکستر. چرا که شما را با کارهایی آسنا می کند ، که بیشترین اهمییت را برای هنرجو دارد. از طرفی مفهوم و درکی که ارکستر به شما می دهد ، عموماً از سولیستها نمی توان گرفت. چرا که تکنوازان ، بجز معدودی ، پای را از گلیم فراتر می گذارند و آنچنان خود را آزاد می دانند که شما بیشتر کارهای Smith ، Jones و یا Levy را در اجرایشان می شنوید تا بتهوون ، شومان یا شوپن. سولیستها نظر شخصی خود را آنچنان آزادانه در قطعه اعمال می کنند ، که جایی برای نظر آهنگساز باقی نمی ماند. حتی یک ارکستر بسیار ضعیف هم ، به اندازه یک سولیست متوسط نمی تواند قطعه را خراب کند ، چرا که ارکستر یک مجموعه بزرگ است و نمی توان آنرا براحتی یک ساز تنها ، از راه راست منحرف کرد. البته سولیست گل سر سبد موسیقی است ،که صرفاً با ساز خود و بدون هیچ واسطه ای زیبا ترین رنگها و مضامین را بیان می کند ؛ حال آنکه بهترین رهبر ارکستر نیز باید احساسات خود را ابتدا قبل از آنکه قابل شنیدن شوند ، بوسیله چوبدستی و حالات چهره اش به دیگران ( ارکسترش )انتقال دهد ، که در این چرخه ممکن است بسیاری از ظرافتها از بین برود. با این حال ارکسترهای خوب بیشتر از سولیستهای خوب هستند و بهتر است وقت خود را بیشتر به ارکستر اختصاص دهید.

سوال – من طی دو سال اخیر مجبور بودم بدون معلم تمرین کنم. برای آنکه به کنسرواتواری راه پیدا کنم چه قطعات و متودی را برای تقویت تکنیک من پیشنهاد می کنید؟

شما ذکر نکرده اید که مبتدی هستید یا پیشرفته. با این فکر می کنم بهترین کتاب Sternberg Etudes اپوس 66 و Masons Touch and Tchnique باشد. بعلاوه شما می توانید قطعه متناسب با سطح خود را از هر ناشر معتبری در خواست کنید.

سوال – آیا به فرد جوانی که پایه موسیقی خوبی دارد ، پیشنهاد می کنید که موسیقی را بصورت حرفه ای دنبال کند یا آنکه بصورت یک شغل جانبی؟

از آنجا که به نظرم می رسد شما قلباً پاسخی برای سوالتان نداده اید ، پیشنهاد می کنم شما کار موسیقی را بصورت جانبی دنبال کنید. امروزه حرفه هنرمندان ، آنطورها که به نظر می رسد ، ساده نیست. از هر هزار موسیقیدان مستعد ، شاید یکی به شهرت و ثروت برسد. بقیه هم پس از صرف زمان ، هزینه و زحمت بسیار با ناامیدی تسلیم می شوند و با تلخی به حرفه دیگری می پردازند. اگر برای گذران زندگی به موسیقی آلوده نمی باشید ؛ اگر موسیقی در تاروپود وجود شما رخنه نکرده است ؛ شخصیت شما بگونه ای است که نمی توانید در دیگران نفوذ کنید ، همان بهتر که از موسیقی در جمع دوستان لذت ببرید. ریسک آن کمتر است و خاطر شما نیز آسوده تر می باشد.

سوال – وقتی در کنسرتی به اجرای پیانیستی ، گوش می دهم ، می خواهم از آن لذتی فراتر از صدای گوشنواز ببرم. ممکن است راهنمایی کنید که برای این منظور باید به چه نکاتی در نواختن پیانیست دقت کنم؟

ما هرگز قادر نیستیم ، لذتی را که بیش از ظرفیت ماست ، درک کنیم. هر چه تحصیلات موسیقی شما بیشتر شود و دیدتان نسبت به فرمهای آن عمیقتر شود ، از زیباییهای نواختن یک پیانیست خوب ، لذت بیشتری خواهید برد. شما آنچه را پیانیست از معنای زندگی ابراز می کند ، با توجه به دید خود از زندگی ، درک می کنید. هنر واسطه ای است که مانند تلگراف ، دو ایستگاه را به هم وصل می کند : فرستنده پیغام و گیرنده آن برای ایجاد ارتباط مطلوب ، فرکانس دو طرف باید برابر باشد.

سوال – من خود یک معلم هستم و شما لطف بزرگی درحق من می کنید اگر به سوالی که در تمام زندگیم مرا به خود مشغول کرده است پاسخ دهید : چرا شاگردان بمل را به دیز ترجیح می دهند؟ من حتی خودم هم کمی اینگونه هستم. آیا این ایراد آموزشی است و یا دلیل دیگری دارد؟

بله مشاهدات بسیاری ، صحت ایده را تاکید کرده است و به نظر درست می رسد که ما راحتترایم نتها را بصورت بمل بخوانیم تا دیز. اما بخاطر داشته باشید که این بیزاری منحصر به خواندن نت است نه نواختن آن. اگر کسی ادعا کند که نواختن دیزها نیز برای او دشوارتر از بمل ها می باشد ، تنها ذهن خود بواسطه ارتباط دادن شکل نت با صدای آن ، فریب داده است. به نظر علت تنفر از خواندن نتهای دیز ، فرم ظاهری پیچیده علامت دیز است و این یک مساله چشم پزشکی است تا موسیقی.

سوال – فکر می کنید از بین لیست و روبنشتاین ، کدام بهتر بودند؟

من روبنشتاین را به خوبی می شناختم ( شاگرد او بودم ) و اجرای او را بارها و بارها شنیده بودم. اما لیست ، زمانی که من تنها 16 ساله بودم ، درگذشت و قبل از آن نیز به مدت بیست سال در مقابل جمع اجرایی نکرد. من نه او را دیده ام و نه نواختن او را شنیده ام. با این حال ، با توجه به گفته های دوستانم از لیست ، و با مطالعه آثار او موفق شده ام تصویر روشنی از نواختن و شخصیت وی در ذهنم بسازم. بعنوان یک نوازنده چیره دست ، لیست از روبنشتاین برتر بوده است ، چرا که نواختن او خارق العاده بوده است. اما از لحاظ صداقت ، شیطنت ، قدرت نفوذ و لطافت برتری از آن روبنشتاین است. او به معنای واقعی کلمه یک شخصیت جهانی بود که به آداب و رسوم قراردادی انسانها کاملاً بی توجه بود. تفاوت اصلی این دو به شخصیت آنها باز می گردد. از نقطه نظر موسیقی ، و با توجه به توانییهایشان ، هر دو به یک اندازه بزرگ و فوق العاده بوده اند.

سوال – من بسیار به کارهای بتهوون علاقه مند می باشم. آیا در موسیقی او نمی توان هر آنچه را از لحاظ هنری و تکنیکی مورد نیاز است ، یافت؟ آیا موسیقی کس دیگری از او عمیقتر می باشد؟

شما خود را دژ مستحکمی تصور می کنید که با وجودی که شما را از هر خطری محفوظ می دارد ، لیکن به سایر آهنگسازان نگاهی عاقل اندر سفیه دارید. اما شما سخت در اشتباه هستید. زندگی آنچنان جنبه های گوناگونی دارد که هرگز به کسی اجازه نمی دهد در تمامی آنها تبحر یابد. اگر شما بواسطه سازگاری خود ، آثار بتهوون را بر دیگران ترجیح می دانید و با آن بیشتر ارضا می شوید ، سلیقه شما قابل ستایش است. اما این به شما حقی نمی دهد که موسیقی عمیق باخ ، هنر شوپن ، و زیباییهای موتزارت و شایستگی های سایر بزرگان موسیقی را نادیده بگیرید. فردی که تمامی آمال خود را در آثار یک آهنگساز متجلی می بیند ، فردی تک بعدی است ؛ رسیدن به درک جامع از موسیقی نیاز مند سلیقه ای جامع و چند بعدی می باشد.

سوال – من پنجاه وشش سال سن دارم و در کوهستانی که با نردیک ترین شهر شصت و پنج مایل فاصله دارد ، با همسرم زندگی می کنم و مدت سی و پنج سال است که هیچ درس موسیقی ای نگرفته ام. فکر می کنید برای بدست آوردن توانایی های گذشته ام « Pischna » کمکی می کند؟ اگر نه ، پیشنهاد شما چیست؟

پیشنهاد می کنم از کارهای تکنیکی پرهیز کنید. ازآنجا که عشق شما به موسیقی آنچنان نیرومند بوده است که موجب شده تمرینات خود را از سر بگیرید ، باید تا می توانید از آن لذت ببرید. ابتدا یک انگشت گذاری راحت برای خود انتخاب کنید و به آهستگی تمرین کنید تا جایی که احساس کنید می توانید قطعه را با سرعت اصلی خود بنوازید.

سوال – توصیه می کنید بعد از پرلود دو دیز مینور راخمانینف و بالاد لا بمل ماژور شوپن چه قطعاتی را حفظ کنم؟ بیشتر مردم این قطعات را نمی پسندند. اما من آنها را بسیار دوست دارم.

اینکه بیشتر مردم از این دست را « نمی پسندند » تقصیر آهنگساز نیست ، بلکه علت آن بیان ناقص نوازنده است. چرا سعی نمی کنید قطعات ساده تری را انتخاب کنید و آنها را آنچنان صحیح بنوازید که همه آنرا « بپسندند » سعی کنید به Nocturne ، اپوس 27 شماره 2 شوپن یا Romanza ، اپوس 28 شماره 2 شومان و یا Traumeriei های او و آوازهای بدون کلام مندلسون بپردازید.

سوال – من زنی بیست و چهار ساله هستم که مدت چهار سال کار سنگین کنسرواتور کردام. تکنیک من برای اجرایRhapsocly سل مینور برامس و سونات MacDowell کافیست. از سلامت کامل نیز برخور دارم. آیا برای زنی مانند من جایی ، هر چند بعنوان آکومپانیست ، در یک کنسرت وجود دارد؟

جواب – لازمه آغاز هر کاری که با مردم در ارتباط است ، کسب نظر مساعد دیگران استو نظر شخصی در این بین ملاک نیست. توصیه من این است که ابتدا با چند نفر از مسسئولین کنسرت های معتبر صحبت کنید. برای آنها بنوازید. این افراد معمولاً تنها دانش آکادمیک ندارند ، بلکه شامه و غریزه خاصی برای یافتن و پرورش استعداد های نشکفته دارند. اگز شما « آنچه را که باید » داشته باشید ، راه شما هموار خواهد بود و همیشه نیز چنین بوده است. برای اینکه دریابید جایی برای شما در کنسرت وجود دارد یا نه ، به پیانیست های زن و توانای بسیاری اکنون مورد تحسین همگان قرار دارند ، بنگرید. علی الخصوص برای آکومپانیمان تقاضا برای خانمها بسیار بالاست. سعی کنید که پیانیست و موسیقیدان شوید تا عمق تاثیرات آنرا در زندگی در یابید.

سوال – آیا آکومپانیست باید سولیست را روی صحنه دنبال کند یا از او جلوتر حرکت کند؟ آیا جنسیت آکومپانیست در این امر تاثیری دارد؟


اگر سولیست مرد است ، آکومپانیست باید زودتر از او روی صحنه برود و زمانی که سولیست به جمعیت تعظیم می کند ، نتهای او را مرتب کرده ، ارتفاع صندلی را برای او تنظیم کند و هر کار دیگری که لازم است انجام دهد. اگر سولیست زن هم باشد این قاعده برقرار است ، اما از آنجا که خانها بر آقایان مقدم هستند ، بهتر است آکومپانیست مرد پشت سر سولیست زن حرکت کند.

برگرفته از کتاب playing the piano
 

Similar threads

بالا