آرایه های ادبی

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار

آرایه های ادبی — آموزش به زبان ساده و با مثال​


آرایه های ادبی — آموزش به زبان ساده و با مثال

در مطالب پیشین با وزن شعر آشنا شدیم. در این آموزش، یکی دیگر از جنبه‌های شعر و نثر را به نام آرایه های ادبی معرفی می‌کنیم. آرایه های ادبی یا صنایع ادبی یا صنایع بدیع، دسته‌ای از هنرمندی‌های شاعرانه هستند که بر زیبایی‌های لفظی و معنایی شعر می‌افزایند و شاعران از دیرباز آن‌ها را به عنوان ابزاری برای قوت و ظرافت شعر به کار گرفته‌اند. ادبا آرایه های ادبی را در دو دسته آرایه های ادبی لفظی و آرایه های ادبی معنوی دسته‌بندی کرده‌اند. ما نیز با پایبندی به این دسته‌بندی، مهم‌ترین آرایه های ادبی را در قالب این دو دسته مرور خواهیم کرد و سعی می‌کنیم با بیان مثال‌های مرتبط، به درک بهتری از آن‌ها برسیم.


آرایه های ادبی لفظی​

در آرایه های ادبی لفظی یا همان صنایع لفظی، کلمات هستند که شعر را زیبا می‌کنند. این زیبایی به گونه‌ای است که اگر مثلاً واژه‌ای دیگر با همان معنی بیاوریم، شعر زیبایی قبل را نخواهد داشت. در واقع، آرایه های ادبی لفظی شعر را خوش‌آهنگ می‌کنند. در این بخش، مهم‌ترین آرایه های ادبی لفظی را معرفی می‌کنیم.


واج‌آرایی​

وقتی تکرار یک یا چند صامت یا مصوت بیش از حد معمول در بخشی شعر رخ دهد، به‌ گونه‌ای که آن را خوش‌آهنگ کند، به آن «واج‌آرایی» یا «نغمه حروف» می‌گوییم. شاید معروف‌ترین مثالی که برای این آرایه ادبی بیان می‌شود، بیت زیر از منوچهری باشد:
خیزید و خز آرید که هنگام خزان است
باد خنک از جانب خوارزم وزان است
همان‌طور که می‌بینیم، واج‌های «خ» و «ز» چند بار در این بیت تکرار شده‌اند. یا در بیت زیر از حافظ که مصوت بلند «آ» چند بار تکرار شده و واج‌آرایی زیبایی را آفریده است:
بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد

جناس​

جِناس در لغت به معنی هم‌جنس بودن است. در صنایع بدیع، جناس آرایه‌ای است که در آن دو یا چند کلمه که در تلفظ شبیه هم یا هم‌جنس اما در معنی مختلف باشند، به کار می‌رود. برای مثال، در شعر زیر از مسعود سعد واژه «نای» اول آلت موسیقی و «نای» دوم نام حصاری است که او در آن زندانی بوده است:
چون نای بینوایم از این نای بینوا
شادی ندید هیچ‌کس از نای بینوا
یا بیت معروف زیر از خیام آرایه جناس دارد که در آن، «گور» اول همان حیوان معروف و «گور» دوم به معنی قبر است:
بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت؟
اما جناس خود انواعی دارد که به این شرح است: جناس تام، جناس ناقص، جناس زاید، جناس مرکب، جناس مطرف، جناس مضارع و لاحق، جناس لفظی و جناس مکرر. در ادامه، معروف‌ترین این انواع را معرفی می‌کنیم.

جناس تام​

جناس تام، همان‌گونه که از نامش مشخص است، نوعی جناس است که در آن، دو کلمه در شعر می‌آید که کاملاً یکسان هستند، اما معنی آن‌ها متفاوت است. مثلاً در بیت زیر از شاهنامه، «روان» اول به معنی جاری است و «روان» دوم به معنی روح و جان است:
خرامان بشد سوی آب روان
چنان چون شده باز یابد روان
یا در بیت زیر از بوستان سعدی، «فتنه» اول به معنی آشوب و «فتنه» دوم به معنی عاشق است:
نماند فتنه در ایام شاه جز سعدی
كه بر جمال تو فتنه است و خلق بر سخنش

جناس ناقص​

جناس ناقص یا جناس غیرتام، نوعی جناس است که در آن، دو کلمه در یکی از موارد آوایی با هم تفاوت دارند. جناس ناقص را می‌توان در دو دسته جناس ناقص حرکتی و جناس ناقص اختلافی بررسی کرد.
در جناس ناقص حرکتی یا جناس محرّف، دو کلمه در مصوت کوتاه با هم تفاوت دارند. بیت زیر از حافظ جناس ناقص حرکتی دارد:
زمان خوشدلی دَریاب و دُر یاب
که دایم در صدف گوهر نباشد


اما در جناس ناقص اختلافی، کلمات در یکی از حروف با هم تفاوت دارند. مثلاً در بیت زیر از حافظ، کلمات «دستی»، «مستی» و «هستی» با هم در یک حرف تفاوت دارند:
گام تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را

جناس زاید​

در جناس زاید یا افزایشی، که به نوعی می‌توان آن را جناس ناقص نیز در نظر گرفت، دست کم یکی از چند کلمه نسبت به کلمات دیگر یک حرف بیشتر دارد. برای مثال، در بیت زیر از حافظ، «جان» و «جهان» جناس زاید یا افزایشی دارند:
جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
هرکس که این ندارد حقا که آن ندارد
بلبل ها در حال آواز خواندن

سجع​

سجع در لغت به معنی بانگ کردن قمری و سخن با قافیه گفتن است و در مطالب قبلی نیز به آن اشاره کردیم. در صنایع ادبی، سجع آرایه‌ای است که در آن، کلمات نثر هم‌قافیه هستند. می‌توان چنین گفت که سجع در نثر، همان حکم قافیه در شعر را دارد. چند سجع زیبا در نثر زیر از مناجات‌های خواجه عبدالله انصاری، قابل مشاهده است:
الهی اگرچه بهشت چون چشم و چراغ است.
بی دیدار تو درد و داغ است.
دوزخ بیگانه را بنگاه است.
و آشنا را گذرگاه است
و عارفان را نظرگاه است.
الهی اگر مرا در دوزخ کنی دعوی دار نیستم،
و اگر در بهشت کنی بی جمال تو خریدار نیستم.
الهی!
من به حور و قصور ننازم، اگر نفسی با تو پردازم، از آن هزار بهشت سازم.

سجع را در سه دسته تقسیم‌بندی کرده‌اند: سجع مطرف، سجع متوازن و سجع متوازی.

سجع مطرف​

مطَرَّف یعنی طرف‌دار و سجع مطرف به این معنی است که طرف اول یکی از کلمات با طرف اول کلمه دیگر متفاوت باشد. به عبارت دیگر، تنها حرف یا حروف آخر آن‌ها یکی باشند. مناجات زیر از خواجه عبدالله انصاری، سجع مطرف دارد (مثلاً «بپذیر» و «مگیر»):
الهی بنام آن خدایی که نام او راحت روح است
و پیغام او مفتاح فتوح
و سلام او در وقت صباح مومنان را صبوح
و ذاکر او مرهم دل مجروح
و مهر او بلا نشینان را کشتی نوح
عذرهای ما بپذیر و بر عیب ما مگیر.

سجع متوازن​

در سجع متوازن، فقط وزن دو کلمه یکی است و حروف آن‌ها یکی نیست. در نثر زیر از کلیله و دمنه، واژه‌های «ضایع» و «باطل» هم‌وزن هستند و سجع متوازن وجود دارد:
دین بی ملک ضایع است و ملک بی دین باطل

سجع متوازی​

در سجع متوازی، کلمات هم‌وزن هستند و واج پایانی آن‌ها نیز یکی است. به همین دلیل است که سجع متوازی خوش‌آهنگ‌تر است. نثر زیبای سعدی در دیباچه گلستان، خوش‌آهنگی سجع متوازی را به خوبی نمایان می‌کند:
باران رحمت بی حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده
پرده ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد و وظیفه روزی به خطای منکر نبرد

ترصیع​

ترصیع در لغت به معنی جواهر نشاندن بر چیزی و گوهرنشان ساختن است. در ترصیع كلمات یک مصراع یا عبارت با کلمات مصراع یا عبارت ديگر در وزن و حروف پايانی يكسان هستند. در قصیده‌ رشید وطواط نمونه‌ای زیبا از آرایه ترصیع به کار رفته است:
ای منور به تو نجوم جمال
وی مقرر به تو رسوم کمال
بوستانی است صدر تو ز نعیم
و آسمانی است قدر تو ز جلال
خدمت تو معوّل دوست
حضرت تو مقبّل اقبال
همچو اسکندری به یمن بقا
همچو پیغمبری به حسن خصال
سیرت تو خزانه الطاف
نعمت تو نشانه‌ی آمال
شد مزین به تو مقام و محل
شد مبین به تو حرام و حلال
دو بلبل رنگارنگ در باغ

ملمع​

ملمع از کلمه لمعه گرفته شده که به معنی پاره‌ای از گیاه که خشک شده و باقی آن، تر باشد. همچنین، ملمع در لغت به معنی چیزی است که از دو بخش ممتاز ترکیب شده باشد. در اصطلاح ادبی، وقتی شاعر بیت یا مصراعی را به زبانی دیگر بیاورد و سروده خود او باشد، می‌گوییم از آرایه ملمع استفاده کرده است.
غزل زیر از سعدی، نمونه زیبایی از آرایه ملمع است:
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی
به صد دفتر نشاید گفت حسب الحال مشتاقی
کتاب بالغ منی حبیبا معرضا عنی
ان افعل ما تری انی علی عهدی و میثاقی
نگویم نسبتی دارم به نزدیکان درگاهت
که خود را بر تو می‌بندم به سالوسی و زراقی
اخلایی و احبابی ذروا من حبه مابی
مریض العشق لا یبری و لا یشکو الی الراقی
نشان عاشق آن باشد که شب با روز پیوندد
تو را گر خواب می‌گیرد نه صاحب درد عشاقی
قم املا و اسقنی کأسا و دع ما فیه مسموما
اما انت الذی تسقی فعین السم تریاقی
قدح چون دور ما باشد به هشیاران مجلس ده
مرا بگذار تا حیران بماند چشم در ساقی
سعی فی هتکی الشانی و لما یدر ماشانی
انا المجنون لا اعبا باحراق و اغراق
مگر شمس فلک باشد بدین فرخنده دیداری
مگر نفس ملک باشد بدین پاکیزه اخلاقی
لقیت الاسد فی الغابات لا تقوی علی صیدی
و هذا الظبی فی شیراز یسبینی باحداق
نه حسنت آخری دارد نه سعدی را سخن پایان
بمیرد تشنه مستسقی و دریا همچنان باقی

قلب یا عکس​

قلب در لغت به معنی واژگون کردن است و در اصطلاح ادبی، آرایه‌ای است که در آن، جای دو کلمه در ترکیبات اسنادی، اضافی، فعلی و... با هم عوض می‌شود. بیت زیر از نظامی، آرایه قلب یا عکس دارد («بر در» و «در بر»):
می‌گفت گرفته حلقه در بر
کامروز منم چو حلقه بر در

آرایه های ادبی معنوی​

آرایه های ادبی معنوی، آن دسته از آرایه‌هایی هستند که در آن‌ها شاعر با استفاده از معنای کلمات و ترکیب آن‌ها با یکدیگر، یک تناسب معنایی زیبا و ظریف می‌آفریند که علاوه بر زیبایی هنری، با درک معنی شعر نیز کمک می‌کند. در این بخش، با مهم‌ترین آرایه های ادبی معنوی آشنا می‌شویم.


تشبیه​

به این جمله توجه کنید: «چهره محبوب مانند ماه زیباست.» ما در این جمله صفت «زیبایی» «چهره محبوب» را با استفاده از کلمه «مانند» به «ماه» تشبیه کرده‌ایم. تشبیه یکی از آرایه های ادبی معنوی است و همانندی میان دو چیز را بیان می‌کند. ساختمان تشبیه از چهار بخش تشکیل شده است: مُشَّبَه، مُشَّبَهٌ به، وجه شَبَه و اَداتِ تشبیه.

  • مشبه کسی یا چیزی است که می‌خواهیم آن را مانند کنیم.
  • مشبه‌به نیز چیزی است که مشبه را به آن تشبیه می‌کنیم.
  • ادات تشبیه واژه پیوند دهنده میان مشبه و مشبه‌به است.
  • وجه شبه نیز ویژگی یا ویژگی‌هایی است که مشبه و مشبه‌به در آن‌ها به هم شباهت دارند.
دو رکن اصلی تشبیه «مشبه» و «مشبه به» هستند که بدون آن‌ها تشبیه رخ نمی‌دهد. مجموع این دو را «طرفین تشبیه» می‌نامند.
توجه کنید که دو چیز نمی‌توانند از همه جهات شبیه هم باشند و مشبه و مشبه‌به نیز در صفت یا صفت‌هایی خاص به هم شباهت دارند. این صفت یا صفات همان «وجه شبه» هستند. البته، این شباهت می‌تواند ظاهری و واقعی باشد یا شاعر آن را در خیال خود ساخته باشد. وجه شبه حتماً باید بین طرفین تشبیه وجود داشته باشد، زیرا اگر شباهتی وجود نداشته باشد، تشبیه بی‌معنی خواهد بود. نکته دیگه این است که وجه شبه باید یک ویژگی برجسته باشد تا زیبایی هنری قابل توجهی داشته باشد.
در مصراع دوم بیت زیر از حافظ، «قد و بالای دوست» مشبه، «صنوبر» مشبه‌به و «چون» ادات تشبیه است. حافظ قدر و بالای دوست را از جهت بلندی به صنوبر تشبیه کرده که همان وجه شبه است و در بیت نیامده است.
دل صنوبریم همچو بید لرزان است
ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست
مجلس بحث صوفیان

استعاره​

استعاره در لغت به معنی عاریت گرفتن است و استعمال کلمه‌ای در غیر معنی حقیقی خودش به منظور تشبیه. در واقع، می‌توان چنین گفت که استعاره همان تشبیه است که در آن، یکی از طرفین تشبیه (مشبه و مشبه‌به) حذف شده است. به عبارت بهتر، در استعاره کلمه‌ای را به جای کلمه‌ای دیگر قرار می‌دهیم به این شرط که مشابهت داشته باشند. یکی از دلایل استفاده از استعاره، تکراری شدن تشبیهات مختلف و رایج آن بین عامه مردم است.


از معروف‌ترین انواع استعاره می‌توان به استعاره مصرحه و استعاره مکنیه اشاره کرد.

استعاره مصرحه​

واژه «مصرّحه» مؤنث مصرح به معنی تصریح شده و روشن و آشکار و بی‌پرده است. در استعاره مصرحه مشبه حذف می‌شود و به جای آن مشبه به قرار می‌گیرد. بیت زیر از حافظ را در نظر بگیرید:
بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه‌بان دارد
بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد
در مصراع اول بیت بالا سه کلمه «بت»، «گل» و «سنبل» استعاره مصرحه هستند. شاعر معشوق را به بت تشبیه کرده که پرستیدنی است. چهره معشوق را از نظر زیبایی به گل تشبیه کرده و موی معشوق را به سنبل تشبیه کرده که مانند سایه‌بانی روی صورت قرار گرفته است. بنابراین، با توجه به اینکه مشبه حذف شده، بت استعاره مصرحه از معشوق، گل استعاره مصرحه از چهره معشوق و سنبل استعاره مصرحه از زلف یار است.

استعاره مکنیه​

واژه «مکنیه» مؤمث مکنی و به معنی کنیه ‌داده ‌شده است؛ دقیقاً برعکس معنی واژه مصرح. همان‌طور که حدس زده‌اید، در استعاره مکنیه، برعکس استعاره مصرحه، مشبه‌به حذف می‌شود. اما نکته‌ای اینجا وجود دارد و آن این است که در استعاره مکنیه قرینه‌ای برای مشخص کردن مشبه وجود دارد. عطار در تذکره‌الاولیا در ذکر بایزید بسطامی چنین می‌نویسد:
... و گفت: به صحرا شدم عشق باریده بود و زمین تر شده بود. چنان‌که پای مرد به گلزار فرو شود، پای من به عشق فرو می‌شد.
همان‌طور که می‌بینیم، عشق به باران تشبیه شده و خود مشبه‌به که باران باشد، نیامده است. بنابراین، استعاره مکنیه داریم.

مجاز​

مَجاز در لغت به معنی راه گذر و گذشتن است و در اصطلاح ادبی استعمال کلمه‌ای در غیر معنی حقیقی خود است که از جهتی مناسبت با معنی اصلی داشته باشد. در واقع، مجاز در برابر حقیقت قرار می‌گیرد. بنابراین، می‌توانیم چنین بگوییم که هرگاه کلمه‌ای را در معنا به جای کلمه‌ دیگری بیاوریم، مجاز به کار برده‌ایم.
دقت کنید که نمی‌توانیم هر کلمه‌ای را جایگزین کلمه‌ای دیگر کنیم و بگوییم مجاز است. باید رابطه‌ای وجود داشته باشد که این جایگزینی را توجیه کند. به این رابطه در اصطلاح ادبی «علاقه مجاز» می‌گوییم. ادبا علاقه‌های مجاز را در دسته‌های مختلفی بیان کرده‌اند که در ادامه، به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

مجاز به علاقه جزئیه​

در این مجاز جزئی از یک شئ به جای کل آن به کار می‌رود. مثلاً وقتی می‌گوییم «سرتان سلامت»، جزئی از بدن را به‌ جای کل آن به استعمال کرده‌ایم و می‌گوییم سر مجاز از بدن است به علاقه جزء به کل یا علاقه جزئیه. در بیت زیر از نظامی، بیت مجاز از شعر به علاقه جزء به کل است:
به یاد روی شیرین بیت می‌گفت
چو آتش تیشه می‌زد کوه می‌سفت

مجاز به علاقه کلیه​

علاقه کلیه برعکس علاقه جزئیه است و کل یک شئ به جای جزئی از آن به کار می‌رود. در بیت زیر از مسعود سعد سلمان، منظور از «آب سر»، همان «آب چشم» است و سر مجاز از چشم به علاقه کلیه است:

آب صافی شده است خون دلم
خون تيره شده است آب سرم

مجاز به علاقه محلیه​

در مجاز به علاقه محلیه، محل چیزی را به جای خود ان به کار می‌بریم. مثلاً در بیت زیر از سعدی، «سر» که محل تفکر و عزم و اراده است به کار رفته است:
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
چه خیال‌ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی

مجاز به علاقه حالیه​

در مجاز به علاقه حال، حال را بیان می‌کنیم و منظورمان محل است. در بیت زیر از حافظ، «می» مجاز از «ظرف می» است:
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
سلطان جهانم به چنین روز غلام است

مجاز به علاقه سببیه​

در مجاز به علاقه سببیه سبب چیزی را به جای خود آن چیز به کار می‌بریم. در بیت زیر از عطار، «بازو» سبب و علت نیرو و قدرت و مجاز از آن است:
خسروی كارگدایی كی بود
این به بازوی چو مایی كی بود

مجاز به علاقه لازمیه​

در این مجاز، چیزی را به جای چیزی دیگر به کار می‌بریم که همراهی دائمی با آن دارد. در بیت زیر از مولوی، حلق مجاز با علاقه لازميه از دهان و زبان است:
گر نبندی زين سخن تو حلق را
آتش گيرد بسوزد خلق را

مجاز به علاقه آلیه​

در مجاز به علاقه آلیه، ابزار (به ویژه اندام‌های بدن) را به جای کاری که با آن ابزار انجام می‌شود به کار می‌بریم. در بیت زیر از سعدی، «زبان» مجاز از «سخن گفتن» است:
برآشفت عابد که خاموش باش
تو مرد زبان نیستی گوش باش
می‌توان چنین گفت که استعاره خود نوعی مجاز است و علاقه مجاز همان مشابهت.
فردوسی شاعر مشهور ایرانی

کنایه​

گاهی گوینده می‌خواهد منظوری را برساند، اما به دلایلی نمی‌خواهد آن را به صورت مستقیم بیان کند. در این مواقع چیزی را بیان می‌کند که در ظاهر معنای دیگری دارد، اما به طور غیرمستقیم هدف و منظور گوینده را بیان می‌کند. کنایه یا کنایت در مقابل صراحت قرار دارد و در لغت به معنی پوشیده سخن گفتن است و در اصطلاح ادبی گفتن لفظی یا سخنی است که بر غیر معنی اصلی خودش دلالت کند.


دوبیتی زیر از باباطاهر، مثال واضحی برای آرایه کنایه است:
از آن روزی که ما را آفریدی
به‌غیر از معصیت چیزی ندیدی
خداوندا به‌حق هشت و چارت
ز ما بگذر، شتر دیدی ندیدی
کنایه را نیز مانند استعاره نوعی مجاز دانسته‌اند. گاهی تشخیص کنایه از مجاز دشوار است. برای تفاوت قائل شدن بین مجاز و کنایه، دقت کنید که در مجاز فقط یکی از دو معنی می‌تواند درست باشد. اما در کنایه، هر دو معنی می‌توانند درست باشند. یکی دیگر از تفاوت‌ها این است که در مجاز کلمات را در معنایی دیگر به کار می‌بریم، اما در کنایه کلمات معنی حقیقی خود را دارند و ترکیب آن‌ها با ساختار کلام است که معنی را می‌رساند.
احتمالاً کنایه «دسته گل به آب دادن» را شنیده‌اید که به معنی «اشتباهی بزرگ کردن» است. اینجاست که هم کنایه و هم معنای آن صحیح هستند، اما مقصود گوینده، اشاره به اشتباه کردن است نه دسته گل.

اغراق​

اغراق در لغت به معنی زیاده‌روی کردن در توصیف کسی یا چیزی است و در اصطلاح ادبی نیز به افراط و زیاده‌روی در مدح یا ذم کسی یا چیزی گفته می‌شود. برخی ادبا برای اغراق سه دسته قائل شده‌اند که در ادامه آن‌ها را معرفی می‌کنیم.

مبالغه​

در آن گوینده چیزی را مدعی می‌شود که هم از نظر عقل شدنی است و هم عادتاً در زندگی مثال‌هایی دارد. به عبارت دیگر، مبالغه یا تبلیغ، افراط در وصف چیزی است. بیت زیر از فرخی سیستانی نمونه‌ای از مبالغه است:
هرچه ماهی باشد اندر قعر دریا خون شود
گر سموم هیبتش بر قعر دریا بگذرد

اغراق​

گوینده اغراق چیزی می‌گوید که از نظر عقلی ممکن است، اما عادتاً ناممکن و ناشدنی است. بیت زیر از سعدی، نمونه‌ای از اغراق است:
به زیورها بیارایند وقتی خوبرویان را
تو سیمین تن چنان خوبی که زیورها بیارایی

غلو​

گوینده غلو چیزی را می‌گوید که نه با عقل جور در می‌آید نه در زندگی عادی نمونه‌ای داشته و دارد.
بیت زیر از شاهنامه، نمونه‌ای از غلو است:
دلاور ز گفت پدر چون هژبر
یکی نعره زد کآب خون شد در ابر

مراعات نظیر​

مراعات النظیر یا مراعات نظیر یا صنعت تناسب آن است که شاعر یا نویسنده در شعر یا نثر خود کلماتی را به کار گیرد که با هم نسبتی و مناسبتی داشته باشند.
مثلاً کلمات «مزرع» و «داس» و «کِشته» و «درو» در این بیت حافظ مراعات نظیر دارند:
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
یا کلمات «اسب» و «نطع» و «پیاده» و «رخ» و «پیل» و «مات» که همه مربوط به شطرنج است، در این بیت خاقانی:
از اسب پیاده شو بر نطع زمین رخ نه
زیر پی پیلش بین شه مات شده نعمان

حسن تعلیل​

حسن تعلیل به معنی علت زیبا آوردن، برای وصفی علتی بیان می‌شود که مناسب آن وصف باشد و همچنین لطیف و در عین حال غیرواقعی و تخیلی. برای مثال، محمدتقی بهار در بیت زیر، به زیبایی کوه دماوند را قلب زمین تصور کرده که دلیل سر بر آوردن آن را غصه‌دار بودن زمین است. برای درک بهتر حسن تعلیل،‌ در ادامه این مطلب مثالی را آورده‌ایم.
تو قلب فسرده زمینی
از درد ورم نموده یک چند
یا صائب تبریزی، در بیت زیر، دلیل آویزان بودن و سرافکندگی بید را بی‌حاصلی می‌داند:
بید مجنون در تمام عمر سر بالا نکرد
حاصل بی‌حاصلی نبود به جز شرمندگی

حس‌آمیزی​

انسان پنج حس دارد و متناسب با این حواس چیزهای مختلف را حس می‌کند. هر حسی محسوس خاص خود را دارد. مثلاً ما «صدای در را می‌شنویم»، «رنگ برگ درخت را می‌بینیم» و... . اگر حس را با محسوسی که مربوط به آن نباشد، بیامیزیم، از حس‌آمیزی استفاده کرده‌ایم.


در بیت زیر، حافظ برای حس بویایی از شنیدن استفاده کرده است:
بوی بهبود ز اوضاع جهان می‌شنوم
شادی آورد گل و باد صبا شاد آمد

تضاد​

تضاد، همان‌گونه که از نام آن بر می‌آید، آرایه‌ای است که در آن دو کلمه متضاد هم به کار می‌رود و با هم می‌آید. مثلاً در بیت زیر از نظامی، دو واژه «نومیدی» و «امید» و همچنین، «سیه» و «سپید» متضاد هستند:
در نومیدی بسی امید است
پایان شب سیه سپید است
یا در بیت زیر از حافظ، «شکر» و «شکایت» و همچنین، «نیک» و «بد» با هم تضاد دارند:
چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است
چو بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماند

متناقض‌نمایی​

شاید در نگاه نخست، متناقض‌نمایی شبیه تضاد باشد، اما در واقع این‌گونه نیست. در متناقض‌نمایی، امور متناقضی با هم ربط داده می‌شود که در ظاهر نشدنی است. مثلاً در بیت زیر از سعدی، «حاضر غایب» ترکیب متناقضی است:

هرگز وجود حاضر غایب شنیده‌ای
من در میان جمع و دلم جای دیگر است
دقت کنید که در تضاد، دو واژه با اینکه با هم تضاد دارند، لزوماً ترکیب متناقضی را نمی‌سازند. بیت زیبای زیر از حافظ متناقض‌نمایی زیبایی دارد:
ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
حافظه به زیبایی بیان می‌کند که باد نوروزی چراغ دل را برمی‌افروزد. همان‌طور که می‌دانیم، باد و آتش برافروختن تناقض دارند.

ایهام​

ایهام در لغت به معنی به گمان افکندن و در شک افکندن است. در بدیع، ایهام آوردن کلمه‌ای است که دو معنی نزدیک و دور داشته باشد و مراد گوینده معنی بعید باشد.
دو بیت زیر مثالی از ایهام را در خود جای داده است:
در گوشه‌ای نشسته‌ام اکنون و همچنان
هستم ز دست مردمکی چند در عذاب
من درد را به گوش نیارستمی شنید
اکنون به چشم خویش همی بینم این عقاب
مردمک هم به معنای مردم و انسان‌ها و هم به معنای مردمک چشم بوده که شاعر معنی دوم را در نظر داشته است.

تلمیح​

تلمیح در لغت به معنی نمودن و آشکار کردن و نگاه سبک کردن به سوی چیزی و گوشه چشم نگریستن است و در اصطلاح ادبی به اشاره کردن شاعر در شعر خود به قصه یا مثلی معروف یا آوردن اصطلاح بعضی علوم در شعر تلمیح می‌گویند. تلمیح از آن دسته آرایه های ادبی است که هم زیبایی می‌آفریند و هم به معنی کمک می‌کند.


دربیت زیر، سعدی به داستان یوسف پیامبر در قرآن اشاره کرده است:
بوی پیراهن گم‌گشته خود می‌شنوم
گر بگویم همه گویند ضلالی‌ست قدیم
یا در بیت زیر از حافظ، به داستان نوح پیامبر اشاره شده است:
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کند
چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور

تضمین​

تضمین در لغت به معنی چیزی را در ظرفی قرار دادن و گنجانیدن است. در اصطلاح ادبی، تضمین آوردن یک بیت یا مصراع از شاعر دیگر در شعر خود است. شعرهایی که تضمین شده‌اند در گیومه قرار داده می‌شوند.
سعدی این‌گونه شعر فردوسی را تضمین کرده است:
چه خوش گفت فردوسی پاک زاد
که رحمت بر آن تربت پاک باد
«میازار موری که دانه‌کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است»
در شعر زیر از ملک‌الشعرای بهار، چند بیت از سعدی تضمین شده است:
سعدیا! چون تو کجا نادره گفتاری هست؟
یا چو شیرین سخنت نخل شکرباری هست؟
یا چو بستان و گلستان تو گلزاری هست؟
هیچم ار نیست، تمنای توام باری هست
«مشنو ای دوست! که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست»
لطف گفتار تو شد دام ره مرغ هوس
به هوس بال زد و گشت گرفتار قفس
پایبند تو ندارد سر دمسازی کس
موسی اینجا بنهد رخت به امید قبس
«به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس
که به هر حلقه‌ی زلف تو گرفتاری هست»
بی‌گلستان تو در دست بجز خاری نیست
به ز گفتار تو بی‌شائبه گفتاری نیست
فارغ از جلوه‌ی حسنت در و دیواری نیست
ای که در دار ادب غیر تو دیاری نیست!
«گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست-
در و دیوار گواهی بدهد کاری هست»
روز نبود که به وصف تو سخن سر نکنم
شب نباشد که ثنای تو مکرر نکنم
منکر فضل تو را نهی ز منکر نکنم
نزد اعمی صفت مهر منور نکنم
«صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم؟
همه دانند که در صحبت گل خاری هست»

سوالات متداول آرایه های ادبی​

در این بخش به برخی از سوالات پر تکرار مربوط به مبحث آرایه‌های ادبی در ادبیات فارسی به اختصار پاسخ می‌دهیم.


آرایه لفظی چیست؟​

به آرایه‌هایی که برای آهنگین شدن بیشتر نوشته به کار می‌شوند، آرایه لفظی می‌گویند.

آرایه معنوی چیست؟​

آن دسته از آرایه‌هایی هستند که در آن‌ها شاعر با استفاده از معنای کلمات و ترکیب آن‌ها با یکدیگر، یک تناسب معنایی زیبا و ظریف می‌آفریند.

 جمع‌بندی​

در این نوشته درباره آرایه‌های ادبی در زبان و ادبیات فارسی مطالبی را به صورت خلاصه آموختیم. فهمیدیم که آرایه‌های ادبی بر حسب نوع استفاده به دو دسته «آرایه‌های لفظی» و «آرایه‌های معنوی» تقسیم می‌شوند. منظور از آرایه‌های لفظی کارهایی است که شاعر یا نویسنده برای زیباتر شدن آهنگ شعر یا متن انجام می‌دهند. از انواع آرایه‌های لفظی می‌توان به واج‌آرایی، جناس و سجع نام برد. در مقابل، آرایه‌های معنوی به آرایه‌ای گفته می‌شود که شاعر با استفاده از معنای کلمات و ترکیب آن‌ها با یکدیگر، یک تناسب معنایی زیبا و ظریف می‌آفریند. ایهام، تضاد، مراعات نظیر، حسن تعلیل، متناقض‌نما، مبالغه، استعاره، تشبیه و... از انواع آرایه‌های ادبی معنوی هستند که به کرات توسط شعرا و نویسندگان ایرانی مورد استفاده قرار گرفته‌اند.
 
آخرین ویرایش:

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار

واج آرایی چیست؟ — به زبان ساده و با مثال​


واج آرایی چیست؟ — به زبان ساده و با مثال

پیش‌تر در آموزش «آرایه‌های ادبی — آموزش به زبان ساده و با مثال» مطالب مختصری را درباره واج آرایی یا نغمه حروف بیان کردیم. در این آموزش، با جزئیات و مثال‌های بیشتری با آرایه ادبی واج آرایی آشنا می‌شویم.


نغمه حروف یا واج آرایی چیست ؟​

همان‌طور که می‌دانیم، آرایه‌های ادبی بدیع معمولاً در دو گروه آرایه‌های لفظی و آرایه‌های معنوی دسته‌بندی می‌شوند. واج آرایی یکی از آرایه‌های لفظی است که در ادامه، بیشتر با آن آشنا می‌شویم و مثال‌هایی از آن را بیان می‌کنیم.


یکی از مسئله‌های بنیادین در زیبایی‌شناسیِ هنر تکرار است. زیبایی و لطافتِ تکرار را می‌توان در صدای آرام‌بخشِ قطرات باران یا خش‌خشِ برگ‌های پاییزی که با باد این‌سو و آن‌سو می‌روند به خوبی احساس کرد. واج‌آرایی نیز یکی از بدایع لفظی است که از همین تکرار ساخته می‌شود. به زبان ساده، «واج آرایی» یا «نغمه حروف» آرایه‌ای است که در آن، یک یا چند صامت یا مصوت بیش از حد معمول تکرار می‌‌شود، به‌ گونه‌ای که این تکرار کلام را خوش‌آهنگ و اثربخشی آن را افزون می‌کند. در ادبیات انگلیسی به واج آرایی Alliteration می‌گویند.
شاید معروف‌ترین مثالی که در کلاس‌های درس و کتاب‌ها برای واج‌آرایی بیان می‌شود، بیت زیر از منوچهری باشد که در آن، صامت‌های «خ» و «ز» چند بار تکرار شده‌اند:
خیزید و خز آرید که هنگام خزان است
باد خنک از جانب خوارزم وزان است
می‌بینیم که شاعر چقدر زیبا صدای برگ‌های پاییزی را با تکرار چند حرف تداعی کرده است.
یا در بیتی از شاهنامه فردوسی، می‌بینیم که صامت‌های «چ» و «خ» و «ر»، به ترتیب، چهار، پنج و شش بار تکرار شده‌اند:
ستون كرد چپ را و خم كرد راست
خروش از خم چرخ چاچی بخاست
دانستن نکات زیر درباره واج آرایی خالی از لطف نیست:
نکته ۱: جهت یادآوری بد نیست بدانید که در زبان فارسی ۲۹ واج داریم که ۲۳ تای آن‌ها صامِت (همخوان) و ۶ تای آن‌ها مُصَوِّت (واکه) هستند:
  • صامت‌ها: /ء و ع/، /ب/، /پ/، /ت و ط/، ث، س و ص/، /ج/، /چ/، ح و ه/، /خ/، /د/، /ذ، ز، ض و ظ/، /ر/، ژ/، /ش/، /غ و ق/، /ف/، /ک/، /گ/، /ل/، /م/، /ن/، /و/، /ی/
  • مصوت‌ها: /-َ/، /-ِ/، /-ُ و و/، /آ/، /ای/، /و و او/
نکته ‍۲: دقت کنید که آنچه در واج آرایی اهمیت دارد، آوا و تلفظ است نه شکل نوشتاری کلمات. مثلاً ممکن است در بیتی سه صامت «س» به هر سه شکل نوشتاری «س» و «ص» و «ث» به کار رود و واج آرایی بیافریند.
نکته ۳: معمولاً واج آرایی صامت‌ها نسبت به مصوت‌ها محسوس‌تر است.
نکته ۴: تکرار کلمات خود به تکرار واج‌ها می‌انجامد و در مواردی نغمه حروف را می‌آفریند.
نکته ۵: در برخی متون به این اشاره شده که برای اینکه تکرار واج در بیت یا عبارتی نغمه حروف در نظر گرفته شود، باید حداقل سه بار تکرار شود. البته این معیار بیشتر برای حل سؤال‌های امتحانی به کار می‌رود.

کاشی زرد و آبی ایرانی

مثال‌هایی از واج آرایی​

در ادامه، چند مثال از واج آرایی را بررسی می‌کنیم.


مثال واج آرایی مصوت​

همان‌طور که در بیت زیر از دیباچه گلستان سعدی می‌بینیم، مصوت «کسره (ــِـ)» تکرار شده و واج آرایی زیبایی را خلق کرده است:
خوابِ نوشينِ بامدادِ رحيل
باز دارد پياده را زِ سبيل
یا باز هم می‌بینیم که سعدی در گلستانش و در بیتی معروف، چند بار از مصوت «ضمه (ــُـ)» استفاده کرده است:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
بیت زیر از بازل مشهدی در کتاب حمله حیدری، نمونه‌ای از واج آرایی مصوت کسره است:
شجاعِ غضنفر وصیِّ نبی
نهنگِ یمِ قدرتِ حق، علی
تکرار مصوت «آ» در بیت زیر، نمونه دیگری از واج آرایی است:
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار

مثال واج آرایی صامت​

صامت «س» در بیت اولِ رباعی زیر از خیام کلامی آهنگین ساخته است:
افسوس که بی‌فایده فرسوده شدیم
وَز داسِ سپهرِ سرنگون سوده شدیم
دردا و ندامتا که تا چشم زدیم
نابوده به کامِ خویش، نابوده شدیم!
سعدی در بیت زیر نیز به زیبایی واج آرایی حرف «ش» را به کار گرفته است:
شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
غنیمت است چنین شب که دوستان بینی

مثال واج آرایی در شعر نو​

واج آرایی در شعر نو نیز بسیار به کار رفته و آثار زیبایی را رقم زده است. برای مثال، فروغ فرخزاد در بخشی از شعرِ ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد به زیبایی و با نبوغ صامت «ج» را به گونه‌ای در شعر تکرار کرده که صدای جیک‌جیک گنجشکان به زیبایی خلق شده است:


من از گفتن می‌مانم، اما زبان گنجشکان
زبان زندگی جمله‌های جاری جشن طبیعت‌ است
مثالی دیگر از آرایه واج آرایی، پاره شعر زیر از مهدی اخوان ثالت است:
ای شطّ پرشوکت هرچه زيبایی پاک
ای شطّ زيبای پرشوکت من
ای رفته تا دوردستان
بگو تا کدامين ستاره‌ست
روشن‌ترين همنشين ِشبِ غربت تو؟
ای همنشينِ قديمِ شبِ غربتِ من!

مثال واج آرایی با تکرار واژه‌ها​

در بیت زیر از مولوی، به خوبی می‌بینیم که تکرار کلمات واج آرایی آفریده است:
ای دریغا، ای دریغا، ای دریغ
کانچنان ماهی نهان شد زیر میغ
بیت زیر از ایرج میرزا که درباره مادر سروده نیز تکرار کلمات و واج‌ آرایی را به خوبی نشان می‌دهد:
پس هستی من ز هستی اوست
تا هستم و هست، دارمش دوست
مثالی دیگر از تکرار واژه و نغمه حروف، بیت زیر از سعدی است:
ما را سری است با تو، که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود، هم بر آن سریم

سوالات متداول درباره واج آرایی در ادبیات​

در این بخش به برخی از سوالات پر تکرار درباره مبحث واج آرایی در ادبیات به اختصار پاسخ می‌دهیم.


حداقل استفاده از نغمه حروف در یک اثر چه میزان است؟​

برای اینکه تکرار واج در بیت یا عبارتی نغمه حروف در نظر گرفته شود، باید حداقل سه بار تکرار شود.

در واج آرایی از کدام حروف بیشتر استفاده می‌شود؟​

معمولاً واج آرایی صامت‌ها نسبت به مصوت‌ها محسوس‌تر است.

مشاهده جواب

جمع‌بندی​

در این مطلب درباره نغمه حروف یا واج آرایی در ادبیات فارسی مطالبی یاد گرفتیم. فهمیدم که با استفاده از هنر تکرار صامت‌ها و مصوت‌ها در کلام فارسی می‌توانیم زیبایی‌هایی خلق کنیم. استفاده از صامت‌ها برای واج‌آرایی نسبت به مصوت‌ها بیشتر است. در شعر فارسی از این صنعت شعری استفاده‌های فراوان و زیبایی شده که نمونه‌هایی از آن را در این مطلب بررسی کردیم.
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار

جناس چیست؟ — آرایه جناس در ادبیات + انواع و مثال​


جناس چیست؟ — آرایه جناس در ادبیات + انواع و مثال

در آموزش‌های قبلی، با آرایه‌های ادبی آشنا شدیم. دیدیم که این آرایه‌ها به دو دسته لفظی و معنوی دسته‌بندی شده‌اند. پیش‌تر، در مطلبی به یکی از آرایه‌های لفظی به نام واج‌آرایی پرداختیم. در این آموزش به این پرسش پاسخ می‌دهیم که آرایه لفظی جناس چیست و چه انواعی دارد. همچنین، مثال‌های متنوعی را از این آرایه بررسی می‌کنیم.


سخنی با دانش‌آموزان​

همان‌طور که در ادامه این مطلب خواهید دید، دسته‌بندی‌های مختلفی برای انواع جناس بیان شده است. آنچه ما در این آموزش بیان کرده‌ایم، دسته‌بندی نسبتاً کاملی از انواع جناس‌ است و حتی به مواردی که اختلاف نظر نیز وجود دارد، اشاره کرده‌ایم. اگر قصد دارید تنها در سطح کتاب‌های خود با جناس آشنا شوید، پیشنهاد می‌کنیم از دسته‌بندی‌های جزئی عبور کرده و فقط مثال‌های آن‌ها را بررسی کنید. برای نمونه، جناس‌ مفروق نوعی جناس‌ مرکب است و خود جناس‌ مرکب نوعی جناس تام یا همسان است. بنابراین، کافی است مثال‌ جناس مفروق را به عنوان مثالی از جناس همسان در نظر بگیرید. آنچه در کتاب‌های درسی متوسطه معمولاً به عنوان دسته‌بندی جناس‌ها بیان می‌شود، این‌گونه است:
  • جناس همسان (تام): دو واژه کاملاً یکسان با معنی متفاوت
  • جناس ناهمسان (ناقص): ناهمسانی واژه‌ها
    • جناس ناهمسان اختلافی:‌ ناهمسانی واژه‌ها در یک واج (اول یا وسط یا آخر)
    • جناس ناهمسان حرکتی: ناهمسانی واژه‌ها در مصوت‌ها کوتاه
    • جناس ناهمسان افزایشی: ناهمسانی واژه‌ها در تعداد حروف
  • جناس اشتقاق: هم‌ریشه بودن واژه‌ها در حروف اصلی

جناس چیست ؟​

«جِناس» واژه‌ای عربی و در لغت به معنی هم‌جنس بودن است. در بدیع (آرایه‌های لفظی و معنایی)، جناس آوردن دو یا چند کلمه است که در لفظ شبیه هم یا هم‌جنس باشند و در معنی مختلف. در متون مختلف از جناس با نام تجنیس نیز یاد کرده‌اند.


همچنین، در برخی منابع، دو کلمه متجانس را ارکان جناس‌ نامیده‌‌اند و بیان کرده‌‌اند که چهار عنصرِ نوع، تعداد، ترتیب و شکل حروف انواع جناس‌ را می‌سازند. در ادامه این مطلب، انواع جناس را بررسی کرده‌ایم.

جناس تام (همسان)​

تام به معنی تمام و کامل است و جناس تام آرایه‌ای است که در آن، کلمات لفظ کاملاً مشابهی دارند و معنی‌شان مختلف است. به همین دلیل است که به جناس‌ تام جناس‌ همسان نیز می‌گویند.
در رباعی معروف زیر از خیام، واژه «گور» دو بار به کار رفته که اولی به معنای گورخر و دومی به معنای قبر است.
آن قصر که جمشید در او جام گرفت
آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت
بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
در بیت زیر از مولوی نیز جناس‌ تام وجود دارد. منظور از «میان» نخست اصطلاح میان آوردن به معنی گفت‌وگو کردن است. «میان» دوم به معنی کمر و «میان» سوم به معنی میانه است.
گفتی اسرار در میان آور
کو میان اندر این میان که منم
یک مثال بسیار زیبای دیگر از جناس‌ تام، بیتی از ترجیع‌بند معروف سعدی و نشانی از نبوغ استاد سخن است. در بیت زیر، «باریک» اول به معنی نازک و دومی به معنی آفریدگار است.
گفتار خوش و لبان باریک
ما أطیب فاک جل باریک
نمونه‌ای دیگر از جناس‌ تام، بیت زیر از حافظ است که در آن، «باز» مصرع اول نوعی پرنده شکاری و «باز» مصرع دوم به معنای گشوده است.
بردوخته‌ام دیده چو باز از همه عالم
تا دیده من بر رخ زیبای تو باز است
نکته: گاهی شاعر دو واژه با لفظ و معنی یکسان را به کار می‌برد و منظورش در یکی از کلمات نمادین یا استعاری است.


در بیت زیر، حافظ «لعل» را با لفظ و معنی (نوعی سنگ) یکسانی به کار برده، اما در مصرع اول، «لعل» استعاره از لب است و «لعل» دوم، مجازاً به معنی سرخ.
به یاد لعل تو و چشم مست می‌گونت
ز جام غم می لعلی که می‌خورم خون است
سعدی و حافظ از شاعرانی هستند که از این تکرارها به خوبی در معنای مجازی استفاده کرده‌اند.
نکته: به جناس‌ تام که تنها اختلاف در معنی دو رکن جناس‌ وجود دارد، جناس‌ مماثل (مانند هم) نیز می‌گویند.

دو پرنده آبی شبیه به هم بین گل ها

نکته: علامت جمع، ی نکره، تر، ترین و ضمیر متصل جناس بودن کلمات را تحت تأثیر قرار نمی‌دهد.
نکته: دقت کنید که کلمات مخفف جناس نیستند. مثلاً «ره» با «راه» جناس نمی‌سازند، زیرا معنی آن‌ها یکسان است و همان‌طور که گفتیم، شرط جناس بودن تفاوت در معناست.

جناس لفظ​

جناس‌ لفظ از جناس‌هایی است که می‌توان آن را به نوعی جناس‌ تام دانست. چرا که ادبا معتقدند جناس‌ و اصولاً بدیع مربوط به شنیده‌هاست، نه نوشته‌ها. جناس‌ لفظ مربوط به کلماتی است که تلفظ آن‌ها کاملاً یکسان است، اما شکل نوشتاری و معنایشان متفاوت.
در بیت زیر از فرخی یزدی، «ختا» ولایتی است از ترکان و «خطا» به معنای اشتباه.
دیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا
گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم
نکته: بسیاری جناس لفظ را با توجه به اختلاف در شکل نوشتاری حروف به عنوان نوعی جناس ناقص درنظر گرفته‌اند که در ادامه این موضوع را بیان می‌کنیم.

جناس مرکب​

در جناس‌ مرکب، یکی از دو رکن جناس، یک کلمه (با هر ساختی) و رکن دیگر یک گروه است. منظور از گروه (با حداقل دو کلمه)، مانند آن چیزی است که در ترکب‌های وصفی و اضافی سراغ داریم. در واقع، یک کلمه (ساده یا مرکب) به اجزای معنادار تجزیه شده و در کنار خود کلمه جناس‌ تام می‌سازند.


بیت زیر از عطار، مثال خوبی برای این نوع جناس‌ است:
زان شده در پیش شاهان دورباش
کای شده در پیش شاهان دور باش
«دورباش» اول یک کلمه مرکب است و «دور باش» در مصرع دوم یک گروه اسنادی (مسندِ «دور» + فعل ربطیِ «باش») است.
گاهی در جناس‌ مرکب، تعداد تکیه ثابت است و جایگاه آن است که تغییر می‌کند. برای مثال، در بیت زیر از سعدی، «کمند» مصرع اول به معنی ریسمان و «کمند» یا همان «کم‌اند» مصرع دوم به معنی «کم هستند» است. همان‌طور که می‌بینیم، «کمند» دوم از دو کلمه تشکیل شده، اما شکل نوشتاری آن، به گونه‌ای است که به یک تکیه کاهش یافته است.
هر خم از جعد پریشان تو زندان دلی‌ست
تا نگویی که اسیران کمند تو کمند
برخی از ادبا جناس‌ مرکب را برحسب نحوه نگارش رکن‌های جناس‌ به دو دسته جناس‌ مرکب مقرون و جناس‌ مرکب مفروق تقسیم کرده‌اند.

جناس مقرون​

جناس‌ مقرون (پیوسته و نزدیک) نوعی جناس‌ مرکب است که شکل نوشتاری ارکان جناس‌ با یکی است. بیت اخیر از سعدی مثالی از این جناس‌ مرکب است.

جناس مفروق​

اما جناس‌ مفروق (جدا کرده شده) جناس‌ مرکبی است که شکل نوشتاری رکن‌ها متفاوت است. بیت زیر از اسدی توسی مثالی از این نوع جناس‌ است.
یکی دخترش بود کز دلبری
پری را به رخ کردی از دل بری

جناس مرفو​

یا مَرفُوّ (یعنی رفو شده) همان جناس مرکب است که یکی از ارکان تجنیس کلمه و دیگری از ترکیب یک کلمه و حرفی پیش از آن تشکیل شده است.
بیت زیر از نظامی مثالی از جناس مرفو است (دقت کنید که خوانش صحیح «روی آوریم» در اینجا به صورت «رویاوریم» است).
چاره ما ساز که بی یاوریم
گر تو برانی به که روی آوریم

جناس ملفق​

در جناس‌ ملفق (تلفیق شده) دو کلمه در یکدیگر تلفیق می‌شوند و معنای تازه‌ای می‌سازند.
بیت زیر مثالی از جناس‌ ملفق است.
ای دل در این دیار نشان وفا مجوی
جز درد یار ما نبود در دیار ما

جناس ناقص (ناهمسان)​

همان‌طور که گفتیم، برخی ادبا معتقدند که چهار عنصر نوع، تعداد، ترتیب و شکل حروف انواع جناس را می‌سازند. بنابر این گفته، می‌توان جناس ناقص را چنین تعریف کرد که اگر دو رکن جناس در یکی از این عناصر تفاوت داشته باشند، جناس ناقص خواهیم داشت. بر این اساس، برای جناس ناقص می‌توان انواعی قائل شد.


جناس ناقص اختلافی​

جناس ناقص اختلافی را می‌توان به چهار دسته تقسیم کرد: محرّف، لفظ، مضارع و لاحق، خط.

جناس مضارع و لاحق​

شاید این نوع جناس‌ برایتان جالب باشد. اگر دقت کنید، ما برخی از حروف را با فرایند مشابهی ادا می‌کنیم. مثلاً برای ادا کردن حروف «ن» و «د» و «ت»، نوک زبانمان را به پشت دندان‌هایمان می‌چسبانیم. یا حرف‌های «خ» و «ق» را با فرایند مشابهی تلفظ می‌کنیم. به این حروف «قریب‌المخرج» (محل خروج نزدیک به هم) می‌گویند. اما ربط جناس‌ مضارع و لاحق به این توضیحات چیست؟ جناس‌ مضارع، نوعی جناس‌ ناقص اختلافی است که اختلاف دو رکن جناس‌ در حرفی است که نحوه تولید صوت‌ آن‌ها یکسان است. مثلاً دو واژه «داس» و «تاس» که اختلاف آن‌ها در دو حرف «د» و «ت» بوده و این دو حرف با فرایندی مشابه از دستگاه تکلم انسان خارج می‌شوند و اصطلاحاً قریب‌المخرج هستند.
بیت زیر از سنایی، مثالی از جناس‌ مضارع است بین «حالی» و «خالی»:
علمی که ز ذوق شرع خالی است
حالی سبب سیاه‌حالی است
جناس‌ لاحق در مقابل جناس‌ مضارع قرار می‌گیرد و مربوط به کلماتی است که در یک حرف، آن هم با خروجی صوتی مختلف، تفاوت دارند و اصطلاحاً «بعید‌المخرج» (محل خروج دور از هم) هستند.
بیت معروف زیر از مولوی جناس‌ لاحق دارد.
بشنو این نی چون شکایت می‌کند
از جدایی‌ها حکایت می‌کند
دو پرنده آبی و زرد بین گل ها

جناس خط​

جناس‌ خط یا تصحیف مربوط به تجنیس بین کلمه‌هایی است که به یک شکل نوشته می‌شوند، اما در نقطه اختلاف دارند. دلیل این امر نیز این است که در گذشته، نقاط کلمات به صورت دقیق در جای خود قرار نمی‌گرفته و دو کلمه هم‌جنس به نظر می‌رسیده‌اند.
‌شاعران گذشته، به زیبایی از جناس‌ خط استفاده‌ کرده‌اند، به گونه‌ای که در مواردی خواننده با هدایت شاعر متوجه این آرایه می‌شود. برای مثال، بیت زیر از بوستان سعدی، به خوبی نشان می‌دهد که در آن، سعدی گفته توشه مصحّف بوسه است و جناس خط دارند:
مرا بوسه گفتا به تصحیف ده
که درویش را توشه از بوسه به

جناس لفظ​

بسیاری این جناس‌ را با توجه به آن چهار عنصر که بیان کردیم، جناس ناقص شمرده‌اند. البته اغلب آن را به عنوان جناس تام نیز در نظر می‌گیرند.

بیت زیر از پروین اعتصامی، جناس‌ لفظ دارد، زیرا دو کلمه «خار» و «خوار» لفظی یکسان، اما نوشتار و معنای متفاوتی دارند.
پروین، ستم نمی‌کند ار باغبان دهر
گل را چراست عزت و خار از چه روست خوار

جناس حرکتی (محرّف)​

جناس محرّف یا همان جناس‌ ناقص حرکتی، به جناسی اشاره دارد که در شکل حروف (حرکت یا سکون آن‌ها) اختلاف وجود دارد. مثلاً «تَرک» و «تُرک» یا «خَلق» و «خُلق».
بیت زیر از بوستان سعدی، مثالی از جناس ناقص اختلافی نوع حرکتی است که در آن، بین دو کلمه «کُنَد» و «کُنْد» جناس وجود دارد:
عدو را به جای خسک، زر بریز
که احسان کُنَد کُنْد، دندان تیز
در مواردی که تشدید وجود دارد، معمولاً با مسامحه می‌توان از آن گذشت.
نکته: اختلاف در مصوت‌های بلند (مانند زمین و زمان) معمولاً در منابع مختلف به عنوان جناس ناقص حرکتی در نظر گرفته نشده و آن را جزو جناس اشتقاق دانسته‌اند که در ادامه آن را معرفی می‌کنیم. در کتاب‌های دبیرستان مصوت‌های بلند (آ / او / ای) در زمره صامت‌ها در نظر گرفته شده‌اند و اختلاف در آن‌ها را جناس اختلافی در نظر گرفته‌اند.

جناس اشتقاق (مصوت بلند)​

جناس اشتقاق یا اقتضاب، از انواع جناس‌ ناقص اختلافی است که ارکان جناس‌ در مصوت‌های بلند با هم تفاوت دارند. از نظر موسیقیایی، جناس‌ اشتقاق بیشترین اثر را بر مخاطب دارد و شنونده به خوبی آن را حس می‌کند. در این نوع جناس، مصوت بلند اختلافی یا در آخر است یا در آخر نیست.
برای مثال، در بیت زیر از حافظ، دو کلمه «پارسی» و «پارسا» در مصوت بلند آخر اختلاف دارند و جناس‌ اشتقاق ساخته‌اند:
خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند
ساقی بده بشارت رندان پارسا را
یا در رباعی زیر از مولوی، مصوت بلند بین کلمات «زیر» و «زار» تفاوت دارد:
چشمت صنما هزار دلدار کشد
آن ناله زیر او همه زار کشد
شاهان زمانه خصم بردار کنند
آن نرگس بیدار تو بیدار کشد
نکته: یک نوع جناس‌ دیگر نیز وجود دارد که به آن جناس‌ اشتقاق می‌گوییم و مربوط به کلمات هم‌خانواده است. در ادامه این جناس‌ را معرفی می‌کنیم.

جناس ناقص افزایشی​

در جناس‌ ناقص افزایشی یا زاید، همان‌گونه که نامش نشان می‌دهد، تفاوت رکن‌های جناس‌ از نظر تعداد حروف یا صامت‌ها است. بدین صورت که یک حرف به ابتدا، میان یا انتهای یک رکن افزوده می‌شود. مانند «تاب و عتاب، سر و سرو، کار و کنار».


البته گاهی این تفاوت‌ها بیش از یک هجاست، مانند «ناز و نازنین، کار و کاردان، سر و سراب».
جناس افزایشی را می‌توان در سه دسته تقسیم‌بندی کرد.

جناس مطرّف (مختلف‌الاول)​

مُطَرَّف به معنای اول و آغاز چیزی است. در جناس‌ مطرف، آغاز یکی از کلمات نسبت به دیگری یک یا دو هجای اضافه دارد. مثل دام و مدام، کوه و شکوه، قار و منقار.
در بیت زیر از سعدی، بین «پیروز» و «روز» جناس‌ مطرف وجود دارد.
فرخ صباح آن که تو بر وی نظر کنی
پیروز روز آن که تو بر وی گذر کنی

جناس وسط (مختلف‌الوسط)​

جناس وسط در دو حالت رخ می‌دهد. یکی از کلمات متجانس نسبت به کلمه دیگر، در وسط، یک مجموعه «صامت + مصوت کوتاه» یا یک مجموعه «صامت + مصوت بلند» اضافه دارد. مثلاً نرد و نبرد، کف و کَنَف یا جان و جانان.
حافظ در بیت زیر از جناس‌ ناهمسان افزایشی وسط بین سه کلمه «جان» و «جانان» و «جهان» بهره برده است.
جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد
در و پنجره چوبی خانه قدیمی

جناس مذیّل (مختلف‌الاخر)​

مُذَیَّل به معنی دامن‌دار است. در جناس‌ مذیل، یکی از متجانس‌ها یکی از چهار نوع افزایش زیر را دارد. نوع اول، افزایش یک مصوت کوتاه مثل «جام و جامه» یا «نام و نامه». «باد» و «باده» در بیت زیر از حافظ مثال خوبی برای این جناس‌ است.
بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است
بیار باده که بنیاد عمر بر باد است
نوع دوم، افزایش یک مصوت بلند مانند «ساق و ساقی». عطار در بیت زیر بین «کل» و «کلی» تجانس ناقص افزایشی از این نوع به کار برده است:
گر شد اینجا جزو و کل، کلی تباه
کم شد از روی زمین یک برگ کاه
نوع سوم، افزایش یک صامت است مثل «در و درب» یا «سر و سرد». «خطا» و «خطاب» در بیت زیر از فرخی مثالی از این نوع جناس‌ افزایشی است.
دیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا
گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم
نوع سوم، افزایش یک صامت است مثل در و درب و سر و سرد. «خطا» و «خطاب» در بیت زیر از فرخی مثالی از این نوع جناس‌ افزایشی است.
نوع چهارم، افزایش مجموعه «مصوت کوتاه یا بلند + صامت» است مانند «دار و دارد» یا «دست و دستان». مولوی در بیت زیر از این آرایه استفاده کرده است.

چون که گل رفت و گلستان شد خراب
بوی گل را از که جوئیم از گلاب

جناس قلب (عکس)​

جناس قلب یا مقلوب یا عکس نوعی جناس است که کلمات متجانس در ترتیب حروف با هم اختلاف دارند. جناس‌ قلب انواعی دارد که در ادامه به آن‌ها می‌پردازیم.

جناس قلب بعض​

در قلب بعض جای یک صامت در کلمات هم‌هجا تغییر می‌کند. مانند «رحیم و حریم» یا «شاعر و عاشر». بیت زیر از خاقانی، مثالی برای قلب بعض است.
جنت رقمی ز رتبت اوست
تَبَت اثری ز تربت اوست

جناس قلب کل​

قلب کل در کلمات تک‌هجایی است و حروف ابتدا و انتها تعویض می‌شوند. مثل «مار و رام» یا «گنج و جنگ». عطار در بیت زیر به زیبایی تجانس قلب کل را به کار برده است.
شعر و عرش و شرع از هم خاستند
تا دو عالم زین سه حرف آراستند

جناس اشتقاق (ریشه و پسوند)​

پیش‌تر گفتیم که جناس اشتقاق یا اقتضاب، از انواع جناس ناقص اختلافی است که ارکان جناس در مصوت‌های بلند با هم تفاوت دارند. اما یک جناس‌ دیگر وجود دارد که به آن جناس اشتقاق (به معنی گرفتن و مشتق کردن) می‌گوییم و به جناسی اشاره می‌شود که ارکان آن هم‌خانواده هستند. این جناس اشتقاق را می‌توان به دو دسته پسوند و ریشه تقسیم کرد.

جناس پسوند​

در این جناس، یکی از کلمات پسوندی بیشتر از کلمه دیگر دارد و این پیشوند حداقل دارای سه واک است. مثل «ناز و نازنین» یا «گل و گلستان».
مولوی در بیت زیر از این آرایه استفاده کرده است.
چون که گل رفت و گلستان شد خراب
بوی گل را از که جوئیم از گلاب

جناس ریشه​

در جناس ریشه، دو کلمه حداقل دو یا سه صامت و یک مصوت (کوتاه یا بلند) مشترک دارند. مانند «خواهش و خواهان و خواهنده» یا «تحویل و احوال» یا «حرم و حریم و حرمت» که حافظ در بیت زیر بیان کرده است:
من که باشم در آن حرم که صبا
پرده‌دار حریم حرمت اوست
پاره‌شعر زیر از فروغ فرخزاد مثال دیگری از این آرایه است.
و ساعت همیشگی‌اش را
با منطق ریاضی تفریق‌ها و تفرقه‌ها کوک می‌کند

جناس مشوش​

در این جناس، ارکان جناس‌ بیش از یک نوع تجانس دارند. در بیت زیر از حافظ، در ترکیب «شهره شهر» یک بار جناس ناقص و بار دیگر جناس زاید مشاهد می‌شود.
شهره شهر مشو تا ننهیم سر در کوه
شور شیرین منما تانکنی فرهادم

جناس مکرر​

اگر در یک مصرع یا عبارت واژه‌های متجانس در کنار هم هم قرار گیرند، اصطلاحاً می‌گوییم جناس مکرر وجود دارد. مانند بیت زیر از خلیل‌الله خلیلی:
بوی یار آورد با خود از جلال‌آباد باد
چشم نرگس باد روشن خاطر شمشاد شاد

سوالات رایج درباره جناس در ادبیات فارسی​

در این بخش به برخی از سوالات پر تکرار در رابطه به مبحث جناس در ادبیات به اختصار پاسخ می‌دهیم.


چه عناصری در ساخت جناس دخیل هستند؟​

چهار عنصرِ نوع، تعداد، ترتیب و شکل حروف انواع جناس‌ را می‌سازند.

جناس تام چه جناسی است؟​

دو کلمه‌ای که در لفظ حروف یکسان دارند اما در معنا با هم متفاوت هستند، به عنوان جناس تام شناخته می‌شوند.


جمع‌بندی​

در این مطلب درباره جناس و انواع آن مطالبی یاد گرفتیم. فهمیدیم که اب استفاده از نوع، تعداد، ترتیب و شکل حروف کلمات می‌توانیم به راحتی جناس بسازیم. بر اساس نوع کاربرد این عناصر سازنده انواع مختلفی از جناس وجود دارد که جناس ناقص، جناس تام، جناس لفظ، جناس مرکب و جناس قلب از انواع آن به شمار می‌آیند.
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار

کنایه چیست؟ — آرایه کنایه به زبان ساده و با مثال​


کنایه چیست؟ — آرایه کنایه به زبان ساده و با مثال

در آموزش‌های پیشین ، با برخی از آرایه‌های ادبی از قبیل تشبیه و واج‌آرایی آشنا شدیم. در این آموزش، می‌خواهیم به این پرسش پاسخ دهیم که آرایه کنایه چیست و چه ویژگی‌هایی دارد.


سخنی با دانش‌آموزان​

در این آموزش، دسته‌بندی‌های مختلف آرایه کنایه را ارائه کرده‌ایم که البته اغلبِ این دسته‌بندی‌ها در کتب‌های درسی بیان نمی‌شوند. آنچه که در کتاب‌های درسی بیان می‌شود، معمولاً تعریف کنایه و آشنایی با کنایه‌های معروف است که اغلب کنایه از فعل یا مصدر هستند. بنابراین، اگر می‌خواهید تنها مطالب درسی را فرابگیرید، آشنایی با تعریف کنایه و مثال‌های آن کافی است و سایر مطالب را می‌توانید به‌عنوان مطالعه بیشتر در نظر بگیرید.

کنایه چیست ؟​

«کنایه» واژه‌ای عربی به‌معنای سخن مبنی بر طعنه، توهین، یا ریشخند و همچنین، بیان پوشیده و غیرصریح سخن است. در اصطلاح ادبی، کنایه جمله یا ترکیبی وصفی،‌ ترکیبی اضافی، صفتی مرکب یا مصدری مرکب است که منظور و مقصود گوینده از بیان آن، معنای ظاهری‌اش نیست. همچنین، در کنایه «قرینه صارفه‌» که مخاطب را از معنای باطنی آگاه کند، وجود ندارد. قرینه صارفه یعنی نشانه‌ای که با آن بتوانیم معنای باطنی سخن گوینده را با آن تشخیص دهیم. در آرایه کنایه، این نشانه وجود ندارد.


به دلیل این عدم وجود قرینه و نشانه، کنایه یکی از آرایه‌های حساس است، زیرا فهم آن مستلزم آشنایی کامل با زبان است. به همین دلیل است که دشواری یا عدم تشخیص و درک کنایه‌های ادبیات قدیم برای گویشوران امروزی زبان فارسی امری طبیعی است.
در ارتباط با کنایه دو اصطلاح وجود دارد: مَکْنیّ‌به و مَکْنیّ‌عنه. «مکنی‌به» به لفظ و معنی ظاهری و «مکنی‌عنه» به معنی مقصود گوینده می‌گویند. برای مثال، مقصود از بیان کنایه «آب از سر گذشتن»، نهایت سختی و گرفتاری است. در این کنایه، مکنی‌به «گذشتنِ آب از سر» و مکنی‌عنه «سختی فراوان» است.


علت استفاده از آرایه کنایه چیست ؟​

برای استفاده از آرایه کنایه دلایل جالبی ذکر کرده‌اند. این دلایل باعث شده‌اند که گوینده حرف خود را صریح بیان نکند. در ادامه، اشاره مختصری به این دبلایل خواهیم کرد.
  • شیوا شدن سخن: بیان غیرمستقیم مقصود، خود کلام را جذاب و هنری می‌کند. گذشتگان نیز به این نکته اشاره کرده‌اند که بیان کنایی کلام را رساتر و زیباتر می‌کند.
  • ترس از بیان صریح: گاهی پیش می‌آید که بیان صریحِ مقصود خطر دارد و به همین دلیل، گوینده برای مصون ماندن از عواقب آن دست به ابهام و ایهام می‌زند.
  • رعایت ادب: گاهی نیز پیش می‌آید که بیان مستقیم و بی‌پرده برخی سخنان دور از ادب و نزاکت است و گوینده ترجیح می‌دهد سخن خود کنایه‌آمیز بیان کند.
  • بیان معما‌گونه: گاهی کنایه معماگونه بیان می‌شود تا بر زیبایی سخن بیفزاید و ذهن مخاطب را به تفکر و تأمل وادارد.
  • مبالغه و اغراق: گاهی نیز گوینده در قالب کنایه مبالغه و اغراق را بیان می‌کند.

انواع کنایه از نظر مکنی‌عنه​

آرایه کنایه را از نظر مکنی‌عنه می‌توان به سه دسته تقسیم کرد. بر این اساس، مکنی‌عنه می‌تواند سه حالت داشته باشد:


  • اسم (موصوف)
  • صفت
  • فعل (مصدر)

کنایه از موصوف (اسم)​

در این نوع کنایه، یک یا چند صفت یا جمله یا عبارت وصفی (صفت و موصوف، مضاف و مضاف الیه) یا بدلی (مضاف و مضاف‌الیه) را بیان می‌کنیم و منظورمان خود آن اسم (موصوف)‌ است.
برای مثال، «خلوتگهِ غوکانِ مفلوک» کنایه از برکه و آبگیر و مرداب و در واقع، کنایه از عافیت‌گاه انسان‌های حقیر است. به‌عنوان یک مثال دیگر، «آزاده تهی‌دست» کنایه‌ای است از درخت سرو. یک مثال دیگر «رفیق گرمابه و گلستان» است که کنایه‌ای است از رفیق صمیمی.

کنایه از صفت​

در این نوع، مکنی‌به صفتی است که باید از آن متوجه صفت دیگری (مکنی‌عنه) شویم. مثلاً «پا در زنجیر» کنایه از اسیر و گرفتار است. یا «پای آبله» کنایه از عاجز و ناتوان است.

کنایه از فعل یا مصدر​

کنایه از فعل یا مصدر، فعل یا مصدر یا جمله یا اصطلاحی است که در معنای فعل یا مصدر یا جمله یا اصطلاح دیگری به‌کار رفته باشد. این نوع کنایه، متداول‌ترین نوع کنایه است.
موارد زیر، مثال‌هایی از آرایه کنایه از فعل یا مصدر هستند:
  • آب در هاون کوبیدن: کنایه از کار بیهوده و کار ناممکن کردن
  • آش برای کسی پختن: کنایه از نقشه کشیدن برای آزار دادن کسی
  • آستین بالا زدن: کنایه از آماده شدن برای انجام دادن کار
  • کمر بستن: کنایه از آماده انجام کاری شدن
  • از دریا گذشتن: کنایه از پذیرش خطر، تحمل مشکلات و دشواری‌ها
دورهمی چند شاعر

انواع آرایه کنایه از نظر انتقال معنا​

کنایه‌ از نظر انتقال معنا به دو دسته کنایه بعید و کنایه قریب تقسیم می‌شود.



کنایه قریب​

در کنایه قریب یا نزدیک، رابطه بین مکنی‌به و مکنی‌عنه به‌سادگی دریافت می‌شود. برای مثال، منظور کنایه «چشم در برابر چیزی داشتن» را می‌توان به‌سادگی دریافت که امید داشتن و منتظر بودن است.

کنایه بعید​

در کنایه بعید یا دور، نمی‌توان رابطه بین مکنی‌به و مکنی‌عنه را به‌آسانی دریافت و رابطه بین آن‌ها مبهم باشد. در این کنایه، شنونده باید از چند واسطه بگذرد و از مکنی‌به به مکنی‌عنه برسد.
به بیت زیر از نظامی توجه کنید:
بزرگی بایدت دل در سخا بند
سر کیسه به برگ گندنا بند
سر کیسه را نمی‌توان با برگ گندنا بست، زیرا برگ گندنا محکم نیست و زود پاره می‌شود. بنابراین، کیسه باز است. اگر دقت کنیم، با واسطه‌هایی از مکنی‌به به مکنی‌عنه رسیده‌ایم. باز بودن سر کیسه کنایه از بخشنده بودن است.

انواع کنایه از نظر واضح بودن​

کنایه را از نظر وضوح و خفا به چند دسته تقسیم می‌کنند که در ادامه با آن‌ها آشنا می‌شویم.

تلویح​

اگر واسطه‌های میان مکنی‌به و مکنی‌عنه زیاد باشد، درک مکنی‌عنه دشوار می‌شود و در اینجا به کنایه‌ «تلویح» می‌گوییم. تلویح در لغت به‌معنی مطلبی را به اشاره فهماندن است.
برای مثال، «لاغری بچه شتر» کنایه از بخشندگی است: لاغر بودن بچه شتر ——> ندادن شیر مادر به او ——> استفاده از شیر مادر برای مهمان ——> بخشندگی.
تلویح بیشتر مربوط به متون ادبی قدیم است و امروزه کاربرد آن‌چنانی در زبان محاوره ندارد. دلیل این امر همان فهم دشوار تلویح است.

ایما​

در ایما، واسطه‌ها اندک است و معنی اول و دوم به‌راحتی معلوم می‌شود. از این جهت است که می‌توان گفت ایما در نقطه مقابل تلویح قرار می‌گیرد. در واقع، ایما رایج‌ترین نوع کنایه‌ است. برای مثال، «رخت بربستن» کنایه‌ از سفر کردن و رفتن است.
ایما کنایه‌ای است که مخاطب به‌محض شنیدنش مقصود آن را درمی‌یابد.

رمز​

رمز نوعی کنایه‌ است که در آن، واسطه‌هایی که ما را از مکنی‌به به مکنی‌عنه می‌رسانند، پنهان‌اند و به همین دلیل، رسیدن از ظاهر به باطن دشوار و در مواقعی ناممکن است.

تفاوت استعاره با کنایه چیست ؟​

گاهی ممکن است استعاره مرکب و کنایه‌ با هم اشتباه گرفته شوند. طبق آنچه گفتیم، کنایه‌ یک عبارت و جمله است و هیچ‌وقت یک کلمه تنها نیست. یک تفاوت دیگر این است که استعاره مرکب نوعی مَجاز است و قرینه و نشانه‌ای دارد که از آن مخاطب می‌فهمد جمله در معنای اصلی خود به‌کار نرفته است. مثلاً همان «آب در هاون کوبیدن» که مشخص است معمول و عادی نیست.

چند مثال از آرایه کنایه​

در ادامه، مثال‌های متنوعی از آرایه کنایه را ارائه می‌کنیم:


  • آب از سر گذشتن: کنایه‌ از نهایت گرفتاری و سختی
  • در پوستین خلق افتادن: کنایه‌ از غیبت کردن، عیب‌جویی کردن از دیگران
  • ژاژ خاییدن: کنایه‌ از کار بیهوده کردن
  • از پای افتادن: کنایه‌ از ضعیف و ناتوان و خسته شدن
  • از پای درآوردن: کنایه‌ از هلاک کردن و شکست دادن
  • پنبه در دهان فشردن: کنایه‌ از سکوت کردن
  • از دهان بوی شیر آمدن: کنایه‌ از بچه بودن
  • حلق بستن: کنایه‌ از سکوت کردن
  • از خر شیطان پیاده شدن: کنایه‌ از دست کشیدن از کار خطرناک و احمقانه، لجبازی نکردن
  • دهان دوختن: کنایه‌ از وادار به سکوت کردن
  • از کوره در رفتن: کنایه‌ از خشمگین و عصبانی شدن
  • به خاک سیاه نشاندن: کنایه‌ از خوار و حقیر کردن، بدبخت کردن
  • بی سر و پا بودن: کنایه‌ از بی‌ادب و فرومایه بودن
  • خود را گم کردن: کنایه‌ از مغرور بودن، مضطرب و سراسیمه بودن، پریشان بودن
  • پا در کفش کسی کردن: کنایه‌ از دخالت در کار کسی کردن، مزاحم کسی شدن
  • پنبه از گوش درآوردن: کنایه‌ از هوشیار بودن، گوش دادن
  • مرد راه بودن: کنایه‌ از توانایی و قدرت و همت داشتن
  • تیر به سنگ خوردن: کنایه‌ از به مقصود نرسیدن و ناامید شدن، اشتباه کردن در کاری و موفق نشدن
  • چند مَرده حلاج بودن: کنایه‌ از توانایی داشتن در انجام کاری
  • خود را به کوچه علی چپ زدن: کنایه‌ از خود را به نادانی زدن در کاری
  • در گل ماندن (گیر کردن): کنایه‌ از درماندن، عاجز شدن و گرفتار شدن
  • دست کسی را گرفتن: کنایه‌ از کمک کردن، یاری کردن
  • زخم زبان زدن: کنایه‌ از طعنه زدن و سخن تلخ گفتن به کسی
  • شاخ و شانه کشیدن: کنایه‌ از ترساندن و تهدید کردن، قُلدری کردن
  • کاسه در زیر نیم کاسه داشتن: کنایه‌ از مکر و حیله داشتن در کاری
  • جامه دریدن: کنایه‌ از بسیبار غمگین و اندوهگین شدن
  • سر نهادن: کنایه‌ از حرکت کردن، قبول کردن
  • از جهان آزاد بودن: کنایه‌ از دل نبستن به دنیا
  • بال و پر گشودن: کنایه‌ از شوق داشتن
  • دلی از عزا در آوردن: کنایه‌ از بهره فراوان بردن از چیزی
  • قند در دل آب شدن: کنایه‌ از شادی فراوان
  • زبان باز کردن: کنایه‌ از صحبت کردن
  • از دهن افتادن: کنایه‌ از سرد و بی‌مزه شدن غذا
  • بالا کشیدن: کنایه‌ از تصاحب کردن به زور و دغل
  • هفت‌خط بودن: کنایه‌ از نهایت نیرنگ‌بازی
  • از خود راضی بودن: کنایه‌ از مغرور بودن
  • خون ریختن: کنایه‌ از کشتن
  • خواب دیدن برای کسی: کنایه‌ از نقشه کشیدن
  • جام باده جفت بودن: کنایه‌‌ از عیاش و خوشگذران بودن و مرد جنگ نبودن
  • سنگ را بر سبو زدن: کنایه‌ از آزمایش و امتحان کردن
  • دست و پا کردن: کنایه‌ از تلاش کردن
  • دست به سیاه و سفید نزدن: کنایه‌ از هیچ‌ کاری انجام ندادن، تن‌پرور بودن
  • روی کسی را به زمین انداختن: کنایه‌ از جواب رد دادن
  • شکم را صابون زدن: کنایه‌ از به خود وعده خوش دادن
  • زبان در کشیدن: کنایه‌ از سخن خودداری کردن
  • سر زخاک بر آوردن: کنایه‌ از دوباره زنده شدن
  • دست روی دست گذاشتن: کنایه‌ از کاری نکردن، وقت تلف کردن
  • دهان دوختن: کنایه‌ از خاموشی گزیدن و سکوت ورزیدن
  • پای در دامن آوردن: کنایه‌ از گوشه گرفتن

سوالات متداول درباره کنایه در ادبیات فارسی​

در این بخش به برخی از سوالات پر تکرار مربوط به مبحث کنایه در زبان و ادبیات فارسی به طور خلاصه پاسخ می‌دهیم.

در زبان فارسی به چه چیزی کنایه گفته می‌شود؟​

کنایه جمله یا ترکیبی وصفی،‌ ترکیبی اضافی، صفتی مرکب یا مصدری مرکب است که منظور و مقصود گوینده از بیان آن، معنای ظاهری‌اش نیست.

دلیل به کار بردن کنایه چیست؟​

شیوا سخن گفتن، بیان معما گونه، مبالغه و اغراق، ترس از بیان صریح

جمع‌بندی​

در این نوشته ، درباره کنایه، انواع و نقش آن در زبان و ادبیات فارسی مطالبی آموختیم. فهمیدیم که منظور از کنایه کلمه یا ترکیبی از کلمات است که معنای دقیق آن چیزی نیست که در ظاهر نشان می‌دهد، بلکه گوینده یا نویسنده به هدف رساندن معنایی دیگر آن را به کار می‌برد. بیان معماگونه، مبالغه و اغراق و ترس از صراحت کلام از جمله دلایل به کار بردن کنایه است.
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار

استعاره چیست و چه انواعی دارد؟ — به زبان ساده و با مثال​


استعاره چیست و چه انواعی دارد؟ — به زبان ساده و با مثال

در آموزش‌های قبلی، با آرایه‌های ادبی آشنا شدیم. در آن آموزش گفتیم که این آرایه‌ها را معمولاً می‌توان به دو دسته لفظی و معنوی دسته‌بندی کرد. همچنین، با برخی از آرایه‌های ادبی از قبیل سجع، واج‌آرایی و جناس پرداختیم. در این آموزش به این پرسش پاسخ می‌دهیم که آرایه استعاره چیست و چه انواعی دارد. همچنین، مثال‌های متنوعی از این آرایه را بررسی می‌کنیم.


استعاره چیست ؟​

استعاره یا به عبارت بهتر، استعارت، واژه‌ای عربی به معنی به عاریت خواستن چیزی است. طبق تعریف فرهنگستان زبان و ادب فارسی، استعاره معادل واژه انگلیسی "Metaphor" و آرایه‌ای زبانی است که در آن واژه یا عبارتی که معمولاً برای دلالت بر شیء یا عملی به‌ کار می‌رود، به شیء یا عملی دیگر اطلاق می‌شود.


پیش‌تر در آموزش «تشبیه در ادبیات چیست ؟ — انواع و ارکان به زبان ساده» با تشبیه آشنا شدیم و گفتیم که تفاوت تشبیه و استعاره در اینجاست که ادعای شباهت در تشبیه به صراحت بیان می‌شود و در استعاره بدون صراحت. این عدم صراحت در قالب حذف یکی از دو رکن مشبه و مشبه‌به ایجاد می‌شود. در آموزش تشبیه گفتیم که تشبیه چهار رکن دارد: مشبه، مشبه‌به، ادات شبه و وجه شبه. استعاره را به نوعی می‌توان تشبیهی دانست که تنها یکی از دو رکن مشبه و مشبه‌به در آن وجود دارند. به این مشبه یا مشبه‌به باقیمانده استعاره می‌گوییم. بنابراین، این جمله درست است که بگوییم «هر استعاره‌ای تشبیه است.»
یک مثال ساده را بیان می‌کنیم. فرض کنید جمله تشبیهی این باشد: چهره‌اش مانند ماه نورانی است. در این جمله مشبه‌به «ماه» است. اما در جمله «ماهش را نشان داد»، ماه استعاره است از صورت شخص. در ادامه، انواع استعاره را معرفی خواهیم کرد و با این آرایه بیشتر آشنا خواهید شد.
آرایه استعاره را می‌توان نوعی مَجاز نیز دانست که واژه‌ای را به علاقه مشابهت به جای واژه دیگر به کار می‌برد. برخی نیز استعاره مصرحه (در ادامه با آن آشنا می‌شویم) را تشبیه فشرده می‌دانند که آن‌قدر خلاصه شده تا تنها مشبه‌به آن باقی مانده است. استعاره، به نوعی، از کاربردی‌ترین و کاراترین ابزارهای بیان تخیل شاعران است.
شاید برایتان جالب باشد که بدانید قدما برای اجزای استعاره اسامی ویژه‌ای پیشنهاد داده‌اند. بدین شکل که به مشبه «مستعارٌله» و به مشبه‌به «مستعارٌمنه» گفته‌اند. همچنین، استعاره را «مستعار» و وجه شبه را «جامع» می‌گویند. ما در ادامه از همان‌ نام‌های ارکان تشبیه استفاده می‌کنیم که رایج‌تر هستند.
اگر بخواهیم مزیت‌های استعاره نسبت به تشبیه را بیان کنیم، می‌توانیم به دو مورد خلاصه و موجز بودن استعاره و ادعای یکسانی آن اشاره کنیم. این در صورتی است که تشبیه ادعای شباهت را بیان می‌کند.
فرض کنید مشبه «الف» و مشبه‌به «ب» باشد.
در دو حالت تشبیه و استعاره خواهیم داشت:
  • تشبیه: الف از فلان جنبه شبیه ب است.
  • استعاره: الف ب است.
نکته مهمی که درباره آرایه استعاره باید بدانیم، این است که باید قرینه‌ و نشانه‌ای در جمله برای استعاره وجود داشته باشد، زیرا در غیر این صورت استعاره بودن کلمه واضح نمی‌شود. مثلاً فرض کنید شخصی بگوید ماه را دیدم. اگر قرینه‌ و نشانه‌ای وجود نداشته باشد، مخاطب فکر می‌کند ماه آسمان منظور گوینده است. اما اگر مثلاً بگوید ماه را در خانه‌ام دیدم، شنونده چنین در می‌يابد که منظور از ماه شخصی است که در خانه است.
اما انواع آرایه استعاره چیست و چگونه می‌توانیم آن‌ها را تشخیص دهیم. چه در ادامه، دو نوع استعاره را معرفی می‌کنیم که آشنایی با آن‌ها ضروری است.

موزاییک های رنگی

استعاره مصرحه چیست؟​

مصرحه واژه‌ای عربی به معنی آشکار، روشن و صریح است. در استعاره مصرحه فقط مشبه‌به وجود دارد و مشبه حذف شده است. مثلاً سرو استعاره از قد بلند و نرگس استعاره از چشم است. در استعاره مصرحه، مشبه‌به همواره حسی است. منظور از حسی بودن این است که با یکی از حواس پنجگانه چشایی، بینایی، لامسه، شنوایی و بویایی قابل درک باشند. منظور از عقلی امری است که با حواس پنجگانه قابل درک نباشد. در استعاره مصرحه یکی از ویژگی‌ها (ملائمات) مشبه ذکر می‌شود.

اما چگونه تشخیص دهیم که کلمه‌ای که با آن طرفیم، مشبه‌به و استعاره مصرحه است؟ در استعاره مصرحه کلمه در معنای حقیقی خود بیان نمی‌شود. دو جمله زیر را در نظر بگیرید:
  1. مروارید در صدف درخشان است.
  2. مروارید در دهانش درخشان است.
در جمله اول مروارید در معنای حقیقی به کار رفته و استعاره نیست، اما در جمله دوم معنای حقیقی ندارد و از واژه دهان در می‌یابیم که استعاره از دندان است.
نکته: وقتی استعاره مصرحه داریم، این‌گونه می‌گوییم: «... استعاره از ... است.»
آنچه گفتیم برای شناسایی آرایه استعاره مصرحه کافی است. اما می‌توان خود استعاره مصرحه را به سه دسته تقسیم کرد که در ادامه به معرفی آن‌ها می‌پردازیم.

استعاره مصرحه مجرده​

ساختار این استعاره به صورت زیر است:
مشبه‌به + یکی از ویژگی‌ها یا نشانه‌های مشبه
مثالی از استعاره مصرحه مجرده، «سرو خرامان» است که خرامیدن یکی از صفت‌ها و ویژگی‌های مربوط به مشبه (معشوق قدبلند) است که در اینجا نیامده است. واژه «مجرده» مؤنث واژه «مجرد» به معنی خالی و منظور آن خالی از اغراق است. بنابراین، در استعاره مصرحه مجرده که در متون ادبی بسیار به کار رفته، در یکسان فرض کردن مشبه و مشبه‌به اغراق چندانی نشده است.

مثال معروفی از استعاره مصرحه مجرده، مصراع زیر از حافظ است:
سرو چمان من چرا میل چمن نمی‌کند
همدم گل نمی‌شود یاد سمن نمی‌کند

استعاره مصرحه مرشحه​

ساختار این نوع استعاره مصرحه به صورت زیر است:
مشبه‌به + ويژگی‌ها یا نشانه‌های مشبه‌به
در این نوع استعاره مصرحه، مشبه‌به را بیان کرده و یکی از ویژگی‌ها و نشانه‌هایش را نیز می‌آوریم. در این نوع استعاره مصرحه، یکسانی به اوج می‌رسد و به همین دلیل است که به آن مرشحه به معنای تقویت‌شده و قوی می‌گویند.
استعاره مرشحه نسبت به سایر استعاره‌ها کمتر یافت می‌شود.
بیت زیر از حافظ، استعاره مرشحه دارد:
از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار
صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد
در بیت بالا، لعل استعاره‌ای است از لب و انگشتری و نگین از همراهان و نشانه‌های آن هستند.

استعاره مصرحه مطلقه​

ساختار استعاره مصرحه مطلقه به صورت زیر است:
مشبه‌به + یکی از ويژگی‌های مشبه‌به و مشبه
همان‌طور که مشاهده می‌کنید، این نوع استعاره مصرحه به نوعی هم استعاره‌ مجرده و هم مرشحه را در خود دارد و این دو یکدیگر را خنثی می‌کنند و استعاره‌ متعادل می‌شود. به همین دلیل است که به آن استعاره‌ مطلقه به معنی آزاد و رها می‌گویند. این استعاره‌ فراوان‌ترین نوع استعاره‌ و والاتر از استعاره‌ مجرده است.
به شعر زیر از الف. بامداد دقت کنید:
نه
این برف را دیگر
سر باز ایستادن نیست
برفی که بر ابروی و به موی ما می‌نشیند
برف استعاره‌ از پیری است. ابرو و موی سفید از ویژگی‌ها و نشانه‌های پیری هستند و این یعنی مجرده بودن استعاره. همچنین، نشستن و باز ایستادن از ویژگی‌های خود برف است که مرشحه بودن استعاره‌ را نشان می‌دهد. چون هر دو همزمان آمده‌اند، یکی استعاره‌ مصرحه مطلقه داریم. یعنی برف استعاره‌ مصرحه مطلقه از پیری است.

مثال‌های استعاره‌ مصرحه​

در این بخش، چند مثال از استعاره‌ مصرحه را بررسی می‌کنیم.


  • صنم (بت) استعاره‌ از معشوق است:
دی می‌شد و گفتم صنما عهد به جای آر
گفتا غلطی خواجه در این عهد وفا نیست
  • سرو سهی استعاره‌ از اسفندیار است:
خم آورد بالای سرو سهی
از او دور شد دانش و فرّهی
  • دو مرغ رها استعاره‌ از بینایی چشمان جانباز:
صبح دو مرغ رها / بی صدا / صحن دو چشمان تو را ترک کرد
  • لشکر چین استعاره‌ مصرحه از سبزه‌ها است:
بر گلِ تر، عندلیب گنج فریدون زده است
لشکر چین در بهار، خیمه به هامون زده است
موزاییک های رنگی

استعاره‌ مکنیه چیست؟​

مَکنیه (مؤنثِ مکنی) در لغت به معنی کُنیه‌داده‌شده و کنیه‌دار است. در اصطلاح ادبی، استعاره‌ مکنیه نوعی استعاره‌ است که در آن، مشبه‌به حذف می‌شود، اما یکی از نشانه‌ها و ویژگی‌های مشبه‌به (وجه شبه) می‌آید.
نکته: وقتی استعاره‌ مکنیه داریم، از این عبارت استفاده می‌کنیم: «استعاره مکنیه داریم.»


استعاره‌ مکنیه معمولاً در ساختارهای مشخصی می‌آید که در ادامه، آن‌ها را بیان می‌کنیم.

استعاره مکنیه و منادا​

هر منادایی که انسان نباشد، یک استعاره‌ مکنیه و تشخیص است. برای مثال، در بیت زیر از قصیده معروف دماوندیه ملک‌الشعرای بهار، استعاره‌ مکنیه داریم. همان‌طور که می‌بینیم، «کوه»، که غیرانسان است، مورد خطاب واقع شده است:
نی نی، تو نه مشت روزگاری
ای کوه! نیم ز گفته خرسند
نکته: گاهی پیش می‌آید که ظاهراً منادای غیر انسان داریم، اما منظور از آن منادا انسان باشد. در این صورت، همچنان استعاره‌ داریم، اما این استعاره‌ از نوع استعاره‌ مصرحه است.
در مثال زیر، مرغان با اینکه منادا است، اما استعاره‌ مصرحه است از دوستان شاعر که گرفتار بند نیستند:
یاد از این مرغ گرفتار کنید ای مرغان
چون تماشای گل و لاله و شمشاد کنید

استعاره‌ مکنیه و جان‌بخشی​

هر کلامی که آرایه تشخیص (جان‌بخشی) داشته باشد، یک استعاره‌ مکنیه است. در چنین جملاتی، نهاد مشبه است و گزاره از ویژگی‌ها و لوازم مشبه‌به.
بیت معروف زیر از مولوی را در نظر بگیرید:
باغ سلام می‌کند، سرو قیام می‌کند
سبزه پیاده می‌رود، غنچه سوار می‌رسد
می‌بینیم که چهار بار از آرایه تشخیص برای باغ، سرو، سبزه و غنچه استفاده شده است. بنابراین، چهار استعاره‌ مکنیه داریم. در این بیت، انسان مشبه‌به است که حذف شده و سلام کردن، قیام کردن، پیاده رفتن و سوار شدن از ویژگی‌ها و لوازم انسان است.
نکته: هر تشخیص یک استعاره‌ کنیه است، اما هر استعاره‌ مکنیه‌ای تشخیص نیست.

اضافه استعاری​

هر اضافه استعاری یک استعاره‌ مکنیه است. اگر مضاف از ویژگی‌های انسان باشد، تشخیص نیز داریم. اگر مضاف از ویژگی‌های انسان نباشد، فقط استعاره‌ مکنیه خواهیم داشت.
برای مثال، بیت زیر را در نظر بگیرید:
تا به جایی رسی که می نرسد
پای اوهام و پایه افکار
در بیت بالا، «پای اوهام» و «پایه افکار»، هر دو، استعاره‌ مکنیه هستند که به صورت اضافه استعاری بیان شده‌اند. در ترکیب «پای اوهام»، پا از ویژگی‌ها و مشخصات انسان است و آرایه تشخیص نیز داریم. اما در ترکیب «پایه افکار» چنین نیست و آرایه جان‌بخشی نداریم و فقط استعاره‌ مکنیه داریم.


در اضافه استعاری باید دو نکته را در نظر داشته باشیم:‌
  1. کار اصلی بر عهده مضاف‌الیه است نه مضاف.
  2. مضاف یک تصور برای مضاف‌الیه است نه واقعیت.
اما چگونه به آسانی اضافه استعاری را از اضافه تشبیهی تشخیص دهیم؟ نکته مهم این است که در اضافه تشبیهی همیشه طرفین تشبیه حاضر هستند، این در حالی است که در اضافه استعاری مشبه‌به حذف شده، اما ویژگی‌های آن وجود دارد.
در بیت زیر، «مس وجود» و «کیمیای عشق» اضافه تشبیهی هستند:
دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
در حالی که در این جمله، «دست روزگار» یک اضافه استعاری است: "«دست روزگار» کمر دشمن را شکست."
هر استعاره‌ مکنیه‌ای را می‌توان به اضافه استعاری تبدیل کرد و بالعکس.

مثال‌های استعاره‌ مکنیه​

در ادامه، چند مثال از استعاره مکنیه را بیان می‌کنیم:


  • «دوش زمانه» اضافه استعاری (استعاره‌ مکنیه و تشخیص) دارد. همچنین، «خورشید و زمین و آسمان غمگین بود» استعاره‌ مکنیه و تشخیص دارد:
بر دوش زمانه لحظه ها سنگین بود
خورشید و زمین و آسمان غمگین بود
  • «باران هنگامه کرده بود» استعاره‌ مکنیه و تشخیص دارد. همچنین، «غرش باد» اضافه استعاری است و استعاره‌ مکنیه دارد (از آنجا که غرش از ویژگی‌های شیر است، تشخیص نداریم):
باران هنگامه کرده بود. غرّش باد، آوازهای خاموشی را افسارگسیخته کرده بود.
  • «صبا» منادای غیر انسان است و استعاره‌ مکنیه و تشخیص داریم. «آهوی مشکین مو» نیز استعاره مصرحه است از معشوق:
صبا ای کاش می‌گفتی بدان آهوی مشکین مو
که بعد از رام گردیدن خطا کاری است رم کردن
  • «روی ماه زرد شود» استعاره‌ مکنیه و تشخیص است. همچنین، «چشم روز خیره شود» استعاره‌ مکنیه و تشخیص است:
ماه را زرد شود روی چو در وی نگری
روز را خیره شود چشم چو رخ بنمایی
  • «مشت زمین» استعاره‌ مکنیه (تشخیص) در قالب اضافه استعاری دارد:
اي مشت زمین بر آسمان شو
بر وی بنواز ضربتی چند

سوالات متداول درباره استعاره و انواع آن​

در این بخش به برخی از سوالات پر تکرار مربوط به مبحث استعاره در زبان فارسی به اختصار پاسخ می‌دهیم.


تفاوت استعاره و تشبیه در چیست؟​

ادعای شباهت در تشبیه به صراحت بیان می‌شود و در استعاره بدون صراحت.

مزیت استعاره نسبت به تشبیه چیست؟​

خلاصه و موجز بودن استعاره و ادعای یکسانی آن

جمع‌بندی​

در این نوشته درباره استعاره و اهمیت آن در ادبیات فارسی مطالبی آموختیم. فهمیدیم که استعاره نوعی تشبیه است که یکی از ارکان آن را ندارد و به این ترتیب می‌توان با یکسان کردن مشبه و مشبه‌به به آن زیبایی بخشید.
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار

تشبیه در ادبیات چیست؟ — انواع و ارکان به زبان ساده​


تشبیه در ادبیات چیست؟ — انواع و ارکان به زبان ساده

در آموزش‌های قبلی ، با آرایه‌های ادبی آشنا شدیم. دیدیم که این آرایه‌ها به دو دسته لفظی و معنوی دسته‌بندی شده‌اند. همچنین، به برخی از آرایه‌های ادبی از قبیل سجع، واج‌آرایی و جناس پرداختیم. در این آموزش به این پرسش پاسخ می‌دهیم که تشبیه چیست و چه انواعی دارد. همچنین، مثال‌های متنوعی را از این آرایه بررسی می‌کنیم.


سخنی با دانش‌آموزان​

در این مطلب سعی کرده‌ایم تا حد ممکن انواع تشبیه‌ها را از جنبه‌های مختلف بررسی کنیم. آنچه باید به آن توجه کنید این است که در کتاب‌های درسی مدرسه به اغلب این تشبیهات اشاره‌ای نمی‌شود. بنابراین، بخشی از این مطلب می‌تواند برای دانش‌آموزان جنبه مطالعه بیشتر داشته و تمرین‌هایی برای تسلط بر این آرایه ادبی باشد. اگر دانش‌آموز هستید و این متن را می‌خوانید، می‌توانید بر تعریف تشبیه و ارکان آن تمرکز کنید و بقیه متن را برای آشنایی بیشتر با تشبیه و به عنوان مثال‌های بیشتر و برای تسلط بر موضوع مطالعه کنید. آنچه لازم است به عنوان دانش‌آموز فرا گیرید، دانستن مفهوم تشبیه، تشخیص تشبیه و ارکان تشبیه و آشنایی با برخی انواع بسیار رایج در کتاب‌های درسی است.

تشبیه چیست ؟​

«تشبیه» (Simile) واژه‌ای عربی به معنی چیزی را به چیز دیگر مانند کردن و شبیه کردن است. در اصطلاح ادبی، تشبیه به معنی مانند کردن کسی یا چیزی به کس دیگر یا چیز دیگر در صفتی به وسیله ادات تشبیه است. پدیده‌ها و اجسام را می‌توانیم از دو طریق به هم مربوط کنیم: یکی به وسیله شباهت (تشبیه‌ و استعاره) و دیگری با مجاورت (مجاز).


تشبیه به معنای ادعای شباهت است و استعاره به معنای ادعای یکسانی. تشبیه‌ و استعاره، هر دو، اشتراکی بین دو موضوع یا جسم را برجسته کرده و معرفی می‌کنند. تفاوت اینجاست که ادعای شباهت در تشبیه به صراحت بیان می‌شود و در استعاره بدون صراحت.
نکته مهم در تشبیه این است که ادعای شبیه بودنی که بیان می‌کنیم باید کذب باشد، نه حقیقی و واقعی. در واقع، این ما هستیم که شباهت را بیان و برقرار می‌کنیم. برای مثال، اگر بگوییم «اسب شبیه الاغ است»، تشبیه‌ به کار نبرده‌ایم. زیرا ادعای ما در واقع برقرار است و واقعاً اسب و الاغ شباهت‌های ظاهری دارند. این‌گونه جملات ارزش ادبی چندانی ندارند.

ارکان تشبیه‌ چه هستند؟​

تشبیه در گسترده‌ترین حالت خود جمله‌ای است که چهار رکن دارد. این جمله کلی این‌گونه است:
الف از فلان جنبه مانند ب است.


جمله بالا چهار رکن دارد:
  • به «الف» مشبه می‌گویند. «مُشَبَّه» واژه‌ای عربی به معنی مانند شده و تشبیه‌ شده است.
  • «ب» را مشبه به می‌نامند. «مُشَبَّهٌ بِه» نیز واژه‌ای عربی به این معنی است: تشبیه‌ کرده شده به او، کسی یا چیزی که کسی یا چیزی دیگر را به او یا آن تشبیه‌ می‌کنند.
  • «فلان جنبه» را «وجه شبه» می‌گویند. وَجهِ شَبَه به معنی دلیل شباهت است.
  • «مانند» را نیز «ادات تشبیه» می‌نامند که به معنای «وسیله تشبیه» است.
ارکان تشبیه را با مثالی شرح می‌دهیم. بیت زیر از فرخی سیستانی را در نظر بگیرید:
شادمان گشت و دو رخساره چون گل بفروخت
زیر لب گفت که احسنت و زه، ای بنده‌نواز
جمله تشبیهی این بیت، این‌گونه است:
دو رخساره چون گل بفروخت.
در این جمله تشبیهی، رخساره به دلیل برافروختگی (سرخی) به گل تشبیه‌ شده است. در واقع، رخساره مشبه، گل مشبه‌به، چون ادات تشبیه‌ و برافروختگی وجه شبه است.
از شاعران قدیمی که از تشبیهات فراوانی استفاده کرده‌اند، می‌توان به کسائی مروزی، منوچهری، عمعق، جبلی، ازرقی و خاقانی اشاره کرد. نادر نادرپور نیز از جمله شاعران معاصر است که تشبیه‌ را فراوان به کار برده است.
نکته مهمی که در تشبیه‌‌‌ باید در نظر داشته باشیم، این است که توجه و تمرکز اصلی ما باید روی مشبه‌به باشد، زیرا وجه شبه از آن دریافت می‌شود.

تابلو رنگ روغن با طرح پرندگان

انواع تشبیه از نظر حذف ارکان تشبیه​

بعض از ارکان تشببه‌ را که بیان کردیم، می‌توان حذف کرد و بر همین اساس، تشبیه به انواعی تقسیم می‌شود که در ادامه آن‌ها را بیان می‌کنیم.


تشبیه مجمل و تشبیه‌ مفصل​

در بسیاری از جملات تشبیهی که در نظم و نثر ادبی به کار می‌رود، وجه شبه را بیان نمی‌کنند و بیان آن از جنبه تخیل می‌کاهد. یکی از جنبه‌های زیبای تشبیه همین اندیشیدن به رابطه شباهت بین مشبه و مشبه‌به است. بر همین اساس، می‌توان تشبیه را به دو دسته تقسیم کرد:
  • تشبیه مجمل: تشبیهی که در آن وجه شبه ذکر نشود، تشبیه مُجمَل می‌گویند.
  • تشبیه مفصل: تشبیهی را مُفَصَّل می‌نامیم که در آن، وجه شبه ذکر شود.
معمولاً تشبیه مجمل نسبت به تشبیه مفصل بهتر است.

تشبیه مؤکد و تشبیه مرسل​

اما ادات تشبیه نیز می‌توانند حذف شوند و بر این اساس برای تشبیه‌ می‌توان دو گونه قائل شد:
  • تشبیه مؤکد: اگر ادات تشبیه ذکر نشود، تشبیه را مؤکد یا بالکنایه یا محذوف‌الادات می‌گوییم.
  • تشبیه مرسل: تشبیه‌ مُرسَل یا صریح تشبیهی است که در آن، ادات تشبیه‌ ذکر می‌شود.
تشبیه‌ مؤکد بهتر از تشبیه‌ مرسل است. اگر ادات تشبیه‌ ذکر نشود، کلام طبیعی‌تر بوده و گویی شاعر از ابزار تشبیه‌ استفاده نکرده است.

تشبیه بلیغ​

تشبیه‌ بلیغ تشبیهی که در آن هم وجه شبه و هم ادات تشبیه‌ ذکر نشود، تشبیه‌ بلیغ نام دارد. اما دو رکن اصلی تشبیه‌ مشبه و مشبه‌به هستند و برخلاف دو رکن دیگر (ادات تشبیه‌ و وجه شبه) هیچ‌گاه حذف نمی‌شوند.

انواع تشبیه از نظر عقلی و حسی بودن مشبه و مشبه‌به​

تشبیه‌ از نظر عقلی و حسی بودن مشبه و مشبه‌به به چهار گونه تقسیم می‌شود.


تشبیه حسی به حسی​

در این تشبیه، هم مشبه و هم مشبه‌به حسی هستند. منظور از حسی بودن این است که با یکی از حواس پنجگانه چشایی، بینایی، لامسه، شنوایی و بویایی قابل درک باشند. مثلاً کلام زیر از سهراب سپهری را در نظر بگیرید:
حرف‌هایم مثل یک تکه چمن روشن بود
در کلام بالا، چهار رکن تشبه این‌گونه‌اند:
  • مشبه:‌ حرف‌هایم
  • مشبه‌به: چمن
  • ادات تشبیه: مثل
  • وجه شبه: روشنی و صاف بودن و وضوح

تشبیه‌ عقلی به حسی​

منظور از عقلی امری است که با حواس پنجگانه قابل درک نباشد. بخشی از یکی از اشعار فروغ فرخزاد را با هم بررسی می‌کنیم:
آه، چه آرام و پرغرور گذر داشت
زندگی من چو جویبار غریبی
در دل این جمعه‌های ساکت متروک
در دل این خانه‌های خالی دلگیر
آه، چه آرام و پر غرور گذر داشت
در شعر بالا، فروغ فرخزاد زندگی را که امری عقلی است به یک جویبار تشبیه‌ کرده است. این تشبیه‌ مفصل مرسل است، زیرا ادات تشبیه‌ (چو) و وجه شبه (آرام و ساکت جریان داشتن) ذکر شده‌اند.
تشبیه عقلی به حسی (مشبه عقلی و مشبه‌به حسی) رایج‌ترین نوع تشبیه است. دلیل این رواج این است که شاعر یا نویسنده معمولاً می‌خواهد یک امر عقلی را به گونه‌ای به مخاطب ارائه دهد که درکی از آن داشته باشد و بتواند آن را مجسم کند. به همین دلیل است که به یک امر حسی تشبیه می‌شود.

تشبیه حسی به عقلی​

در این نوع تشبیه که به ندرت وجود دارد، شاعر وجه شبه مورد نظرش را ذکر می‌کند و این نوع تشبیه همواره مفصل است. اگر هم این تشبیه‌ به صورت مجمل بیان شود، یا نمی‌توان آن را درک کرد یا اینکه فهم آن دقیق نخواهد بود.
بیت زیر از مولوی مثالی از این تشبیه‌ است:
فارغ از سودم و زیان چو عدم
طرفه بی سود و بی زیان که منم
در بیت بالا، داریم:
  • مشبه:‌ من
  • مشبه به (عقلی): عدم
  • ادات تشبیه:‌ چو
  • وجه شبه: فارغ از سود و زیان بودن
دو مثال دیگر از این تشبیه به صورت زیر است:
پرنده مثل پیامی پرید و رفت (فروغ)‌
همچو عمر رفته امروزم فراموش از نظر (نیما)
نیما در شعر بالا می‌گوید که من مانند عمر رفته هستم و خودش به وجه شبه، یعنی فراموش شدن اشاره می‌کند. درک این شعر به ذکر وجه شبه از سوی شاعر وابسته است.

تشبیه‌ عقلی به عقلی​

در این نوع تشبیه‌ نیز لازم است وجه شبه ذکر شود (یا اینکه مشبه‌به عقلی در وجه شبهی بسیار معروف باشد)، زیرا از مشبه‌به عقلی معنای واضح و صریحی نمی‌توان دریافت. بیت زیر از مسعود سعد یک تشبیه‌ عقلی به عقلی دارد:
مگر که ذات تو جان است کش نداند فهم
مگر که وصف تو عقل است کش نیابد ظن
شاعر در این بیت می‌گوید که ذات تو مانند جان است و وصف تو مثل عقل. خود شاعر به وجوه شبه اشاره کرده که عاجز بودن فهم و ظن در درک آن است.

شاعران در حال بحث و گفتگو

تشبیه‌ خیالی چیست؟​

تشبیه‌ خیالی نوعی تشبیه‌ است که مشبه‌به آن امری غیرواقعی و غیرموجود است که حداقل از دو جزء تشکیل شده، اما اجزای آن محسوس‌اند و وجود دارند. مثلاً فرض کنید چیزی را به پرنده بلورین تشبیه‌ کنیم. با اینکه پرنده بلورین غیرموجود است، اما هم پرنده و هم بلورین برایمان محسوس‌ هستند و وجود دارند و در کنار هم می‌توانیم پرنده بلورین را تجسم کنیم.
مثلاً شعر زیر از سهراب سپهری را در نظر بگیرید:
در دل من چیزی است، مثل یک بیشه نور، مثل خول دم صبح
همان‌طور که مشخص است، یک تشبیه‌ خیالی دایم. زیرا بیشه نور که خود یک مشبه‌به غیرموجود و خیالی است، از اجزای موجود بیشه و نور ساخته شده است. شاید بتوان گفت که بهتر بود شاعر وجه شبه را به‌ گونه‌ای بیان می‌کرد تا خواننده به درک بهتری از شعر دست می‌یافت.

تشبیه وهمی چیست؟​

در تشبیه وهمی، مشبه‌به غیرموجود است و از دو جزء تشکیل شده که یکی از آن‌ها وجود خارجی ندارد. مثلاً مشبه‌به دیو آهنین، غیرموجود است که از دو جزء دیو و آهنین تشکیل شده است. همان‌طور که مشخص است، دیو وجود خارجی ندارد.
فروغ فرخزاد در شعر زیر از تشبیه‌ وهمی استفاده کرده است:
و من به آن زن کوچک برخوردم
که چشم‌هایش مانند لانه‌های خالی سیمرغان بودند.
مشبه‌به در شعر بالا، لانه‌های خالی سیمرغان است که وجود خارجی ندارد.

انواع تشبیه‌ از نظر مفرد و مقید و مرکب بودن​


مشبه و مشبه‌به می‌توانند مفرد، مقید و مرکب باشند. قبل از هر چیز، به توضیح واژه‌های مفرد، مقید و مرکب می‌پردازیم.


  • مفرد: مفرد به تصور و تصویر چیزی اطلاق می‌شود که یک هیئت یا شکل دارد؛ مثلاً درخت، ظرف، راهزن.
  • مقید: یک تصویر و تصور مفرد است که مقید به یک قید است. درخت سترگ، ظرف زرین.
  • مرکب: تصویری ذهنی است که چند چیز در به وجود آمدن آن نقش دارند. این لزوماً به معنای داشتن چند واژه نیست. برای مثال، جام مفرد است، اما جامی که شکسته و در رودی افتاده و روی سطح آب در حال حرکت است را می‌توان به عنوان یک تصویر با چند چیز دانست که مرکب است.
بیت زیر از منوچهری را در نظر بگیرید:
آتش و دود چو دنبال یکی طاووسی
که بر اندوده به طرف دم او قار بود
در بیت بالا، مشبه تصویری از آتش و دود است که آتش در عقب و پایین و دود در جلو و بالاست. مشبه‌به نیز دم طاووس است که رنگ آن سرخ است، اما سر آن سیاه. وجه شبه نیز تصویر آن چیزی سرخ است که در پشت سیاهی قرار گرفته است.
البته باید این نکته را در نظر بگیرید که گاهی ممکن است در تشخیص بین مقید و مرکب دچار اشتباه شویم. البته در اغلب موارد تشخیص آن‌ها آسان است. در واقع، در مرکب، از چند چیز یک تصویر واحد در ذهن شکل می‌گیرد، اما در مقید یک چیز را با کمی تصرف در آن در ذهن می‌سازیم. برای مثال اگر بگوییم آتش نورانی، یعنی آتش (یک چیز) را در نظر گرفته‌ایم که تکیه روی آن است و نوری اطراف آن را در بر گرفته. این مفرد مقید است.
حال فرض کنید بگوییم آتش و دود. اکنون دو چیز را در نظر گرفته‌ایم که هرچند طبیعی‌اند، اما دو چیز متفاوت‌ هستند و این مرکب است.
مصراع زیر از سهراب سپهری را در نظر بگیرید:
زندگی در آن وقت، صفی از نور و عروسک بود
در شعر بالا، داریم:
  • مشبه: زندگی در وقت طفولیت.
  • مشبه‌به: صفی از نور و عروسک.
مشبه مقید است، زیرا تمرکز بر «زندگی» است و با بیان زمان مقید شده است. مشبه‌به مرکب است، زیرا نور و عروسک دو چیز مختلف هستند که مرتبط و با هم تصور شده‌اند.
بر اساس تعاریفی که گفتیم، می‌توانیم برای مشبه و مشبه‌به انواع مختلفی قائل شویم.

تشبیه مرکب​

در تشبیه‌ مرکب اجزایی از مشبه‌به در مقابل اجزایی از مشبه‌ قرار می‌گیرد و به بیان دیگر، قرینه‌سازی رعایت می‌شود.
بیت زیر از نظامی را در نظر بگیرید:
درفش کاویانی بر سر شاه
چو لختی ابر کافتد بر سر ماه
در بیت بالا، مشبه‌ها درفش و شاه هستند و مشبه‌به‌ها ابر و ماه. وجوه شبه نیز سیاه بودن و سایه‌ انداختن (درفش و ابر) و زیبایی و جلال (شاه و ماه). البته دقت کنید که در تشبیه‌ مرکب اجزا به صورت جداگانه تشبیه نمی‌شوند، زیرا ممکن است برخی از آن‌ها بی‌معنی شود.

تشبیه‌ مفرد به مرکب​

در این نوع تشبیه، مشبه مفرد است و مشبه‌‌به مرکب. بیت زیر از منوچهری مثالی از این تشبیه‌ است:
شیرین دهان آن بت عیار بنگرید
دُر دَر میان لعل گهربار بنگرید
در این بیت، دهان (که در واقع از دندان و لب تشکیل شده) مفرد است و مشبه‌به دُر و لعل است که وجه شبه سپیدی در میان سرخی را نشان می‌دهد.

تشبیه مرکب به مقید​

در تشبیه‌ مرکب به مقید، قرینه‌سازی نداریم و باید مفهوم کلی را در نظر بگیریم. شعر زیر فروغ فرخزاد، مثالی از این نوع تشبیه‌ است:
مردی که رشته آبی رگ‌هایش
مانند مارهای مرده از دو سوی گلوگاهش
بالا خزیده‌اند
در شعر بالا، وجه شبه رنگ کبود رگ و مار و بالا خزیدن رگ از دو سوی گلوگاه و مار از شاخه یا تنه درخت است. می‌بینیم که مشبه رشته آبی رگ‌هاست که مرکب است و مشبه‌به مارهای مرده خزیده به بالا.

تشبیه مفرد و مفرد مقید​

دیدیم اگر که کلمه‌ای مفرد نباشد، مقید است. البته تمایز قائل شدن بین این دو اهمیت چندانی ندارد؛ فرض کنید بگوییم درخت یا درخت سترگ تغییری در اصل منظور کلام رخ نخواهد داد.
بیت زیر از سعدی مثالی از این دست است:
شیرین دهان آن بت عیار بنگرید
دُر دَر میان لعل گهربار بنگرید
می‌توانیم فرقی بین مفرد و مفرد مقید قائل نشویم.

درب قدیمی ایرانی

انواع تشبیه از نظر شکل​

برای تشبیه‌ می‌توان انواع مختلفی از نظر شکل قائل شد که در ادامه آن‌ها را معرفی می‌کنیم.


تشبیه ملفوف​

در تشبیه‌ ملفوف (به معنی پیچیده شده و لفافه شده) حداقل دو مشبه به صورت جداگانه بیان می‌شود و سپس، مشبه‌به‌های هرکدام از آن‌ها به ترتیب جداگانه ذکر می‌شود.
بیت زیر از حافظ دارای تشبه ملفوف است:
ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا
روی دوست و دشمنان مشبه‌ها هستند و چراغ مرده و شمع آفتاب مشبه‌به‌های متناظر با آن‌ها.

تشبیه مفروق​

در تشبیه مفروق (به معنی پراکنده و جدا) نیز چند مشبه و مشبه‌به داریم، اما هر مشبه با مشبه‌ متناظر با خود می‌آید. بیت زیر از منوچهری، مثالی از این تشبیه‌ است:
ساق چون پولاد و زانو چون کمان و پی چو زه
سم چو الماس و دلش چون آهن و تن همچو سنگ

تشبیه تسویه​

در تشبیه تسویه، برای چند مشبه یک مشبه‌به می‌آید. به این دلیل این تشبیه‌ را تسویه می‌گویند که چند مشبه به صورت یکسان در نظر گرفته می‌شوند. بیت زیر از عمعق مثالی از این نوع تشبیه است:
نقش خورنق است همه باغ و بوستان
فرش ستبرق است همه دشت و کوهسار
در بیت بالا، باغ و بوستان به صورت مساوی به نقش قصر خورنق و دشت و کوهسار نیز به طور مساوی به فرش ستبرق تشبیه شده‌اند.

تشبیه جمع​

تشبیه جمع در مقابل تشبیه تسویه قرار می‌گیرد و برای یک مشبه چند مشه‌به می‌آید. شعر زیر از سهراب سپهری مثالی از این تشبیه است:
در دل من چیزی است، مثل یک بیشه نور، مثل خواب دم صبح

تشبیه معکوس یا مقلوب​

در تشبیه معکوس، و چیز را به هم تشبیه‌ کنیم؛ یک بار مشبه‌به به‌ مشبه و یک بار مشبه به مشبه‌به. بیت زیر مثالی از این تشبیه‌ است:
زلف تو همچون شب است تار و سیاه
شب شده چون زلف تو دلیل نگاه

تشبیه مضمر​

در تشبیه مُضمَر (پوشیده و پنهان)، ظاهر امر چنین نشان می‌دهد که ساختار تشبیه نداریم، اما مقصود گوینده تشبیه است. شعر زیر از الف. بامداد مثالی از این تشبیه است که می‌گوید چشمان تو مثل الماس ستاره‌هاست:
با چشمان تو
مرا به الماس ستاره‌ها نیازی نیست
با آسمان
بگو

تشبیه مشروط​

در تشبیه‌ مشروط شبیه بودن مشبه و مشبه‌به در گرو شرطی است که بیان می‌شود. مثلاً اگر بگوییم «رخ او آفتاب است اگر آفتاب زر فشاند.»

تشبیه تفضیل​

در تشبیه‌ تفضیل (برتری) مشبه را به چیزی تشبیه‌ می‌کنند، سپس از گفته خود برمی‌گردند و مشبه را به مشبه‌به ترجیح می‌دهند. بیت زیر از فاضل نظری مثالی از این تشبیه است:
گیسوان تو شبیه است به شب؛ اما نه،
شب که اینقدر نباید به درازا بکشد

اضافه تشبیهی​

در این تشبیه، همان‌گونه که از نامش برمی‌آید، مشبه و مشبه‌به به هم اضافه شده‌اند و یک ترکیب اضافی را می‌سازند و دو رکن ادات تشبیه و وجه شبه در آن می‌توانند حذف شوند و همان‌طور که در سطور بالا بیان کردیم، این نوع تشبیه‌ می‌تواند تشبیه بلیغ باشد.


دقت کنید که تشبیه‌ بلیغ می‌تواند به صورت غیراضافی نیز باشد.

تفاوت اضافه تشبیهی و اضافه استعاری​

گاهی تشخیص اضافه تشبیهی از اضافه استعاری دشوار می‌شود. البته روش‌هایی برای تشخیص این دو وجود دارد که در ادامه آن‌ها را بیان می‌کنیم.
در اضافه استعاری، مضاف‌الیه را می‌توان به صورت مضاف و مضاف‌الیه گسترش داد. برای مثال، «پنجه قضا» یک اضافه استعاری است که می‌توان آن را به صورت «پنجه کاتب قضا» نوشت و مضاف‌الیه را به یک اضافه تشبیهی تبدیل کرد: «پنجه کاتب قضا».
یک راه دیگر برای تشخیص نوع اضافه استعاری این است که مثلاً بگوییم مضاف‌الیه مضاف ندارد. مثلاً در ترکیب اضافی پنجه قضا، که استعاری است، می‌توانیم بگوییم قضا پنجه ندارد.
راه دیگر برای تشخیص اضافه تشبیهی این است که دو کلمه «مثل» و «است» را به آن‌ بیفزاییم و جمله‌ای بامعنی بسازیم. برای مثال، برای اضافه تشبیهی «لب لعل» می‌توان نوشت: لب مثل لعل است.
اضافه تشبیهی را می‌توان به انواعی تقسیم کرد. اضافه تلمیحی نوعی اضافه تشبیهی است که وجه شبه آن مبتنی بر داستان‌ها و اسطوره‌هاست و تلمیحی است. «مصر عزت» یک نمونه اضافه تلمیحی است که برای فهم معنی و مفهومش باید خواننده داستان یوسف را بداند. در اضافه اضافه نمادین یا سمبلیک، مشبه (همان مضاف) نشانه مشبه‌به (مضاف‌الیه) است. یوسف حسن یک اضافه نمادین است که در آن، یوسف نماد حسن است.

سوالات متداول مبحث تشبیه در ادبیات​

در این بخش به برخی از سوالات پر تکرار مربوط به مبحث تشبیه در ادبیات به طور خلاصه پاسخ می‌دهیم.


تشبیه چه ارکان‌هایی دارد؟​

هر تشبیه از سه قسمت «مشبه»، «مشبه‌به» و «وجه شبه» تشکیل شده‌است.

تشبیه چه تفاوتی با استعاره دارد؟​

تشبیه به معنای ادعای شباهت است و استعاره به معنای ادعای یکسانی.


جمع‌بندی​

در این مطلب درباره تشبیه و ارکان آن یعنی «مشبه»، «مشبه‌به» و «وجه شبه» مطالبی یاد گرفتیم. فهمیدیم که با حذف هر یک از ارکان تشبیه می‌توان ترکیب‌های تشبیهی متفاوتی ساخت. همچنین انواع تشبیه از نظر مفرد، مقید یا مرکب‌ بودن را همراه با مثال آنها بررسی کردیم. در آخر دریافتیم که برای تشخیص اضافه تشبیهی و اشتباه نگرفتن آن با اضافه استعاری، می‌توانیم از دو کلمه «مثل» و «است» در ترکیب‌ها استفاده کنیم.
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار

سجع چیست و انواع آن چه هستند؟ — ادبیات به زبان ساده​


سجع چیست و انواع آن چه هستند؟ — ادبیات به زبان ساده

در آموزش‌های قبلی، با آرایه‌های ادبی آشنا شدیم. دیدیم که این آرایه‌ها به دو دسته لفظی و معنوی دسته‌بندی شده‌اند. پیش‌تر، در مطلبی به یکی از آرایه‌های لفظی به نام واج‌آرایی پرداختیم. در این آموزش به این پرسش پاسخ می‌دهیم که آرایه لفظی سجع چیست و چه انواعی دارد. همچنین، مثال‌های متنوعی را از این آرایه بررسی می‌کنیم.


سجع چیست ؟​

«سَجع» واژه‌ای عربی و به معنی سخن با قافیه گفتن است و همچنین در قدیم بانگ کبوتر است. کلامی را که در آن سجع به کار رفته باشد را مسجع می‌گویند. ممصدر آن نیز تسجیع است به معنی آهنگین سخن گفتن.


سجع را می‌توان در سطح دو یا چند کلمه موجود در یک جمله و یا در دو یا چند جمله موجود در کلام به کار برد. در ادامه، این دو گونه و انواع آن‌ها را معرفی می‌کنیم.

سجع بین کلمات​

در یک جمله، سجع می‌تواند بین دو یا چند کلمه باشد. این نوع سجع بین کلمات سه نوع دارد: سجع متوازی، سجع مطرّف و سجع متوازن.

سجع متوازی​

اول اینکه باید به خاطر داشته باشید که تعداد هجاهای کلمات و نوع آن‌ها (کوتاهی و بلندی) در سجع متوازی با هم برابر است. دوم اینکه سجع متوازی یکی از این دو ویژگی را دارد:
  • تفاوت اولین صامت در واژه‌های تک‌هجایی، مثلاً باز و ساز.
  • تفاوت نخستین صامت هجای قافیه (هجایی که دربردارنده آخرین حرف اصلی قافیه است)، مثلاً گسست (گُ + سست) و شکست (شِ + کست).
نکته مهمی که باید به آن توجه کنید این است که ما در صنایع لفظی به شکل نوشتار کاری نداریم و آنچه اهمیت دارد، تلفظ است. برای مثال، در بیت زیر از حافظ، بین «تارِ» و «چاره» سجع متوازی برقرار است:
زلفت هزار دل به یکی تارِ مو ببست
راه هزار چاره‌ گر از چار سو ببست
نکته جالبی که دانستن آن خالی از لطف نیست، این است که اگر دو سجع متوازی در جمله‌ای در کنار یکدیگر بیایند، صنعت ازدواج به وجود می‌آید، مانند بیت زیر از سعدی:
شبی و شمعی و جمعی چه خوش بود تا روز
نظر به روی تو کوری چشم اعدا را

طرح آبرنگی گل های رنگارنگ

سجع مطرف​

مُطَرَّف در لغت به معنی طرف‌دار است و همان‌گونه که از نامش برمی‌آید، در آن، طرف اول یکی از واژه‌ها از طرف اول واژه دیگر بزرگ‌تر است.
سجع مطرف دو گونه دارد:
  • تعداد هجاهای دو واژه متفاوت است. معمولاً یکی از واژه‌ها تک‌هجایی و دیگری دوهجایی است و صامت ابتدایی هجای قافیه متغیر است. مثلاً در دو واژه «بست» و «شکست»، تعداد هجای اولی یکی و تعداد هجاهای دومی دوتاست.
  • تعداد هجاها برابر است، اما کمیت (کوتاهی و بلندی) هجاهای قافیه متفاوت است. برای مثال، دو کلمه «جدا» و «رؤیا» دو هجا دارند، اما در کلمه اول هجای اول بلند و در واژه دوم، هجای اول کوتاه است.

سجع متوازن​

در سجع متوازن، واژه‌ها، هم از نظر تعداد و هم کیفیت (کوتاهی و بلندی) مساوی هستند. اما هجایی از آن‌ها که دربردارنده آخرین حرف اصلی قافیه (واک رَوی) است، متفاوت است و به بیان دیگر، واک روی آن‌ها تفاوت دارد. صامت اولین هجای قافیه نیز می‌تواند متغیر باشد یا نباشد. مثلاً گشایش و ستایش یا کار و کام سجع متوازن دارند.

خلاصه تشخیص انواع سجع​

برای تشخیص نوع سجع، می‌توانیم موارد زیر را به خاطر بسپاریم:


  • سجع متوازی: وزن و رَوی یکسان
  • سجع متوازن: وزن یکسان و رَوی متفاوت
  • سجع مطرّف: وزن متفاوت و رَوی یکسان
در تعارف بالا، رَوی و وزن به صورت زیر تعریف می‌شوند:
  • رَوی: آخرين حرف اصلی قافيه
  • وزن: تساوی تعداد و کمیت (بلندی و کوتاهی) هحاهای کلمات
نکته: از آنجا که زبان عربی یک زبان قالبی است و در آن، تمام کلماتی که قالب یکسانی دارند، سجع متوازن یا متوازی‌اند، این زبان مناسب‌ترین برای سجع است. سجع در قرآن نیز بسیار برجسته است.

سجع بین جملات​

گاهی به جای دو یا چند کلمه، دو یا چند جمله با هم هماهنگی دارند و آرایه سجع را می‌سازند. سجع بین جملات را به گونه‌های ترصیع، موازنه، تضمین‌المزدوج و مزدوج تقسیم کرده‌اند. در ادامه این انواع را شرح می‌دهیم.

ترصیع​

ترصیع زمانی در کلام برقرار است که بین کلمات نظیر به نظیر حداقل دو جمله سجع متوازی وجود داشته باشد. کلامی را که در آن آرایه ترصیع به کار رفته باشد، مرصّع، به معنی جواهرنشان، می‌گویند. در ترصیع گاهی سجع متوازن به جای سجع توازی بین کلمات آخر مصراع‌های یک بیت جایز است.
در بیت‌های زیر از قصیده رشید وطواط آرایه ترصیع به کار رفته است:
ای منور به تو نجوم جمال
وی مقرر به تو رسوم کمال
بوستانی است صدر تو ز نعیم
و آسمانی است قدر تو ز جلال
خدمت تو معوّل دوست
حضرت تو مقبّل اقبال
همچو اسکندری به یمن بقا
همچو پیغمبری به حسن خصال
سیرت تو خزانه الطاف
نعمت تو نشانه‌ی آمال
شد مزین به تو مقام و محل
شد مبین به تو حرام و حلال

موازنه​

موازنه یا مماثله نوعی از تسجیع بین جملات است که در آن، بین کلمات نظیر به نظیر حداقل دو جمله، سجع متوازن برقرار باشد.
در دو بیت زیر از رشید وطواط آرایه موازنه به کار رفته است:
آنکه مالِ خزاینِ گیتی
نیست با جودِ دستِ او بسیار
وآنکه کشفِ سَرایرِ گردون
نیست در پیشِ طبعِ او دشوار
در موازنه، علاوه بر سجع متوازن، از سجع متوازی نیز استفاده می‌شود و استفاده از مخلوطی از آن‌ها رایج است.

دو پرنده روی درخت

ابیات زیر از یکی از قصیده‌های مسعود سعد سلمان نمونه‌ای از موازنه است:
نظمی به کامم اندر چون باده لطیف
خطی به دستم اندر چون زلف دل‌ربای
از رنج تن تمام نیارم نهاد پی
وز درد دل تمام نیارم کشید وای
گردون چه خواهد از من بیچاره ضعیف
گیتی چه خواهد از من درمانده گدای
گر شیر شرزه نیستی ای فضل کم شکر
ور مار گرزه نیستی ای عقل کم گزای
ای محنت ار نه کوه شدی ساعتی برو
وی دولت ار نه باد شدی لحظه‌ای بپای
ای تن جزع مکن که مجازی است این جهان
وی دل غمین مشو که سپنجی است این سرای
ای بی‌هنر زمانه مرا پاک در نورد
وی کور دل سپهر مرا نیک برگرای
از بهر زخم گاه چو سیمم همی گداز
وز بهر حبس گاه چو مارم همی فسای
ای اژدهای چرخ دلم بیشتر بخور
وی آسیای نحس تنم نیک‌تر بسای

تضمین‌المزدوج​

تضمین‌المزدوج یا اعنات‌القرینه به هماهنگ کردن دو یا چند جمله توسط رعایت قافیه در فعل آخر دو جمله و تقابل انواع سجع در حشو دو جمله اطلاق می‌شود. بدین صورت، سجع موجب می‌شود بخش‌های قرینه هم در هر جمله به وجود آید. کلام زیر از مدارج‌البلاغه مثالی از این تسجیع است:
فلان به‌سیرت گزیده و عادت پسندیده، معروف است و به‌خدمتکاری دولت و طاعت‌داری حضرت موصوف [است]
در تضمین‌المزدوج نیازی نیست دو بخش قرینه مساوی هم باشند. همچنین، به جای سجع، کلمات حشو می‌توانند جناس باشند.
گاهی پیش می‌آید که ردیف به جای قافیه دو جمله را به هم ربط می‌دهد. کلام زیر از مقامات حمیدی این موضوع را نشان می‌دهد:
این چه اطناب است و اسهاب و این چه تطویل است و تهویل
در تضمین‌المزدوج سجع‌ها و جناس‌ها در کنار هم هستند و در واقع با هم رابطه‌ای افقی دارند و این سجع اصلی (سجع آخر جملات) است که در محل فعل دو جمله را به هم پیوند می‌دهد، پس ممکن است طول قرینه‌ها مساوی نباشد، اما در ترصیع و موازنه، سجع‌ها در دو جمله در مقابل یکدیگرند و رابطه‌ای عمودی دارند . پس دو جمله از نظر طول مساوی هستند.

مزدوج​

مزدوج که به آن قرینه نیز می‌گویند، نوعی تسجیع در سطح جملات است که در آن، دو جمله قرینه، با یک یا دو مورد اختلاف تساوی نسبی هجایی دارند. نثر زیر از گلستان سعدی مثالی از این گونه است:
کارها به صبر بر آید
و
مُستَعجِل به سر در آید
هر که بر زیردستان نبخشاید
به جور زبردستان گرفتار آید

سوالات رایج درباره سجع در ادبیات​

در این بخش به برخی از سوالات پر تکرار درباره سجع در ادبیات فارسی به اختصار پاسخ می‌دهیم.


مهم‌ترین نکته در تشخیص سجع کدام است؟​

در صنایع لفظی به شکل نوشتار کاری نداریم و آنچه اهمیت دارد، تلفظ است.

سجع مطرف چیست؟​

مُطَرَّف در لغت به معنی طرف‌دار است و همان‌گونه که از نامش برمی‌آید، در آن، طرف اول یکی از واژه‌ها از طرف اول واژه دیگر بزرگ‌تر است.


جمع‌بندی​

در این مطلب درباره سجع و انواع آن مطالبی یاد گرفتیم. فهمیدیم که با قافیه سخت گرفتن همان سجع است که در آن تنها شیوه تلفظ کلامی مدنظر است نه شکل نوشتاری کلمات. سه نوع سجع متوازی، مطرف و متوازن در ادبیات فارسی وجود دارد که هر یک از آنها به چند دسته دیگر تقسیم می‌شود. انواع این دسته‌ها را مثال‌های مربوط به آنها بررسی کردیم.
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار

ایهام چیست؟ – توضیح به زبان ساده با مثال و تمرین​


ایهام چیست؟ – توضیح به زبان ساده با مثال و تمرین

در شعر و نثر فارسی طیف متنوعی از آرایه‌های ادبی به چشم می‌خورد که هر کدام نقش چشم‌گیری در زیبا‌سازی کلام دارند. در میان آرایه‌های متنوع ادبیات فارسی می‌توان به «ایهام» اشاره کرد. ایهام به این معناست که شاعر یا نویسنده از واژه‌ای با یک معنی نزدیک به ذهن و یک معنی دور از ذهن استفاده کند. به طوری که ذهن مخاطب حین خواندن یا شنیدن آن، از معنی نزدیک به معنی دور برسد. در این مطلب ، به طور دقیق نشان می‌دهیم که آرایه ایهام چیست و چگونه در ادبیات فارسی به کار می‌رود. همچنین با مثال‌های متنوع، ساختار این آرایه ادبی را بررسی می‌کنیم. در ادامه، به برخی از تفاوت‌های آن با سایر آرایه‌های ادبی نیز اشاره خواهیم کرد.

ایهام چیست؟​

آرایه ایهام یکی از انواع صنایع لفظی بوده و به این معناست که شاعر یا نویسنده، در اثر خود از کلمه‌ای استفاده کند که دارای دو معنی متفاوت باشد. به این صورت یکی از معانی آن نزدیک به ذهن و معنی دیگر آن دور از ذهن باشد. در این حالت، مخاطب با خواندن آن کلمه، ابتدا معنی نزدیک را دریافت می‌کند اما سپس با کمی کوشش ذهنی به معنی دور آن نیز پی می‌برد.
در کتاب‌های ادبیات فارسی، آرایه ایهام را با نام‌های «تخییل»، «توهیم» و «توریه» نیز معرفی کرده‌اند. کلمه «ایهام» نیز در لغت به این معناست که کسی را به گمان و وهم بیندازیم.

برای آشنایی بیشتر با ایهام و ساختار آن، به مثال زیر توجه کنید.
ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
ببین که در طلبت حال مردمان چون است
(حافظ)
در بیت بالا، کلمه «مردم» با دو معنی به کار رفته است. یک معنی آن همان مردمی است که در کنار هم زندگی می‌کنند و جامعه را تشکیل می‌دهند. معنی دیگر آن بخشی از چشم است که امروزه به آن «مردمک چشم» می‌گوییم. جابه‌جایی ذهنی مخاطب بین دو معنای متفاوت این کلمه، موجب التذاذ ادبی او می‌شود.

یادگیری انواع آرایه های ادبی​

آرایه ایهام، آرایه تشبیه، انواع استعاره‌ها، جناس‌های تام و ناقص و... تنها گوشه‌ای از آرایه‌های ادبی فارسی را تشکیل می‌دهند. اگرچه هر کدام از این آرایه‌ها، ساختار، معنا و کاربرد مجزایی دارند اما گاهی شاعران و نویسندگان پارسی‌گو آن‌ها را با هم ادغام می‌کنند تا صورت متفاوتی از آن‌ها را ارائه کنند. به همین خاطر، تعجب نکنید اگر با آرایه‌ای روبه‌رو شدید که هم ویژگی‌های ایهام را داشت و هم تا حدودی به آرایه جناس نزدیک بود.
همچنین ممکن است با آرایه‌ای مواجه شوید که هم از جنس آرایه ایهام است و هم مشخصه‌های آرایه تناسب را در خود دارد. در این حالت، برای یادگیری بهتر انواع آرایه‌های ادبی فارسی و برای اینکه به طور دقیق بدانید ایهام چیست، باید تمامی آرایه‌های ادبی را به صورت کلی و یک‌جا بیاموزید.
.

مثال آرایه ایهام​

در بخش قبل، به طور کلی توضیح دادیم که ایهام چیست و چگونه به کار می‌رود. در این بخش، به مثال‌هایی از این آرایه ادبی در ادبیات فارسی اشاره کرده و آن‌ها را بررسی می‌کنیم.

مثال اول برای آرایه ایهام​

در بیت زیر، کلمه «شیرین» با دو معنی به کار رفته است. یکی در معنای «معشوقه خسرو و فرهاد» و دیگری در معنای «مزه شیرین». کلمه «شیرین» در این بیت، آرایه ایهام را به وجود آورده است.
حکایت لب شیرین کلام فرهاد است
شکنج طُرّه لیلی مقام مجنون است

مثال دوم برای آرایه ایهام​

با خواندن بیت زیر و مشاهده کلمه «بازی»، اولین معنایی که به ذهن خواننده می‌رسد، «بازی کردن» است. با این حال، اگر این بیت را به صورت دیگری بخوانیم، می‌بینیم که «بازی» معنای دیگری هم می‌تواند داشته باشد. به این صورت که در واقع از ترکیب «باز»، یعنی نام پرنده‌ای شکاری، با «ی» نسبت ساخته شده باشد و معنی «رفتار کردن مانند پرنده باز» را به ذهن متبادر کند. با توجه به این توضیحات، در بیت زیر، از کلمه «بازی» برای ایجاد آرایه ایهام استفاده شده است.

به راستی که نه هم‌بازی تو بودم من
تو شوخ دیده مگس بین که می‌کند بازی

مثال سوم برای آرایه ایهام​

در بیت زیر نیز کلمه «مردم» با دو معنی متفاوت به کار رفته است. «مردم» هم می‌تواند به معنی مردم جامعه باشد و هم می‌تواند معنی مردمک چشم را به ذهن بیاورد. شاعر با استفاده از این کلمه، آرایه ایهام را در بیت زیر ایجاد کرده است.
به ناز سرمه مکش چشم بی‌ترحم را
نشسته گیر به خاک سیاه مردم را

مثال چهارم برای آرایه ایهام​

در بیت زیر، کلمه «پاکدامن» آرایه ایهام را تشکیل می‌دهد. معنای اول و نزدیک به ذهن آن «تقوا و دوری از گناه» است. البته این کلمه معنای دیگری هم دارد که با توجه به جمله «پاک کن آن دهان و لب»، آن را بهتر متوجه می‌شویم. «پاکدامنی» با توجه به این جمله، به معنای پاک کردن لب و دهان با دامن است.
باده خور و به دامنم، پاک کن آن دهان و لب
تا که کنیم بعد از این دعوی پاکدامنی
یک باغ با گل ها و رودخانه با پس زمینه کوه - ایهام چیست

مثال پنجم برای آرایه ایهام​

در ابیات زیر، کلمه «یاقوت» با دو معنای متفاوت آمده است. یکی از معانی آن همان سنگ گرانبهایی است که حتماً با آن آشنایی دارید. در این حالت، کلمه «یاقوت» استعاره از «لب و دهان معشوق» است. از سوی دیگر، همین کلمه معنای دیگری هم می‌تواند داشته باشد. «یاقوت» یا «یاقوت مستعصمی» نام خوش‌نویس مشهوری است که در قرن هفتم هجری می‌زیست.
به گرد لب، خط از عنبر نوشتی
بساط خوبرویان در نوشتی
کسی بالاتر از یاقوت ننوشت
تو از یاقوت بالاتر نوشتی
در بیت‌های بالا، صفت تفضیلی «بالاتر» نیز دارای ایهام است. به عبارت دیگر، هم معنی «بالاتر بودن حسّی» خط بر روی لب را نشان می‌دهد و هم بیانگر «بالاتر بودن جایگاه و مرتبه» است.
.

انواع آرایه ایهام​

در بخش‌های پیشین این مطلب ، توضیح دادیم که ایهام چیست و چه مصادیقی در ادبیات فارسی دارد. علاوه بر این، ساختار آن را نیز تا حدودی توضیح دادیم. البته آرایه ایهام خود به چند دسته تقسیم می‌شود و انواع مختلفی دارد؛ از جمله: ایهام تناسب، ایهام تضاد، ایهام ترجمه یا ترادف، ایهام تبادر، ایهام استخدام و ایهام دوگانه‌خوانی.
در ادامه، هر کدام از انواع ایهام را به همراه ساختار و کاربرد آن‌ها بررسی می‌کنیم.


ایهام تناسب​

«ایهام تناسب» یکی از مهم‌ترین انواع ایهام به شمار می‌آید. برای اینکه دقیقاً بیاموزید ایهام چیست و چه انواعی دارد، لازم است با ایهام تناسب و ویژگی‌های آن کاملاً آشنا باشید.
آرایه ایهام تناسب در واقع ترکیبی است از دو آرایه ایهام و آرایه تناسب. برای ساخت این آرایه، شاعر از کلمه‌ای استفاده می‌کند که دو معنی متفاوت داشته باشد. تنها یکی از این معانی، همان معنی مورد نظر شاعر است. در عین حال، شاعر کلمه‌های بیت یا مصراع را به گونه‌ای در کنار هم می‌چیند که دارای آرایه تناسب نیز باشند. به طوری که کلمه دارای ایهام، در آن معنی‌ای که مورد نظر شاعر نیست، با سایر کلمه‌ها آرایه تناسب را ایجاد کند.
برای آشنایی بیشتر با طرز کاربرد آرایه ایهام تناسب، به بیت زیر از سعدی دقت کنید.
یکی را حکایت کنند از ملوک
که بیماری رشته کردش چو دوک
در بیت بالا، کلمه «رشته» را مشاهده می‌کنید که دارای دو معنی متفاوت است. معنی مورد نظر شاعر «نوعی بیماری» است که آن را با نام «عرق مدنی» نیز می‌شناسند. به سخن دیگر، شاعر قصد دارد بگوید که یکی از شاهان، به سبب بیماری رشته دچار وضع جسمانی نابه‌سامانی شده بود. البته «رشته» معنای دیگری هم دارد که مورد نظر شاعر نیست اما با کلمه «دوک» آرایه تناسب را تشکیل می‌دهد. «رشته» در این حالت، به معنای «ریسمان یا نخ» است.

ایهام تناسب تلمیحی​

گاه ممکن است کلمه دارای ایهام تناسب، به واسطه آرایه تلمیح، با کلمه‌ یا کلمه‌های دیگری در همان بیت، تناسب داشته باشد. به این نوع از آرایه ایهام، «ایهام تناسب تلمیحی» گفته می‌شود. مثالی از این آرایه در سطر زیر بیان شده است.
آن یکی یوسف رخی عیسی نفس
وین یکی گرگی و یا خر با جَرَس‏
(مولوی)
در بیت بالا، کلمه «عیسی» با کلمه «گرگ» تناسب دارد. هر دو کلمه به داستان در چاه افکندن یوسف و دروغ برادرانش مبنی بر کشته شدن او توسط گرگ تلمیح دارند.


ایهام تضاد​

در آرایه «ایهام تضاد» نیز کلمه‌ای با دو معنی متفاوت به کار می‌رود. به گونه‌ای که یکی از آن‌ معانی، مورد نظر شاعر باشد و معنی دیگر، با کلمه‌ دیگری در همان بیت یا مصرع، آرایه تضاد را تشکیل بدهد. در واقع، ایهام تضاد از ترکیب دو آرایه تضاد و ایهام ساخته می‌شود. برای دانستن اینکه ایهام چیست و چگونه به کار می‌رود، لازم است این نوع از ایهام را به طور کامل بیاموزید. ساختار و کاربرد ایهام تضاد در مثال زیر به خوبی نشان داده شده است.
اگر عاقل بُوَد داند كه مجنون صبر نتواند
شتر جایی بخواباند كه لیلی را بود منزل
(سعدی)
در مثال بالا، کلمه «مجنون» با دو معنی آمده است. معنی مورد نظر شاعر، همان «عاشق لیلی» است که نظامی ماجرای دلدادگی او را در داستان «لیلی و مجنون» سروده است. در عین حال، همین کلمه معنای «دیوانه» را نیز به ذهن متبادر می‌کند. اگرچه این معنا، مورد نظر شاعر نیست اما با کلمه دیگری در همین مصراع، یعنی «عاقل» آرایه ایهام تضاد را می‌‌سازد.


ایهام ترجمه یا ترادف​

آرایه «ایهام ترجمه» یا «ایهام ترادف» نیز با استفاده از کلمه‌ای ساخته می‌شود که دارای دو معنی متفاوت باشد. به صورتی که یکی از معانی، مورد نظر شاعر بوده و معنی دیگر نیز ترجمه یا مترادف همان کلمه باشد. در بسیاری از موارد، یکی از معای کلمه به فارسی و معنی دیگر آن به زبان عربی است. برای روشن‌تر شدن ساختار این نوع از آرایه ایهام، به مثال زیر توجه کنید.
ماهم‌ این‌ هفته‌ شد از شهر و به‌ چشمم‌ سالی‌ است‌
حال‌ هجران‌ تو چه‌ دانی‌ که‌ چه‌ مشکل‌ حالی‌ است‌
در این بیت، از کلمه «شهر» با دو معنی متفاوت استفاده شده است. معنی مورد نظر گوینده «ماه تقویمی» است که از زبان عربی به فارسی راه پیدا کرده است. از سوی دیگر، این کلمه معنای دیگری نیز دارد. «شهر جغرافیایی» معنای دیگر این کلمه است که اگرچه مورد نظر شاعر نیست اما موجب ساخت آرایه ایهام ترجمه یا ترادف در این بیت شده است.
گل های شکفته و رودخانه جاری در میان گل ها

ایهام تبادر​

کلمه «تبادر» یعنی خطور کردن معنایی به ذهن، در هنگام شنیدن یا به کاربردن کلمه‌ای خاص. «ایهام تبادر» نیز به این معناست که شاعر در کلام خود از کلمه‌ای با دو معنای متفاوت استفاده کند. به صورتی که تنها یکی از آن معانی مورد نظر او باشد. در عین حال، معنی دیگری که مورد نظر شاعر نیست هم به ذهن متبادر شود و با کلمه یا سایر کلمه‌های بیت نیز آرایه تناسب را تشکیل بدهد. شناخت این نوع از ایهام باعث می‌شود بهتر تشخیص بدهید که ایهام چیست و چه نمونه‌هایی در ادب فارسی دارد.
در مورد ایهام تبادر و کاربرد آن به مثال زیر توجه کنید.
گفتم: خوشا! هوایی کز بادِ صبح خیزد
گفتا: خنک! نسیمی کز کوی دلبر آید
(حافظ)
«خنک» در بیت بالا با دو معنی آمده است. کلمه «خنک» با تلفظ «خُنُک» به معنای «خوشا» است و منظور شاعر نیز همین معنا بوده است. از طرف دیگر، وجود کلمه «نسیم» باعث می‌شود، معنای «خُنَک» نیز به ذهن متبادر شود. اگچه این مفهوم، معنای مورد نظر شاعر نیست، اما موجب پدید آمدن آرایه ایهام تبادر در این بیت شده است.

ایهام استخدام​

«ایهام استخدام» آرایه‌ای است که از ترکیب دو آرایه ایهام و استخدام به وجود می‌آید. این آرایه شامل سه نوع «ایهام تشبیهی»، «ایهام غیرتشبیهی» و «استخدام ضمیر» است. در ذیل همین بخش، هر کدام از این موارد را با مثال بررسی می‌کنیم. توجه داشته باشید که آموختن این سه نوع ایهام به شما کمک می‌کند راحت‌تر به ماهیت آرایه ایهام پی ببرید و بدانید که ایهام چیست و چه کاربردهایی دارد.

استخدام تشبیهی​

آرایه «استخدام تشبیهی» هنگامی به کار می‌رود که در کنار آن از آرایه تشبیه نیز استفاده شده باشد. آرایه استخدام تشبیهی به این معناست که کلمه‌ای دارای دو معنای متفاوت باشد. به این صورت که برای مشبه یک معنی و برای مشبه‌به یک معنی دیگر داشته باشد. در این حالت، کلمه دارای ایهام ممکن است از نوع فعل باشد یا اسم. برای درک بهتر این نکته، به مثال زیر توجه کنید.
عشقم چنان ربود که دنیا و آخرت
افتاد چون دو قطره اشک از نظر مرا
(صائب)
در بیت بالا، «از نظر افتادن» یک گروه فعلی است که با توجه به مشبه و مشبه‌به این بیت، دو معنای متفاوت را به ذهن می‌آورد. این گروه فعلی در کنار مشبه، یعنی «دنیا و آخرت» به معنای «بی‌اعتبار و بی‌ارزش شدن» است. از سوی دیگر، در کنار مشبه‌به، یعنی «دو قطره اشک» معنای «جاری شدن از چشم» را به ذهن می‌آورد.

در بیت زیر از از آرایه استخدام تشبیهی استفاده شده است. با این تفاوت که کلمه دارای ایهام از نوع اسم است، نه فعل.
بازآ که در فراق تو چشم امیدوار
چون گوش روزه‌دار بر الله‌ اکبر است
(سعدی)
در این بیت، کلمه «الله اکبر» در رابطه با مشبه و مشبه‌به دو معنی متفاوت را به ذهن می‌آورد. این کلمه برای مشبه (چشم امیدوار) به معنای «دروازه الله اکبر» یا «دروازه قرآن» آمده است. از سوی دیگر، برای مشبه‌به (گوش روزه‌دار) معنای «اذان مغرب» و فرا رسیدن زمان افطار را به ذهن می‌آورد.

استخدام غیرتشبیهی​

در «استخدام غیرتشبیهی» نیز از دو کلمه با دو معنی متفاوت استفاده می‌شود. در این حالت، دو کلمه دیگر نیز در همان بیت یا مصراع حضور دارند و کلمه دارای ایهام، در کنار آن‌ها دو معنای مختلف را به ذهن می‌رساند. همان‌طور که از نام این آرایه نیز پیداست، در ساختار استخدام غیرتشبیهی از آرایه تشبیه استفاده نمی‌شود. برای شناخت بهتر این آرایه و کارکرد آن به مثال زیر دقت کنید.
خمیازه کشیدیم به‌جای قدح می
ویران شود آن شهر که میخانه ندارد
(نجیب کاشانی)
در بیت بالا، «خمیازه» دارای دو معنی متفاوت است که یکی در رابطه با کلمه «کشیدن» و دیگری در رابطه با کلمه «قدح می» به کار رفته است.

استخدام ضمیر​

در ایهام «استخدام ضمیر»، کلمه‌ای که دو معنی متفاوت دارد، با یک معنی به کار می‌رود. به عبارت دیگر، مخاطب با خواندن یا شنیدن بیت، همان یک معنا را دریافت می‌کند. با این وجود، در همان بیت یا مصراع، ضمیری می‌آید که به معنای دیگر آن کلمه اشاره دارد. مثالی از کاربرد این آرایه در بیت‌های زیر نشان داده شده است.
امید هست که روی ملال در نکشد
از این سخن که گلستان نه جای دل‌تنگی است
علی‌الخصوص که دیباچه همایونش
به نامِ سعد ابوبکر سعد بن زنگی است
(سعدی)
در مثال بالا، کلمه «گلستان» به معنی «باغ و بوستان» آمده است اما در واقع، معنای «کتاب سعدی» را نیز در خود دارد. مخاطب با مشاهده کلمه «گلستان»، تنها معنای اول آن را در ذهن می‌آورد. با این حال، هنگامی که به ضمیر «ـَ ش» در بیت دوم برمی‌خورد، متوجه می‌شود که واژه «گلستان» معنای دیگری هم می‌تواند داشته باشد که همان «کتاب سعدی» است.
گل های شکفته و رودخانه جاری در میان گل ها با نقوش سنتی ایرانی - ایهام چیست

ایهام دوگانه‌خوانی​

ایهام دوگانه‌خوانی به این معناست که بتوان عبارت یا جمله‌ای را به دو شکل متفاوت خواند، به صورتی که در هر بار خوانش، معنای متفاوتی را به ذهن بیاورد. این نوع از ایهام، بیشتر به ساختار صرفی و نحوی کلام مربوط می‌شود. به طور مثال، در بیت زیر از آرایه ایهام دوگانه‌خوانی استفاده شده است.
مژده ای ارباب دل کارام جان‌ها می‌رسد
دل که از ما رفته بود اکنون به مأوا می‌رسد
(سلمان ساوجی)
در بیت بالا، کلمه «مأوا» آرایه ایهام دوگانه‌خوانی را به وجود آورده است. معنای اول این کلمه «مسکن، منزل و خانه» است اما اگر آن را به شکل دیگری بخوانیم، می‌توانیم معنای متفاوتی از آن برداشت کنیم. این کلمه را می‌توان به صورت «ما وا» نیز خواهند و به عبارت دیگر، مصراع دوم این بیت را به صورت «دل که از ما رفته بود اکنون به ما وا می‌رسد» درآورد. بیت زیر نیز از همین نوع آرایه برخوردار است.
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
(سعدی)
می‌توان بیت بالا و جمله‌های آن را به صورت خبری خواند. همچنین می‌توان مصراع اول آن را به صورت سؤالی خواند؛ به طوری که مصراع دوم پاسخی باشد برای سؤالی که در مصراع اول مطرح می‌شود. طرز خوانش بیت بالا، به صورت سؤالی، در ادامه نشان داده شده است.
تن آدمی شریف است به جان آدمیت؟
نه! همین لباس زیباست نشان آدمیت

اسلوب الحکیم​

آرایه «اسلوب الحکیم» در واقع با ترکیب آرایه ایهام و آرایه جناس تام ساخته می‌شود. به طوری که کلمه دارای آرایه ایهام، دو بار در یک بیت یا مصراع به کار می‌رود و هر بار معنای متفاوتی را به ذهن می‌رساند. در بیت زیر، نمونه‌ای از آرایه اسلوب الحکیم به کار رفته است.
گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من
از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم
در بیت بالا، دو بار از کلمه «بیشتر» استفاده شده است. در مصراع اول، این کلمه با معنای «تعداد بیشتر» آمده است اما در مصراع دوم، «بلندتر بودن مرتبه و جایگاه» را به ذهن متبادر می‌کند.

شناسایی ایهام در متون ادبی​

بی‌شک با مطالعه بخش‌های قبلی این مطلب، دانسته‌اید که ایهام چیست و چه کاربردهایی در متون منظوم و آثار منثور دارد. با این حال، خوب است این نکته را هم به یاد داشته باشید که ایهام مشابهت‌هایی با آرایه‌های ادبی دیگر دارد و همین مشابهت‌ها باعث می‌شود در برخی مواقع، شناسایی این آرایه دشوار باشد.
. این آشنایی به شما کمک می‌کند تفاوت‌های ظریف ایهام با آرایه‌های ادبی دیگر را بهتر بیاموزید و در شناسایی آرایه ایهام عملکرد بهتری داشته باشید.



تفاوت ایهام با سایر آرایه های ادبی​

در بخش‌های قبلی این مطلب، آموختید که ایهام چیست و چه انواعی دارد. همچنین با کاربردهای آن در ادبیات کهن فارسی نیز آشنا شدید. در این بخش، به سراغ آرایه‌هایی می‌رویم که در ظاهر ممکن است به آرایه ایهام شبیه باشند، اما در واقع، تفاوت‌هایی اساسی با آن دارند. آرایه‌ جناس، آرایه کنایه و آرایه تکرار، موضوع‌های اصلی این بخش به شمار می‌روند.

تفاوت ایهام با جناس​

در آرایه جناس، دو یا چند کلمه با تلفظی کاملاً یا تقریباً یکسان به کار می‌روند، در حالی که دارای معانی متفاوتی هستند. توجه داشته باشید که برای ساخت آرایه جناس، حداقل به دو کلمه نیاز است، اما آرایه ایهام، در اغلب موارد تنها با یک کلمه ساخته می‌شود.

تفاوت ایهام با کنایه​

در کنایه نیز مانند ایهام، دو معنای دور یا نزدیک مورد توجه است. با این تفاوت که در کنایه، تنها معنای دور مد نظر شاعر یا نویسنده است، نه معنای نزدیک کلمه‌ها. از سوی دیگر، ایهام معمولاً در یک کلمه خود را نشان می‌دهد اما آرایه کنایه با ترکیب چند کلمه به وجود می‌آید. گاهی کنایه در یک جمله کامل یا گروهی از کلمات ساخته می‌شود. دانستن این نکته‌ها موجب می‌شود بدانید دقیقاً ایهام چیست و تفاوتی با آرایه‌های دیگر ادبیات فارسی، به ویژه کنایه، دارد.
.
شاخه های گل با رودخانه جاری و نقوش سنتی ایرانی

تفاوت ایهام با تکرار​

آرایه تکرار به این معناست که شاعر یا نویسنده، یک کلمه، عبارت و یا جمله را با معنایی یکسان، در شعر یا نوشته خود تکرار کند. توجه داشته باشید که برای ساخت این آرایه، به بیش از یک کلمه نیاز است. برعکس، آرایه ایهام معمولاً با یک واژه ساخته می‌شود و دو معنای متفاوت را به ذهن متبادر می‌کند.

سؤالات متداول​

اینکه ایهام چیست و چه مصادیقی در ادبیات فارسی دارد، در بخش‌های قبلی این مطلب مورد بررسی قرار گرفت. در این بخش، به سؤالات متداولی پرداخته می‌شود که به انواع آرایه ایهام و کاربردهای آن ارتباط دارند. پاسخ هر سؤال نیز در کنار آن مطرح شده است.


آیا آرایه ایهام همیشه با استفاده از یک کلمه ساخته می‌شود؟​

معمولاً برای ساخت آرایه ایهام از یک کلمه استفاده می‌شود اما برخی از انواع این آرایه، مانند ایهام دوگانه‌خوانی و اسلوب الحکیم با بیش از یک کلمه شکل می‌گیرند.

کدام انواع آرایه ایهام با ترکیب سایر آرایه‌های ادبی ساخته می‌شوند؟​

ایهام تناسب، ایهام استخدام، ایهام تضاد و اسلوب‌ الحکیم از ترکیب آرایه ایهام با سایر آرایه‌های ادبی به وجود می‌آیند.

جمع بندی​

در این مطلب ، نشان دادیم که ایهام چیست و چه انواعی دارد. همچنین ساختار آن را بررسی کرده و مثال‌هایی از آن را در شعر فارسی تحلیل کردیم. در ادامه، به برخی از تفاوت‌های آرایه ایهام با سایر آرایه‌های ادبیات فارسی اشاره کردیم. در مرحله بعد، تعدادی از سؤال‌های متداول را در مورد ایهام و کاربرد آن مطرح نمودیم و تمرین‌هایی را برای مرور نکته‌های این مطلب در اختیارتان قرار دادیم
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار

اغراق چیست؟ — ادبیات فارسی به زبان ساده + مثال​


اغراق چیست؟ — ادبیات فارسی به زبان ساده + مثال

در آموزش‌های پیشین ، با آرایه‌های ادبی آشنا شدیم. در آن آموزش دیدیم که برخی منابع این آرایه‌ها را معمولاً می‌توان به دو دسته لفظی و معنوی دسته‌بندی می‌کنند. همچنین، با برخی از آرایه‌های ادبی از قبیل سجع، واج‌آرایی، ایهام، کنایه و جناس پرداختیم. در این آموزش به این پرسش پاسخ می‌دهیم که آرایه اغراق چیست و چه انواعی دارد. همچنین، مثال‌های متنوعی از این آرایه را بررسی می‌کنیم.


سخنی با دانش‌آموزان​

همان‌طور که در ادامه خواهید دید، در این آموزش، آرایه اغراق را به سه دسته مبالغه، اغراق و غلو دسته‌بندی کرده‌ایم. در کتاب‌های درسی مقاطع پایین‌تر، معمولاً انواع مختلف اغراق بیان نمی‌شود و هر سه آرایه مبالغه و اغراق و غلو را با نام اغراق معرفی می‌کنند. بنابراین، می‌توانید همه مثال‌های این آموزش را با نام اغراق درنظر بگیرید. در مثال‌های انتهای آموزش نیز به انواع نپرداخته‌ایم و همه آن‌ها را اغراق معرفی کرده‌ایم.

تعریف اغراق در ادبیات​

معنی کلمه «اغراق» (Hyperbole) در لغت زیاده‌روی کردن در توصیف کسی یا چیزی است. ریشه این کلمه «غرق» است و معنی آن پر کردن کاسه. در اصطلاح ادبی، اغراق آرایه‌ای معنوی است که در آن افراط و زیاده‌روی در مدح یا ذم کسی یا چیزی دیده می‌شود. در برخی متون بدیع، سه دسته برای اغراق قائل شده‌اند که می‌توان آن‌ها را بر اساس فکر و خیال شاعرانه ارزش‌گذاری هنری کرد.


انواع اغراق​

همان‌طور که گفتیم، اغراق آرایه‌ای است که در آن، شاعر کسی یا چیزی را افراط‌گونه توصیف می‌کند. در این توصیفات دو مورد اساسی می‌تواند رخ دهد: یکی اصطلاحاً با عقل جور در آمدن یا نیامدن و دیگری شدنی یا نشدنی بودن در زندگی روزمره. بر اساس این دو معیار است که می‌توان سه دسته یا درجه اصلی برای اغراق قائل شد. این سه دسته مبالغه، اغراق و غلو هستند که در ادامه با آن‌ها آشنا می‌شویم.

آرایه مبالغه چیست ؟​

مبالغه در لغت به‌معنی اغراق و بزرگنمایی کردن است. در این آرایه نیز، فکر و خیال شاعرانه در کلام آورده می‌شود. مبالغه‌ به‌گونه‌‌ای است که از نظر زیبایی‌شناسی کمترین ارزش را در بین سه آرایه اغراق و مبالغه و غلو دارد. می‌توان چنین گفت که مبالغه بیشتر بر پایه فکر و اندیشه است تا خیال. مبالغه آرایه‌ای است که در آن گوینده چیزی را ادعا می‌کند که هم با عقل جور در می‌آید و هم در زندگی روزمره و واقعی می‌توان مثال‌هایی را برای آن یافت. به عبارت دیگر، مبالغه یا تبلیغ، افراط در وصف چیزی است و تفاوت خیلی زیادی با یک تعریف افراطی ندارد.


بیت زیر از فرخی سیستانی نمونه‌ای از مبالغه است:
هرچه ماهی باشد اندر قعر دریا خون شود
گر سموم هیبتش بر قعر دریا بگذرد
ابیات زیر از استاد سخن، سعدی شیرازی، مثال‌هایی هستند که آرایه مبالغه در آن‌ها به‌کار رفته است:
تو خود نظیر نداری و گر بود به مثل
من آن نیم که بدل گیرم و نظیر از دوست
***
سروها دیدم در باغ و تأمل کردم
قامتی نیست که چون تو به دلارایی هست
***
عاشق ز سوز درد تو فریاد درنهاد
مؤمن ز دست عشق تو زنار برگرفت
عشقت بنای عقل به کلی خراب کرد
جورت در امید به یک بار برگرفت
***
اندرون با تو چنان انس گرفته‌ست مرا
که ملالم ز همه خلق جهان می‌آید
***
گمان مبر که بداریم دستت از فتراک
بدین قدر که تو از ما عنان بگردانی
***
جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال
شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال
نقاشی دیو در داستان ها

آرایه اغراق چیست ؟​

اغراق، از نظر چگونگی اندیشه و خیال شاعرانه، پس از مبالغه قرار می‌گیرد. در اغراق، شاعر سخنی می‌گوید که عقل آن را می‌پذیرد، اما وقوع آن در در زندگی روزمره ناممکن و ناشدنی است. بیت زیر از سعدی، نمونه‌ای از اغراق است:
به زیورها بیارایند وقتی خوبرویان را
تو سیمین تن چنان خوبی که زیورها بیارایی
ابیات زیر از شاهنامه فردوسی، بخشی از نبرد رستم و اشکبوس را بازسازی کرده که با عقل می‌توان آن را پذیرفت، اما در زندگی روزمره امری نادر است و پهلوانی با چنین ویژگی‌هایی را نخواهیم یافت:
تهمتن به بند کمر برد چنگ
گزین کرد یک چوبه تیر خدنگ
یکی تیر الماس پیکان چو آب
نهاده برو چار پر عقاب
کمان را بمالید رستم بچنگ
بشست اندر آورد تیر خدنگ
برو راست خم کرد و چپ کرد راست
خروش از خم چرخ چاچی بخاست
چو سوفارش آمد بپهنای گوش
ز شاخ گوزنان برآمد خروش
چو بوسید پیکان سرانگشت اوی
گذر کرد بر مهره پشت اوی

آرایه غلو چیست ؟​

غلو در لغت به‌معنی زیاده‌روی در کاری یا در وصف کسی و چیزی‌ و گزاف‌کاری است که در ادبیات به آن «گزافه هنری» نیز می‌گویند. در آرایه غلو، شاعر چیزی را می‌گوید که نه با عقل جور در می‌آید نه در زندگی عادی نمونه‌ای داشته و دارد. این آرایه از دو نوع دیگر مبالغه و اغرق، شگفت‌تر، هنری‌تر و زیباتر است.
ابیات زیر از مسعود سعد سلمان نمونه‌های زیبایی از غلو هستند:

شد تن من چنان که گر خواهد
مگس آسان ز جای برباید
***
از ضعیفی چنان شدم که ز تن
در دل من ببینی اسرارم
***
سپهر هشت شود چون کنند چتر تو باز
بهشت نه شود آنگاه که گسترندت خوان
***
رهی تو گر صد دهان داردی
که در هر دهان صد زبان باشدی
بدان هر زبان صد لغت داندی
که در هر لغت صد بیان باشدی
بنان گرددی موی‌ها بر تنش
یکی کلک در هر بنان باشدی
پس آن کلک‌ها و بنان‌ها همه
به مدحت روان و دوان باشدی
نبشته که با گفته گرد آمدی
وگر چند بس بیکران باشدی
ز صد داستان کان ثنای تو است
همانا که یک داستان باشدی
امامی هروی، از شاعران سده هشتم، ابیات همراه با غلو زیر را برای اسب سروده است:
نهادی ز لطف آن گره بسته دم
دو سه بار بر یک دِرَم چارسم
چو شب بود، در شب چو بشافتی
به تک، روز بگذشته دریافتی
گرش تنگ نگرفته بودی جهان
برون خواست جستن ز هر دو جهان
بیت زیر از انوری نیز غوی درباره اسب دارد:‌
جهان نوردی کامروزش ار برانگیزی
به عالمیت رساند که اندر او فرداست
بیت زیر از شاهنامه، مثالی از غلو است:
دلاور ز گفت پدر چون هژبر
یکی نعره زد کآب خون شد در ابر

انواع مبالغه و اغراق و غلو​

سه نوعی را که بیان کردیم، می‌توان به سه دسته بیانی، حماسی و بدیعی تقسیم کرد.


مبالغه و اغراق و غلو بیانی​

این نوع به موردی اشاه دارد که در آن در توصیفی که در اصل تشبیه و استعاره است، افراط می‌کنیم. برای مثال، وقتی می‌گوییم قد او مثل سرو است یا اینکه سرو خرامانی را دیدم. اینجا غلو کرده‌ایم.

مبالغه و اغراق و غلو حماسی​

مبالغه و اغراق و غلو از اجزای جدایی‌ناپذیر حماسه است. همان‌طور که در آموزش «ادبیات حماسی چیست ؟ — توضیح جامع به زبان ساده و با مثال» دیدیم، قهرمان حماسه شخصی فراتر از بشر عادی است و به همین دلیل رفتار غیرطبیعی دارد.
دو بیت زیر از شاهنامه، مثال‌هایی از آرایه غلو هستند:
ز سم ستوران در ان دشت پهن
زمین شد شش و آسمان گشت هشت
***
شود کوه آهن چو دریای آب
اگر بشنود نام افراسیاب
بیت زیر از رودکی نیز مثالی از مبالغه و اغراق است:
همی بکشتی تا در عدو نماند شجاع
همی بدادی تا در ولی نماند فقیر

مبالغه و اغراق و غلو بدیعی​

آرایه‌های اغراق و مبالغه و غلو به‌تنهایی و به‌صورت عادی چندان جالب نیستند و وقتی با یکی از صنایع ادبی همراه شوند، جنبه بدیعی نیز خواند داشت و از نظر هنری زیباتر خواهند شد.
در ابیات زیر از سعدی، تیر نگاه می‌توان از تیر برداشت کرد که غلو را به حقیقت تبدیل می‌کند:
نه آن چنان به تو مشغولم ای بهشتی رو
که یاد خویشتنم در ضمیر می‌آید
ز دیدنت نتوانم که دیده دربندم
و گر مقابله بینم که تیر می‌آید

مثال‌های آرایه اغراق​

در این بخش، چند مثال از اغراق (اغراق و مبالغه و غلو) را بیان می‌کنیم.


اگر کوه آتش بود بسپرم
از این تنگ خوار است اگر بگذرم
(فردوسی)
اینکه آتش به‌اندازه کوه باشد، اغراق‌آمیز است.
***
یکی تازی‌ای برنشسته سیاه
همی خاک نعلش برآمد به ماه
(فردوسی)
در این بیت، شاعر می‌گوید حرکت اسب چنان بوده که خاک نعلش به آسمان رسیده است. اغراق در این بیت واضح است.
***
بیامد دو صد مرد آتش‌فروز
دمیدند گفتی شب آمد به روز
(فردوسی)
شاعر می‌گوید از شدت دود شب شده و اغراق به‌کار برده است.
***
به سوزی ده کلامم را روایی
کز ان گرمی کند آتش، گدایی
(وحشی بافقی)
می‌گوید آتش گرمی گدایی می‌کند و اغراق دارد.
***
یکی دشت با دیدگان پر ز خون
که تا او کی آید ز آتش برون
(فردوسی)
دیده پر از خون شدن اغراق دارد.
***
اگر یک لحظه امشب دیر جنبد
سپیده‌دم جهان در خون نشیند
(حمیدی شیرازی)
جهان در خون نشستن اغراق دارد.
***
گر برگ گل سرخ کنی پیرهنش را
از نازکی آزار رساند بدنش را
(سعدی)
بدن را چنان ظریف پنداشته که برگ گل نیز به آن آسیب می‌رساند.

سوالات متداول درباره آرایه اغراق​

در این بخش به برخی از سوالات پر تکرار مربوط به آرایه اغراق در ادبیات به اختصار پاسخ می‌دهیم.


اغراق در ادبیات به چند دسته تقسیم می‌شود؟​

آرایه اغراق را می‌توان به سه دسته مبالغه، اغراق و غلو دسته‌بندی کرد.

آیا غلو همان اغراق است؟​

غلو یکی از زیرمجموعه‌های اغراق است که در ادبیات به آن «گزافه هنری» نیز می‌گویند.
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار

مراعات نظیر چیست؟ — به زبان ساده + مثال​


مراعات نظیر چیست؟ — به زبان ساده + مثال

در آموزش‌های قبلی، با آرایه‌های ادبی آشنا شدیم. در آن آموزش دیدیم که این آرایه‌ها را می‌توان در یک دسته‌بندی ساده به دو نوع لفظی و معنوی تقسیم کرد. همچنین، با برخی از آرایه‌های ادبی از قبیل سجع، واج‌آرایی و جناس پرداختیم. در این آموزش به این پرسش پاسخ می‌دهیم که آرایه مراعات نظیر چیست و چه انواعی دارد. همچنین، مثال‌های متنوعی از این آرایه را بررسی می‌کنیم.


مراعات نظیر چیست ؟‌​

«مراعات نظیر» (در اصل: مراعات‌النظیر) یک ترکیب اضافی (مضاف و مضاف‌الیه) و به‌معنی تحت‌الفظیِ رعایت کردن مانندها است. در اصطلاح ادبی و بدیع، مراعات نظیر یا صنعت تناسب آن است که شاعر یا نویسنده در شعر یا نثر خود کلماتی را به‌کار گیرد که با هم نسبتی و مناسبتی داشته باشند. اگر بخواهیم به زبان ساده بگوییم، مراعات نظیر یعنی اینکه در کلام واژه‌هایی بیاوریم که از نظر مفهوم با هم تناسب داشته باشند. برای مثال، اگر در بیتی کلمات برگ و درخت و ریشه و ساقه را بیاوریم، در واقع از آرایه مراعات نظیر استفاده کرده‌ایم. به مراعات نظیر «همبستگی» نیز می‌گویند. یکی از نمونه‌های واضح و رایج مراعات نظیر آوردن نام گل‌ها، پرندگان، ستارگان و... است.


این نکته را به یاد داشته باشید که واژه‌های متناسب باید بخشی از یک کل باشند، مثلاً لاله و نرگس و مریم بخشی از کل گل‌ها هستند.
برای مثال، رباعی زیر از خواجوی کرمانی مثالی از این دست است که در آن، نام درخت و گیاه آورده شده است:
ای سرو قد لاله رخ عبهر چشم!
زر شد رخم و نیست تو را بر زر چشم
هرچند جهان ز اشک ما دریا شد
شک نیست که دریات نیاید در چشم
بیت زیبای زیر از حزین لاهیجی، چهار اندام دل، چشم، زلف و لب را به‌زیبایی در خود جای داده است:
خواهد دل از تو گوشه چشم ترحمی
تا زلف آه بر لب اظهار بشکند
مراعات نظیر در اشعار حافظ بسیار دیده می‌شود. برای مثال، خواجه شیراز در بیت زیر از سه رنگ سبز (خط زنگاری)، زرد و قرمز (خونابه) را به‌زیبایی در کنار هم آورده است:
گر چنین چهره گشاید خط زنگاری دوست
من رخ زرد به خونابه منقش دارم
تناسب میان واژه‌ها هرچه پیچیده‌تر باشد و گسترده‌تر، مراعات نظیر هنرمندانه‌تر و زیباتر خواهد بود.

تفاوت مراعات نظیر و تناسب چیست؟​

در متون ادبی، معمولاً مراعات نظیر را یکی از انواع روش تناسب درنظر می‌گیرند و تناسب را به زیرمجموعه‌هایی چون تضاد، مقابله، مراعات‌ نظیر، تبادر، توجیه، افتنان و... تقسیم می‌کنند. در این دسته‌بندی‌ها به ماهیت رابطه بین واژه‌ها پرداخته می‌شود، مثلاً تضاد تناسب ضدیت بین واژه‌ها را نشان می‌دهد. در آموزش‌های آینده مجله فرادرس، با تناسب و انواع آن آشنا می‌شویم.


البته ذکر این نکته نیز خالی از لطف نیست که در برخی منابع، مراعات نظیر و تناسب را یکی در نظر می‌گیرند.

مثال‌های مراعات نظیر​

در این بخش، مثال‌هایی از آرایه مراعات نظیر را بررسی می‌کنیم.

مثال اول مراعات نظیر‌​

کلام زیر از سعدی، نمونه‌ای از مراعات نظیر در نثر را نشان می‌دهد:
«شبی در بیابان مکه از بی‌خوابی، پای رفتنم نماند. سر بنهادم و شتربان را گفتم دست از من بدار.»
در کلام بالا، واژه‌های پای و سر و دست مراعات نظیر دارند.

مثال دوم مراعات نظیر‌​

در بیت زیر از سعدی، ابر و باد و مه و خورشید و فلک از اجزای طبیعت هستند و آرایه مراعات نظیر ساخته‌اند:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

مثال سوم مراعات نظیر​

در بیت زیر از حافظ، ابر بهار و سمن و سنبل و نسرین همه از عناصر بهارند:
رسم بدعهدی ایام، چو دید ابر بهار
گریه‌اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد

مثال چهارم مراعات نظیر‌​

در بیت زیر از سعدی، بین واژه‌های سمن و بید از یک طرف و بین واژه‌های دکان و عطار از طرف دیگر، مراعات‌ النظیر است:


باد بوی سمن آورد و گل و سنبل و بید
در دکان به چه رونق بگشاید عطار

مثال پنجم مراعات نظیر‌​

در رباعی زیر که از مهستی گنجوی است یا لطف‌الله نیشابوری، به‌زیبایی هرچه تمام‌تر، نام چهار زمان، چهار گل، چهار شهر و چهار عنصر آورده شده است:
در مرو پرپر لاله آتش انگیخت
دی نیلوفر به بلخ در آب گریخت
در خاک نشابور گل امروز آمد
فردا به هری باد سمن خواهد ریخت

مثال ششم مراعات نظیر‌​

در بیت زیر از حافظ، بین داس و درو و مزرع و کشته که مربوط به کشاورزی و درو کردن هستند، مراعات نظیر وجود دارد:
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو

سوالات متداول درباره مراعات نظیر​

در این بخش به برخی سوالات پر تکرار مربوط به مبحث مراعات نظیر به طور خلاصه پاسخ می‌دهیم.


مراعات نظیر چیست؟​

مراعات نظیر یا صنعت تناسب آن است که شاعر یا نویسنده در شعر یا نثر خود کلماتی را به‌کار گیرد که با هم نسبتی و مناسبتی داشته باشند.

مراعات نظیر و تناسب چه تفاوتی با یکدیگر دارند؟​

در متون ادبی، معمولاً مراعات نظیر را یکی از انواع روش تناسب درنظر می‌گیرند و تناسب را به زیرمجموعه‌هایی چون تضاد، مقابله، مراعات‌ نظیر، تبادر، توجیه، افتنان و... تقسیم می‌کنند.

 جمع‌بندی​

در این آموزش با آرایه مراعات نظیر آشنا شدیم و مثال‌های متنوعی از آن را بیان کردیم. دیدیم که این آرایه از کاربردی‌ترین و رایج‌ترین آرایه‌های ادبیات فارسی است و آرایه‌ای است که در آن چند واژه در کلام می‌آید که با یکدیگر تناسب و ارتباط دارند.
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani ؟...ღ...مسابقۀ بیست سئوالیِ ادبی...ღ...؟ اشعار و صنايع شعری 732

Similar threads

بالا