«تأثیر عناصر اربعه برهنر و معماری مقدس »

mitra_22

عضو جدید
1 معماری
در واقع تعاریف بسیاری برای معماری ارائه شده که همگی آنهااغلب سردرگم کننده اند
معماری : هنرو دانشی طراحی وساخت ساختمان است. بنابر این معماری هنرو دانشی (یا فن آوری )را به هم می آمیزد تا از این رهگذر محیطی متناسب با نیاز های انسان خلق کند معماری صورتی از هنرایست اما نه یک هنر جدا وموزه ای هنری که همه ی افراد را تحت تأثیر قرار می دهد.
همگان بخواهند یا نخواهند معماری را تجربه می کنند به طور مثال اگر موسیقی مدرن را دوست نداشته باشید
می توانیدبه آن گوش نکنید ویااگربه نقاشی های مدرن علاقه مند نیستید می توانیدبه آن ها نگاه نکنید ولی آگر ساختمان جدیدی در محل زندگی شما ساخته شود نمی توانید از دیدن آن خود داری کنید.
طبیعت با تمامی مظاهر شکوهمند ،مهیب ودر این حال مهربان وبخشنده اش ،خود باطنی رمز آلود ومقدس داشت ودر اصل تناظر ،نسبت میان این باطن مقدس با فطرت وذات انسان را برقرار می ساخت و به همین دلیل ،طبیعت،در فرهنگ سنتی دیروز ،هم به معنای طبیعت برون بود وهم به معنای جوهرساده ،بیسط وذاتی درون (فطرت ).
عناصر طبیعی با تمامی خصوصیات ،نمادها ومنسوباتشان در زندگی مردم رسوخ کرده ودر هنرشان تبلور می یابد .نمادهای آب ، باد ،خاک وآتش در تمامی ملل ودورانها ،نقشی تعیین کننده والهی داشته ومنابع آنها مظهر تقدس وپاکی وآفرینش بوده واسطوره های بسیاری به وجود آورده است.در واقع تمام آنچه که تولد ،زندگی ومرگ راتحت وشعاع قرارداده وانسان خود راقاصر از کشف آن یافته ،به عنصری از طبیعت ،منصوب کرده وآن را مظهر خدا دانسته وسعی در پاک نگه داشتن آن آلودگیها داشته است.
انسان از بدو خلقت ،همیشه در جستجوی یک منبع قدرت بوده که همیشگی ولایتناهی باشد واین را به تمامی در هنرش نمایانده وباتصاویر برای ما به ارث نهاده است .درواقع بخشی از حافظه تمدن باستان به کمک تصاویر باقیمانده گستردگی مفاهیم را جلوه گر می کندبا مرور تصاویر وگستردگی مفاهیم شان به وضوح می توانیم اهمیت طبیعت وضرورت پرهیز از آلودن آن را –که امروز در جوامع پیشرفته مطرح است –دریابیم ودوریابیم.
رویکرد اسطوره ای به عناصر چهارگانه در فرهنگ ایرانی عناصر چهارگانه آب ،خاک،هوا وآتش در اندیشه وباورحکیمان گذشته جایگاه و اهمیت فراوانی داشتند ،چنانکه آنان اساس جهان را همین عناصر می پنداشتندواین عناصربرای آنها مواد نخستین یا ماده الموادیا ماتریا پریما تلقی می شد . به واسطه ترکیب این عناصر بود که موجودات و عناصر دیگر خلق شده است در واقع با ترکیب این عناصر و میزان آنها ، برای هر یک از این چهار عنصر تا بی نهایت استعداد خلق ترکیبات جدید وجود داشت .
این عناصر فقط در باورهای فلسفی و حکمی رایج نبودند ، بلکه در شعر و تخیل انسانها نیز حضور داشتند . ارتباط گذشتگان با این عناصر تنگاتنگ و حیاتی بود ، چنان که اگر یکی از آنها نبود ، یا میزان و چگونگی آن دچار تغییر می شد ، زندگی انسان به خطر می افتاد . لطافت و رحمت از یک سو و تر س و وحشت از دیگر سو موجب تعلق احساسات انسان به این عناصر و نیز حضور آن در تخیل می گشت . همچنین این عناصر در قدیم ترین حکایتهای انسانی حضوری جدی دارند . این حضور در فلسفه و شعر غربی بسیار گسترده است و نظر برخی از پژوهشگران عرصه ادبیات و هنر را به خود جلب کرده است که یکی از برجسته ترین آنها گاستون باشلار است . یادآوری می شود با اینکه ا دبیات به ویژه شعر با این عناصر رابطه ای نزدیک داشته است ، اما در قرن بیستم باشلار به مطالعه نظام مند این عناصر در شعر و ادبیات روی آورده و در کتابهای ارزشمند خود به آنها پرداخته است .
از دوره های ما قبل تاریخ عناصر چهارگانه باد ، خاک ، آتش و آب را گرامی و مقدس می شمردند و آن را به وجود آورنده عالم و گرداننده نظام هستی می دانستند .
ارتباط میان طبیعت و عناصر چهارگانه در چندین سطح ریختن می تواند وجود داشته باشد زیرا از یک رو این عناصر موضوع و مضمون بسیاری از آثار هنری و ادبی و از سوی د یگر این عناصر به عنوان مواد سازنده خود در هنر حضور دارند . این عناصر به عنوان مضمون اثرمندی خود می تواند به شکل های بیانی گوناگون و در سبک های مختلف ظاهر گردد .
همچنین عناصر می تواند موضوع و مضمون یکی از شاخنه های گوناگون هنری همچون نقاشی ، موسیقی ، نمایش باشد از نظر بیانی و سبکی نیز می توانند به طور مستقیم یا غیر مستقیم یعنی فلگوراتیو یا نمادین و اسطوره ای مطرح گردد .
این عناصر در معماری شهرسازی - حجم سازی مورد توجه بوده است مثل شاهنامه هنگامی که به آفرینش هستی می پردازند بی درنگ بحث پرفسور ((هر تسفلد )) نشان را گردونه ی مهر یا گردونه خورشید نامیده که عوام آن را صلیب شکسته می دانند . ایرانیان این علامت را در ارتباط با عناصر چهارگانه ( آخشیج ) دانسته و معتقد بودند که این چهار آخشیج دخالت اصلی رادر گرداندن نظام هستی دارند و هر شاخه از این علامت که بی شباهت به یک آسیاب بادی نیست ، جایگاه یک عنصر یا مظهر یکی از این عناصر است .
در این حالت هر چهار عنصر با هم و با چرخش خود نظام طبیعت و ذات آفرینش را حفظ می کنند و حرکت و تغییر یا حیات و ممات را به وجود می آورند . رفته رفته این پیکرده به صورت سمبل درآمد و در اثر تداعی معانی با دیدن آن ، عناصر چهارگانه در ذهن جایگزین می شده و احترامات مذهبی خاصی به عمل می آمده است .
 
آخرین ویرایش:

mitra_22

عضو جدید
رابطه میان باورها و اعتقادات انسان با عناصر چهارگانه
اسطوره به صورت ترکیبی از مفاهیم اعتقادی آیینهای ایرانی وجود د اشته و با اساطیر یونانی – رومی نیز در هم آمیخته است ، به موجب این ترکیب اساطیری « گایا » یا « ژونو » خدای زمین است و « ژوپیتر » یا « اورانوس » خدای آسمان.
ژوپیتر و ژونو ازدواج می کنند و دیگر خدایان پدید می آیند . از جمله این خدایان « وولکان » یا « آتر » خدای آتش و اردویسور یا آناهیتا ایزد بانوی آبها و باروری می باشد .
هاشم رضی می نویسد : باستانیان آتش و آب را خواهر و برادر می دانستند و برای آنان احترامی ت قدس آمیز قائل بودند . معابد شان را در کنار رود یا چشمه بنا می کردند و این آب مقدس رمز و کنایه از نعمت ، برکت ، نمو و رویش بوده است .
زمین نیز مادر و خوراک بخشنده و آبستن شده از آبهای فرور یزنده از آسمان بود . آب نطفه پدر یا آسمان ، زمین مقدس را بارور می ساخت . بادهای چهارگانه که موجد پیدایش فصول بودند نیز پرستش می شدند . بادها موجب بیم و هراس مردم بودندو چون زندگی ، گردش سال و گذر فصول با هم در پیورند بودند ، اینان موجود سرما ، گرما ، توفان ، بهار ، پاییز ، زمستان و باران بودند و بر اساس هستی و گردش درستشان موجد حیات و باروری یا مرگ و نیستی و خشکسالی می گشت .
عناصر چهارگانه در تفکر جهان باستان ، خدایانی شدند و به صورت نمادین جای استواری یافتند . پیکار و تعارض این عوامل – که ستیزی بی فرجام ا ست – آفرینش متوالی و تغییرات و طبیعت را موجب می شود . این دگرگونیهای متولی در طبیعت ، با بیانی نمادین که تعارض پیوسته عناصر است موجد روایات داستانی بسیاری شد .
به موجب این نماد پردازیها ، آفریدگار ، گردونه ای با چهار اسب را در آسمان می راند و در دایره ای ثابت می گردد . نخستین اسب گردونه با زین و لگام زرین ، نمایانگر صور فلکی است که با نیرومندی و چابکی هر چه تمام تر ، این دایره ثابت را در می نوردد و این اسب نماد آتش یا عناصر آسمانی است . دومین اسب که در چالاکی و نیرو در مقامی دون تر و با پوشش یک سو تیره و یک سو درخشان به انوار خورشید نموده می شود ، نماد باد است . اسب سوم نسبت به اولی و دومی ، کندتر است و نماد آب می باشد . اسب چهارم که در نقطه ای معین به صورت آرام می چرخد ، در حالی که بی آرام است و لگام می کشد و آن سه او را دور می زنند ، نماد خاک است .
به روایت بند شنش « بزرگ هرمزد ، آسمان را در چهل روز بیافرید ، سپس پنج روز بیارامید . در این چهل روز ، خورشید ، ماه و سرسبزی پدیدار شدند . بعد از آن آبها را بیافرید . در مدت پنجاه روز و پنج روز بیارامید . سوم زمین را هفتاد روز بیافرید .
ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن معتقد است : « چون برای هر چیزی روحی تصور شود و به عبارت دیگر خدای در آن نهفته باشد ، عدد اشیای پرستیدنی نامحدود می شود . »
آتش ، مظهر روشنایی ، حرارت و گرماست . زرتشتیان اعتقاد داشتند که آتش فرزند خدای روشنایی است و آتش خاموشی ناپذیر آسمان ، خورشید است . نور و روشنایی بیانگر نگرشی عارفانه به دنیای برین و رمزهای فوق طبیعی است . « همان طور که در جهان محسوس ، تابش خورشید و روشنایی آن سبب رویت اشیاء است ، در عالم معنی نیز در پرتو نورالانوار و اتصال به روح القدس ... و اشراف نفس ، آدمی به مقام بینش حقیقت می رسد و واقعیت هستی را در حضوری بی واسطه مشاهده می کند .
آتش قبل از اینکه در مذهب زردشت ، کانون و مرکز مناسک و تیایش قرار گیرد ، در دوران آریاییها به عنوان یک ایزد موسوم به « آتر » و حتی قبل از ورود آریاییها به ایران مورد ستایش و احترام بوده است .
آتش از دوران آریایی در تمام مراسم مذهبی حضور داشته است . قدیمی ترین کتبیه ای که نقش آتشدان در آن می باشد کتیبه ایلامی کورانگون مربوط به هزاره سوم قبل از میلاد است که در آن کتیبه کنار صحنه بار عام ، یک آتشدان فروزان در مقابل خدایان قرار دارد . در کتیبه های قیزقاپان و دکان داوود ، مغ مادی همراه با برسم در کنار آتشدان در حال نیایش است .
1. بررسی حضور آتش در نیایشگاههای اقوام کهن ساکن ایران بزرگ و اقوام مرتبط با آنها
مذهب بیشتر این اقوام پرستش عناصر طبیعت بوده است که خدایان آنها با توجه به نوع منطقه ، نام محلی خاصی داشته اند . بعضی از این اقوام مانند لولوبیها و گوتیها که در تعامل بیشتری با ایلامیها بودند ، خدایان مشابهی با آنها داشتند . در میان ا لهه ها و خدایان ، الهه های خورشید ، خدای آتش ، خدای آسمان و الهه آب بیشتری اهمیت را داشته اند .
در مذهب ایلامیها نیز نیایش در کنار آتش وجود داشته است . از قدیمی ترین نقوش بر جسته ، صحنه بار عام خدایان ا یلامی می با شد که یک آتشدان فروزان در مقابل خدایان قرار دارد ، ظرف آبی نیز که از آن آب زندگی خارج می شده در دست یک خدای ایلامی بوده است و این نقش مربوط به هزاره ی سوم پیش از میلاد است .
به عقیده محققان و زبان شناسان وجود نامهایی مانند مزدا – اورا – بگ – دات – ارت – سیرو یا آرتا به معنای راست و مقدس ، هر چند رابطه آنها را با معتقدات اوستایی ثابت نمی کند ، ولی در عین حال نبودن این رابطه نیز ثابت نشده است .
مردی با پوشاک مادی ، برسم به دست در مقابل آتشدان به برگزاری مراسم دینی در برابر محراب آتش مشغول می باشد ) نمایانگر معتقدات مذهبی مادهاست .
 
آخرین ویرایش:

mitra_22

عضو جدید
به عقیده برخی از محققین در اوایل هزاره اول ق.م میترا و اورا مزدا ، خدای آسمان و پروردگار نظم و قانون جهان در کنار هم بوده اند و اندیشه ی برتری و یکتایی اورا مزدا مقارن ظهور حضرت زردشت محقق گشته است .
در این دوره حضرت زرتشت ندای یکتا پرستی سر می دهد : ای انسانها اورمزد را به یکتایی بشناسید و یقین بدانید که اوست دانا و توانای کل و او آفریدگار همه چیز است .
در اوستا ، یسنای 17 ، بند 11 ، اسامی پنج آتش به قرار زیر ذکر می شود:
1-آتش معمولی که به لقب آتش سرخ و سوزان معروف است .
2- آتشی که در وجود ا نسان و تن آدمی است .
3- آتشی که در رستنیها بوده و حرارت طبیعی نباتات است .
4- آتش آذرخش با برق .
5- آتش جاویدان که در عرش و افلاک موجود است .
در کتب آسمانی ، پروردگار یکتا را فروغ بی پایان و نور انوار و نور هستی بخش جهانیان خوانده و در بین تمام موجودات خلقت ، خداوند را به نور تشبیه کرده اند .
معابد آناهیتای اشکانی نیز از عمده ترین بناهای مذهبی این دوره هستند . تعدادی از محققین آن را معبد ایزد بانوی آب دانسته اند که همزمان با نیایش آب ، مراسم آتش نیز در آن برگزار می شده است .
نماد پردازی آب در معماری ایران
شاید بتوان هنر معماری را نسبت به بسیاری از دیگر هنرها ، هنری دانست که بیش از همه از عوامل مادی ، محیطی و کارکردی تأثیر می پذیرفت و هنری انتزاعی نبود که تنها بیانگر خواست هنرمند ، کارفرما یا استفاده کنندگان باشد ، بلکه عوامل و پدیده های گوناگون عینی ، از جمله مصالح ، سازه ، کارکرد فضا ، شرایط اقلیمی و مانند آن در شکل گیری فضاهای معماری موثر بوده اند . البته باید به این نکته نیز توجه کرد که همه بناهایی که ساخته می شدند فقط جنبه کارکردی نداشتند ، بلکه بیشتر شاهکارها و بناهای عظیم یادمانی به طور عمده جنبه ای آیینی و نمادین داشتند و کمتر با اهداف کارکردی ساخته می شدند . اهرام مصر ، زیگوراتهای بین النهرین ، زیگوراتهای مایا ، معابد هندو و سایر بناهای عظیم یادمان از نوع بناهای آیینی ای به شمار می آمدند که فاقد کارکردهای ساده روزمره بودند .
طبیعت در فضایی واقعی و خیالی :
چهار عنصر آب ، هوا ، خاک و آتش ، با چرخش خود ، نظام طبیعت و ذات آفرینش را حفظ می کنند . این چهار عنصر تشکیل دهنده جهان هستی و طبیعت هستند ، آب ، نشانه حیات و سرچشمه زندگی است ، نمدی از شفافیت دورانی ، نمادی از عالم ملکوت و عنصری است که رابط انسان با طبیعت را به وجود می آورد . عنصری حیات بخش در هستی که در نگاره های ایرانی به رنگ نقره ای و در واقع با فلز نقره نمود پیدا می کند و هدف استفاده از نقره برای نشان دادن آب ، ایجاد روشنایی و نور است .
از سوی دیگر ، بین ایزد آب و کوه در بعضی از فرهنگها ارتباط وجود د اشته است ؛ به ویژه در سرزمینهایی که خشک بودند و وجود چشمه های آب یا جاری شدن رودخانه و نهر از کوه موجب تقدیس این عناصر می شده است . در این سرزمینها گاه می توان زیارتگاههایی را در دل کوه ها دید که در بعضی از موارد معتقد بودند به یک ایزد بانو تعلق داشته اند . در دوران باستان نمونه هایی از این گونه زیارتگاهها در ایران شکل گرفته بود که هنوز برخی از آنها وجود دارد .
منابع طبیعی آب و معماری
برای تقدیس آب عرصه ها و مکانهایی طراحی و ساخته می شد که نوع فضای آن به عوامل متعددی از جمله نوع منبع آب و محل استقرار آن بستگی داشت . در وهله نخست ، می توان منابع آب را به دو نوع منابع طبیعی و منابع مصنوعی طبقه بندی کرد . منابع طبیعی عبارت از دریاچه ها ، چشمه ها و رودخانه ها و آبشارها هستند و منابع مصنوعی از آبگیرها ، حوضها و نهرهای مصنوعی و ... ساخته شده اند . موقعیت و اهمیت هر یک از منابع نیز در شکل گیری فضای معماری موثر بوده است . برای نمونه می توان به تخت سلیمان اشاره کرد . در محوطه ای که به تخت سلیمان مشهور شده و به نظر برخی از پژوهشگران آتشکده شیز در آنجا قرار داشته است ، چشمه ای بزرگ موجب پدید آمدن دریاچه ای کوچک اما با آب دایم شده است که به همین مناسبت در امتداد محور اصلی دریاچه یک آتشکده و فضاهای جنبی آن طراحی و ساخته شد ، بر اساس برخی منابع ، پیشینه این مجموعه به دوران هخامنشی می رسد و از آن زمان تا دوره ایلخانان کما بیش مورد استفاده قرار می گرفت و قسمتهایی از آن در طی دوران مرمت ، بازسازی و احیاء می شد .
برخی از رودخانه ها به ویژه بعضی از رودخانه هایی که از دورن شهرها عبور می کردند مورد توجه قرار داشتند و برای انجام بعضی از مراسم و جشنهای مربوط به آب پاشی مورد استفاده قرار می گرفتند . برای ن مونه می توان به زاینده رود در اصفهان اشاره کرد که پیشینه چند هزار ساله و نقش حیاتی آن در زندگی مردم موجب شده بود که در کنار آن ، فضاهایی شهری برای گذران فراغت ، تفریح و نیز برگزاری جشنها برپا شود . طراحی و احداث پلهای خواجو و سی و سه پل تنها به عنوان یک پل و مسیر عبور مورد استفاده قرار نمی گرفتند ، بلکه دارای عناصر و فضاهایی خاص برای برگزاری تشریفات و مراسم بودند .
رواقهای سی و سه پل و نیز رواقها و شاه نشین پل خواجو نیز از این عناصر بودند . از این پلها برای برگزاری جشن آب پاشان در دوره صفویه استفاده می شد .
برخی چشمه های نسبتا کوچک و آبگیرهای دایمی حاصل از آنها نیز مکانی برای بزرگداشت و ت قدیس آب و ا یزد آن به شمار می آمدند . یکی از نمونه های بسیار خوب باقی مانده از این گونه عرصه ها ، طاق بستان در کرمانشاه است . چشمه آب طاق بستان و آبگیر جلوی آن حداقل بیش از هزارو پانصد سال است که مورد توجه مردم آن ناحیه قراداد و پیشینه بعضی از آثار بر جای مانده در محوطه آن حداقل به دوره ساسانیان می رسد . طاقهای ساخته شده در آنجا حاکی از شکل گیری عرصه آن برای انجام آداب و مراسم تشریفاتی مربوط به تقدیس آب بوده است . در یکی از نقش برجسته های روی قوس طاق ، تصویری از آناهیتا دیده می شود که در یک دست ظرفی از آب در دست دارد و آن را به گونه ای نگه داشته که آب آن در حال ریختن به زمین است . همچنین می توان از چشمه ها یا آبشارهای کوچک واقع در کوهستانها به ویژه در کوهستانهای نواحی گرم و خشک یاد کرد که در کنار بعضی از آنها زیارتگاههایی شکل گرفته است .
زرتشتیان ، چشمه ها و آبگیرهای طبیعی به ویژه آن تعدادی را که در مناطق گرم و خشک و کوهستانی قرار داشتند نشانه ای از وجود یک پدیده یا فرد مقدس در آنجا می دانستند و در بسیاری از موارد ، برای توجیه وجود چشمه در نقاط کوهستانی معتقد بودند که فردی در درون کوه دفن شده بود . این نوع نگرش در مورد بسیاری از پیرهایی که در نواحی مرکزی و کویری وجود د ارند ، دیده می شود . برای نمونه می توان به پیر سبز اشاره کرد . گویا صاحب پیر را شاهد ختی ساسانی به نام حیات بانو می دانسته اند که پس از فروپاشی حکومت ساسانی و سقوط مداین فرار کرد و عده ای سپاه به دنبال او رفتند . او به دامنه کوهی می رسد و نا امیدانه به کوه می گوید :
« مرا چون مادری مهربان در آغوش خود گیر و از دست دشمنانم برهان ؛ همان دم شکافی در کوه پدیدار و حیات بانو در آن ناپدید می گردد . سپاهیان دشمن از مشاهده واقعه حیران گشته ، راه خود می گیرند . پس از مدتی بالای این کوه بلند خشک بایر ، قطرات آب مانند چشم یتیمان و دیده گریان ستمدیدگان ، چون صاحب آن به زمین می چکد ، به قدری که مسافری را سیراب و شاداب نماید و اگر جمعیت زیادتر یا گله گوسفندان فراوانی بدانجا رسند ، جریان قطرات آب زیادتر می شود به طوری که همه را کفایت کند . این کوه خشک ، از برکت پیر ، امروز سبز و خرم می باشد .
گفته اند که چوپانی در نزدیکی آنجا گله خود را گم کرد و در خواب دید که گله در پناه بانویی قرار دارد و بانو به او گفت که برای وی اتاقی بسازد و شمع و چراغ بیفروزد . چوپان از خواب بیدار شد و گله را در جلوی خود یافت و زیارتگاه ساده ای در آنجا برپا کرد . گفته اند : امروز از روز « اشتاد ایزد و بهمن ماه قدیم » تا مدت 5 روز مراسم زیارت در آن کوه دایر است .
منابع مصنوع آب و فضاهای معماری
طبیعی است که همیشه منابع طبیعی آب در همه مکانهایی که برای مقاصد و کارکردهای آیینی ، گذران فراغت و سایر موارد مورد نیاز بود ، در د سترس نباشد و لازم می شد که عناصر و فضاهایی برای استفاده از آب طراحی و ساخته شود . به همین منظور عناصر و فضاهای کارکردی متعددی برای نگهداری و بهره برداری از آب طراحی و ساخته می شد که از آن جمله می توان به آب انبار حوضخانه ، خیشخانه ، حوض و حمام و مانند آنها اشاره ک رد . به عبارت دیگر لازم است اشاره کرد که آب ، در فضاهای معماری ، کارکردهای گوناگونی می توانست داشته باشد که از آن میان می توان به کارکردهایی همچون آشامیدن ، بهداشت ، ایجاد برودت ، حظ بصری و حتی در برخی موارد کارکردهای آیینی و نمادین آن در طراحی و معماری برخی فضاها اشاره کرد .
در زمینه کارکردهای نمادین و آیینی آب در معماری ایرانی ، می توان به اختصار به چند مورد اشاره کرد . نخست می توان به نقش و کارکرد حوض و آبگیر به ویژه در مواردی که کارکردهای بهداشتی نداشته اشاره کرد . بر اساس اسناد موجود آشکار است که در جلوی ایوان اصلی بعضی بناهای آیینی یا عمومی پبش از اسلامی ، یک حوض یا آبگیر طراحی و ساخته می شد که در اصل جنبه نمادین و آیینی داشت ، هر چند که همزمان از لحاظ اقلیمی ، بصری و زیبایی شناسی و سایر موارد نیز ممکن بود سودمند باشد . در این حالت تصویر ساختمان در حوض نیز منعکس می شد که ضرورت توجه به مفهوم روشنی ، شفافیت ، انعکاس و آیینه را القا می کرد . شایان ذکر است که معنی و مفهوم آیینه در هنر و فلسفه اسلامی در درک اهمیت کاربرد آن به این شکل آشکار است .
استفاده از حوض یا آبگیر در جلوی ساختمانهای آیینی و مهم چنان اهمیت داشت که طراحی بعضی از انواع فضاهای معماری به یک اصل در مماری ایرانی تبدیل شد ؛ چنان که می توان اظهار داتش – تقریباً بدون استثنا – در جلوی ایوان اصلی عمارت کوشک در باغهای ایرانی همواره یک حضو آب طراحی و ساخته می شد که ا لبته ضمن دارا بودن جنبه آیینی ، کارکرد اقلیمی و زیبایی شناسانه نیز داشت . ایجاد جویهای متعدد ، آبشار و حوضهای گوناگون در باغها نیز علاوه بر جنبه های اقلیمی و بصری به سبب اهمیت حضور آب در فضا نیز بوده است .
همچنین وجود چهار حوض در چهار حوض در چهار سوی عمارت بعضی از کوشکهایی که به ویژه دارای طرح چهار ایوانی یا هشت بهشت بودند نیز به سبب تأکید بر کارکرد آیینی – سنتی حوض و استقرار آن در جلوی ایوان بوده است .
نمونه ای بسیار عالی و ممتاز از نقش و کارکرد آیینی و نمادین آب در معماری اسلامی ، وجود حوض در عرصه جلوخان مساجد بزرگ و بعضی از بناهای عمومی و مهم بوده است . لازم است توجه شود که حضور حوض در جلوخان مسجد که عرصه ای عمومی – شهری به شمار می آمد ، به دلایل اقلیمی و کارکردی نبود ، زیرا این گونه از مساجد بزرگ دارای وضو خانه و سرویسهای بهداشتی در محلی خاص بودند و همچنین همواره در حیاط آنها یک حوض بزرگ نیز وجود داشت که آن را نیز غالباً در نقطه مرکزی طراحی و احداث می کردند و گاه از آن برای وضو گرفتن نیز استفاده می شد ، اما از حوض واقعدر جلو خان مسجد کمتر کسی برای وضو گرفتن استفاده می کرد و می توان اظهار داشت که حضور آن جنبه آیینی و نمادین داشت .
در همین زمینه باید اشاره شود که ا ین سنت به صورت خاص مخصوص مساجد جامع ایران بود و در طراحی مساجد جامع سایر سرزمینهای اسلامی نمی توان آن را به صورت یک اصل مشاهده کرد و در نتیجه شاید بتوان آن را با فرهنگ استفاده نمادین از آب در جلوی عمارت در ایران پیش از اسلام مرتبط دانست .
سقاخانه ها را نیز باید از بناهای آیینی – کارکردی به شمار آورد ؛ زیرا علاوه بر آنکه در آنجا آب برای آشامیدن در اختیار رهنگذارن قرار می گرفت ، مردم با نذر کردن و قرار دادن شمع در آنجا و انجام برخی از آداب آیینی ، از آن به عنوان یک فضاهای نمادین و مذهبی استفاده می کردند .


















نتیجه گیری :
همان طور که در گذشته بحث شد ، از زمان حضور اقوام کهن در فلات ایران و ورود آریاییها و رسالت حضرت زرتشت ، نیایش در کنار آتش و در کنار آن معماری آتشگاه و آتشکده با روندی خاص تحقق یافته است . در این روند ، با بهره گیری از مفاهیم و عناصر گوناگون که تحت تأثیر عوامل زمان و مکان با یکدیگر آمیخته و تحقق یافته ، تدوین و آرایش فضای معماری آتشکده ها ، برای پاسخگویی به نیاز معنوی نیایشگران شکل گرفته است .
روند شکل گیری و دگرگونی در آتشکده ها و چهار تاقیهای دوره ساسانی به گونه ای است که می توان آنها را به موارد زیر تقسیم نمود :
آتشکده ها :
از نظر کارکرد به منظور نگداشتن آتش مقدس مانند محراب عمل می کرده اند و معمولا آتشگاه یا علامت بوده و در مسیر راههای مهم تاریخی و باستانی قرار داشته اند . همچنین ا ین نوع بناها در مرکز یک محوطه وسیع به صورت مرکز عبادت و بیانگر وحدت بوده اند .
خاک ، نماد باروری ، رویش و حاصلخیزی است . خاک « زمین » و گیاهان اجزایی مهم در ایجاد مناظری تمثیلی هستند . در سطحی دو بعدی و بدون پرسپکتیو خطی فضا را القا می کند ، افقی وسیع را از گلها و گیاهان و بوته های رنگارنگ که در جای جای زمین روییده اند به تصویر می کشد و فضایی خیالی ، افسانه ای و با طراوت ایجاد می کند .
زمین به صورت نمادین مقابل آسمان است و به مثابه اصل منفعل در برابر اصل فعال و وجه مونث در برابر وجه مذکر هستی است تاریکی نیز در برابر نور ، یین در برابر یانگ ، تمس ( نیروی سقوط ) در برابر ستوه ( نیروی صعود ) شدت ، سکون و غلظت در برابر طبیعتی لطیف ، فرار و جلال قرار می گیرد .
همچنین نجات و آرزوی ما برای رستگاری است به مانند فردوس ، ملکوت آسمان و چیزهایی که احساس و فداکاری و حرمت گذاری را بر می انگیزد ، می توان از مظاهر مادر به شمار آورد . برای دسترسی به آگاهی و جاودانگی این جان می باید وارد قلمرو مقدس نامیرایی گردید .
ایوب سجده کنان بر زمین فریاد برداشت : برهنه از رحم مادر خود بیرون آمدم و برهنه به آنجا بازخواهم گشت و بدین جمله ، زمین ( مادر را به شکم مادر ت شبیه کرد . در مذهب ودایی زمین نماد مادر ، سرچشمه وجود و زندگی ، و پشتیبان در مقابل تمام قوای نابودگر است . طبق آیینهای ودایی ، در مراسم خاک سپاری ، در لحظه ای که خاکستردان محتوای خاکستر متوفا پس از جسد سوزی در خاک گذاشته می شود ، این اشعار قرائت می شود : « به درون زمین ، به مادرت برگرد / با اقامتی طولانی و شعفی وافر / زمین آرام ، چون ک رکی نرم تو را می پوشاند / زمین می داند چگونه تو را از نیستی نگاه دارد / گنبدی از برایش بسار و آن را در هم مریز / ای زمین او را بپذیر و با د امان پیراهنت او را بپوشان / آن گونه که مادری پسرش را در آغوش می گیرد ».
در جوامع « هم خوان » مادر سالار که ناف – مادر ، حرف نخست را می زد ، ایزد بانوان اهمیت ویژه ای داشتند . آسمان پدر ، زمین و کوه مادر و رود دختر کوه بود . این تصور صرفا به دلیل اهمیت زن در دوران مادر سالاری نبود ، بلکه کوه همان زمین – مادری بود که ارتقاء یافته و بلند شده بود و تضای میان زمین و کوه نبود .
هوا : ( باد ) :
هوا نشانه ی طراوت زندگی است . پرواز پرندگان ، شادابی گیاهان و ... همگی نشانه ی حیات و نفس روح بخش است .
 
آخرین ویرایش:
بالا