روزی رضاشاه با هیات همراه با ماشین جیپ در حال حرکت به سوی جنوب بوده که سر
راه از یزد رد می شود و میبیند که مردم زیادی در آن جا گرد هم جمع شده اند.
رضا شاه به جلو می رود و از حاضرین می پرسد که چه خبر شده..؟؟ در پاسخ می
گویند که: آخوند فلان مسجد یک دعایی خوانده که کور مادرزاد را شفا داده است.
رضا...