-
باشه، خواهش می کنم.
اگه امری نیس؟ من با اجازه مرخص شم.
به امید دیدار
مایکل کورلئونه: فردو تو برادر بزرگ من هستی و دوست دارم ولی هیچ وقت در مقابل خانوادت طرف کس دیگه ای رو نگیر... هیچ وقت ...
منم این حس و نسبت به دوستام دارم...
نه منظوری نداشتم
فقط لینک کتاب بود.
ممنون.
این و فکر کنم خونده باشین یه فایل پی دی افش خالی از لطف نی! اثر : ماریو بارگاس یوسا
سال های سگی
ketabnak.com/redirect.php?dlid=18496
ketabnak.com/redirect.php?dlid=46663
این کتاب ها رو ببین
نه ناراحتی نه هرگز...
تا جایی که یادمه من همیشه باعث دردسر بودم.
من دوس ندارم ناراحتی شمارو ببینم...همین
راستی میتونم یه خواهشی بکنم؟
لطفا امضاء قبلی خودتون که مربوط به مسابقه هایکو کتاب بود، و معرفی کتاب بود و بگذارید.
و بابت همدردی با من و تغیر امضاء از شما خیلی خیلی تشکر میکنم.
ایشالا تو شادیات جبران کنم این همه محبت شمارو.
هر چند میدونم بزرگواری شما رو نمیتونم جبران کنم و هی بدهی من از این بابت زیاد میشه به شما...
فراموش نکن سهراب سپهری خودش با بدترین نوع سرطان مبارزه کرد...
ولی هیچوقت قشنگی زندگی و انکار نکرد...
پس : تا شقایق هست زندگی باید کرد.
بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم
(دیده ام گاهی در تب ، ماه می آید پایین ،
می رسد دست به سقف ملكوت .
دیده ام ، سهره بهتر می خواند .
گاه زخمی كه به پا داشته ام
زیر و بم های زمین را به من آموخته است .
گاه در بستر بیماری من ، حجم گل چند برابرشده است .
و فزون تر شده است ، قطر نارنج ، شعاع فانوس .)
و نترسیم از مرگ
(مرگ پایان كبوتر نیست .
مرگ وارونه ی یك زنجره نیست .
مرگ در ذهن اقاقی جاری است .
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد .
دور از جون شما...
پس یه نقطه مشترک داشتیم در مورد خواب...دی
بله زندگی زیباست...
زندگی رسم خوشایندی است .
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ ،
پرشی دارد اندازه ی عشق .
زندگی چیزی نیست ، كه لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود.
زندگی جذبه ی دستی است كه می چیند .
بله شب زنده داری خوب نی، برا سلامتی ضرر داره بد جوره.
تازه نمیخوای ک بچه محلاتون بگن یه روز آی ام پنجشنبه خوابیده...
بله زندگی به زیبایی ادامه داره خوشبختانه.
ایشالا برین سر درس و مشق خواب شما میوفته رو غلطک نرمالش.
خب شنیدین میگن طرف مثل خرس خوابیده؟ قبل خدمت منم از اونا بودم...دی
حتی یه زمانی بچه محل ها یه مزاح ساخته بودن برا خواب من...آخه سر مسابقه فوتبال همیشه دیر میرسیدم جمعه ها...دی
مزاحشون هم این بود: یه روز مادر بیژن خونه نبوده پنجشنبه خوابیده... جمعه رو بیدار نشده...شنبه هم اون زمانی بیدار شده که دیگه نتونسته سر کار بره...دی
زمان خدمت صداهای ناهنجار توپ و ...ترس از جون...
خوابهای من و قیچی کرد...مثل مدرسه که خوابهای سهراب و قیچی کرده بود...دی
الان مثل گنجیشک میخوابم...همون یه چرت ده دقیقه...
ولی تو خواب به خواب خرسی رشک میبرم!
اناری برمی دارم از ظرف احساسم
دانه دانه می کنم واژه هایم را،
در دل های بلورین می ریزم
شیرینی و ترشی و ملسی ، رنگ و جلای انار را
می خواهم داشته باشد حرفهایم
نه برای یک شب که فقط یک دقیقه بلندتره!
برای همه شبها و سحرهایی که داریم و نمی بینیم!
تنهایی ها را آن شب جا می گذارم، می روم پیش عزیزانم
تا که لحظه لحظه هایش را بچشم، بشنوم، ببینم، ببویم، لمس کنم
همان شب بود که فهمیدم یکی هوای ما را دارد
وقتی اولین شعر حافظ، اثر از "شب یلدا" داشت!
(شاعرک : آلفا)
خب من آخه صبح هم اینجا بودم
برا همین زمان و ...
سلام
صبح بخیر
بعد یک عمر در اندیشه فرهاد شدن
یک نفر عاشق من بود که شیرین میزد ...
همه قبیله من عالمان دین بودند
مرا معلم عشق تو شاعری آموخت ...
مرسی عزیزم
)))
خیلی خوب بود I am عزیز
میشه لطفا یاد بدی چطور عکس میذاری؟ممنون
من اميدم را در ياس يافتم
مهتابم را در شب
عشقم را در سال بد يافتم
و هنگامي كه داشتم خاكستر مي شدم
گر گرفتم
زندگي با من كينه داشت
من به زندگي لبخند زدم
خاك با من دشمن بود
من بر خاك خفتم
چرا كه زندگي سياهي نيست
چرا كه خاك خوب است .
احمد شاملو -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
