این بحث لیمو رو نکن دیگه.. / بچلونیش روی کبابی که خودت رو اتیش درست کردی(وایییی) اونم اتیشی که جلو چادرت زدی و خودت دراز کش ، فقط کله ات بیرونه و دستات که بتونی گرماتی بیرون رو بفهمی.../
میدونی چرا معدودی؟ چون دقیقن تو هم داری حرف نم رو میزنی. فقط تو شاید فکر میکنی که بقیه آدمها رو میشناسی که نمیری سراغشون تا کشفشون کنی.
راستی یهو یاد روزی افتادم که من داشتم برای یک خدافظی بزرگ اماده میشدم و تو هم اومدی و نوشتی که میخوای بری.
من از اون روز یک عذاب وجدان تو دلم موند. خوبه که اینجایی خوبه که هستی. و خوبه که ممکنه بمونی.
من باید الان برم چون اونقدر برداشت دارم از اینشب تاریک که برای تحلیلشونباید تا دقایقی اروم دراز بکشم سر جام و بعد بخوابم که زود بیدار شم.
شبت پر از رویای رسیدن به شیرینی دانمارکی