sh85
پسندها
8,892

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام
    خواهش می کنم. هر جور بهتره خودتون تنظیم کنید

    یا حق
    پس حساب خسته نباشید
    من الان امضا ندارم :crying::crying::crying:
    اگه دوست داشتید در خدمتم
    حسته نباشید
    انگار لینک شبکه عصبی یادتون رفته بذارید

    الان به امضا تون نگاه می کردم ماشالله ماشالله هر روز بزرگ تر می شه:D
    شهناز جان هم ادمین هم بهتاش دوتاشون میدونن

    دیگه خودشون باید درستش کنن
    خواهش میکنم قابل شمارونداشت.امیدوارم بعدها بتونم همکاری بیشتری داشته باشم
    باشه ! الان اومدم تو !!!
    فخط چایی ؟؟
    خجالت نمیکشی ؟؟؟؟
    این بحث لیمو رو نکن دیگه.. / بچلونیش روی کبابی که خودت رو اتیش درست کردی(وایییی) اونم اتیشی که جلو چادرت زدی و خودت دراز کش ، فقط کله ات بیرونه و دستات که بتونی گرماتی بیرون رو بفهمی.../
    میدونی چرا معدودی؟ چون دقیقن تو هم داری حرف نم رو میزنی. فقط تو شاید فکر میکنی که بقیه آدمها رو میشناسی که نمیری سراغشون تا کشفشون کنی.
    راستی یهو یاد روزی افتادم که من داشتم برای یک خدافظی بزرگ اماده میشدم و تو هم اومدی و نوشتی که میخوای بری.
    من از اون روز یک عذاب وجدان تو دلم موند. خوبه که اینجایی خوبه که هستی. و خوبه که ممکنه بمونی.
    من باید الان برم چون اونقدر برداشت دارم از اینشب تاریک که برای تحلیلشونباید تا دقایقی اروم دراز بکشم سر جام و بعد بخوابم که زود بیدار شم.
    شبت پر از رویای رسیدن به شیرینی دانمارکی
    راست میگی فهمیدم شی گفتی..
    خب من هم دوست دارم لیمو رو. و هر خوراکی یا چیزی که نشانه ای از لیمو توش باشه. مث خود لیمو سبز.دوسش دارم والان که دارم میون این نوشته حرکت میکنم دهنم ترش شد از تصور یه قاچ لیمو سبز.
    مدلای دیگه ای از عاشقی نداری یعنی؟ هیچی یعنی؟ هیچه هیچ
    اس اچ !!!!سئی می ذ تروث
    ********
    وگاهی ما آدمها خودمون میخوایم ثابت کنیم که همونی که فکر میکنید نیستیم ولی هیشکی نمیخواد باورمون کنه. / یادت باشه من تورو نشناختم پس انتظار نداشته باش که عمق نوشته هات رو تا انتهای ذهنت بتونم برا خودم ترجمه کنم/
    شیرینی اصلی!! اونوقت شیرینی اصلی میشه شیرینیه اول که..؟ من منزورم شیرینیه دوم یا شیرینیه ثانوی بود. ارزش هر جنسی منوط به اینه که ثمره مثبتی داشته باشه پس اگر دانمارکی بودن شیرینیها باعث میشه تو خوشحالتر باشی و راضی تر... پس بدون که این همون شیرینی ایه که خواهم خرید. اره منم به این با هم بودنها اعتقاد دارم و اینکه کنار دوستان باشیم نه دوست هان...
    تو کسی هستی که استاد ممکنه ازت خواهش کنه دیگه سر کلاسش نیای تا ابروی استادیش خدشه دار نشه از فرط اگاهیت و بیشبینیت. پس کافیه که موقع اعلان نتایج بری نمره ات رو تحویل بگیری همین.
    بهتره دوست داشته باشی افکار ادمهارو. چون قراره با همه اونایی که کنارت هستند و با همه افکارشون درچالش و نبرد باشی.
    پیش پیش پیش...
    پس این پیشیت چلا پیش پیش میتنم نمیاد؟
    بذال دیگه دالم میمیلم...
    ******
    هیش خبری نیستا اس اچ هیش خبری.. همچنان افکار رنگین و گاه منزجر کننده دردرونم دارند میلولند. هنوز به یک ثبات و خرد که بتونه من رو در تصمیمی محکم بکنه نرسیدم.
    و اما شیرینی دوم برای چی میخواد باشه که.
    باشه تو چقدر هم کم توقعی که/ باور کن باید به همون شیرینی پستی هم رضایت بدی روزی میرسه که در انتهای روزای شباب پستچی در خونه ات رو خواهد زد تا بسته ای رو که حاوی نامه ای با مضمون العهد و وفا و ده کیلو شیرینیه بهت بده/ آره میگفتم تو کم توقعی...
    افکار بی انتهاست ولی همه که اینقدر نمیتونند بی حد و مرز باشند. عمق و طولا و پهنای اذهان خیلیها تا نوک دماغشون هم به زور میرسه. شاید این شبیه یک تست بودکه میخواستم تو هم چیزی بگی تا دستت رو رو کنم برای خودم.
    نه خسته نمیشم ولی خسته میشم وقتی به تسلسل رسیده باشم در گفتاری.
    به قول تو طیف افکار نامتناهیه پس چرا نباید تا میتونیم از این گستره اگاه نشیم. من دوست دارم که بدونم و دوست دارم خودم هم سهمی از این دنیا داشته باشم.
    وسواس به الکل؟ واو این یعنی چی من چرا هیچی نمیفهمم . چرا هیشکی نمیخواد من رو قانع کنه چرا هیشکی بهم هیچی نمیگه؟
    قربونت برم شهناز جون ...
    آخه اومدم سایت دیدم نه تو تو لیست دوستامی ، نه میثم ، نه محمد حسین ... گفتم مگه ممکنه !!!:d
    بدون وقفه ای سر دوستی رو باز کردم :دی
    نا گفته نمان که همونی که خودت گفتی .. پیشاپیش تو قلبم حضور داشتی :دی( پاچه خواری)
    نه اون نشونه ای از وجود ابلیسیه که میخواد تو حقیقت رو مثل راسته گاو سلاخی نکنی.
    بهتره کلامت رو پرت کنی مثل تیر آرش و اینجوری است که میتونی مرزهای افکارت رو برای من ِ درویش هم هویدا کنی.
    بات سام تایمز سایلنس ایز گولدن
    من در حوالی این روزهای اخیر /ببخشید/ یک غلط گنده تر از وسعت نگاهم کردم و این باعث شد که این خواب برمن مستولی بشه. وگرنه که در روزهای قبل ترش که به تنهایی و عزلت با خودم عادت کرده بودم میدونستم چیکار کنم و چجوری خواب رو به خواب بسپرم قبل از اینکه چون افریطه ای منزجر کننده همه وجودم رو فرا بگیره.
    شیرینی؟ وای نه
    نه اصلن
    من به وسواس عجیبی دچار شدم. و به نوعی در این شیرینی خوراندن و راهی که من رو به اون سوق بده دچار استیصال گشتم.
    ولی برا اینکه جای خالیه اون قوطیه کذایی در زندگیم تهی نباشه، حاضرم ده کیلو شیریننی از هر نوعی که دلت بخواد برات بفرستم.
    من خوبم و مرسی ولی کمخوابی مفرط دارم خیلی.
    کم خوابیه مفرط دارم خیلی.
    من کل دروسم تموم شد به گمانم و از این جهت تو دلم یه خوشالیه ریز هست ولی همچنان از بودنم در این حالت که نا متجانس با علت وجودیمه ناراضیم.
    جیجلی من جواب پیام اولی رو متوجه نشدمها....
    حالا بگو تو دخملی یا پسملی؟
    ولی دخملی..
    الهی قلبونش بلم..
    میسی نانازم خوبم...
    بوس
    شش روز از مهموني خدا گذشتو نه من هنوز ادم شدمو نه هنوز اقام ازم راضي شده
    بچه ها بياين اين چند روزه باقي مونده رو يكم بهتر باشيم
    تا كمتردله نازنين اقا صاحب الزمانو بشكونيم

    براي فرجشم حتما دعاكنيد
    يازهراس


  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا