بابایی؟؟؟؟چرا یوزرنیمت عوض شده؟؟
هر وقت که میام شما نیستی
بابایی نگی این دختره هر وقت دلش میگیره میاد پیش مناا!!!
به جون بابایی دلم کلی تنگ شده
دیروز تو حیاط داشتم گریه میکردم:((
مامانو ببوس!!!
هممممممممم رقصیدن که کاری نداره!!!!!همه بلدن!!!!!
بعدشم رقصیدن از خیلی کارای دیگه حلال تره!!!!
نمیذارن مردم خوش باشنا!!!!!
امروز ولادت امام حسن عسگری به جای اینکه یه کار کنن مردم شاد باشن، مداحی گذاشتن مردم هر چی بدبختی دارن دم عیدی یادشون بیاد!!!
با چشم های زرد
پاییز در ایوان خانه نشسته بود
و من به پرندگانی پیر فکر میکردم
که دیگر هیچ کوچی
از مرگ دورشان نخواهد کرد
به اینکه
تنها چند پله ایم
در فاصله ی دو پاگرد
و نبض دست هایم
تیک تاک بمبی ست
که زمان انفجارش را پنهان کرده اند
...
پاییز در ایوان خانه نشسته است
و من به دست های خاک فکر میکنم
که...