دیگه تاپیکای دینی نمیزنم.
از همه کسایی که به خودشون یا مقدساتشون توهین شد معذرت میخوام.
از همه کسایی هم که گمراه شدند خواهش میکنم به راه راست برگردند
یه چند تا نکته فقط:
1-کسی که به خاطر چند تا حرف من گمراه بشه و دینو ایمونشو از دست بده ، اون دین و ایمونش به چه دردی میخوره؟
مشکل از دین ضعیفش هست یا مشکل از خودش، به من مربوط نیست به هرحال
2-من به هیچ کس و هیچ چیز نخواستم توهین کنم.
3-هنوز سر عقایدم هستم.
الف) خدا هست ولی نه اینجوری که مسلمونا میگند.
که یکی اون بالا رو ابرا نشسته و اینقدر هم بیکاره همش منتظره بنده هش بیان نماز بخوننو صداش کنند و ...
به نظر من:
I-الله --------> مرکز تمام نیرو های جهان که یک نقطه هست
(تو فیزیک هم ثابت شده کل جهان از یک نقطه اومده و به یک نقطه میره)
II-فرشته ها -------> نیروها
( اثبات داره حالا اگه خواستید بعدا میگم )
III-شیطان -------> نیروی وهم و خیال
( همون چیزی که به انسان سجده نکرد یعنی تسخیر شده توسط انسان نیست و باعث گمراهی میشه)
ب)دین اسلام توش خیلی خرافات وارد شده و از اصلش دور شده
دینی که الان هست اسمش اسلام هست فقط یه
ظاهر کوچک از دین حقیقی هست
ج)قرآن رو قبول دارم (از نظر عقلی نمیدونم، احساسیه
)
به جز قرآن ، هیچ کتاب و هیچ حدیث و هیچ روایت دیگه ای رو قبول ندارم
د) مهدی موعود به این شکل که میگن نیست
شاید یک منجی وجود داشته باشه ولی لزوما اون مهدی نیست
------------------------------------------------------------------------------
-------------------------------------------------------------------------------
پس من مسلمونم، اونم خیلی خوبش
سوال : پس این تاپیکا و این حرفا که میزنی چیه؟
جواب:
1-برای یکم شوخی و خنده
2- برای اثبات خرافی بودن دین فعلی که از اصلش دور شده
3-اثبات اینکه همه کتابا امکان تحریفشون هست حتی نهج البلاغه و اصول کافی
4- .....
5- محک زدن بقیه، یه جور آمار گیری که چند نفر واقعا دین رو انتخاب کردند و اونو میفهمند ( خیلی کم بودند)
من الاغی رو دیدم که یونجه رو میفهمید!
---------------------------------------------------------------------------------
---------------------------------------------------------------------------------
این شعر خیلی قشنگه
اینو گوش دادم باعث شد بیام اینا رو بگم
انگار از زبون منه
گوش کنید!
کجا بودم کجا رفتم
کجایم من نمی دانم
به تاریکی در افتادم ره روشن نمی دانم
ندارم من در این حیرت
به شرح حال خود حاجت که او داند که من چونم اگرچه من نمی دانم
چو من گم گشته ام از خود چه جویم باز جان و تن
نمی بینم طلسم تن نمی دانم
چگونه دم توانم زد در این دریای بی پایان
که درد عاشقان آنجا به جز شیون نمی دانم
برون پرده گر رو می کنی اثبات شرک افتد
که من در پرده جز نامی ز مرد و زن نمی دانم
کجا بودم کجا رفتم
کجایم من نمی دانم
به تاریکی در افتادم ره روشن نمی دانم
در آن خرمن که جان من در آنجا خوشه می چیند
همه عالم و مافیها به نیم ارزن نمی دانند
از آنم سوخته خرمن که من عمری در این صحرا
(اگرچه خوشه می چینم ره خرمن نمی دانم)2
چو از هردو جهان خودرا نخواهم مسکنی هرگز
سزای درد این مسکین یکی مسکن نمی دانم
کجا بودم کجا رفتم
کجایم من نمی دانم
به تاریکی در افتادم ره روشن نمی دانم
--------------------------------------------------------------------------
شاید به نظر شما قسمتی از حرفام 100 در 100 غلط باشه
ولی ...
در مورد عقاید من سوالی داشتید بپرسید
راهنمایی یا انتقادی هم داشتید بگید
لعنت بر ....... کسی که در این تاپیک اسپم بریزد
دیگه هم کم میام باشگاه