در این روزهای که با تمام زیبای ارامش بخش خود به سرعت ثانیه ها می گذرند
تا دوباره سال جدیدی رقم زنند به زیبای زندگی و به وسعت عشق ورزیدن
بی شک فراموش نمی کنیم قلب های را که تپیدند برای زیبا تر شدن سادتر بگویم برای بهتر شدن
قلب های که پاک بودند و ذهن های که سرشار و دستانی که بوی صلح می دادند و نگاهی که دنیا را سبز و بهاری می خواستند ..
فراموش نمی کنم دختری را که مظلومانه کشته شد تا ندای مردمی فریاد شود در گوش کر شده ظلم .
فراموش نمی کنم ملتی را که غم نان داشتند اما برای شنیدن صدایشان بیم جان نه.
فراموش نمی کنم پزشک وظیفه ای را که فقط چند سال ازمن بزرگتر تر بود اما در یاد و خاطرم همیشه بزرگ ماند چون دروغ را نخواست حتی به قیمت جانش..
فراموش نمی کنم انبوه خانواده هایی را که با چشمانی نگران پشت اوین جمع می شوند تا ، پدران ، پسران ، دختران ، مادران ، خواهران و برادران ...خود را ببینند حتی برای یک لحظه ...
فراموش نمی کنم مادران داغ دیده ای که نوروز 87 برای فرزندشان ارزوی بهترینها داشتند و نوروز 88...
فراموش نمی کنم انسان هایی را که واقعیت شان ان نبود که در وبلاگ های شخصی می نوشتند واقعیت انها زیستن بود به هر قیمتی...
و هر گز فراموش نمی کنم روزی هایی را که ملتی ازادی را خواست اما نه برای کشتن و نابود کردن برای .. بهتر زیستن .
ببخشید اگر انچه باید می گفتم را نگفتم نویسنده نیستم و زبان فارسی رو هم فقط به خوبی جنوبی ها بلدم اما هرچه باشد ادمم ودلم برای کشورم ایران و تمام مردمش می تپد ...
تا دوباره سال جدیدی رقم زنند به زیبای زندگی و به وسعت عشق ورزیدن
بی شک فراموش نمی کنیم قلب های را که تپیدند برای زیبا تر شدن سادتر بگویم برای بهتر شدن
قلب های که پاک بودند و ذهن های که سرشار و دستانی که بوی صلح می دادند و نگاهی که دنیا را سبز و بهاری می خواستند ..
فراموش نمی کنم دختری را که مظلومانه کشته شد تا ندای مردمی فریاد شود در گوش کر شده ظلم .
فراموش نمی کنم ملتی را که غم نان داشتند اما برای شنیدن صدایشان بیم جان نه.
فراموش نمی کنم پزشک وظیفه ای را که فقط چند سال ازمن بزرگتر تر بود اما در یاد و خاطرم همیشه بزرگ ماند چون دروغ را نخواست حتی به قیمت جانش..
فراموش نمی کنم انبوه خانواده هایی را که با چشمانی نگران پشت اوین جمع می شوند تا ، پدران ، پسران ، دختران ، مادران ، خواهران و برادران ...خود را ببینند حتی برای یک لحظه ...
فراموش نمی کنم مادران داغ دیده ای که نوروز 87 برای فرزندشان ارزوی بهترینها داشتند و نوروز 88...
فراموش نمی کنم انسان هایی را که واقعیت شان ان نبود که در وبلاگ های شخصی می نوشتند واقعیت انها زیستن بود به هر قیمتی...
و هر گز فراموش نمی کنم روزی هایی را که ملتی ازادی را خواست اما نه برای کشتن و نابود کردن برای .. بهتر زیستن .
ببخشید اگر انچه باید می گفتم را نگفتم نویسنده نیستم و زبان فارسی رو هم فقط به خوبی جنوبی ها بلدم اما هرچه باشد ادمم ودلم برای کشورم ایران و تمام مردمش می تپد ...