بدو
قصه که مفتی گوش نمی دن
پاشو پذیرایی کن :دی
سلام خانومیم![]()
قربونت عزیزم مرسی
تو خوفی؟
خواهش میکنم نگار جونی دست شمام درد نکنه عجیجم![]()





بدو
سلام خانومیم![]()
قربونت عزیزم مرسی
تو خوفی؟
خواهش میکنم نگار جونی دست شمام درد نکنه عجیجم![]()
خوب خام نشین!واقعا .بیخودی نیست که ما مردها اینقدر ذلیلیم چون زود خام حرفهای خانمها میشیم و زمانی به خودمون میایم که کار از کار گذشته .گوشه قبرستان خوابیدیم
مرسی عزیزمنگار جونم سما خانومي مرسي بابت داستاناي قشنگتون
با اجازتون من برم
شبتون خوش دوستاي خوبم
نگار جونم سما خانومي مرسي بابت داستاناي قشنگتون
با اجازتون من برم
شبتون خوش دوستاي خوبم
زیباترین حکایتی است که در خاطرم تداعی شدست با انکه بارها انرا شنیدم و برای دیگران تعریف نمودم حتی فایل پاور پوینت انرا هم دارم باز برای من تازگی داشت خوشحالم که انرا قرار دادید امیدوارم بتونیم در تمامی لحطات زندگی این نکته را بکار گیریم.در آخرين روز ترم پاياني دانشگاه ، استاد به زحمت جعبه سنگيني را داخل كلاس درس آورد . وقتي كه كلاس رسميت پيدا كرد استاد يك ليوان بزرگ شيشه اي از جعبه بيرون آورد و روي ميز گذاشت . سپس چند قلوه سنگ از درون جعبه برداشت و آنها را داخل ليوان انداخت . آنگاه از دانشجويان كه با تعجب به او نگاه مي كردند ، پرسيد : آيا ليوان پر شده است؟ همه گفتند بله پر شده است .
استاد مقداري سنگ ريزه را از جعبه برداشت و آن ها را روي قلوه سنگ هاي داخل ليوان ريخت . بعد ليوان را كمي تكان داد تا ريگ ها به درون فضا هاي خالي بين قلوه سنگ ها بلغزند . سپس از دانشجويان پرسيد : آيا ليوان پر شده است ؟ همگي پاسخ دادند : بله پر شده است .
استاد دوباره دست به جعبه برد و چند مشتي شن را برداشت و داخل ليوان ريخت . ذرات شن به راحتي فضاهاي كوچك بين قلوه سنگ ها و ريگ ها را پر كردند . استاد يك بار ديگر از دانشجويان پرسيد : آيا ليوان پر شده است ؟ دانشجويان همصدا جواب دادند : بله پر شده
است .
استاد از داخل جعبه يك بطري آب برداشت و آن را درون ليوان خالي كرد . آب تمام فضاهاي كوچك بين ذرات شن را هم پر كرد . اين بار قبل از اين كه استاد سوالي بكند دانشجويان با خنده فرياد زدند: بله پر شده.. بعد از آن كه خنده ها تمام شد استاد گفت : اين ليوان مانند شيشه عمر شماست و آن قلوه سنگ ها هم چيزهاي مهم زندگي شما مثل سلامتي ، خانواده ، فرزندان و دوستانتان هستند . چيزهايي كه اگر هر چيز ديگري را از دست داديد و فقط اينها برايتان باقي ماندند هنوز هم زندگي شما پر است .
استاد نگاهي به دانشجويان انداخت و ادامه داد : ريگ ها هم چيزهاي ديگري هستند كه در زندگي مهمند . مثل شغل ، ثروت ، خانه و ذرات شن هم چيزهاي كوچك و بي اهميت زندگي هستند . اگر شما ابتدا ذرات شن را داخل ليوان بريزيد ، ديگر جايي براي سنگها و ريگها باقي نمي ماند . اين وضعيت در مورد زندگي شما هم صدق مي كند .
اینجا همه دوستیم!دوست که نیستم
ولی به سلامت
نگار جونم سما خانومي مرسي بابت داستاناي قشنگتون
با اجازتون من برم
شبتون خوش دوستاي خوبم
مرسییییی عزیزم که اومدینگار جونم مرسی عزیزم از داستانای قشنگت توپ بودن
همهگی شب خوبی داشته باشین
خواباتون رنگی رنگی
سلام، اینجاممعصومه؟؟؟
کوشی پس؟
سلامسلام، اینجام![]()
مرسی عزیزمچون میخوام برم، گفتم دیگه مزاحمتون نشم
برم دیگه صبح باید زود بیدار بشم. شب خوش
سلام كوچولوسلام .......![]()
واقعاً چه عشقياين يک داستان واقعي است که در ژاپن اتفاق افتاده است .
شخصي ديوار خانه اش را براي نوسازي خراب مي کرد.
خانه هاي ژاپني داراي فضايي خالي بين ديوارهاي چوبي هستند.
اين شخص در حين خراب کردن ديوار در بين آن مارمولکي را ديد که ميخي از بيرون به پايش کوفته شده است .
دلش سوخت و يک لحظه کنجکاو شد .وقتي ميخ را بررسي کرد تعجب کرد اين ميخ ده سال پيش هنگام ساختن خانه کوبيده شده بود !!!
چه اتفاقي افتاده؟
مارمولک ده سال در چنين موقعيتي زنده مونده !!!در يک قسمت تاريک بدون حرکت .
چنين چيزي امکان ندارد و غير قابل تصور است .
متحير از اين مساله کارش را تعطيل و مارمولک را مشاهده کرد .
تو اين مدت چکار مي کرده؟چگونه و چي مي خورده؟
همانطور که به مارمولک نگاه مي کرد يکدفعه مارمولکي ديگر با غذايي در دهانش ظاهر شد .!!!
مرد شديدا منقلب شد .
ده سال مراقبت. چه عشقي ! چه عشق قشنگي !!!
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
((تشکر از بچه های زیر کرسی و زیر آسمان باشگاه مهندسان )) | ادبیات | 16 | |
![]() |
دلت برای قصه های بچگیت تنگ شده؟بیا تو کودک گذشته... | ادبیات | 2 | |
P | آخرين قصه | ادبیات | 1 |