یک طاقه ابر از آسمان بر دار و با صبری
سوزن کن و نخ کن تمــــــام روسری ها را
رختی بپوش از ابرو رویا و کتابی کن
آیین شوخی ها و رسم دلبــــری ها را ( مهدی فرجی)
مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب
چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو
که این یخ کرده را از بی کسی ها می کنم هرشب ...
( محمد علی بهمنی)