امـروز تـورا می بـوسـم
فـردا در نـبودنـت می بـوسم!
این آمـدن و رفـتن لـب بـر رخ تـو
مفـهومی است کـه عـقل در آن می پـوسد!
مـن گـرفـتار ِ تـو و شـهر غـمت در شادی
پـس چــرا قـلب من از دوری تـو می سـوزد
شـبـها در گــذر فــکر تـو مـن بــیدارم
کـه چــرا جـامه ی صـدچـاک مــرا
دخــترکی فــاحشه...